کلیسا، مظلوم در مقابل گالیله!
رسانه های گروهی نقش بسیار مهمی در جهان جدید دارند و تأثیر آن ها در جهتدهی به افکار عمومی -که گاهی با قلب واقعیت صورت می گیرد- انکارناپذیر است. یکی از جلوه گاه های این نقش بهدرستی در عبارت مشهور «تاریخ را
نویسنده : آبتین محبتی
رسانه های گروهی نقش بسیار مهمی در جهان جدید دارند و تأثیر آن ها در جهتدهی به افکار عمومی -که گاهی با قلب واقعیت صورت می گیرد- انکارناپذیر است. یکی از جلوه گاه های این نقش بهدرستی در عبارت مشهور «تاریخ را فاتحان می نویسند» تجلی یافته است. اگر بنا باشد نمونه ای تاریخی را برای اثبات این مدعا معرفی و بازخوانی کرد، بی گمان ماجرای جنجالی گالیله و ارباب کلیسا از بهترین نمونه ها خواهد بود. بررسی دقیق اسناد و مدارک موجود در باب این جدال نشاندهندهی نکاتی تکان دهنده و درعینحال بهتآور و گویای این واقعیت تلخ است که آنچه بهعنوان ماجرای این مخاصمه در افکار عمومی جریان دارد بی اندازه از حقیقت تاریخی به دور می باشد.
گالیله در این روایات افسانه ای در حکم ژاندارکی است که اژدهای تفتیش عقاید را به خاک می افکند، اما حقیقت این است که وی شهرتش را عموماً به سبب کارهایی به دست آورده که هرگز انجامشان نداده است! برخلاف تصور رایج، وی «نه تلسکوپ، نه دماسنج های امروزی، نه ساعت آونگ دار را اختراع کرد و نه قانون اینرسی؛ وی هیچچیز به ستاره شناسی نظری نیفزود و هیچ وزنه ای را از بالای برج پیزا به زمین نیفکند و صحت دستگاه خورشید مرکزی کپرنیک را مدلل نساخت؛ به دست عمال تفتیش عقاید شکنجه نشد و در زندان های آنها گرفتار نگردید؛ این عبارت که با وجود این زمین حرکت می کند را به زبان نراند و شهید راه علم نشد» (کستلر 419:1387). از دیگر سو سران کلیسا نه بنیادگرایانی علمستیز که اتفاقاً دانشمندانی آگاه و نقاد بودند که با اشاره به اشکالات متعدد نظام خورشید مرکزی بابت ادعای سترگ گالیله باریک بینانه مطالبهی دلیل کردند؛ طُرفه آنکه «مدارک قاطع دال بر حرکت وضعی و سالانهی زمین تا قرن نوزدهم (200 سال بعد) به دست نیامده بود» (دریک 1382: 97).
در واقع کلیسا نه با نظریهی کپرنیک بلکه با تفسیر گالیله از آن مشکل داشته است؛ چه آنکه کتاب کپرنیک پیش از بالا گرفتن جریان گالیله آزادانه منتشر و توزیع می شده است، حتی کاردینال شونبرگ و اسقف گیزه، کپرنیک را برای انتشار کتابش ترغیب کرده بودند (کستلر 425:1387). مورد بعدی که باید بدان اشاره کرد سیطرهی فلسفهی ارسطو در قرونوسطی است. در فلسفهی ارسطو جهان فوق القمر عالمی کامل و بیعیبونقص است که جز حرکت انتقالی سیارات در مدارهای دایروی کامل هیچ تغییری در آن وجود ندارد، همچنین سیارات دقیقاً کروی و فاقد هرگونه پستی و بلندی هستند. این حکم دربارهی جهان تحت القمر (مادون ماه) کاملاً متفاوت است و حتی مواد تشکیلدهندهی این دو جهان نزد ارسطو با یکدیگر فرق می کند. همچنین زمین از دیدگاه ارسطو ثابت است که سیستم بطلمیوسی با آن انطباق دارد. باید توجه داشت که در آن سال ها تفکرات ارسطو در همهی جوانب معرفتی، سلطه و سیطرهی کموبیش کاملی داشت و موجب هماهنگی اطمینانبخشی میان حوزه های مختلف دانش انسان آن عصر می شد و هرگونه ضربه به تفکرات ارسطو پیامدهای سهمگین و مخربی در پی داشت که بر انسان قرونوسطی بسیار گران می آمد.
مدعیات مطرحشدهی گالیله در کتاب پیامآور ستارگان ( 1610. م) متافیزیک ارسطو را کاملاً ویران می کرد و این مسئله باعث دشمنی سرسختانهی فیلسوفان مشائی با شخص گالیله شده بود که در دامن زدن به قضیه و فراهم کردن مقدمات برخورد کلیسا با وی نقش مهمی ایفا کردند. البته برخی خصوصیات اخلاقی گالیله مانند خودپسندی، رفتار سرد و گفتار نیشدارش در شعلهور ساختن این دشمنی ها تأثیر انکارناپذیری داشته است (کستلر 421:1387).
مشکل دیگر رصد زهره و مریخ بود؛ در صورت صحیح بودن نظام خورشید مرکزی این دو سیاره زمانی که در نزدیک ترین فاصلهی خود با زمین قرار داشتند، می بایست به ترتیب 40 و 60 بار بزرگ تر و نورانی تر از زمانی دیده شوند که در دورترین فاصلهی خود با زمین واقع شده اند؛ لکن این تفاوت با چشم غیرمسلح در مورد زهره بسیار ناچیز بود و در مورد مریخ بهزحمت به 5 یا 6 برابر میرسید (فایرابند 176:1375). پاسخ گالیله به این مشکل مشاهدات تلسکوپی اش بود که این تفاوت ها را نشان می داد. تلسکوپ را آلمانی ها در سال 1609 اختراع کردند (کاپالدی 155:1390) و وقتی نمونه ای از آن به دست گالیله رسید وی تلسکوپ خود را با بزرگنمایی بیشتر از آن ساخت و با آن به مشاهدهی آسمان پرداخت. وی در مشاهداتش سطح ماه را ناهموار یافت و 4 قمر مشتری را کشف کرد، همچنین مشکل تفاوت نورانیت زهره و مریخ نیز بدینوسیله حل شد. ماحصل این مشاهدات و نتایجش نوشتن کتاب تأثیرگذار پیامآور ستارگان به سال 1610 شد. علیرغم اینکه به نظر می رسد مشاهدات تلسکوپی فیصلهبخش این نزاع باشند ملاحظاتی چند در این باره وجود دارد، ازآنرو که تلکسوپ وسیلهی جدیدی بود اقامهی دلیل برای نشان دادن برتری رصدهای تلسکوپی بر رصدهای مبتنی بر چشم غیرمسلح لازم و ضروری بود. این در حالی بود که گالیله به سبب فقدان دانش کافی در نورشناسی (اپتیک) بهکلی در توجیه این برتری عقیم بود، چنانکه ژان تار که در سال 1614 دربارهی ساختار و بزرگنمایی تلسکوپ از گالیله سؤال کرده بود در دفتر یادداشت های روزانهی خود گزارش می کند که گالیله چنان جزوهی نورشناسی کپلر را مبهم یافته که شاید خود نویسنده نیز آن را نفهمیده باشد (گیمونات). گالیله در نامه ای به لیچتی آورده است: «تا جایی که با نور سروکار داشته ام در تاریکی بوده ام» ( Letter to Liceti of 23 June 1640. Opere, VIII, p.208).
به علاوه باید توجه داشت که تجربهی مقدماتی با تلسکوپ نمی تواند ادلهی لازم برای اعتماد بدان را برای رصد آسمان فراهم کند؛ چراکه اولین مشاهدات تلسکوپی آسمان مبهم و نامعین و با آنچه هرکس می تواند با چشم غیرمسلح خودش ببیند، متعارض است (فایرابند 153:1375)؛ علاوه بر این درشتنمایی تلسکوپ برای سیارات و ستارگان به طرز عجیبی متفاوت بود.
به این موارد عدم امکان فوکوس و کیفیت پایین عدسی های تلسکوپ گالیله را بیفزایید، همچنین چنانکه پیش تر اشاره شد طبق نظریات ارسطو جهان فوق القمر از عنصر پنجمی ساخته شده بود که با عناصر چهارگانهی زمینی کاملاً متفاوت بود و این مسئله باعث ایجاد تردیدهای بیشتر در اطمینان به تلسکوپ برای رصد اجرام آسمانی می شد؛ مضافاً اینکه آشنایی مردم را با عوارض زمینی و عدم آشنایی آنان را با عوارض آسمانی باید در نظر گرفت که در مورد اول، خطای تلسکوپ را در تصویر تشخیص می دادند درحالیکه این امکان هنگام رصد آسمان ممکن نبود. تأثیر این موارد را می توان در ضیافت 24 آوریل 1610 بیشتر روشن ساخت، در این تاریخ گالیله تلسکوپ خود را به خانهی یکی از مخالفانش به نام ماجینی در بولونیا برد تا کارآیی آن را به 24 اساتید از دانشگاه های مختلف اثبات کند. هورکی شاگرد کپلر در این باره می نویسد: «من روز 24 و 25 آوریل شب و روز اصلاً نخوابیدم و ابزار گالیله را آزمایش نمودم، هم دربارهی چیزهایی که این پایین هستند و هم دربارهی چیزهایی که آن بالا قرار دارند. در مورد پایین، دستگاه به طرز شگفتانگیزی کار می کرد، اما دربارهی اجرام سماوی فریبنده بود، بعضی ستارگان ثابت دو تا دیده می شدند. مردان عالیقدر و استادان بزرگ شاهد این ماجرا بودند... و همگی قبول کردند که دستگاه فریبنده است... این ماجرا گالیله را خاموش ساخت و در نزدیکی های صبح وی به آرامی و غمگین آنجا را ترک گفت» (Galileo, Opere, Vol. X, p. 342.). همچنین ماجینی در 26 می همان سال خطاب به کپلر نوشت: «او چیزی به دست نیاورد؛ زیرا بیش از 20 نفر مرد تحصیلکرده حضور داشتند، بااینحال هیچیک نتوانست سیاره را به طور کامل ببیند» (Galileo, Opere, III, p. 196).
علاوه بر موارد ذکرشده در مورد اشکالات دید با تلسکوپ باید به خاطر داشت که تلسکوپ وسیله ای است که کار کردن با آن نیاز به مهارت کافی دارد و این مهارت تنها با استفادهی طولانی از آن حاصل میشود؛ لذا شکست گالیله در ضیافت یادشده بههیچوجه اتفاقی عجیب یا غیرمنتظره نمی تواند باشد. جمعبندی موارد بالا و انبوهی از سایر مستنداتی که در دسترس هست نشان از آن دارد که علیرغم اظهارات خوشبینانه و اغراقآمیز گالیله به دوستان و همکارانش، وی هرگز به اثبات کپرنیکگرایی قادر نبوده و حتی توانایی کنار گذاشتن موارد مبطِل را نیز نداشته است (فایرابند 180:1375).
در این فراز نیک است یادی کنیم از نامهی بحثبرانگیز روبرتو بلارمینه به تاریخ 12 آوریل 1615 که نقشی پررنگ در محاکمهی اول گالیله دارد. وی در این نامه خطاب به پائولو آنتونیو فوسکارینی (راهب کرملی) در ناپل می نویسد: «اگر دلیل واقعی وجود داشته باشد که خورشید در مرکز جهان و زمین در فلک سوم است و زمین به دور خورشید می گردد، در این صورت مجبور خواهیم بود با دقت و احتیاط زیاد فقراتی از کتاب مقدس را که ظاهراً عکس این مطلب را تعلیم می کند، تبیین کنیم و بهتر خواهد بود که بپذیریم ما آن فقرات را نفهمیده ایم تا اینکه عقیده ای که درستی آن اثبات شده، عقیده ای ناصواب اعلام کنیم، من اعتقاد ندارم آنان چنین دلایلی را در دست داشته باشند» ( Galileo, Opere, Vol. 12, p. 165). چنین نامه ای از یکی از مقامات بلندپایهی کلیسا نشان از دید باز این مجموعه نسبت به ماجرای گالیله داشته و با در نظر گرفتن اشکالات متعددی که بر نظریهی خورشید مرکزی وارد بود به نظر می رسد همانطور که پیر دوئم، شیمیدان، فیزیک دان و مورخ علم در رساله ای جالب نوشته است: بپذیریم که «حق با... بلارمینو است نه با گالیله» (دوئم 78:1963).
در پایان ذکر این نکته ضروری است که گالیله دو بار محاکمه شد: محاکمهی اول در سال 1616 اتفاق افتاد که طی آن از گالیله خواسته شد نظریهی کپرنیک را بههیچوجه تدریس و تبلیغ نکند و مجازاتی در پی نداشت؛ محاکمهی دوم به سال 1633 رقم خورد که اتهام گالیله تنها سرپیچی از حکم دادگاه 1616 بود، این محاکمه که در آن هیچ اتهام علمی و یا دینی در کار نبود وی به دلیل تخطی از حکم دادگاه بدوی محکوم شد تا پایان عمر (1642) در ویلای شخصی اش واقع در آرچتری زیر نظر مأموران تفتیش عقاید زندگی خود را سپری کند.
همچنین ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ایدهی حرکت زمین را قرن ها پیش از کپرنیک، ابوسعید سجزی دانشمند ایرانی قرن چهارم هجری در اسطرلاب زورقی آورده است. همچنین اولین ریشه های اندیشهی حرکت زمین حول خورشید در تاریخ مکتوب به فیثاغورس (حدود 500 سال پیش از میلاد) بازمی گردد!
منابع تحقيق :
آرثربرت، ادوین (1380)، مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین، ترجمه عبدالکریم سروش، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
فایرابند، پل (1375)، بر ضد روش، ترجمه مهدی قوامصفری، تهران، فکر روز.
دریک، استیلمن (1382)، گالیله، ترجمه محمدرضا بهاری، تهران، طرح نو.
کاپالدی، نیکولاس (1390)، فلسفهی علم، ترجمه علی حقی، تهران، سروش.
کستلر، آرتور (1387)، خوابگردها، ترجمه منوچهر روحانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
Geymonat, op. cit., p. 37.
Duhem, Pierre (1963) , "To save the phenomena", Chicago.
Galilei G. (1888-1905) Le opere di Galileo Galilei (National edition). Favaro A.
منبع مقاله : فرهنگ امروز
گالیله در این روایات افسانه ای در حکم ژاندارکی است که اژدهای تفتیش عقاید را به خاک می افکند، اما حقیقت این است که وی شهرتش را عموماً به سبب کارهایی به دست آورده که هرگز انجامشان نداده است! برخلاف تصور رایج، وی «نه تلسکوپ، نه دماسنج های امروزی، نه ساعت آونگ دار را اختراع کرد و نه قانون اینرسی؛ وی هیچچیز به ستاره شناسی نظری نیفزود و هیچ وزنه ای را از بالای برج پیزا به زمین نیفکند و صحت دستگاه خورشید مرکزی کپرنیک را مدلل نساخت؛ به دست عمال تفتیش عقاید شکنجه نشد و در زندان های آنها گرفتار نگردید؛ این عبارت که با وجود این زمین حرکت می کند را به زبان نراند و شهید راه علم نشد» (کستلر 419:1387). از دیگر سو سران کلیسا نه بنیادگرایانی علمستیز که اتفاقاً دانشمندانی آگاه و نقاد بودند که با اشاره به اشکالات متعدد نظام خورشید مرکزی بابت ادعای سترگ گالیله باریک بینانه مطالبهی دلیل کردند؛ طُرفه آنکه «مدارک قاطع دال بر حرکت وضعی و سالانهی زمین تا قرن نوزدهم (200 سال بعد) به دست نیامده بود» (دریک 1382: 97).
شرایط سیاسی، اجتماعی و معرفتی
شناخت از شرایط معرفتی، اجتماعی و سیاسی زمانه در فهم بهتر عوامل رویارویی کلیسا و گالیله میتواند مفید باشد. گالیله کتاب مشهور و دورانسازش به نام پیامآور ستارگان را به سال 1610 میلادی به بازار نشر روانه کرد و در آن خبر از اکتشافات مهمی داد که سرآغاز مسیری شد که حدود 3 سال بعد موجبات اولین محاکمه وی را فراهم کرد. قرن هفدهم قرنی بود آکنده از تعارضات شدید نهضت نوبنیان پروتستانتیسم با کاتولیسیسم؛ در این مخاصمه، آزادی در تفسیر کتاب مقدس نیز یکی از محل های نزاع کاتولیک ها و پروتستان ها بود. از آنجا که پروتستان ها به آزادی در تفسیر کتاب مقدس قائل بودند «هر تفسیر کاتولیکی جدیدی می توانست دستاویزی برای پروتستان ها باشد» (دریک 1382: 109). این مشکل از آنجا ناشی می شد که گالیله بر اساس یافته هایش که همچنان با اشکالات فراوان روبهرو بود اصرار عجیبی داشت که «شیوهی تفسیر کتاب مقدس باید بر مبنای این یافته ها باشد» (آرثربرت 74:1380) و شیوهی رایج نادرست است و این برای کلیسا که خود را یگانه مرجع ذیصلاح تفسیر کتاب مقدس می دانست گران می -آمد.در واقع کلیسا نه با نظریهی کپرنیک بلکه با تفسیر گالیله از آن مشکل داشته است؛ چه آنکه کتاب کپرنیک پیش از بالا گرفتن جریان گالیله آزادانه منتشر و توزیع می شده است، حتی کاردینال شونبرگ و اسقف گیزه، کپرنیک را برای انتشار کتابش ترغیب کرده بودند (کستلر 425:1387). مورد بعدی که باید بدان اشاره کرد سیطرهی فلسفهی ارسطو در قرونوسطی است. در فلسفهی ارسطو جهان فوق القمر عالمی کامل و بیعیبونقص است که جز حرکت انتقالی سیارات در مدارهای دایروی کامل هیچ تغییری در آن وجود ندارد، همچنین سیارات دقیقاً کروی و فاقد هرگونه پستی و بلندی هستند. این حکم دربارهی جهان تحت القمر (مادون ماه) کاملاً متفاوت است و حتی مواد تشکیلدهندهی این دو جهان نزد ارسطو با یکدیگر فرق می کند. همچنین زمین از دیدگاه ارسطو ثابت است که سیستم بطلمیوسی با آن انطباق دارد. باید توجه داشت که در آن سال ها تفکرات ارسطو در همهی جوانب معرفتی، سلطه و سیطرهی کموبیش کاملی داشت و موجب هماهنگی اطمینانبخشی میان حوزه های مختلف دانش انسان آن عصر می شد و هرگونه ضربه به تفکرات ارسطو پیامدهای سهمگین و مخربی در پی داشت که بر انسان قرونوسطی بسیار گران می آمد.
مدعیات مطرحشدهی گالیله در کتاب پیامآور ستارگان ( 1610. م) متافیزیک ارسطو را کاملاً ویران می کرد و این مسئله باعث دشمنی سرسختانهی فیلسوفان مشائی با شخص گالیله شده بود که در دامن زدن به قضیه و فراهم کردن مقدمات برخورد کلیسا با وی نقش مهمی ایفا کردند. البته برخی خصوصیات اخلاقی گالیله مانند خودپسندی، رفتار سرد و گفتار نیشدارش در شعلهور ساختن این دشمنی ها تأثیر انکارناپذیری داشته است (کستلر 421:1387).
مشکلات نظام خورشید مرکزی
برخلاف تصور رایج عمده اشکالاتی که از سوی ارباب کلیسا بر گالیله وارد شد منبع دینی نداشت، بلکه علمی و فلسفی بود. شاید از بداقبالی کلیسا بود که اسناد دادگاه گالیله در بحبوحهی بحث های مربوط به نظریهی داروین منتشر شد و این مهم بر جدال علم و دین دانستن ماجرا بی تأثیر نبوده است (دریک 1382: 17). اولین مورد قابل ذکر بحث آزمایش برج می باشد؛ مخالفین نظام خورشید مرکزی این پرسش را مطرح می کردند که در صورت پذیرش حرکت زمین چنانچه وزنه ای از بالای برجی رها شود با توجه به حرکت زمین در زمان سقوط، وزنه باید مایل ها دورتر از پای برج به زمین اصابت کند. امروزه به لطف دستاوردهای نیوتن می دانیم که پاسخ این اشکال نیروی اینرسی (لختی) است، اما در زمان گالیله این نیرو تقریباً ناشناخته بود و گرچه گالیله با ذکر مثال هایی (مانند ثابت ماندن امتداد نگاه شخص خیرهشده به انتهای کشتی علیرغم حرکت های کشتی) تلاش کرد خود را از مخمصه برهاند، اما بدیهی است که بدون داشتن تئوری واضحی در باب اینرسی نمی توان به این اشکال پاسخ قانعکننده ای داد.مشکل دیگر رصد زهره و مریخ بود؛ در صورت صحیح بودن نظام خورشید مرکزی این دو سیاره زمانی که در نزدیک ترین فاصلهی خود با زمین قرار داشتند، می بایست به ترتیب 40 و 60 بار بزرگ تر و نورانی تر از زمانی دیده شوند که در دورترین فاصلهی خود با زمین واقع شده اند؛ لکن این تفاوت با چشم غیرمسلح در مورد زهره بسیار ناچیز بود و در مورد مریخ بهزحمت به 5 یا 6 برابر میرسید (فایرابند 176:1375). پاسخ گالیله به این مشکل مشاهدات تلسکوپی اش بود که این تفاوت ها را نشان می داد. تلسکوپ را آلمانی ها در سال 1609 اختراع کردند (کاپالدی 155:1390) و وقتی نمونه ای از آن به دست گالیله رسید وی تلسکوپ خود را با بزرگنمایی بیشتر از آن ساخت و با آن به مشاهدهی آسمان پرداخت. وی در مشاهداتش سطح ماه را ناهموار یافت و 4 قمر مشتری را کشف کرد، همچنین مشکل تفاوت نورانیت زهره و مریخ نیز بدینوسیله حل شد. ماحصل این مشاهدات و نتایجش نوشتن کتاب تأثیرگذار پیامآور ستارگان به سال 1610 شد. علیرغم اینکه به نظر می رسد مشاهدات تلسکوپی فیصلهبخش این نزاع باشند ملاحظاتی چند در این باره وجود دارد، ازآنرو که تلکسوپ وسیلهی جدیدی بود اقامهی دلیل برای نشان دادن برتری رصدهای تلسکوپی بر رصدهای مبتنی بر چشم غیرمسلح لازم و ضروری بود. این در حالی بود که گالیله به سبب فقدان دانش کافی در نورشناسی (اپتیک) بهکلی در توجیه این برتری عقیم بود، چنانکه ژان تار که در سال 1614 دربارهی ساختار و بزرگنمایی تلسکوپ از گالیله سؤال کرده بود در دفتر یادداشت های روزانهی خود گزارش می کند که گالیله چنان جزوهی نورشناسی کپلر را مبهم یافته که شاید خود نویسنده نیز آن را نفهمیده باشد (گیمونات). گالیله در نامه ای به لیچتی آورده است: «تا جایی که با نور سروکار داشته ام در تاریکی بوده ام» ( Letter to Liceti of 23 June 1640. Opere, VIII, p.208).
به علاوه باید توجه داشت که تجربهی مقدماتی با تلسکوپ نمی تواند ادلهی لازم برای اعتماد بدان را برای رصد آسمان فراهم کند؛ چراکه اولین مشاهدات تلسکوپی آسمان مبهم و نامعین و با آنچه هرکس می تواند با چشم غیرمسلح خودش ببیند، متعارض است (فایرابند 153:1375)؛ علاوه بر این درشتنمایی تلسکوپ برای سیارات و ستارگان به طرز عجیبی متفاوت بود.
به این موارد عدم امکان فوکوس و کیفیت پایین عدسی های تلسکوپ گالیله را بیفزایید، همچنین چنانکه پیش تر اشاره شد طبق نظریات ارسطو جهان فوق القمر از عنصر پنجمی ساخته شده بود که با عناصر چهارگانهی زمینی کاملاً متفاوت بود و این مسئله باعث ایجاد تردیدهای بیشتر در اطمینان به تلسکوپ برای رصد اجرام آسمانی می شد؛ مضافاً اینکه آشنایی مردم را با عوارض زمینی و عدم آشنایی آنان را با عوارض آسمانی باید در نظر گرفت که در مورد اول، خطای تلسکوپ را در تصویر تشخیص می دادند درحالیکه این امکان هنگام رصد آسمان ممکن نبود. تأثیر این موارد را می توان در ضیافت 24 آوریل 1610 بیشتر روشن ساخت، در این تاریخ گالیله تلسکوپ خود را به خانهی یکی از مخالفانش به نام ماجینی در بولونیا برد تا کارآیی آن را به 24 اساتید از دانشگاه های مختلف اثبات کند. هورکی شاگرد کپلر در این باره می نویسد: «من روز 24 و 25 آوریل شب و روز اصلاً نخوابیدم و ابزار گالیله را آزمایش نمودم، هم دربارهی چیزهایی که این پایین هستند و هم دربارهی چیزهایی که آن بالا قرار دارند. در مورد پایین، دستگاه به طرز شگفتانگیزی کار می کرد، اما دربارهی اجرام سماوی فریبنده بود، بعضی ستارگان ثابت دو تا دیده می شدند. مردان عالیقدر و استادان بزرگ شاهد این ماجرا بودند... و همگی قبول کردند که دستگاه فریبنده است... این ماجرا گالیله را خاموش ساخت و در نزدیکی های صبح وی به آرامی و غمگین آنجا را ترک گفت» (Galileo, Opere, Vol. X, p. 342.). همچنین ماجینی در 26 می همان سال خطاب به کپلر نوشت: «او چیزی به دست نیاورد؛ زیرا بیش از 20 نفر مرد تحصیلکرده حضور داشتند، بااینحال هیچیک نتوانست سیاره را به طور کامل ببیند» (Galileo, Opere, III, p. 196).
علاوه بر موارد ذکرشده در مورد اشکالات دید با تلسکوپ باید به خاطر داشت که تلسکوپ وسیله ای است که کار کردن با آن نیاز به مهارت کافی دارد و این مهارت تنها با استفادهی طولانی از آن حاصل میشود؛ لذا شکست گالیله در ضیافت یادشده بههیچوجه اتفاقی عجیب یا غیرمنتظره نمی تواند باشد. جمعبندی موارد بالا و انبوهی از سایر مستنداتی که در دسترس هست نشان از آن دارد که علیرغم اظهارات خوشبینانه و اغراقآمیز گالیله به دوستان و همکارانش، وی هرگز به اثبات کپرنیکگرایی قادر نبوده و حتی توانایی کنار گذاشتن موارد مبطِل را نیز نداشته است (فایرابند 180:1375).
نحوهی عملکرد کلیسا
گرچه برخوردهای پلیسی و خشن دادگاه های تفتیش عقاید در آن سال ها بر کسی پوشیده نیست و از برجسته ترین نمونه های آن می توان به محاکمه و سوزاندن کشیشی به نام جیوردانو برونو در رم به سال 1600 میلادی اشاره کرد، عملکرد کلیسا در قبال گالیله بسیار متمدنانه بوده و حتی آن را با معیارهای امروزی نیز می توان مداراگرایانه دانست. روشن است که کلیسا آماده نبود به دلیل اینکه کسی بعضی حدس های مبهم عرضه کرده است خود را تغییر دهد. کلیسا منتظر دلیل علمی بود و گالیله چنانکه پیش تر ذکر شد در برآوردن آن به علل گوناگون ناتوان بوده است، بااینوجود کلیسا پیش از دادگاهی کردن گالیله بارها از وی خواست نظریات کپرنیک را تنها بهعنوان یک فرضیه تدریس کند و از آموزش آن بهعنوان حقیقت مطلق اجتناب ورزد (فایرابند 219:1375)؛ این در حالی است که گالیله راه تقابل را پیش گرفت و بدون داشتن ادلهی کافی لجوجانه آن را بهعنوان حقیقت مجسم تدریس و تبلیغ می کرد و با برگزاری جلسات سخنرانی باعث ایجاد هیجانات عمومی می شد.در این فراز نیک است یادی کنیم از نامهی بحثبرانگیز روبرتو بلارمینه به تاریخ 12 آوریل 1615 که نقشی پررنگ در محاکمهی اول گالیله دارد. وی در این نامه خطاب به پائولو آنتونیو فوسکارینی (راهب کرملی) در ناپل می نویسد: «اگر دلیل واقعی وجود داشته باشد که خورشید در مرکز جهان و زمین در فلک سوم است و زمین به دور خورشید می گردد، در این صورت مجبور خواهیم بود با دقت و احتیاط زیاد فقراتی از کتاب مقدس را که ظاهراً عکس این مطلب را تعلیم می کند، تبیین کنیم و بهتر خواهد بود که بپذیریم ما آن فقرات را نفهمیده ایم تا اینکه عقیده ای که درستی آن اثبات شده، عقیده ای ناصواب اعلام کنیم، من اعتقاد ندارم آنان چنین دلایلی را در دست داشته باشند» ( Galileo, Opere, Vol. 12, p. 165). چنین نامه ای از یکی از مقامات بلندپایهی کلیسا نشان از دید باز این مجموعه نسبت به ماجرای گالیله داشته و با در نظر گرفتن اشکالات متعددی که بر نظریهی خورشید مرکزی وارد بود به نظر می رسد همانطور که پیر دوئم، شیمیدان، فیزیک دان و مورخ علم در رساله ای جالب نوشته است: بپذیریم که «حق با... بلارمینو است نه با گالیله» (دوئم 78:1963).
در پایان ذکر این نکته ضروری است که گالیله دو بار محاکمه شد: محاکمهی اول در سال 1616 اتفاق افتاد که طی آن از گالیله خواسته شد نظریهی کپرنیک را بههیچوجه تدریس و تبلیغ نکند و مجازاتی در پی نداشت؛ محاکمهی دوم به سال 1633 رقم خورد که اتهام گالیله تنها سرپیچی از حکم دادگاه 1616 بود، این محاکمه که در آن هیچ اتهام علمی و یا دینی در کار نبود وی به دلیل تخطی از حکم دادگاه بدوی محکوم شد تا پایان عمر (1642) در ویلای شخصی اش واقع در آرچتری زیر نظر مأموران تفتیش عقاید زندگی خود را سپری کند.
همچنین ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ایدهی حرکت زمین را قرن ها پیش از کپرنیک، ابوسعید سجزی دانشمند ایرانی قرن چهارم هجری در اسطرلاب زورقی آورده است. همچنین اولین ریشه های اندیشهی حرکت زمین حول خورشید در تاریخ مکتوب به فیثاغورس (حدود 500 سال پیش از میلاد) بازمی گردد!
منابع تحقيق :
آرثربرت، ادوین (1380)، مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین، ترجمه عبدالکریم سروش، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
فایرابند، پل (1375)، بر ضد روش، ترجمه مهدی قوامصفری، تهران، فکر روز.
دریک، استیلمن (1382)، گالیله، ترجمه محمدرضا بهاری، تهران، طرح نو.
کاپالدی، نیکولاس (1390)، فلسفهی علم، ترجمه علی حقی، تهران، سروش.
کستلر، آرتور (1387)، خوابگردها، ترجمه منوچهر روحانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
Geymonat, op. cit., p. 37.
Duhem, Pierre (1963) , "To save the phenomena", Chicago.
Galilei G. (1888-1905) Le opere di Galileo Galilei (National edition). Favaro A.
منبع مقاله : فرهنگ امروز
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}