ورود اسلام به ايران
يکي از مشخصات تاريخ ايران تقسيم بندي روشن و محسوس آن به دوره هاي مجزا و بزرگي است که هر يک از آنها به سهولت از ديگري متمايز مي شود و کيفيّت خاص خود را آشکار مي سازد. حتي در هزاره هاي اول نيز هر يک از
نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: جواد فلاطوري
مترجم: جواد فلاطوري
يکي از مشخصات تاريخ ايران تقسيم بندي روشن و محسوس آن به دوره هاي مجزا و بزرگي است که هر يک از آنها به سهولت از ديگري متمايز مي شود و کيفيّت خاص خود را آشکار مي سازد. حتي در هزاره هاي اول نيز هر يک از دوره هاي تاريخي به نوبه ي خود بر اثر يک سقوط ملي به پايان رسيده و يا آغاز گرديده است. بر طبق همين ميزان نيز بايد واقعه ي نفوذ آن طبقه ي قديمي قوم آريائي را ( که نام خويش يعني « اران » را به اين سرزمين داده است ) در نواحي شمالي ( خراسان ) به نظر بياوريم. زيرا اين واقعه، واقعه ايست که به همراهي پيدايش دين زرتشت براي اولين بار به اين فلات سيماي تاريخي مفهومي بخشيده است، و بدين منوال بر سر کار آمدن دولتهاي مادي و هخامنشي نيز نشانه ي يک دگرگوني اساسي و عميقي محسوب مي گردد، هر چند بر اثر آن فقط تحولاتي در بين کليه ي قوم ايراني به وجود آمد.
از تمام اينها روشنتر عصري است که با شروع حمله ي اسکندر مقدوني آغاز گشت. در اين مورد عنصري خارجي نيروي دولت را در دست گرفت و مي خواست در زمينه ي فرهنگي نيز داعيه ي رهبري خود را به موقع اجرا در آورد. ايرانيّت به يک مبارزه ي طولاني و پي گيري که متّکي بر قدرت سياست بود نياز داشت تا آنکه موفق شد در زير لواي دولت پارتيان مجدداً يک دولت ملي به وجود آورده، تأثيرات قرون اول بعد از اسکندر را با سُنّتهاي ملي خويش بياميزد و از آن پس تکيه گاه مهمي در راه مبارزه ي معنوي شرق با روح يوناني و با نيروي دولت رومي به وجود آورد.
انقراض دولت اشکانيان و استقرار فرمانروايي ساسانيان ( در سال 224 تا 226 ميلادي ) به يک تحوّل مهمّي در عمق ايرانيّت حتّي در قسمت زبان منجر گرديد و اين تحول توانست همدست با تجديد حيات دين زرتشت در برابر مسيحيّت و مانويّت ايستادگي نمايد. ولي اين تحوّل هيچ نتوانست و نخواست که از ميراث زمان گذشته در مورد زبان و فرهنگ چشم پوشي کند؛ همان طوري که دولت هاي گذشته نيز از آن چشم پوشي نکردند.
غلبه ي تازيان مسلمان بر سرزميني که ايرانيان در آن مسکن گزيده بودند در چهارچوب وقايع تاريخي ايران به هيچوجه مسئله ي تازه و غير قابل تصوري نبود. قبل از قوم تازي اهالي مقدونيه و يونانيان همراه با اسکندر توانسته بودند به عنوان بيگانه ايران را تسخير کنند و بعد از آن نيز ملت ايران توانسته بود دوباره داعيه ي ملّيت و فرهنگ خود را محقق سازد. بر اين تشابهات وقايع تاريخي جهاني که بين حمله ي اسکندري و تازيان و همچنين بين استقلال ملي و فرهنگي ايران بعد از هجوم يونانيان و تازيان مشهود است نيز يک سلسله خصوصيات خاصي اضافه مي شود که به وضع جالبي در طي اين دو حادثه ي تاريخي تکرار مي گردد.
در وقت حمله ي اسکندر نيز مانند هنگام حمله ي تازيان، هجوم دشمن از طرف مغرب به وقوع پيوست و در آن موقع نيز مانند اين دفعه پادشاه ايران به دست قاتلي از پاي در آمد. همچنين در هر دو واقعه فاتحين تنها تا سر حدات مرکزي پيش رفتند و موقتاً در همان جايي که ايران عهد ساسانيان در جنگهاي طولاني خود با هياطله و ترکهاي مهاجم از قلمرو فرهنگ و تمدن خاور نزديک دفاع مي کردند توقف نمودند. ( 1 )
با تمام اين احوال هجوم تازيان براي ايرانيان بيش از تمام مصائب ملي قبل و بعد از آن حائز اهميت بوده است. چه اينکه ايرانيان در آن موقع براي اولين و آخرين بار در طول تاريخ خويش کانون و قلب تمام فرهنگهاي شرق و بلکه تمام تمدن آن زمان را در دست داشتند، ولي پس از حمله ي تازيان مذهب خود را رها ساختند تا به تعاليم پيغمبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) که با شور جواني تازيان ساده روح و تازه نفس عرضه مي گرديد، بگروند، و بدين ترتيب اين حادثه ي بزرگي که در قرن هفتم ميلادي در تاريخ ايران رخ داد مهمترين واقعه ي تاريخي به شمار آمده و براي تاريخ ممتد و طولاني اين ملت و مملکت ميزان اساسي سنجش واقع گرديد. اين بخش « ايران ميانه » و « ايران نو » را از هم جدا مي سازد و سيماي نوي بدين ملت مي بخشد و در حالي که ملت ايران در مبارزات خويش با تازيان داعيه ي وحدت ملي و استقلال فرهنگي خويش را به اثبات مي رساند باز مي بايست در لواي ايمان به خداي واحد تمام ماهيّت خود را عوض نموده و از نو بسازد.
يک چنين تجددي در ظرف يکي دو روز ممکن نيست. ملت ايران نيز قرون زيادي وقت لازم داشت تا بتواند شخصيت مجدد خود را بيابد و منزلتي در بين ملل مسلمان به دست آورد، و در جامعه اي که تازه در شرق و جنوب سواحل مديترانه پايه گذاري مي شد و عامل و ضامن آن اسلام بود، وارد گردد. ولي در عين اينکه ايران اين دين را پذيرفت باز موفق شد که بخشي از فرهنگ باستاني خود را با اين لباس جديد در محيطي بسيار وسيع تر از تنها محيط فارسي زبانان توسعه بدهد و توانست به اسلام خصايل و صيغه هاي ايراني ببخشد و سرانجام صورت ويژه اي در دين به وجود بياورد.
پينوشتها:
1- درباره ي وظيفه ي دفاع مداوم از سرحدات که منجر به پيدايش استان خراسان و فرهنگ مولود آن سامان ( حتي در دوره ي اسلامي ) گرديد رجوع شود به:
Arnold Joseph Toynbee : A Study of History,2. Aufl,. Oxford und London 1935,Bd. I,S,73-78; Bd. II, S. 138, 142f.
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي ( جلد اول )، جواد فلاطوري، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هفتم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}