نويسنده:زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 
سلامتی، وسیله و همچنین هدف توسعه است. حرفه پزشکی مسئول تأمین مهم ترین نیاز انسان، یعنی سلامتی و حفظ حیات است، اما از خلال ایفای این نقش در نظم بخشیدن به جامعه نیز مؤثر واقع می شود. با این که نهاد پزشکی از دیر پاترین نهادهای جامعه است و عملکرد آن وضعیت کلی اعضای جامعه را از تولد تا مرگ در بر می گیرد، اما مطالعه ابعاد جامعه شناختی آن کمتر مورد عنایت جامعه شناسان این مرز و بوم قرار گرفته است. از این رو است که این رشته در ایران به صورت حوزه ای نسبتاً نا شناخته و جوان باقی مانده است. در این شرایط به نظر می رسد هر گام کوچک در زمینه مطالعه جامعه شناسانه امور پزشکی بتواند منشأ بصیرت های تازه ای در حوزه جامعه شناسی پزشکی باشد و به بسط آن کمک کند.
سازمان بهداشت جهانی، سال های نخست دهه ۱۹۶۰ را «عصر پزشکی» نامیده که با استفاده از روش هایی مانند واکسیناسیون و استفاده از آنتی بیوتیک ها برای مبارزه با بیماری های عفونی مشخص می شد. اکنون این سازمان معتقد است که جوامع پیشرفته، وارد «عصر مابعدپزشکی» شدند که مشخصه آن این است که سلامت و بیماری تا حد زیادی توسط عوامل اجتماعی و محیطی، مانند رفتارهای فردی، سبک های زندگی، نارسایی سازمان های اجتماعی، فقر و محیط فیزیکی تعیین می شوند که با روش های پزشکی قابل کنترل نبوده و نقص در آن ها، سبب بیماری های مدرن و قابل پیشگیری، مانند بیماری های قلبی و عروقی، سرطان ریه، اعتیاد به مواد، ایدز و نظایر آن می شود. جامعه شناسی پزشکی می کوشد تا دریابد چگونه عوامل اجتماعی و فرهنگی، بر توزیع و فهم بیماری، واکنش نسبت به بیماری، تحول و عملکرد نهادهای مراقبت تندرستی، توسعه سیاست های اجتماعی درباره سلامت تأثیر می گذارند. آن ها همچنین، به مطالعه تجربه های عامه از سلامت و بیماری، پیری-شناسی اجتماعی، اپیدمیولوژی اجتماعی سلامت و بیماری ها، سازمان اجتماعی و تولید اجتماعی بیماری، واکنش های جامعه نسبت به بیماری، تجربه اجتماعی ساخت یافته بیماری، و سازمان مشاغل و حرفه پزشکی علاقه مند هستند. تا چند دهه‌ی پیش، واژه های سلامت و بیماری، افراد را به یاد بیمارستان ها، پزشکان، پرستاران، داروها و جعبه‌ی کمک های اولیه می‌انداختند. امروزه، این واژه ها، معانی و دلالت های گسترده تری پیدا کرده اند و طیف وسیعی از مفاهیم، از سطوح خرد، نظیر رفتارهای مرتبط با سلامتی، مانند رژیم غذایی مناسب، عادات مناسب سلامتی، ورزش و فعالیت های جسمانی و بدنی، عادات خواب مناسب، رفتارهای بیماری، مانند راهبردهای مقابله ای، الگوهای ارزیابی علائم، الگوهای کمک جویی گرفته تا سطوح کلان، نظیر الگوهای اجتماعی سلامت و بیماری، سبب شناسی اجتماعی بیماری ها، نظام های عرضه‌ی مراقبت های تندرستی، توزیع نامناسب سلامت و بیماری در جامعه، تولید اجتماعی بیماری، اقتصاد سیاسی سلامت و بیماری، آناتومی سیاسی بدن و نظایر آن را دربر می گیرند.
عوامل و زمینه های اجتماعی، نقش مهمی در سلامت و بیماری ما ایفا می کنند. سلامت و بهزیستی، حتی از پیش از تولد و تا زمان مرگ، تحت تأثیر فرایندهای اجتماعی قرار دارد. جایگاه اجتماعی والدین، بر فرصت-های زندگی در ارتباط با سلامتی و بهزیستی، تأثیر می گذارد. شرایط اجتماعی، نه تنها بر احتمال بیماری و معلولیت تأثیر دارند بلکه بر چشم اندازهای پیشگیری از بیماری‌ها و حفظ سلامتی هم اثر می گذارند. درحال حاضر، بزرگترین تهدید برای سلامتی و بهزیستی یک فرد، از سبک های زندگی ناسالم و رفتارهای پرخطر سر چشمه می‌گیرند. تأثیر این سبک ها و رفتارها، به ویژه در زمینه‌ی بیماری های مدرن، مانند بیماری‌های قلبی و عروقی، سرطان و ایدز، بیشتر صادق است. از سوی دیگر، شرایط و عادات زندگی سالم و نیز پرهیز از رفتارهای پرخطر، پتانسیل افراد را برای یک زندگی سالم و طولانی افزایش می‌دهند. این سبک ها و عادات سلامتی، همگی در زمینه‌ی اجتماعی شکل می گیرند.

جامعه‌شناسی پزشکی چیست؟

جامعه شناسی پزشکی و بهداشت، شاخه ای از جامعه شناسی بوده و از جدیدترین رشته های تخصصی است، که در آن اموری مانند بهداشت، بیماری و مراقبت های پزشکی از دیدگاه جامعه شناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. تحقیق در تأثیر بیماری ها بر گروه های انسانی و نحوه دفاع در مقابل آن موضوع جالب توجهی برای جامعه شناسی است. توزیع بیماری ها در میان انسان ها متفاوت بوده و شناخت و آگاهی نسبت به بیماری در چارچوب الگوهای فرهنگی صورت می گیرد. به دلیل مداخله عوامل و شرایط اجتماعی در مسیر و جریان درمان، علوم اجتماعی با پزشکی و بهداشت و درمان مشارکت می یابد و پیدایش رشته جامعه شناسی پزشکی ضرورت می یابد.
به عبارت واضح‌تر، جامعه شناسی پزشکی مطالعه و بررسی تأثیر و تأثرات بین جامعه و پدیده های اجتماعی از یک طرف، و مسایل پزشکی و بهداشتی از طرف دیگر است. این تأثیر و تأثرات دربرگیرنده جهات مختلفی است؛ از جمله عوامل و پارامترهای اجتماعی مؤثر در ایجاد و شیوع بیماری‌ها، عوامل و فاکتورهای اجتماعی مؤثر در شناخت و درمان بیماری‌ها و تأثیرات اجتماعی ناشی از بیماری ها و درمان آن‌ها.
جامعه شناسان در جستجوی تعادلی میان دو موضع پزشکی و جامعه شناسی هستند. جامعه شناسی پزشکی به دنبال این است که هم به جامعه شناسی چیزی اضافه شود و هم مشارکتی در حل مسایل پزشکی پدید آید.
یکی از نخستین تعاریف از جامعه‌شناسی پزشکی، توسط چارلز مک اینتایر( ۱۸۹۴) در مقاله‌ای درباره‌ی اهمیت عوامل اجتماعی در تندرستی ارائه شد. وی جامعه‌شناسی پزشکی را به این گونه تعریف کرد:
« علم مطالعه‌ی پدیده‌ی اجتماعی پزشکان به‌عنوان طبقه مجزا و متفاوت، و علمی که قانون های حاکم بر روابط بین حرفه پزشکی و جامعه‌ی انسانی به عنوان یک کل را مطالعه‌ی می کند؛ علمی که ساختار هر دو ( حرفه‌ی پزشکی و جامعه) را مورد مطالعه‌ی قرار می دهد، اینکه شرایط حاضر چگونه اتفاق می افتند، پیشرفت تمدن تحت تأثیر چه است و در واقع هر چیزی که به سوژه مربوط می‌شود».
در این تعریف، توجه مک اینتایر، بیشتر معطوف به مطالعه‌ی حرفه پزشکی و ساختار آن است. در واقع می‌توان گفت که جامعه‌شناسی پزشکی اولیه، بیشتر معطوف بر جامعه‌شناسی حرفه‌ی پزشکی بود. موضوعاتی نظیر اینکه پزشکان کی هستند؟ آن ها چگونه به‌عنوان یک گروه عمل می کنند؟ ویژگی های جامعه‌شناختی حرفه‌ی پزشکی کدامند؟ شایان ذکر است که مک اینتایر، نخستین کسی بود که از واژه‌ی جامعه‌شناسی پزشکی استفاده کرد.
اگر جامعه‌شناسی، به‌عنوان یک رشته دانشگاهی، را بتوان در معنای مطالعه‌ی علل و پیامدهای اجتماعی رفتار انسانی تعریف کرد، در این صورت، جامعه‌شناسی پزشکی را می توان به معنای مطالعه‌ی علل و پیامدهای اجتماعی سلامت و بیماری تعریف کرد.
در تعریف دیگری، برکمن و کاواچی( ۲۰۰۰) و بیرد و دیگران(۲۰۰۰)، معتقدند که جامعه‌شناسی پزشکی، می کوشد تا دریابد که چگونه عوامل اجتماعی و فرهنگی، بر توزیع و فهم بیماری، واکنش ها نسبت به بیماری، تحول و عملکرد نهادهای مراقبت تندرستی و توسعه‌ی سیاست های اجتماعی تأثیر می گذارند.
به‌طور خلاصه، جامعه‌شناسی پزشکی به‌عنوان یک زیررشته از جامعه‌شناسی، به مطالعه‌ی جامعه‌شناختی نهاد اجتماعی پزشکی، دانش، رویه و اثرات آن می‌پردازد. جامعه شناس‌های پزشکی، سازمان اجتماعی و تولید اجتماعی سلامت و بیماری را بررسی می‌کنند. حوزه‌های عمده‌ی بررسی جامعه‌شناسی پزشکی، شامل جنبه‌های اجتماعی سلامت و بیماری، رفتار اجتماعی کارکنان مراقبت تندرستی و افرادی که از خدمات آن ها استفاده می‌کنند، کارکردهای اجتماعی سازمان‌ها و نهادهای بهداشت و درمان، الگوهای اجتماعی خدمات تندرستی، رابطه‌ی نظام‌های عرضه‌ی مراقبت تندرستی با سایر نظام‌های اجتماعی و سیاست‌های بهداشتی و تندرستی هستند. افزون براین، جامعه شناس‌های پزشکی، به تجربه‌های عامه از سلامت و بیماری نیز علاقه‌مند هستند. برخی از این افراد نیز در حوزه‌های سلامت و بهداشت عمومی، جمعیت شناسی و پیری‌شناسی اجتماعی مشغول فعالیت هستند.
دکتر شیرین احمدنیا عضو هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی و مدیر گروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت با اشاره به تعاریف کمابیش متفاوتی که از سوی صاحبنظران مختلف در معرفی این رشته ارائه شده است، جامعه‌شناسی پزشکی را دربرگیرنده‌ پیکره‌ دانشی می داند که سلامت و بیماری را در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی و رفتاری قرار می‌دهد و موضوعات مورد بررسی آن، شامل توصیف و تبیین‌های نظریه‌های مرتبط با بیماری‌ نزد گروه های مختلف جمعیتی، رفتارها یا کنش های افراد به منظور حفظ، گسترش، یا بازیافت سلامت یا مقابله با بیماری، معلولیت و نیز اقدامات سازمان ها و مراقبت‌کنندگان بهداشتی؛ مشاغل و حرف پزشکی و سازمان، امورمالی و عرضه‌ خدمات مراقبت بهداشتی، پزشکی به عنوان نهادی اجتماعی و رابطه آن با نهادهای اجتماعی دیگر؛ ارزش های اجتماعی و واکنش ها در سطح جامعه‌ در ارتباط با سلامت، بیماری و ناتوانی؛ و نقش عوامل اجتماعی در ریشه یابی بیماری، به‌ویژه اختلالات کارکردی، و عاطفی و آنچه اخیراً تحت عنوان بیماری های مرتبط با استرس نامیده می‌شود، است.
به گفته این مدرس جامعه‌شناسی پزشکی، متخصص این حوزه علمی تربیت می شود تا چگونگی تأثیر فرهنگ ها، نهادها و سازمان ها را بر باورها و رفتارهای فردی و الگوهای کنش متقابل اجتماعی و در نهایت تاثیر این عوامل بر سلامت جسمانی و روانی افراد و گروه ها را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد.

شکل گیری جامعه شناسی پزشکی

علم پزشکی به طور خاص دارای سیر تاریخی مشخصی است. پزشکی بدوی حالت جادویی مذهبی داشت، در حالی که پزشکی جدید تحت تأثیر یک سری گرایش ها جنبه منطقی پیدا کرده، روابط خود را با جنبه های جادویی و غیر عقلی گسسته و بیش از پیش متکی به علومی مانند شیمی و فیزیک است که در زمان ما در حال گسترش سریع هستند.
در قرن بیستم پزشکی از نظر تخصصی رشد سریع یافت و دارای سازمان پیچیده ای گشت. در این دوره شاهد پیدایش مراکز متعدد بیمارستانی، رشد فعالیت های تحقیقاتی در پزشکی و روند تخصصی شدن پزشکی به شکل گروهی هستیم. پزشک خانواده که به شکل خصوصی کار می کرد جای خود را به نوعی سازمان اداری داده است. در کشورهای توسعه یافته پزشک عمومی محلّه و درمانگاه تبدیل به کلینیک های تخصصی سیستم-های بیمه جمعی و بسیاری صور دیگر شده و توزیع خدمات و مراقبت های پزشکی جنبه خصوصی خود را از دست می دهد. این پیشرفت ها در قلمرو پزشکی تغییر شکل نحوه انجام فعالیت های پزشکی را پایه‌ریزی کرد. پیدایش پزشکی جدید تحول به سوی پزشکی‌شدن است؛ یعنی بیماری مستلزم تماس با پزشکی است. امروزه پزشکی به یک حرفه تبدیل شده است. جامعه شناسان در این پایگاه فرایندی را که مشخصه تحول جوامع مدرن است می بینند.
در دوره جدید وجوه اجتماعی پزشکی نیز مورد توجه جدی قرار گرفت. مدت ها پیش از پیدایش جامعه-شناسی پزشکی مردم شناسان و جمعیت شناسان به مسایل اجتماعی پزشکی توجه ویژه ای داشتند. مسایلی از قبیل مرگ و میر و ... .
تاریخچه جامعه شناسی پزشکی را می توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول به زمان های قدیم می رسد و با اندیشه های انسان پیرامون رابطه میان عوامل اجتماعی با پدیده های پزشکی آغاز می شود. منشأ تفکر علمی در زمینه مسایل اجتماعی- پزشکی در عصر جدید را می توان در مرحله قبل از استقلال رشته جامعه شناسی پزشکی در دو حوزه خاص علمی جستجو کرد. یکی ریشه های علوم اجتماعی و دیگری ریشه های پزشکی و بهداشتی.
از آن هنگام که بیماری از دست پزشک خارج شده و به مسئله اجتماعی تبدیل گشت و سلامتی مهم تر از بیماری جلوه کرد و به پیشگیری نیاز پیدا کرد موضوع علوم اجتماعی قرار گرفت و جامعه شناسی بیماری و پزشکی و سلامتی رخ نمود. با وجود اینکه سلامتی هیچ گاه از اهمیت نیازهای دیگر انسان کمتر نبوده، اما هرگز مانند امروز به یک موضوع اجتماعی همه‌گیر تبدیل نشده است. از این رو پزشکی زمان ما از حالت زیستی و حتی فنی و علمی ساده بیرون آمده و به صورت مسأله اجتماعی سیاسی تمام عیار درآمده است. هر دوره تاریخی بیماری های خاص خود را داراست. بیماری ها به همان میزان که تداوم داشته اند تحول پذیرفته اند. سهم مهمی از این تحول مربوط به تغییرات اجتماعی در سطح کلان است. بیماری اپیدمی تحت تأثیر گرسنگی و فلاکت، بیماری سل از بیماری های جوامع گذشته اند و بیماری های عفونی، عروقی، انواع سرطان و ایدز از جمله بیماری های مبتلابه جوامع جدیدند.
جامعه شناسی پزشکی نخستین‌بار به عنوان یک رشته مستقل توسط یک پزشک آلمانی به نام چارلز مک‌اینتایر (Charles Mc.Intire) در سال 1894 پیشنهاد شد، ولی مدت ها مورد توجه قرار نگرفت، تا اینکه پس از سال 1946 مطالعات آن به نحو جدی دنبال گردید. دهه 1950 جامعه شناسی پزشکی از استقبال جدی برخوردار شد و صاحب کتب و مجلات متعدد گشت. در این دهه جامعه شناسی پزشکی ابتدا به‌عنوان یکی از شاخه های انجمن جامعه شناسی آمریکا به رسمیت شناخته شد و با گذشت زمان تبدیل به یکی از قوی ترین شاخه ها در آن انجمن گردید. طی این سال‌ها، توجه به این رشته در میان محققان جوانی که به تحقیق در زمینه های جامعه-شناسی، مردم شناسی، روان شناسی اجتماعی و روان‌کاوی مبادرت می کردند قوت گرفت و در سال‌های بعد پزشکان نیز به تحقیق در این زمینه پرداختند. در حال حاضر جامعه شناسی پزشکی تشکیل دهنده بزرگ ترین گروه و یکی از فعال ترین بخش‌ها در جمع جامعه شناسان در آمریکا و اروپای غربی است. جامعه شناسی پزشکی بزرگ ترین شاخه انجمن های جامعه شناسی آمریکا و آلمان را تشکیل می دهد.
بنابراین اگرچه ظهور جامعه‌شناسی پزشکی، به عنوان حوزه ای که اهمیت عوامل اجتماعی را در سلامتی و بیماری بررسی می کند به اواخر سده‌ی نوزدهم و طول سده‌ی بیستم برمی گردد، و نخستین استفاده از واژه‌ی جامعه‌شناسی پزشکی، در سال ۱۸۹۴ توسط چارلز مک اینتایر انجام شد، اما کوشش برای فهم رابطه‌ی بین رفتار اجتماعی و سلامتی ریشه در تاریخ دارد.

1) دوره‌ی باستان تا سده‌ی نوزدهم

انسان های نخستین، به حیوانات بسیار نزدیک تر بودند از این جهت که آن ها، برای سالم ماندن، به غرایز خود متکی بودند. با این وجود، شواهدی در دست است که نشان می دهند انسان های اولیه، نوعی رابطه‌ی علت و اثر را میان انجام برخی کارها و تسکین علائم یک بیماری یا بهبود زخم و جراحت تشخیص داده بودند. از آن جا که انسان های اولیه، فهم درستی درباره‌ی عملکرد بدن نداشتند، پس ابزاری نظیر جادو، تبدیل به مؤلفه اساسی باورها درباره‌ی علل و درمان اختلال ها و بیماری ها شده بود. آن ها همچنین میان پدیده هایی مثل ارواح پلید، شیطان و جن و بیماری ارتباط برقرار کرده بودند. علاوه بر اعتقادات جادویی درباره‌ی علل و درمان بیماری ها، مردمان نخستین، به استفاده از پزشکی گیاهی نیز تمایل نشان می دادند. البته، این پزشکی ارتباط تنگاتنگی با پزشکی مبتنی بر جادو داشت. برای مثال، آن ها از گیاهان و یا حیوانات، برای بیرون انداختن ارواح خبیثه یا پلید و یا شیطان و جن از بدن استفاده می کردند. حتی استفاده از جراحی، در حدود ۴ الی ۵ هزار سال پیش (به ویژه، سوراخ کردن جمجمه یا کاسه سر، که روش سوراخ کردن دایره‌ای شکل در جمجمه نامیده می شد)، به منظور آزاد کردن ارواح پلید، رایج بود.
اما یکی از نخستین کوشش ها برای رد تبیین ماوراءالطبیعی بیماری ها و تدوین اصول مراقبت سلامتی بر پایه‌ی تفکر عقلانی و منطقی، توسط بُقراط، حکیم و پزشک یونانی در حدود ۴۰۰ پیش از میلاد مسیح صورت گرفته است. بُقراط، در کتاب خود با عنوان «هواها، آب ها و مکان ها»، و نیز در کتاب های اپیدمیک اول و اپیدمیک دوم، علاوه بر تبیین بیماری ها براساس شرایط محیطی و نیز فصل های سال و پایه گذاری نظریه‌ی اتمی (ماسنر و بان، ۱۹۷۴) و ابداع مفاهیم مهم اپیدمیولوژی نظیر اِندمیک و اپیدمیک (والانیس، ۱۹۹۲)، استدلال می کند که بهزیستی و سلامتی انسان، تحت تأثیر کلیت عوامل محیطی، یعنی عادات یا سبک زندگی، وضعیت اقلیمی، توپوگرافی (موقعیت طبیعی) زمین، و کیفیت هوا، آب و تغذیه قرار دارد.
با شروع قرون وسطی، یا دوران تاریکی، بخش اعظمی از دانش پزشکی مربوط به دوران باستان از میان رفت و آن چه که باقی مانده بود، توسط کلیسای کاتولیک حفظ شد. در این دوران،‌ کلیسا مسئولیت مقابله با مسائل روانی و شرایط اجتماعی نامطلوب، مانند فقر را برعهده داشت، در حالی که پزشکان، کم و بیش، تنها به بیماری های تهدید کننده‌ی جسمانی توجه نشان می دادند. بدن انسان به مانند یک ماشین تلقی می شد که مطابق با اصول فیزیک و شیمی عمل می کرد. نتیجه‌ی این تفکر این بود که هم مذهب و هم علم پزشکی در غرب، از این اندیشه حمایت می کردند که اگر بدن انسان به‌عنوان ماشین در نظر گرفته شود، پس بیماری، نوعی اختلال و نقص در کار ماشین، و وظیفه‌ی پزشک، ترمیم و اصلاح ماشین است.
تا اواخر سده‌ی هجدهم، معدودی از پزشکان، به فهم عواملی غیر از عملکرد فیزیکی بدن توجه نشان دادند. تنها برخی از پزشکان، نظیر پاراسلسوس، پزشک مشهور سوییسی که در سده‌ی شانزدهم زندگی می کرد، به شرایط اجتماعی به عنوان عوامل علّی بیماری ها توجه کردند. وی در پژوهشی بر روی کارگران معدن نشان داد که بیماری های خاصی که در بین کارگران معدن شایع است، به شرایط کاری آن ها ارتباط دارد.

2) سده‌ی نوزدهم تا اوایل سده‌ی بیستم

جامعه‌شناسی پزشکی در سده‌ی نوزدهم، از سه مفهوم همپوش و مشترک اقتباس شد: پزشکی به عنوان علم اجتماعی، پزشکی اجتماعی و جامعه‌شناسی پزشکی. وجه مشترک هر سه حوزه عبارت از این بود که همه‌ی آن ها به تبیین رابطه‌ی میان شرایط اجتماعی و مسائل سلامتی علاقه‌مند بودند، اندیشه‌ای که مبتنی بر این فرض بود که بیماری انسان، همیشه تحت تأثیر فعالیت های اجتماعی و محیط فرهنگی است. نخستین ریشه‌ی عمده‌ی جامعه‌شناسی پزشکی، ایده پزشکی به عنوان علم اجتماعی است. این ایده که با نام رودلف ویرکو (۱۸۴۸)، پزشک آلمانی و پدر آسیب شناسی مدرن عجین است، حق سلامت را به مانند سایر حقوق اساسی انسان، نظیر حق آموزش و آزادی های سیاسی و مذهبی، در میانه‌ی سده‌ی نوزدهم و در دوره‌ی تقویت ارزش های روشنگری، وارد گفتمان های اصلی ملل اروپای غربی کرد.
دومین ریشه‌ی عمده‌ی جامعه‌شناسی پزشکی در سده‌ی نوزدهم، حوزه‌ی سلامت عمومی (آن چنان که در آمریکا مطرح است) یا پزشکی اجتماعی (اصطلاحی که در کشورهای اروپایی استفاده می شود) بود. این حوزه، به پیشگیری و سیاست های سلامت مربوط می‌شود. به بیان دیگر، پزشکی اجتماعی یا سلامت عمومی، به کاربرد پزشکی در درمان بیماری های اجتماعی ناشی از انقلاب صنعتی توجه نشان می دهد. در واقع، نخستین کوشش نظام مند و سازمان یافته در بررسی اثرات شرایط اجتماعی بر سلامت و بیماری، در حوزه‌ی سلامت عمومی یا پزشکی اجتماعی صورت گرفت. از سوی دیگر، سلامت عمومی به معنای ورود دولت در بخش سلامت هم بود.

3) نیمه‌ی نخست سده‌ی بیستم: آغاز جامعه‌شناسی پزشکی

نیمه‌ی نخست سده‌ی بیستم، به ویژه، ربع اول سده‌ی، با تغییرات وسیع، بسیار مهم و اجتناب ناپذیر در همه‌ی جنبه های مراقبت سلامتی همراه بوده است. این تغییرات، ضرورت مطالعه‌ی ابعاد جامعه شناختی علوم بهداشت و سلامت و فعالیت های مرتبط با مراقبت پزشکی را دو چندان کرد. برخی از مهم ترین تغییرات در این دوره عبارت بودند از:
الف) تعهد و الزام فزاینده نسبت به تأمین مراقبت بهداشتی ـ درمانی مطلوب برای اعضای جامعه؛
ب) تغییر نیمرخ جمعیت شناختی که منابع اقتصادی را تضعیف و توجه فزاینده را به مسائل اخلاقی و ارزشی پیرامون طولانی کردن و نیز پایان زندگی معطوف می کرد؛
پ) پذیرش سریع نوآوری های فن شناختی پیچیده و پرهزینه که نیازمند تنظیم منابع نسبت به هزینه های تأمین مراقبت و نیز ارائه معیارهای کیفیت زندگی بود؛
ت) استمرار تخصصی شدن فزاینده در میان پزشکان عمومی، که با تغییرات عظیم در زمینه‌ی روابط تأمین‌ کننده ـ بیمار، برنامه های آموزش پزشکی و تعاریف نقش های مناسب پزشکان و متخصصین سلامت همراه بود؛
ث) هزینه های روبه افزایش خدمات بهداشتی ـ درمانی که منجر به تلاش های طاقت فرسا در زمینه‌ی تحدید و کاهش هزینه، اصلاحات اساسی در شیوه های تأمین مالی و نیز عرضه‌ی خدمات بهداشتی ـ درمانی و به‌ویژه رشد مراقبت سلامتی از پیش پرداخت شده و گسترش بخش سلامتی سازمان های غیر انتفاعی شد.
مهمترین آثار خلق شده در این دوره عبارتند از: ظهور نظریه های بهداشت اجتماعی و آسیب شناسی اجتماعی توسط آلفرد گراتجان (۱۹۰۴) و نیز ظهور حرفه‌ی مددکاری اجتماعی؛ پایه گذار مددکاری اجتماعی پزشکی توسط کلارک کابوت؛ ارتباط دادن مطالعه‌ی بهداشت به جامعه‌شناسی توسط جان شاو بیلینگز (۱۸۷۹)؛ استفاده از واژه جامعه‌شناسی پزشکی در سال ۱۸۹۴، توسط چارلز مک اینتایر و الیزابت بلک ول در سال ۱۹۰۲؛ انتشار کتاب «جامعه‌شناسی پزشکی» توسط جیمز وارباس در سال ۱۹۰۲.

4) جامعه‌شناسی پزشکی از نیمه دوم سده‌ی بیستم تاکنون

ظهور دقیق جامعه‌شناسی پزشکی، به‌عنوان یک حوزه تخصصی کامل، به بعد از جنگ جهانی دوم و به‌ویژه از دهه‌ی ۱۹۵۰ به بعد برمی‌گردد. در این دوره، بزرگترین و عمده ترین مطالعات نظری و نیز میدانی جامعه‌شناسی پزشکی انجام شدند. برخی از آثار پژوهشی در دهه‌ی ۱۹۵۰، علاقه‌ی پژوهشگران را به این رشته در حال توسعه برانگیختند. اثر کووس (۱۹۵۴) با نام « سلامتی رجیون ویل» و اثرهالینگشید و ردلیخ (۱۹۵۸) با نام طبقه‌ی اجتماعی و اختلال‌های روانی، روابط بین شرایط اجتماعی و وضعیت سلامتی را بررسی کردند. در پژوهش دیگری، سرُل و همکارانش در دهه‌ی ۱۹۵۰، مطالعه‌ی خود را به صورت مقطعی در ناحیه میدتن منهتن شهر نیویورک، بر روی نمونه ای مرکب از ۱۶۶۰ نفر انجام دادند. آن ها نیز شیوع اختلال‌های روانی را بررسی کرده و نتیجه گرفتند افرادی که تحرک اجتماعی صعودی داشتند، در مقایسه‌ی با افرادی که تحرک اجتماعی نزولی داشتند و یا در سطوح اجتماعی ـ اقتصادی مشابه باقی مانده بودند، اختلال‌های هیجانی کمتری را تجربه کرده-اند. لیتون و همکارانش، در دهه‌ی ۱۹۵۰، با پژوهشی بر روی ۱۳۰۳ نفر در ناحیه‌ای موسوم به استیرلینگ کانتی، با استفاده از پرسشنامه‌ای مرکب از پرسش‌های مربوط به زمینه‌ی اجتماعی، مفهوم اجتماع، روابط خانوادگی، سلامت جسمانی و روانی و یک فهرست بیست ماده‌ای علائم روانی، انجام دادند. آن ها دریافتند که شیوع اختلال روانی، با سن افزایش می یابد، در میان زنان بیشتر از مردان است و در میان گروه‌های اجتماعی ـ اقتصادی پایین، فراوان‌تر خواهد بود.

رسميت يافتن و رشد نهادی جامعه شناسی پزشکی

جامعه شناسی پزشکی در طول دهه 1950 رسمیت یافت. به عنوان نمونه، آموزش جامعه شناسی پزشکی در طول دوره زمانی (دهه 1940 و 1950) عموماً درآن دانشگاه‌هایی که قبلا بخش جامعه شناسی برجسته وسرشناسی‌ داشتند دیده می‌شد. این نهادها شامل ،"یال"، هاروارد"،"کلمبیا"و دانشگاه "شیکاگو" می شد. رسمیت نظری جامعه شناسی پزشکی با مقدمه " نظام اجتماعی" تالکوت پارسونز(1951) آغاز گردید. در این اثر، تعریف پارسونز(1951) از نقش بیمار شاید مهمترین مفهوم پردازی در تاریخ جامعه شناسی پزشکی باشد.
به لحاظ سازمانی، وارد ول(1982) تشريح تاريخی را از پيدايش جامعه شناسی پزشکی در ايالات متحده ارايه کرد. در 1950 ، سلسله جلسات " جامعه برای انسان شناسی کاربردی" در دانشکده "واسر" ، برای شماری از افراد علاقه مند برای به کارگيری دانش علم اجتماعی در زمينه گسترده پزشکی برای بحث و بررسی بر روی چنين علايقی بود که می‌بايست به صورت سازمانی قرار می‌گرفت. زمانيکه "وارد ول "(1982) استدلال می‌کند، به اين علت که اکثريت قريب به اتفاق شرکت کنندگان علاقه مند، جامعه شناس ها بودند بر اين اعتقاد بود که پس جامعه جامعه شناسی آمريکا(ASS) می بايست قانونی ترين مکان باشد. در 1955، يک انجمن غير رسمی از جامعه شناسی پزشکی ايجاد شد(اشتروس،1957).در 1959، "جامعه جامعه شناسی پزشکی" آمريکا به "انجمن جامعه شناسی آمریکا" تغيير نام يافت(ASA)، و جامعه شناسی پزشکی اولين بخش رسمی اين انجمن شد.
ملاک و نشانه دیگر رسمیت یافتن جامعه شناسی پزشکی کار "اشتروس" بود که میان جامعه شناسی پزشکی و جامعه شناسی در پزشکی تمایز قایل گردید. به گفته الگوی اشتروس(1957) :
جامعه شناسی پزشکی به مطالعه عواملی مثل ساختار سازمانی، روابط نقش، نظام های ارزشی، مناسک، و کارکردهای پزشکی به عنوان نظام رفتاری است. جامعه شناسی در پزشکی شامل تحقيق توام يا آموزش که اغلب شامل ادغام مفاهيم،‌ روش ها ، و پرسنل از ميان حوزه های ديگر.
توضیح این دو مسیر در زمینه حوزه های شغلی خاص، "مکانیک"(1990) اشاره می‌کند که جامعه شناسی در پزشکی رویکردی است کاربردی که جامعه شناسان پزشکی به موضوعات خارج از جامعه شناسی می پردازند.
بیشتر از کوشش یرای تفکیک پیوندها، پیترز درف و فین اشتاین(1981) اشاره می‌کنند که شاید بهتر باشد که نگران این که کار یک جامعه شناس پزشکی جامعه شناسی پزشکی یا جامعه شناسی در پزشکی است نباشیم. وارد وال(1982) به دو دلیل اشاره می‌کند که چرا جامعه شناسان پزشکی می بایست نگرانی را کنار بگذارند. اولین دلیل اینکه اکثر تحقیق ها ( تا اندازه‌ای با تأکید بر کتاب درسی ) به جامعه شناسی پزشکی می‌پردازند.دوم اینکه جامعه شناسی پزشکی با یک معیار متفاوت از دیگر حوزه های فرعی قرار گرفته است.به سخن دیگر، کار جامعه شناسی متمرکز شدن بر روی موضوعاتی همچون جامعه شناسی در حوزه های دیگر ، همچون مذهب، نیست.
گام بعدی در فرآيند رسميت يافتن جامعه شناسی پزشکی تأسيس "مجله جامعه شناسی پزشکی " است که توسط (ASA) منتشر می شد. این مجله در 1966 با عنوان" مجله رفتار انسانی و بهداشتی" که توسط انجمن جامعه شناسی آمريکا منتشر می‌شد که به مجله" رفتار اجتماعی و بهداشتی " تغيير نام يافت.
با رسمیت یافتن جامعه شناسی پزشکی زیر نظر گسترده انجمن جامعه شناسی آمریکا، این بخش تداوم یافت و رشد کرد و یکی از فعال ترین بخش های انجمن جامعه شناسی شد. تداوم بررسی های تحقیقی بسط می یافت و تعدادی از کتاب ها جنبه های گوناگون جامعه شناسی پزشکی را برای ترقی و رشد آن بررسی می کرد.
پیشرفت های سازمانی جامعه شناسی پزشکی در داخل جامعه پزشکی ابتدا با دپارتمان علوم رفتاری در دانشکده پزشکی تازه تاسیس دانشگاه "کنتاکی" در 1960آغاز گردید . اشتراوس (1963،1959) تعریف دست اولی را از چگونگی ساخته شدن دپارتمان علوم رفتاری ، و تا اندازه ای بخش پزشکی گسترده آن ارایه می‌کند.اِرلیر(1949)، اُدین، دبلیو، اندرسون به عنوان اولین جامعه شناسان تمام وقت در دانشکده پزشکی بودند ( دپارتمان روانکاوی و پزشکی ممانعتی در دانشگاه وسترن آنتاریو: اُلسن ،1975).
با تأسیس پایگاه سازمانی و نهادی جامعه شناسی پزشکی، این رشته شروع به نشو ونما کرد. به لحاظ کاربردی در دهه (1950 و 1960) آغاز گردید، با وجود این، تاریخ اخیر تر جامعه شناسی پزشکی هیچگونه تعریف زمانی مهمی ارایه نمی‌دهد. این فرآیند بر این مسئله دلالت نمی کرد که جامعه شناسی پزشکی در نتایج بینش های نظری دهه 1950 سهیم نبوده است. تا اندازه ای، از دهه1980، جامعه شناسی پزشکی در یک چهارراه(تقاطع) قرار داشت چرا که تحت شرایط اجتماعی-پزشکی عمده رشد جامعه شناسی پزشکی به گونه ای رادیکال در حال دگرگونی بود. به عنوان نمونه، پسیکو سولیدو و کرونن فِلد(1995) اشاره به کار "اُلسن" (1975) و " گْلد " (1977) زمانیکه فرضیات کار بیشتر را در جامعه شناسی پزشکی به چالش می کشد.و اینکه به نظر می رسد تا دگرگونی برای حمایت گسترده جامعه از جامعه شناسی پزشکی باشد. پسیکو سولیدو و کرونن فِلد(1995) همچنین اذعان می کنند که، به گفته "گْلد"(1977)، جامعه شناسان پزشکی تمایل به آغاز تحقیق شان از تشخیص پزشکی می‌کنند. به علاوه، جامعه شناسان پزشکی بسیاری از برچسب های متنوع شغلی مثل دانشمندان علوم رفتاری یا محققان خدمات بهداشتی و درمانی استفاده می کنند. این اغلب تفکری است که چنین عناوینی در بررسی های کاریشان بیشتر از تفسیر محدود جامعه شناسان پزشکی است.

حوزه های مطالعه جامعه شناسی پزشکی

جامعه شناسی پزشکی اگرچه بعنوان یکی از زیرشاخه های جامعه شناسی شناخته شده است اما این حوزه، خود دارای حوزه های مطالعاتی بیشماری است. این حوزه ها عبارتند از:
الف) مطالعه الگوهای اجتماعی سلامت و بیماری: تأکید چشمگیر بر اثرات فراگیر عوامل اجتماعی در زمینه‌ی سلامت و بیماری سبب شد که واژه‌ی «اجتماعی» در یکی از نخستین تعاریف سازمان بهداشت جهانی از سلامتی گنجانده شود. سازمان بهداشت جهانی در اساسنامه‌ی خود در سال ۱۹۴۸، سلامتی را به عنوان «حالتی از بهزیستی اجتماعی، روانی و نه تنها فقدان بیماری» تعریف کرده است.
از نظر بسیاری از محققان، بزرگترین پیشرفت ها برای تبیین و تشریح عوامل تعیین کننده‌ی بیماری در طول چند دهه‌ی گذشته، شناسایی آن دسته از شرایط اجتماعی بوده است که به طور مستقیم از راه فرایند های فیزیولوژیک و به طور غیر مستقیم از طریق مسیرهای رفتاری بر سلامت و بیماری اثر می گذارند.
ب) مطالعه تیپولوژی رابطه پزشک ـ بیمار: تأثیر کیفیت رابطه‌ی میان پزشک ـ بیمار بر فرآیند درمان و نتایج آن، به یکی از مهمترین موضوع‌ها در جامعه‌شناسی پزشکی و نیز علوم بالینی مبدل شده است. این که رابطه پزشک ـ بیمار در محیط درمانی چگونه باشد، نتایج مهمی بر تندرستی و بهبودی بیمار دارد. برای مثال، یک رابطه‌ی ضعیف میان پزشک ـ بیمار، رضایت بیمار را کاهش می‌دهد (سِروِلن، ۱۹۹۷)، کاهش رضایت بیمار ممکن است پیامدهای منفی زیادی به همراه داشته باشد. از جمله‌ی این پیامدها، عدم پیروی از درمان است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که بیماران راضی، پیروی بیشتری از طرح درمان در مقایسه با بیماران ناراضی نشان می‌دهند (کال و بیرد، ۲۰۰۰). برای مثال، بیماران ناراضی ممکن است توصیه‌های پزشکی درباره‌ی کاهش وزن، تغییر رژیم غذایی، مصرف به موقع دارو، ورزش و سایر رفتارهای سالم را جدی نگیرند.
پ) رفتار سلامتی: در یک تعریف ساده، رفتارهای سلامتی را می توان عبارت از رفتارهایی دانست که از سوی افراد به منظور حفظ یا بهبود سلامتی انجام می شوند (کاسل و کوب، ۱۹۶۶). از نظر کراوفورد (۱۹۸۴)، تأکید جامعه شناسان پزشکی بر رفتار سلامت، چند دلیل دارد. نخست آنکه، الگوهای عمده‌ی بیماری، از بیماری های عفونی، مُسری و حاد، به بیماری های مزمن نظیر بیماری های قلبی، سرطان، دیابت ها که پزشکی قادر به درمان آن ها نیست، تغییر یافته است. دوم آنکه، عامل بروز فجایع متعدد در زمینه‌ی تندرستی، همانند ایدز و سرطان ریه، ناشی از مصرف سیگار و سبک های زندگی خاص هستند. سوم آنکه، مبارزه و تلاش های واقعی از سوی رسانه های ارتباط جمعی و تأمین کنندگان مراقبت تندرستی، معطوف بر تغییر سبک زندگی و افزایش مسئولیت فردی در مورد سلامتی بوده است.
ت) رفتار بیماری: مفهوم رفتار بیماری، نخستین بار توسط مکانیک (۱۹۶۲) مطرح شد. این مفهوم که از نظریه‌های روانشناختی ادراک، شناخت و اسناد معنا و به علاوه از نظریه های روابط اجتماعی سود می‌برد، بر این فرض استوار است که بیماری و نیز تجربه‌ی بیماری، به وسیله‌ی عوامل فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی، جدای از مبانی ژنتیک یا سایر مبانی زیست شناختی بیماری شکل می گیرد (پیلوفسکی، ۱۹۸۴). « از نظر مکانیک (۱۹۶۲)، در ارتباط با رفتار بیماری، منظور ما شیوه ای است که علائم، درک و ارزیابی شده و از جانب فردی که درد، ناراحتی و یا سایر نشانه های نقص ارگانیسم را تشخیص می دهد، پاسخ داده می شود ».
ث) اپیدمیولوژی و اپیدمیولوژی اجتماعی: یکی از قدیمی ترین روش ها برای مطالعه‌ی دلایل بیماری که نه بر وقایع ماوراء الطبیعی، بلکه بر پایه‌ی عقلانی استوار شده بود، مطالعه‌ی همه گیر شناختی است. اپیدمیولوژی در دقیق ترین معنا، به علم همه گیری اشاره دارد (کاکرهام، ۱۹۹۲). اپیدمیولوژی در معنای یک علم، عبارت است از مطالعه‌ی ماهیت، علت، کنترل و عوامل تعیین کننده‌ی فراوانی و توزیع بیماری، ازکارافتادگی یا معلولیت و مرگ و میر در جمعیت های انسانی. اپیدمیولوژی، متضمن توصیف توزیع وضعیت سلامت، بیماری ها یا سایر مسائل تندرستی براساس سن، جنسیت، نژاد، جغرافیا، مذهب، تحصیلات، شغل، رفتارها، زمان، مکان، شخص و غیره می باشد. از سوی دیگر، اپیدمیولوژی اجتماعی، شاخه ای از اپیدمیولوژی است که توزیع اجتماعی و عوامل تعیین کننده اجتماعی حالات تندرستی و نیز بیماری را مطالعه می کند (بِرکمن و کاواچی ، ۲۰۰۰ ). اپیدمیولوژی اجتماعی، هم ویژگی های خاص و هم مسیرهایی را که براساس آن، شرایط اجتماعی بر تندرستی یک جمعیت اثر می گذارد را بررسی می کند (کرایگر، ۲۰۰۱ ).
ج) اختلال های روانی: در جامعه شناسی پزشکی، مطالعه‌ی اختلال های روانی، به دنبال پ‍‍ژوهش های متعددی (به-ویژه مطالعات اپیدمیولوژیک) که روابط معنادار بین عوامل اجتماعی و بسیاری از شرایط روانپزشکی را روشن کرده بودند، شروع شد. جامعه شناس های پزشکی، برخلاف روانپزشکان و روانشناس های بالینی که موارد فردی اختلال های روانی را بررسی می کنند، بر ماهیت جمعی اختلال های روانی تأکید دارند. آن ها، اختلال های روانی را براساس فرایندهای اجتماعی که بر افراد و حالات روانی آن ها تأثیر می‌‌گذارند، بررسی خواهند کرد (کاکرهام، ۱۹۹۲).
جامعه شناس ها، استدلال رویکردهای پزشکی و زیست شناختی را مبنی بر اینکه بسیاری از اختلال های روانی، پایه‌ی زیستی و عضوی دارند می پذیرند اما معتقدند اگرچه شرایط آسیب شناختی روانی که به اختلال های روانی موسوم هستند، تا حد زیادی به عملکردهای ذهن و مغز مربوط اند، اما تعریف اختلال روانی و اینکه آیا یک فرد به لحاظ روانی بیمار است یا خیر، متضمن معیارهای جامعه‌شناختی است.
چ) نظریه پردازی در باب علیت اجتماعی سلامت و بیماری: جامعه شناسی علاقه مند به رابطه‌ی میان عامل و ساختار است‌. جامعه شناسی تلاش دارد تا رابطه‌ی بین کنش انسانی و تعیین ساختاری روابط اجتماعی برخی عناصر الزام‌آور که از آن به عنوان‌ روابط قدرت یاد می‌شود را روشن کند. جامعه شناسی، افزون براین‌، به مطالعه‌ی نقش فشارهای طبیعی ‌و اجتماعی در توزیع و تجربه‌ی تندرستی و بیماری نیز می‌پردازد. چنین رویکردی‌، شامل تحلیل فلسفی از ایده‌ی ‌بیماری به عنوان نوعی تفسیر پزشکی از واقعیت است (کینگ، ۱۹۸۲). این بررسی‌، به ارزیابی ‌انتقادی از واقعیت و طبیعت از راه جامعه شناسی معرفت‌، و به دیدگاهی درباره‌ی مقولات بیماری و مریضی می‌انجامد. همچنین، جامعه شناسی پزشکی نظری‌، به موضوعات گسترده‌تری درباره‌ی نظم و نابرابری اجتماعی‌، با توجه به نقش ارزش ها و نهادهای پزشکی در تنظیم و کنترل بیماری و اختلال می‌پردازد. این جامعه شناسی، به تمایز ساختاری مذهب‌، قانون و پزشکی به منزله‌ی اشکال نهادی کنترل اجتماعی‌، و کنترل مدیریت انحراف ‌و اختلال در گروه های مختلف علاقه مند است‌.