بررسی ظرفیت های گردشگری تخت فولاد اصفهان (3)
آقا کوچک قمشه ای: وی از شاگردان حاج صادق تخت فولادی به شمار می آمده که مورد اعتماد مردم اصفهان بوده بوده است. آنچه از متن سنگ مزارش به دست می اید آن است که وی در عاشورای سال 1297 هجری وفات یافته است.
نويسندگان:سید مصطفی طباطبایی (1)
سمانه حجار پور خلج (2)
منبع:راسخون
سمانه حجار پور خلج (2)
منبع:راسخون
آقا کوچک قمشه ای: وی از شاگردان حاج صادق تخت فولادی به شمار می آمده که مورد اعتماد مردم اصفهان بوده بوده است. آنچه از متن سنگ مزارش به دست می اید آن است که وی در عاشورای سال 1297 هجری وفات یافته است. وی پس از وفات در کنار قبر حاج صادق تخت فولادی مدفون شد.
ماده تاریخ وفات وی که توسط « مفتون » سروده شده به خط زیبای نستعلیق بر روی سنگ مزارش حک شده است. متن سنگ مزارش چنین است:
چرخ را تا کی دوار و ارض را تا کی قرار
ای زمین ای آسمان یک دو سکون لختی دوار
از سکونت ای زمین تا کی مرا خواهی نژند
وز دوارت ای فلک تا کی مرا داری نزار
ای زمین از جور تو تا چند نالم رعد سان
ای فلک از دور تو تا چند گریم زار زار
ای سرشک از دیده جاری شو که کار از دست رفت
ای جگر خون شو که جز خون جگر ناید به کار
در عزای حاجی آقا کوچک آن {در} زمان
شاید ار گردد همه چشم خلایق اشک بار
اندر این ماتم نشاید زیست چون ...
ای جگر خون شو مرا ای دیده از غم خون ببار
اهل... پدر مرده است در این واقعه
باید اندی ... کوشند تا رو شمار
او به زیر خاک و یاران او بالای خاک
ای زمین زیر و زبر شو ای فلک تا کی مدار
چون خزان شد گلشن اهل سلوک ای کاش هیچ
گل نمی رویید دیگر وا نمی آمد بهار
چون فضای عالم ناسوت جایی بود تنگ
زد قدم در عالم لاهوت قرب کردگار
چون فضای عرصه آفاق جای زیست نیست
خیمه زد اندر جواز خواجه دلدل سوار
روح پاکش طایر باغ جنان بد لاجرم
زین قفس پرواز کرد و ساخت در جنت قرار
بود از جان چون محب خامس آل عبا
عاشر شهر محرم کرد بر وی جان نثار
بهر تاریخ وفاتش کلک « مفتون » زد رقم
زبده آل سلوک اندر جهان شد رستگار
سید محمد جواد صدر عاملی:
وی فرزند سید محمد علی آقا مجتهد می باشد. پدر آقا مجتهد مرحوم سید صدر الدین عاملی (متوفی 1264 ه.ق) و مادرش جان جان خاتون دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء می باشد و به دین گونه سید محمد جواد صدر عاملی نواده دختری شیخ جعفر کاشف الغطاء به شمار می رود
وی ملقب به مسجد شاهی بوده و از علما و ائمه جماعات مؤسس انجمن صفاخانه اصفهان می باشد وی مقالاتی در رد عیوسیان در مجله « الاسلام» که در اصفهان چاپ می شده نوشته است. ( همایی: 1381: 124) از دیگر آثار وی می توان به « رساله در نماز شب و آداب و اسرا آن » و « رساله در جبر و تفویض» اشاره کرد (عقیلی: 1389: 132)
سر انجام سید محمد جواد صدر عاملی در سال 1347ق.(1308ش.) در سن هشتاد سالگى وفات نمود و در صحن مادرشاهزاده و بر روى سكوى تكيه كه به نوشته الفت محل تهجّد و عبادتش بوده مدفون شد.
مادهتاريخ وفاتش را مرحوم ميرزا حسنخان جابرى ضمن قطعهاى چنين آورده است:
يكى بيامد و تاريخ اين معما گفت جواد حجه الاسلام رفته از دنيا
از دیگر جاذبه های موجود در تکیه مادر شاهزاده می توان به چله خانه این تکیه اشاره کرد. در واقع چله خانه مکانی بوده که برای حفاظت از سرما و گرما و همچنین آرام بودن برای عبادت در زمین حفر می شد و به آن سرداب نیز گفته می شود. در این مکان ها معمولا علما و زهاد مدتی به عبادت و تضرع و ریاضت اشتغال داشتند. در قبرستان های قدیمی از این دست آثار به فراوانی به چشم می خورد به خصوص در وادی السلام نجف سرداب ها و چله خانه های بسیاری موجود است.
چله نشینی مراسم و تشریفات خاصی بوده که سالکان برای تزکیه و تهذیب نفس چهل شبانه روز در یکی از حجره های خانقاه، زاویه یا آرامگاه عارف پیری از شیوخ، خلوت می نمودند و ریاضت می کشیدند . این اصطلاح که گاهی آن را چهله می گویند مرکب از عدد چهل به اضافه (ها) نسبت است و به عربی آن را اربعین یا اربعینیه گویند (حجازی :1391: 18)
در تخت فولاد نیز چله خانه هایی وجود داشته که امروزه فقط چند عدد از آن به جای مانده است. از جمله چله خانه تکیه بابا رکن الدین که قدمتی مانند خود بقعه دارد و در آن یادگار نویسی های بسیاری از دوران صفوی تا کنون به چشم می خورد که ارزش والای تاریخی دارد. مهم ترین یادگار نویسی در آن چله خانه خط منسوب به جناب شیخ بهایی می باشد.
از دیگر چله خانه های موجود در تخت فولاد چله خانه تکیه مادر شاهزاده را می توان بیان نمود. این چله خانه در ضلع جنوبی تکیه قرار دارد و در آن نیز مانند چله خانه بابا رکن الدین یادگار نویسی های بسیاری موجود بود که متأسفانه در مرمت ها از بین رفته است فقط یادگار نویسی های ضلع شمالی این تکیه همچنان سالم مانده است.
این چله خانه همواره مورد توجه علما و زهاد بوده و بعضا وصیت می کردند که در همین مکان ها دفن شوند مانند میرزا حسین نائب صدر که در چله خانه تکیه خاتون آبادی مدفون است.
در چله خانه تکیه مادر شاهزاد نیز آقا میرزا محمد جواد حسین آبادی مدفون است. وی از شاگردان برجسته صاحب جواهر به شمار می رود. در حدود سال 1240ق. در شهر اصفهان متولّد شد.
پدرش ميرزا محمّدحسن داراى خطى بسيار زيبا بود و عمدتاً به كتابت قرآن كريم و متون اسلامى و نيز تابلوهاى خطى اشتغال داشت.
آیت اللّه ميرزا محمّدجواد مقدمات علوم را در اصفهان گذرانيد و سپس علىرغم مشكلات فراوان جهت ادامهى تحصيل به نجف اشرف عزيمت نمود. او دوران تحصيل خود را با فقرى طاقتسوز و نهايت عسرت و مشقّت به پايان برد و به درجات عالى علم و فضيلت نايل گرديد. آیت اللّه ميرزا محمّد جواد در سال 1304ق. از طرف ناصرالدينشاه از اصفهان به تهران فراخوانده شد و چندين سال در آن شهر به حالت تبعيد به سر برد. ظاهراً علّت تبعيد ايشان اقامهى حدود شرعى در اصفهان بوده كه موجب خشم ناصر الدين شاه گرديده است.
وى در تهران به اقامهى جماعت مىپرداخت و در عين حال به وظايف دينى خود عمل مىنمود. گويند: در بين راه ايشان تا مسجدى كه در آن اقامهى جماعت مىكرد يك مشروب سازى قرار داشت كه متعلّق به فردى ارمنى بود و مشروب هاى دربار قاجار از آن جا تأمين مىشد. روزى ايشان به اتّفاق جمعى از نمازگزاران وارد آن جا شد و خود خمرهى بزرگ مشروب را شكست و مردم نيز ساير آثار را از بين بردند و وقتى مطلّع شدند كه ناصرالدينشاه از كار ايشان بسيار خشمگين شده براى او پيغام فرستاد كه من گمان مىكردم تو ناصر دينى ولى حالا فهميدم كه كاسر(شكننده) دين هستى.
مشروبفروشى ديگرى نيز در تهران توسط سراج الملك خريدارى شد تا تبديل به مسجد شود، و اوّلين نماز جماعت آن به امامت آیت اللّه ميرزا محمّد جواد و بر روى خرابههاى آن بنا اقامه شد. اين مسجد اكنون به نام مسجد سراجالملك معروف است. (قاسمی: 1391 :88)
ایشان در طول حیات خود صاحب چهار فرزند پسر شدند که به ترتیب عبارتند از : 1- آیت اللّه حاج شيخ احمد مجتهد بيدآبادى:
از علماى بزرگ اصفهان كه در سن نوجوانى به درجهى اجتهاد نايل گشت و از علماى زمان از جمله آيات عظام: ميرزا محمّدهاشم چهارسوقى، ميرزا محمّدباقر خوانسارى (صاحب روضات) و پدر بزرگوارش اجازهى اجتهاد دريافت نمود.وى در 20 جمادى الاول 1357ق. در سن 90 سالگى وفات يافت و در بقعه تكيه دربكوشكى مدفون گرديد.
2- آیت اللّه العظمى ميرزا محمّدعلى شاهآبادى: عالم عامل و عارف كامل، از مراجع دينى ساكن تهران و استاد عرفان امامخمينى (ره).
حضرت امام از ايشان با تعبير: «شيخ عارف كامل شاهآبادى روحى فداه» ياد مىنمود و مىفرمود: من در طول عمرم روحى به لطافت و ظرافت او نديدم. امام رضواناللّهعليه مىفرمود: آیه اللّه شاهآبادى علاوه بر آن كه يك فقيه و عارف كامل بود يك مبارز به تماممعنا هم بود آیت اللّه العظمى شاهآبادى در روز پنجشنبه سوم ماه صفر 1369ق. در تهران وفات يافت و در حرم حضرت عبدالعظيم حسنى مدفون گرديد.
3- آیت اللّه ميرزا علىمحمّد شريف: در سال 1291ق. در اصفهان متولّد شد. در سال 1304 به همراه پدر و برادرش آیت اللّه شاهآبادى به تهران رفت. پس از وفات پدر به عتبات عاليات مشرف شد و پس از چندين سال تحصيل در سال 1365 به تهران مراجعت كرده و حدود پنج سال در آنجا اقامت و در مسجد سراجالملك كوچك اقامه جماعت نمود و مجدداً به نجف اشرف بازگشت.وى در سال 1373ق. در نجف اشرف دار فانى را وداع گفت
4- ميرزا فضلاللّه در 28 ماه صفر 1346ق. وفات كرده و در صحن تكيه دفن گرديد و از مراتب علمى او اطّلاعى در دست نيست.(همان)
آیه اللّه ميرزا محمّد جواد پس از حدود شش سال اقامت در تهران تصميم به زيارت كربلاى معلّى گرفت و به اصرار بستگان خود از جمله فرزند بزرگش آیت اللّه ميرزا احمد مجتهد بيدآبادى به اصفهان رفت تا پس از صلهى ارحام به عتبات عاليات مشرّف شود، ولى در اصفهان دچار بيمارى شد و پس از دو سال اقامت در آن جا در ذى القعده 1312ق. به عالم بقا رحلت نمود. مدفن ايشان در چله خانه تکیه مادر شاهزاده می باشد و مزار ایشان با کاشی سبز رنگ پوشیده شده و فاقد نوشته می باشد.
در این تکیه علاوه بر بزرگان علوم دینی به چند نفر از آن ها به اختصار اشاره شد شاعران و هنرمندانی نیز مدفون می باشد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.
میرزا محممد علی مسکین: وی از شعرا و خطاطان معروف اصقهان در زمان خود بوده است. به نوشته سید احمد دیوان بیگی در حدیقه الشعراء : « مسكين اصفهانى، اسمش ميرزا محمّدعلى است، حالش با تخلصش خيلى مناسبت دارد. مدتى در اصفهان صحبتش به كرّات اتّفاق مىافتاد. بسيار مرد خوشحالت سليمفطرت نيكوخلق و آرام و موقّر است.. در سال هزار و سيصد و دو باز در اصفهان اتّفاق ملاقات ميرزا مسكين افتاد; اگرچه صورتاً خميده و شكسته و افتاده شده بود امّا باز حالاً و خلقاً خوب و در جمع كردن انجمن و تشويق شعرا اهتمامى داشت.» ( دیوان بیگی : 1365 :ج3 :1633- 1635)
وی در اصفهان با شاعرانی همچون عنقای اصفهانی (پدر بزرگ استاد جلال الدین همایی)، عمان سامانی و فرزندش افسر اصفهانی هم دوره بوده و مراوداتی داشته است.
استاد همایی درباره وی و خاندانش می نویسد : « مسکین نیز از اساتید شعرای معروف اصفهان بوده و در انواع شعر از غزل و قطعه و قصیده قدرت و پختگی طبع داشته است. » (همایی: 1381 :122) وی همچنین بیان می کند که شعر و شاعری در این خانواده به میرزا شکر الله منعم مدفون در تکیه خاتون آبادی ختم می شود.
اکثر اشعار وی در غالب قصیده می باشد که مطلع برخی از آن ها چنین است :
جانب بصره مجال ار كنى اى باد *** سحربگذرى چابك و زان خاك كنى نور بصر
*******
در حلقه زلفى دل ديوانه اسير است *** زلفى كه به خرمنها مشك است و عبير است
*******
گر درآيد در سرا آن سرو سيمينبر مرا *** سرو خيزد بىقياس از كاخ و از منظر مرا
*******
ماهم از زلف دو صد حلقه به رخسار كند تا ز هر حلقه دلى خسته نگونسار كند
میرزا محمد علی مسکین سر انجام در سال 1303 ه. ق دار فانی را وداع گفته و در صحن تکیه مادر شاهزاده مدفون شد.
ميرزا محمّدحسين عنقا تاريخ وفاتش را چنين گفته است:
نيمهى قوس و در ايام صفرشنبه مسكين چو ز تن رخت بهشت
گفت «عنقا» ز پى تاريخش«كرده مسكينى مسكن ببهشت« (همایی: 1343: 86)
متأسفانه سنگ مزار وی به مرور زمان از بین رفته است و امروزه توسط مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان سنگ مزاری بر روی قبر وی تعبیه شده است.
مسکین دارای دو فرزند بود که هر دو نیز حرفه پدر را ادامه داده و هر دو نیز از شعرای معروف خود هستند. یکی عبد الرحیم متلخص به افسر مدفون در همین تکیه و دیگری میرزا شکر الله متخلص به منعم مدفون در تکیه خاتون آبادی.
عبد الرحیم افسر :
وی فرزند بزرگ محمد علی مسکین می باشد که همانند پدر خوشنویس و شاعر بود.او نزد پدر خود و نیز در انجمن های مرسوم زمان خود مانند « انجمن ابوالفقرا» و «انجمن عنقا» فنون شعر و ادب را آموخت ( همایی : 1343 : 31) و همچنین خط را از استاد مسلم نستعلیق زمان خود، آقا محمد باقر سمسوری فرا گرفت و نیز تحت تأثیر استادان متقدم مانند میر علی هروی، میر عماد حسنی و محمد صالح بسیار مشق کرد به گونه ای کا آثار به جای مانده وی پبداست، استادی این خط را در کتابت خفی نزدیک به غبار و کتیبه نویسی کسب کرده است و خطش بر شعرش برتری دارد ((مسجدی: 1389: 199)
وی در خوشنویسی و تریست شاگردان چنان تبحری داشت که وی را « میر عماد ثانی» لقب داده اند ولی به نوشته استاد همایی «حقا تأثیر او بر شاگردانش فراتر از خط می رفت تا آن جا که افسر را چون مرادی تعظیم و تکریم می کردند» (همایی: 1343: 107)
از آثار خطاطی به جا مانده از او، شماره های اول روزنامه فرهنگ، سنگ نوشته سر در آب ابنار مسجد مصلی در تخت فولاد، اشعار و ماده تاریخ ورودی بقعه شاه رضا و تعداد زیادی سیاه مشق و چلیپا در مجموعه های شخصی است که از تسلط بی مانند او در در خط نستعلیق به شمار می رود (قدسی: 1378: 94؛ همایی: 1375: 107)
وی علاوه بر خطاطی در شاعری نیز سر آمد دوران خود بود، عمان سامانی از معاصران و معاشران با وی در قصیده انجمنیه خود درباره وی می گوید :
وان دگر افسر كه مىشايد به بازار سخن *** رشته اشعار او را گوهر جان ها ثمن
خاطرش را هرچه اندر روضه باغ ارم *** خامهاش را هرچه اندر ناف آهوى ختن (قاسمی: 1385: 230)
سید علی ديوانبيگى نیز در «حديقه الشعرا» درباره وی چنین مىنويسد:
»اسمش عبدالرحيم خلف الصدق ميرزا محمّدعلى مسكين....خودش در احوال و اخلاق، آن پدر را پسر است و در خط نسخ و تعليق استاد پرهنر، سوادش نيز خوب است. اقسام شعر را هم خوب می گوید» (دیوان بیگی: 1365: ج1: 140)
از اشعار به جا مانده از او قصیده نسبتا فاخری است که به همراه قصیده ای از پدرش به یادبود اهدای نشان افتخار مملکت روم سروهد بود. این دو متن در نسخه خطی کائتانی (ش 74)، در کتابخانه آکادمی ملی لینچه ای در روم نگهداری می شود و هر دو به خط افسر است. مطلع این چکامه چنین است :
آمد از پاپ معظم به دو صد حشمت و فر
هدیه در انجمن زاده سلطان بشر (مسجدی: 1391: 200)
یکی از زیباترین غزل های به جای مانده از افسر چنین است:
دید هر کس نظری، گوی زنخدان تو را
گوی گردید دل او خم چوگان تو را
جز وصال تو که اعجاز مسیحا دراد
کیست تا زنده کند کشته هجران تو را
نه عجب نیشکر، انگشت به دندان گیرد
بیند ای نوش دهان، گر لب و دندان تو را
ترسم ای کعبه مقصود به جان آید دل
بس که پیمود به سر کوه و بیابان تو را
خواست تا کشته تو زنده جاوید شود
آب داد آن که چو پیکان سر مژگان تو را (قدسی: 1378: 95)
در واقع شعر افسر به شیوه بازگشت و مانند خطش به شیوه سرایندگان اصفهانی دوره قاجار است. (مسجدی: 1391: 200)
مرحوم عبد الرحیم افسر در منزل مسکونی خود، در محله باغ همایون حدود امامزاده اسماعیل امروزی درگذشت و در تکیه مادر شاهزاده در کنار قبر پدرش محمد علی مسکین مدفون شد. مزار وی نیز مانند قبر پدرش فاقد سنگ نوشته بوده و امروزه به همت مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد بر مزار وی سنگ مزاری گذاشته شده است.
تاریخ دقیق وفات وی نیز مشخص نیست. در تواریخ آن را 1315 ه. ق می دانند در صورتی که در بعد از این تاریخ از وی آثاری موجود می باشد.
میرزا فتح الله جلالی:
شاعر و عارف و خوشنویس بزرگ نستعلیق فرزند میزرا عبد ارلرحیم افسر می باشد (همایی: 1381: 121)وی در سال 1298 ه.ق (1251 ش) به دنیا آمد. در خوشنویسی شاگردی پدر را تا آن جا پیش برد که به درجه استادی رسید. وی در نزد آخوند محمد کاشانی (معروف به آخوند کاشی) علوم عربی و ادبیات را آموخت. در سیر و سلوک رسمی نیز در سلک ارادتمندان سلسله گنابادی، به ویژه حاج ملا سلطان علی گنابادی به شمار می رود (معلم حبیب آبادی: 1351: ج8: 3007)
استاد همایی میرزا اسد الله جلالی ، میرزا عبد الجواد خطیب، میرزا عبد الوهاب دوم (نواده آقا غلامعلی خطاط اصفهانی از آزادی خواهان مشورطه) و عباس خان شیدا را از شاگردان وی بر می شمرد (همایی: 1375: 93و 103)
از آثار به جای مانده میرزا فتح الله خان می توان به کتابت مثنوی « گنجینه الاسرا» عمان سامانی اشاره کرد که علاوه بر خط، مقدمه این مجموعه نیز به قلم مییرزا فتح الله می باشد. (قدسی: 1378: 96)
كتيبههاى ضريح مطهر چهار امام و مسجدسيّد در اصفهان و مسجد ركنالملك در تخت فولاد نيز به خط زيباى اوست.
سيّد احمد ديوانبيگى در «حديقه الشعرا» نام او را عنوان كرده و مىنويسد: در سال هزار و سيصد و دو او را در اصفهان ملاقات كردم، به سن هفده ساله بود، مشغول تحصيلات مقدمات. از ذهن و هوشش تعريف مىكردند. خط نستعليق را خوب مىنوشت به قسمى كه جد و اقرانش اصرار مىكردند كه رشيدا تخلّص نمايد و پدرش به ملاحظه اين كه مغرور نشود مىگفت: لايق اين تخلّص نيست.( دیوان بیگی شیرازی: 1365: ج1: 373)
ابیات زیر از از اشعار اوست:
توبه كنم نوبهار اگر بگذارد *** مى نخورم چشم يار اگر بگذارد
بر سر عهد تو پايدار بمانم *** دنيى ناپايدار اگر بگذارد
از دیگر آثار وی می توان به كتابت «ديوان ظهير فاريابى «(اين اثر را مرحوم حاج ميرزا موسىخان انصارى اصفهانى متصدّى طبع و نشر آن گرديد ) ، كتابت ترجمه قرآنى كه متن آن به نسخ ممتاز و استادانه مرحوم ميرزا محمّدعلى خوشنويس اصفهانى نگاشته شده است و همچنین کتابت روزنامهى فرهنگ كه در ايّام حكومت ظلّالسلطان در اصفهان طبع و نشر مىيافت اشاره کرد (قاسمی: 1385: 234)
سر انجام این شاعر عارف خطاط در اول شعبان سال 1336 هجری قمری که ایم سخت قحط و مجاعه اصفهان بود فوت نمود و پیکرش را در صحن تکیه شیخ محمد تقی رازی (مادر شاهزاده) در کنار پدر و جدش به خاک سپردند (همایی: 1375: 185 ؛ مهدوی: 1384: ج1: 349)
ميرزا احمد منظور خوانسارى : از دیگر شعرای مدفون در این تکیه میرزا احمد منظور خوانساری عالم عارف و شاعر می باشد می باشد که بسیار مورد توجّه حاكم اصفهان ظلّالسلطان بودبه گونه ای که خود مىنويسد: ضلّالسلطان « از كنج خانهى عزلت و زاويهى ويرانه ذلّت، حالت «منظور» ضعيفتر از مور را شنوده، طلبش نموده و منظور نظر عنايات ملوكانهاش من جميع الجهات فرمود كه بيشتر از پيشتر در تأليف اخبار و آثار و جمع و تصنيف مناقب اهلالبيت اطهار اهتمام نمايم و در انتشار مصائب آل ابىطالب زيادتر از ايام گذشته زبان و بنان به تقرير و تحرير گشايم، بلكه در هر محضر و منبر بسرايم«.
از آثار منظور كتاب « عمده المصائب » كه به نام ظل السلطان نگاشته شده، در سال1310 به چاپ رسيده و در آغاز آن اجازهى روايتى آیت اللّه شيخ محمّدتقى آقانجفى به تاريخ 3 ربيعالثانى 1309 و تقريظ آیت اللّه آخوند ملا محمّدحسين كرمانى به تاريخ 25 صفر 1309 نقل شده است.(قاسمی: 1385: 211).
منظور خوانساری در سال 1322 ه.ق در اصقهان وفات یافت و در تکیه مادر شاهزاده مدفون گردید ولی امروزه محل مزار وی مشخص نیست
شعر زیر از سروده های وی می باشد:
باز زنگ غم به ناقوسم نشست *** دست ماتم تختهى قلبم شكست
در مسلمانى ز رهبانى خوشم *** عاشقم وز ياد نصرانى خوشم
اين شنيدستم كه در قرب دمشق *** بود ديرى مسكن ارباب عشق
قلعهاى محكم چو عهد راستان *** مهر و مه بام و درش را پاسبان
ساكنانش امت عيسى همه *** مردمش نصرانى و ترسا همه
بود پيرى اندر آن از خلق دور *** عالم از تورات و انجيل و زبور
روز و شب ناقوسشان در ذكر حق *** چون چليپا خم قدش از فكر حق
منزوى امّا به كنج راهبى *** بود صافى عاشق و حق طالبى
جز طلب گامى نزد در سوى دوست *** وز طلب بُد دايم اندر كوى دوست
دوست سوى كويش آمد ناگهان *** دل بر دلداده با سر شد روان
تا بدانى معنى عشق و صفا *** وحدت و جذب ميان اوليا
روزى آن راهب شنيدى بوى حق *** شد روان از كوى حق در سوى حق
جذب حق بردش برون از دير خويش *** تا نمايد سير عشق از غير خويش
آمدى بربام و از بالاى دير *** ديد برپا محشرى در پاى دير
نور و ظلمت گشته در يكجا قرين *** باطل و حق ديو و انسان هم قرين
ديد يك سو لشكرى مست از غرور *** پاى تا سر كفر و طغيان و سرور
...
ميرزا ابوالقاسم طبيب (ناصر حكمت) : فرزند ميرزا محمّدعلى بن حاج محمّد. عالم فاضل، حكيم جامع و طبيب حاذق، از اطبّا مشهور و مدرّسين طب قديم در اصفهان كه در مداواى بيماران مهارتى به سزا داشت و معالجات عجيبى از او نقل شده است.
استاد همایی که خود مدتی در علم طب شاگردی وی را داشته درباره استادش می نویسد: «.. از مردم محله احمد آباد بود که در طب و فلسفه شاگرد حاج محمد باقر حکیم باشی و جهانگیر خان قشقایی بوده و حدود صد سال عمر کرد و در مقام علمی و عملی طب قدیم تالی و نظیر نداشت و آخرین مشعل این فن در ایران بود.... وی مردی بسیار امین و متدین بود که با وجهه دیانت طباطبت می کرد و برای تداوی و معالجه اجرت قائل نبود و این عمل را از لحاظ دینی محض ثواب و خدمت به نوع انجام می داد و حق الزحمه نسخه نویسی را هر چه می دادند قناعت می کرد و در این معامله چون و چند نداشت. با عموم مراجعین از فقیر و غنی نهایت دلسوزی و مهربانی را مبذول می داشت.روز ها یکی دو روز پیش از ظهر و بعد از ظهر شرح نفیسی و شرح اسباب و قانون ابو علی می گفت و عده ای از طلاب به درس او می نشستند... تحقق وی در فن خویش به این پایه بود که در حالت نزع نسخه های ده دوازده قلمی از وی سوال شد همه اقلام را با مقادیر بی کم و زیاد بیان کرد از جمله حب سرفه را در ده قلم که خود او ابتکار کرده بود با فواصل اغماء باز گفت... نام خانوادگی خود را ناصر حکمت اسمی با مسمی اختیار فرموده بود..» (همایی : 1381: 122-123)
وی در طول دوران تحصیل خود محمد باقر حکیم باشی و جهانگیر خان قشقایی از محضر بزرگانی همچون ميرزا عبدالعلى هرندى نحوى ، ميرزا ابوالقاسم مدرّس رشتى (اديب بىنظير كه سالها در مدرسهى نيمآورد مدرّس معانى و بيان بود)، ميرزا ابوالحسن پاقلعهاى و آخوند ملا محمّد كاشى بهره برد
مرحوم ناصر حکمت در ربیع الاول سال هزار و سیصد و هفتاد و یک وفات یافت و در صحن تکیه مادر شاهزاده مدفون شد. متن سنگ مزار وی چنین است :
»بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ارتحل العالم العابد و الطبيب الزاهد الفقير الى رحمْ اللّه طبيب الفقهأ و فقيه الاطبأ ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت فى دوشنبه 242 سنه 1371 ق
بهر تاريخ وفاتش گفت الهامى كه حيف رفت از دنياى ما آن آدم با افتخار
ميرزا محمّدعلى تفرشى منجّم : میرزا محمد علی تفرشی فرزند حاج میرزا عبد الله ، از علما و منجمان مشهور اصفهان به شمار می رود. میرزا محمد علی در جوانی از شیراز به اصفهان می آید و با خاندان خاتون آبادی وصلت می کند و به دین گونه ساکن اصفهان می شود .( قاسمی: 1389: 391) وی در سال 1282 ق. در اصفهان وفات نمود و در فضاى مقابل تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد.
متن سنگ مزار وی چنین است:
« هوالحى الذى لايموت وفات مرحمت و غفرانمآب جنّت و رضوانآرامگاه مرحوم آقاميرزا محمّدعلى تفرشى فى چهار شهر جمادىالثانيه فى 1282.
از تقاضاى زمان و از حكم خلّاق زمن *** چون برون خواهد شدن ناچار جان من ز تن
در قيامت از گناه خود ندارم هيچ باك *** بر صف محشر شفيع من حسين است و حسن
****
بارالها من به سوى تو پناه آوردهام *** جدّ خود ختم رسل را عذر خواه آوردهام
از در مخلوق رو برتافته بر درگهت *** نيستى و حاجت و عجز و گناه آوردهام
****
يا على جز تو ندارم هيچ امّيدى به كس *** هست از احسان عام تو مرا اين ملتمس
روز محشر از غم عصيان چو باشم تشنهكام *** يا علىاى ساقى كوثر به داد من برس
*****
برحسب فرمايش ميرزا محمّدحسن منجّمباشى جهت والد خود اتمام يافت.»
در ضلع شمالی تکیه که فضای بیرونی تکیه فعلی به شمار می رود نیز مزار مشاهیری همچون محمد حسین مهذب از شعرا و ادبا و نقاشان مشهور قرن سیزدهم می باشد. علاوه بر وی در این فضا جمعی از سادات خاتون آبادی ملقب به کوفگر نیز مدفون می باشند. از بزرگان این خاندان میر محمد تقی بن میر محمد صادق خاتون آبادی متوفی 22 جمادی الاولی سنه 1238 ه.ق می باشد که در چهار طاقی نزدیک ورودی تکیه مدفون است.
این شخص یکی از علمای زاهد این خاندان می باشد که اعقابش از اصفهان به دهق هجرت کردند.. به فاصله کمتری از قبر وی مزار برادرش میر سید محمد خاتون آبادی متوفی 2 شوال 1262 ه.ق می باشد.
استاد همایی در مورد خاندان خاتون آبادی مدفون در این قسمت چنین آورده : « غیر از تکیه خاتون آبادی ها که از زمان میر محمد اسماعیل خاتون آبادی دائر شده است، جمعی از سادات این سلسله از اجداد مرحوم حاج میرزا محمد پا قلعه ای پدر مرحومین آقا میرزا محمد علی و آقا سید عبد الله در صحن قبرستان تخت فولاد است بدون بقعه و تکیه در فضای جلو تکیه مادر شاهزاده که مهم ترین آن ها قبر میر محمد است که او را میر سید می گفته اند پدر میر محمد تقی پدر حاج میرزا محمد پا قلعه ای والد آقا سید عبدالله و آقا میرزا محمد علی حسینی خاتون آبادی متوفی شوال 1263 ... در نزدیکی آن سکویی است که قبر مرحوم حاج میرزا محمود پدر آقایان آقا تقی مدرس و آقا ضیاء آن جاست متوفی 1336 وی برادر حاج میرزا محمد پا قلعه ای است... در چهار طاقی مقابل درب تکیه قبوری از جمله میر محمد حسین و میر سید احمد خاتون آبادی هم نزدیک قبر میر سید است. میر سید احمد از علمای بزرگ سلسله پا قلعه بود که در خیابان پا قلعه می نشست و مسجد بزرگ قصر منشی را برای وی ساخته اند » ( همایی: 1381: 126- 127)
تخت فولاد اصفهان از دوران آل بویه به بعد آثار و ابنیه فراوانی دارد که ظرفیت های ویژه ای را برای توسعه گردسگری اصفهان در خود جای داده است. از تکایای مهم این قبرستان تکیه مادر شاهزاده را می توان نام برد که قدمتی صفوی قاجاری دارد و به این دلیل به این اسم نامیده می شود که مدفن مریم بیگم دایه سیف الدوله محمد میرزا پسر فتحعلی شاه قاجار می باشد. ظرفیت های معماری صفوی قاجاری این تکیه . همچنین آثار هنری نفیسی مانند خط محمد باقر سمسوری موجود بر سنگ مزار مادر شاهزاده، خط و شعر ضیاء اصفهانی موجود بر سنگ مزار شیخ محمد تقی رازی و برخی دیگر از سنگ مزارها و خط شیخ زین العابدین اشرف الکتاب اصفهانی که بر برخی دیگر از سنگ مزارهای این تکیه حک شده از جلوه های هنری این تکیه به شمار می رود.
جدای از از آثار تاریخی و زیبایی هایی هنری موجود در این تکیه، مزار علما و هنرمندان و عرفا و مشهیر بسیاری که در این تکیه موجود می باشد ویژگی گردشگری دیگری است که برای این تکیه به شمار می رود. مزار حاج صادق تخت فولادی از عرفای بزرگ قرن سیزدهم، حاج شیخ محمد تقی رازی ایوانکی، شیخ محمد رضا نجفی، شیخ زین العابدین خوانساری چهار سوقی اصفهانی، شیخ محمد حسین نجفی، شیخ محمد رضا صدر عاملی مسجد شاهی، آقا کوچک قمشه ای از جمله این مزار ها می باشد.
علاوه بر رجال عرفان و دینی، این تکیه مدفن شعرا و خوشنویسان بزرگی همچون میرزا محمد علی مسکین، عبدالرحیم افسر و فتح الله جلالی است که هر کدام به سان ستاره ای بر آسمان ادب و هنر اصفهان درخشش دراند.
در آخر متذکر می شوم در این مقاله به دلیل محدودیت هایی به برخی از این مشاهیر مدفونین در این تکیه به صورت مختصر اشاره گردید و نام بسیاری دیگر متأسفانه از قلم افتاد.
تنکابنی، میرزا محمد (بی تا)، قصص العلما، انتشارات علمیه اسلامیه، به سرمایه آقای حاج سید محمود کتابچی.
جابری انصاری، میرزا حسن خان (1378)؛ تاریخ اصفهان (به تصحیح و تعلیق جمشید مظاهری)؛ اصفهان : انتشارات مشعل.
جعفریان ، رسول ( 1374)؛ میراث اسلامی ایران ، ج3؛ قم.
حجازی، سید محمد (1391) ، ذیل مدخل چله خانه ، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
دیوان بیگی، سید احمد (1365)، حدیقه الشعرا، تصحیح و تحشیه عبدالحسین نوایی، تهران: زرین.
صدر، سید حسن (1429)؛ تکمله الامل العامل ؛ ج5 ؛ بیروت.
عقیلی، سید احمد (1385)؛ نگرشی بر مشروطیت اصفهان (مشاهیر عصر مشروطه مدفون در تخت فولاد اصفهان)؛ اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل.
_____________ (1389)؛ تخت فولاد اصفهان (همراه با حکایات و موقعیت قبور و تکایا) ؛ زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
قاسمی، رحیم (1385)؛ گلشن اهل سلوک (مشاهیر مدفون در تکیه شیخ محمد تقی رازی)، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم، اصفهان : کانون پژوهش.
_________ (1391) ؛ ذیل مدخل شیخ محمد تقی رازی ، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
قدسی، منوچهر (1378)، خوشنویسی در کتیبه های اصفهان، اصفهان : گلها.
کتابی، محمد باقر (1375) ؛ رجال اصفهان (در علم و عرفان و ادب و هنر)؛ اصفهان : گل ها.
کرباسی زاده، علی (1391) ؛ ذیل مدخل سید محمد صادق خوانساری چهار سویی ، دانشنامه تخت فولاد اصفهان،ج2 ، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
گزی، شیخ عبد الکریم (1371)؛ تذکره القبور؛ قم : انتشارات کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی.
مسجدی، حسین (1389) ذیل مدخل عبد الرحیم افسر، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج1، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
معلم حبیب آبادی ، میرزا محمد علی (1351)، مکارم الآثار (در احوال رجال دو قرن سیزده و چهارده هجری)، اصفهان : انجمن کتابخانه های عمومی اصفهان.
مقدادی، علی(1374)؛ نشان از بی نشان ها (شرح حال کرامات و مقامات شیخ حسنعلی اصفهانی)،ج1، تهران: انتشارات جمهوری.
_________(1383)؛ نشان از بی نشان ها (شرح حال کرامات و مقامات شیخ حسنعلی اصفهانی)، ج2، تهران: انتشارات جمهوری.
مهدوی، مصلح الدین (1367)؛ تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم : نشر الهدایه.
___________ (1384)؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1: تحقیق و تصحیح و اضافات رحیم قاسمی و محمد رضا نیلفروشان ؛: انتشارات گلدسته.
نجفی، موسی (1387) ؛ اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه جاج آقا نور الله نجفی، تهران : مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
همایی، جلال الدین (1343)؛ برگزیده دیوان سه شاعر ، تهران: کتابفروشی فروغی.
__________ (1375)؛ تاریخ اصفهان (مجله هنر و هنرمندان) به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران: هما.
__________ (1381)؛ تاریخ اصفهان (مجله ابنیه و عمارات فصل تکایا و قبور) به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران: هما.
ماده تاریخ وفات وی که توسط « مفتون » سروده شده به خط زیبای نستعلیق بر روی سنگ مزارش حک شده است. متن سنگ مزارش چنین است:
چرخ را تا کی دوار و ارض را تا کی قرار
ای زمین ای آسمان یک دو سکون لختی دوار
از سکونت ای زمین تا کی مرا خواهی نژند
وز دوارت ای فلک تا کی مرا داری نزار
ای زمین از جور تو تا چند نالم رعد سان
ای فلک از دور تو تا چند گریم زار زار
ای سرشک از دیده جاری شو که کار از دست رفت
ای جگر خون شو که جز خون جگر ناید به کار
در عزای حاجی آقا کوچک آن {در} زمان
شاید ار گردد همه چشم خلایق اشک بار
اندر این ماتم نشاید زیست چون ...
ای جگر خون شو مرا ای دیده از غم خون ببار
اهل... پدر مرده است در این واقعه
باید اندی ... کوشند تا رو شمار
او به زیر خاک و یاران او بالای خاک
ای زمین زیر و زبر شو ای فلک تا کی مدار
چون خزان شد گلشن اهل سلوک ای کاش هیچ
گل نمی رویید دیگر وا نمی آمد بهار
چون فضای عالم ناسوت جایی بود تنگ
زد قدم در عالم لاهوت قرب کردگار
چون فضای عرصه آفاق جای زیست نیست
خیمه زد اندر جواز خواجه دلدل سوار
روح پاکش طایر باغ جنان بد لاجرم
زین قفس پرواز کرد و ساخت در جنت قرار
بود از جان چون محب خامس آل عبا
عاشر شهر محرم کرد بر وی جان نثار
بهر تاریخ وفاتش کلک « مفتون » زد رقم
زبده آل سلوک اندر جهان شد رستگار
سید محمد جواد صدر عاملی:
وی فرزند سید محمد علی آقا مجتهد می باشد. پدر آقا مجتهد مرحوم سید صدر الدین عاملی (متوفی 1264 ه.ق) و مادرش جان جان خاتون دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء می باشد و به دین گونه سید محمد جواد صدر عاملی نواده دختری شیخ جعفر کاشف الغطاء به شمار می رود
وی ملقب به مسجد شاهی بوده و از علما و ائمه جماعات مؤسس انجمن صفاخانه اصفهان می باشد وی مقالاتی در رد عیوسیان در مجله « الاسلام» که در اصفهان چاپ می شده نوشته است. ( همایی: 1381: 124) از دیگر آثار وی می توان به « رساله در نماز شب و آداب و اسرا آن » و « رساله در جبر و تفویض» اشاره کرد (عقیلی: 1389: 132)
سر انجام سید محمد جواد صدر عاملی در سال 1347ق.(1308ش.) در سن هشتاد سالگى وفات نمود و در صحن مادرشاهزاده و بر روى سكوى تكيه كه به نوشته الفت محل تهجّد و عبادتش بوده مدفون شد.
مادهتاريخ وفاتش را مرحوم ميرزا حسنخان جابرى ضمن قطعهاى چنين آورده است:
يكى بيامد و تاريخ اين معما گفت جواد حجه الاسلام رفته از دنيا
از دیگر جاذبه های موجود در تکیه مادر شاهزاده می توان به چله خانه این تکیه اشاره کرد. در واقع چله خانه مکانی بوده که برای حفاظت از سرما و گرما و همچنین آرام بودن برای عبادت در زمین حفر می شد و به آن سرداب نیز گفته می شود. در این مکان ها معمولا علما و زهاد مدتی به عبادت و تضرع و ریاضت اشتغال داشتند. در قبرستان های قدیمی از این دست آثار به فراوانی به چشم می خورد به خصوص در وادی السلام نجف سرداب ها و چله خانه های بسیاری موجود است.
چله نشینی مراسم و تشریفات خاصی بوده که سالکان برای تزکیه و تهذیب نفس چهل شبانه روز در یکی از حجره های خانقاه، زاویه یا آرامگاه عارف پیری از شیوخ، خلوت می نمودند و ریاضت می کشیدند . این اصطلاح که گاهی آن را چهله می گویند مرکب از عدد چهل به اضافه (ها) نسبت است و به عربی آن را اربعین یا اربعینیه گویند (حجازی :1391: 18)
در تخت فولاد نیز چله خانه هایی وجود داشته که امروزه فقط چند عدد از آن به جای مانده است. از جمله چله خانه تکیه بابا رکن الدین که قدمتی مانند خود بقعه دارد و در آن یادگار نویسی های بسیاری از دوران صفوی تا کنون به چشم می خورد که ارزش والای تاریخی دارد. مهم ترین یادگار نویسی در آن چله خانه خط منسوب به جناب شیخ بهایی می باشد.
از دیگر چله خانه های موجود در تخت فولاد چله خانه تکیه مادر شاهزاده را می توان بیان نمود. این چله خانه در ضلع جنوبی تکیه قرار دارد و در آن نیز مانند چله خانه بابا رکن الدین یادگار نویسی های بسیاری موجود بود که متأسفانه در مرمت ها از بین رفته است فقط یادگار نویسی های ضلع شمالی این تکیه همچنان سالم مانده است.
این چله خانه همواره مورد توجه علما و زهاد بوده و بعضا وصیت می کردند که در همین مکان ها دفن شوند مانند میرزا حسین نائب صدر که در چله خانه تکیه خاتون آبادی مدفون است.
در چله خانه تکیه مادر شاهزاد نیز آقا میرزا محمد جواد حسین آبادی مدفون است. وی از شاگردان برجسته صاحب جواهر به شمار می رود. در حدود سال 1240ق. در شهر اصفهان متولّد شد.
پدرش ميرزا محمّدحسن داراى خطى بسيار زيبا بود و عمدتاً به كتابت قرآن كريم و متون اسلامى و نيز تابلوهاى خطى اشتغال داشت.
آیت اللّه ميرزا محمّدجواد مقدمات علوم را در اصفهان گذرانيد و سپس علىرغم مشكلات فراوان جهت ادامهى تحصيل به نجف اشرف عزيمت نمود. او دوران تحصيل خود را با فقرى طاقتسوز و نهايت عسرت و مشقّت به پايان برد و به درجات عالى علم و فضيلت نايل گرديد. آیت اللّه ميرزا محمّد جواد در سال 1304ق. از طرف ناصرالدينشاه از اصفهان به تهران فراخوانده شد و چندين سال در آن شهر به حالت تبعيد به سر برد. ظاهراً علّت تبعيد ايشان اقامهى حدود شرعى در اصفهان بوده كه موجب خشم ناصر الدين شاه گرديده است.
وى در تهران به اقامهى جماعت مىپرداخت و در عين حال به وظايف دينى خود عمل مىنمود. گويند: در بين راه ايشان تا مسجدى كه در آن اقامهى جماعت مىكرد يك مشروب سازى قرار داشت كه متعلّق به فردى ارمنى بود و مشروب هاى دربار قاجار از آن جا تأمين مىشد. روزى ايشان به اتّفاق جمعى از نمازگزاران وارد آن جا شد و خود خمرهى بزرگ مشروب را شكست و مردم نيز ساير آثار را از بين بردند و وقتى مطلّع شدند كه ناصرالدينشاه از كار ايشان بسيار خشمگين شده براى او پيغام فرستاد كه من گمان مىكردم تو ناصر دينى ولى حالا فهميدم كه كاسر(شكننده) دين هستى.
مشروبفروشى ديگرى نيز در تهران توسط سراج الملك خريدارى شد تا تبديل به مسجد شود، و اوّلين نماز جماعت آن به امامت آیت اللّه ميرزا محمّد جواد و بر روى خرابههاى آن بنا اقامه شد. اين مسجد اكنون به نام مسجد سراجالملك معروف است. (قاسمی: 1391 :88)
ایشان در طول حیات خود صاحب چهار فرزند پسر شدند که به ترتیب عبارتند از : 1- آیت اللّه حاج شيخ احمد مجتهد بيدآبادى:
از علماى بزرگ اصفهان كه در سن نوجوانى به درجهى اجتهاد نايل گشت و از علماى زمان از جمله آيات عظام: ميرزا محمّدهاشم چهارسوقى، ميرزا محمّدباقر خوانسارى (صاحب روضات) و پدر بزرگوارش اجازهى اجتهاد دريافت نمود.وى در 20 جمادى الاول 1357ق. در سن 90 سالگى وفات يافت و در بقعه تكيه دربكوشكى مدفون گرديد.
2- آیت اللّه العظمى ميرزا محمّدعلى شاهآبادى: عالم عامل و عارف كامل، از مراجع دينى ساكن تهران و استاد عرفان امامخمينى (ره).
حضرت امام از ايشان با تعبير: «شيخ عارف كامل شاهآبادى روحى فداه» ياد مىنمود و مىفرمود: من در طول عمرم روحى به لطافت و ظرافت او نديدم. امام رضواناللّهعليه مىفرمود: آیه اللّه شاهآبادى علاوه بر آن كه يك فقيه و عارف كامل بود يك مبارز به تماممعنا هم بود آیت اللّه العظمى شاهآبادى در روز پنجشنبه سوم ماه صفر 1369ق. در تهران وفات يافت و در حرم حضرت عبدالعظيم حسنى مدفون گرديد.
3- آیت اللّه ميرزا علىمحمّد شريف: در سال 1291ق. در اصفهان متولّد شد. در سال 1304 به همراه پدر و برادرش آیت اللّه شاهآبادى به تهران رفت. پس از وفات پدر به عتبات عاليات مشرف شد و پس از چندين سال تحصيل در سال 1365 به تهران مراجعت كرده و حدود پنج سال در آنجا اقامت و در مسجد سراجالملك كوچك اقامه جماعت نمود و مجدداً به نجف اشرف بازگشت.وى در سال 1373ق. در نجف اشرف دار فانى را وداع گفت
4- ميرزا فضلاللّه در 28 ماه صفر 1346ق. وفات كرده و در صحن تكيه دفن گرديد و از مراتب علمى او اطّلاعى در دست نيست.(همان)
آیه اللّه ميرزا محمّد جواد پس از حدود شش سال اقامت در تهران تصميم به زيارت كربلاى معلّى گرفت و به اصرار بستگان خود از جمله فرزند بزرگش آیت اللّه ميرزا احمد مجتهد بيدآبادى به اصفهان رفت تا پس از صلهى ارحام به عتبات عاليات مشرّف شود، ولى در اصفهان دچار بيمارى شد و پس از دو سال اقامت در آن جا در ذى القعده 1312ق. به عالم بقا رحلت نمود. مدفن ايشان در چله خانه تکیه مادر شاهزاده می باشد و مزار ایشان با کاشی سبز رنگ پوشیده شده و فاقد نوشته می باشد.
در این تکیه علاوه بر بزرگان علوم دینی به چند نفر از آن ها به اختصار اشاره شد شاعران و هنرمندانی نیز مدفون می باشد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.
میرزا محممد علی مسکین: وی از شعرا و خطاطان معروف اصقهان در زمان خود بوده است. به نوشته سید احمد دیوان بیگی در حدیقه الشعراء : « مسكين اصفهانى، اسمش ميرزا محمّدعلى است، حالش با تخلصش خيلى مناسبت دارد. مدتى در اصفهان صحبتش به كرّات اتّفاق مىافتاد. بسيار مرد خوشحالت سليمفطرت نيكوخلق و آرام و موقّر است.. در سال هزار و سيصد و دو باز در اصفهان اتّفاق ملاقات ميرزا مسكين افتاد; اگرچه صورتاً خميده و شكسته و افتاده شده بود امّا باز حالاً و خلقاً خوب و در جمع كردن انجمن و تشويق شعرا اهتمامى داشت.» ( دیوان بیگی : 1365 :ج3 :1633- 1635)
وی در اصفهان با شاعرانی همچون عنقای اصفهانی (پدر بزرگ استاد جلال الدین همایی)، عمان سامانی و فرزندش افسر اصفهانی هم دوره بوده و مراوداتی داشته است.
استاد همایی درباره وی و خاندانش می نویسد : « مسکین نیز از اساتید شعرای معروف اصفهان بوده و در انواع شعر از غزل و قطعه و قصیده قدرت و پختگی طبع داشته است. » (همایی: 1381 :122) وی همچنین بیان می کند که شعر و شاعری در این خانواده به میرزا شکر الله منعم مدفون در تکیه خاتون آبادی ختم می شود.
اکثر اشعار وی در غالب قصیده می باشد که مطلع برخی از آن ها چنین است :
جانب بصره مجال ار كنى اى باد *** سحربگذرى چابك و زان خاك كنى نور بصر
*******
در حلقه زلفى دل ديوانه اسير است *** زلفى كه به خرمنها مشك است و عبير است
*******
گر درآيد در سرا آن سرو سيمينبر مرا *** سرو خيزد بىقياس از كاخ و از منظر مرا
*******
ماهم از زلف دو صد حلقه به رخسار كند تا ز هر حلقه دلى خسته نگونسار كند
میرزا محمد علی مسکین سر انجام در سال 1303 ه. ق دار فانی را وداع گفته و در صحن تکیه مادر شاهزاده مدفون شد.
ميرزا محمّدحسين عنقا تاريخ وفاتش را چنين گفته است:
نيمهى قوس و در ايام صفرشنبه مسكين چو ز تن رخت بهشت
گفت «عنقا» ز پى تاريخش«كرده مسكينى مسكن ببهشت« (همایی: 1343: 86)
متأسفانه سنگ مزار وی به مرور زمان از بین رفته است و امروزه توسط مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان سنگ مزاری بر روی قبر وی تعبیه شده است.
مسکین دارای دو فرزند بود که هر دو نیز حرفه پدر را ادامه داده و هر دو نیز از شعرای معروف خود هستند. یکی عبد الرحیم متلخص به افسر مدفون در همین تکیه و دیگری میرزا شکر الله متخلص به منعم مدفون در تکیه خاتون آبادی.
عبد الرحیم افسر :
وی فرزند بزرگ محمد علی مسکین می باشد که همانند پدر خوشنویس و شاعر بود.او نزد پدر خود و نیز در انجمن های مرسوم زمان خود مانند « انجمن ابوالفقرا» و «انجمن عنقا» فنون شعر و ادب را آموخت ( همایی : 1343 : 31) و همچنین خط را از استاد مسلم نستعلیق زمان خود، آقا محمد باقر سمسوری فرا گرفت و نیز تحت تأثیر استادان متقدم مانند میر علی هروی، میر عماد حسنی و محمد صالح بسیار مشق کرد به گونه ای کا آثار به جای مانده وی پبداست، استادی این خط را در کتابت خفی نزدیک به غبار و کتیبه نویسی کسب کرده است و خطش بر شعرش برتری دارد ((مسجدی: 1389: 199)
وی در خوشنویسی و تریست شاگردان چنان تبحری داشت که وی را « میر عماد ثانی» لقب داده اند ولی به نوشته استاد همایی «حقا تأثیر او بر شاگردانش فراتر از خط می رفت تا آن جا که افسر را چون مرادی تعظیم و تکریم می کردند» (همایی: 1343: 107)
از آثار خطاطی به جا مانده از او، شماره های اول روزنامه فرهنگ، سنگ نوشته سر در آب ابنار مسجد مصلی در تخت فولاد، اشعار و ماده تاریخ ورودی بقعه شاه رضا و تعداد زیادی سیاه مشق و چلیپا در مجموعه های شخصی است که از تسلط بی مانند او در در خط نستعلیق به شمار می رود (قدسی: 1378: 94؛ همایی: 1375: 107)
وی علاوه بر خطاطی در شاعری نیز سر آمد دوران خود بود، عمان سامانی از معاصران و معاشران با وی در قصیده انجمنیه خود درباره وی می گوید :
وان دگر افسر كه مىشايد به بازار سخن *** رشته اشعار او را گوهر جان ها ثمن
خاطرش را هرچه اندر روضه باغ ارم *** خامهاش را هرچه اندر ناف آهوى ختن (قاسمی: 1385: 230)
سید علی ديوانبيگى نیز در «حديقه الشعرا» درباره وی چنین مىنويسد:
»اسمش عبدالرحيم خلف الصدق ميرزا محمّدعلى مسكين....خودش در احوال و اخلاق، آن پدر را پسر است و در خط نسخ و تعليق استاد پرهنر، سوادش نيز خوب است. اقسام شعر را هم خوب می گوید» (دیوان بیگی: 1365: ج1: 140)
از اشعار به جا مانده از او قصیده نسبتا فاخری است که به همراه قصیده ای از پدرش به یادبود اهدای نشان افتخار مملکت روم سروهد بود. این دو متن در نسخه خطی کائتانی (ش 74)، در کتابخانه آکادمی ملی لینچه ای در روم نگهداری می شود و هر دو به خط افسر است. مطلع این چکامه چنین است :
آمد از پاپ معظم به دو صد حشمت و فر
هدیه در انجمن زاده سلطان بشر (مسجدی: 1391: 200)
یکی از زیباترین غزل های به جای مانده از افسر چنین است:
دید هر کس نظری، گوی زنخدان تو را
گوی گردید دل او خم چوگان تو را
جز وصال تو که اعجاز مسیحا دراد
کیست تا زنده کند کشته هجران تو را
نه عجب نیشکر، انگشت به دندان گیرد
بیند ای نوش دهان، گر لب و دندان تو را
ترسم ای کعبه مقصود به جان آید دل
بس که پیمود به سر کوه و بیابان تو را
خواست تا کشته تو زنده جاوید شود
آب داد آن که چو پیکان سر مژگان تو را (قدسی: 1378: 95)
در واقع شعر افسر به شیوه بازگشت و مانند خطش به شیوه سرایندگان اصفهانی دوره قاجار است. (مسجدی: 1391: 200)
مرحوم عبد الرحیم افسر در منزل مسکونی خود، در محله باغ همایون حدود امامزاده اسماعیل امروزی درگذشت و در تکیه مادر شاهزاده در کنار قبر پدرش محمد علی مسکین مدفون شد. مزار وی نیز مانند قبر پدرش فاقد سنگ نوشته بوده و امروزه به همت مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد بر مزار وی سنگ مزاری گذاشته شده است.
تاریخ دقیق وفات وی نیز مشخص نیست. در تواریخ آن را 1315 ه. ق می دانند در صورتی که در بعد از این تاریخ از وی آثاری موجود می باشد.
میرزا فتح الله جلالی:
شاعر و عارف و خوشنویس بزرگ نستعلیق فرزند میزرا عبد ارلرحیم افسر می باشد (همایی: 1381: 121)وی در سال 1298 ه.ق (1251 ش) به دنیا آمد. در خوشنویسی شاگردی پدر را تا آن جا پیش برد که به درجه استادی رسید. وی در نزد آخوند محمد کاشانی (معروف به آخوند کاشی) علوم عربی و ادبیات را آموخت. در سیر و سلوک رسمی نیز در سلک ارادتمندان سلسله گنابادی، به ویژه حاج ملا سلطان علی گنابادی به شمار می رود (معلم حبیب آبادی: 1351: ج8: 3007)
استاد همایی میرزا اسد الله جلالی ، میرزا عبد الجواد خطیب، میرزا عبد الوهاب دوم (نواده آقا غلامعلی خطاط اصفهانی از آزادی خواهان مشورطه) و عباس خان شیدا را از شاگردان وی بر می شمرد (همایی: 1375: 93و 103)
از آثار به جای مانده میرزا فتح الله خان می توان به کتابت مثنوی « گنجینه الاسرا» عمان سامانی اشاره کرد که علاوه بر خط، مقدمه این مجموعه نیز به قلم مییرزا فتح الله می باشد. (قدسی: 1378: 96)
كتيبههاى ضريح مطهر چهار امام و مسجدسيّد در اصفهان و مسجد ركنالملك در تخت فولاد نيز به خط زيباى اوست.
سيّد احمد ديوانبيگى در «حديقه الشعرا» نام او را عنوان كرده و مىنويسد: در سال هزار و سيصد و دو او را در اصفهان ملاقات كردم، به سن هفده ساله بود، مشغول تحصيلات مقدمات. از ذهن و هوشش تعريف مىكردند. خط نستعليق را خوب مىنوشت به قسمى كه جد و اقرانش اصرار مىكردند كه رشيدا تخلّص نمايد و پدرش به ملاحظه اين كه مغرور نشود مىگفت: لايق اين تخلّص نيست.( دیوان بیگی شیرازی: 1365: ج1: 373)
ابیات زیر از از اشعار اوست:
توبه كنم نوبهار اگر بگذارد *** مى نخورم چشم يار اگر بگذارد
بر سر عهد تو پايدار بمانم *** دنيى ناپايدار اگر بگذارد
از دیگر آثار وی می توان به كتابت «ديوان ظهير فاريابى «(اين اثر را مرحوم حاج ميرزا موسىخان انصارى اصفهانى متصدّى طبع و نشر آن گرديد ) ، كتابت ترجمه قرآنى كه متن آن به نسخ ممتاز و استادانه مرحوم ميرزا محمّدعلى خوشنويس اصفهانى نگاشته شده است و همچنین کتابت روزنامهى فرهنگ كه در ايّام حكومت ظلّالسلطان در اصفهان طبع و نشر مىيافت اشاره کرد (قاسمی: 1385: 234)
سر انجام این شاعر عارف خطاط در اول شعبان سال 1336 هجری قمری که ایم سخت قحط و مجاعه اصفهان بود فوت نمود و پیکرش را در صحن تکیه شیخ محمد تقی رازی (مادر شاهزاده) در کنار پدر و جدش به خاک سپردند (همایی: 1375: 185 ؛ مهدوی: 1384: ج1: 349)
ميرزا احمد منظور خوانسارى : از دیگر شعرای مدفون در این تکیه میرزا احمد منظور خوانساری عالم عارف و شاعر می باشد می باشد که بسیار مورد توجّه حاكم اصفهان ظلّالسلطان بودبه گونه ای که خود مىنويسد: ضلّالسلطان « از كنج خانهى عزلت و زاويهى ويرانه ذلّت، حالت «منظور» ضعيفتر از مور را شنوده، طلبش نموده و منظور نظر عنايات ملوكانهاش من جميع الجهات فرمود كه بيشتر از پيشتر در تأليف اخبار و آثار و جمع و تصنيف مناقب اهلالبيت اطهار اهتمام نمايم و در انتشار مصائب آل ابىطالب زيادتر از ايام گذشته زبان و بنان به تقرير و تحرير گشايم، بلكه در هر محضر و منبر بسرايم«.
از آثار منظور كتاب « عمده المصائب » كه به نام ظل السلطان نگاشته شده، در سال1310 به چاپ رسيده و در آغاز آن اجازهى روايتى آیت اللّه شيخ محمّدتقى آقانجفى به تاريخ 3 ربيعالثانى 1309 و تقريظ آیت اللّه آخوند ملا محمّدحسين كرمانى به تاريخ 25 صفر 1309 نقل شده است.(قاسمی: 1385: 211).
منظور خوانساری در سال 1322 ه.ق در اصقهان وفات یافت و در تکیه مادر شاهزاده مدفون گردید ولی امروزه محل مزار وی مشخص نیست
شعر زیر از سروده های وی می باشد:
باز زنگ غم به ناقوسم نشست *** دست ماتم تختهى قلبم شكست
در مسلمانى ز رهبانى خوشم *** عاشقم وز ياد نصرانى خوشم
اين شنيدستم كه در قرب دمشق *** بود ديرى مسكن ارباب عشق
قلعهاى محكم چو عهد راستان *** مهر و مه بام و درش را پاسبان
ساكنانش امت عيسى همه *** مردمش نصرانى و ترسا همه
بود پيرى اندر آن از خلق دور *** عالم از تورات و انجيل و زبور
روز و شب ناقوسشان در ذكر حق *** چون چليپا خم قدش از فكر حق
منزوى امّا به كنج راهبى *** بود صافى عاشق و حق طالبى
جز طلب گامى نزد در سوى دوست *** وز طلب بُد دايم اندر كوى دوست
دوست سوى كويش آمد ناگهان *** دل بر دلداده با سر شد روان
تا بدانى معنى عشق و صفا *** وحدت و جذب ميان اوليا
روزى آن راهب شنيدى بوى حق *** شد روان از كوى حق در سوى حق
جذب حق بردش برون از دير خويش *** تا نمايد سير عشق از غير خويش
آمدى بربام و از بالاى دير *** ديد برپا محشرى در پاى دير
نور و ظلمت گشته در يكجا قرين *** باطل و حق ديو و انسان هم قرين
ديد يك سو لشكرى مست از غرور *** پاى تا سر كفر و طغيان و سرور
...
ميرزا ابوالقاسم طبيب (ناصر حكمت) : فرزند ميرزا محمّدعلى بن حاج محمّد. عالم فاضل، حكيم جامع و طبيب حاذق، از اطبّا مشهور و مدرّسين طب قديم در اصفهان كه در مداواى بيماران مهارتى به سزا داشت و معالجات عجيبى از او نقل شده است.
استاد همایی که خود مدتی در علم طب شاگردی وی را داشته درباره استادش می نویسد: «.. از مردم محله احمد آباد بود که در طب و فلسفه شاگرد حاج محمد باقر حکیم باشی و جهانگیر خان قشقایی بوده و حدود صد سال عمر کرد و در مقام علمی و عملی طب قدیم تالی و نظیر نداشت و آخرین مشعل این فن در ایران بود.... وی مردی بسیار امین و متدین بود که با وجهه دیانت طباطبت می کرد و برای تداوی و معالجه اجرت قائل نبود و این عمل را از لحاظ دینی محض ثواب و خدمت به نوع انجام می داد و حق الزحمه نسخه نویسی را هر چه می دادند قناعت می کرد و در این معامله چون و چند نداشت. با عموم مراجعین از فقیر و غنی نهایت دلسوزی و مهربانی را مبذول می داشت.روز ها یکی دو روز پیش از ظهر و بعد از ظهر شرح نفیسی و شرح اسباب و قانون ابو علی می گفت و عده ای از طلاب به درس او می نشستند... تحقق وی در فن خویش به این پایه بود که در حالت نزع نسخه های ده دوازده قلمی از وی سوال شد همه اقلام را با مقادیر بی کم و زیاد بیان کرد از جمله حب سرفه را در ده قلم که خود او ابتکار کرده بود با فواصل اغماء باز گفت... نام خانوادگی خود را ناصر حکمت اسمی با مسمی اختیار فرموده بود..» (همایی : 1381: 122-123)
وی در طول دوران تحصیل خود محمد باقر حکیم باشی و جهانگیر خان قشقایی از محضر بزرگانی همچون ميرزا عبدالعلى هرندى نحوى ، ميرزا ابوالقاسم مدرّس رشتى (اديب بىنظير كه سالها در مدرسهى نيمآورد مدرّس معانى و بيان بود)، ميرزا ابوالحسن پاقلعهاى و آخوند ملا محمّد كاشى بهره برد
مرحوم ناصر حکمت در ربیع الاول سال هزار و سیصد و هفتاد و یک وفات یافت و در صحن تکیه مادر شاهزاده مدفون شد. متن سنگ مزار وی چنین است :
»بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ارتحل العالم العابد و الطبيب الزاهد الفقير الى رحمْ اللّه طبيب الفقهأ و فقيه الاطبأ ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت فى دوشنبه 242 سنه 1371 ق
بهر تاريخ وفاتش گفت الهامى كه حيف رفت از دنياى ما آن آدم با افتخار
ميرزا محمّدعلى تفرشى منجّم : میرزا محمد علی تفرشی فرزند حاج میرزا عبد الله ، از علما و منجمان مشهور اصفهان به شمار می رود. میرزا محمد علی در جوانی از شیراز به اصفهان می آید و با خاندان خاتون آبادی وصلت می کند و به دین گونه ساکن اصفهان می شود .( قاسمی: 1389: 391) وی در سال 1282 ق. در اصفهان وفات نمود و در فضاى مقابل تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد.
متن سنگ مزار وی چنین است:
« هوالحى الذى لايموت وفات مرحمت و غفرانمآب جنّت و رضوانآرامگاه مرحوم آقاميرزا محمّدعلى تفرشى فى چهار شهر جمادىالثانيه فى 1282.
از تقاضاى زمان و از حكم خلّاق زمن *** چون برون خواهد شدن ناچار جان من ز تن
در قيامت از گناه خود ندارم هيچ باك *** بر صف محشر شفيع من حسين است و حسن
****
بارالها من به سوى تو پناه آوردهام *** جدّ خود ختم رسل را عذر خواه آوردهام
از در مخلوق رو برتافته بر درگهت *** نيستى و حاجت و عجز و گناه آوردهام
****
يا على جز تو ندارم هيچ امّيدى به كس *** هست از احسان عام تو مرا اين ملتمس
روز محشر از غم عصيان چو باشم تشنهكام *** يا علىاى ساقى كوثر به داد من برس
*****
برحسب فرمايش ميرزا محمّدحسن منجّمباشى جهت والد خود اتمام يافت.»
در ضلع شمالی تکیه که فضای بیرونی تکیه فعلی به شمار می رود نیز مزار مشاهیری همچون محمد حسین مهذب از شعرا و ادبا و نقاشان مشهور قرن سیزدهم می باشد. علاوه بر وی در این فضا جمعی از سادات خاتون آبادی ملقب به کوفگر نیز مدفون می باشند. از بزرگان این خاندان میر محمد تقی بن میر محمد صادق خاتون آبادی متوفی 22 جمادی الاولی سنه 1238 ه.ق می باشد که در چهار طاقی نزدیک ورودی تکیه مدفون است.
این شخص یکی از علمای زاهد این خاندان می باشد که اعقابش از اصفهان به دهق هجرت کردند.. به فاصله کمتری از قبر وی مزار برادرش میر سید محمد خاتون آبادی متوفی 2 شوال 1262 ه.ق می باشد.
استاد همایی در مورد خاندان خاتون آبادی مدفون در این قسمت چنین آورده : « غیر از تکیه خاتون آبادی ها که از زمان میر محمد اسماعیل خاتون آبادی دائر شده است، جمعی از سادات این سلسله از اجداد مرحوم حاج میرزا محمد پا قلعه ای پدر مرحومین آقا میرزا محمد علی و آقا سید عبد الله در صحن قبرستان تخت فولاد است بدون بقعه و تکیه در فضای جلو تکیه مادر شاهزاده که مهم ترین آن ها قبر میر محمد است که او را میر سید می گفته اند پدر میر محمد تقی پدر حاج میرزا محمد پا قلعه ای والد آقا سید عبدالله و آقا میرزا محمد علی حسینی خاتون آبادی متوفی شوال 1263 ... در نزدیکی آن سکویی است که قبر مرحوم حاج میرزا محمود پدر آقایان آقا تقی مدرس و آقا ضیاء آن جاست متوفی 1336 وی برادر حاج میرزا محمد پا قلعه ای است... در چهار طاقی مقابل درب تکیه قبوری از جمله میر محمد حسین و میر سید احمد خاتون آبادی هم نزدیک قبر میر سید است. میر سید احمد از علمای بزرگ سلسله پا قلعه بود که در خیابان پا قلعه می نشست و مسجد بزرگ قصر منشی را برای وی ساخته اند » ( همایی: 1381: 126- 127)
تخت فولاد اصفهان از دوران آل بویه به بعد آثار و ابنیه فراوانی دارد که ظرفیت های ویژه ای را برای توسعه گردسگری اصفهان در خود جای داده است. از تکایای مهم این قبرستان تکیه مادر شاهزاده را می توان نام برد که قدمتی صفوی قاجاری دارد و به این دلیل به این اسم نامیده می شود که مدفن مریم بیگم دایه سیف الدوله محمد میرزا پسر فتحعلی شاه قاجار می باشد. ظرفیت های معماری صفوی قاجاری این تکیه . همچنین آثار هنری نفیسی مانند خط محمد باقر سمسوری موجود بر سنگ مزار مادر شاهزاده، خط و شعر ضیاء اصفهانی موجود بر سنگ مزار شیخ محمد تقی رازی و برخی دیگر از سنگ مزارها و خط شیخ زین العابدین اشرف الکتاب اصفهانی که بر برخی دیگر از سنگ مزارهای این تکیه حک شده از جلوه های هنری این تکیه به شمار می رود.
جدای از از آثار تاریخی و زیبایی هایی هنری موجود در این تکیه، مزار علما و هنرمندان و عرفا و مشهیر بسیاری که در این تکیه موجود می باشد ویژگی گردشگری دیگری است که برای این تکیه به شمار می رود. مزار حاج صادق تخت فولادی از عرفای بزرگ قرن سیزدهم، حاج شیخ محمد تقی رازی ایوانکی، شیخ محمد رضا نجفی، شیخ زین العابدین خوانساری چهار سوقی اصفهانی، شیخ محمد حسین نجفی، شیخ محمد رضا صدر عاملی مسجد شاهی، آقا کوچک قمشه ای از جمله این مزار ها می باشد.
علاوه بر رجال عرفان و دینی، این تکیه مدفن شعرا و خوشنویسان بزرگی همچون میرزا محمد علی مسکین، عبدالرحیم افسر و فتح الله جلالی است که هر کدام به سان ستاره ای بر آسمان ادب و هنر اصفهان درخشش دراند.
در آخر متذکر می شوم در این مقاله به دلیل محدودیت هایی به برخی از این مشاهیر مدفونین در این تکیه به صورت مختصر اشاره گردید و نام بسیاری دیگر متأسفانه از قلم افتاد.
پينوشتها:
1. دانشجوی تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
2. کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
تنکابنی، میرزا محمد (بی تا)، قصص العلما، انتشارات علمیه اسلامیه، به سرمایه آقای حاج سید محمود کتابچی.
جابری انصاری، میرزا حسن خان (1378)؛ تاریخ اصفهان (به تصحیح و تعلیق جمشید مظاهری)؛ اصفهان : انتشارات مشعل.
جعفریان ، رسول ( 1374)؛ میراث اسلامی ایران ، ج3؛ قم.
حجازی، سید محمد (1391) ، ذیل مدخل چله خانه ، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
دیوان بیگی، سید احمد (1365)، حدیقه الشعرا، تصحیح و تحشیه عبدالحسین نوایی، تهران: زرین.
صدر، سید حسن (1429)؛ تکمله الامل العامل ؛ ج5 ؛ بیروت.
عقیلی، سید احمد (1385)؛ نگرشی بر مشروطیت اصفهان (مشاهیر عصر مشروطه مدفون در تخت فولاد اصفهان)؛ اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل.
_____________ (1389)؛ تخت فولاد اصفهان (همراه با حکایات و موقعیت قبور و تکایا) ؛ زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
قاسمی، رحیم (1385)؛ گلشن اهل سلوک (مشاهیر مدفون در تکیه شیخ محمد تقی رازی)، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم، اصفهان : کانون پژوهش.
_________ (1391) ؛ ذیل مدخل شیخ محمد تقی رازی ، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
قدسی، منوچهر (1378)، خوشنویسی در کتیبه های اصفهان، اصفهان : گلها.
کتابی، محمد باقر (1375) ؛ رجال اصفهان (در علم و عرفان و ادب و هنر)؛ اصفهان : گل ها.
کرباسی زاده، علی (1391) ؛ ذیل مدخل سید محمد صادق خوانساری چهار سویی ، دانشنامه تخت فولاد اصفهان،ج2 ، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
گزی، شیخ عبد الکریم (1371)؛ تذکره القبور؛ قم : انتشارات کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی.
مسجدی، حسین (1389) ذیل مدخل عبد الرحیم افسر، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج1، زیر نظر دکتر اصغر منتظر القائم ، اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
معلم حبیب آبادی ، میرزا محمد علی (1351)، مکارم الآثار (در احوال رجال دو قرن سیزده و چهارده هجری)، اصفهان : انجمن کتابخانه های عمومی اصفهان.
مقدادی، علی(1374)؛ نشان از بی نشان ها (شرح حال کرامات و مقامات شیخ حسنعلی اصفهانی)،ج1، تهران: انتشارات جمهوری.
_________(1383)؛ نشان از بی نشان ها (شرح حال کرامات و مقامات شیخ حسنعلی اصفهانی)، ج2، تهران: انتشارات جمهوری.
مهدوی، مصلح الدین (1367)؛ تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم : نشر الهدایه.
___________ (1384)؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1: تحقیق و تصحیح و اضافات رحیم قاسمی و محمد رضا نیلفروشان ؛: انتشارات گلدسته.
نجفی، موسی (1387) ؛ اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه جاج آقا نور الله نجفی، تهران : مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
همایی، جلال الدین (1343)؛ برگزیده دیوان سه شاعر ، تهران: کتابفروشی فروغی.
__________ (1375)؛ تاریخ اصفهان (مجله هنر و هنرمندان) به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران: هما.
__________ (1381)؛ تاریخ اصفهان (مجله ابنیه و عمارات فصل تکایا و قبور) به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران: هما.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}