نويسنده: اميربهرام عرب احمدي




 

جمهوري کوتاه مدت تريپوليتاني (1) يکي از اولين جمهوري هايي بود که در جهان اسلام تأسيس شد. (2) اين جمهوري در 16 نوامبر 1918 با مشارکت روزنامه نگار ليبيايي و عضو سابق پارلمان عثماني، سليمان البروني ( 1870-1940م ) تأسيس گرديد. البروني که مجله اي را به نام الاسد الاسلام در سال 1908 در قاهره منتشر مي کرد، خود را مفسر و طرفدار مشروطيتي مي دانست که از تاريخ اسلام سرچشمه گرفته باشد. (3) بيانيه ي استقلال اين جمهوري به وسيله ي چهار عضو شوراي دولتي که به منظور تشکيل حکومت منصوب شده و از اختيارات مساوي برخوردار بودند ( و يکي از آنها نيز البروني بود ) به شرح ذيل صادر گشت: (4)
به نام خداوند بخشنده ي مهربان. در روز سه شنبه 13 صفر 1337 ( 16 /11 /1918 ) ملت تريپوليتاني متناسب با ديدگاه دانشمندان بزرگ ديني، نجبا، شخصيت هاي مهم و رهبران جنگجويي که از تمام بخش هاي کشور در اينجا گرد هم آمده اند، تصميم خود را درباره ي ارج نهادن به استقلال خويش و تأسيس دولتي جمهوري خواه اعلام مي نمايد.
در اين راستا انتخابات پارلمان تريپوليتاني نيز انجام گرفته و اعضاي شوراي حکومتي هم پس از انتخاب، فعاليت خود را هم زمان با اعلام رسمي جمهوري آغاز کرده اند و در اين خصوص با قدرت هاي بزرگ و ايتاليا نيز ارتباطاتي برقرار شده است.
اعضاي پارلمان و شوراي دولتي نيز در جلسه اي در مسجد ميسالاتا به شرح ذيل سوگند ياد کردند:
به قرآني که دست خود را روي آن نهاده ام و به خداوند سوگند مي خورم که خود را وقف ملت و دولت جمهوري تريپوليتاني نمايم؛ دشمنِ دشمنان اين سرزمين و دوستِ دوستان آن بوده و به قانون تريپوليتاني احترام بگذارم... .
جمهوري جديد تريپوليتاني شکافي سياسي را که در نتيجه ي تهديدات قواي عثماني در مناطق داخلي شهر تريپولي پديد آمده بود، مرتفع ساخت. با اين حال، اوضاع در سيرنيکا ( برقه ) در شرق ليبي، که از دهه ي 1840 و از زمان تأسيس طريقت سنوسيه به وسيله ي محمدعلي السنوسي ( 1787-1859م ) تحت نفوذ کامل اين طريقت قرار داشت، متفاوت بود. در واقع پس از مرگ سنوسي بزرگ، خانواده او به سرعت نوعي سيستم پادشاهي به وجود آوردند که عمدتاً به شبکه به هم پيوسته اي از پيروان طريقت اتکا داشت و دربرگيرنده اتحاديه قبيلگي بود. با اين حال، اين الگوي سياسي در مناطق شهري تريپوليتاني که سنوسيه موفق به توسعه ي نفوذ خود نشده بود، رايج نبود. از اين رو، با وجود آنکه سنوسيه در مرکز قدرتش در سيرنيکا متکي بر حمايت 40 هزار نفر از پيروان خود موسوم به اخوان و 49 مرکز تجمع بود، اين فرقه ي متصوفه در سال 1920 تنها داراي 18 مرکز تجمع با حدود 3500 عضو تريپوليتاني بود ( قابل مقايسه با 22 سکونتگاه در فزان و 34 مرکز در غرب مصر ). موقعيت سنوسيه در تريپوليتاني بعدها پس از تصميم رهبر وقت سنوسيه - محمد ادريس - که در صدد مصالحه با ايتاليايي ها در سيرنيکا و توقف مقاومت عليه نيروهاي ايتاليايي برآمد، ضعيف تر شد.
پس از پايان جنگ ترکيه و ايتاليا، ملي گراهاي شهري به منطقه ي جبل النفوسا عقب نشيني و در اوايل سال 1913 سعي کردند دولتي مستقل از هر دو کشور امپراتوري عثماني و ايتاليا را تشکيل دهند. در پايان جنگ، البروني که داراي مناسبات و ارتباطات بسيار خوبي با اروپايي ها بود و چند ميليون نقدينگي خود را در اروپا سرمايه گذاري کرده بود، حتي از قيصر ويلهلم دوم - امپراتور آلمان - درخواست حمايت کرد. (5) از سوي ديگر، انور پاشا - ژنرال عثماني - خود را نايب السلطنه ي امپراتوري عثماني در تريپوليتاني مي دانست. (6) تمام تلاش هاي سنوسيه براي به دست آوردن کنترل نظامي تريپوليتانيا در نتيجه ي مقاومت شهروندان و در رأس همه به وسيله ي حاکم منطقه ميسراتا - رمضان الشتاوي - خنثي گشت و در ژانويه ي 1916 جنگجويان بني سليمان در مقابل دسته هاي شهري مجبور به تسليم شدند.
برخلاف موقعيت سيرنيکا، ملي گراهاي شهري موفق به سست کردن برتري قدرت سنوسيه شدند - پيروزي بر جامعه ي قبيلگي - و در همان زمان با نظام سلطنت طلبي که از سوي آنها معرفي شده بود، مخالفت کردند. با اين حال نتيجه ي منفي اين امر آن بود که جمهوري خواهان پشتيباني اتحاديه هاي بزرگ قبيلگي را - که از قدرت نظامي قابل ملاحظه اي برخوردار بودند و از فرهنگ متصوفه بسيار ريشه داري بهره مي گرفتند - از دست دادند. پس از اعلام جمهوري، ملي گراها مجبور به آغاز مذاکره با دولت ايتاليا به رهبري فرانچسکو ساوريونتي شدند که اين مذاکرات به تدوين قانون اساسي تريپوليتاني منتهي گشت ( 1 ژوئن 1919 ). اين قانون اساسي، توسعه ي شهروندي مشترک اعراب و ايتاليايي ها و به رسميت شناخته شدن قانون اسلام به عنوان قانون مدني را به دنبال داشت. (7) در اين حال، به منظور تدوين منشور استقلال ايالات برقه ( سيرنيکا ) و تريپوليتانيا، قانون اساسي ايالتي نيز در نظر گرفته شد. رهبران جمهوري تريپوليتانيا سرانجام حاکميت ايتاليا را پذيرفتند و خود را در جايگاه « حزب ملي اصلاحات » بار ديگر سازمان دهي کردند. رهبران اين جمهوري پس از ترور رمضان سويلهي - يکي از اعضاي سابق شوراي دولت ( آگوست 1920) - به طور زيرزميني به فعاليت خود ادامه دادند.

پي‌نوشت‌ها:

1- هم اکنون به تريپوليتاني « طرابلس » گفته مي شود. اين منطقه در قديم شامل تريپولي، پايتخت ليبي و منطقه وسيعي از خطه شمال غربي کشور ليبي بود، ولي اکنون صرفاً پايتخت و بخشي از مناطق اطراف آن را دربرمي گيرد. (م)
2- اولين جمهوري نوين در جهان اسلام، « جمهوري دمکراتيک آذربايجان » بود که از 1918/5/28 تا مي 1920 در شهر گنجه اعلام گرديد. تقريباً به طور هم زمان با طرابلسي ها، جمعي از افراد صاحب نفوذ شهر قارص در شرق ترکيه نيز قانون اساسي جمهوري خواهانه کاذبي را در چارچوب مجمع اسلامي در آن شهر و پس از فتح آن توسط قواي عثماني تدوين نمودند. اين شهر از آوريل 1919 تا اکتبر 1920 با دخالت بريتانيا به ارمنستان تعلق داشت، اما پس از آن توسط ملي گراهاي ترک اشغال شد.
3- Zaima Sulaiman al-Barudi (ed. ). Safahat Khalida min al-jihad, Cairo: al - Isliqlat al-Kubra, 1964, p. 45 ff.
4- Mahmud al-shunaiti, Qadiyat Libiya, Cairo: al - Nahda al-misriya, 1951, p. 76 f.
5- Auswartiges Amt, Politisches Archiv I A. Tripolis - Allgemeine Angelegenheiten 13, A 2089 pr. 31, Ietter from al- Baruni to Wilhelm ll, dated 4/1/1913.
6- Ibid, A 6379, Constantinople-Foreign Office, 29/3/1913. Cf. also the memoirs of Enver Pasha, Um Tripolis, Bruckmann, Berlin 1918.
7- Al- Tahir Ahmad al- Zawi, Jihnah al- abtal fi Tarablus al- gharb, repr. Beirut, 1973, pp. 245-249.

منبع مقاله :
شولز، رينهارد، (1391)؛ نگاهي نو به تاريخ جهان اسلام، ترجمه ي امير بهرام عرب احمدي، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول