منجي سينمايي (1)
در رويکرد دوم هيچ نجاتي از حادثه ي آخرالزماني وجود ندارد و تمام انسان ها از بين مي روند. در برخي فيلم ها نيز عده ي بسيار اندکي نجات مي يابند که در مقايسه با مقدار تلفات به حساب نمي آيند.
با آن که در متون اديان و آيين هاي گوناگون، ويژگي هاي شخصيتي و رفتاري بسياري براي منجي نقل شده، در فيلم ها نگرش ديگري ديده مي شود که حاصلش اين است که هر فردي با هر خصوصيتي مي تواند به عنوان منجي آخرالزماني براي نجات بشر قيام کند. ذکر ويژگي هاي ريز و جزئي که در اديان آمده، به انسان ها کمک مي کند که در تشخيص مصداق حقيقي، ايمن از خطا باشند و هر ادعايي را به عنوان منجي نپذيرند.
ولي در فيلم ها، رويکرد وارونه وجود دارد و سعي بر ايجاد کثرت مصداق منجي است. به اين صورت که ويژگي هايي در داستان فيلم و شخصيت پردازي منجي نهاده مي شود که بر بخش زيادي از انسان هاي روي زمين تطبيق مي کند. اين نکته، اولين ويژگي شيطنت آميز فيلم ها در زمينه ي مصداق منجي است. بر اساس تأثير قطعي فيلم ها که پيش تر اشاره شد به مرور، مقوله ي منجي در ذهن مخاطبان دگرگون مي شود، به گونه اي که آن چه در نگرش عمومي به عنوان منجي نقش بسته، با منجي حقيقي فاصله اي فراوان دارد.
نکته اي ديگر که در بيش تر آثار ديده مي شود و تأثير بسيار قابل تأملي دارد، معنويت زدايي از منجي است؛ به اين شرح که در هيچ کدام از مصاديق منجي در داستان فيلم، معنويت در شخصيت پردازي منجي، جايي ندارد و اگر هم فردي داراي معنويت و به نحوي با دين ارتباط داشته باشد، براي گسترش معنويت، عدل و مسائلي اين چنين نيامده است. در نتيجه، اين فيلم ها نجاتي فيزيکي و جسمي براي انسان را نشان مي دهند؛ در حالي که تمام اديان و آيين ها، نجاتي معنوي و ديني را براي انسان ها بيان کرده اند که نجات فيزيکي در وراي آن و به عنوان يکي از لوازم نجات حقيقي، محقق خواهد شد.
البته در ميان فيلم ها، تعداد بسيار محدود و انگشت شماري نيز رويکردي متفاوت دارد و با مضمون اصيل اديان هم خواني پيدا مي کند. اين فيلم ها به دو صورت صريح يا نمادين از منجي ديگري سخن به ميان مي آورد. فردي براي تکامل بشري و نجات از منجلاب فساد و تباهي ظهور خواهد کرد. در ادامه، گونه هاي مختلف منجي در فيلم ها و بحث هاي مربوط به آن خواهد آمد.
يک. انتظار منجي در سينما
مسئله ي انتظار ظهور منجي، زماني در نگرش عمومي، جايگاه ويژه اي مي يابد که فساد و تباهي در جامعه به حد بالايي رسيده باشد که به واسطه ي آن در ميان انسان ها انتظارِ آينده اي جديد و تغييري اساسي در وضع موجود پديد آيد.افرادي که قشر فرهيخته محسوب مي شوند، سريع تر به اين بن بست خواهند رسيد؛ چرا که ديدگاه آنان درباره شر، متفاوت با عموم است و کوچک ترين بي عدالتي، بحران محسوب مي شود؛ يعني اگر انسان به رشد و کمال فکري برسد، هر هتک حرمتي، مهم تلقي مي شود و او دنبال چاره اي براي آن مي گردد. هشدارهاي انديشمندان جهان در جوزه هاي مختلف درباره آينده که همراه با استدلال مستند به زمان حال است، نمونه هايي براي اين نگرش به شمار مي آيد.
در تمام فيلم هاي آخرالزماني به يک معنا انتظار نشان داده مي شود و در متن داستان وجود دارد؛ زيرا در نهايت بعد از شروع حادثه ي آخرالزماني که ممکن است روايتي کُند يا سريع داشته باشد، به نوعي همه ي شخصيت هاي فرعي داستان و حتي مخاطب فيلم در انتظار يک منجي براي پايان دادن به حادثه و نجات افرادند. البته در اين جا بايد گروهي از فيلم ها که نجات در آن جاي ندارد را جدا دانست که بحث درباره آن خواهد آمد.
اما آن چه به عنوان انتظار در اين بخش مراد است، انتظار طبيعي غريزي در تمام فيلم ها نيست؛ زيرا اولاً: در همان فيلم ها همه ي شخصيت ها چنين تصوري ندارند و ثانياً: افراد منتظر همه نوعي انتظار فطري از خود نشان مي دهند، به همين دليل معمولاً اين فيلم ها درباره مقوله ي انتظار روايتي ويژه ندارد و آن چه به عنوان انتظار برمي آيد، از داستان و نوع شخصيت پردازي انسان ها در فيلم برداشت مي شود؛ اما در اين ميان، گونه ي متفاوتي نيز وجود دارد که بحث انتظار را به نوعي ديگر به تصوير مي کشد و مرحله اي بالاتر از گروه قبلي را نشان مي دهد. اين نوع از فيلم ها بسيار اندک اند که پرداخت ويژه اي به بحث انتظار دارند.
در فيلم « در انتظار مسيح » (1) دنياي آينده ي بشر، فضايي پر از مشکلات و تباهي نشان داده مي شود. در فيلم، تمام شخصيت ها و حتي عموم مردم، دنبال ايجاد تغييري جديدند. به اعتقاد اين افراد، آينده ي جديد با ظهور حضرت مسيح عليه السلام به عنوان منجي موعود محقق خواهد شد. داستان اصلي درباره جواني يهودي است که دنبال ايجاد تغيير در زندگي خود است که در نهايت اين تغيير را در ظهور حضرت مسيح عليه السلام مي يابد.
شخصيت اصلي فيلم « پيشتاز » در دنيايي پر از هرج و مرج در پي نجات مي گردد. غالب انسان ها به آدم خوار تبديل شده و افراد باقي مانده در معرض کشته شدن يا آلودگي به اين بيماري اند. اين شخصيت در بخشي از فيلم، شرح حال خود را بيان مي کند و مي گويد که او در انتظار يک منجي است تا به اين وضع پايان بخشد. منجي را مردي از شرق مي داند که با نويد دنيايي بهتر، خواهد آمد. آن چه او مهم ترين عامل براي ادامه ي حيات خود و ديگران مي داند، اعتقاد و اميد به همين منجي است که به زودي ظهورش محقق مي شود.
نکته ي بسيار ويژه ي هر دو فيلم، انتظار يک منجي ديني معنوي است، که تغيير در وضع موجود جهان و تحقق وضع مطلوب، در گرو ظهور او خواهد بود. فيلم دوم که ظهور اين منجي را از مشرق زمين مي داند، تقريباً ميان فيلم ها يگانه است و با اين نگاه، فيلم ديگري مانند آن نمي توان يافت و به نوعي، اشاره به منجي موعود به اسلام اشاره دارد.
در پايان اين بخش بايد گفت، اگرچه انتظار در اين نوع از فيلم ها بهتر پرداخته مي شود؛ ولي باز هم تا نشان دادن انتظار غيرمنفعلانه و واقعي، آن گونه که پيش تر وصفش آمد، فاصله زياد است.
دو. منجي با ويژگي هاي رفتاري معمولي
در گروهي از فيلم ها عامل گزينش منجي، ويژگي يا ويژگي هاي رفتاري او است که اين جايگاه را برايش فراهم مي آورد؛ يعني آن چه باعث متمايز شدن وي از ديگران است و در موقعيت آخرالزماني به او ياري مي رساند، ويژگي هاي رفتاري هميشگي او است.براي نمونه عمل گرا بودن يک فرد پيش از وقوع حادثه ي آخرالزماني، او را به جايي سوق مي دهد که با تصميم خودش يا ديگران به عنوان منجي با مسئله ي پيش آمده رو به رو مي شود. ممکن است اين فرد حتي ساده و ناتوان به نظر آيد و معمولاً به دليل کارهاي غيرمتعارفش، مذمت شود؛ ولي همين ويژگي هاي رفتاري باعث تمايز وي از ديگران است و او را به منجي جهاني تبديل مي کند؛ به عبارت ديگر ويژگي هاي اخلاقي يا شخصيتي، توانايي، علم و ... علت منجي شدن او نيست؛ بلکه همان ويژگي رفتاري عادي فرد، وي را در اين موقعيت قرار مي دهد و به کمک همان ويژگي ها هم پيروز مي شود.
منجي در فيلم « آپوکاليپتو » آخرين بازمانده ي قوم مورد هجوم است که با تلاش موفق به فرار مي شود و خانواده اش را نجات مي دهد. او و خانواده اش به عنوان آخرين بازماندگان تمدن نابود شده، به جست و جويي جديد مي روند تا شروعي دوباره براي تمدن شان داشته باشند.
« آليس » در فيلم « آليس در سرزمين عجايب » مبارز و منجي در جنگ بزرگِ روز موعود است که از قبل، حضورش در پيش گويي ها آمده است. او وقتي در اين موقعيت قرار مي گيرد، به خاطر ديگران وارد جريان مي شود و موفق مي شود با استفاده از شمشير باستاني، اژدها را بکشد و جنگ را تمام کند.
« پرفسور لانگدون » در فيلم « فرشتگان و شياطين » منجي اصلي انسان ها مقابل جريان ايلوميناتي است که با حل معما به قضيه پايان مي دهد. ويژگي خاص او جديت و پي گيري مداوم براي رسيدن به راه حل است. با آن که او فردي بي دين است، باعث نجات مردمان کاتوليک و نظام کليسا مي شود.
در فيلم « اواتار » پس از حمله ي انسان ها به بومي هاي سياره ي پاندورا، يک سرباز فلج ارتش به نام « جيک سالي » باعث نجات بومي ها مي شود. برادر جيک در پروژه ي عظيمي شرکت داشته که طي آن مي توانسته از طريق تکنولوژي جديد به صورت موجودات بومي آبي رنگ درآيد؛ يعني با قرار گرفتن در دستگاه ويژه، توانايي حرکت و کنش در قالب ديگري را به دست مي آورد تا به اين طريق بتوانند به ميان بومي ها بروند. برادر جيک از آمدن با گروه بازمي ماند و تنها فردي که ژن مشابه او را دارد و دستگاه، آن را مي پذيرد، جيکِ فلج است.
او به اين سفر مي آيد و به عنوان سرباز محافظ گروه دانشمندان و جاسوس ارتش به ميان بومي ها مي رود. در نهايت اين فرد دچار تحول مي شود و مقابل انسان ها مي ايستد و با ايجاد اتحاد ميان گروه هاي بومي، آنان را نجات مي دهد. روشن است که اين فرد، ويژگي خاصي ندارد و فردي معمولي است که تصادفي به اين پروژه وارد مي شود و وجدان او در موقعيت ويژه، بيدار مي شود.
منجي در انيميشن « بئوولف » ويژگي هايي فيزيکي دارد که براي اثبات قدرت و شجاعتش با هيولاي اول مي جنگد و آن را شکست مي دهد. اين فرد براي جبران اشتباهش که باعث به وجود آمدن هيولاي دوم شده بود، وارد جريان مي شود و آن را نيز شکست مي دهد و خودش هم کشته مي شود.
در فيلم « به نام پادشاه: داستان محاصره ي سياه چاله » فرد منجي، کشاورزي است که ابتدا براي نجات خانواده اش با موجودات اهريمنيِ جادوگر مبارزه مي کند. در داستان مشخص مي شود او پسر پادشاه نيز هست و در نهايت با کمک همسرش جادوگر را شکست مي دهد و لشکرش را نابود مي سازد.
در فيلم « چشم عقاب » پسر جواني که رايانه شورش گر براي سوء استفاده در جريان، وي را داخل مي کند، با سيستم رايانه مقابله مي کند و آن را از بين مي برد. در مجموعه فيلم هاي « جيمز باند » يک مأمور مخفي سازمان « ام آي سيکس » به دليل مأموريت هايش با جريان ها و حادثه هاي آخرالزماني و تبه کاران درگير مي شود و معمولاً به تنهايي بر خيل عظيم دشمنان پيروز مي شود و خطر را برطرف مي کند. منجي در مجموعه ي « مأموريت: غيرممکن » هم مأمور مخفي « سي آي اي » است که با کمک گروهش با استفاده از توانايي هاي فيزيکي و تجهيزات فوق پيشرفته ي نظامي و جاسوسي، اهداف را دنبال مي کند و آن ها را خنثي مي سازد.
در فيلم « گردش شنل قرمزي » منجي همان دختر فرد گرگ نما است که با نقره او را مي کشد. اين فرد در بخش هايي از فيلم، دختر شيطان خوانده مي شود. در مجموعه فيلم ها و انيميشن « شر موجود » فردي که عليه ويروس و شرکت سازنده ي آن مبارزه مي کند، خانمي است که فقط توانايي هاي فيزيکي فوق العاده اي دارد. او يک ماشين آدم کشي است که در برخي از قسمت هاي فيلم به کمک همين شرکت، داراي قدرت هاي ويژه اي نيز مي شود و معمولاً به دنبال انتقام از اين مجموعه است.
در فيلم « بدل ها » پليسي که به جريان هاي پشت پرده ي روبات هاي جايگزين پي مي برد، انسان ها را از خطر نابودي نجات مي دهد، ولي روبات هاي بدل را از بين مي برد و با اين کار انسانيت از دست رفته را در جامعه احيا مي کند.
در فيلم « من، روبات » پليسي که به علت حادثه اي در گذشته با نوع ماشين ها و روبات ها خصومت دارد، پس از مطلع شدن از جريان دسيسه ي رايانه مادر، با کمک يک روبات و خانم دانشمند، مقابل شورش رايانه ي مادر عليه انسان ها مي ايستند و آن را نابود مي کنند.
در دوگانه ي « مردان سياه پوش » دو مأمور مخفي سازمان ويژه اي مربوط به خنثي کردن تهديدهاي بيگانه ها، در مأموريت هاي خود وارد جريان آخرالزماني مي شوند و انسان ها را نجات مي دهند. در فيلم « شرلوک هلمز » کارآگاهي باهوش جلوي نقشه هاي لرد خبيث را مي گيرد. او کارآگاهي بسيار باهوش است که با دقت در جزئيات موفق به حل ماجرا مي شود.
او فردي است که به هيچ قانوني پاي بند نيست و بيش تر براي تفريح و سرگرمي، پرونده ها را قبول مي کند و معمولاً به کارهاي احمقانه دست مي زند؛ براي مثال براي امتحان، خودش را دار مي زند، مراسم ظهور شيطان را همانند لرد خبيث برگزار مي کند، در مشت زني هاي خياباني شرکت مي کند و کارهايي ديگر که همه در نگاه مخاطب سينمايي، شخصيتي بسيار جذاب از او مي سازد.
در فيلم هاي « ترون » پسرِ فردي که خالق دنياي مجازي است، در مقابل طغيان نرم افزار مي ايستد و آن را نابود مي کند. در فيلم « لارا کرافت مهاجم مقبره: گهواره ي زندگي » منجي، زني است که با توانايي هاي فيزيکي و تجهيزاتي که در اختيار دارد، مانع تبه کاران مي شود. او براي تفريح به اکتشافات باستاني مشغول مي شود و در اين ميان به جرياني آخرالزماني گام مي نهد.
در فيلم « فصل جادوگري » چند سرباز ارتش صليبي به علت ظلم هاي جنگي از ارتش استعفا مي دهند. به همين دليل از جانب اسقف مجبور مي شوند دختري جادوگر را براي مجازات به کليسايي ويژه ببرند. آن ها در نهايت درگير ماجرايي مي شوند که از بين بردن شيطان را در پي دارد.
شخصيت هاي اصلي در سه گانه ي « موميايي » مقابل فرعون ها و امپراتوري هاي باستاني احيا شده مي ايستند. اين افراد، معمولي هستند و به صورتي غيرمنتظره در اين جريان وارد مي شوند و با همان عده ي محدود، تمام هيولاهاي باستاني را شکست مي دهند.
در دو انيميشن « ارباب حلقه ها » و « بازگشت پادشاه » و سه گانه ي « ارباب حلقه ها » منجي جهان، کسي است که بتواند حلقه را در آتشفشان بيندازد و به اين وسيله آن را نابود کند. اين مسئوليت از طرف جادوگر سفيد به يک هابيت کوتوله داده مي شود. او با کمک برخي دوستانش و ياري ديگر موجودات موفق مي شود حلقه را به آتشفشان برساند. او اشتباه مي کند، فريب مي خورد و در بخشي از انتهاي داستان وسوسه مي شود تا حلقه را نزد خود نگه دارد.
در فيلم « ده هزار سال پيش از ميلاد مسيح » يک جوان از قبيله اي که تحت ظلم حاکم مستبد قرار گرفته، براي نجات معشوقه اش تصميم به مبارزه مي گيرد و قبيله هاي ديگر را با خود همراه مي کند. او موفق مي شود مردم را از بردگي رها کند و دروغ بودن ادعاي خدايي و جاودانگي حاکم ظالم را با کشتن وي آشکار سازد.
در فيلم « روح سوار » موتورسواري بدل کار و ماهر به دليل اجبار شيطان، براي پس گرفتن روحش با پسر شيطان مقابله مي کند و مانع تسخير زمين به دست او مي شود. در فيلم « پايان دوران » فردي که شيطان را شکست مي دهد، مردي است که شيطان در او حلول کرده و او با کشتن خود باعث شکست شيطان مي شود. در دو فيلم « نگهبان شب » و « نگهبان روز » فردي که عضو گروه نور است، باعث از بين رفتن نفرين در فيلم اول و جنگ آخرالزماني در فيلم دوم مي شود و جهان را نجات مي دهد.
در انيميشن « نهايت خيال 7: نجات کودکان » براي نجات انسان ها و مانع شدن از انتشار ويروس زخم کيهاني، فردي که آلوده به اين زخم است، با افراد شرور مبارزه مي کند و آن ها را شکست مي دهد. او فقط يک جنگجوي فوق العاده و موتورسواري حرفه اي است.
در فيلم « هلاک » (2) طي حفاري هاي صحراي نوادا در سال 2026 م، راهي به شهري در مريخ که خالي از سکنه شده، پيدا مي شود. پس از مدتي گروه اکتشاف مستقر در سياره، با موجودات و اَبَرانسان هايي مواجه مي شوند که براي آنان تهديد به شمار مي رود. گروهي کماندو براي بررسي اين تهديد به آن جا مي روند، با موجودات بيگانه مقابله مي کنند و مانع شيوع اين تهديد براي کره ي زمين مي شوند.
بخشي از فيلم ها، شخصيت هاي کودک يا نوجوان را منجي قرار مي دهند. در فيلم « بيگانگان در اتاق زير شيرواني » دانش آموزي که در درس رياضي قوي است، از رياضيات براي شکست موجودات فضايي کمک مي گيرد. در فيلم « مريخ حمله مي کند! » هم يک پسر نوجوان مي فهمد که مريخي ها بر اثر گوش دادن به موسيقي خاص از بين مي روند و پس از آن به کمک مادربزرگش به جنگ مريخي ها مي رود.
در فيلم « دنياي آب » کودکي نقشه اي بر بدنش حک شده که مسير آخرين خشکي باقي مانده روي زمين را نشان مي دهد و در نهايت، گروه جست و جو با کمک اين کودک موفق مي شوند به آن جزيره برسند. در فيلم « شهري از خاکستر » هم منجي، دختر نوجواني است که کمي با ديگران متفاوت است و با کشف راز جعبه ي دويست ساله، راه خروج از شهر زيرزميني را به سطح زمين مي يابد.
در فيلم هاي « بچه هاي جاسوس » دو بچه که مأمور مخفي يک سازمان ضد تروريستي اند، در مقابل خطراتي که انسان ها و به ويژه کودکان را تهديد مي کند، مي ايستند. در سه گانه ي « وقايع نگاري نارنيا » چند نوجوان با تلاش عليه پادشاهان ظالم و هيولاها براي نجات سرزمين نارنيا مبارزه مي کنند. اين سرزمين هر زمان به اين افراد نياز دارد به شيوه اي جادويي از اين افراد کمک مي گيرد و تنها نوجوان ها مي توانند در عمليات نجات کمک کنند. در قسمت آخر از اين مجموعه، بچه هايي که در اين چند قسمت بزرگ شده اند، از رهبر سرزمين نارنيا خداحافظي مي کنند؛ چرا که دوباره نمي توانند به اين سرزمين بازگردند.
در فيلم « قطب نماي طلايي » يک دختربچه که آخرين قطب نماي طلايي را در اختيار دارد، موفق مي شود نقشه ي نابودي کهکشان و تسلط بر انسان ها را خنثي کند. در فيلم « اراگون » هم منجي جهان، نوجواني است که توسط يک تخم اژدها انتخاب مي شود. نوجوان با کمک اين اژدها و آموزش مربي خود مقابل پادشاه ظالم و جادوگر شرورش مبارزه مي کند و در نبرد نهايي، دنيا را از تهديد ارتش شرور نجات مي دهد.
در فيلم « جاده » (3) به دليلي نامعلوم، اتفاق هولناکي در کره ي زمين رخ داده و بيش تر انسان ها و موجودات ديگر نابود شده اند. نوجواني با پدرش در مسيري نامعلوم حرکت مي کنند. صحبت هاي پدر، نوع روحيات نوجوان، صحبت هاي پيرمردي که در مسير با آنان مواجه مي شود و خانواده اي که در انتها نوجوان، به آنان ملحق مي شود، همگي نشان از منجي بودن نوجوان دارد. اين نوجوان عامل حفظ انسان هاي باقي مانده و بازسازي دوباره ي انسانيت مي شود. البته در فيلم هيچ گاه درباره چگونگي انتخاب اين فرد و چرايي آن سخني به ميان نمي آيد.
گروهي ديگر از فيلم هايي که در اين دسته جاي مي گيرند، شخصيت منجي را تا حدي نزول مي دهند که بي دست و پاترين و منزوي ترين افراد به عنوان منجي معرفي مي شوند. فرد منجي در اين فيلم ها، به دليل کمبودهاي شخصيتي يا به وجود آوردن مشکلات مختلف براي ديگران، پيوسته تمسخر مي شود. همين فرد در مواجهه با مشکل و حادثه ي آخرالزماني در برابر دشواري ها مي ايستد و جهان را از خطر نجات مي دهد.
در دو انيميشن و فيلم « فانوس سبز » موجودات فرازميني هولناکي قصد نابودي کهکشان ها را دارند. در مقابل آن ها کساني براي مقابله مي روند که حلقه هاي سبزرنگ، آن ها را انتخاب مي کنند. جالب اين که حلقه ها معمولاً افراد ضعيف و ساده را براي جنگ برمي گزينند و همين افراد در نهايت عامل اصلي نجات جهان مي شوند.
در اين مجموعه، مهم ترين جنگجويي که تاکنون از طرف حلقه سبز انتخاب و اولين مبارزه محسوب مي شود، در ابتدا فردي نويسنده بوده که در محفل جنگجوها تاريخ را ثبت مي کرده است. انتخاب او، باعث تعجب خود او و ديگران مي شود؛ ولي همين شخص در اولين جنگ بزرگ، با شکست هيولا، نخستين منجي و قهرمان در اين گروه محسوب مي شود. در قسمت هاي ديگر انيميشن و فيلم هم افرادي که منجي مي شوند، خصوصيات مشابهي دارند.
در انيميشن و مجموعه فيلم هاي « دگرگون کننده ها » جواني عامل اصلي نجات جهان است که از جهت هاي مختلف مورد طعن خانواده و دوستانش قرار دارد. او بر اثر يک اتفاق، ماشيني مي خرد که موجودي بيگانه است و به اين ترتيب با قرار گرفتن در ماجراهاي مختلف باعث نجات انسان ها مي شود.
در فيلم « گربه ها و سگ ها: انتقام کيتي گالور » سگي که قبلاً در اداره ي پليس کار مي کرده و معمولاً جز خراب کاري فعاليت ديگري در پرونده اش نداشته، در جريان اتفاق آخرالزماني قرار مي گيرد و جهان را نجات مي دهد.
در انيميشن « ابري با احتمال بارش کوفته قلقلي » فردي که از کودکي به علت رفتارهاي عجيب و غريبش مورد تمسخر ديگران واقع مي شده، دستگاهي اختراع مي کند که سبب بروز حادثه اي آخرالزماني است و خودش به عنوان منجي براي نجات جهان با دستگاه مقابله مي کند. در فيلم « رفيق، ماشين من کجاست؟ » دو جوان که احمق اند و پيوسته خراب کاري مي کنند، موفق مي شوند هيولاي فضايي را نابود کنند.
در فيلم « جاني انگليش » مأمور سازمان امنيت انگلستان که مانع تبه کار اصلي مي شود، فردي است که معمولاً کارها را خراب تر و پيچيده تر مي کند و در آخرين لحظات به طور اتفاقي باعث حل مشکل مي شود. در انيميشن « چگونه اژدهاي خود را ترتيب کنيد » منجي پسري است که به دليل جثه ي کوچک و کارهاي نامتعارف، مورد تمسخر و سرزنش ديگران است. او با آن که يک وايکنيگ است، توانايي استفاده از ابزار جنگي را ندارد و در نهايت، با رام کردن اژدهايي مخوف، موفق مي شود با اژدهاي بزرگ مبارزه کند که عامل بدبختي و حمله ي گروه اژدها به شهر است و آن را شکست دهد.
منجي پرندگان در انيميشن « ريو » (4) يک طوطي دست آموز انسان است که پرواز کردن و اصول اوليه ي پرندگان را بلد نيست؛ اما در نهايت موفق مي شود پرندگان را از دست قاچاقچيان نجات دهد. در انيميشن « داستان کوسه » (5) ماهي کوچکي که بلندپرواز است ولي توانايي خاصي ندارد، ابتدا با يک دروغ، خود را قهرمان و قاتل کوسه ها مي نامد و پس از مدتي مجبور مي شود با کوسه ها مبارزه کند که با کمک يک کوسه ي صلح جو و گياه خوار موفق مي شود ميان کوسه ها و ماهي ها صلح برقرار کند.
در انيميشن هاي « کانگ فو پاندا » پاندايي تنبل و بسيار پرخور ولي عاشق کانگ فو، تحت تعاليم استادش تبديل به منجي و قهرمان موجودات ديگر مي شود. البته خصوصيات ناپسند او همچون پرخوري، هميشه همراه او است. در انيميشن « جوجه کوچولو » جوجه ي کوچکي عامل نجات در مقابل موجودات بيگانه را کشف مي کند که بارها پيش از ماجراي اصلي، دچار توهم حمله ي موجودات فضايي گشته و باعث شرمندگي پدرش شده است.
آن چه در اين فيلم ها عامل تمايز يک شخصيت داستاني براي نجات ديگر موجودات مي شود، معمولاً همان ويژگي آن ها است که پيش از ماجراي آخرالزماني هم وجود داشته است. اگرچه گاهي در بين داستان اين افراد در برخي از ويژگي ها رشد مي کنند؛ اما همان ويژگي هاي پيشين آن ها در عمليات نجات به کار مي آيد. مهم ترين ويژگي اين افراد عمل آن ها محسوب مي شود؛ يعني اين فيلم ها داشتن عمل بدون در نظر گرفتن عقيده و نگرش به مسئله را براي منجي کافي مي دانند.
در دسته ي آخر اين گروه همان گونه که مشاهده شد، حتي پايين ترين افراد از لحاظ اجتماعي و اطرافيان، منجي مي شوند. افرادي که حتي خودشان احتمال چنين مسئله اي را نمي دادند و در عمليات نجات به صورت فطري با مشکل مقابله مي کنند. البته چنين منجي فقط مي تواند در نجات فيزيکي کاربرد داشته باشد و محال است که هدايت گر بدون بهره از هدايت، ديگران را نجات دهد؛ مگر اين که بگوييم هادي بوده، ولي از اين مطلب اطلاعي نداشته است که به بن بست بزرگ تري برخواهيم خورد.
هم چنين اين دسته اخير را مي توان بر نگرش يهوديان مظلوم نما منطبق دانست. يهودياني که سال ها در گتوها (6) مي زيسته و دائماً تحت فشارهاي مختلف اجتماعي قرار داشته اند، روزي به دليل هوش سرشار و برتري نژادي در مقايسه با غيريهوديان، توانايي خود را در مسائل مختلف بروز مي دهند. اين اسطوره اي است که امروزه صهيونيست ها آن را تبليغ و ترويج مي کنند و شخصيت هاي مظلوم و باهوش، مصداقي براي اين اسطوره به شمار مي روند.
مهم ترين آسيب نگرشي که قابليت نجات را براي همه ي نوع بشر صادق مي داند، اين است که مخاطب را از مصداق حقيقي منجي دور خواهد ساخت و نمونه هاي پوشالي فراواني در ذهن او جايگزين خواهد کرد.
سه. منجي داراي توانايي ويژه
اين نوع از فيلم ها، افرادي را به عنوان منجي معرفي مي کنند که داراي توانايي هاي خاصي باشند. نوعي از توانايي که در پروسه ي نجات راه گشاي آنان است. اين توانايي در افراد به صورت دانش، جادو و حتي توانايي فيزيکي ويژه وجود دارد. نکته ي قابل توجه درباره چنين افرادي اين است که از سوي کسي يا گروهي انتخاب نمي شوند؛ بلکه به نحوي در جريان حادثه قرار مي گيرند و سعي مي کنند با توانايي هايي که دارند، مانع حادثه شوند و يا حداقل انسان ها را از مهلکه نجات دهند. اين گروه به چند دسته تقسيم مي شوند:الف. منجي دانشمند
در گروهي از فيلم ها دانشمندان و انديشمندان، منجي آخرالزماني هستند. آن ها با استفاده از دانش خود عامل نجات انسان ها و مقابله با حادثه ي آخرالزماني را مي يابند. در فيلم « تهاجم » ويروسي هولناک در جهان منتشر مي شود. چند پزشک، روش از بين بردن ويروس و درمان افراد را کشف مي کنند. در فيلم « چيزهاي آينده » پس از ايجاد جنگ جهاني جديد و شيوع بيماري مهلک در کره ي زمين، گروهي دانشمند با گازي به نام صلح براي تغيير وضعيت موجود و از بين بردن ديکتاتور اقدام مي کنند و موفق مي شوند اين وضع را به پايان رسانند.در فيلم « من افسانه هستم » پس از آلوده شدن انسان ها به ويروس، يک پزشک نظامي، خانواده ي خود را رها مي کند و براي يافتن درمان، همراه سگش در منطقه ي آلوده مي ماند و در نهايت موفق مي شود پادزهر و درمان آن را بيابد. فيلم دو نسخه و دو پايان دارد، در يک نسخه از فيلم، دانشمند پس از کشف درمان، کشته مي شود؛ ولي در نسخه ي ديگر همراه زن و فرزندي که آن ها را در منطقه ي آلوده پيدا مي کند، دنبال آخرين شهر باقي مانده ي انسان ها مي روند تا از آن جا درمان را آغاز کنند.
در برخي از قسمت هاي مجموعه فيلم هاي « گودزيلا » دانشمندان با بررسي ويژگي هاي اين موجود و ارائه ي اطلاعات لازم، راه نابودي گودزيلا را در اختيار ارتش مي گذارند و عاملي براي نابودي موجود باستاني مي شوند. در فيلم « سفر به قعر دريا » دانشمندي امريکايي با زيردريايي اتمي خود، خلاف هشدار و مخالفت سازمان ملل به منطقه ي عظيم آتش گرفته روي زمين شليک مي کند و موفق مي شود آتش را مهار کند و زمين را از خطر نابودي نجات دهد و جان خود را در اين راه مي دهد. اين فيلم توجيهي براي داشتن بمب اتمي نيز محسوب مي شود چرا که بدون وجود بمب، راهي براي نجات از آتش نيست.
در انيميشن « نهايت خيال: ارواح درون » (7) يک دانشمند با کمک همکارش چگونگي از بين بردن منبع ارواح سرگردانِ موجودات فضايي را مي يابد. سپس با کمک يک نظامي براي از بين بردن اين موجودات به سرچشمه ي ارواح مي روند و موفق مي شوند موجودات بيگانه را از بين ببرند. در فيلم « فرود » دانشمندي که در مسائل زيست محيطي و بالا رفتن دماي هوا پژوهش مي کند، از قصد شوم موجودات فضايي آگاه مي شود و نقشه ي آن ها را خنثي مي کند.
در فيلم « طوفان سياه » دانشمندي که تکنولوژي فلز سياه را ايجاد مي کند، پس از آن که مي بيند مشکلات فراوان و نابودي زمين در پي آن به وجود مي آيد، با فداکاري مقابل مسئول پروژه مي ايستد و در نهايت راه حل از بين بردن طوفان را به دست مي آورد. در فيلم « صداي رعد » پس از آن که مشکلي در زمان گذشته ايجاد مي شود و آينده ي انسان ها دگرگون مي شود، دانشمند سازنده ي اين تکنولوژي، براي جبران آن راه حلي کشف مي کند و جهان را نجات مي دهد.
در فيلم « مرکز زمين » گروهي دانشمند براي به کار انداختن هسته ي کره ي زمين که از حرکت ايستاده، با سفينه اي به مرکز زمين مي روند و با انفجار بمب اتمي آن را دوباره فعال مي سازند. در فيلم « بيست و هشت هفته بعد » هم پس از کشته شدن عده ي زيادي از مردم بر اثر ويروسي ناشناخته، يک زيست شناس، درمان آن را در بدن يک زن باردار مي يابد.
دانش با آن که معمولاً عامل ايجاد مشکل در بسياري از فيلم ها است، در اين دسته از فيلم ها راه حل نجات و جبران اشتباهات انساني به شمار مي رود. دانشمنداني که با عنوان منجي براي نجات انسان ها و جهان تلاش مي کنند، معمولاً داراي حس فداکاري و ايثارند و از خود و خانواده شان براي رسيدن به هدف استفاده مي کنند. برخي از اين فيلم ها نگرشي نامطلوب را نيز يدک مي کشد؛ بدين سان که دين را در حوادث آخرالزماني بي استفاده مي داند و علم را به عنوان ابزاري برتر و راه نجاتي قوي تر معرفي مي کند.
ب. منجي جادوگر
سحر و جادو در برخي از همان فيلم هايي که عاملي براي وقوع حادثه ي آخرالزماني است، عامل نجات بشر هم محسوب مي شود. فيلم هايي با آخرالزمان جادويي با دو نوع منجي به پايان مي رسد. دسته ي اول با از بين رفتن جادوگر به دست انسان هاي معمولي يا ويژه رخ مي دهد؛ ولي در دسته ي دوم، جادوگري خير مقابل جادوي شر مي ايستد و سحر را با سحر باطل مي کند.در مجموعه فيلم هاي « هري پاتر » منجي، پسري جادوگر است که مقابل جادوگر شر مي ايستد. در قسمت پنجم فيلم يعني « هري پاتر و محفل ققنوس » (8) مشخص مي شود که شخصيت « هري پاتر » با پيش گويي مربوط به منجي هم خواني دارد و به همين علت بوده که « ولد مورت » جادوگر شر، در گذشته، قصد کشتن او را داشته است. هري پاتر به عنوان منجي، فردي معنوي، مذهبي، اخلاقي يا آگاه ترين افراد نيست؛ بلکه يک فرد معمولي با شانس زياد و شجاع است. او از راه جادو در مقابل جادوي سياه موفق به شکست ولدمورت مي شود.
در قسمت سوم سه گانه ي « موميايي » جنگ در حدي بالا مي گيرد که احتمال شکست انسان ها مي رود. اين جاست که زني جادوگر به کمک شخصيت هاي اصلي مي آيد و آن ها را براي شکست امپراتور ياري مي رساند. او براي کمک به انسان ها، مردگاني که در گذشته به ظلم امپراتور کشته شده اند را دوباره زنده مي کند تا عليه او بجنگند.
منجي در فيلم « جست و جوگر: تاريکي برمي خيزد » نوجواني است که جست و جوگر نشانه ها ناميده مي شود و توسط افرادي به نام « قديمي ها » آموزش مي بيند. او براي شکست جادوگر خبيث بايد با يافتن نشانه هايي جادويي، جادوي او را خنثي سازد و در نهايت موفق به اين کار مي شود. در مجموعه فيلم ها و انيميشن هاي « ارباب حلقه ها » جادوگر خاکستري نقش مهمي در نجات موجودات جهان و شکست دادن شيطان ايفا مي کند. در بسياري از بخش هاي فيلم، اگر اين جادوگر نباشد، نتيجه به گونه اي ديگر رقم خواهد خورد.
با آن که سحر و جادو اثر حقيقي در خارج دارد و قابل انکار نيست؛ (9) ولي اين امر، دليل بر جايز بودن استفاده از آن نمي شود. جادو آموزه هايي شيطاني است؛ هم چنان که خداي متعال مي فرمايد:
« و [ يهود ] از آن چه شياطين در عصر سليمان بر مردم مي خواندند، پيروي کردند. سليمان هرگز [ دست به سحر نيالود و ] کافر نشد؛ ولي شياطين کفر ورزيدند و به مردم سحر آموختند ». (10)
در اسلام استفاده از سحر فقط براي ابطال سحر جايز است و يادگيري، ياد دادن و کسب درآمد از راه آن به دليل ضررهايي که بر انسان وارد مي کند، حرام است. (11) در قرون وسطا هم سحر و جادو امري شيطاني محسوب مي شد و مردم به جرم آن دستگير و سوزانده مي شدند. (12)
اکنون با اين اشاره ي مختصر روشن شد که منجي ساحر و جادوگر به طور قطع نمي تواند براي معنويت و دين ظهور کرده باشد؛ مگر بر اساس ديدگاه برخي پيروان دين تحريف شده ي يهود يا برخي از آيين هايي که سحر و جادو را در هر حال مقدس مي شمارند.
ج. منجي تحت تعاليم ذن
منجي برخي از فيلم ها تحت تعاليم خاصي قرار دارد. او براي نجات بشر ابتدا کاراته يا کانگ فو را فرا مي گيرد و از آن ها براي نجات استفاده مي کند. هنرهاي رزمي همچون کانگ فو و کاراته همراه ذن بوديسم به چين آورده شد و حرکات در آن ها هر کدام نمادي از يک محتواي عرفاني است. (13)در فيلم « آخرين کنترل کننده ي باد » منجي و نظم دهنده ي ميان قبايل چهارگانه، اواتار است. او نوجواني است که در معبد بودايي تحت تعاليم ذن بوديسم قرار دارد و در کنار مسائل عرفاني، هنرهاي رزمي را نيز مي آموزد. وي مي تواند باد را کنترل کند و به همين وسيله مقابل قبيله ي متجاوز آتش مي ايستد و جهان را از خطر، رهايي مي بخشد.
در فيلم « مبارز خياباني: افسانه ي چان لي » (14) گروهي تبه کار قصد تشکيل حکومتي جديد و تسلط بر انسان ها را دارند. دختري که پدرش را همين افراد دستگير کرده اند، قصد دارد به آن ها حمله کند. فردي که به عنوان راهنماي او است، اين کار را قبل از آموزش کامل، اشتباه مي داند و او را تحت تعاليم خود قرار مي دهد. دختر، تحت تعاليم آيين ذن با سلوک عملي ووشو براي رسيدن به آرامش و کسب قدرتي مافوق بشري آموزش مي بيند و از طريق آن با تبه کاران مبارزه مي کند و آن ها را شکست مي دهد.
در فيلم « چالش: آخرين شاگرد » (15) جنگ هاي فراواني ميان انسان ها رخ مي دهد و هرج و مرج همه جا را فرا مي گيرد. کانگ فو ابزاري است که گروهي تبه کار و سلطه جو براي تشکيل حکومت جديدشان براي تسلط انسان ها از آن استفاده مي کنند. يکي از اساتيد مشهور کانگ فو، کتاب اسرار رزمي را به آخرين شاگردش مي دهد تا از آن براي نجات بشر در آينده استفاده کند. اين شاگرد تحت تعاليم کتاب، تمرين کرده، گروه تشکيل مي دهد و با تمام افراد تبه کار مبارزه مي کند و آن ها را شکست مي دهد.
در فيلم « قلمرو ممنوعه » منجي جواني از دوران معاصر است که عاشق کانگ فو است؛ ولي توانايي خاصي ندارد. وي با چوب دستي جادويي به دوران باستان چين مي رود. سپس تحت تعاليم دو استاد کانگ فو آموزه هاي لازم را فرا مي گيرد، پادشاه ظالم را شکست مي دهد و دوباره به دوران معاصر بازمي گردد.
منجي ها در اين گروه بيش تر داراي توانايي جسمي اند تا توانايي معنوي و اگر داشته هايي از امور معنوي دارند، مربوط به آيين ذن است. در اين مکتب متون مقدس جايگاهي ندارد، انزواطلبي مطلق حاکم است، هرگونه عقلانيت و فلسفه مطرود است، علم در آن جايي ندارد، در اين آيين اعتقاد به خدا، معاد، وحي و نبوت نيست و اساساً ديني وجود ندارد و اساس آن از آيين بودا سرچشمه مي گيرد که مي دانيم نقدهاي فراواني به عقايد و آموزه هاي بودا وارد شده است. (16)
پينوشتها:
1. Waiting for the Messiah.
2. Doom.
3. The Road.
4. Rio.
5. Shark Tale.
6. Getto.
7. Final Fantasy: The Spirits Within.
8. Harry Potter and the Order of the Phoenix.
9. ر.ک: عاملي، زين الدين، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج 2، ص 176.
10. بقره، آيه 102.
11. عاملي، زين الدين، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج 2، صص 176 و 177.
12. کاسمينسکي و ديگران، تاريخ قرون وسطا، ص 237.
13. ر.ک: فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه ها نگرشي بر جريان هاي نوظهور معنويت گرا، صص 337 و 338.
14. Street Fighter: The Legend of Chun-Li.
15. The Challenge: The Last Apprentice.
16. ر.ک: فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه ها نگرشي بر جريان هاي نوظهور معنويت گرا، صص 51-57.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، (بررسي و تحليل بيش از پانصد فيلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}