نظام ارتش در اسلام
مسلمانان در گذشته، در فنون دفاعي پيش رفت فوق العاده اي داشتند و در عصر خود پيش رفته ترين « نيرو » بودند و در صنايع دفاعي و نظامي، ابتکارات و اختراعات زيادي داشتند.
پيش رفت دفاعي و نظامي مسلمانان، هم در تئوري بود و هم در عمل و معرکه ي جهاد و هم در صنايع و اکتشافات و اختراعات نظامي و اکنون با برخي از سلاح ها و تأسيسات نظامي مورد استفاده ي مسلمانان در صدر اسلام آشنا مي شويم.
الف) اسلحه و تأسيستات دفاعي
مسلمانان با سلاح هاي دفاعي گوناگون آشنايي داشتند و در آموزش و مسابقه ي آموزشي آن ها مي کوشيدند و همچنين تأسيسات دفاعي مختلفي را مي شناختند که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم:1) زره تن پوش ( دِرع )
يکي از سلاح هاي دفاعي « درع » يا زره بود که مسلمان ها از آن استفاده مي کردند و آن پيراهن مانندي بود که از حلقه هاي مخصوص فلزي مي بافتند؛ مسلمانان اين وسيله ي دفاعي را « سابغه » نيز مي ناميدند.
زره تن پوش ( درع ) سر تا سر بدن را تا ميانه ي ساق پا مي پوشانيد و قسمت خاصّي به نام « مغفر » داشت که صورت انسان را مي پوشانيد و نيز قسمت بيضي شکل ( خود ) داشت که سر و پشت گردن را حفاظت مي کرد. اين زره تن پوش در مقابل ضربات شمشير و اصابت تيرهاي دشمن محافظ و پوشش دفاعي جالبي بود.
برخي اوقات درع را کوتاه مي ساختند و تا بالاي زانوان جنگجو بيشتر نمي رسيد که در اين صورت آن را « بتراء » مي ناميدند.
درع انواع و اقسام ديگري داشت که به نام هاي « غَلائل »، « مُوضونَه »، « مُفرده » و « مُضاعفه » شناخته مي شدند.
پهلوانان اصيل و شجاعان جنگجو معمولاً از پوشيدن چنين زره فولاديني پرهيز مي کردند و آن را مايه ي عار يک جنگجو مي دانستند و بدين وسيله مي خواستند به دشمن خود نشان دهند که از مرگ در راه حق نمي ترسند.
علي بن ابي طالب عليه السلام چنين روشي داشت؛ آن حضرت از زرهي استفاده مي کرد که قسمت پشت سر را نمي پوشانيد و فقط قسمت جلو را مي پوشانيد و مي فرمود:
« آن گاه که دشمن بتواند از پشت سر به انسان هجوم کند هيچ چيزي فايده نخواهد داشت. »
و منظور حضرت اين بود که جنگجوي واقعي هرگز پشت به دشمن نمي کند. برخي از رزمندگان نيز از هيچ زره تن پوشي استفاده نمي کردند که « ضرار بن ازور » از جمله ي آن ها بود.
مسلمانان در جنگ ها تيپ ويژه اي داشتند که « زره پوشان » و يا « دارعين » ناميده مي شدند و در جنگ ها در جبهه ي مقدم قرار مي گرفتند.
« زره تن پوش » در ميان مسلمان اهميت نظامي زيادي داشت و حاضر بودند آن را به بهاي گزافي نيز تهيه کنند.
پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم در جنگ حنين از شخصي به نام « صفوان بن اميه » تعداد صد زره تن پوش ( دِرع ) با سلاح هاي ديگر معاوضه کرد تا بتواند « تيپ زره پوشان » را تکميل کند.
حضرت داوود عليه السلام نيز زره باف بوده است.
مطالعه اين حقايق تاريخي نشان مي دهد که رهبران اسلام به مسأله ي اسلحه و دفاع تا چه اندازه اهميت مي داده اند و ما نيز بايد از آنان سرمشق بگيريم.
2) سپر
يکي ديگر از وسايل دفاعي مسلمانان « سپر » بود که آن را از چوب هاي سفت و سخت درست مي کردند و با چرم هاي کلفت مي پوشانيدند و در جنگ تن به تن، حمايل خود مي کردند. برخي اوقات بيرون آن را با ميخ هاي تيز مي پوشانيدند؛ سپر اَشکال گوناگوني داشت؛ در دنياي کنوني نيز در جنگ هاي تن به تن و خياباني از سپر استفاده مي شود.
3) حصن و قلعه
مسلمانان تأسيسات دفاعي شهري ويژه اي داشتند که حصن يا قلعه ناميده مي شدند. مسلمانان، قلعه سازي را از ديگران ياد گرفتند و آن را از حالت ابتدايي رشد داده و کامل گردانيدند.
مسلمانان از اوايل دوران بني عباس، برج هاي ديده باني و نگهباني ويژه اي نيز روي حصارها و حصون خود مي ساختند مثلاً وقتي شهر بغداد ساخته مي شد دستور دادند که آن را دايره اي و مدور بسازند و در اطرافش دو حصار و قلعه ي بزرگ تو در تو کشيدند. بلندي ديوار حصارِ داخلي 35 ذراع بود (1) و در بالاي آن، برج هاي ديده باني، متعددي بودند که هر يک از آن ها پنج ذراع ارتفاع داشتند و اين برج ها صد در صد مسلط به اطراف شهر بودند.
عرض و پهناي ديوار حصن و قلعه داخلي 20 ذراع بودند. فيمابين حصار داخلي و حصار بيروني، به طور مدور، زميني به عرض شصت ذراع قرار داشت. به نظر مي رسيد که آن را براي روزي که امکان داشت شهر محاصره شود، در نظر گرفته بودند که آن جا را کشف و کار کنند و غذاي اهالي شهر را تأمين نمايند.
چنين حصن و قلعه اي در آن زمان بهترين وسيله ي دفاع شهري بود و جالب تر از آن، طرحي به نظر نمي رسد.
4) حفر خندق
حفر و کندن خندق نيز از جمله وسايل و شيوه هاي دفاع شهري بود که مسلمانان آن را به کار مي گرفتند و به ويژه در جنگ احزاب ( جنگ خندق ) پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم به پيشنهاد سلمان فارسي، اطراف شهر مدينه را خندق کَند؛ پيامبر هر دسته ي ده نفري را مأمور کندن چهل ذراع خندق کرده بود که سهم هر نفري چهار ذراع مي شد و روي هم سه هزار نفر مأمور حفر خندق شده بودند؛ البته شخص پيامبر نيز يک سهم براي خود گرفته بود.
طبق محاسبه معلوم مي شود که طول آن خندق حدود دوازده هزار ذراع بوده است.
واژه ي خندق از زبان فارسي وارد عربي شده و اصل فارسي آن « کنده » بوده است و به وسيله ي سلمان فارسي صحابي بزرگ پيامبر وارد فرهنگ نظامي مسلمانان گرديد.
مسلمانان به مرور زمان، صنعت حفر خندق را تکامل بخشيدند و خندق هاي آبي از ابتکارات آن هاست که خندق را مي کندند و آن را پر از آب مي نمودند و گاهي اوقات براي محاصره ي نظامي دشمن، خندقي دور خندق دشمن مي کندند تا او را وادار به تسليم کنند.
همچنين مسلمانان اطراف برخي شهرها خندق دايمي کنده بودند، از جالب ترين شيوه ها يکي اين بود که در اطراف خندق ها ميخ هاي سه شاخه ي ويژه اي در خاک فرو مي بردند تا شترها، فيل ها و پياده نظام نتوانند پيشروي کنند.
5) حَسَک شائک
چنان که گفته شد از ابتکارات صنعتي و دفاعي مسلمانان ساختن چيزي به نام « حَسَک شائِک » بود.
مسلمانان ابتدا آن را از خارهاي بلند و تير مغيلان درست مي کردند و به تدريج آن را از آهن و فلزات تهيه نمودند.
حسک شائک سه شاخه ي بلند آهني تيز داشت که دو شاخه ي آن را در زمين فرو مي کردند و يک شاخه اش رو به بالا بود، دشمن پياده و يا سواره وقتي به آن منطقه مي رسيد که پوشش حسک شائک داشت، خود و مرکبش از ناحيه ي پا مجروح مي شدند.
مسلمانان، معمولاً آن را در مناطق اطراف خندق ها کار مي گذاشتند، « حسک شائک » را مي توان مرحله ي ساده ي « مين » تلقي کرد؛ چون شيوه ي کارگذاري و استفاده ي هر دو عين هم مي باشد.
روي اين تشابه مي توان مسلمانان را اولين مخترع « مين » دانست؛ البته امروزه صنعت « مين » ترقي بسيار کرده و مين هاي ضد نفر و ضد تانک ساخته شده است و از مهم ترين وسايل دفاعيِ نيروهاي زميني به شمار مي رود.
اين ها سلاح و شيوه هاي دفاعي مسلمانان بود که ذکر گرديد و اکنون اسلحه ي تهاجمي و جنگي مورد استفاده ي مسلمانان و ارتش هاي اسلامي سابق را خواهيم شناخت.
ب) سلاح ها و شيوه هاي تهاجمي
مسلمانان در شيوه ي تهاجمي و جنگ و کشف و اختراع و يا تکميل سلاح هاي تهاجمي نيز پيش رفت هاي چشم گيري داشتند که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم:1) شمشير
يکي از سلاح هاي تهاجمي مسلمانان ( مانند ساير ملل ) شمشير بوده است به ويژه اعراب که مهارت خاصي در به کار بردن آن داشتند و ادبيات و اشعار عرب مملو از چنين مفاهيم و توصيف هايي مي باشد.
شمشير، در اشکال مختلفي ساخته مي شد و بهترين هديه به يک مرد محسوب مي گشت.
پيامبر صل الله عليه و آله و سلم در حديثي فرمود:
« ألخير کلّه في السيف و تَحتَ ظلّ السّيف (2)؛ همه ي نيکي در شمشير و در گرو و سايه ي شمشير است. »
معروف ترين شمشير در تاريخ نظامي مسلمانان « ذوالفقار » نام داشت که متعلق به امام علي بن ابي طالب عليه السلام و هديه ي پيامبر اسلام به ايشان بود.
ذوالفقار، در فرهنگ مسلمانان، سمبل شجاعت و قدرت مي باشد.
2) نيزه
نيزه نيز از جمله اسلحه ي تهاجمي است که مسلمانان از آن استفاده مي کردند. ابتدا نيزه را از چوب هاي سفت و سخت مي ساختند و بعدها از آهن استفاده مي شد.
در طول زمان ، صنعت نيزه سازي تکامل پيدا کرد و مسلمانان نوعي از نيزه ها را ساختند که سرش تيز و گرز مانند بود و از آن براي سوراخ کردن ديوار حصارها و قلعه هاي دشمن استفاده مي کردند.
پيامبر اسلام صل الله عليه و آله مسلمانان را به آموزش و تمرين و مسابقه نيزه تشويق مي کرد. اين حديث به آن حضرت منسوب است که فرمود:
« جُعِلَ رِزقي تَحتَ ظِلّ رُمحي؛ روزي من، در سايه ي نيزه ي من است. »
و شايد منظور حضرت از آن، صيد و شکار حيوانات باشد.
به مرور زمان صنعت نيزه سازي و حرفه ي به کارگيري آن پيش رفت زيادي کرد به طوري که مسلمانان براي استعمال آن، شيوه هاي مختلفي؛ مانند : رومي، فارسي و شيوه ي حجازي قايل بودند.
3) تيراندازي
يکي از سلاح ها و شيوه هاي تهاجمي مسلمانان ( مانند ديگران ) تير اندازي بود. مسلمانان به اين سلاح اهميت فوق العاده اي قائل بودند و تک تيراندازان مسلمان در جنگ ها و غزوات نقش مهمي به عهده داشته اند.
تيراندازي با اسلحه ي ابتدايي به نام « قوس و کمان » و « نشاب » صورت مي گرفت. اين اسلحه را از چوب کوهي بسيار سفتي مي ساختند. در منابع اسلامي احاديث بسياري درباره ي آموزش تيراندازي و مسابقه و اهميت آن وارد شده است.
در حديثي از پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم وارد شده که منظور از « قوّه » در آيه ي « وَاَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَيلِ و ... »، تيراندازي مي باشد. (3)
سبق و رمايه يکي از کتاب ها و عناوين مهم فقهي است و فقها بحث هاي مفصلي درباره آن ها کرده اند. لفظ « رمايه » به معناي تيراندازي است و مسابقات تيراندازي در صدر اسلام بسيار رواج داشته است.
4) منجنيق
يکي از سلاح هاي مرسوم و مورد استفاده ي مسلمانان « منجنيق » بود. منجنيق جزءِ اسلحه سنگين محسوب مي شد و کارآيي زيادي در جنگ ها و گشودن قلعه ها داشت.
منجنيق را طوري ساخته بودند که جعبه ها را پر از سنگ و آهن و سرب مي کردند و به مواضع دشمن پرتاب مي نمودند. در فتح حصار و قلعه ها، مخصوصاً از آن استفاده مي شد. از طريق عامه روايت شده که پيامبر اسلام در فتح شهر طائف از منجنيق استفاده کرد. (4)
در منابع شيعي نيز به جواز استعمال آن در جنگ ها تصريح شده است. (5)
اول از منجنيق براي پرتاب سنگ و آهن و سرب استفاده مي کردند، ولي بعدها از آن براي پرتاب آتش نيز استفاده مي شد.
اين مرحله از تاريخ تکاملي منجنيق، منشأ اختراع خمپاره اندازها و موشک هاي دوربرد در عصر جديد گرديد.
قديم در بخش شرقي « جبل سوار » در سرزمين بلقا شهر بزرگي به نام « جَرَش » بود که در آن جا منجنيق مي ساختند.
5) دبابه
مسلمانان از وسيله و سلاح سنگين و جمعيِ ويژه اي نيز استفاده مي کردند که نام آن « دَبّابَه » بود.
دبابه نام ديگري نيز داشت و آن « ضبر » بود که جمعش « ضبور » است.
دبابه از کلمه ي « دب » مشتق شده است که به معناي نرمي مي باشد.
دبابه اطاقکي بسيار محکم و محفوظ متحرک بود که حدود دوازده نفر در آن جا مي گرفتند و به سوي مواضع و قلعه هاي دشمن پيش مي رفتند. و تير و شمشير به اين سادگي در آن اثر نمي کرد.
دبابه، داراي منافذ و پنجره هاي مخصوص بود که از آن طريق، امر ديده باني نيز صورت مي گرفت چون دبابه دستگاهي بود که به نرمي و تقريباً نامحسوس به سوي قلعه دشمن پيش مي رفت و از نزديک، رزمندگان درون آن، اقدام به تخريب و انهدام ديوارهاي قلعه مي نمودند، لذا آن را « دبابه » ناميدند.
امروزه عرب ها تانک را دبابه مي نامند؛ چون تانک و زره پوش در واقع، تکامل يافته ي همان ضبر و دبابه قديمي است؛ با اين تفاوت که دبابه و تانک امروزي به وسيله موتور و ماشين حرکت مي کند، ولي دبابه هاي آن روز به وسيله ي نيروي انسان به حرکت در مي آمدند.
دبابه ها مجهز به نردبان هاي جالبي بودند که رزمندگان توسط آن ها، از ديوارهاي حصار بالا مي رفتند و تک تير اندازان دشمن را فراري مي دادند و زمينه ي انهدام ديوار قلعه را با آسودگي خاطر فراهم مي آوردند.
اندکي تعمق در تاريخ علوم و فنون نظامي مسلمانان انسان را دچار شگفتي مي کند که تا چه اندازه پيش رفت داشته اند؛ اين پيش رفت ها ريشه در تعليمات نظامي اسلام؛ مانند سبق و رمايه دارد و واجباتي مانند جهاد و رباطه، محرک و عامل معنوي اين پيش رفت هاي شگفت محسوب مي شوند چرا که يک مسلمان، در اثر اعتقاد به ضرورت مرابطه و حفظ مرزهاي اسلامي و نيز ضرورت مبارزه با ستمگران، هميشه در فکر آموزش و پيش رفت در فنون جنگي و دفاعي است.
6) رَأسُ الکَبش
سلاح سنگين و جمعي ديگري به نام « راس الکبش » نيز مورد استفاده مسلمانان در جنگ ها بوده است.
راس الکبش، سلاح چرخدار انهدامي مهيبي بود که از آن، در حمله به حصارها و قلعه ها استفاده مي شد.
« رأس » به معناي سر مي باشد و « کبش » نيز ( بر وزن کفش ) به معناي قوچ بزرگ و چهار ساله ي شاخدار است.
بنابراين، رأس الکبش در لغت به معناي « سر قوچ » است و وجه تسميه ي آن اين بوده که ميله ي ويژه اي شبيه سر شاخدار قوچ ها داشته است که به واسطه ي آن ميله ديوار قلعه ي دشمن را سوراخ مي کردند و نقب مي زدند.
راس الکبش، دستگاهي بود که در داخل آن چند نفر جنگجو جاي مي گرفتند و از داخل آن، عمل انهدامي و تخريبي ضد قلعه ي خود را انجام مي دادند.
بنابراين، مسلمانان سه سلاح مهم جمعي تهاجمي داشتند که عبارت بودند از: منجنيق؛ دبابه و ضبور؛ رأس الکبش و از اين ها در فتح استحکامات نظامي و حصارهاي دشمن استفاده مي کردند. ارتش مسلمانان با داشتن اين ها، عظمت ويژه اي داشت.
7) اسب و شتر
مسلمانان سابق، در جنگ ها از اسب و شتر نيز استفاده مي کردند.
و نيز طي مراسم ويژه اي مسابقات اسب دواني و شتر سواري بر قرار مي نمودند.
از اسب و شتر، هم در تهاجمات استفاده مي شد و هم در حمل اسلحه و وسايل جنگي مخصوصاً اسب در فرهنگ نظامي مسلمانان احترام و اهميت ويژه اي داشت. اين مطلب در فقه اسلامي ذکر شده است که هر مجاهد، از غنايم به نسبت تعداد اسب هايي که در معرکه آورده است نيز بهره مند مي شود. (6)
پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم نيز درباره ي اسب فرمود:
« اَلخَيلُ مَعقُودٌ في نَواصيها الخَيرِ إلي يَومِ القِيامَهِ؛ (7)
در پيشاني اسب تا روز رستاخيز خير و نيکي نقش بسته است. »
در فقه اسلامي، فيل نيز جزءِ حيواناتي است که در جنگ از آن استفاده مي شود و با آن نيز مي توان مسابقه داد. (8)
پ) نيروي دريايي
نيروي دريايي در اسلام و در فرهنگ قرآن داراي جايگاه بلند و ويژه اي است و در حقيقت مشمول آيه ي: « وَ اَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَيلِ ... » مي باشد در قرآن کريم کشتي و قايق راني مقام ويژه اي دارد و با دو کلمه ي « فُلک » و « سفينه » مورد بحث قرار گرفته است.کلمه ي فلک ( کشتي ) 22 مورد در قرآن به مناسبت هاي مختلف ذکر شده است. (9) و کلمه ي « سفينه » نيز چهار بار ذکر گرديده است. (10)
قرآن به ما باشکوه و حماسه ويژه اي خبر مي دهد که : خداوند حضرت نوح را صنعت کشتي سازي آموخت و او و يارانش به وسيله ي کشتي مهمي که ساخته بودند، نجات يافتند.
« فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا؛ (11)
پس به او وحى كرديم كه : زير نظر ما و [ به ] وحى ما كشتى را بساز. »
« فَأَنْجَيْنَاهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ...؛ (12)
پس او و هر كه را در آن كشتىِ آكنده با او بود رهانيديم ... . »
همچنين خداوند متعال در آيه ي 164 سوره ي بقره « کشتي راني » را داراي منافع مهمي براي مردم معرفي کرده است.
و در جاي ديگر مي فرمايد:
« اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْکُ فِيهِ بِأَمْرِهِ؛ (13)
خداوند درياها و اقيانوس ها را رام و مسخر شما انسان ها گردانيد تا در آن دريانوردي و کشتي راني کنيد. »
اين آيات، نشان دهنده ي اهميتي است که اسلام به صنايع دريايي و کشتي سازي و کشتي راني قايل است.
از فقهاي اهل سنت « شافعي » مسابقه کشتي را جزءِ « سبق و رمايه » اي که شرعاً عوض لازم دارد، مي داند. (14)
طبق اين اصول قرآني، مسلمانان در اندک زماني، پيش رفت فوق العاده اي در امر کشتي راني و دريانوردي کردند و يک نيروي دريايي مجهز را تشکيل دادند.
به طوري که در فتح جزاير قبرس، صقليه و کرت، در درياي مديترانه، در اوايل قرن اول هجري، يک هنگ دريايي متشکل از 1700 کشتي جنگي شرکت داشتند و در سال 99 هجري فقط در يک جنگ 1800 کشتي جنگي شرکت کرده بودند.
مسلمانان قسمت جلوي کشتي ها را طوري ساخته بودند که وقتي به کشتي دشمن برخورد مي کرد آن را مي شکست و شکاف مي داد و غرق مي نمود و اين قسمت را « فاس » يا « لجام » کشتي مي ناميدند. (15)
« کشتي هاي لجامدار » جنگي مسلمانان نمونه ي ابتدايي کشتي هاي جنگي پيش رفته و تکامل يافته امروزي بوده اند. وجود چنين کشتي ها و سلاح هايي بيانگر عظمت و شکوه تمدن اسلامي در گذشته مي باشد.
ت) سلاح هاي ممنوع الاستعمال
از آن جايي که اسلام، دين عدالت و انسان دوستي است و معتقد به « کرامت » و « خليفة اللهي » انسان مي باشد و لذا در جنگ نيز عدالت را رعايت مي کند.به عنوان مثال، اسلام در جنگ ها کشتن بچه، زن ( غير جنگجو ) و پيرمرد و پيرزن و معلولين را جايز نمي شمارد و شيخ حر عاملي از محدثان بزرگ شيعه، در کتاب ارزشمند خود « وسائل الشيعه » باب مستقلي دارد تحت عنوان: « کشتن زنان و از پاي افتادگان و نابينايان و پيران و کودکان جايز نيست و همچنين بر آنان جزيه تعلق نمي گيرد » (16) و در آب باب، احاديثي را در اين زمينه نقل مي کند. بنابراين اصل، امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
« پيامبر صل الله عليه و آله و سلم مسلمانان را از اين که در شهرهاي مشرکان و دشمنان سَم بريزند و آن جا را مسموم کنند، نهي کرده است. » (17)
بنابراين، در عصر کنوني نيز به کار بردن گازهاي سمي و شيميايي در جنگ ها، جايز نيست. اما آمريکا و اسراييل غاصب از گازهاي سمي عليه مردم استفاده مي کنند! و با استفاده از اين قبيل گازها، آنان را به طور دسته جمعي کشتار مي نمايند که اين روش غلط از نظر قوانين بين المللي جرم محسوب مي شود و اسلام نيز آن را منع و محکوم کرده است.
« ارتش » در مکتب اسلام اهميت فوق العاده اي دارد. خداوند در قرآن بارها درباره ي ارتش و نيروهاي مسلح سخن گفته است.
مرادف عربي ارتش « جُند » و « جُنود » است و اين کلمه، 31 بار در قرآن تکرار شده است. (18)
در قرآن از دو نوع ارتش سخن گفته شده است: يکي « جُندُ الله » و ارتش خدا، ديگري « جُند الشّيطان » و ارتش شيطان.
به عنوان نمونه، ارتش فرعون، ارتش ابليس است و ارتش موسي، ارتش الهي. ارتش طالوت ارتش خداست و ارتش جالوت ارتش شيطان، و وعده خداوند در قرآن اين است که ارتش الهي در نهايت، پيروز است. (19)
همچنين خداوند در قرآن مجيد از ارتش فرعون و شريک حکومتي او « هامان » به عنوان يک ارتش خطاکار، مستکبر، ستمگر و متجاوز، ياد مي کند. (20)
از ويژگي هاي ارتش الهي و جند الله مي توان « صبر و مقاومت »، « ايمان به خدا و روز آخرت »، « پاسداري از عدالت و حقوق ضعفا » و بالاخره « آرامش و سکينه ي قلبي در صحنه ي نبرد » را ياد کرد. (21)
اين خلاصه ي ديدگاه قرآن نسبت به ارتش بود که ملاحظه فرموديد. در اين رابطه به چند موضوع ضروري نيز اشاره مي نماييم:
الف) ارزش ارتش در اسلام
در اين مقاله، وقتي کلمه ي « ارتش » و يا « جند الله » به کار برده مي شود، منظور تمام نيروهاي مسلح مي باشد که در يک کشور اسلامي، وظيفه ي دفاعي را بر عهده دارند؛ مانند: نيروهاي دريايي، هوايي، زميني ، ژاندارمري و نيز نيروهاي مسلح انقلابي، همچون: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ايران و بسيج مردمي و ... .لذا، منظور از واژه ي « سپاه اسلام » و يا « ارتش اسلام »، همه ي اين نيروها هستند. ارتش و سپاه در اسلام، ارزش فوق العاده اي دارند؛ زيرا رسالت آنان پاسداري از حقوق ضعفا و مستضعفان و سرکوبي گردن کشان و مستکبران است.
علي عليه السلام در فرمان خود به مالک اشتر نخعي در اين باره چنين مي نويسد:
« سپاه و ارتش به اذن خداوند، حصارهاي محافظ و پاسدار ملت و آرايش حکومت و سبب عزت دين و عامل امنيت راه ها هستند.
استقلال ملت بدون آن فراهم نمي شود و خود ارتش نيز بايد از طريق خراج و ماليات اداره شود ... .» (22)
ب) رسالت ارتش
از نظر اسلام ارتش، وظيفه و رسالتي بس سنگين، در برابر خدا و مردم دارد. ارتش بايد متخلق به اخلاق پسنديده و نيکوي اسلامي بوده و در حراست دين خدا و سرزمين اسلامي، بي نهايت کوشا باشد؛ ارتش بايد در راه خدا و آزادي و نجات محرومان و مستضعفان بجنگد. خداوند متعال در قرآن مجيد مي فرمايد:« وَ مَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِيّاً وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِيراً؛ (23)
شما را چه شده است که در راه خدا و آزادي مستضعفان از مردان و زنان و کودکان، نمي جنگيد، آنان که مي گويند: پروردگارا ! ما را از اين دياري که اهل آن ظالم و ستمگرند خارج کن و از سوي خود براي ما يار و ياوري قرار بده و ما را از لطف خود پيروزي عطا فرما. »
امام علي عليه السلام نيز در فرمان حکومتي معروف و ارزشمند خويش به فرماندار خود مالک اشتر نخعي در مصر، از جمله اوصافي که براي فرماندهان ارتش تعيين مي کند اين است که: « نسبت به ضعفا و بيچارگان رؤوف و مهربان و نسبت به اقويا سختگير » باشد:
« ... فَوَلِّ مِن جُنُودِکَ ... وَيَرأَفُ بِالضُعَفاءِ وَ يَنبَو عَلي الأقوِياءِ و ... .» (24)
بنابراين، با قاطعيت مي توان گفت: يک ارتش صد در صد اسلامي، هميشه حامي و طرفدار جدي حقوق ضعيفان مي باشد و « نسبت به فجار از آتش سوزنده تر است. » (25)
ارتش اسلام در برابر عموم مردم، متواضع و فروتن و در برابر ستمگران، متکبر و قدرتمند است.
يکي از وظايف مهم ارتش اسلامي « مُرابِطَه » يعني پاسداري و حفاظت از مرزها و سر حدات کشور اسلامي از نفوذ عوامل بيگانگان مي باشد.
رسالت ديگر ارتش و سپاه اسلام، حمايت از حرکت ها و نهضت هاي آزادي خواه و ستم ستيز در سطح جهاني است.
پ) ساختار ارتش اسلامي
ارتش اسلامي از نظر نظام دروني، ساختار ويژه اي دارد که شايد بتوان مهم ترين اصول ساختار ارتش اسلام را به صورت ذيل بيان کرد:1) منابع مالي
منابع مالي ارتش اسلام، از بيت المال تأمين مي گردد. بيت المال نيز از طريق در آمدهاي عمومي دولت، مانند: خراج، زکات، غنايم جنگي، انفال و ماليات هاي عمومي ديگر و ... فراهم مي آيد. (26)
2) سِنّ
در ارتش اسلام، احراز مقامات نظامي حتي مقام فرماندهي، مشروط به شرايط سني نيست؛ يعني فرمانده حتماً نبايد مسن تر از افراد زير فرماندهي باشد.
پيامبر عالي قدر اسلام صل الله عليه و آله و سلم اسامة بن زيدِ بيست ساله را به عنوان فرمانده ي ارتش عظيم اسلام که در آن مجاهدان پير و سابقه دار نيز حضور داشتند تعيين کرد.
3) تقوا
مهم ترين شرايط عضويت در ارتش و سپاه اسلامي و احراز مقام فرماندهي آن، ايمان به خدا و تقواست.
علي عليه السلام مي فرمايد:
« فَوَلِّ مِن جُنُودِکَ أَنصَحَهُم في نَفسِکَ لِلهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لإمامِکَ وَ أنقاهُم جيباً وَ أفضَلَهُم حِلماً ... ؛ (27)
( ... اي مالک! ) کسي را به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح خود تعيين کن که نسبت به خدا و پيامبر و « رهبرت » مؤمن و خوشبين و از نظر اخلاقي نيز حليم و بردبار و پاک ترين سربازان باشد... .»
4) قبول رهبري
ارتش و فرماندهان آن علاوه بر تقوا بايد امام و رهبر عادل و بر حق جامعه را قبول داشته باشند.
اين مطلب از جمله ي « ... انصحهم في نفسک لله و لرسوله و لامامک ... » که در بالا ذکر گرديده استفاده مي شود.
يعني، علاوه بر خدا و پيامبر، « امام » نيز بايد مورد قبول سرباز باشد.
5) اطاعت از فرماندهي
در نظام ارتشي اسلام فرمانده مقام ويژه اي دارد و همه اعضاي ارتش و سربازان تحت امر بايد از او اطاعت کنند و از فرمانده ي خود فرمان ببرند، ليکن اين تبعيت و اطاعت تا آن جاست که فرامين او با حق و اصول اسلام مطابقت کند. در صورت ضديت دستورات فرماندهي با اصول و عقايد اسلامي اطاعت از او واجب نيست. حتي در اين صورت سربازان بايد نهي از منکر کنند.
علي عليه السلام هنگام نصب « مالک اشتر » به مقام استانداري و فرماندهي، براي مردم نوشت:
« ... فَاسمَعُوا لَهُ وَ أَطيعُوا أَمرَهُ فيما طابِقَ الحَقَّ فَإنَهُ سَيفٌ مِن سُيُوفِ الله؛ (28)
از او اطاعت کنيد و حرفش را بشنويد تا آن جا که خلاف حق نباشد، چرا که او شمشيري از شمشيرهاي خداست. »
فرمانده نيز بايد « حليم » باشد و نسبت به افراد تحت فرمان خود با چشم حقارت نگاه نکند و آنان را از نظر حقوق انساني- اجتماعي، « هم شأن خود » بداند و گرامي بدارد.
فرمانده نبايد از نظر خوراک و مؤمونه نسبت به سايرين برتري داشته باشد، بلکه بايد ميان همه ي آن ها برادري و نظام « مُواسات » برقرار باشد. (29)
6) درجه
در ارتش و سپاهياني که پيامبر اسلام صل الله عليه و آله تشکيل داده بودند « درجه » وجود نداشت و کسي براي درجه مفهومي قايل نبود، هر چند تقسيمات مختلف اداري و فرماندهي وجود داشت؛ مثلاً « پرچمداي » مقام مهمي بود. فرماندهي کل، مقام مهمي بود که وجود داشتند و مرسوم بودند.
همچنين معاونت و جانشيني فرماندهي، مرسوم بود. پيامبر در بعضي از جنگ ها به احتمال اين که فرمانده و پرچمدار شهيد شوند تا سه سلسله فرمانده و پرچمدار را قبلاً تعيين مي کرد که اگر فلاني شهيد شد، به جاي او چه کسي امر فرماندهي را بر عهده بگيرد. ليکن درجه، به مفهوم ارتش هاي امروزي وجود نداشت.
البته درجه به مفهوم متداول امروزي اگر خود، هدف سرباز و ارتشي قرار نگيرد و به عنوان يک هدف مورد ستايش آنان نباشد، استعمال آن اشکالي ندارد اما در صورت هدف شدن درجه به عنوان عامل بازدارنده از تکامل اخلاقي و معنوي انسان و نيز عامل خدشه ساز در « قصد قربت »، که در جهاد شرط است، نبايد به کار گرفته شود.
البته عدم استعمال و رسميت درجه در سپاه و ارتش، به مفهوم عدم ضرورت تقسيمات اداري و تقسيم وظايف نمي باشد، بلکه اين تقسيم وظايف ضرورت دارد، چنان که در صدر اسلام مرسوم بود و قبول سلسله ي مراتب در نظام ارتش، غير از قبول درجه است.
7) عضويت دايم و موقت
در ارتش هم مي توان اعضاي دائمي استخدام کرد و هم از مردم به طور نوبتي و موقت براي تکميل مستمر کادرها استفاده نمود.
در صدر اسلام هر دو مورد مرسوم بوده و رواج داشته است. (30)
ت) سبق و رمايه
براي هر چه بيشتر تکامل بخشيدن به کارآيي ارتش اسلام بايد از قانون فقهي « سبق و رمايه » استفاده کرد.دولت اسلامي بايد از بيت المال هزينه ي مسابقات و مانورهاي نظامي را که همان سبق و رمايه است تعيين کند.
هزينه ي سَبق و رمايه شامل « سَبَق» نيز مي شود؛ يعني دولت اسلامي از بيت المال مي تواند اعيان و يا نقودي را به عنوان جايزه براي کساني که در مانورها برنده مي شوند در نظر بگيرد و اعطا کند.
ث) اصول و تاکتيک هاي جنگي
براي جنگ، اصول و تاکتيک هايي وجود دارد که يک نظام بايد آن ها را بداند؛ برخي از آن اصول و قواعد را بر بخش اصول سياست خارجي ( بحث جهاد ) ذکر خواهيم کرد؛ برخي ديگر را نيز در اين جا مي آوريم؛ البته براي اين که بتوان اصول و شيوه هاي جنگ را از نظر اسلام به خوبي معرفي کرد به کتاب مستقلي نياز هست و قُدما نيز در اين باره کتاب هايي نوشته اند؛ مانند « اَلفُرُوسيّة وَ المُرُوّة »، اما به طور فهرست وار اهم آن اصول عبارتند از:1) خداترسي و عدم اضطراب
جنگجو، مجاهد و نظامي فقط بايد از خدا بترسد و ترس از بشر، مرگ، شکنجه و اسلحه را از ذهن و فرهنگ خود بزدايد.
امام علي عليه السلام در جنگ صفين خطاب به نيروهاي خود چنين فرمود:
« اي گروه مسلمانان! ترس از خدا را شعار خود قرار دهيد و دلهره و اضطراب را از خود برانيد ... و زره را کامل بپوشيد و شمشير و اسلحه ي خود را قبل از عمل بيازماييد و از ميدان جنگ نگريزيد و به آساني به سوي مرگ برويد... .» (31)
2) آزمايش اسلحه قبل از استعمال آن
امام علي عليه السلام فرمود:
« ... شمشير و اسلحه ي خود را پيش از به کار بردن آن بيازماييد و در غلاف بجنبانيد ... .» (32)
3) استقرار زره پوشان در جبهه ي مقدم
« فَقَدِّمُوا الّدارِعَ وَ أَخِّرُوا الحاسِرَ؛ (33)
نيروهاي زره پوش را در جلو لشکر قرار بدهيد و نيروهاي ديگر را در عقب نگاه داريد. »
4) پاسداري از پرچم
پرچم و در اهتزاز بودن و عدم تزلزل آن در صحنه ي جنگ و نبرد، اهميت زيادي در حفظ و يا سقوط روحيه ي نظاميان و سربازان دارد و لذا، قهرمان جنگ هاي عدالت گستر اسلام، علي بن ابي طالب عليه السلام مي فرمايد:
« پيرامون پرچم را هيچ وقت نبايد خالي گذاشت و از لرزش آن بايد جلوگيري کرد و شجاع ترين افراد سپاه را محافظ و پاسدار آن قرار داد. پرچم بايد در پيشاپيش لشکريان قرار گرفته باشد ... .» (34)
5) نکاتي درباره ي سنگرگيري و دفاع از ضد حمله
امام علي عليه السلام در يکي از وصاياي نظامي که به فرماندهان ارتش خود به نام هاي « زيادبن نصر » و « شريح بن هاني » نوشته، نکات ارزنده و مهمي را در مورد چگونگي استقرار نيروها و سنگربندي آنان و محل هايي که بايد به عنوان مناطق استراتژيک نظامي مد نظر قرار بگيرند و نيز مراقبت از پيش قراولان و ديده بانان لشکر دشمن و شبيخون و يا ضد حمله آنان، يادآور شده که بسيار مفيد خواهند بود:
1. هميشه بايد در جاهاي بلند؛ مانند: تپه ها و کوه ها يا دامنه کوه ها، موضع گرفت و سنگر ساخت.
2. همواره بايد سعي کرد تا از مناطق آبي، مانند کناره رودخانه ها دور نماند.
3. حمله و جنگ بايد از يک و يا دو قسمت از جبهه صورت بگيرد؛ زيرا در صورت پراکندگي نيروهاي حمله گر، شکست خواهند خورد.
4. هميشه بايد يک عده به عنوان « ديده بان » در تپه ها و کوه ها و مناطق اطراف، پخش و مستقر باشند.
5. در جنگ هرگز نبايد هيچ موضع و نقطه اي را « محل امن » پنداشته و خالي از ديده بان گذارد؛ زيرا دشمن از همان نقطه حمله خواهد کرد.
6. ارتش و نيروهاي در حال جنگ، بايد کمترين استفاده ي ممکن را از خواب شبانه بکنند.
7. پيش قراولان دشمن معمولاً به عنوان ديده بان و جاسوس هستند و نه مهاجم مستقيم.
8. نقل و انتقالات و تغيير موضع ارتشيان بايد به صورت هماهنگ و جمعي صورت بگيرد و نه پراکنده.
9. شب هنگامان بايد اسلحه و به ويژه سر نيزه ها را براي دفاع شخصي و تن به تن حتماً مسلح و آماده نگاه داشت. (35)
و) جنگ داخلي و غنايم
امام عليه السلام مي فرمايد:در جنگ داخلي؛ يعني جنگ يک فرقه از مسلمانان حق با فرقه ي ديگر که باطل و بدعت گذار هستند و به جز اسلحه و مرکب هاي جنگي، سپاهيان نبايد چيز ديگري را غنيمت بگيرند. چه آن اموال متعلق به کفار ذمي باشد و چه متعلق به افراد اهل نماز ( مسلمان )، سپاهيان در صورت پيروزي و غلبه، فقط مي توانند سلاح هاي دشمن را غنيمت بگيرند؛ ( تمام آن چه را که در جنگ قابل استفاده نظامي مي باشد مي توان غنيمت گرفت. )
پينوشتها:
1. ذراع، اندازه ي دست انسان از آرنج تا سرانگشتان است. ( فرهنگ عميد )
2. وسائل الشيعه، ج11، ص 5، باب 1 من ابواب جهاد العدّو، ح1.
3. وسائل الشيعه، ج13، ص 348، کتاب السبق و الرمايه.
4. النظم الاسلاميه نشأتها و تطورها، ص 508.
5. وسائل الشيعه، ج11، ص 46، ح2.
6. تبصرة المتعلمين، ص 81.
7. النظم الاسلاميه، ص 511.
8. الفقه علي آراء فقهاء الاسلام، ص 117.
9. اين موارد در سوره هاي زير مطرح شده است:
بقره (2) آيه ي 164؛ اعراف (7) آيه ي 64؛ يونس (10) آيات 32 و 73؛ هود (11) آيات 37 و 38؛ ابراهيم (14) آيه ي 32؛ نحل (16) آيه ي 14؛ اسراء (17) آيه ي 66؛ حج(22) آيه ي 65؛ مؤمنون (23) آيات 27 و 28؛ شعراء (26) آيه ي 119؛ عنکبوت (29) آيه ي 65؛ روم (30) آيه ي 46؛ لقمان (31) آيه ي 31؛ فاطر (35) آيه ي 12؛ يس (36) آيه ي 41؛ صافات (37) آيه ي 140؛ غافر (40) آيه ي 80؛ زخرف (43) آيه ي 12؛ جاثيه (45) آيه ي 12.
10. اين موارد نيز از اين قرارند: کهف (18) آيات 71 و 79؛ عنکبوت (29) آيه ي 15.
11. مؤمنون (23) آيه ي 27.
12. شعراء (26) آيه ي 119.
13. جاثيه (45) آيه ي 12.
14. الخلاف، ج3، ص 272.
15. النظم الاسلاميه، ص 513. نکته اي که لازم است بدانيم اين که : بيشترين مطالب مربوط به تاريخ اسلحه از اين کتاب اخذ شده است.
16. وسائل الشيعه، ج11، ص 47.
17. همان، ص 46.
18. ر.ک: المعجم المفهرس، ذيل حرف ج.
19. ر.ک: شعراء (26) آيه ي 95؛ قصص (28) آيات 6 و 8 و 39 و 40؛ صافات (37) آيه ي 173؛ بقره (2) آيات 249 و 250.
20. « إنَّ فِرعُونَ وَ هامانَ وَ جُنُود هُما کانُوا خاطِئينَ. » ( قصص (28) آيه ي 8 ).
« وَاستکبَرَ هُوَ و جُنُودُهُ فِي الأرضِ بِغَيرِ الحَق. » ( قصص (28) آيه ي 39 ).
« فَاَتبَعَهُم فِرعَونُ وَ جُنُودُهُ بَغياً وَ عُدواناً. » ( يونس (10) آيه ي 90 ).
21. ر.ک: بقره (2) آيه ي 250؛ توبه (9) آيه ي 40؛ نهج البلاغه، نامه 40.
22. « فَالجُنُودُ بِاِذنِ الله حُصُونُ الرَّعيَّةِ وَ زينُ الوُلاةِ وَ عِزُّالدّينِ وَ سُبُلُ الأَمِنَ وَ لَيس تَقُومُ الرَّعيَّةُ الّا بِهِم ثُمَّ لا قِوامَ لِلجُنُودِ اِلّا بِما يُخرِجُ الله لَهُم مِنَ الخَراجِ الّذي يَقُومُونَ بِهِ فِي جِهادِ عَدوِّهِم. » ( نهج البلاغه، نامه 53 ).
23. نساء (4) آيه ي 75.
24. نهج البلاغه، نامه ي 53.
25. « أشَدَّ عَليَ الفُجّارِ مِن حَريقِ النّار. » ( نهج البلاغه، نامه ي 38. )
26. نهج البلاغه، نامه 53 « ... لا قِوامَ لِلجُنُودِ اِلّا بِما يُخرِجُ لَهُم مِن الخَراجِ و ... .»
27. نهج البلاغه، نامه ي 53.
28. نهج البلاغه، نامه 38.
29. « وَليَکُن آثر رؤُوسِ جُندِکَ عندَکَ مَنَّ و اساهُم في مَعُونَتِهِ وَ أفضَلَ عَلَيهِم مِن جِدَتِهِ. » ( نهج البلاغه، نامه 53. ).
30. ر.ک: النظم الاسلاميه، ص 491-500.
31 و 32. نهج البلاغه، خطبه 66.
33 و 34. نهج البلاغه، خطبه ي 124.
35. نهج البلاغه، نامه 11.
شکوري، ابوالفضل؛ (1377)، فقه سياسي اسلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}