برگزيده بيانات عاشورايي رهبر معظم انقلاب

تأثيرپذيري انقلاب اسلامي از نهضت حسيني

در مورد مسأله ي محرّم و عاشورا، بايد بگويم که روح نهضت ما و جهتگيري کلي و پشتوانه ي پيروزي آن، همين توجه به حضرت ابي عبدالله (عليه الصّلاة و السّلام) و مسايل مربوط به عاشورا بود. شايد براي بعضيها، اين مسأله قدري ثقيل به نظر برسد؛ ليکن واقعيت همين است. هيچ فکري - حتي در صورتي که ايمان عميقي هم با آن همراه باشد - نمي توانست توده هاي عظيم ميليوني مردم را آن چنان حرکت بدهد که در راه انجام آنچه احساس تکليف مي کردند، در انواع فداکاري ذره يي ترديد نداشته باشند.

تأثير مثبت محبت در کارآيي ايمان

اساساً مادامي که ايمان، با محبت و عشق عميق و رنگ و بوي پيوند عاطفي همراه نباشد، کارايي لازم را ندارد. محبت است که در مقام عمل و تحرک - آن هم در حد بالا - به ايمان کارايي مي بخشد. بدون محبت نمي شد ما نهضت را به پيش ببريم. بالاترين عنوان محبت - يعني محبت به اهل بيت - در تفکر اسلامي، در اختيار ماست. اوج اين محبت، در مسأله ي کربلا و عاشورا و حفظ يادگارهاي گرانبهاي فداکاري مردان خدا در آن روز است که براي تاريخ و فرهنگ تشيع، به يادگار گذاشته شده است.

القائات شبه روشنفکري در جدا کردن مسائل عاطفي از مسائل اعتقادي

در آن روزهايي که مسايل اسلامي، با ديدهاي نو مطرح مي شد و جاذبه هاي خوبي هم داشت و براي کساني که با دين و اسلام سر و کار زيادي نداشتند، موضوع مبارکي هم بود و گرايشهاي نو در تفکر اسلامي، چيز بدي نبود - بلکه براي عالم اسلام و بخصوص قشر جوان ذخيره محسوب مي شد - يک گرايش شبه روشنفکرانه به وجود آمده بود که ما بياييم مسايل ايماني و اعتقادي اسلام را از مسايل عاطفي و احساسي - از جمله مسايل مربوط به عاشورا و روضه خوانيها و گريه - جدا کنيم!!
شايد بسياري در آن روزها بودند که با توجه به اين که در ماجراي ذکر عاشورا و روايت فداکاري اباعبدالله (عليه الصلاة و السلام) چيزهايي وارد شده بود و احياناً به شکلهاي تحريف آميزي بيان مي شد، اين حرف برايشان مطلوب و شيرين بود و اين گرايش رشد مي کرد؛ ليکن در صحنه ي عمل، ما بوضوح ديديم که تا وقتي اين مسأله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمي و علني و در چارچوب قضاياي عاشورا مطرح نشد، هيچ کار جدي و واقعي انجام نگرفت.

اقدام امام خميني (رحمه الله) براي پيوند زدن انقلاب اسلامي با نهضت حسيني در سالهاي 1342 و 1357

در دو فصل، امام (رحمه الله) مسأله ي نهضت را به مسأله ي عاشورا گره زدند: يکي در فصل اول نهضت - يعني روزهاي محرم سال 42 - که تريبون بيان مسايل نهضت، حسينيه ها و مجالس روضه خواني و هيئات سينه زني و روضه ي روضه خوانها و ذکر مصيبت گويندگان مذهبي شد و ديگري، فصل آخر نهضت - يعني محرم سال 57 - بود که امام (رحمه الله) اعلام فرمودند: «ماه محرم گرامي و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا کنند». ايشان، عنوان اين ماه را ماه پيروزي خون بر شمشير قرار دادند و مجدداً همان طوفان عظيم عمومي و مردمي به وجود آمد؛ يعني ماجراي نهضت که روح و جهت حسيني داشت، با ماجراي ذکر مصيبت حسيني و ياد امام حسين (عليه السلام) گره خورد.

اقامه ي حق و عدل؛ هدف حرکت امام حسين (عليه السلام)

اين، در مقام عمل بود. در مقام تبليغ و واقع و ثبوت هم که مطلب روشن است. حرکت امام حسين (عليه السلام) براي اقامه ي حق و عدل بود: «انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنکر...» (1). در زيارت اربعين که يکي از بهترين زيارات است، مي خوانيم: «و منح النّصح و بذل مهجته فيک ليستنقذ عبادک من الجهالة و حيرة الضّلاله» (2). آن حضرت در بين راه، حديث معروفي را که از پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) نقل کرده اند، بيان مي فرمايند: «ايهاالناس ان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهدالله مخالفا لسنة رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول کان حقا علي الله ان يدخله مدخله». (3)
تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتاري که درباره ي آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن مي کند که غرض، اقامه ي حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاکميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامه ي راه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ديگر پيامبران بوده است که: «يا وارث آدم صفوة الله يا وارث نوح نبي الله...» (4) و معلوم است که پيامبران هم براي چه آمدند: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (5). اقامه ي قسط و حق و ايجاد حکومت و نظام اسلامي.

اقامه ي حاکميت اسلام؛ هدف انقلاب اسلامي

آنچه که نهضت ما را جهت مي داد و امروز هم بايد بدهد، دقيقاً همان چيزي است که حسين بن علي (عليه السلام) در راه آن قيام کرد. ما امروز، براي شهداي خود که در جبهه هاي گوناگون و در راه اين نظام و حفظ آن، به شهادت مي رسند، با معرفت عزاداري مي کنيم. آن شهيد و جواني که يا در جنگ تحميلي و يا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و کفار به شهادت رسيده، هيچ شبهه يي براي مردم ما وجود ندارد که اين شهيد، شهيد راه همين نظام است و براي نگهداشتن و محکم کردن ستونهاي همين نظام و انقلاب، به شهادت رسيده است؛ در حالي که وضع شهداي امروز، با شهداي کربلا که در تنهايي و غربت کامل قيام کردند و هيچ کس آنها را به پيمودن اين راه تشويق نکرد، بلکه همه ي مردم و بزرگان وجوه اسلام، آنها را منع مي کردند، متفاوت است. در عين حال، ايمان و عشقشان آن چنان لبريز بود که رفتند و غريبانه و مظلومانه و تنها به شهادت رسيدند. وضع شهداي کربلا، با شهدايي که تمام دستگاههاي تبليغي و مشوقهاي جامعه به آنها مي گويد برويد و آنها هم مي روند و به شهادت مي رسند، فرق دارد. البته اين شهيد، شهيد والامقامي است؛ اما او چيز ديگري است.

عزم جدي ائمه (عليه السلام) براي تأسيس نظام اسلامي

ما که امروز اين نظام اسلامي را لمس مي کنيم و برکات آن را از نزديک مي بينيم، بيشتر از اسلاف خود، قدر نهضت حسيني (عليه السلام) و معناي آن را درک مي کنيم و بايد بکنيم. آن بزرگوار، براي چنين چيزي حرکت کرد. آن بزرگوار، براي همين قيام کرد که رژيمهاي فاسد و مخرّب انسان و دين و ويرانگر صلاح، در جامعه نباشند و نظام اسلامي و الهي و انساني و مبني بر صلاح، در جامعه استقرار پيدا کند. البته، اگر آن نظام در زمان آن بزرگوار و يا در زمان ائمه ي بعدي (عليهم السلام) - که معصومند و به منبع وحي متصلند - تحقق پيدا مي کرد و آنها در رأس آن نظام قرار مي گرفتند، طبيعي است که وضعشان با ما متفاوت بود. در عين حال، هيکل و هندسه ي قضيه، يکي است و آنها هم براي همين طور نظامي، حرکت مي کردند. حالا اين يک بحث طولاني است که نمي خواهم در اين جا وارد آن بشوم که آيا ائمه (عليهم السلام) براي ايجاد نظام اسلامي، عزم جدي داشتند يا کار آنها صرفاً به عنوان سرمشق بود.
آنچه که از روايات مربوط به زندگي ائمه (عليهم السلام) به دست مي آيد و شواهد زيادي بر آن وجود دارد، اين است که ائمه (عليهم السلام) جداً مي خواستند نظام اسلامي به وجود آورند. اين کار - آن طور که تصور مي شود - با علم و معرفت امام منافات ندارد. آنها واقعاً مي خواستند نظام الهي برقرار کنند. اگر برقرار مي کردند، تقدير الهي همان بود. تقدير الهي و اندازه گيريها در علم پروردگار، با شرايط گوناگون اختلاف پيدا مي کند که حالا اين موضوع را بحث نمي کنيم. اجمالاً، در اين که حرکت آنها براي اين مقصود بوده است، شکي نيست. اما امروز، به برکت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحيه ي آن نهضت، در جامعه ي خودمان اين نظام را به وجود آورده ايم. اگر در جامعه ي ما، عشق به امام حسين (عليه السلام) و ياد او و ذکر مصايب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود، معلوم نبود که نهضت با اين فاصله ي زماني و با اين کيفيتي که پيروز شد، به پيروزي مي رسيد. اين، عامل فوق العاده مؤثري در پيروزي نهضت بود و امام بزرگوار ما، در راه همان هدفي که حسين بن علي (عليه السلام) قيام کرده بودند، از اين عامل حداکثر استفاده را کردند.

تأکيد امام خميني (رحمه الله) بر حفظ روضه خواني و ذکر مصيبت

امام (رحمه الله) با ظرافت، آن تصور غلط روشنفکرمآبانه ي قبل از پيروزي انقلاب را که در برهه يي از زمان رايج بود، از بين بردند. ايشان، جهتگيري سياسيِ مترقي انقلابي را با جهتگيري عاطفي در قضيه ي عاشورا پيوند و گره زدند و روضه خواني و ذکر مصيبت را احيا کردند و فهماندند که اين، يک کار زايد و تجملاتي و قديمي و منسوخ در جامعه ي ما نيست؛ بلکه لازم است و ياد امام حسين و ذکر مصيبت و بيان فضايل آن بزرگوار - چه به صورت روضه خواني و چه به شکل مراسم عزاداري گوناگون - بايد به شکل رايج و معمول و گريه آور و عاطفه برانگيز و تکان دهنده ي دلها، در بين مردم ما باشد و از آنچه که هست، قويتر هم بشود. ايشان، بارها بر اين مطلب تأکيد مي کردند و عملاً هم خودشان وارد مي شدند.
ما در آستانه ي محرّمِ انقلاب و محرم امام حسين (عليه السلام) که يکي از محصولات آن نهضت، نظام جمهوري اسلامي است، قرار داريم. محرم دوران انقلاب، با محرمهاي قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما، متفاوت است. اين محرمها، محرمهايي است که در آن، معنا و روح و جهتگيري، واضح و محسوس است. ما نتايج محرم را در زندگي خود مي بينيم. حکومت و حاکميت و اعلاي کلمه ي اسلام و ايجاد اميد به برکت اسلام در دل مستضعفان عالم، آثار محرم است.

وظيفه ي همه ي مبلغان و ذاکران در حفظ و ترويج سنت عزاداري و ذکر مصائب امام حسين (عليه السلام)

ما در دوران خود، محرم را با محصول آن، يکجا داريم. با اين محرم، بايستي چگونه رفتار کنيم؟ پاسخ اين است که ما معممان، همه ي علماي دين، همه ي مبلغان و همه ي ذاکران، بايد مسأله ي عاشورا و مصايب حسين بن علي (عليه السلام) را به صورت يک مسأله ي جدي و اصلي و به دور از شعار، مورد توجه قرار بدهيم. واقعاً اگر بخواهيم اين مسأله را جدي بگيريم، راهش چيست؟

لزوم پرهيز از تحريفات و پيرايه زدايي از مسائل عاشورا

اولين شرط اين است که ما حادثه را از پيرايه هاي مضر خالي کنيم. چيزهايي وجود دارد که اگرچه پيرايه است، اما نه مضر و نه حتي دروغ است. همه ي کساني که بخواهند با بيان هنري، حادثه يي را ترسيم کنند، فقط متن حادثه را نمي گويند. وقتي شما مي شنويد که در شرايط خاصي، سخني از زبان کسي خارج شده، مي توانيد احساسات آن گوينده ي سخن را هم حدس بزنيد. اين، يک چيز قهري است. اگر در بياباني و در مقابل لشکرياني، انساني حرفي بر زبان جاري مي کند، بسته به اين که آن حرف چه باشد - دعوت و التماس و تهديد و... - قاعدتاً حالاتي در روح و ذهن اين گوينده وجود دارد که اين براي شنونده ي عاقل، قابل حدس است و براي گوينده ي هنرمند نيز قابل بيان مي باشد. گفتن اينها، اشکالي ندارد.
ما وقتي بخواهيم حالات امام و اصحابش (عليهم السلام) را در روز و شب عاشورا - آن مقداري که در کتب معتبره خوانديم و يافتيم - بيان کنيم، قهراً خصوصيات و ملابساتي دارد. فرض کنيد سخني را که امام (عليه السلام) با يارانش در شب عاشورا گفته است، مي توانيد با اين خصوصيات بيان کنيد: در تاريکي شب و يا در تاريکي غم انگيز و حزن آور آن شب و از اين قبيل. اين پيرايه ها، نه مضر و نه دروغ است؛ اما بعضي از پيرايه ها دروغند و بعضي از نقلها خلاف مي باشند و حتي آنچه که در بعضي از کتابها نوشته شده است، مناسب شأن و لايق مفهوم و معناي نهضت حسيني نيست. اينها را بايستي شناخت و جدا کرد.

لزوم استفاده از شيوه هاي بيان هنري در روضه خواني

بنابراين، اولين مسأله اين است که ما حادثه را خالص کنيم و آن حادثه ي خالص شده و دقيق و متقن را، به انواع بيانهاي هنري - از شعر و نثر و سبک روضه خواني که خودش يک سبک هنري مخصوصي است - بياميزيم. اين کار، اشکالي ندارد و مهم است. ما بايد اين کار را بکنيم. کساني که در اين رشته متصلّب و واردند، بايد اين کار را انجام بدهند. اگر ما از حادثه ي عاشورا، مثلاً «ليستنقذ عبادک من الجهالة و حيرة الضلالة» (6) را بيان کرديم - که امروز معنا و مفهوم آن براي ما روشن است - ولي آن معنا و مفهوم را نقض کرد و با آن مخالف و مغاير بود؛ اين کار، خدمت به مرام حسيني و حادثه ي عاشورا نيست. ما بايد حادثه را خالص کنيم و سپس ابعاد مختلف آن را براي مردم تشريح نماييم.
من نمي خواهم به آقايان علما و مبلغان و گويندگان و ذاکران محترم و همه ي جمع ما که اهل منبر و روضه و بيان مصايب و محامد سيدالشهداء (عليه الصلاة والسلام) هستيم، مطلبي را در آن زمينه ها مطرح بکنم؛ ولي به طور کلي بايد بگويم که اين حادثه - به عنوان پشتوانه ي نهضت و انقلاب - بايد آبرومند و پرتپش و پرقدرت باقي بماند. اگر برخورد امروز ما با اين حادثه، مثل روضه خواني باشد که در پنجاه سال قبل برخورد مي کرد - يعني چيزي را در جايي مي ديد و مثلاً برحسب احتمال ذهني، آن را ترجيح مي داد و نقل مي کردند و مؤمنين را مي گرياند و هم آنها و هم خود او به ثواب مي رسيدند - ممکن است به حادثه ضرر بزنيم.

نهضت عاشورا؛ پشتوانه ي انقلاب اسلامي

امروز اين حادثه، پشتوانه ي يک نهضت است. اگر امروز به ما بگويند ريشه ي اين نهضتي که به وجود آورده ايد، کجاست؟ ما مي گوييم: ريشه اش پيامبر و اميرالمؤمنين و امام حسين (عليهم السلام) است. امام حسين کيست؟ کسي است که اين حادثه را به وجود آورده و در تاريخ از او نقل شده است. پس اين حادثه، پشتوانه ي اين نهضت است. اگر ما ندانسته و بي توجه و از روي سهل انگاري، حادثه را با چيزهايي که جزو آن نيست، مشوب کرديم، به آن حادثه و نيز به انقلابي که ناشي از آن حادثه است، خدمت نکرده ايم.
بيانات در ديدار جمعي از روحانيون در آستانه ي ماه محرم - 1368/5/11

پي‌نوشت‌ها:

1. بحارالانوار، ج 44، ص 329.
2. مفاتيح الجنان، زيارت اربعين.
3. بحارالانوار، ج 44، ص 382.
4. مفاتيح الجنان، زيارت وارث.
5. سوره ي حديد، آيه ي 25.
6. مفاتيح الجنان، زيارت اربعين.

منبع مقاله :
مختارپور قهرودي، عليرضا؛ 72 سخن عاشورايي (از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي)، تهران: انتشارات انقلاب اسلامي، چاپ دوم (1390)