روابط زن و مرد در سينما
حيات اجتماعي، عرصه ي تلاش و رشد است و به همين دليل، انسان نمي تواند انفرادي زندگي کند. هم چنين بشر براي تأمين نيازهاي فردي و اجتماعي و به فعليت رساندن استعدادها و رشد عقلي و علمي ناگزير از زندگي اجتماعي است.
مؤلف: جواد امين خندقي
حيات اجتماعي، عرصه ي تلاش و رشد است و به همين دليل، انسان نمي تواند انفرادي زندگي کند. هم چنين بشر براي تأمين نيازهاي فردي و اجتماعي و به فعليت رساندن استعدادها و رشد عقلي و علمي ناگزير از زندگي اجتماعي است. بنابراين وجود روابط ميان انسان ها از امور جداناشدني حيات جمعي است. يکي از مسائلي که به حوزه ي ارتباط انسان ها مرتبط مي شود و به دليل فرهنگ هاي مختلف از حساسيت ويژه اي برخوردار است، مسئله چگونگي و حدود روابط زن و مرد است. در دوران معاصر با حضور بيش تر زنان در عرصه هاي گوناگون جامعه و افزايش بي بند و باري و گرايش هاي انحرافي در جوامع به ويژه غرب، اين مسئله، اهميت ويژه اي يافته است. در اين حوزه سه نگرش عمده يافت مي شود:
فيلم هاي بسياري خواسته يا ناخواسته به تبيين يکي از نگرش هاي موجود در اين حوزه مي پردازند و آن را تبليغ يا آسيب هاي مربوط به آن را بررسي مي کنند. البته ناگفته نماند که در فيلم ها معمولاً نگاه ديني ديده نمي شود و فقط مي توان نگرش هايي با نتيجه ي ديني پيدا کرد. تفاوت اين دو در آن است که ديدگاه اول، شخصيت هاي داستاني يا محور داستان، محدوديت روابط زن و مرد را به سبب دين مي داند و چنين نگرشي را از دين اقتباس کرده است؛ اما در حالت دوم، نشاني از دين به عنوان دليلي براي چارچوب روابط ميان زن و مرد وجود ندارد؛ بلکه فيلم، داستان خود را به سمتي سوق مي دهد که در نتيجه ي نهايي با دين هم خواني دارد.
با بيان يک نمونه مي توان اين مسئله را روشن کرد. فرض بگيريم در يک فيلم، دختر و پسر جواني حضور دارند که در پي دوستي با يکديگرند. اگر اين دو فرد به دليل آن که مسلمان اند اين آشنايي را در حد چارچوب شرعي و ديني پيش ببرند، اين فيلم، نگاه ديني در اين مسئله دارد؛ اما اگر در همين فرض اين دو فرد به دليل خواست پدر و مادرشان به حدودي در اين رابطه پاي بند باشند، ممکن است نتيجه با فرض اول يکي باشد؛ ولي اين فرض را نمي توان بر پايه ي نگرش ديني دانست؛ بلکه به دليل عرف خانوادگي صورت پذيرفته است.
پس از اين مقدمه ي کوتاه، ابتدا فيلم هايي را مرور مي کنيم که روابط آزاد و عشق خياباني ميان افراد را نکوهش مي کنند و آن را ناپسند مي دانند. در اين فيلم ها معمولاً بي بند و باري و اشتباهات شخصيت هاي داستاني در رابطه با يکديگر، باعث بروز نتيجه اي نامطلوب تا انتهاي داستان مي شود. فيلم « پانصد روز سامر » (1) داستان ايجاد رابطه ي، ميان دختر و پسري در محل کار است که به سرعت شکل مي گيرد و به همان سرعت هم از بين مي رود. دختر در انتها با فرد ديگري ازدواج مي کند و تشکيل زندگي مي دهد. روابط نادرست در محل کار ميان زنان و مردان باعث مي شود عشق هاي سطحي و زودگذر که مبنايي جز هوس ندارند ايجاد شود. فيلم به مخاطب گوشزد مي کند که ايجاد اين رابطه هاي سطحي و غير اصولي هيچ نتيجه اي جز فروپاشي ندارد. اين نتيجه، اين مفهوم را به مخاطب مي فهماند که روابط غير اصولي و بدون چارچوب ميان زن و مرد، نتيجه اي مطلوب در بر نخواهد داشت و نهايت آن، افسردگي و مشکلات عاطفي است. پسر جواني که يکي از دو شخصيت اصلي فيلم است، در انتهاي داستان در يک مصاحبه ي شغلي دوباره همين اشتباه را مرتکب مي شود.
فيلم هاي « بمب آلبالويي »، « غرور و تعصب »، (2) « روز ولنتاين » (3) و « ورونيکا تصميم مي گيرد بميرد » (4) با مضمون مشابه فيلم ياد شده، روابط آزاد و بي بند و باري را عاملي براي به وجود آمدن روابط سطحي و کاذب ميان جوانان نشان مي دهند که باعث بروز مشکلات عاطفي و شخصيتي براي افراد مي شود و آينده ي آنان را به خطر مي اندازد. در هر کدام از اين فيلم ها داستان به گونه اي متفاوت روايت مي شود؛ ولي مي توان نقطه ي مشترک تمام آن ها را اشتباه دانستن بي بند و باري برشمرد.
پوشش نامناسب و آسيب هاي آن، يکي از دست مايه هاي اصلي مضمون فيلم « گروگان » (5) است. فيلم، داستان افرادي را روايت مي کند که در حادثه اي به هم گره مي خورد. خانواده اي مرفه در داستان فيلم، بخشي از داستان را مي سازد و حادثه از اين خانواده آغاز مي شود. پدر اين خانواده حسابداري است که براي تبه کاران پول شويي مي کند و با دختر و پسرش زندگي مي کند. دختر اين فرد براي رفتن به مهماني لباسي مي پوشد که از نظر پدر مناسب نيست و به همين دليل به دختر اجازه ي پوشيدن آن لباس را نمي دهد. در ميان همين بحث ميان پدر و دختر، گروهي از اراذل خياباني براي دزدي به آن جا مي آيند و همين لباس نامناسب دردسرهاي فراواني براي دختر فراهم مي کند. امنيت براي اين دختر زماني برقرار مي شود که پوشش وي تغيير مي کند. فيلم در خلال داستان گروگان گيري، پوشش نامناسب را عاملي براي آسيب هاي اجتماعي معرفي مي کند.
فيلم « ربوده شده » (6) عفت و پاکدامني را ارزشي مي شمارد که سبب حفظ انسان از خطرها مي شود. در اين فيلم دو دختر جوان به پاريس سفر مي کنند و گروهي از تبه کاران آن ها را مي دزدند. اين گروه، دختران را از سراسر جهان مي دزدند و براي فحشا استفاده مي کنند. يکي از آن دو دختر که فردي با نگاهي افراطي در روابط ميان زن و مرد است، در همين ماجرا از طريق تزريق مواد مخدر، معتاد و کشته مي شود؛ ولي دختر ديگر که فرد محتاطي است در نهايت از دست اين گروه نجات مي يابد.
دانش آموز دبيرستاني در فيلم « آموزش » (7) با عشقي کاذب و سطحي درگير مي شود و به همين علت مدرسه را رها مي کند. علت بروز اين جريان و اتفاقات بعد از آن رعايت نکردن حدود در مواجهه با افراد جامعه است. او با فردي در راه مدرسه آشنا مي شود و به سهولت و بدون شناخت، زندگي خود را بر اين مبنا تغيير مي دهد و در اين موضوع به توصيه ي خانواده و مدرسه اهميت نمي دهد.
دو فيلم « ولنتاين غمگين » و « همه چيزهاي خوب » (8) ارتباط آزاد و بدون قيد ميان زن و مرد غربي را عاملي براي شکل گيري ازدواج هاي نادرست معرفي مي کند که باعث بروز مشکلات فراواني در پي آن مي شود. در فيلم اول، زني را مي بينيم که براساس يک نگاه سطحي و اشتباه با فردي رابطه دارد که نتيجه ي آن تولد بچه اي ناخواسته است. پس از آن براي پوشاندن اين اشتباه، مرتکب اشتباه ديگري مي شود و بدون شناخت با فردي ازدواج مي کند که پس از بروز مشکلات فراوان به جدايي و طلاق منجر مي شود. در فيلم دوم هم، دختري بدون شناخت کافي از فرد و خانواده اش با او ازدواج مي کند، آن ها پس از مدتي زندگي با يکديگر اختلاف پيدا مي کنند. در نهايت، دختر، مفقود و مشخص مي شود پسري که يک بيمار رواني بوده، وي را به قتل رسانده است.
در دسته ي دوم نمونه هاي ديگري از فيلم ها را مرور خواهيم کرد که بي بند و باري دست مايه ي اصلي آن ها است. ممکن است در برخي فيلم ها به اين نگرش پرداخته شود؛ ولي در سير داستان، آسيب هاي آن بررسي شود؛ اما در اين فيلم ها نقدي بر اين مسئله ديده نمي شود و اشاره هاي موجود در آن ها نيز عاري از استحکام کافي است. خلاصه ي مضمون اين فيلم ها را مي توان اين گونه بيان کرد که بي بند و باري هم به عنوان يکي از روش هاي زندگي، امري معمول است و در اين ميان فقط خواست شخصي اهميت دارد.
دو فيلم « بدون قيد و شرط » (9) و « دوستي پر منفعت » (10) با داستان هاي متفاوت، افرادي را نشان مي دهد که در روابط کاري با ديگران هيچ قيدي ندارند و براي خود دوستاني انتخاب مي کنند که صرفاً براي نياز جنسي استفاده مي شوند. با آن که انتهاي داستان هر دو فيلم اين سبک زندگي را عاملي براي بروز مشکلات عاطفي و شخصيتي نشان مي دهد؛ ولي نگاه اين فيلم ها روابط ميان انسان ها را در حد حيوانات پايين مي آورد؛ انسان هايي که فقط به سبب نياز جنسي با يکديگر ارتباط دارند.
يکي از شخصيت هاي اصلي فيلم « ديوانه، احمق، عشق » (11) دچار يکنواختي در زندگي شده است. وي در سالگرد ازدواجش متوجه مي شود که همسرش به او خيانت کرده است. او با فردي آشنا مي شود که ادعا مي کند راه حلي دارد تا او را از اين وضعيت خارج کند و زندگي بهتري برايش فراهم سازد. اين فرد بهترين راه زندگي را بي بند و باري و پرداختن به اموري مي داند که مهم ترين غايت آن ها کسب لذت جنسي است. همين نگرش فاسد را مي توان در شخصيت هاي اصلي دو قسمت « خماري » (12) و برخي از شخصيت هاي داستان در فيلم هاي « آسمان وانيلي » (13) و « آقاي ريپلي و با استعداد » (14) مشاهده کرد.
فيلم « دختري با خالکوبي اژدها » (15) که دو بار تاکنون ساخته شده است، نگاهي به وضعيت زنان در جامعه ي معاصر دارد. در بخش هاي مختلف اين داستان، ظلم به زنان ديده مي شود و زنان به صورت هاي مختلف سوء استفاده مي شود. و تجاوزها و قتل هاي زنجيره اي زنان ديده مي شود. فيلم به اين معضل جامعه ي غربي را اشاره مي کند؛ ولي به علل آن نمي پردازد.
مي توان با بررسي برخي از شخصيت هاي اين داستان همچون « ليزبث » نکات مهمي در اين زمينه دريافت. اين دختر ظاهري عجيب همچون برخي از گروه هاي هنجارشکن دارد و همين امر باعث مي شود در مواجهه با افرادي در جامعه همچون قيم قانوني، مورد ظلم قرار گيرد. فيلم، اين آسيب اجتماعي را مطرح مي کند؛ ولي عامل آن را ناديده مي گيرد که نوع بيمار روابط اجتماعي زن و مرد در جوامع غربي است به روشني مي توان نبود نگرش ديني و روابط صحيح و اصولي را عامل اصلي آسيب ها و ناهنجارها در اين زمينه دانست که در فيلم به روشني ديده مي شود.
در مجموع مي توان شيوه ي به تصوير کشيدن روابط زن و مرد در فيلم ها را دچار آسيب هاي فراوان دانست. دليل اين امر را مي توان نبود نگرش ديني در ميان سازندگان اين آثار دانست. اگر منبع فيلم براي ساخت آثاري مرتبط با حوزه ي ارتباط ميان زن و مرد، امر ديني نباشد و يا اين که قانون و چارچوب معيني نداشته باشد. هر فيلم، نوعي از نگرش را در اين زمينه در نظر مخاطبان بنا مي نهد. آسيب فيلم هايي با محتواي ضعيف در اين حوزه علاوه بر تأثيرات فردي بر روي مخاطب، عامل تحول بسياري از مفاهيم و ارزش ها خواهند بود. دليل اين امر را مي توان قلب معاني دانست که يکي از کارکردهاي رسانه هاي تصويري در جامعه است. اين کارکرد ارزش ها را در بازه اي نامعلوم به ضد ارزش تبديل مي کند و به عکس هم اتفاق مي افتد و ضد ارزش هايي که سال ها در نگرش جامعه ناپسند بوده اند دچار قلب معاني شده، خنثي يا حتي به يک ارزش تبديل مي شوند. براي نمونه مي توان سير نمايش شيوه ي روابط زن و مرد را در فيلم ها از آغاز تاکنون بررسي کرد. ناگفته نماند که اهميت اصلي مربوط به شيوه هاي نگرش در فيلم ها است و صرفاً روابط شخصيت هاي داستاني نمي تواند چنين تأثيري داشته باشد.
در نگرش ديني، روابط زن و مرد در محدوده ي معين و براساس ضرورت ها صورت مي پذيرد و چارچوب آن در حوزه ي احکام عملي تبيين شده است، (16) به اين دليل که جاذبه ي جنسي، بسيار نيرومند است و دو جنس مخالف را به يکديگر جذب مي کند. مرد و زن همواره به حکم ميل طبيعي مايلند با يک ديگر معاشرت و گفت و گو داشته باشند؛ اما بررسي آسيب هاي روابط بي قيد، عقل سليم را بر رعايت حدود در روابط نامحرمان وامي دارد. معاشرت هاي نامعقول در بسياري از موارد به روابط نامشروع منجر مي شود و اساس خانواده ها را متزلزل مي کند و ممکن است به اختلافات دامنه دار و حتي جدايي والدين کشيده شود.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول
يک. باور ديني:
اين نگرش مربوط به جوامعي است که دين يکي از اساسي ترين پايه هاي آن را تشکيل مي دهد. معمولاً چنين جامعه اي علاوه بر نگرش عمومي ديني، حکومت ديني را نيز به همراه دارد. در اين نگرش، روابط زن و مرد نامحرم براساس چارچوب دين تعيين مي شود و شدت و ضعف آن با توجه به آيين جاري در آن جامعه تغيير مي کند.دو. باور عرفي:
اين نگرش را مي توان در عرف عمومي جامعه يافت. در تمام جوامع براي روابط مرد و زن، حدود و قيدي وجود دارد که به عنوان قانون در جامعه اجرا مي شود؛ براي مثال هيچ جامعه اي برهنگي در معابر عمومي را جايز نمي داند و با آن برخورد قانوني صورت مي پذيرد. علاوه بر آنچه گفته شد مي توان اين نگرش را در رفتار فردي انسان ها نيز مشاهده کرد. اين افراد در هر جامعه اي باشند و به هر نوع از اديان گرايش داشته باشند، اصولي براي خود دارند که در روابط بين زن و مرد رعايت مي کنند.سه. بي بند و باري:
علاوه بر دو گروه ياد شده عده اي از افراد براساس گرايش به مکتب فکري خاص يا انديشه هاي فردي، بي بند و باري را انتخاب مي کنند. براي اين گروه هيچ حد و مرزي براي ارتباط ميان زن و مرد وجود ندارد و فقط خواست طرفين مهم است. اين نگرش علاوه بر آن که از طرف اديان مذموم است، در جامعه نيز مذمت مي شود و عموم مردم، اين رفتار را ناهنجار مي دانند. معمولاً مي توان طرفداران اين نگرش را در ميان گروه ها و فرقه هاي راديکالي اجتماعي يا ديني مشاهده کرد.فيلم هاي بسياري خواسته يا ناخواسته به تبيين يکي از نگرش هاي موجود در اين حوزه مي پردازند و آن را تبليغ يا آسيب هاي مربوط به آن را بررسي مي کنند. البته ناگفته نماند که در فيلم ها معمولاً نگاه ديني ديده نمي شود و فقط مي توان نگرش هايي با نتيجه ي ديني پيدا کرد. تفاوت اين دو در آن است که ديدگاه اول، شخصيت هاي داستاني يا محور داستان، محدوديت روابط زن و مرد را به سبب دين مي داند و چنين نگرشي را از دين اقتباس کرده است؛ اما در حالت دوم، نشاني از دين به عنوان دليلي براي چارچوب روابط ميان زن و مرد وجود ندارد؛ بلکه فيلم، داستان خود را به سمتي سوق مي دهد که در نتيجه ي نهايي با دين هم خواني دارد.
با بيان يک نمونه مي توان اين مسئله را روشن کرد. فرض بگيريم در يک فيلم، دختر و پسر جواني حضور دارند که در پي دوستي با يکديگرند. اگر اين دو فرد به دليل آن که مسلمان اند اين آشنايي را در حد چارچوب شرعي و ديني پيش ببرند، اين فيلم، نگاه ديني در اين مسئله دارد؛ اما اگر در همين فرض اين دو فرد به دليل خواست پدر و مادرشان به حدودي در اين رابطه پاي بند باشند، ممکن است نتيجه با فرض اول يکي باشد؛ ولي اين فرض را نمي توان بر پايه ي نگرش ديني دانست؛ بلکه به دليل عرف خانوادگي صورت پذيرفته است.
پس از اين مقدمه ي کوتاه، ابتدا فيلم هايي را مرور مي کنيم که روابط آزاد و عشق خياباني ميان افراد را نکوهش مي کنند و آن را ناپسند مي دانند. در اين فيلم ها معمولاً بي بند و باري و اشتباهات شخصيت هاي داستاني در رابطه با يکديگر، باعث بروز نتيجه اي نامطلوب تا انتهاي داستان مي شود. فيلم « پانصد روز سامر » (1) داستان ايجاد رابطه ي، ميان دختر و پسري در محل کار است که به سرعت شکل مي گيرد و به همان سرعت هم از بين مي رود. دختر در انتها با فرد ديگري ازدواج مي کند و تشکيل زندگي مي دهد. روابط نادرست در محل کار ميان زنان و مردان باعث مي شود عشق هاي سطحي و زودگذر که مبنايي جز هوس ندارند ايجاد شود. فيلم به مخاطب گوشزد مي کند که ايجاد اين رابطه هاي سطحي و غير اصولي هيچ نتيجه اي جز فروپاشي ندارد. اين نتيجه، اين مفهوم را به مخاطب مي فهماند که روابط غير اصولي و بدون چارچوب ميان زن و مرد، نتيجه اي مطلوب در بر نخواهد داشت و نهايت آن، افسردگي و مشکلات عاطفي است. پسر جواني که يکي از دو شخصيت اصلي فيلم است، در انتهاي داستان در يک مصاحبه ي شغلي دوباره همين اشتباه را مرتکب مي شود.
فيلم هاي « بمب آلبالويي »، « غرور و تعصب »، (2) « روز ولنتاين » (3) و « ورونيکا تصميم مي گيرد بميرد » (4) با مضمون مشابه فيلم ياد شده، روابط آزاد و بي بند و باري را عاملي براي به وجود آمدن روابط سطحي و کاذب ميان جوانان نشان مي دهند که باعث بروز مشکلات عاطفي و شخصيتي براي افراد مي شود و آينده ي آنان را به خطر مي اندازد. در هر کدام از اين فيلم ها داستان به گونه اي متفاوت روايت مي شود؛ ولي مي توان نقطه ي مشترک تمام آن ها را اشتباه دانستن بي بند و باري برشمرد.
پوشش نامناسب و آسيب هاي آن، يکي از دست مايه هاي اصلي مضمون فيلم « گروگان » (5) است. فيلم، داستان افرادي را روايت مي کند که در حادثه اي به هم گره مي خورد. خانواده اي مرفه در داستان فيلم، بخشي از داستان را مي سازد و حادثه از اين خانواده آغاز مي شود. پدر اين خانواده حسابداري است که براي تبه کاران پول شويي مي کند و با دختر و پسرش زندگي مي کند. دختر اين فرد براي رفتن به مهماني لباسي مي پوشد که از نظر پدر مناسب نيست و به همين دليل به دختر اجازه ي پوشيدن آن لباس را نمي دهد. در ميان همين بحث ميان پدر و دختر، گروهي از اراذل خياباني براي دزدي به آن جا مي آيند و همين لباس نامناسب دردسرهاي فراواني براي دختر فراهم مي کند. امنيت براي اين دختر زماني برقرار مي شود که پوشش وي تغيير مي کند. فيلم در خلال داستان گروگان گيري، پوشش نامناسب را عاملي براي آسيب هاي اجتماعي معرفي مي کند.
فيلم « ربوده شده » (6) عفت و پاکدامني را ارزشي مي شمارد که سبب حفظ انسان از خطرها مي شود. در اين فيلم دو دختر جوان به پاريس سفر مي کنند و گروهي از تبه کاران آن ها را مي دزدند. اين گروه، دختران را از سراسر جهان مي دزدند و براي فحشا استفاده مي کنند. يکي از آن دو دختر که فردي با نگاهي افراطي در روابط ميان زن و مرد است، در همين ماجرا از طريق تزريق مواد مخدر، معتاد و کشته مي شود؛ ولي دختر ديگر که فرد محتاطي است در نهايت از دست اين گروه نجات مي يابد.
دانش آموز دبيرستاني در فيلم « آموزش » (7) با عشقي کاذب و سطحي درگير مي شود و به همين علت مدرسه را رها مي کند. علت بروز اين جريان و اتفاقات بعد از آن رعايت نکردن حدود در مواجهه با افراد جامعه است. او با فردي در راه مدرسه آشنا مي شود و به سهولت و بدون شناخت، زندگي خود را بر اين مبنا تغيير مي دهد و در اين موضوع به توصيه ي خانواده و مدرسه اهميت نمي دهد.
دو فيلم « ولنتاين غمگين » و « همه چيزهاي خوب » (8) ارتباط آزاد و بدون قيد ميان زن و مرد غربي را عاملي براي شکل گيري ازدواج هاي نادرست معرفي مي کند که باعث بروز مشکلات فراواني در پي آن مي شود. در فيلم اول، زني را مي بينيم که براساس يک نگاه سطحي و اشتباه با فردي رابطه دارد که نتيجه ي آن تولد بچه اي ناخواسته است. پس از آن براي پوشاندن اين اشتباه، مرتکب اشتباه ديگري مي شود و بدون شناخت با فردي ازدواج مي کند که پس از بروز مشکلات فراوان به جدايي و طلاق منجر مي شود. در فيلم دوم هم، دختري بدون شناخت کافي از فرد و خانواده اش با او ازدواج مي کند، آن ها پس از مدتي زندگي با يکديگر اختلاف پيدا مي کنند. در نهايت، دختر، مفقود و مشخص مي شود پسري که يک بيمار رواني بوده، وي را به قتل رسانده است.
در دسته ي دوم نمونه هاي ديگري از فيلم ها را مرور خواهيم کرد که بي بند و باري دست مايه ي اصلي آن ها است. ممکن است در برخي فيلم ها به اين نگرش پرداخته شود؛ ولي در سير داستان، آسيب هاي آن بررسي شود؛ اما در اين فيلم ها نقدي بر اين مسئله ديده نمي شود و اشاره هاي موجود در آن ها نيز عاري از استحکام کافي است. خلاصه ي مضمون اين فيلم ها را مي توان اين گونه بيان کرد که بي بند و باري هم به عنوان يکي از روش هاي زندگي، امري معمول است و در اين ميان فقط خواست شخصي اهميت دارد.
دو فيلم « بدون قيد و شرط » (9) و « دوستي پر منفعت » (10) با داستان هاي متفاوت، افرادي را نشان مي دهد که در روابط کاري با ديگران هيچ قيدي ندارند و براي خود دوستاني انتخاب مي کنند که صرفاً براي نياز جنسي استفاده مي شوند. با آن که انتهاي داستان هر دو فيلم اين سبک زندگي را عاملي براي بروز مشکلات عاطفي و شخصيتي نشان مي دهد؛ ولي نگاه اين فيلم ها روابط ميان انسان ها را در حد حيوانات پايين مي آورد؛ انسان هايي که فقط به سبب نياز جنسي با يکديگر ارتباط دارند.
يکي از شخصيت هاي اصلي فيلم « ديوانه، احمق، عشق » (11) دچار يکنواختي در زندگي شده است. وي در سالگرد ازدواجش متوجه مي شود که همسرش به او خيانت کرده است. او با فردي آشنا مي شود که ادعا مي کند راه حلي دارد تا او را از اين وضعيت خارج کند و زندگي بهتري برايش فراهم سازد. اين فرد بهترين راه زندگي را بي بند و باري و پرداختن به اموري مي داند که مهم ترين غايت آن ها کسب لذت جنسي است. همين نگرش فاسد را مي توان در شخصيت هاي اصلي دو قسمت « خماري » (12) و برخي از شخصيت هاي داستان در فيلم هاي « آسمان وانيلي » (13) و « آقاي ريپلي و با استعداد » (14) مشاهده کرد.
فيلم « دختري با خالکوبي اژدها » (15) که دو بار تاکنون ساخته شده است، نگاهي به وضعيت زنان در جامعه ي معاصر دارد. در بخش هاي مختلف اين داستان، ظلم به زنان ديده مي شود و زنان به صورت هاي مختلف سوء استفاده مي شود. و تجاوزها و قتل هاي زنجيره اي زنان ديده مي شود. فيلم به اين معضل جامعه ي غربي را اشاره مي کند؛ ولي به علل آن نمي پردازد.
مي توان با بررسي برخي از شخصيت هاي اين داستان همچون « ليزبث » نکات مهمي در اين زمينه دريافت. اين دختر ظاهري عجيب همچون برخي از گروه هاي هنجارشکن دارد و همين امر باعث مي شود در مواجهه با افرادي در جامعه همچون قيم قانوني، مورد ظلم قرار گيرد. فيلم، اين آسيب اجتماعي را مطرح مي کند؛ ولي عامل آن را ناديده مي گيرد که نوع بيمار روابط اجتماعي زن و مرد در جوامع غربي است به روشني مي توان نبود نگرش ديني و روابط صحيح و اصولي را عامل اصلي آسيب ها و ناهنجارها در اين زمينه دانست که در فيلم به روشني ديده مي شود.
در مجموع مي توان شيوه ي به تصوير کشيدن روابط زن و مرد در فيلم ها را دچار آسيب هاي فراوان دانست. دليل اين امر را مي توان نبود نگرش ديني در ميان سازندگان اين آثار دانست. اگر منبع فيلم براي ساخت آثاري مرتبط با حوزه ي ارتباط ميان زن و مرد، امر ديني نباشد و يا اين که قانون و چارچوب معيني نداشته باشد. هر فيلم، نوعي از نگرش را در اين زمينه در نظر مخاطبان بنا مي نهد. آسيب فيلم هايي با محتواي ضعيف در اين حوزه علاوه بر تأثيرات فردي بر روي مخاطب، عامل تحول بسياري از مفاهيم و ارزش ها خواهند بود. دليل اين امر را مي توان قلب معاني دانست که يکي از کارکردهاي رسانه هاي تصويري در جامعه است. اين کارکرد ارزش ها را در بازه اي نامعلوم به ضد ارزش تبديل مي کند و به عکس هم اتفاق مي افتد و ضد ارزش هايي که سال ها در نگرش جامعه ناپسند بوده اند دچار قلب معاني شده، خنثي يا حتي به يک ارزش تبديل مي شوند. براي نمونه مي توان سير نمايش شيوه ي روابط زن و مرد را در فيلم ها از آغاز تاکنون بررسي کرد. ناگفته نماند که اهميت اصلي مربوط به شيوه هاي نگرش در فيلم ها است و صرفاً روابط شخصيت هاي داستاني نمي تواند چنين تأثيري داشته باشد.
در نگرش ديني، روابط زن و مرد در محدوده ي معين و براساس ضرورت ها صورت مي پذيرد و چارچوب آن در حوزه ي احکام عملي تبيين شده است، (16) به اين دليل که جاذبه ي جنسي، بسيار نيرومند است و دو جنس مخالف را به يکديگر جذب مي کند. مرد و زن همواره به حکم ميل طبيعي مايلند با يک ديگر معاشرت و گفت و گو داشته باشند؛ اما بررسي آسيب هاي روابط بي قيد، عقل سليم را بر رعايت حدود در روابط نامحرمان وامي دارد. معاشرت هاي نامعقول در بسياري از موارد به روابط نامشروع منجر مي شود و اساس خانواده ها را متزلزل مي کند و ممکن است به اختلافات دامنه دار و حتي جدايي والدين کشيده شود.
پينوشتها:
1. 500 Days of Summer
2. Pride & Prejudice
3. Valentine"s Day
4. Veronika Decides to Die
5. Hostage
6. Taken
7. An Education
8. All Good Things
9. No Strings Attached
10. Friends with Benefits
11. Crazy, Stupid, Love.
12. The Hangover
13. Vanilla Sky
14. The Talented Mr. Ripley
15. The Girl with the Dragon Tattoo
16. ر.ک: معصومي، سيد مسعود، احکام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}