سينماي آينده گرا
امروزه تحليل و بررسي فيلم در حوزه ي دين و پژوهش هاي ديني، گسترش زيادي پيدا کرده است و در محافل مختلف، جايگاه ويژه دارد. فيلم ها خودآگاه يا ناخودآگاه دربرگيرنده و منعکس کننده ي نوع نگرش در دو سطح هستند.
نويسنده: جواد امين خندقي
امروزه تحليل و بررسي فيلم در حوزه ي دين و پژوهش هاي ديني، گسترش زيادي پيدا کرده است و در محافل مختلف، جايگاه ويژه دارد. فيلم ها خودآگاه يا ناخودآگاه دربرگيرنده و منعکس کننده ي نوع نگرش در دو سطح هستند. (1)
سطح اول مربوط به سازندگان است که نشان از نگاه يا ايدئولوژي وراي فيلم دارد. در بحث هاي پيشين هم اشاره شد که هر فيلم به دليل سوبژکتيو بودن رويکرد سازنده، نگاه و عقايد او را به همراه خواهد داشت؛ حتي اگر فيلم مورد تحليل مستند باشد.
هر کارگردان، تهيه کننده و حتي هر شرکت فيلم سازي، نگاه و عقيده خاص خود را دارد و همين امر؛ دليل ساخت يک داستان و پرداخت سوژه هاي مختلف از جانب افراد است. فيلم ساز، موضوعي را دست مايه ي اصلي اثر خود قرار مي دهد که بتواند در لايه هايي بيروني يا لايه هاي زيرين داستان و اثرش به آن بپردازد. بارها اين جمله را از فيلم سازان شنيده ايم که مي گويند:
« اين فيلم، دغدغه ي شخصي من بوده است ».
در نقدهاي سينمايي آن چه در فيلم با عنوان مضمون و محتوا بررسي مي شود، به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه به سازندگان فيلم منسوب مي شود و مضمون فيلم، حاکي از نگاه سازندگان است. در تعامل ميان شرکت هاي فيلم سازي و تهيه کنندگان با کارگردانان مي توان اين قضيه را مشاهده کرد، با اين توضيح که کارگردان، تهيه کننده و حتي شرکت هاي فيلم سازي فقط در زمينه اي کار مي کنند که با نگرش عمومي و برنامه هايشان مطابق باشد.
براي نمونه شرکت فيلم سازي « لاينزگيت » (2) فيلم هايي با خشونت هاي بالا را که هيچ کدام از شرکت ها حاضر به سرمايه گذاري در آن ها نيستند، به آساني مي پذيرد. البته گروه بسيار اندکي هم فيلم هاي سفارشي را قبول مي کند و مي سازند؛ به گونه اي که گاهي اصلاً مضمون آن را قبول ندارند.
سطح دومي که مي توان با بررسي فيلم ها به دست آورد، فرهنگ عمومي رايج در جامعه است. زماني که فيلم يا فيلم هايي مورد پسند و اقبال عامه ي مردم قرار مي گيرد، نشان از رسوخ مضمون آن در فرهنگ عامه دارد. چرخه اي که از يک سو باعث توليد فيلم هاي عامه پسند مي شود و از سوي ديگر باعث اقبال در گيشه هاي سينمايي است.
گفتني است که اين سنخ شناسي در هر دو سطح ياد شده از فرم و قالب فيلم ها جدا نيست. تحليل صحيح از مجموعه ي فرم و محتوا به دست مي آيد. اگر فقط به نقد محتوا اکتفا شود، حاصل اين مي شود که هر فردي با هر گرايشي که دارد، تنها محتواي مورد قبولش را از فيلم انتظار دارد و در صورت نبود محتواي مطلوب در فيلم، آن را طرد و محکوم مي کند. (3)
هر فيلم با عنوان يک اثر هنري، مجموعه اي از فرم و محتوا با هم است و هر بخش به تنهايي نمي تواند نشان گر تمام اثر باشد، اما براي اين که بتوان با رعايت اين مسئله درباره مضمون فيلم نيز سخن گفت، ابتدا بايد مضمون را تعريف کنيم. در مواجهه با يک فيلم، لايه هاي مختلفي را با توجه به داستان، مي توان تفکيک کرد.
لايه ي ابتدايي همان چيزي است که در داستان فيلم ديده مي شود؛ يعني داستاني که از نقطه اي آغاز ( البته اگر روايت به صورت خطي باشد ) و به نقطه اي ديگر ختم مي شود و در اين سير قهرمان ها و ضد قهرمان هايي وجود دارند و کنش و واکنش هاي متعددي رخ مي دهد تا به فرجام داستان برسيم. اين لايه را مي توان نخستين لايه ي فيلم دانست که درک آن معمولاً براي مخاطبِ غير متخصص نيز آسان است. نسبت به همين لايه، مخاطب متخصص به اين دليل که فرم را نيز متوجه مي شود، جزئيات دقيق تري از داستان ارائه خواهد داد؛ چرا که تمام جزئيات بصري، نشاني از محتوا در تصويرند.
پس از آن مي توان، لايه ي ديگري را براي فيلم در نظر گرفت، لايه اي که علت و انگيزه ي اصلي در داستان به شمار مي آيد. درک اين لايه، ارتباط تنگاتنگي با درک فرم و قالب فيلم دارد و بسياري از موارد فرد غير متخصص، توانايي دريافت صحيح آن را ندارد. البته تأثير اين لايه در ناخودآگاه ذهن، امري روشن است.
براي نمونه، فيلم « عصر جديد » (4) اثر کارگردان مشهور سينماي کمدي « چارلز چاپلين »، (5) داستان کارگري را روايت مي کند که کار مداوم روي او اثر منفي مي گذارد. وي پس از اخراج به دزدي روي مي آورد و در پس حوادث بارها به زندان مي رود. اين مي تواند خلاصه اي کوتاه از داستان فيلم در لايه ي اول باشد، اما در لايه ي دوم و زيرين آن کارگراني را مي بينيم که در چنگال نظام کاپيتاليسم (6) در حال ماشيني شدن و از دست دادن انسانيت خود هستند. پس يکي از مضامين در لايه ي زيرين فيلم، نقد کاپيتاليسم است. اين مضمون از مجموعه ي فرم و محتوا برداشت مي شود که در اين نوشتار به دنبال اين شيوه در تحليل فيلم هستيم.
پس از برداشت چنين مضاميني مي توان دو سطح مذکور يعني نگاه و ايدئولوژي سازندگان و فرهنگ عامه ي مردم به معناي معتقدات عامه را استخراج کرد؛ براي نمونه در مثال مذکور، چاپلين را مي توان يکي از منتقدان نظام کاپيتاليسم دانست و به اين دليل که فيلم، اقبال عمومي گسترده اي داشته است. مي توان اين گونه نتيجه گرفت که مردم هم، زشتي اين نظام را درک کرده و به همين دليل با فيلم ارتباط برقرار کرده اند و آن را مي ستايند.
يکي از موضوع هايي که فراوان دستخوش پرداخت تصويري در قالب سينمايي و تلويزيوني شده است، آينده گرايي است. اين موضوع و مسائل مرتبط با آخرالزمان سهم بسيار قابل توجهي در توليدات سينمايي به ويژه در سال هاي اخير دارند. همين امر نشان از توجه سازندگان و جوامع انساني به اين مسئله ي مهم دارد؛ همان گونه که در بخش هاي پيشين آمد، آينده گرايي، نگرشي عمومي در تمام اديان و آيين ها به شمار مي رود.
فيلم هايي که در اين گونه قرار مي گيرند، معمولاً خصوصيات مشترک داستاني دارند که مي توان به صورت زير دسته بندي کرد:
1. نشانه هاي طبيعي يا غيرطبيعي و مرموزي از سوي برخي کشف مي شود که نشان از واقعه اي مهم براي بشر دارد. ممکن است عده اي دانشمند اين نشانه ها را در حوزه هاي مختلف علوم طبيعي يا علوم ديگر کشف کنند. تفسير اين نشانه ها را فقط همان کاشفان مي دانند و معمولاً انسان هاي ديگر و افراد مسئول به اين تفاسير بي توجه اند. در ميان داستان غالباً افراد آگاه در تلاش اند تفسير خود را براي پيش گيري از فاجعه ي انساني در اختيار ديگران قرار دهند.
2. خطري بزرگ، بخش عظيمي از انسان ها يا بخش مهمي از يک جامعه ي انساني را تهديد مي کند. نوع خطر به شکلي است که ممکن است در يک فضاي محدود مثل يک مدرسه شروع شود؛ ولي به زودي به بخش هاي ديگر جامعه ي انساني و در نهايت به تمام جوامع سرايت کند و اين محل، آغازگاه آن محسوب مي شود. حساسيت اين خطر را در ابتدا همه ي انسان ها در جهان، متوجه نمي شوند و باز هم عده اي خاص عهده دار آن مي شوند.
3. اتفاق نهايي رخ مي دهد و نابودي آغاز مي شود. معمولاً اين رخداد در سطح محدودي، آغاز، و در نهايت به واقعه اي مهيب تبديل مي شود.
4. فرد يا گروهي که از قبل، ويژگي هاي خاصي دارند يا در سير داستان به اين توانايي و دريافت مي رسند، براي مقابله و نجات انسان ها اقدام مي کنند. پس از اندکي براي ديگران هم روشن مي شود که برگزيده يا برگزيدگان، همان هايي هستند که مسئول اين نجات از ابتدا بوده اند و گويي اين وظيفه ي تاريخي از ازل بر عهده ي آنان بوده است. در اين ميان يک پيش گويي باستاني يا مدرن، منجي بودن آن ها را تأييد مي کند تا افراد به خودباوري برسند.
5. رويارويي منجي با خطر آغاز مي شود و همين ماجرا خود اتفاقي عظيم را در پي خواهد داشت.
6. در نهايت با آن که تلفات انساني زيادي برجاي مانده است؛ ولي منجي باعث نجات نسل بشر مي شود و نيروي خيري که فيلم در داستان خود تعريف کرده، پيروز نهايي ماجرا است.
فيلم هاي ساخته شده در اين گونه ي سينمايي ( اگر بتوان آينده گرايي را گونه اي سينمايي دانست ) مي تواند منبعي براي مطالعه ي نگاه انسان ها به مقوله ي آينده باشد. اکنون پرسشي مطرح است که چه فيلم هايي مي تواند نماينده ي نگرش جامعه و عموم سازندگان باشد؟
در پاسخ به اين سؤال، دسته هاي مختلفي را مي توان براي بررسي در اين زمينه بيان کرد؛ اما دسته اي که باعث تحليلي دقيق تر مي شود، بايد جامعي از بسته ي سينمايي در جامعه باشد. اين فيلم ها را مي توان در دسته اي جست که به نحوي با توجه مخاطبان عام و خاص مواجه شده اند. اين مجموعه شامل فيلم هاي برگزيده يا نامزد جشنوارهاي سينمايي، فيلم هاي پرفروش در گيشه و شبکه ي ويدئويي، فيلم هايي با کارگردان، بازيگر يا عوامل مطرح و شناخته شده، پرامتيازترين فيلم ها از نظر مخاطبان و فيلم هايي تحسين شده از نظر منتقدان است.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، (بررسي و تحليل بيش از پانصد فيلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول
سطح اول مربوط به سازندگان است که نشان از نگاه يا ايدئولوژي وراي فيلم دارد. در بحث هاي پيشين هم اشاره شد که هر فيلم به دليل سوبژکتيو بودن رويکرد سازنده، نگاه و عقايد او را به همراه خواهد داشت؛ حتي اگر فيلم مورد تحليل مستند باشد.
هر کارگردان، تهيه کننده و حتي هر شرکت فيلم سازي، نگاه و عقيده خاص خود را دارد و همين امر؛ دليل ساخت يک داستان و پرداخت سوژه هاي مختلف از جانب افراد است. فيلم ساز، موضوعي را دست مايه ي اصلي اثر خود قرار مي دهد که بتواند در لايه هايي بيروني يا لايه هاي زيرين داستان و اثرش به آن بپردازد. بارها اين جمله را از فيلم سازان شنيده ايم که مي گويند:
« اين فيلم، دغدغه ي شخصي من بوده است ».
در نقدهاي سينمايي آن چه در فيلم با عنوان مضمون و محتوا بررسي مي شود، به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه به سازندگان فيلم منسوب مي شود و مضمون فيلم، حاکي از نگاه سازندگان است. در تعامل ميان شرکت هاي فيلم سازي و تهيه کنندگان با کارگردانان مي توان اين قضيه را مشاهده کرد، با اين توضيح که کارگردان، تهيه کننده و حتي شرکت هاي فيلم سازي فقط در زمينه اي کار مي کنند که با نگرش عمومي و برنامه هايشان مطابق باشد.
براي نمونه شرکت فيلم سازي « لاينزگيت » (2) فيلم هايي با خشونت هاي بالا را که هيچ کدام از شرکت ها حاضر به سرمايه گذاري در آن ها نيستند، به آساني مي پذيرد. البته گروه بسيار اندکي هم فيلم هاي سفارشي را قبول مي کند و مي سازند؛ به گونه اي که گاهي اصلاً مضمون آن را قبول ندارند.
سطح دومي که مي توان با بررسي فيلم ها به دست آورد، فرهنگ عمومي رايج در جامعه است. زماني که فيلم يا فيلم هايي مورد پسند و اقبال عامه ي مردم قرار مي گيرد، نشان از رسوخ مضمون آن در فرهنگ عامه دارد. چرخه اي که از يک سو باعث توليد فيلم هاي عامه پسند مي شود و از سوي ديگر باعث اقبال در گيشه هاي سينمايي است.
گفتني است که اين سنخ شناسي در هر دو سطح ياد شده از فرم و قالب فيلم ها جدا نيست. تحليل صحيح از مجموعه ي فرم و محتوا به دست مي آيد. اگر فقط به نقد محتوا اکتفا شود، حاصل اين مي شود که هر فردي با هر گرايشي که دارد، تنها محتواي مورد قبولش را از فيلم انتظار دارد و در صورت نبود محتواي مطلوب در فيلم، آن را طرد و محکوم مي کند. (3)
هر فيلم با عنوان يک اثر هنري، مجموعه اي از فرم و محتوا با هم است و هر بخش به تنهايي نمي تواند نشان گر تمام اثر باشد، اما براي اين که بتوان با رعايت اين مسئله درباره مضمون فيلم نيز سخن گفت، ابتدا بايد مضمون را تعريف کنيم. در مواجهه با يک فيلم، لايه هاي مختلفي را با توجه به داستان، مي توان تفکيک کرد.
لايه ي ابتدايي همان چيزي است که در داستان فيلم ديده مي شود؛ يعني داستاني که از نقطه اي آغاز ( البته اگر روايت به صورت خطي باشد ) و به نقطه اي ديگر ختم مي شود و در اين سير قهرمان ها و ضد قهرمان هايي وجود دارند و کنش و واکنش هاي متعددي رخ مي دهد تا به فرجام داستان برسيم. اين لايه را مي توان نخستين لايه ي فيلم دانست که درک آن معمولاً براي مخاطبِ غير متخصص نيز آسان است. نسبت به همين لايه، مخاطب متخصص به اين دليل که فرم را نيز متوجه مي شود، جزئيات دقيق تري از داستان ارائه خواهد داد؛ چرا که تمام جزئيات بصري، نشاني از محتوا در تصويرند.
پس از آن مي توان، لايه ي ديگري را براي فيلم در نظر گرفت، لايه اي که علت و انگيزه ي اصلي در داستان به شمار مي آيد. درک اين لايه، ارتباط تنگاتنگي با درک فرم و قالب فيلم دارد و بسياري از موارد فرد غير متخصص، توانايي دريافت صحيح آن را ندارد. البته تأثير اين لايه در ناخودآگاه ذهن، امري روشن است.
براي نمونه، فيلم « عصر جديد » (4) اثر کارگردان مشهور سينماي کمدي « چارلز چاپلين »، (5) داستان کارگري را روايت مي کند که کار مداوم روي او اثر منفي مي گذارد. وي پس از اخراج به دزدي روي مي آورد و در پس حوادث بارها به زندان مي رود. اين مي تواند خلاصه اي کوتاه از داستان فيلم در لايه ي اول باشد، اما در لايه ي دوم و زيرين آن کارگراني را مي بينيم که در چنگال نظام کاپيتاليسم (6) در حال ماشيني شدن و از دست دادن انسانيت خود هستند. پس يکي از مضامين در لايه ي زيرين فيلم، نقد کاپيتاليسم است. اين مضمون از مجموعه ي فرم و محتوا برداشت مي شود که در اين نوشتار به دنبال اين شيوه در تحليل فيلم هستيم.
پس از برداشت چنين مضاميني مي توان دو سطح مذکور يعني نگاه و ايدئولوژي سازندگان و فرهنگ عامه ي مردم به معناي معتقدات عامه را استخراج کرد؛ براي نمونه در مثال مذکور، چاپلين را مي توان يکي از منتقدان نظام کاپيتاليسم دانست و به اين دليل که فيلم، اقبال عمومي گسترده اي داشته است. مي توان اين گونه نتيجه گرفت که مردم هم، زشتي اين نظام را درک کرده و به همين دليل با فيلم ارتباط برقرار کرده اند و آن را مي ستايند.
يکي از موضوع هايي که فراوان دستخوش پرداخت تصويري در قالب سينمايي و تلويزيوني شده است، آينده گرايي است. اين موضوع و مسائل مرتبط با آخرالزمان سهم بسيار قابل توجهي در توليدات سينمايي به ويژه در سال هاي اخير دارند. همين امر نشان از توجه سازندگان و جوامع انساني به اين مسئله ي مهم دارد؛ همان گونه که در بخش هاي پيشين آمد، آينده گرايي، نگرشي عمومي در تمام اديان و آيين ها به شمار مي رود.
فيلم هايي که در اين گونه قرار مي گيرند، معمولاً خصوصيات مشترک داستاني دارند که مي توان به صورت زير دسته بندي کرد:
1. نشانه هاي طبيعي يا غيرطبيعي و مرموزي از سوي برخي کشف مي شود که نشان از واقعه اي مهم براي بشر دارد. ممکن است عده اي دانشمند اين نشانه ها را در حوزه هاي مختلف علوم طبيعي يا علوم ديگر کشف کنند. تفسير اين نشانه ها را فقط همان کاشفان مي دانند و معمولاً انسان هاي ديگر و افراد مسئول به اين تفاسير بي توجه اند. در ميان داستان غالباً افراد آگاه در تلاش اند تفسير خود را براي پيش گيري از فاجعه ي انساني در اختيار ديگران قرار دهند.
2. خطري بزرگ، بخش عظيمي از انسان ها يا بخش مهمي از يک جامعه ي انساني را تهديد مي کند. نوع خطر به شکلي است که ممکن است در يک فضاي محدود مثل يک مدرسه شروع شود؛ ولي به زودي به بخش هاي ديگر جامعه ي انساني و در نهايت به تمام جوامع سرايت کند و اين محل، آغازگاه آن محسوب مي شود. حساسيت اين خطر را در ابتدا همه ي انسان ها در جهان، متوجه نمي شوند و باز هم عده اي خاص عهده دار آن مي شوند.
3. اتفاق نهايي رخ مي دهد و نابودي آغاز مي شود. معمولاً اين رخداد در سطح محدودي، آغاز، و در نهايت به واقعه اي مهيب تبديل مي شود.
4. فرد يا گروهي که از قبل، ويژگي هاي خاصي دارند يا در سير داستان به اين توانايي و دريافت مي رسند، براي مقابله و نجات انسان ها اقدام مي کنند. پس از اندکي براي ديگران هم روشن مي شود که برگزيده يا برگزيدگان، همان هايي هستند که مسئول اين نجات از ابتدا بوده اند و گويي اين وظيفه ي تاريخي از ازل بر عهده ي آنان بوده است. در اين ميان يک پيش گويي باستاني يا مدرن، منجي بودن آن ها را تأييد مي کند تا افراد به خودباوري برسند.
5. رويارويي منجي با خطر آغاز مي شود و همين ماجرا خود اتفاقي عظيم را در پي خواهد داشت.
6. در نهايت با آن که تلفات انساني زيادي برجاي مانده است؛ ولي منجي باعث نجات نسل بشر مي شود و نيروي خيري که فيلم در داستان خود تعريف کرده، پيروز نهايي ماجرا است.
فيلم هاي ساخته شده در اين گونه ي سينمايي ( اگر بتوان آينده گرايي را گونه اي سينمايي دانست ) مي تواند منبعي براي مطالعه ي نگاه انسان ها به مقوله ي آينده باشد. اکنون پرسشي مطرح است که چه فيلم هايي مي تواند نماينده ي نگرش جامعه و عموم سازندگان باشد؟
در پاسخ به اين سؤال، دسته هاي مختلفي را مي توان براي بررسي در اين زمينه بيان کرد؛ اما دسته اي که باعث تحليلي دقيق تر مي شود، بايد جامعي از بسته ي سينمايي در جامعه باشد. اين فيلم ها را مي توان در دسته اي جست که به نحوي با توجه مخاطبان عام و خاص مواجه شده اند. اين مجموعه شامل فيلم هاي برگزيده يا نامزد جشنوارهاي سينمايي، فيلم هاي پرفروش در گيشه و شبکه ي ويدئويي، فيلم هايي با کارگردان، بازيگر يا عوامل مطرح و شناخته شده، پرامتيازترين فيلم ها از نظر مخاطبان و فيلم هايي تحسين شده از نظر منتقدان است.
پينوشتها:
1. ر.ک: لايدن، جان، سينماي ديني از تئوري تا عمل، صص 123-126.
2. Lionsgate.
3. ر.ک: آويني، سيد مرتضي، آينه ي جادو، ج 3، صص 94-96.
4. Modern Times.
5. Charles Chaplin.
6. Capitalism.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، (بررسي و تحليل بيش از پانصد فيلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}