از قوانین عجیب تیموریان چه می دانید؟
درست است که ظهور دانشمندانی مانند خواجه شس الدّین محمّد جُوینی و برادرش عطاملک جُوینی و خواجه رشیدالدّین فضل الله در دوره ی سُلطه ی مغول بوده است، لیکن فراموش نمی شود که عاقبت همه شهید ستمکاری آن قوم قهّار شدند. شیخ فریدالدّین عطّار نیز از شهدای همین عهد مرگبار است (3).
سرانجام زمانه آن دَمدمه و کوس و کرنا را کوتاه کرد و گرگ اجل آن رمه ی خون آشام را بدرّید و به سال 807 هجری در هفتاد و یک سالگی پس از سی و شش سال جهانگشائی طومار عمر تیمور بر هم پیچید و عَلَم ستمگریش نگونسار گشت.
امّا تُزُوک تیموری که به عنوان آیین مُلک داری ساخته و پرداخته شده فصولیست در امور مالی و کشوری و لشکری و علاقه ی سطحی یا ظاهری و باورنکردنی او به شریعت و طریقت که بریاسای چنگیزی افزوده اند و هیچ عقل سلیمی ادّعای اصالت و صحّت مطالب آنرا نپذیرفته است و این خود نمونه ی بارزی از بی اعتباری و گزافه گوئیهای پاره ای از تواریخ است که افسانه و افسونی بیش نبوده و نیست.
« تُزُوک » به زبان ترکی جغتائی به معنی بنیان و تأسیس و به معانی دیگر نیز ضبط شده است از جمله تعلیم و تربیت و انتظام و سازمان و آرایش. پروفسور براون مستشرق معروف انگلیسی (4) می نویسد: « کتاب ملفوظات و تُزُوکات تیمور » که بعنوان « یادداشتها و اصول قانونی » او نامیده شده اگرچه از فارسی به انگلیسی ترجمه شده و مورد استفاده ی بسیاری از نویسندگان اروپائی قرار گرفته و فراوان از آن نقل کرده اند، اکنون زبده ی اهل نظر عموماً درباره ی اصالت و اعتبار آن به دیده ی تردید می نگرند (5) و تصوّر می کنم حق دارند. نسخه ی فارسی این کتاب را نخست در قرن هفدهم مسیحی در زمان سلطنت شاه جهان ( 1628 تا 1659 میلادی ) شخصی بنام ابوطالب الحسینی آورده و مدعی بوده است از اصل ترکی آن که در کتابخانه ی شخص دیگری بنام جعفر پاشا حاکم یمن یافته و ترجمه کرده است.
براون گوید: هیچگونه مدرکی که بر وجود چنین نسخه ای به اصل ترکی دلالت کند موجود نیست و بیشتر احتمال می رود ظاهراً آن کتاب فارسی را به تقلید شرح اصیل زندگانی بابُر که بقلم خود بابُر است و ابوطالب شخصاً به کمک ظفرنامه و تواریخ دیگر عهد تیمور تدوین کرده باشد. نسخه ی خطّی این کتاب را سرگرد دِی وی (6) به سال 1779 میلادی به انگلستان آورد و پس از مرگ او در سال 1784 به تصرف پسرش درآمد. وی در سال 1779 شرح کشّافی در ستایش این کتاب به دکتر وایت (7) استاد عربی دانشگاه آکسفورد نگاشت و از اصالت و اعتبار آن شدیداً دفاع کرد. سپس هر دو با معاضدت و همکاری یکدیگر اصل و ترجمه ی تزوکات را در سال 1783 میلادی ( 1198 هجری ) بطبع رساندند. پروفسور لانگِلِس هم به سال 1787 میلادی به زبان فرانسوی ترجمه کرد و نام عریض و طویل بر آن نهاد (8). در سال 1830 سرگرد استوارت (9) ترجمه ی انگلیسی ملفوظات یا خاطرات ( مجعول تیمور ) را « بقلم تیمور » انتشار داد.
در صفحات 202 و 203 همان کتاب شرق شناس مزبوری می نویسد: صفات تیمور را به اختلاف سنجیده اند. از یک سو فتوحات نظامی تیمور دیدگاه عدّه ای را خیره کرده و از سوی دیگر ستمگری و بی اعتنائی او به جان افراد بشر کسان دیگر را بیزار و منزجر ساخته است. یکی از عواملی که در این داوری دخالت داشته موضوع ردّ یا قبول تُزوکات است که بسیار مورد بحث قرار گرفته و مطالب آنرا نویسندگان در آثار خود نقل کرده و مندرجات آنرا فلسفه ی شخصی تیمور نسبت به امپراطوری وانمود ساخته اند. اینست که گیبون در فصل 65 کتاب خود می گوید: « شاید تحقیقات ما به این نتیجه برسد که این امپراطور مغول به جای اینکه آبهای آیت رحمت و نیکمردی باشد تازیانه ی خشم ایزدی بوده است. »
شگفت نیست که با آن همه سنگدلی و خونخواری این کشورگشای درّنده خوی تاتاری که فقط در سبزوار و به روایتی دو هزار تن را زنده میان دیوار نهاد و از جمجمه ی کشتگان خود منارها ساخت و امپراطوریش از دیوار چین تا مرکز روسیه و ایران و کرانه های خاور مدیترانه و حدود مصر بسط یافت شعار « راستی رستی » را بر نگین خاتم خود نقش کرد و از همه ی دانشمندان و درباریان و امیران و اتباع خود خواست و انتظار داشت که از ترس جان حقیقت را پرده پوشی نکنند و از دروغ و دوروئی و ریا و چاپلوسی و مُداهنه بپرهیزند (10). و بیگمان یکی از علل پیروزی وی در جنگها همین روش بوده است.
هیچ آفتی مانند آفت گزافه گوئی و ریاکاری زیان آور نیست، بویژه اگر ممدوح مقتدر و خوش باور و تملّق دوست هم باشد و چه بسا دامنه ی دوروئی و دروغ و خودنمائی و مجامله به مسابقه در پریشانگوئی کشیده شود و بدیهی است آثار اینگونه مدیحه سرایان ابن الوقت که بقول معروف نان را به نرخ روز می خورند در نظر اهل تحقیق مخدوش و مردود و بی ارزش است. بیجهت نیست که مولوی فرماید:
در اینکه تُزُوکات تیموری مبنائی فلسفه مانند برای ایجاد سیاست رُعب و وحشت در دلها بوده براون با عقیده ی منطقی و مستدلّ ریو موافقت دارد وکتاب مزبور را ساختگی و مجعول می داند (11). استاد مجتبی مینوی نیز در تأیید این نظر در دیباچه ی چاپ جدید این کتاب (12) می نویسد: «بهرحال انشای خود تیمور نبوده است و مُسلّماً بعضی از اشارات تاریخی آن با آنچه در ظفرنامه های شامی و یزدی و تواریخ دیگر آمده است اختلاف فاحش دارد. مع هذا کتاب بخواندن می ارزد و مخصوصاً از این حیث که فارسی و انگلیسی آن با هم است برای دانش آموزان و دانشجویان سودمند است. »
قطع نظر از اصالت یا عدم اصالت کتاب و اعتبار یا بی اعتباری آنچه از مکارم اخلاق درباره ی منش دوگانه یا شخصیت مُزْدَوَجه این جهانجوی مکّار و عذّار نسبت داده شده در اینجا به نقل چند نکته از مطالب جالبی که در مقالت دوّم تُزوُکات آمده بعنوان نمونه اکتفا می شود و تشخیص صحّت و سقم آن بسته به ذوق سلیم خوانندگان است:
« ششم به عدالت و انصاف خلق خدا را از خود راضی داشتم و بر گناه کار و بیگناه رحم کردن و حکم برحق کردم ... و داد مظلوم از ظالم گرفتم و بعد از اثبات ظلم مالی و بدنی، موافق شرع در میانه ی ایشان محاکمه نمودم و به گناه دیگری دیگری را نگرفتم ... سادات و علماء و مشایخ و عقلا و محدثین اخبار را برگزیده داشتم و تعظیم و احترام ایشان نمودم و ارباب شجاعت را دوست داشتم ... و با علما صحبت داشتم و بر دلهای اصحاب قلوب رفتم و از ایشان دریوزه ی همّت نمودم و از انفاس متبرّکه ایشان التماس فاتحه کردم و درویشان و فقرا را دوست داشتم و ایشان را آزرده و محروم نساختم و اشرار و بدگویان را در مجلس خود راه ندادم و به سخن ایشان عمل نکردم و بدگوئی ایشان را در حق هیچکس نشنیدم ...
« و چون به تجربه ی من رسید که هر دولتی که به دینی و آیینی قایم نباشد و بتوره (13) و تُزُوک استوار نبوده شکوه و سطوت و بند و بست از آن سلطنت برخیزد و آن سلطنت مثل مردی برهنه باشد که هر کس وی را ببیند چشم بپوشد و چون خانه ای باشد که سقف و در و دربند نداشته باشد و کس و ناکس در آن داخل توانند شد، بدین جهت بنای سلطنت خود را به دین و آیین اسلام و به توره و تُزُوک آنرا انجام می دادم. و اوّل تُزُوک که از مشرق دلم سرزد رواج دین و تقویت شریعت محمّدی بود (صلی الله علیه و سلم) و در ممالک و اقطار و امصار عالم دین اسلام و شریعت خیرالانام را رواج دادم و سلطنت خود را به شریعت آراسته ساختم.
« تُزُوک رواج دین مبین چنین کردم که یکی از سادات ذیقدر را به صدارت اهل اسلام مقرر کردم که ضبط اوقاف نماید و متولّیان تعیین کند و بهر شهری و بلدی اقضی القضات و مفتی و محتسب معیّن سازد و سیورغال (14) و وظایف از برای سادات و علما و مشایخ و ارباب استحقاق ( مرتّب ) گرداند. و قاضی از برای عسکر و قاضی از برای رعیّت نصب نمودم و بهر مملکتی شیخ الاسلامی فرستادم که اهل اسلام از معاصی باز دارد و امر بمعروف نماید ... و علماء و مدرّسان بهر شهری تعیین کردم که اهل اسلام را مسائل دینی و عقاید شرعی تعلیم دهند و علم دین از تفسیر و حدیث و فقه به مسلمانان درس گویند. و امر نمودم که صدر و قاضی مهمّات ممالک محروسه را به عرض من می رسانیده باشند و امیرعدل تعیین نمودم که مرافعات عُرفی سپاه و رعیت را به عرض رساند.
« چون تزوک دین نمودم و در بلاد اسلام شریعت را رواج دادم و چون آوازه ی رواج دین و اسلام به مسامع صغار و کبار اهل اسلام رسید علمای اسلام فتوی نوشتند که چون الله تعالی در هر صد سال مُروّجی و محّددی از برای رواج و تجدید دین محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلم) برمی انگیزد در این صد هشتم تجدید دین را امیر صاحب قران نموده پس مجدّد دین محمّدی ایشان باشند. »
در اینجا نامه ی میر سید شریف از فحول علمای زمان را می آورد که هر صد سال حقتعالی مجدّدی برای رواج دین برمی انگیزد و از جمله عمر عبدالعزیز و مأمون الرشید و مقتدر بالله عباسی و عضدالدّوله دیلمی و سلطان سنجر و غازان خان پسر ارغون خان پسر هُلاگوخان و اُلجایتو سلطان پسر اَرغون خان ملقّب به سلطان محمّد خدابنده را نام می برد و خدمات هر یک را برمی شمارد و نامه ی میرسید شریف را بدین مضمون پایان می دهد: « در سرمایه ی (15) هشتم امیر صاحب قران است که در امصار و اقطار عالم شریعت را رواج داده و سادات و علما را اعزاز و احترام نموده و به إذن ذریّت آل رسول الله در ملک او تصرف کرده اند. »
آنگاه خدا را شکر می گوید و بمحمّد و آل محمد التجا می برد که وی را توفیق تجدید دین و شریعت حاصل آید و به تصدیق میر سید شریف قناعت نمی کند و مکتوب را نزد پیر خود می فرستد و « ایشان بر حاشیه ی همان مکتوب نوشتند که مروّج الدّین و الشریعت تیمور صاحب قران ایدّه الله تعالی معلوم نماید که این موهبتی است عظمی و تأییدیست کبری که آن قطب السلطنت را الله تعالی توفیق تجدید دین و رواج شریعت ارزانی داشته بیفزا تا بیفزایند. »
بارها از پیر خود سخن می گوید: مثلاً آنجا که می گوید: « کنکاش خود را در این دیدم که اهل خراسان را در خواب غفلت اندازم و از این جهت عنان عزیمت به طرف سمرقند معطوف داشتم و بعد از آن نامه ی پیر من به من رسید که ملک غیاث الدین ( حاکم خراسان ) به ظلم و جور مشغول است و چون از خبر مراجعت من به طرف سمرقند ملک غیاث الدین به خاطر جمع نشسته بود کنکاش کردم که الحال خاطر خراسانیان از طرف من جمع گشت. باید که برایشان ترکتاز آورم و از حوالی بلخ برگشته با لشکری که در بلخ گذاشته بودم ایلغار کردم و خود را به هرات رسانیده ملک غیاث الدّین را در خواب غفلت گرفتم و وی ناچار از شهر هرات برآمد و خزاین و دفاین و مملکت خود را به من پیشکش کرد و ملک خراسان مسخر من گردید و امرای خراسان همگی اطاعت کردند. »
طرفه تر اینکه می گوید به استخاره نیز توسّل می جسته آنجا که مدّعی است: « بعد از آنکه عراق و عجم و فارس را مسخّر ساختم در این وقت مکتوب قطب الاقطاب پیر من به من رسید که قهرمان عراق عرب و عجم و عراق را به تو ارزانی داشته در تسخیر بغداد کنکاش کردم ... و برای تسخیر هند از مصحف مجید فال گشادم. این آیه ی کریمه آمد: یا ایّها النبی جاهد الکفار و المنافقین چون مجموع لشکر من 92 هزار سوار بودند موافق و مطابق عدد اسم محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این عدد را به فال نیکو و مبارک گرفتم و سوار شدم و در موضع اندر آب سر حدّ بدخشان فرود آمدم ... »
در مقاله ی دوّم صراحت دارد که به اشاره ی پیر خود تُزوُکات را برای دستور ملک داری و راهنمای فرزندان خود انشاء نموده تا « دولت و سلطنت را که به رنجها و محنتها و جنگها به تأییدات ربّانی و میامن نیروی ملّت محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلم) و دوستی آل عظام و اصحاب کرام آن حضرت به چنگ آورده ام نگاهبانی نمایید ... » (16)
معلوم نیست این افراد جبّار و خونخوار اگر منکر خدا هم بودند چه می کردند! ظاهراً به شریعت و طریقت ایمان و علاقه ای ابراز داشته و چنین وانمود کرده اند که حتّی از جانب خدا مؤیّد و منصور بوده اند و چون در مزاج عالم فساد پیدا شده خداوند آنها را برای فَصْدْ فرستاده است (17).
پینوشتها:
1- تیمور به معنی آهن، گورکان به معنی داماد ( خواهر امیرحسین را که الجای ترکان آغا نام داشت به زنی گرفته بود ).
2- شفق، دکتر رضازاده، استاد ممتاز دانشگاه تهران، تاریخ ادبیات ایران، عصر مغول و تیموریان، صفحه ی 258 به بعد.
3- برای سازمان اداری مغول نگاه کنید به کتاب ترکستان تألیف بارتلد ترجمه ی مختار بک به زبان ترکی ترجمه ی رضا علیزاده، ناشر میرمحمد افغان، لاهور، 1345 ق.= 1926 م. طبق اظهار آقای دانش پژوه متن اخیر این کتاب در بنیاد فرهنگ زیر نظر آقای دکتر ناتل خانلری استاد دانشگاه تهران به وسیله ی آقای کریم کشاورز ترجمه می شود.
4- تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی از نیمه ی قرن هفتم تا اواخر قرن نهم هجری عصر استیلای مغول و تاتار تألیف ادوارد براون انگلیسی، ترجمه و حواشی به قلم آقای علی اصغر حکمت، تهران 1339 شمسی، چاپ دوم صفحه ی 243 به بعد.
5- رجوع شود به فهرست فارسی تألیف ریو Rieu صفحات 177 تا 180 که دلائل بسیار قوی بر عدم اعتبار آن کتاب آورده است.
6- Major Davy منشی زبان فارسی در خدمت فرمانده کل نیروهای بنگال بوده است.
7- Dr. Wihite, Laudian Professor of Arabic in The University of Oxford.
8- Professor Langlès, Instituts Politiques et Militaires de Tamerlan, properment appellé Timour, écrits par lui- même en Mongol, et traduits en Français, sur la version Persane d"Abou Taleb Al- Hosseini, avec la vie de ce Conquérant, d"après les Meilleurs Auteurs Orientaux, des Notes, et des Tables Historiques, Géographique, etc.
« تزوک تیمور، تصنیف امیر کورگان در کنکاش امور ملک گیری » بضمیمه ی « تزوک امپراطور ناپلئون اول بونابرت موسوم به تدابیرالملوک ترجمه از انکریزی به اهتمام میرزا محمد ملک الکتاب شیرازی » نام کتابیست که در بمبئی چاپ سنگی شده و در پایان آن عبارت ذیل اضافه شده است: « بخط اقل بندگان میرزا مهدی شیرازی بتاریخ ذی قعدة الحرام سنه ی 1308 هجری است و السلام. » نام دیگر کتاب اول تیمورنامه است که با کتاب دوم با هم جلد شده است.
( Cheetra Brabha Press, Bombay )
9- ترجمه ی سرگرد استوارت صفحات 9 تا 13 ( 1830 ).
Major Charles Stewart"s translation of the Malfuzat
10- امیرتیمور گورکان معروف به تیمور لنگ در شهر کش ( شهر سبز ) از شهرهای ترکستان به سال 736 هجری (1336 میلادی ) چشم به جهان گشود و به هنگام لشکرکشی به چین چون به اترار ( فاراب ) رسید در سالح سیحون ( سیر دریا ) بیمار گشت و در 17 شعبان 807 هجری ( 19 ژانویه 1405 میلادی ) پس از سی و شش سال سلطنت زندگی را بدرود گفت و در سمرقند به خاک سپرده شد.
11- نگاه کنید به حواشی آقای حکمت در صفحات 277 و 278 ترجمه ی ایشان از جلد سوم تاریخ ادبی ایران که ذکر آن گذشت.
12- تزوکات تیموری تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی با ترجمه ی انگلیسی آن از روی چاپ 1773 شهر آکسفورد به طریق افست جزء انتشارات کتابفروشی اسدی بشماره ی 6 به سال 1342 نقل شده است.
13- توره ( ترکی )= قانون.
14- سیورغال ( مغولی )= اقطاع- تیول.
15- سرمایه: اصل و مبدأ ( فرهنگ نفیسی ).
16- برای نسخه های خطی کتاب ملفوظات تیموری و خاطرات تیمور که ضمیمه ی آن تزوک تیمور یا تزوکات تیموریست، نگاه کنید به فهارس زیر:
Ethé, Herman, M. A., Ph. D., Catalogue of Persian Manuscripts in the Library of the India Office, vol. 1, Storey, C.A., Persian Literature ( Institutes, designs and enterprises ),pp. 280-10
17- چون حکمت بالغه ی الهی و راز این گونه صحنه های خونین را با پای چوبین استدلال نمی توان پیمود حکیم نظامی سراینده ی نامی قرن ششم هجری با عجز و انکسار گفته است:
ای حکم ترا نفاذ مطلق *** وز امر تو کائنات مشتق
از قسمت بندگی و شاهی *** دولت تو دهی به هر که خواهی
از آتش ظلم و داد مظلوم *** احوال همه تراست معلوم
ور باز بداورم نشانی *** ای داور داوران تو دانی
منبع مقاله :
صالح، علی پاشا؛ (1390)، سرگذشت قانون ( مباحثی از تاریخ حقوق، دورنمایی از روزگاران پیشین تا امروز )، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}