داستان کوتاه

پس از جنگ حنين كه در سال هشتم هجري در طائف واقع شد، مسلمانان با پيروزي كامل و بدست آوردن غنائم و اسيران بسيار از دشمن به مدينه بازگشتند.
در ميان اسيران از طايفه «طي» دختركي ديده مي‌شد، به حضور پيامبر (صلی الله علیه وآله) آمد و عرض كرد: «پدر من «حاتم طائي» شخصي آزاد مرد و سخي بود و به بي پناهان پناه مي‌داد، اسيران را آزاد مي‌كرد، مهمان نواز بود، در برخورد با افراد، بلند سلام مي‌كرد. در رفع نياز نيازمندان مي‌كوشيد».
پيامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «‌اي دخترك اين صفات از صفات مؤمنان راستين است. اگر پدرت مسلمان بود، براي او طلب آمرزش و رحمت مي‌كردم ولي من اخلاق نيك را دوست دارم چنانكه خداوند دوست دارد».
به اين خاطر كه پدر آن دخترك، مردي داراي صفات عالي انساني بود، پيامبر (صلی الله علیه وآله) او را آزاد كرد و احترام شاياني به او نمود (1).
جالب اينكه دختر حليمه سعديه (خواهر رضاعي پيامبر (صلی الله علیه وآله) نيز در ميان اسيران بود، وقتي پيامبر (صلی الله علیه وآله) را ديد نزديك آمد و عرض كرد: «‌اي محمد (صلی الله علیه وآله) خواهرت اسير است».
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا او را ديد برخاست و عباي خود را فرش زمين كرد و او را روي آن نشاند و با احترام و محبت خاصي از او دلجوئي كرد و از خانواده او احوال‌پرسي نمود، چرا كه مادر او به پيامبر (صلی الله علیه وآله) هنگام كودكي شير داده بود و از پيامبر (صلی الله علیه وآله) نگهداري مي‌كرد (2) و پيامبر (صلی الله علیه وآله) اينچنين به عهد خود وفا نمود.

پي‌نوشت‌ها:

1.‌ آداب معاشرت محمد(صلی الله علیه وآله)، مولي محسن فيض، ص 24.
2.‌ اعلام الوري، ص 126.

منابع مقاله :
مهر و قهر، ناشر مركز فرهنگي شهيد مدرس، محل چاپ اصفهان، سال چاپ 1385، نوبت چاپ ششم، صفحه 98 .
www.irc.ir