سيبويه و قرائات قرآني
چكيده:
قرائات قرآني از جمله مباحثي است كه سيبويه در الكتابب بدان توجّه كرده و در شماري از شواهد قرآني خود از ذكر رويكرد قاريان و اظهار نظر پيرامون چگونگي قرائت آيات مورد نظر غفلت نورزيده است، تا جايي كه در برخي منابع از او با عنوان قاري نيز ياد شده است. شماري از عالمان گذشته و زبان شناسان و پژوهشگران معاصر در پژوهشهاي خود به مسأله ي قرائات قرآني در الكتاب سيبويه توجّه كرده اند. در اين مقاله ضمن اشاره به برخي پژوهشها كوشش شده است با بهره گيري از آنها به تبيين رويكرد سيبويه پيرامون قرائات قرآني پرداخته شود و از نقش قرائات در مسائل نحوي از نگاه سيبويه سخن گفته شود.كليدواژه: قرائات قرآني، قاريان، قاريان بصره، حجّيت قرائات، قياس.
زبان شناسان عرب در مطالعات خود بيش از هر چيز به قرآن كريم و شعر عربي تكيه كرده اند، و از همين رو به كتاب سيبويه، و شواهد شعري اين كتاب و ساير كتابهاي نحوي، توجّه زيادي داشته اند، به گونه اي كه كتابهاي مستقلّ زيادي درباره ي آن به رشته ي تحرير در آورده اند، ولي مطالعه بر روي شواهد قرآني اين كتابها، به كتابهاي تفسير و اعراب القرآن و حجت قرائات محدود شده و كمتر به صورت مستقلّ مورد بررسي قرار گرفته است.
شايد در ميان عالمان پيشين، زجّاج ( د: 311ه ق. ) نخستين كسي باشد كه به موضوع قرائات قرآني در كتاب سيبويه توجّه كرده است. وي باب هشتاد و هفتم از كتاب إعراب القرآن را- كه به او منسوب است- با عنوان « هذا باب ما جاء في التنزيل من القراءة التي رواها سيبويه في كتابه » به اين موضوع اختصاص داده است.
زجّاج در اين باب به ذكر تمام قرائات موجود در الكتاب نمي پردازد، و تنها چند مورد را ذكر كرده است. او در بيان ديدگاههاي سيبويه گاه عبارتي را از الكتاب نقل مي كند و گاهي نيز به بيان مضمون و محتواي مطالب اين كتاب مي پردازد، و افزون بر اين گاهي هم آراي ساير نحويّون را بيان مي كند. امّا در ميان پژوهشهاي جديد پيرامون ديدگاههاي سيبويه درباره ي قرائات بايد از دو كتاب زير نام برد:
1. من أعيان الشيعة ابوعلي الفارسي، تأليف عبدالفتّاح اسماعيل شلبي؛
اين كتاب در اصل پايان نامه ي دكتري مؤلّف است كه در سال 1957ميلادي در دانشگاه قاهره از آن دفاع كرده است. شلبي در بخشي از كتاب با عنوان « سيبويه إمام النحاة و الاحتجاج للقراءات » به موضوع قرائات در كتاب سيبويه پرداخته است. از نظر او، اين كتاب اساس بحث در احتجاج به قرائات را تشكيل مي دهد و نمي توان بدون توجّه به آن در اين باره بحث كرد. مؤلّف در اين كتاب روش كار سيبويه در پذيرش و ردّ قرائات را مورد بررسي قرار مي دهد. به گفته ي شلبي، سيبويه گاه معتقد است قاري در نقل قرائت اشتباه كرده، و گاه از بين قرائات ده گانه به قرائتي كه تنها توسّط يكي از قاريان ده گانه قرائت شده احتجاج كرده، و گاه به قرائتي كه جزء قرائات ده گانه نيست استناد كرده، و برخي اوقات نيز به قرائتي احتجاج كرده كه اصلاً روايت نشده و فقط منطبق بر قواعد زبان عربي است. به گفته ي شلبي سيبويه گاه قرائات را بدون ذكر قاري ذكر كرده است. (2)
شلبي در كتاب خود بر اين موضوع تأكيد مي كند كه اكثر قرائات موجود در كتاب متعلّق به قاريان اهل بصره است. از اين رو نحو سيبويه در كتاب را نحو قاريان بصره مي نامد. (3)
2. منهج سيبويه في الاحتجاج بالقراءات و لها، تأليف ادريس مقبول؛
اين كتاب در سال 2010 ميلادي توسّط عالم الكتب الحديث در اردن منتشر شده است. اين كتاب جزء معدود كتابهايي است كه در بررسي موضوع مورد نظر ما كمتر به مثال پرداخته و سعي كرده بيشتر با روش تحليلي به بيان نظرات مؤلّف بپردازد. در اين كتاب، قاري بودن سيبويه اثبات شده است. (4)
مؤلّف در بخشهاي ديگر كتاب به احتجاج قرائات در كتاب، به خصوص قرائات قاريان بصره پرداخته است. (5)
وي در پايان كتاب ضوابط قرائت صحيح نزد سيبويه را بيان كرده كه عبارت است از: احترام به رسم، سنّت بودن قرائت، سماع و مشافهه. (6)
علاوه بر كتابهاي ياد شده كتابهاي ديگري نيز وجود دارند كه اين موضوع را، به خصوص از بُعد تطبيقي و عملي، مورد بررسي قرار داده اند. در اينجا با استفاده از اين كتابها مي كوشيم خواننده ي فارسي زبان را با زواياي مختلف موضوع مورد بحث آشنا كنيم. از اين رو در اين مقاله برآنيم تا به پرسشهاي زير پاسخ گوييم:
1. آيا سيبويه قاري قرآن بود ؟
2. قارياني كه در كتاب سيبويه از آنها نام برده شده و به قرائت آنها اشاره شده است چه كساني هستند ؟
3. ديدگاه سيبويه نسبت به قرائات قرآني و حجّيّت آنها چيست ؟
4. ملاكهاي سيبويه براي پذيرش يا ردّ قرائات مختلف قرآني چيست ؟
5. نظرات سيبويه چه تأثيري بر احتجاج قرائات پس از او داشته است ؟
براي پاسخ گفتن به اين سؤالات، پس از مطالعه ي منابع موجود، با روشي تحليلي به تجزيه ي داده هاي آنها خواهيم پرداخت.
سيبويه قاري
ابن جَزَري ( د:833 ه ق. ) عالم بنام تجويد و قرائت قرآن كريم، در كتاب غاية النهاية في طبقات القرّاء، ذيل نام سيبويه مي گويد: « ... او قرائت را از ابوعَمروبن العلاء روايت كرد، هُذَلي اين گونه روايت كرده است، و اين بعيد به نظر مي رسد. ابوعمر جرمي نيز قرآن را از او روايت كرد. والله أعلم ... » (7). وي در ذيل نام جرمي ( د:225ه ق. ) مي گويد: « ... او قرائت قرآن را از سيبويه و يونس بن حبيب، از ابوعَمرو روايت كرد. ابوعثمان مازني قرائت قرآن را از او روايت كرد. و اين طريق نحوي غريبي در كتاب الكامل است كه آن را از كس ديگري روايت نكرديم ». (8)ابن جزري همچنين به هنگام بيان زندگي ابوعَمرو، سيبويه را در شمار كساني ذكر كرده كه قرائت را از او اخذ كردند. (9)
چرا ابن جزري نسبت به روايت سيبويه از قرائت ابوعَمرو ترديد دارد ؟ براي پاسخ گفتن به اين سؤال مي توان به دو احتمال اشاره كرد:
احتمال اوّل به شخص هُذَلي ( د:465ه ق. ) و كتاب الكامل مربوط مي شود. ذهبي ( د:748ه ق. ) در اين باره مي گويد: « او ( هُذَلي ) در سندهاي قرائت مرتكب اشتباهات زيادي شده است، و در كتاب خود مطالب نادرستي را روايت كرده است كه قرائت به آنها جايز نيست، و نبايد به آنها استناد كرد ». (10)
اين در حالي است كه ابن جزري معتقد است كه اين كتاب و ساير كتابهاي مشابه با وجود ضعفهايي كه دارند همواره مورد تأييد علما بوده اند. وي در اين باره مي گويد: « كسي را نمي شناسيم كه آنها را ردّ كرده باشد يا آنها را برخلاف حروف هفت گانه دانسته باشد. علما و قاضيان مسلمان در نوشته ها و شهادتهايشان، در پاسخ به ما، همواره به اين كتابها استناد كرده اند ». (11)
بنابراين هُذَلي جزء بزرگان علم قرائت به شمار مي آيد و نبايد نظر ذهبي درباره ي بخشي از كتاب الكامل را به همه ي آن تعميم داد.
احتمال دوم، كه از سوي بسياري از صاحبنظران مطرح شده، آن است كه سيبويه به دليل اختلاف سنّي زيادي كه با ابوعَمرو داشته او را نديده و در نتيجه از او روايت نكرده است. در اين باره بايد بگوييم كه سيبويه براساس قول مشهور در سال 180هجري وفات كرده و به گفته ي قفطي كه نديم نيز آن را تأييد كرده در زمان مرگ چهل و اندي ( نيّف ) سال داشته است. كلمه ي ( نيّف ) در زبان عربي به معني يك تا سه است. در اين صورت سيبويه در حدود سال 139هجري به دنيا آمده است. از سوي ديگر به گفته ي سيوطي ابوعَمرو در سال 154هجري ( و به قولي 159هجري ) وفات كرده است. در اين صورت سيبويه در زمان وفات ابوعَمرو حدّاقل پانزده سال داشته، و اين سن براي فراگيري قرائت قرآن كريم و روايت آن سنّ قابل قبولي است.
با توجّه به مطالب گفته شده ترديد ابن جزري درباره ي روايت سيبويه از ابوعَمرو زير سؤال مي رود و بايد سيبويه را در زمره ي قاريان به شمار آوريم. ولي چرا سيبويه هيچ گاه به عنوان قاري مطرح نبوده است ؟ آيا علّت آن شهرت سيبويه به عنوان نحوي و زبان شناس است ؟ يا اينكه از آن روست كه سيبويه بر كرسي قرائت ننشسته و راويان بسياري نداشته است ؟
سؤال اوّل به دو دليل مردود است:
نخست آنكه اگر اين گونه بود نبايد زندگي نامه نويسان به مراودات سيبويه با اصحاب فقه و حديث و ادب و لغت و شعر اشاره مي كردند.
دليل دوم كه مكمّل دليل اوّل است آن است كه در ميان هم روزگاران سيبويه با افراد زيادي برخورد مي كنيم كه در علوم مختلف مهارت داشتند و در زندگي نامه ي ايشان نيز به همه ي اين علوم و مهارتها اشاره شده است.
بنابراين تنها دليل قابل قبول درباره ي عدم شهرت سيبويه به قاري قرآن اين است كه او بر كرسي اِقراء و تعليم قرآن ننشسته و راويان و شاگردان بسياري نداشته است.
امّا چرا سيبويه بر كرسي اِقراء ننشست ؟ علّت اين امر را بايد در ضعف سيبويه در نطق و سنگيني زبان ( حُبسه ) او جستجو كرد. ياقوت حَمَوي ( د:626ه ق. ) در اين باره نقل مي كند: « احمد بن معاويه بكر عليمي گفت: نزد پدرم سخن از سيبويه به ميان آمد، او گفت: عثمان بن عَمرو را در سنّ جوانيش ديدم، در آن دوره مي شنيدم كه او بهترين شاگرد خليل است. شنيدم كه او [ با ديگران ] درباره ي نحو سخن مي گويد و مناظره مي كند، در حالي كه زبانش سنگين است. وقتي كه كتاب سيبويه را ديدم فهميدم كه علمش بليغ تر از زبانش است ». (12)
بنابراين سيبويه قاري بود كه به خاطر سنگيني زبانش نتوانست بر كرسي اِقراء بنشيند و خود را به عنوان قاري قرآن مطرح كند.
امّا قارياني كه سيبويه به قرائت آنها اشاره كرده است چه كساني هستند ؟ اين سؤالي است كه در ادامه به آن پاسخ مي دهيم.
قاريان در كتاب سيبويه
سيبويه به قرائت دو گروه بزرگ از قاريان استشهاد مي كند: قاريان شهرها و قبيله ها، و قاريان مستقلّ.الف- قاريان شهرها و قبيله ها
در كتاب سيبويه به قرائت برخي شهرها و قبيله ها اشاره شده است بدون آنكه نامي از قاري آن شهر يا قبيله برده شود. اين شهرها و قبيله ها عبارت اند از: بني تميم، قبيله ي هُذَيل، اهل حجاز، اهل مكّه، اهل مدينه، اهل كوفه، عرب، عامّه ي مردم.-بني تميم
سيبويه در بخش « هذا باب ما أجري مجري ليس في بعض المواضع بلغة أهل الحجاز ثمّ يصير إلي أهله » به هنگام بحث درباره ي « ما » بني تميم و« ما » اهل حجاز مي گويد: « مانند آن است عبارت : « ما هذا بَشَراً » در لهجه ي اهل حجاز، امّا بني تميم آن را مرفوع مي خوانند، مگر آنهايي كه مي دانند در مصحف چگونه نوشته شده است ». (14)به گفته ي ابن عطيّه ( د:540 ه ق. ) هيچ كس كلمه ي بشر را مرفوع نخوانده است. زمخشري ( د: 538 ه ق. ) مي گويد: « برخي از بني تميم كه طبق سليقه ي خود مي خوانند آن را بشرٌ به رفع خوانده اند، و آن قرائت ابن مسعود است ». (15)
فرّاء نيز اين موضوع را تأييد مي كند. (16)
سيبويه در بحث « هذا باب يختار فيه النصب لأنّ الآخر ليس نوع الأوّل » به هنگام بحث درباره ي آيه ي « مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ » (17) به قرائت « اتِّباعُ » كه قرائت بني تميم است اشاره مي كند. (18)
-قبيله ي هُذَيل
سيبويه در يك مورد به قرائت قبيله ي هُذَيل اشاره مي كند. او در مبحث « هذا باب الإدغام في الحرفَين اللذَين تضع لسانك لهما موضعاً واحداً لا يزول عنه » مي گويد: « امّا درباره ي آنهايي كه مي گويند: در خواندن " إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُکُمْ بِهِ " (19) حرف عين را متحرّك بخوانيد، [ بايد بگويم ]: اصل اين كلمه " نعم " به سكون عين نيست، بلكه " نعم " با عين متحرّك است. ابوالخطّاب براي ما روايت كرد كه آن لهجه ي هُذَيل است، آنها عين را مكسور مي خواندند همانطور كه در " لِعِب " خواندند. (20)-اهل حجاز
سيبويه در مواردي چند قرائت اهل حجاز را نقل كرده است كه در بالا يك مورد آن ذكر شد. وي همچنين در بخش « هذا باب ما يكون العمل فيه من اثنَين » كه در آن به بعضي از معاني « حتّي » اشاره كرده مي گويد: « نقل شده كه مجاهد اين آيه را چنين خوانده است: " وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ " (21) و آن قرائت اهل حجاز است ». (22)جمهور قاريان كلمه ي يقول را منصوب خوانده اند، فقط نافع آن را مرفوع خوانده است كه در اين صورت حال است.
سيبويه در بخش « هذا باب ما تكسر فيه الهاء التي علامة الاضمار » درباره ي قرائت كلمات « به و بداره » مي گويد: « اهل حجاز مي گويند: مررتُ بِهو قبل، و لديهو مال، و مي خوانند: " فَخَسَفْنَا بِهِو وَ بِدَارِهِو الْأَرْضَ " (23)» (24).
-اهل مكّه
سيبويه در مبحث « هذا باب ما تكسر فيه الهاء التي هي علامة الاضمار » به قرائت اهل مكّه اشاره مي كند. او مي گويد: « در حال حاضر اهل مكّه در "حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ " (25) صاد را بين صاد و زاي مي خوانند ». (26)البتّه اين مورد بيشتر يك مورد تجويدي و آوايي است تا يك مورد قرائتي.
- اهل مدينه
سيبويه در سه مورد به قرائت اهل مدينه اشاره مي كند. او در باب « هذا باب الحروف الخمسة التي تعمل فيما بعدها كعمل الفعل فيما بعده » كه در آن درباره ي اخوات « إنّ » بحث مي كند، مي گويد: « اهل مدينه " وَ إِنَّ کُلاًّ لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمَالَهُمْ " (27) را با سكون [ نون إن ] و نصب [ نون ليوفّينهم ] مي خوانند ». (28)قاريان در قرائت « و إن كُلّاً لمّا » با يكديگر اختلاف دارند. نافع و ابن كثير و ابوبكر راويِ عاصم « إن » را مخفّفه از ثقيله گرفته اند كه در اسم بعد از خود عمل مي كند. نحويّون بصره اين حالت را جايز دانسته اند، ولي كسائي ( د: 189ه ق. ) آن را جايز نمي داند و مي گويد: « ما أدري علي أيّ شيء قُري " و إن كُلّاً " ؟». (29)
فرّاء ( د:207ه ق. ) نيز نصب « كُلّاً » را در قرائت كساني كه « إن » را به سكون نون خوانده اند به « ليُوفِّيّنَّهُم » نسبت داده است، يعني: « و إن لَيُوَفِّينَّهُم كُلّاً »، ولي همه ي نحويّون اين حالت را غلط و نادرست دانسته اند. (30)
كلمه ي « لَما » را عاصم و حمزه و ابن عامر، از قاريان هفت گانه، به تشديد ميم خوانده اند، و بقيّه به سكون ميم. در حالت اخير« ما » صله است.
- اهل كوفه
سيبويه در سه مورد نيز به قرائت اهل كوفه اشاره مي كند. او در مبحث « هذا باب أيّ » مي گويد: « هارون براي ما روايت كرد كه عدّه اي از مردم، كه همان اهل كوفه اند مي خوانند: " ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيّاً " (31) و آن تلفّظ نيكويي است؛ چرا كه آن را نصب داده اند، همان طور كه در هنگام گفتن " امرر عَلي أيِّهم أفضلُ " آن را جر داده اند ». (32)منظور از اهل كوفه همان عاصم و حمزه و كسائي و ساير قاريان اهل كوفه هستند.
سيبويه در بخش « هذا باب الإدغام في حروف طرف اللسان و الثنايا » در مورد قرائت كلمه ي « تَذَكرون » در آيه ي 152 از سوره ي انعام مي گويد: « اگر خواستي در مورد " تتذكّرون " و مانند آن، " تذكّرون " بخوان، همان طور كه مي گويي: " تكلّمون "، و طبق آنچه به ما رسيده اين نوع قرائت، قرائت اهل كوفه است ». (33)
-عرب
در كتاب سيبويه با سه مورد مواجه مي شويم كه در آنها به قرائت عرب اشاره شده است. او در بخش « هذا باب تخبر فيه عن النكرة بنكرة » درباره ي آيه ي « وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ » (34) مي گويد: « اهل جفاء از عرب مي گويند: "وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ "». (35)ابوسعيد سيرافي ( د:368ه ق. ) درباره ي اهل جفاء مي گويد: « منظور اعرابي هستند كه نمي دانند در مصحف چگونه نوشته شده است. از نظر ايشان اگر " لم يكن " حفظ شده باشد اصل بر تأخير است ». (36)
-عامّه ي مردم
سيبويه در چند مورد به قرائت عامّه ي مردم اشاره مي كند. او در مبحث « هذا باب الأمر و النهي » مي گويد: « برخي از مردم " و السارقَ و السارقةَ " (37) و " الزانيةَ و الزاني " (38) خواندند، و آن همان طور كه برايت ذكر كردم وجهي قوي در زبان عربي است، ولي عموم مردم ابا دارند كه به جز رفع بخوانند ». (39)جمهور قاريان دو كلمه ي « السارق و السارقة » را مرفوع خوانده اند كه در اين صورت كلمه ي « السارق» مبتدا و « السارقة » معطوف به آن، و عبارت « فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا » (40) خبر است. و از آنجا كه شخص معيّني مدّنظر نيست اين توجيه قابل قبول است.
زجّاج ( د:311ه ق. ) درباره ي قرائت اين دو كلمه مي گويد: « قول برگزيده چنين است: [ مرفوع ]، البتّه " والسارقَ " منصوب نيز خوانده شده كه تقدير آن چنين است: " اقطعوا السارقَ و السارقةَ "، و اين اختيار سيبويه است، چرا كه نزد سيبويه نصب علامت امر است چنان كه مي گويي: " زيداً أضربه "، ولي عموم مردم ابا دارند كه به جز رفع بخوانند ». (41)
جمهور قاريان نيز دو كلمه ي « الزانية و الزاني » را مرفوع مي خوانند به جز عيسي بن عمر ثقفي كه منصوب مي خواند، و اين قرائت از نظر سيبويه با قواعد زبان عربي انطباق بيشتري دارد. ابن جنّي ( د:392 ه ق. ) در توجيه اين قرائت مي گويد: « نصب [ اين دو كلمه ] به خاطر فعلي مقدّر است كه تقدير آن چنين است: " اجلدوا الزانية و الزاني "؛ و چون اين فعل در تقدير است جمله ي " فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِاةَ جَلْدَةٍ " (42) آن را تفسير كرده است، و ورود حرف فاء در اين وجه جايز است؛ چرا كه اينجا موضع امر است ». (43)
امّا فرّاء ( د:207ه ق. ) و مبرّد ( د:286ه ق. ) و زجّاج حالت رفع را ترجيح مي دهند، كه در اين صورت « فاجلدوا » خبر مي شود، و اين قول اكثر نحويان است. (44)
پس از آشنايي با شهرها و قبيله هايي كه سيبويه به قرائت آنها اشاره كرده است نوبت آن است كه به قارياني بپردازيم كه اسم و قرائت آنها به صورت مستقلّ در كتاب سيبويه ذكر شده است.
ب-قاريان مستقلّ
سيبويه در كتاب، علاوه بر قرائت شهرها و قبيله ها، از قرائت ده قاري با ذكر نام ايشان ياد كرده است. اين قاريان عبارت اند از:-ابيّ بن كعب ( د:21ه ق. )، از صحابي پيامبر اكرم (ص) است. در مورد تاريخ وفات او اختلاف نظر است. برخي وفات او را پس از مرگ عثمان ذكر كرده اند. (45)
-عبدالله بن مسعود ( د:32ه ق. )، از صحابي پيامبر اكرم (ص) است. قرائت برخي از قاريان كوفه مانند عاصم و حمزه و كسائي به او مي رسد. (46)
-مجاهد بن جبر مكّي ( د: 104ه ق. )، از بزرگان تابعين و مفسّرين به شمار مي آيد. برخي از قاريان مانند ابن كثير و ابوعمرو بن العلاء قرائت خود را از مجاهد اخذ كردند. (47)
-حسن بصري ( د:110ه ق. ) از بزرگان تابعين و عالمان به قرآن و معاني آن است. (48)
-عبدالله بن ابي اسحاق ( د:117ه ق. ) از قاريان بصره و جدّ يعقوب حضرمي از قاريان ده گانه است. (49)
-عبدالرحمن بن هرمز اعرج ( د: 117ه ق. ) از تابعين معروف و اهل مدينه است. (50)
-عيسي بن عمر ( د:149ه ق. ) از نحويّون و قاريان اهل بصره است. او قرائت را از حسن بصري و عبدالله بن ابي اسحاق و عاصم جَحدري ( د:128ه ق. ) كه همه اهل بصره بودند فراگرفت. وي داراي قرائتي است كه اساس آن قواعد زبان عربي است. (51)
-ابوعمرو بن العلاء ( د:154ه ق. ) از نحويّون بصره و يكي از قاريان هفت گانه است. وي در بين قاريان بيشترين استاد را داشته است، و همان طور كه پيشتر گفتيم سيبويه قرائت قرآن را از او اخذ كرد. (52)
-هارون بن موسي ( د:170ه ق ) از قاريان بصره است. او قرائت قرآن را از تعدادي از قاريان كوفه و بصره اخذ كرد. (53)
-يونس بن حبيب ( د:182ه ق. ) از قاريان بصره است. (54)
همان طور كه مشاهده مي شود از ميان اين ده نفر شش نفر اهل بصره هستند. در بين شواهد قرائتي الكتاب نيز بيشترين مورد به قرائت ابوعَمرو بن العلاء مربوط مي شود. با توجّه به حجم زياد قرائتهاي قاريان بصره در الكتاب و نقش آن در شكل گيري مكتب نحوي بصره، مي توان اين مكتب را، به جاي نحو بصري، نحو قاريان بصره ناميد.
پس از آشنايي با قاريان الكتاب وقت آن است تا به سومين سؤال مطرح شده در آغاز بحث پاسخ دهيم: ديدگاه سيبويه نسبت به قرائات قرآني و حجّيّت آنها چيست ؟
سيبويه و حجّيّت قرائات
سيبويه در كتاب نسبت به قرائات مختلف نظرات گوناگوني را ارائه مي دهد. اين نظرات را مي توان به شكل زير دسته بندي كرد:-سيبويه برخي اوقات قرائت را به دليل مغايرت با قياس و قواعد زبان عربي ضعيف مي داند و معتقد است قاري آن اشتباه كرده است. براي مثال او درباره ي قرائت « كُن فَيَكونُ » (55) بر اين باور است كه فعل مضارع پس از حرف فاء، هميشه مرفوع است و نصب فعل فقط در هنگام ضرورت شعري جايز است. او در مورد نصب « يكون » مي گويد: « و هو ضعيف في الكلام ». (56)
اين در حالي است كه دو تن از قاريان هفت گانه، يعني: ابن عامر ( د:59 ه ق. ) در شش موضع، و كسائي ( د:189ه ق. ) در دو موضع، اين كلمه را منصوب خوانده اند. (57) در هر صورت سيبويه و نحويّون بصريِ پيرو او، مانند ابوعلي فارسي (58) ( د:377ه ق. ) و عُكبري (59) ( د:385ه ق. )، قرائت نصب را ضعيف دانسته اند.
-گاهي قرائت يكي از قاريان ده گانه با ساير قاريان متفاوت است، با اين حال سيبويه اين قرائت را رايج تر و صحيح تر مي داند. براي مثال او درباره ي آيه ي « قَالُوا مَعْذِرَةٌ إِلَى رَبِّکُمْ » (60) قرائت « مَعذِرَةً » را ترجيح مي دهد و مي گويد: « والنصبُ أكثرُ و أجوَد، لأنّه يأمره ». (61)
در ميان قاريان ده گانه و راويان آنها فقط حفص راوي عاصم اين كلمه را منصوب خوانده و ساير قاريان آن را مرفوع خوانده اند. (62) با اين حال اظهار نظر سيبويه در مورد رواج قرائت نصبِ « معذرة » قابل توجّه است. با توجّه به گرايش سيبويه به قاريان بصره بايد اين احتمال را وارد دانست كه در ميان قاريان بصره تعداد زيادي بوده اند كه اين كلمه را منصوب مي خوانده اند، ولي قرائت آنها در طول زمان به فراموشي سپرده شده است.
-سيبويه گاه قرائتي را جايز مي شمرد كه جزء قرائات ده گانه نيست. براي نمونه در آيه ي « فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قَالُوا » (63) مي گويد: « اگر خواستي " جواب " را مرفوع بخوان ». (64) اين در حالي است كه هيچ يك از قاريان ده گانه كلمه ي « جواب » را مرفوع نخوانده است. (65)
-سيبويه برخي اوقات قرائت مشهوري را نيكو مي داند و در عين حال قرائت غيرمشهوري را نيز جايز مي شمرد. براي مثال در مورد آيه ي « وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ » (66) مي گويد: « فالنصب عربي، والرفع أجوَد ». (67) سيبويه در جاي ديگري قرائت نصب را جايز نمي داند؛ چرا كه مغاير با قرائت روايت شده است. (68)
-سيبويه گاه به اين نكته اشاره مي كند كه آيه مطابق با وجهي از وجوه نحوي قرائت شده است. وي معمولاً در اين موارد به قاريِ اين قرائت اشاره نمي كند. اين موضوع نشان مي دهد كه آنچه براي سيبويه مهم است خود قرائت است نه قاري آن؛ هر چند در اكثر مواردي كه سيبويه قرائتي را ترجيح داده ولي نامي ازقاري آن به ميان نياورده، قرائت موردنظر به يكي از قاريان اهل بصره تعلّق دارد. (69)
در پايان اين قسمت به اين نكته اشاره مي كنيم كه در زمان سيبويه هنوز تقسيم قرائات به متواتر و شاذّ و آحاد، يا هفت گانه و ده گانه، رايج نبوده است، و سيبويه براساس معيارهاي خود در مورد قرائات مختلف نظر داده است. در ادامه به ملاكهاي سيبويه براي پذيرش يا ردّ يك قرائت اشاره مي كنيم.
ملاكهاي سيبويه
ابن جزري در كتاب النشر في القراءات العشر سه ضابطه را براي قرائت صحيح مشخّص مي كند. اين سه ضابطه عبارت اند از:1. صحّت سند؛
2. انطباق با قواعد زبان عربي ( حتّي وجهي از وجوه آن )؛
3. انطباق با يكي از مصاحف عثماني (70) ( حتّي به صورت احتمالي ). (71)
با جست و جو در متن الكتاب مي توان به ملاكهاي پذيرش يا ردّ قرائت نزد سيبويه پي برد. اين ملاكها با اندكي تغيير تقريباً همان ضوابط ابن جزري هستند و عبارت اند از:
-شايد مهم ترين ملاكي كه سيبويه به آن اعتماد كرده است قياس با قواعد زبان عربي باشد. در اينجا بايد به اختلاف نظر كوفيّون و بصريّون نسبت به نقل و اثر اشاره كنيم. كوفيّون هرگاه بين نصّ روايت شده- اعمّ از قرآن و حديث- و قواعد زبان مغايرتي مشاهده مي كردند نقل و اثر را بر قواعد خود ترجيح مي دادند. امّا بصريّون از زمان سيبويه تلاش كردند تا قرائات را تابع قواعد زبان و نظرات نحوي خود كنند: اگر قرائتي با اين قواعد انطباق داشت آن را مي پذيرفتند و در غير اين صورت آن را ردّ مي كردند و در شمار قرائات شاذّ به شمار مي آوردند.
عبدالعال سالم مَكرم درباره ي روش بصريّون در احتجاج به قرائات مي گويد: « بصريّون در شيوه ي خود از استشهاد به قرائات دوري مي كردند، مگر آنكه درستيِ آن را شعري اثبات، و يا سخني عربي تأييدش كند، يا آنكه با قياس انطباق داشته باشد ». (72)
فخر رازي ( د:606 ه ق. ) پس از ذكر نظرات تعدادي از نحويّون درباره ي كلمه ي « تهلُكَه » كه در آن به نقل ابوعلي فارسي از سيبويه نيز اشاره شده مي گويد: « از اين نحويّون در امثال اين موضع بسيار در شگفتم؛ چرا كه ايشان اگر در تأييد نظر خود شعري را كه گوينده ي آن معلوم نيست بيابند خوشحال مي شوند و آن را دليل و حجّتي قوي مي گيرند، در حالي كه ورود اين كلمه در كلام خداي تعالي كه از نظر موافق و مخالف، كلامي فصيح است به طريق اولي بايد دليلي بر درستي اين كلمه و صحّت آن باشد ». (73)
-سيبويه در كتاب خود به موضوع مهمّي اشاره مي كند كه پس از او عالمان قرائت در كتابهاي خود همواره آن را ذكر كرده اند. اين موضوع سنّت دانستن قرائت قرآن است. او در مبحث « هذا باب حروف اُجريت مجري حروف الاستفهام و حروف الأمر و النهي » مي گويد: « امّا اين گفته ي خداي عزّوجلّ كه: " إِنَّا کُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ " (74) از بابِ " زيداً ضربته " است كه در زبان عربي فراوان وجود دارد، برخي نيز « وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ » (75) خوانده اند، ولي نبايد برخلاف قرائت خواند؛ چرا كه قرائت سنّت است ». (76)
همان طور كه پيشتر نيز اشاره كرديم سيبويه در جاي ديگري از الكتابب به دو قرائت اين آيه اشاره كرده است بدون آنكه يكي را بر ديگري ترجيح دهد. اين مورد از جمله مواردي است كه در آن سيبويه نقل و قياس را با هم جمع كرده و به نتايج متضادّي رسيده است.
-انطباق با مصحف آخرين ملاك سيبويه براي پذيرش يا ردّ قرائت است. البتّه اختلاف سيبويه و ابن جزري در آن است كه ابن جزري بر مصاحف عثماني تكيه مي كند، ولي سيبويه اين قيد را ندارد و اساساً هيچ نامي از مصحف عثمان به ميان نمي آورد. او در الكتاب چهار نوبت به مصاحف مختلف اشاره مي كند كه يك نوبت آن مصحف ابيّ بن كعب (77) ( د:21ه ق. ) و سه نوبت ديگر مصاحفي ناشناس (78) هستند. در مورد مصحف ابيّ نيز سيبويه با شكّ و ترديد سخن مي گويد و اعتمادي به نقل آن ندارد. سيبويه علاوه بر اين، به قرائاتي استشهاد مي كند كه هيچ انطباقي با مصاحف عثمان ندارد. براي مثال مي توان به آيه ي « وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ » (79) و قرائت « الظّالمون » (80) به رفع اشاره كرد. سيبويه بدون ذكر قاري، اين قرائت را براي امكان مبتدا شدن ضمير فصل شاهد آورده است. (81)
در پايان اين بحث لازم است تا به منظور آشنايي بيشتر با نظر سيبويه نسبت به قرائات مختلف قرآني، به بررسي تأثير نظرات او بر نحويّوني بپردازيم كه آثاري را در احتجاج به قرائات به رشته ي تحرير درآوردند.
اثر سيبويه بر احتجاج قرائات پس از خود
از جمله كارهاي مهم سيبويه در الكتاب، احتجاج قرائات مختلف است. از اين رو، هنگامي كه نحويّون پس از او- كه اكثر آنها پيرو مكتب نحوي بصره و در نتيجه پيرو نظرات سيبويه بودند - تصميم گرفتند آثار مستقلّي را درباره ي احتجاج قرائات به رشته ي تحرير درآورند، با اين نكته مواجه شدند كه كتاب سيبويه نه تنها قرآن النحو (82) است، بلكه مباحث مربوط به احتجاج آيات مختلف كه در آن مطرح شده اساس نحو قرائات (83) را تشكيل مي دهد. در ميان مؤلّفين كتب احتجاج قرائات چند تن بيش از ديگران تحت تأثير نظرات سيبويه بوده اند. اين افراد عبارت اند از:-ابن سرّاج ( د: 316ه ق. )؛
-ابن خالويه ( د:370ه ق. ) در كتاب الحجّة في القراءات السبع؛
-ابوعلي فارسي ( د:377ه ق. ) در كتاب الحجّة للقرّاء السبعة؛
-ابوزرعة عبدالرحمن بن محمّد بن زنجلة ( د:403ه ق. ) در كتاب حجّة القراءات؛
-علي بن حسين باقولي اصفهاني ( د:543 ه ق. ) در كتاب كشف المشكلات و إيضاح المعضلات في إعراب القرآن و علل القراءات؛
-ابن ابي مريم شيرازي ( د:565 ه ق. ) در كتاب الموضّح في وجوه القراءات و عللها.
علاوه بر اينها برخي مؤلّفين كتب اعراب القرآن يا حتّي تفسير، در احتجاج قرائات، به نظرات سيبويه اشاره كرده اند كه از جمله ي آنها مي توان به افراد زير اشاره كرد:
-مكّي بن ابي طالب قيسي ( د:437ه ق. ) در كتاب مشكل إعراب القرآن؛
-محمّد بن حسن طبرسي ( د:548 ه ق. ) در تفسير مجمع البيان؛
-محمّد بن عبدالكريم شهرستاني ( د:548 ه ق. )، در تفسير مفاتيح الأسرار و مصابيح الأبرار؛
همان طور كه مشاهده مي شود اكثر اين علما اهل مشرق و غالباً ايراني هستند. اين موضوع نشان مي دهد كه كتاب سيبويه حدّاقل تا قرن ششم هجري در اين مناطق رواج داشته است.
نتيجه گيري
مهم ترين نتايج به دست آمده از بحث حاضر عبارت است از:1. سيبويه قاري قرآن بود، ولي به خاطر سنگيني زبانش نتوانست بر كرسي اِقراء بنشيند و خود را به عنوان قاريِ قرآن مطرح كند.
2. سيبويه در كتابب بيش از هر قرائتي به قرائت قاريان بصره، به ويژه قرائت ابوعَمرو ابن العلا، اشاره مي كند.
3. نظرات سيبويه درباره ي قرائات را مي توان به شكل زير دسته بندي كرد:
-برخي از قرائات به دليل مغايرت با قياس و قواعد زبان عربي ضعيف هستند. وي معتقد است قاري در اين گونه موارد اشتباه كرده است.
-سيبويه گاه قرائت يكي از قاريان ده گانه را كه با ساير قرائات متفاوت است بر آنها ترجيح مي دهد.
-سيبويه گاه قرائتي را جايز مي شمرد كه جزء قرائات ده گانه نيست.
-سيبويه برخي اوقات قرائت مشهوري را نيكو مي داند و در عين حال قرائت غير مشهوري را نيز جايز مي شمرد.
-سيبويه گاه به اين نكته اشاره مي كند كه آيه مطابق با وجهي از وجوه نحوي قرائت شده است. وي معمولاً در اين موارد به قاري اين قرائت اشاره نمي كند.
4. قياس با قواعد زبان عربي مهم ترين ملاك سيبويه در اختيار قرائت صحيح به شمار مي آيد، ولي همان طور كه ديديم وي گاه بر خلاف اين ملاك اصلي، و با تكيه بر نقل و اثر نظر مي دهد. مصحف نيز از جمله استنادات سيبويه است كه در چند مورد بسيار معدود و صرفاً جهت تأكيد بر قاعده اي نحوي به آن اشاره كرده است. در الكتاب هيچ اشاره اي به مصحف عثمان نشده است.
5. همان طور كه ديديم نظرات سيبويه در احتجاج به قرائات تأثير به سزايي در تأليفات پس از او داشته است.
در پايان پيشنهاد مي شود تا با استفاده از روش آماري، شواهد و قرائات قرآني موجود در الكتاب و دامنه ي گستردگي هر يك، بر اساس موضوع، مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد. انجام اين كار مي تواند ديد ما را نسبت به نظرات نحوي و قرائتي سيبويه روشن تر كند.
منابع تحقيق:
ابن الجزري، محمّد بن محمّد، غاية النهاية في طبقات القرّاء، تحقيق جمال الدين محمّد شرف، مجدي فتحي السيّد، ط1، طنطا ( مصر )، دارالصحابة للتراث، 1429ه ق./ 2009.
___، النشر في القراءات العشر، تحقيق علي محمّد ضبّاع، دارالفكر، افست.
ابن جنّي، عثمان، المحتسب في تبيين وجوه شواذّ القراءات و الإيضاح عنها، تحقيق علي النجدي، ناصف عبدالحليم، عبدالفتّاح شلبي، قاهره، 1386ه ق.
ابوحيّان، محمّد بن يوسف، البحر المحيط في التفسير، تحقيق زهير جعيد، بيروت، دارالفكر، 1412ه ق. /1992م.
ابوعلي فارسي، الحجّة للقرّاء السبعة، تحقيق بدرالدين قهوجي، بشير جويجاتي، ط2، دمشق، دارالمأمون للتراث، 1413ه ق./1993م.
حلبي، ابوطيّب، مراتب النحويين، تصحيح محمّد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1375ه ق./1955م.
حموي، ياقوت، معجم الأدباء، مصر، دارالمأمون، د.ت.
ذهبي، ابوعبدالله محمّد، معرفة القرّاء الكبار، تحقيق محمّد سيّد جادالحقّ، دارالكتب الحديثة.
سيبويه، ابوبشر عمرو بن عثمان، الكتاب، تحقيق عبدالسلام محمّد هارون، ط3، مكتبة الخانجي، 1988م.
سيرافي، ابوسعيد، شرح كتاب سيبويه، تحقيق رمضان عبدالتوّاب، محمّد فهمي حجازي، محمّد هاشم الدايم، قاهره، الهيئة المصرية العامّة للكتاب، 1986م.
شلبي، عبدالفتّاح اسماعيل، من أعيان الشيعة أبوعلي الفارسي، ط2، قاهره، دار نهضة مصر للطبع و النشر، 1427ه ق./ 2006م.
عُكبري، عبدالله بن حسين، التبيان في إعراب القرآن،تحقيق محمّدحسين شمس الدين، ط1، بيروت، دارالكتب العلمية، 1419ه ق./1998م.
فخر رازي، محمّد بن عمر، التفسير الكبير، ط2، بيروت، دارالكتب العلمية، 1425ه ق./2004م.
قرطبي، ابوعبدالله، الجامع لأحكام القرآن، تحقيق احمد عبدالعليم البردوني، ط2، قاهره، دارالشعب، 1372ه ق.
مقبول ادريس، منهج سيبويه في الاحتجاج بالقراءات ولها. اربد ( اردن )، عالم الكتب الحديث، 2010م.
مكرم، عبدالعال سالم، القرآن الكريم و أثره في الدراسات النحويّة، قاهره، المكتبة الأزهريّة للتراث، 2006م.
__و عمر، احمد مختار، معجم القراءات القرآنية، ط1، قم، انتشارات اسوه، 1412ه ق. / 1991م.
پينوشت:
1. دكتراي زبان و ادبيات عربي از دانشگاه سن ژوزف ( بيروت ).
2. شلبي، 161-163.
3. همو، 165.
4. مقبول، منهج سيبويه في الاحتجاج بالقراءات ولها، 16-24.
5. مقبول، 127-129.
6. همو، 169-177.
7. ابن جزري، غاية النهاية في طبقات القرّاء، 865/2.
8. همو، 503/1.
9. ابن جزري، غاية النهاية في طبقات القرّاء، 444/1.
10. ذهبي، معرفة القرّاء الكبار، 349/1.
11. ابن جزري، النشر في القراءات العشر،45/1 و 46.
12. ياقوت حموي، معجم الأدباء، 118/16.
13. يوسف/31.
14. سيبويه، الكتاب، 59/1.
15. ابوحيّان، البحر المحيط، 270/6.
16. قرطبي، الجامع لأحكام القرآن، 279/17.
17. نساء/157.
18. سيبويه، 322/2 -323.
19. نساء/58.
20. سيبويه، 439/4 - 440.
21. بقره/214.
22. سيبويه، 25/3.
23. قصص/81.
24. سيبويه، 195/4.
25. قصص/23.
26. سيبويه، 196/4.
27. هود/ 111.
28. سيبويه، 140/2.
29. قطبي، 104/9.
30. همو، همان.
31. مريم/69.
32. سيبويه، 398/2.
33. همو، 477/4.
34. اخلاص/4.
35. سيبويه، 56/1.
36. سيرافي، شرح الكتاب، 13/3.
37. مائده/ 38.
38. نور/2.
39. سيبويه، 144/1.
40. مائده/ 38.
41. قرطبي، 166/6.
42. نور/2.
43. ابن جنّي، 100/2.
44. قرطبي، 158/12 -160.
45. همو، 62/1 - 63.
46. همو، 677/2 - 679.
47. همو، 948/2- 949
48. ذهبي، معرفة القرّاء الكبار، 65/1.
49. ابن جزري، غاية النهاية، 611/2.
50. ابن جزري، غاية النهاية، 572/2- 573.
51. همو، همان، 880/2.
52. همو، همان، 442/1- 447.
53. همو، همان، 1341/3.
54. همو، همان، 1416/3.
55. بقره/117؛ آل عمران/47 و ...
56. سيبويه، 40/3.
57. ابن جزري، النشر في القراءات العشر، 220/2.
58. ابوعلي فارسي، 205/2- 207.
59. عكبري، 33/1.
60. اعراف/164.
61. سيبويه، 321/1.
62. ابن جزري، غاية النهاية، 272/2.
63. نمل/56.
64. سيبويه، 155/3.
65. ابن جزري، غاية النهاية، 476/1.
66. فصلت/17.
67. سيبويه، 82/1.
68. همو، 148/1.
69. شلبي، 164-165.
70. منظور از مصاحف عثماني مصاحفي هستند كه گفته شده در زمان خلافت عثمان و به دستور او كتابت شده اند.
71. ابن جزري، غاية النهاية، 13/1- 14.
72. مكرم، 97.
73. فخر رازي، 116/5.
74. قمر/49.
75. فصلت/17.
76. سيبويه، 148/1.
77. سيبويه، 166/3.
78. همو، 59/1؛ 13/3 و 36.
79. زخرف/76.
80. قرائت عبدالله بن مسعود و ابوزيد انصاري است؛ نك: معجم القراءات القرآنية، 126/6.
81. سيبويه، 393/3.
82. ابوطيّب حلبي، 65.
83. شلبي، 173.
باهر، محمّد؛(1391)، سيبويه پژوهي، تهران: خانه ي کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}