نويسنده: دکتر سيد محمد اسماعيل سيد هاشمي




 

آيا وجود صرفاً يک مفهوم انتزاعي است يا در خارج، واقعيتي دارد؟ مي توان گفت که فيلسوفان اسلامي همگي معتقد به حقيقتي براي وجود هستند؛ لذا همه ي آنان واجب الوجود را عين وجود مي دانند و کساني مانند صدر المتألهين که صراحتاً به اصالت وجود معتقد است وجود را حتي در ممکنات، حقيقتي خارجي و عيني مي داند و ماهيت را مفهومي انتزاعي و اعتباري، اما راجع به امثال ابن سينا که به طور مستقل به اين بحث نپرداخته چه مي شود گفت؟
به نظر برخي محققان مانند ملا ماهدي سبزواري و آشتياني، مشائيان قايل به اصالت وجود و اعتباريت ماهيت هستند، (1) ولکن موجودات را حقايق متباين به تمام ذات يا حقيقت مشکک دانسته اند. علامه طباطبايي و مطهري نيز اصالت وجود را به ابن سينا نسبت داده اند. (2) به نظر ما با توجه به مجموعه کلمات ابن سينا در آثار مختلف مي توان اصالت وجود را به ايشان نسبت داد، گرچه برخي مباحث در آثار ابن سينا مبتني بر اصالت ماهيت شده است. تحقيق در اين باره چون از موضوع رساله خارج است تنها در حد اشاراتي به مسئله پرداخته مي شود.
هر چند بحث از اصالت وجود يا ماهيت متأخر از ابن سيناست، ولي مي توان با توجه به آثار ابن سينا نظر او را تبيين نمود. به طور کلي وجود و ماهيت به معاني مختلفي به کار رفته اند؛ از اين رو بايد ديد که در اين جا کدام معاني مورد نظر مي باشد.

معاني ماهيت

1. تعريف شيء يا: « ما يقال في جواب ما هو »، آنچه در پاسخ سؤال از چيستي شيء مي آيد و شامل جنس و فصل مي شود. ابن سينا اين معنا را از خدا سلب مي کند.
2. ما به الشيء هو هو، يعني چيزي که شيئيت شيء به آن است چه ذهني باشد چه خارجي.
3. تقرر ذات ممکن در بيرون از ذهن. پيروان اصالت ماهيت بر اين معنا تأکيد مي کنند.
4. حد وجود که يک معناي سلبي است، اين معنا را صدر المتألهين به کار مي برد.

معاني وجود

وجود نيز به چند معنا به کار رفته است:
1. معناي مصدري، يعني بودن چيزي در ذهن يا در خارج مثل بودن درخت، بودن انسان.
2. به معناي « است »، يعني ربط بين موضوع و محمول مثل « است » در جمله زيد عالم است.
3. به معناي عين و منشأ اثر در خارج، اين معنا در مقابل عدم و ماهيت قرار مي گيرد.
بعضي از اين معاني ذهني است و برخي خارجي و عيني. ظاهراً محل نزاع بين اصالت وجودي ها و اصالت ماهوي ها معناي اول ماهيت ولي به لحاظ مصداق خارجي است، چنان که بعضي محققين گفته اند: « ماهيت عبارت است از مفهوم کلي حاکي از وجود محدود خارجي که در مقام ذات عاري از جميع تعينات و تشخصات است. » (3) منظور از وجود، معناي سوم وجود يعني منشأ اثر بودن وجود است به اين معنا که آيا طبيعت که در ذهن کلي است و از حيث ذاتش فاقد وجود و تشخص است در خارج از ذهن به محض انتساب به فاعل، بدون ضميمه حقيقتي ( به نام وجود )، تحقق پيدا مي کند و آيا وجود که از معقولات ثانيه فلسفي است و از موجودات خارجي انتزاع مي شود در خارج از ذهن حقيقتي دارد و منشأ اثر است؟ اصالت ماهوي ها به سؤال اول پاسخ مثبت مي دهند و اصالت وجودي ها به سؤال دوم.
ابن سينا به طور مستقل چنين بحثي را مطرح نکرده است، ولي بياناتي دارد که بر اصالت وجود ظهور دارد. در الاشارات پس از بيان علل ماهيت ( ماده و صورت ) و علل وجود شيء ( فاعل و غايت ) مي گويد همه ي علت ها به فاعل بر مي گردند و همان طور که فاعل، علت وجود است، علت براي علل قوام ماهيت نيز هست، (4) مثلاً جسم که ماهيتش مرکب از ماده و صورت است خود اين ترکيب فرع بر افاضه وجود از ناحيه فاعل است، پس منشأ اثر، وجود شيء است نه ماهيت آن. در شفاء آمده است:
کل ذي ماهية معلول و ساير الأشياء غير الواجب فلها ماهيات و تلک الماهيات هي التي بأنفسها ممکنة الوجود و إنما يعرض لها وجود من خارج (5)؛
يعني هر شيء اي که داراي ماهيت باشد معلول است؛ بنابراين همه ي اشيا غير از واجب الوجود که داراي ماهيت هستند ذاتاً ممکن الوجود هستند و وجود امري است که از خارج ذات به آن ها داده مي شود.
ابن سينا در ادامه مي گويد: اگر سؤال شود که آيا خود وجود موجود است، در پاسخ مي گوييم که وجود موجود است نه به وسيله چيزي، بلکه حقيقت وجود عين موجود بودن است. (6) از اين تعبيرات استفاده مي شود که به نظر ابن سينا وجود امري است که تحققش في نفسه است، ولي ماهيت تحققش به تبع وجود مي باشد.
در تعليقات نيز آمده است که:
إذا سئل نفس الوجود موجود أوليس بموجود فالجواب أنه موجود بمعني أن الوجود حقيقته أنه موجود؛ (7)
اگر پرسيده شود خود وجود آيا موجود است، پاسخ اين است که حقيقت وجود چيزي جز موجود بودن نيست. واضح است که اين بيان ناظر به حقيقت عيني است نه مفهوم اعتباري و ذهني وجود.
به هر حالي از نظر ابن سينا آنچه از مبدأ صادر مي شود وجود شيء است نه ماهيت آن و آنچه منشأ اثر است و حتي آنچه موجب ترکيب اجزاي ماهيت و قوام ماهيت شود، حقيقت وجود است. اين حقيقت وجود در خداوند، فاقد ماهيت و جوهر است و در ممکنات همراه ماهيت است، به اين معنا که ماهيت حد و اندازه ي وجود شيء را نشان مي دهد. از نظر ابن سينا اتحاد وجود و ماهيت از باب اصل و فرع است نه دو متحد خارجي.
خواجه نصير در شرح اشارات در توضيح نظر ابن سينا مي گويد: « وقتي از مبدأ متعال چيزي صادر شد، آن چيز هويتي مغاير با مبدأ پيدا مي کند و دو مفهوم در اين جا پيدا مي شود؛ يکي آنچه که از مبدأ صادر مي شود که به آن « وجود » گفته مي شود و ديگر آنچه لازمه ي آن وجود است که به آن « ماهيت » گفته مي شود. ماهيت از جهت وجود تابع وجود است ولي از لحاظ ذهن، وجود تابع ماهيت است، چون وجود در ذهن صفت براي ماهيت مي شود. » (8)
به هر حال به نظر ابن سينا وجود متعلق جعل است و در خارج از ذهن منشأ براي ماهيت است، نه عارض بر آن؛ وي تصريح مي کند که: « الماهيات هي التي بأنفسها ممکنة الوجود و إنما يعرض لها وجود من خارج فالأول لاماهية له و ذوات الماهية نفيض عليها الوجود منه فهو مجرد الوجود. » (9)
عبارت فوق دلالت دارد بر اين که اثري که از خالق و جاعل صادر مي شود « وجود » است نه ماهيت. در عبارتي ديگر چنين آمده است: « و ساير الأشياء فإن ماهياتها کما علمت لا يستحق الوجود بل هي في أنفسها و قطع إضافتها إلي واجب الوجود تستحق العدم و لذلک کلها في أنفسها باطلة و به حقه و بالقياس إلي الوجود الذي يليه حاصلة. » (10)
اين عبارت صراحت دارد بر اين که ماهيات همه ي اشيا با قطع نظر از ارتباط با واجب الوجود استحقاق عدم دارند و ذاتاً باطل هستند، ولي به واجب الوجود حقيقت و وجود پيدا مي کنند.
در مبدأ و معاد نيز تصريح مي کند که واجب الوجود، حقيقت محض است، زيرا حقيقت هر چيزي به ويژگي وجود آن است، وجودي که شيء به آن تحقق مي يابد: فکل واجب الوجود فهو حق محض لأن حقيقة کل شيء خصوصية وجوده الذي يثبت له. (11)

پي‌نوشت‌ها:

1- سيد جلال الدين آشتياني، شرح حال و آراء فلسفي ملاصدرا، و ص39.
2- مطهري، شرح مبسوط منظومه، ج1، ص 196 و محمد حسين طباطبايي، نهاية الحکمه، ص 10.
3- سيد جلال الدين آشتياني، شرح حال و آراء فلسفي ملاصدرا، ص37.
4- ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، ج3، ص 14.
5- همو، الالهيات من کتاب الشفاء، تحقيق حسن زاده ي آملي، ص 370.
6- همان، ص 491.
7- همو، التعليقات، ص 114.
8- همو، الاشارات و التنبيهات، ج3، ص 245.
9- همو، الالهيات من کتاب الشفاء، تحقيق حسن زاده ي آملي، ص 497.
10- همان.
11- ابن سينا، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نوراني، ص 11.

منبع مقاله :
سيد هاشمي، سيد محمد اسماعيل؛ (1390)، آفرينش و ابعاد فلسفي آن در الهيات اسلامي و مسيحي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول