نويسنده: ابراهيم كلانتري (1)




 

چكيده

آيا مفاهيم و معارف آسماني قرآن كريم فقط در آنچه ظاهر آيات آن را بيان مي كنند خلاصه مي شود؟ يا آنكه علاوه بر ظواهر آيات، معارف ديگري را نيز مي توان از آيه هاي قرآن دريافت كرد؟
نظريه ي بطون در پاسخ به سؤال بالا به تبيين اين حقيقت مي پردازد كه آيات قرآن كريم علاوه بر آنچه با ظاهر خود عرضه مي كنند، مفاهيم و معارف بسياري را نيز در وراي ظاهر خود جاي داده اند كه با رعايت شرايط و عمل به ضوابطي چند مي توان به آن مفاهيم و معارف ناپيدا دست يافت. اين حقيقت گرچه از گذشته ي دور در ميان انديشمندان قرآن پژوه مطرح بوده و توجه به آن از سوي پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت پاك آن حضرت به صورت جدي تذكر داده شده است، اما آنچه ديدگاه قرآن پژوه معاصر آيت الله محمدهادي معرفت را از پيشينيان و معاصران وي متمايز مي سازد، توجه جدي، كنكاش عالمانه و روشمند در مسأله ي بطون و استناد آن به آيات و روايات و ارائه ي ديدگاهي روشن تر و جامع تر درباره ي بطون آيات مي باشد. بر اساس نظريه ي ايشان، رمز جاودانگي قرآن در بستر متحول زمان در بطون آيات آن نهفته است و همين نكته ي مهم اهميت پرداختن روشمند به مسأله ي بطون را براي متفكران اين عصر دوچندان كرده است. با طرح نظريه ي بطون ممكن است اشكالات و ابهاماتي در ذهن هاي نكته بين رخ نمايد كه صاحب اين ديدگاه تلاش كرده به بسياري از آن ها پاسخ دهد.

واژه هاي كليدي:

بطن، بطون، جاودانگي، آيات، روايات.

درآمد

جاودانگي قرآن كريم يكي از باورهاي ترديدناپذير عموم مسلمانان است. اين باور مسايل گوناگوني را در خود نهفته دارد كه گذر زمان و برخورد آدميان با موضوعات و مسايل جديد در عرصه ي حيات فردي و جمعي خود به ظهور و بروز بيشتر از مسايل انجاميده و انديشمندان مسلمان را ناگزير از پرداختن به آن ها كرده است.
از جمله ي اين مسايل چگونگي ابديت قرآن در بستر متحول زمان است. توضيح اين مسأله بدين قرار است كه چگونگي يك مجموعه به ظاهر ثابت و محدود مي تواند در بستر زمان جريان يابد و بر نيازهاي متغير و نامحدود بشر پرتو افكند؟
رقم آيات قرآن 6236 آيه است كه گزاره ها و ساختار تركيبي و واژگاني آن از بدو نزول تاكنون ( كه بيش از چهارده قرن از نزول آن گذشته است ) همواره به صورت كنوني ثابت بوده و بر اساس باور به جاودانگي قرآن تا پايان عمر دنيا نيز چنين خواهد بود. اين در حالي است كه گذر زمان به سرعت زندگي آدميان را متحول كرده و همين تحول، هزاران نياز جديد در عرصه ي معرفت و معيشت انسان ها پديد آورده است، نيازهايي كه در عصر نزول قرآن نه تنها مطرح نبوده اند، كه حتي در تصور انسان آن عصر هم نمي گنجيده اند. ظهور و بروز تحول و به تبع‌ آن پديدار شدن نيازهاي جديد در زندگي بشر اينك خود به عنوان يك قاعده ي ثابت مورد قبول همه ي انديشمندان جهان قرار گرفته است.
از سوي ديگر اعتقاد به ابديت و خلود قرآن در حقيقت به معني اعتقاد به حيات جاودانه و جريان و سريان مستمر و سرزنده ي آيات قرآن در متن زندگي دايماً متحول آدميان است.
از كنار هم قرار دادن آن حقيقت و اين باور، معماي چگونگي ربط ميان ثابت [ = متن قرآن ] و متغير [ = زندگي بشر ] متولد مي شود و انديشمند مسلمان را در انديشه ي حل آن فرو مي برد.
به يقين رازگشايي از اين معناي نه چندان آسان، وجهه ي همت و تلاش علمي بسياري از متفكران مسلمان به ويژه پژوهشگران حوزه ي قرآن و تفسير بوده است، اما به نظر مي رسد توفيق نيل به حل معقول و روشمند اين معما با بسياري از اين گونه مساعي مشكور، رفيق نگشته است.
آنچه تلاش هاي علمي و مساعي خالصانه ي قرآن پژوه فرزانه، استاد فقيد آيت الله محمدهادي معرفت ( قدس سره ) را از ساير فرزانگان اين عصر متمايز مي سازد، توجه جدي به اين معما و جسارت ستودني در ارايه ي نظريه اي معقول و روشمند براي حل آن است. وي ضمن توجه به اهميت مسأله و با تمسك به رهنمودهاي پيامبر گرامي اسلام ( ص) و اهل بيت پاكش (عليه السلام) با طرح « نظريه بطون » و بحث و بررسي نسبتاً جامعي پيرامون آن، سازوكار دقيقي را در مسأله ي چگونگي ابديت قرآن در بستر متحول زمان در اختيار علاقمندان به ساحت ملكوتي قرآن كريم قرار داده است.
راقم اين سطور تلاش خواهد كرد به تبيين ديدگاه مذكور بپردازد و تا آنجا كه اختصار اين نوشتار اجازه دهد، ابعاد بيشتري از آن را در معرض استفاده و نقد و نظر خوانندگان گرامي بگذارد.

مفهوم شناسي بطن در لغت

واژه شناسان در تعريف لغوي « بطن » سخنان مشابهي دارند كه در زير برخي از آن ها آمده است:
ابن منظور در ذيل واژه ي مذكور مي گويد:
" اَلبطنُ من كلّ شيئٍ جَوْفُه؛ (2)
بطن هرچيز درون و عمق آن است. "
فراهيدي در بيان مفهوم بطن چنين آورده است:
" بطن در هر چيزي خلاف ظهر است مانند بطن زمين و ظهر زمين و مانند باطن و ظاهر. (3) "
راغب اصفهاني در اين خصوص چنين مي گويد:
" اصل بطن عضوي از بدن است كه جمع آن بطون است. خداوند مي فرمايد: وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ ( نجم/ آيه ي 32 ) آنگاه كه شما جنين هايي در شكم مادرانتان بوديد. وَ قَد بَطنُته، يعني به بطن و عمق آن رسيدم. « بطن » ضد « ظهر » است ... و به هر موضوع پيچيده اي بطن و به هر موضوع آشكاري ظهر گفته مي شود ... به آنچه با حس درك مي شود « ظاهر » و به آنچه از حس پنهان است « باطن » گفته مي شود. (4) "
زبيدي، (5) ابن فارس (6) و ابن اثير (7) نيز در چيستي بطن سخناني مشابه آنچه گذشت آورده اند.

مفهوم شناسي بطن در اصطلاح

در بيان مفهوم اصطلاحي « بطن » بسياري از انديشمندان قرآن پژوه تنها به ذكر آنچه در روايات اين باب آمده است بسنده نموده و از ارايه ي تعريف روشني براي آن خودداري كرده اند.
شيخ طوسي ( م 460 ق ) پس از نقل اين روايت از پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) ما نزل من القرآنِ مِن آيةٍ الّا و لَه ظَهرٌ وَ بَطْنُ. چهار تعريف براي ظهر و بطن محتمل دانسته كه هر كدام نيز قائليني داشته اند. (8) سيوطي ( م 911 ق ) نيز در روشي مشابه علاوه بر چهار تعريف مذكور در كلام شيخ طوسي دو تعريف ديگر را نيز بر آن ها افزوده است. (9) زركشي ( م 794 ق ) در بيان چيستي « ظاهر » و « باطن » قرآن فقط به بيان يك تعريف بسنده كرده و چنين گفته است:
" ظاهر قرآن، تلاوت آن و باطن قرآن، فهم و درك آن است. (10) "
با آنكه خطوط كلي در باب ذوبطون بودن آيات قرآن در گام نخست در سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليه السلام) ترسيم شده و سپس به كتب تفسير و علوم قرآن راه يافته است، اما آنچه موجب توجه دقيق تر انديشمندان ديني به مسأله بطون و ارايه ي تعريفي روشن از آن شده است. مواجهه با دنياي جديد و ظهور و بروز تحولات چشمگير و به تبع آن حاجت هاي نوظهور در عرصه ي زندگي بشر و به دنبال آن نوعي مراجعه ي متفاوت به آيات قرآن بوده است. اين مواجهه ي عيني با واقعيت هاي جديد در عرصه ي معرفت و معيشت اهميت بطون را در ذهن انديشمند ديني دو چندان مي كند. به همين سبب با مراجعه به آثار انديشمندان قرآن پژوه در بيش از يك سده ي اخير نه تنها به تعريف روشن و قابل فهمي از « بطن » دست مي يابيم كه به بسياري از شاخص ها و ضوابط مهم ديگر نيز در همين حوزه نايل مي شويم. با عنايت به اين واقعيت است كه استاد محمدهادي معرفت كوشيد تا تعريف روشني از « بطن » ارائه نمايد و با بيان هاي متفاوت به نشان دادن مرزهاي آن با « ظاهر » همت گمارد. وي در اين خصوص مي گويد:
مقصود از بطن آيه، مفهوم گسترده و دامنه داري است كه در پس پرده ظهر ( يعني ظاهر، كه در بند خصوصيات مورد نزول است ) نهفته است كه تحت شرايطي اين مفهوم وسيع بايستي از بطن آيه استخراج شود. (11)
وي در جاي ديگر آنگاه كه به بيان معاني تأويل پرداخته، معناي چهارم تأويل را « انتزاع مفهوم عام و گسترده از آيه اي كه در مورد خاصي نازل شده است » دانسته و سپس در توضيح بيشتر آن چنين مي گويد:
از تأويل به اين معنا، گاهي به « بطن » يعني معناي ثانوي و پوشيده اي كه از ظاهر آيه به دست نمي آيد هم تعبير شده است، در مقابل « ظهر » يعني معناي اوليه اي كه ظاهر آيه بر حسب وضع و كاربرد، آن معنا را مي فهماند. (12)
استاد معرفت در موضع ديگري علاوه بر ارايه ي تعريف فوق به صورت وسيع و جامعي درباره ي آن بحث مي كند. (13)
پيش از وي، علامه ي طباطبايي (قدس سره) در بيان چيستي بطون تعريف مشاهبي ارايه كرده است، وي مي گويد:
" بطن معناي نهفته در زير ظاهر است، چه آن معني يكي باشد يا بيشتر، نزديك به معني ظاهري باشد يا دور از آن. (14) "
برخي ديگر از انديشمندان معاصر نيز در مفهوم شناسي اصطلاحي « بطن » تعريفي مشابه تعريف فوق ارايه كرده اند. (15)
بر اساس آنچه در بيان قرآن پژوهان معاصر در مقايسه ميان « ظهر » و « بطن » مشاهده مي شود و در اساس بر روايت اين باب نيز مبتني مي باشد، مي توان بيان زير را تعريف اصطلاحي دو واژه ي مذكور به شمار آورد:
" « ظهر » قرآن عبارت است از لايه ي آشكار و معاني ظاهري آيات كه براي آشنايان به زبان، لغت و اسلوب كلام عرب قابل دسترسي مي باشد و « بطن » قرآن عبارت است از لايه ( يا لايه هاي ) پنهان و ناپيداي آيات كه آشنايي با زبان، لغت و اسلوب كلام عرب به تنهايي براي نيل به آن كافي نيست، بلكه دستيابي به آن به طور ضروري در گرو ژرفكاوي، تدبر و تعقل مستمر در معارف و مفاهيم قرآن و رعايت برخي ضوابط و شرايط ديگر، علاوه بر آشنايي با زبان و لغت عرب است. "

بطن در نگاه قرآن

قرآن كريم درباره ي اينكه همه ي آياتش و يا برخي از آن ها علاوه بر « ظهر » داراي « بطن » يا « بطون » نيز مي باشند، به صراحت سخني نگفته است، ليكن آيات بسياري است كه مي توان از آن ها به وجود لايه هاي متعدد معنايي براي آيات قرآن پي برد. آياتي كه همگان را به تدبر، تعقل و تفكر در قرآن دعوت و توصيه اكيد كرده اند، (16) همگي حكايت از وجود لايه هاي ژرف و عميق نهفته در وراي ظاهر آيات آن دارند. تدبر و ژرف انديشي در مجموعه اي از الفاظ و عبارات در صورتي منطقي و معقول مي نمايد كه علاوه بر مفاهيم و معارف برآمده از ظاهر الفاظ آن، حقايق ژرف و پنهاني نيز وراي آن عبارات نهفته باشد تا آدميان بتوانند با تدبر و ژرف انديشي به آن حقايق پنهان راه يابند.
استاد معرفت با تمسك به آيه ي شريفه ي أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (17) به استدلال در زمينه مطلب فوق پرداخته اند. وي در توضيح آيه ي شريفه چنين مي گويد:
" چرا با آن كه قرآن عربي بود و به زبان خودشان بود مي گويد أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا، اينها كه ترجمه و تعابير قرآن را قطعاً مي فهميدند، پس معناي اين كه عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا اين است كه پيام هايي كه در درون اينها است [ را ] درك نمي كردند، ... مسأله اين است، و اساساً سرّ جاودانگي قرآن در همين پيام هاي نهفته در دل آيات است نه در ظاهر سطحي آيات. (18) "

ذهبي

نيز با تمسك به آيات تدبر بر « ذوبطون » بودن آيات قرآن استدلال كرده است. وي بر اين مطلب تأكيد مي كند كه مخاطبان اوليه آيه هاي قرآن گروهي از اعراب بودند كه بدون شك نسبت به لغت و زبان عرب آگاهي كامل داشته اند و در فهم ظواهر آيات نيز با مشكلي روبه رو نبوده اند. مشكل اصلي آنان اين بود كه نسبت به مراد و مقصود الهي- كه در لايه هاي پنهان آيات نهفته است- توجه نشان نمي دادند، خداوند در اين آيات آنان را به اين حقيقت توجه داده است. (19)

بطن قرآن در نگاه روايات

به جرأت مي توان گفت آنچه قرآن پژوهان را به رأي قاطع در « ذوبطون » بودن آيات قرآن رسانده، روايات رسيده از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت پاك آن حضرت (عليه السلام) بوده است.
گستردگي روايات در اين باب به گونه اي است كه نقل همه ي آن ها در اين مختصر نمي گنجد. از اين رو در ذيل فقط به نقل پاره اي از روايات كه بر « ذوبطون » بودن قرآن صراحت دارند بسنده شده است.
1. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم):
" اِنَّ للقرآن ظهراً و بطناً و لِبطنه بَطنٌ الي سبعةِ ابْطُنِ (20)
براي قرآن ظاهري است و باطني و براي بطن آن باطن ديگري است تا هفت بطن. "
2. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم):
" ... و لَهُ ظَهرٌ‌و بطنٌ، فظاهرهُ حُكمٌ و باطنه علمٌ، ظاهرَهُ انيقٌ و باطنه عميق ... (21)
براي قرآن ظاهري است و باطني، ظاهرش حكم است و باطنش علم و دانش، ظاهرش زيبا و باطنش ژرف و عميق است. "
3. امام علي (عليه السلام):
" ... و اِنَّ القرآنَ ظاهرُهُ انيقٌ و باطنُه عميقٌ، لا تُفني عجائبه و لا تنقضي غَرائِبهُ و لا تكشفُ الظُّلُماتُ اِلّا بِه؛ (22) "
قرآن ظاهرش زيبا و باطنش ژرف است، شگفتي هايش تمام نمي شود و اسرار نهفته آن پايان نمي پذيرد و تاريکي ها جز با قرآن برطرف نگردد.
4. فريابي از سفيان و او از يونس بن عبيد و او از حسن نقل مي كند: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم):
" لكُلِّ آيةٍ ظهرٌ و بَطنٌ ... (23)
براي هر آيه ( از آيات قرآن ) ظهر و بطني است. "
5. ابن ابي حاتم از ضحاك و او از ابن عباس نقل كرده است:
" اِنَّ القرآن ذو شُجونِ و فنون و ظهورٍ و بطونٍ، لا تنقضي عجائبه و لا تبلغ غايته؛ (24)
قرآن پيچيدگي ها، روش ها، ظهرها و بطن هايي دارد، شگفتي هايش پايان نمي پذيرد و غايتش پيموده نشود. "
6. ذُريح محاربي از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند:
" اِنَّ للقرآنِ ظاهراً و باطناً؛ (25)
براي قرآن ظاهر و باطني است.
افزودن بر روايات بالا كه بر « ذوبطون » بودن آيات قرآن دلالت صريح دارند، روايات بسيار ديگري است كه برخي از آن ها به تبيين چيستي ظهر و بطن، پاره اي به نقش بطون در جاودانگي قرآن و بعضي ديگر بر اين مطلب كه آگاهي به همه علوم قرآن اعم از ظاهر و بطون به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و عترت طاهرينش (عليه السلام) اختصاص دارد، دلالت آشكار دارند. (26) "

درنگي بر اعتبار روايات بطون

فراواني و كثرت اين روايات و رواياتي با همين مضمون در منابع روايي و تفسيري شيعه و اهل سنت، به حدي است كه هيچ ترديدي در اعتبار و وثاقت آن ها باقي نمي گذارد.
به همين سبب برخي از انديشمندان روايات بطون را از جمله روايات « متواتر » به شمار آورده اند. (27) برخي ديگر اين روايات را مستفيض دانسته اند. (28) انديشمندان شهيري همچون محمدابن حسن طوسي در تبيان، عياشي در تفسير خود، محمدبن يعقوب كليني در كافي، جلال الدين سيوطي در اتقان، بدرالدين زركشي در برهان، علامه طباطبايي در الميزان نيز اين روايت ها را به عنوان روايات معتبر به ديده قبول تلقي كرده و به شرح و تحليل مضمون آن ها پرداخته اند. (29)
استاد معرفت (رحمة الله عليه) از جمله قرآن پژوهاني است كه روايات بطون را متواتر دانسته (30) و در آثار خود به صورت گسترده به آن ها تمسك كرده است.

تعداد و گستره ي بطون از منظر روايات

بيان روايات درباره ي تعداد بطون آيات قرآن يكسان نيست، برخي از روايت ها فقط از اشتمال آيه ها بر ظاهر و باطن، يا ظهر و بطن سخن گفته اند. برخي از ظهور و بطون ( به صيغه ي جمع ) سخن گفته اند و برخي ديگر از هفت بطن سخن به ميان آورده اند. بنابه نقل سيدحيدر آملي حديث معروف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كه از « هفت بطن » سخن گفته است، در برخي از نقل ها به جاي « سبعه »، « سبعين »، « سبع مائة » و « سبعين الف » هم وارد شده است. (31)
آنچه مي توان از مجموعه ي روايات به دست آورد اين است كه بطون قرآن به يك بطن محدود نيست، بلكه متعدد است و همين تعدد، رمز جاودانگي قرآن در بستر متحول زمان است؛ گرچه نمي توان رقم دقيقي براي آن ها مشخص كرد. شايد به كار گرفتن واژه « سبعه » يا « سبعين » و يا ساير ارقام در برخي از روايات و يا واژه ي « بطون » در برخي ديگر، كنايه از كثرت بطون باشد.
قرآن پژوهان و از جمله استاد معرفت (32) نيز مطابق با بيان روايات مشي كرده و بعضاً براي يك آيه به استنباط و تبيين چند بطن پرداخته اند. (33)
نكته ي ديگري كه از روايات بطون به دست مي آيد اين است كه ذو بطون بودن به تعداد مشخصي از آيات انحصار ندارد، بلكه همه ي آيات قرآن از اين ويژگي برخوردارند. صريح ترين روايت در اين خصوص روايت فضيل از امام باقر (عليه السلام) است كه در آن چنين آمده است:
" سألتُ أباجعفر (عليه السلام) عن هذه الرواية " ما مِن القرآن آيةٌ اِلّا و لها ظهرٌ و بطنٌ " فقال: ظهره تنزيله و بطنه تأويله ... (34). "
مشابه همين روايت در منابع اهل سنت نيز به نقل از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است. (35)
با توجه به اينكه روايات وارده در اين باب مرجع اصلي نظريه ي بطون به شمار مي آيند و همچنين با عنايت به صراحت موجود در آن ها كه بر ذوبطون بودن همه ي آيات قرآن دلالت آشكار دارند، نمي توان ذوبطون بودن را فقط به تعداد خاصي از آيات قرآن محدود ساخت. از اين رو ديدگاه استاد معرفت در اين خصوص كه ذوبطون بودن را به بخشي از آيات قرآن محدود ساخته اند (36) محل تأمل جدي خواهد بود.

نقش بطون در حيات جاودانه ي قرآن

آنچه در اين نوشتار از اهميت ويژه برخوردار است، بررسي نقش بطون و چگونگي آن در ابديت و جاودانگي قرآن است. آنچه از روايات و همچنين از سخنان انديشه وران قرآني به دست مي آيد، اعلام نوعي عظمت و فضيلت منحصر به فرد آيات قرآن نسبت به متون ديگر به سبب داشتن « بطون » افزودن به ظاهر است. گرچه متوني كه زاييده ي ذهن آدميان و يا تجربه ي عارفانه ي عارفان راستين است نيز مي تواند علاوه بر ظاهر، حامل معاني و معارف باطني متعددي باشند، اما يكي از تفاوت هاي عمده ي قرآن با اين گونه متون در اين است كه قرآن سخن خداوند است كه عالم و محيط بر اسرار آسمان ها و زمين است. (37) از اين رو آنچه معاني و معارف مورد نياز بشر در ژرفاي آيات آن جاي داده شده، همه از سر علم و آگاهي و اراده ي خداوند حكيم است. در حاليكه متون بشري به علت محدوديت و ضعف آگاهي صاحبان آن ها هرگز از ژرفا و عمقي كه مورد آگاهي و اراده ي صاحبان آن ها باشد، برخوردار نمي باشند. اين ويژگي منحصر به قرآن است (38) كه آن را در افقي فراتر از زمان و مكان مي نشاند و اجازه نمي دهد گرد كهنگي بر رخسار آيات زيباي آن بنشيند.
استاد معرفت (رحمة الله عليه) در گام نخست با تمسك به روايات اين باب توجه علاقمندان به ساحت ملكوتي قرآن را به اين ظرفيت ذاتي منحصر به فرد [ = بطون ] جلب مي كند و آنگاه به بيان چگونگي جريان يافتن بطون در بستر متحول زمان مي پردازد. وي بر اين نكته تأكيد مي كند كه اعتقاد به بطون نخستين نتيجه اش اين است كه مفسر را از توقف و جمود بر ظاهر آيات بازداشته و ذهن او را متوجه معارف و مفاهيم بسياري كه در پشت پرده ظاهر نهفته است مي كند. (39) دليل اينكه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) براي نخستين بار مسلمانان را به ذوبطون بودن قرآن توجه داده، اين بوده است كه آنان را از توقف در ظاهر بازداشته و به تدبر و ژرف انديشي در اعماق كلام الهي رهنمون شود. وي مي گويد:
" پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از روز اول متوجه اين نكته بود و خواست امتش را متوجه بكند كه خوب قرآن بر شما عرضه شد و به عنوان پند و اندرز، بسياري از مطالب را براي شما گفت، شما هم فهميديد، اما اين تنها ظاهر سطحي اين تعابير است، ولي قرآن وراي اين ظاهر يك باطني هم دارد... در وراي اين سطح ظاهري پيام هايي هست كه هدف اصلي قرآن را تشكيل مي دهد، شما بايد برويد دنبال آن پيام ها و آن ها را به دست آوريد، نبايد به اين ظاهر لفظ اكتفا بكنيد. (40) "
در نگاه استاد معرفت، در صورتي كه مفسر گرفتار جمود بر ظاهر قرآن شود و از توجه به بطون و تلاش روشمند براي راهيابي به آن ها باز ماند، بدون آن كه خواسته باشد، به مرگ بسياري از آيات قرآن رأي داده است.
دليل اين امر اين است كه در فرايند نزول تدريجي قرآن بسياري از آيات در پي حوادث، مناسبت ها، پرسش ها و بروز مشكلات در جامعه اسلامي، بر پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) عرضه شده اند. اينك آن حوادث، مناسبت ها و شأن نزول هاي خاص از ميان رفته اند و اگر مفسر نتواند و يا نخواهد از ظاهر آيات كه ارتباط روشني با همان حوادث و مناسبت ها دارد عبور كند و با رعايت ضوابط به مفهومي عام و فراگير و معارفي متناسب با نيازهاي عصرها و نسل هاي پس از نزول دست يابد، عملاً قرآن را از صحنه ي زندگي انسان هاي پس از عصر نزول خارج ساخته و به مرگ بسياري از آيات آن رأي داده است.
" اين شأن نزول ها و مناسبت هايي كه ايجاب كرده آياتي نازل بشود و معني و مفهوم آيه را همين شأن نزول ها روشن مي كند، نمي تواند مقصود اصلي قرآن باشد، چون اگر اين باشد مثل نسخه اي است كه يك طبيب براي يك مريض مي نويسد، حتي اين نسخه را خود اين مريض براي هفته ي بعد نمي تواند عمل كند، چه رسد به ديگران، چون علاج مقطعي است، كه در بسياري از آيات اين گونه است. (41) "
بدينسان بطون ظرفيت ذاتي بسيار وسيع و عميقي براي آيات رقم مي زند كه نتيجه ي آن زدودن محدوديت ظاهري از آيات است. معناي اين سخن اين است كه هرگاه مفسر قرآن، آيه اي را پيش روي خود مي گذارد و درصدد تفسير آن برمي آيد، فقط با يك گزاره و پيام كه از ظاهر آيه به دست مي آيد روبه رو نيست، بلكه افزودن بر ظاهر با پيام هاي متعددي روبه رو است كه در وراي ظاهر آيه، يعني لايه هاي زيرين و ناآشكار آن نهفته است. اينكه مفسر چگونه و با چه ابزاري توفيق نيل به لايه هاي پنهان آيات را خواهد يافت، بحث ديگري است كه در ادامه ي همين نوشتار خواهد آمد.
مسأله ي بسيار دقيقي كه نبايد از آن غافل شد، توجه به چگونگي نقش بطون در جاودانگي قرآن در بستر متحول زمان است. به عبارت روشن تر، بطون نهفته در وراي ظاهر آيات چگونه با واقعيت هاي ساري و جاري در متن زندگي بشر مرتبط مي شوند و پرتو خود را بر نيازهاي متحول عصرها و نسل ها مي گسترانند؟
توجه به اين مسأله ي ظريف در آثار استاد معرفت (رحمة الله عليه) به روشني نمايان است. وي با تمسك به روايات رسيده در همين خصوص به حل مسأله مي پردازد. (42) روايت زير نمونه اي از اين دست روايات است كه دقايق فراواني را در حل مسأله مورد بحث عرضه مي كند:
" عن فُضيل ابن يسار، قال: سالتُ اباجعفر (عليه السلام) عَن هذه الرّواية « ما من القرآن آيةٌ اِلّا وَ لَها ظَهْرٌ و بَطنُ »، فقال (عليه السلام): ظهرهُ تنزيلُهُ و بَطْنُهُ تأويلُه، مِنه ما قَد مضي، و مِنهُ ما لم يَكُن، يجري كما يجري الشَّمسُ وَ القمر، ... (43) "

فضيل ابن يسار

گفت: از امام باقر (عليه السلام) درباره ي اين روايت سؤال كردم: « هيچ آيه اي از قرآن نيست مگر آنكه ظاهر و باطني دارد »، امام (عليه السلام) در پاسخ فرمود: ظاهر قرآن همان نزول آن و باطن آن تأويل آن است، برخي از قرآن تحقق يافته و برخي هنوز تحقق نيافته است، قرآن همانند خورشيد و ماه در حال جريان و پرتوافشاني است.
بر اساس اين روايت، آنچه آيات قرآن را در متن زندگي مخاطبان عصر نزول به جريان درآورده، همان ظاهر آيات است كه با قراين حالي و مقالي و شواهد عيني و شناخته شده براي مخاطبان عصر همراه بوده است، اما آنچه همين آيه را در فضاي معرفت و معيشت مخاطبان قرآن در عصر ها و نسل هاي پس از نزول به جريان درمي آورد، افزون بر ظاهر، بطون آيات است. از آن جا كه زندگي آدميان به صورت مستمر در حال جريان و تغيير است و از سويي از نزول آيات قرآن بيش از هزار و چهار صد سال گذشته است، مي توان چنين گفت كه بخشي از پيام ها و معارف آسماني آيات آن تحقق يافته و بخشي نيز در جريان مستمر زندگي بشر صورت تحقق خواهد يافت. از اين رو مي توان چنين نتيجه گرفت كه آيات قرآن كريم از آغاز نزول تا امروز و همچنين تا پايان عمر دنيا در حال جريان و پرتوافشاني است كه اين جريان گاهي به وسيله ي ظواهر آيات و گاهي به وسيله ي بطون آيات صورت مي گيرد.
امام باقر (عليه السلام) اين جريان مستمر آيات قرآن در زندگي بشر را به جريان مستمر خورشيد و ماه در هستي تشبيه كرده كه حاوي نكته ي بسيار ظريفي است. از عمر خورشيد و ماه ميلياردها سال مي گذرد و موجودات منظومه ي شمسي و مخلوقات كره ي خاكي همواره از نور، گرما، انواع اشعه هاي خورشيدي بهره مند بوده و خواهند بود. در نگاه سطحي چنين مي آيد كه در طي اين سال هاي متمادي آنچه تغييريافته، اشكال حيات در انواع موجودات و از جمله انسان بوده است كه در ابعاد مختلف اعم از زندگي اجتماعي، شهرسازي، تمدن، تكنولوژي، ارتباطات، دانش، سير و سفر و ... متحول گشته و در يك كلام زندگي آدميان از سطح نازل غارنشيني به سطح عالي و پيشرفته ي شهرنشيني و بسيار مدرن تغيير شكل داده است، ليكن خورشيد و ماه همچنان ثابت باقي مانده اند و به صورت تكراري در آمد و شد هستند. اما پيشرفت دانش بشري خط بطلان بر اين نگاه سطحي كشيده و نگاه عميقي جايگزين آن كرده است.
در اين نگاه عميق، خورشيد و ماه در عين ثبات ظاهري از يك پويايي، ديناميسم و تحرك دروني برخوردارند و در جريان مستمر خود در هر لحظه انرژي تازه و جديدي متوجه ي منظومه ي شمسي و موجودات كره ي خاكي مي كنند. اين انرژي تازه در تشخص مصداقي با انرژي هاي صادرشده از خورشيد و ماه درگذشته و آينده متفاوت است، گرچه در نوع و منشأ صدور با آن ها يكسان است. بر اساس اين نگاه موجودات كره ي خاكي از آغاز تاكنون در بستر متحول حيات، ظهور و افول يافته و هركدام سهم مشخص و تازه اي از انرژي خورشيد و ماه را به خود اختصاص داده اند، گرچه خورشيد و ماه در ظاهر ثابت مانده و در يك روند تكراري به آمد و رفت خود ادامه داده اند. بنابراين در كره ي خاكي و در طي ميلياردها سال كه از عمر آن گذشته است، هر موجودي و هر گونه اي از حيات و هر شكلي از اشكال متفاوت زندگي، اعم از غارنشيني يا برج نشيني، چه سطحي و چه مدرن، آنگاه كه ظهوريافته و در عرض تابش انرژي خورشيدي قرارگرفته، انرژي تازه و جديدي دريافت كرده است كه در تشخيص مصداقي با آنچه ساير موجودات دريافت كرده اند، متفاوت و در نوع و منشأ دريافت آن با آنچه ساير موجودات دريافت كرده اند يكسان مي باشد.
بر اساس تشبيه فوق بطون قرآن افزون بر آنكه آيات قرآن را واجد يك ظرفيت معنايي ژرف و نامحدود مي كند، نوعي پويايي، ديناميس و تحرك دروني نيز براي آيات رقم مي زند. اين پويايي دروني سبب مي شود كه هر گاه بر اثر تحولات عصرها و تغيير نسل ها، موضوع و مسأله ي جديدي در زندگي آدميان رخ نمايد كه نيازمند هدايت و حكمي از جانب وحي باشد، با عرضه ي آن بر قرآن، مشمول پرتوافشاني آيات وحي شده و معرفتي تازه و حكمي نو از ژرفاي بي انتهاي آيات وحي متوجه آن موضوع و مسأله نوظهور مي گردد. اين معرفت و حكم جديد در تشخيص مصداقي با ساير معارف و احكام گذشته و آينده متفاوت است. گرچه در نوع و منشأ صدور با ساير معارف و احكام قرآني يكسان است.
استاد معرفت (رحمة الله عليه)، با تمسك به روايت حضرت امام باقر (عليه السلام) و تشبيه زيبايي كه در آن بيان شده است، به حل و فصل مسأله ي چگونگي نقش بطون در جاودانگي قرآن پرداخته و در جمع بندي نهايي چنين مي گويد:
" اين خورشيدي كه امروز طلوع كرد، همان درخشندگي و همان شكوفايي و طراوت را كه ديروز داشت امروز هم دارد، يعني ديروز نو بود، امروز هم نو است، فردا هم نو است، و براي هميشه نو است. قرآن هم چنين ويژگي دارد؛ پيام هاي قرآن به گونه اي تنظيم شده است كه براي هميشه دستورالعمل تازه است، جامعه انساني و جامعه ي اسلامي در هر حادثه و پيش آمدي اگر به قرآن و به آيه ي مربوطه رجوع كند خيال مي كنند اين آيه براي همين حالا و براي همين حادثه نازل شده است، اين يكي از معايب و ويژگي هاي قرآن است. پس ببينيد كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از روز اول مردم را به اين نكته متوجه كرد كه قرآن پيام دارد و در دل اين آيات كه بر اساس اين مناسبات نازل شده است، پيام هاي جاويدي نهفته است، آن ها را بايد به دست آورد و حقيقت قرآن را همان پيام ها تشكيل مي دهد. (44) "
استاد معرفت در مواضع ديگر نيز با همين شيوه به حل و فصل مسأله ي مورد بحث پرداخته است. (45)

چگونگي دلالت ظاهر آيات بر بطون

اعتقاد به وجود بطن هاي متعدد در وراي ظاهر آيات قرآن به طور طبيعي به شكل گيري سؤال از چگونگي ربط ميان ظاهر و باطن و به عبارتي نوع دلالت منطقي ظاهر بر باطن مي انجامد.
استاد معرفت بر اين باور است كه دلالت ظاهر بر بطون از نوع دلالت التزامي غير بيّن است. (46)
بر اساس نظر ايشان، معناي مطابقي و مستقيم هر كدام از آيات قرآن همان معناي ظاهري است كه با آگاهي از لغت، اصول اوليه ي محاوره و ساختار تركيبي زبان عرب، به دست مي آيد و تنها لوازم پنهان و ناآشكار ( غير بيّن ) معناي ظاهري، بطون آيات شمرده مي شوند كه به دست آوردن آن ها در گرو تدبر، تعمق و اجتهاد در آيات است. (47)
علامه طباطبايي ( قدس سره ) در پاسخ به پرسش بالا، رأي ديگري اختيار كرده اند. وي بر اين باور است كه دلالت ظاهر بر بطون از نوع دلالت مطابقي است. بر اساس اين ديدگاه، هركدام از بطن هاي آيه مرتبه اي از مراتب و لايه اي از لايه هاي گوناگون معنايي همان آيه به شمار مي آيد كه پس از كشف آيه با همان ظاهر و ساختار تركيبي بالمطابقه بر آن دلالت دارد. (48) معناي اين سخن اين است كه هر كدام از بطن هاي آيه معناي مستقيم همان آيه و مورد اراده ي خداوند است، از اين رو استناد آن به خداوند و وحي، استنادي حقيقي صادق و منطقي خواهد بود.
در نگاه راقم اين سطور، ديدگاه علامه طباطبايي از جهات مختلف به واقع نزديك تر است، زيرا:
" اولاً: لسان و لحن روايات ظاهر و باطن درصدد بيان نوعي عظمت و فضيلت وحي قرآني به سبب داشتن بطون، نسبت به محاورات و مكتوبات بشري است. چنين ويژگي در صورتي تحقق عيني مي يابد كه معاني پنهان ( بطون ) را مقصود مستقيم و مطابق آيات و مورد اراده ي ذاتي خداوند بدانيم بي ترديد داشتن مجموعه اي از لوازم بيّن يا غيربيّن به وحي آسماني اختصاص ندارد. همانگونه كه چنين لوازمي عظمت و فضيلتي نيز براي قرآن رقم نمي زند. "
ثانياً: بخشي از همين روايت آگاهي از همه ي بطون را موجب فضيلت اهل بيت (عليه السلام) بر ساير انسان ها مي شمارد (49) و اين نيز با ديدگاه علامه به دست آمدني است، زيرا آگاهي بر مجموعه اي از معاني مطابقي و مورد اراده ي خداوند در گرو شناختي ژرف و موجب فضيلت است، نه شناخت مجموعه اي از لوازم و ملازمات آشكار يا پنهان آيات. بدون ترديد چنين آگاهي ژرفي تنها با اتصال به منبع بي پايان علوم الهي امكان پذير است، يعني همان موهبتي كه فقط پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليه السلام) از آن برخوردارند.
ثالثاً: برخي از روايات اين باب كه در آن ها مطلبي توسط امامان (عليه السلام) به بطون قرآن نسبت داده شده، به گونه اي است كه راوي بين آن مطلب و معناي ظاهري آيه ملازمه اي نمي بيند و از اين رو با تعجب از چگونگي انتساب آن به قرآن سؤال كرده است و امام (عليه السلام) در پاسخ متذكر بطون قرآن مي شود. (50)
رابعاً: استناد مستقيم معاني باطني آيات به خداوند در صورتي منطقي جلوه مي كند كه اين گونه معاني، مدلول مطابقي آيات و مورد اراده ي مستقيم خداوند باشند. استناد لوازم آيات به خداوند به صورت مستقيم ممكن نيست، بلكه مي توان تنها آن ها را به كلام خداوند و به عبارتي لازمه ي كلام خداوند مستند دانست.
خامساً: جريان قرآن در بستر زمان به سبب داشتن بطون، كه در برخي از روايات همين باب به جريان خورشيد و ماه تشبيه شده است، (51) از طراوت و تازگي وحي آسماني در اثر جريان يافتن بطون در هر عصر و زماني حكايت دارد. اين روايات از جاري شدن بطون در بستر زمان به جاري شدن قرآن تعبير كرده و در حقيقت به تساوي بطون با قران نظر داده اند. تساوي بطون با قرآن در صورتي صادق است كه معاني باطني را همانند معاني ظاهري، مدلول مطابقي و مستقيم آيات بدانيم، زيرا لوازم آيات را نمي توان مساوي با قرآن قلمداد كرد.
توجه به جهات پنج گانه ي بالا به استواري بيشتر ديدگاه علامه مي انجامد و بر اساس آن اين نتيجه به دست مي آيد كه بطون آيات، لايه ها و مراتب معنايي متعدد و ژرفي هستند كه همانند لايه ي نخست آيات مدلول مطابقي ظواهر آيات مي باشند و با لوازم آشكار و ناآشكار آيات متفاوتند. به همين سبب نمي توان هر مطلبي را به سبب اندك ملازمه اي با معناي ظاهري آيات، بطون آن ها قلمداد كرد، بلكه دستيابي به بطون كاري ظريف و عرصه اي پرمخاطره است.

ضوابط راهيابي صحيح به بطون قرآن

طرح نظريه ي بطون، به صورت طبيعي مي تواند زمينه ساز نوعي تفسير به رأي و تحميل ديدگاه هاي ناصواب بر آيات قرآن باشد. به منظور جلوگيري از چنين نتيجه گيري غلطي، انديشمنداني كه به طرح و تقويت اين نظريه پرداخته اند سعي كرده اند در كنار طرح آن ديدگاه، بر ضوابط و قواعدي كه راهيابي صحيح و روشمند به بطون آيات را ممكن مي سازند نيز تصريح و تأكيد ورزند. در ميان انديشمندان قرآني، دقت و ظرافتي كه استاد معرفت در اين خصوص مبذول داشته اند، منحصر به شخص ايشان است. وي براي راهيابي روشمند به بطون به طرح دو ضابطه ي اصلي پرداخته اند كه در زير به اختصار مورد بررسي قرار مي گيرد:

1. رعايت مناسبت بين معناي ظاهري و بطون آيات:

نخستين ضابطه اي را كه در راهيابي به بطون بايد رعايت كرد، اين است كه معنا يا معاني متعددي كه از وراي ظاهر آيات استخراج مي شوند به هيچ روي با معاني آشكار آيات ( = ظاهر ) در تضاد و تنافي نباشند. (52) بر طبق اين ضابطه، ظاهر هر آيه همواره شاخص معتبري به شمار مي آيد كه اعتبار معارف پنهاني كه به تناسب نياز عصرها و نسل ها از همان آيه استخراج مي شود، با آن شاخص محك مي خورد. بر اين اساس ژرفا و بطون قرآن هرگز مجوز آن نيست كه از معناي آشكار و ظاهر آيه كه به طور قطع مورد اراده خداوند است، دست برداشته و خود را از ظاهر شريعت معاف بداريم.

شاطبي

( م 790 ق ) نيز نخستين شرط انتساب معناي پنهان به قرآن را تناسب آن با ظاهر آيه و مطابقت با قواعد عربي دانسته است. دليل وي بر شرط مذكور، عربي بودن زبان قرآن است، از اين رو اگر معناي مورد ادعا به هيچ وجه با ظاهر عربي آيه تناسب نداشته باشد، هيچ دليلي انتساب آن را به قرآن و خداوند تجويز نمي كند. (53) پيرو همين ضابطه استاد معرفت (رحمة الله عليه) و همچنين شابطي بسياري از تفاسير باطنيه و صوفيه را از آيات قرآن ناروا و غيرمجاز مي داند. (54)

صدرالدين شيرازي ( صدرالمتألهين )

نيز بر رعايت اين ضابطه در دستيابي صحيح به بطون تأكيد مي ورزد. (55)

2. تجزيه و تحليل عناصر موجود در آيه و يافتن محور اصلي پيام؛

دومين ضابطه براي نيل به معارف ژرف و پنهان آيات اين است كه همه ي عناصر دخيل در شكل گيري پيام آيه با دقت شناسايي و ميزان دخالت در هر كدام از آن ها در پيام، با استفاده از آگاهي ها، شواهد، آيات ديگر، روايات معتبر و يا حكم قطعي عقل مورد بررسي قرار گيرد. اين تلاش علمي ظريف « كه در منطق از آن به عنوان قانون « سير و تقسيم » و در اصول با عنوان « تنقيج مناط » تعبير مي شود » (56) به مفسر كمك مي كند تا محور اصلي آيه را تشخيص و حقيقت و مغز پيام را از لايه ي ظاهري آن بازشناسد. پيام و محور اصلي آيات است كه به گونه اي جاودانه بر فراز عصرها و نسل ها سير مي كند و شاخص صحت و سقم معارف و معاني ديگري مي شود كه به تناسب زمان ها و مكان ها از آيات استخراج و بر موضوعات و مسايل جزيي برآمده از متن زندگي آدميان تطبيق داده مي شوند. (57)
برخي از انديشمندان قرآن پژوه همچون زركشي (58) و سيوطي، (59) شرط نخست نيل به بطون قرآن را فهم ظاهر آيات آن دانسته اند. دليل آنان بر اين شرط اين است كه ظاهر آيات قرآن كه در قالب « لسان عربي مبين » در اختيار آدميان قرار گرفته، نخستين نقطه ي اتصال ميان انسان و معارف وحياني از ناحيه ي خداوند است. در صورتي كه اتصال انسان با وحي آسماني در اين نقطه تحقق يابد، زمينه راهيابي به مراحل ژرف ر وحي براي وي فراهم مي شود. در غير اين صورت هيچ تضميني براي نيل به معارف پنهان وحي وجود نخواهد داشت.
به نظر مي رسد اين شرط در ضابطه ي نخست كه استاد معرفت (رحمة الله عليه) و ساير انديشمندان براي نيل به بطون طرح كرده اند، مفروض واقع شده است، زيرا رعايت مناسبت بين معاني ظاهري و بطون آيات در صورتي عملي مي گردد كه در گام نخست، مفسر قرآن به شناخت صحيح از معاني ظاهري آيات نايل شده باشد تا در گام بعد به تعيين مناسبت ميان آن و بطون اقدام كند.

‌ شاطبي

شرط ديگري را نيز براي صحت انتساب معاني باطني به قرآن مطرح مي كند و آن نيز وجود شواهد و قراين معتبر لفظي يا معنوي است كه صحت معناي مورد ادعا را تأييد كند. (60) زرقاني نيز اين مطلب را مورد توجه قرار داده است. (61) به نظر مي رسد ضابطه ي نخست ما را از ذكر جداگانه ي اين ضابطه بي نياز مي سازد، زيرا مناسبت بطون با ظاهر آيات نزديك ترين و روشن ترين قرينه و شاهدي است كه همواره مي تواند مورد تمسك مفسر قرار گيرد، گرچه وجود شواهد و قراين لفظي يا معنوي ديگر مي تواند مفسر را در رسيدن به معاني پنهان آيات و تبيين آن ها به اطمينان بيشتري برساند.

پاسخ به سه پرسش ديگر

1. برخي از روايات و اختصاص علم قرآن به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ديگر از اختصاص علم قرآن- اعم از ظاهر و باطن- به اوصياي آن حضرت (عليه السلام) سخن گفته اند. با توجه به مضمون اين گونه روايات، آيا راهيابي به بطون قرآن براي غيرمعصومين (عليه السلام) امكان پذير خواهد بود؟
پاسخ: بدون شك راهيابي به آن بخش از بطون قرآن كه در راستاي رشد و كمال زندگي فردي و جمعي آدميان است، نه تنها ممكن كه لازمه ي ضرروي بُعد هدايت بخشي قرآن كريم است.
در صورتي كه اين بخش از ژرفاي قرآن از دسترس شناخت و فهم بشر خارج باشد، در اين صورت نمي توان قرآن را كتاب هدايت و دين را كمال يافته تلقي كرد. دعوت قرآن به تفكر و تدبر در آيات آن نيز به روشني بر امكان راهيابي به ژرفاي قرآن دلالت دارد، زيرا دعوت عمومي آدميان به امري كه اصولاً محال و از عده ي بشر خارج است، نه تنها نامعقول كه از ساحت قدس خداوند كريم به دور است.
اما معاني پنهان و ژرفي كه در راستاي رشد و كمال زندگي فردي و جمعي عموم انسان ها نمي باشند، از اسرار و رموز خاص ميان خالق هستي و انسان هاي كامل و بندگان برگزيده ي او؛ يعني پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، اوصيا و اولياي الله به شمار مي آيند. فهم اين اسرار فقط به همان انسان هاي برگزيده اختصاص دارد. حضرت امام خميني ( قدس سره ) در اين باره چنين مي گويد:
علوم قرآن و حديث را همه كس نمي تواند بفهمد و براي همه كس هم نيامده است، بلكه بعضي از آن ها رمز است ميان گوينده و يك دسته ي خاصي ... در قرآن از اين گونه رمز است ميان گوينده و يك دسته ي خاصي ... در قرآن از اين گونه رمزها است كه حتي به حسب روايات، جبرئيل هم كه قرآن را آورد، خود نمي دانست. معني آن را، فقط پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و هركس را او تعليم كرده، كشف اين رمزها را مي توانستند بنمايند، مانند همان حروفي كه در اول سوره ها است. (62)
اختصاص فهم اين بخش از بطون قرآن به انسان هاي كامل، هيچ خللي به كتاب هدايت بودن قرآن و كامل بودن دين وارد نمي سازد. تقسيم بندي معاني پنهان و بطون متعدد آيات به دو بخش عام و خاص، راه را براي درك معاني بسياري از روايات موجود در زمينه ي اختصاص فهم قرآن به انسان هاي برگزيده هموار مي سازد.
حضرت امام باقر (عليه السلام) در پايان مناظره ي پرمغز خود با قتادة بن دعامه، فقيه مردم بصره، در تحذير وي از تفسير قرآن چنين مي فرمايد:
" وَيحَك يا قتادة انّما يَعْرِفُ القرآنَ مَنْ خوطِبَ به؛ (63)
اي قتاده از تفسير قرآن پرهيز كن، تنها كسي قرآن را مي شناسد كه قرآن بر او نازل شده است. "
و در جاي ديگري مي فرمايد:
" ما يستطيعُ اَحَدٌ اَنْ يَدَّعي اَنَّ عِنده جميع القرآنِ كلّه ظاهره و باطنه غيرُ الأوصياء؛ (64) كسي قادر نيست ادعا نمايد كه ظاهر و باطن همه ي قرآن نزد اوست، مگر اوصياي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم). "
رواياتي از اين دست كه شناخت قرآن و يا اشراف بر همه ي ابعاد آن را به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اوصياي گرانقدرش منحصر مي دانند، ناظر بر آن گروه از لايه هاي پنهان قرآنند كه به مثابه رموز و اسرار ميان خداوند و بندگان برگزيده ي او به شمار مي آيند و فهم آن ها براي همگان ميسر نمي باشد.
معرفي پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) و اوصياي پاكش (عليه السلام) به عنوان عالمان به همه ي علوم قرآن، اعم از ظاهر و بطون به طور طبيعي اين نتيجه را به دنبال دارد كه برخي از بطون قرآن به صيد هيچ ذهن ژرف انديشي جز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليه السلام) درنمي آيد. از اين رو پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و عترت وي مرجع اصلي و اولي شناخت همه ي معارف قرآن و از جمله همه بطون آن به شمار مي آيند، گرچه شاگردان مكتب آنان نيز با پيروي از مشي و روش آنان و با رعايت ضوابط وضع شده در اين عرصه قادر به شناخت آن بخش از بطون قرآن كه در راستاي كمال آدميان و هدايت آنان در زندگي فردي و جمعي است، خواهند بود. استاد معرفت (رحمة الله عليه) بر اين باور است كه امكان راهيابي به بطون قرآن به اهل بيت (عليه السلام) اختصاص ندارد، بلكه روش آنان براي عالمان و مفسران راستين به منظور نيل به بطون قرآن راهگشا مي باشد. (65) وي مي گويد:
" ما در سايه رهنمود امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) مي توانيم به حقايق قرآن راه پيدا كنيم. اصلاً راه و روش اينكه ما به تفسير مشكلات قرآن پي ببريم در بطون آيات نهفته است، راه به دست آوردن و راز آن را ائمه به ما ارائه داده اند و آن ها معلم ما هستند. (66) "
نقش ائمه (عليه السلام) در تفسير و تبيين قرآن نقشي كليدي است، يعني راه فهم قرآن و نحوه ي استنباط و كشف معاني ظاهر و باطن را ائمه (عليه السلام) به ما ياد مي دهند، مانند يك استادي كه به شاگردان تعليم مي دهد كه مثلاً فقها چگونه از روايات و قرآن برداشت كنند. (67)
2. تلاش براي راهيابي به بطون قرآن به صورت طبيعي به توسعه و تعداد بطون به موازات توسعه نيازهاي مؤمنان در بستر متحول زمان مي انجامد. آيا چنين جريان مستمري به فاصله ي تدريجي ما از اصل قرآن و ظواهر آيات آن منجر نمي شود؟
پاسخ ضابطه ي نخست در چگونگي راهيابي به بطون قرآن كه مورد تأكيد استاد معرفت (رحمة الله عليه) و جمعي از قرآن پژوهان قرار گرفته، ضابطه اي هميشگي و مستمر است و رعايت آن موجب مي شود كه هيچگاه و در هيچ عصري ظاهر آيات قرآن كه شاخص اعتبار بطون آن به شمار مي آيند از نگاه ژرف انديش مفسر قرآن پنهان نماند. اين اصل موجب مي شود تا آيات قرآن در قالب الفاظ، گزاره ها و سبك و سياق ثابتي كه بر پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده اند، براي هميشه باقي بمانند و همواره وسيله و معبري براي انديشه ورزي و تدبر آدميان در همه ي عصرها و نسل ها در آيات وحي براي نيل به بطون آن ها باشند.
3. بر اساس نظريه بطون ممكن است در بستر متحول زمان در ذيل هر آيه از قرآن معاني متعددي رسميت يابند، آيا اين امر به صورت طبيعي به فهم هاي متفاوت و برداشت ها و تفسيرهاي گوناگون و متباين از قرآن نمي انجامد؟
پاسخ: برخي از نويسندگان معاصر چنين نتيجه اي را از نظريه ي بطون مترتب ساخته و از اين رهگذر رأي به پذيرش و رسميت يافتن نوعي پلوراليزم در تفسير قرآن داده اند؛ (68) ليكن به نظر مي رسد نشاندن چنين نتيجه اي بر ذوبطون بودن قرآن حكايت از بي وجهي و يا عدم شناخت نسبت به فهم روشمند بطون دارد. رسيدن به ژرفاي قرآن و لايه هاي معنايي متعدد آيات، اگر به گونه اي روشمند صورت پذيرد، هرگز به فهم ها و تفسيرهاي پلوراليستي و قرآن منتهي نمي شود. مراد از دستيابي روشمند به بطون اين است كه در فهم و تفسير بطون، ضوابطي كه بيش از اين به اختصار مورد بحث قرار گرفت و همچنين ضوابطي كه براي مفسر در جاي خود مقرر شده، به دقت در تفسير لحاظ شود.
در پرتو آن ضوابط، اولاً: راه براي هم نشيني بطون و ظاهر هر آيه هموار مي شود و ثانياً: همه ي بطن هايي كه از يك آيه و يا آيات متعدد به دست مي آيد در كنار همديگر قرار مي گيرند. بنابراين ضابطه مندي تفسير و كشف بطون، راه را بر هرگونه تعارض و تباين، چه جزيي و چه كلي در معاني و معارف به دست آمده از آيات، چه در ظاهر و چه در باطن ها، مسدود مي سازد. تلاش مستمر براي فهم و تفسير ضابطه مند معاني ژرف قرآن، مفسر را به اين نكته ژرف سوق مي دهد كه همه ي معاني و بطون به دست آمده از آيات را مراتب كمال يافته يك حقيقت و مؤيد و مكمل همديگر مي بيند. اين تلاش تا هر كجا كه ادامه يابد، به آشكارشدن لايه هاي جديدي از همان حقيقت منتهي مي شود كه نه تنها نافي لايه هاي پيشين نيست كه مرتبه ي كمال يافته ي آن ها به شمار مي آيد.
بلي! ممكن است در طول تاريخ بلندي كه بر قرآن گذشته است، تفسير و يا تفسيرهاي خارج از ضابطه اي نيز بر قرآن نگاشته شده باشد كه به طور طبيعي با تفاسير ديگر در تعارض و يا تباين جزيي و يا كلي باشند، مانند آنچه از باطنيه و يا صوفيه در تفسير پاره اي از آيات و يا سوره ها رسيده است؛ اما همه ي سخن اين است كه تفاسيري از اين دست را نمي توان در رديف تفسير صحيح و ضابطه مند قرآن به شمار آورد تا در پي آن مدعي نوعي پلوراليزم در تفسير قرآن شويم.

پي‌نوشت‌ها:

1. عضو هيأت علمي دانشگاه الزهرا.
2. محمدبن مكرم ابن منظور، لسان العرب، ذيل واژه ي بطن.
3. كتاب العين، ذيل واژه ي بطن.
4. راغب اصفهاني، مفردات، الفاظ القرآن، ذيل واژه ي بطن.
5. ر ك: زبيدي، تاج العروس، ذيل واژه ي بطن.
6. ر. ك: احمدبن فارس، معجم مقاييس اللغة، ذيل واژه ي بطن.
7. ر. ك: النهاية في غريب الحديث و الأثر، ذيل واژه ي بطن.
8. ر. ك: محمدبن حسن الشيخ الطوسيف التبيان في تفسيرالقرآن، ج1، ص 9.
9. ر. ك: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القران، ج2، ص 236.
10. ر.ك: بدرالدين الزركشي، البرهان في علوم القرآن، ج2، ص 170.
11. محمدهادي معرفت، علوم قرآني، ص 91.
12. تفسير و مفسران، ج1، ص 25.
13. ر. ك: محمدهادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج3، صص 30-28؛ فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره ي 21 و 22 ( بهار و تابستان 1379 )، صص 295-273، تحت عنوان گفت و گو با استاد معرفت.
14. سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج3، ص 74.
15. ر. ك: محمدحسين ذهبي، التفسير و المفسرون، ج2، صص 358-357؛ محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ص 439.
16. برخي از اين آيات عبارتند از: ص، آيه 29؛ نساء، آيه 82؛ محمد، آيه 24؛ نحل، آيه 44.
17. نساء، آيه ي 83.
18. فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره ي 21 و 22، بهار و تابستان 1379، ص 280.
19. ر. ك: التفسير و المفسرون، ج2، ص 353.
20. تفسيرالصافي، ج1، مقدمه ي 4.
21. اصول الكافي، ج4، ص 398.
22. نهج البلاغه، خطبه ي 18.
23. جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج2، ص 236.
24. محمود آلوسي، روح المعاني في تفسيرالقرآن العظيم و السبع المثاني، ج1، ص 7.
25. اصول الكافي، ج4، ص 549.
26. براي آشنايي با اينگونه روايات ر. ك: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج89، ص 78 به بعد ( باب اَنَّ القرآنِ ظاهراً و بَطناً و ... )، علامه مجلسي در اين باب 84 روايت را با اسناد گوناگون آورده است، همچنين محمّد بن مسعود العياشي، تفسيرالعياشي، ج1، صص 22 و 23 و اصول كافي، ج1، صص 333- 332 ( باب انّه لَمْ يَجمَعِ القرآنَ كُلَّهِ اِلَّا الائمه (عليه السلام) ... ).
27. ر. ك: آيت الله خوئي، محاضرات، ج1، ص 21؛ همچنين: محمدابن عبدالرحمن نهاوندي. نفحات الرحمن في تفسيرالقرآن، ج1، ص 28.
28. ر. ك: ابوالحسن عاملي اصفهاني، مرأةُ الأنوار و مشكوة الأسرار، ص 3.
29. ر. ك: همان.
30. ر. ك: تفسير و مفسران، ج1، ص 99.
31. ر. ك: نص النصوص، ص 72؛ همچنين جامع الأسرار، صص 530 و 610.
32. ر. ك: تفسير و مفسران، ج1، صص 30 و 98.
33. براي نمونه ر. ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، صص 28-27؛ همچنين: آيت الله ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج18، صص 465-461.
34. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج89، صص 97 و 94.
35. ر. ك: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج2، ص 236 و همچنين بدرالدين الزركشي، البرهان في علوم القرآن، ج2، ص 170.
36. ر. ك: فصلنامه ي كتاب نقد، شماره ي 35، صص 238-237.
37. ر. ك: فرقان، آيه 6.
38. ر. ك: تفسير و مفسران، ج1، ص 100.
39. ر. ك: فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره ي 21 و 2، ص 280.
40. همان.
41. همان.
42. ر. ك: فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره ي 21 و 22، صص 283-281؛ همچنين: محمدهادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج3، صص 29-28؛ تفسير و مفسران، ج1، ص 99.
43. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج89، ص 97.
44. فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره ي 21 و 22، صص 282-281.
45. ر. ك: تفسير و مفسران، ج1، صص 26-25؛ همچنين: محمدهادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج3، صص 29-28.
46. ر. ك: تفسير و مفسران، ج1، صص 31-30؛ و همچنين: فصلنامه ي كتاب نقد، شماره ي 35، ص 239.
47. همان.
48. ر. ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج3، ص 64؛ همچنين سيدمحمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 28.
49. ر. ك: اصول الكافي، ج1، ص 332.
50. ر. ك: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج89، ص 95. روايت جابر از امام باقر (عليه السلام).
51. همان، ص 97.
52. ر. ك: تفسير و مفسران، ج1، ص 29، همچنين فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره ي 21 و 22، صص 293-292.
53. ر. ك: الموافقات، ج3، صص 253-252.
54. ر. ك: همان.
55. ر. ك: مفاتيح الغيب، ص 82.
56. تفسير و مفسران، ج1، ص 32.
57. ر. ك: همان و همچنين: فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره ي 21 و 22، صص 292-290.
58. ر. ك: بدرالدين الزركشي، البرهان في علوم القرآن، ج2، ص 171.
59. ر. ك: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج2، ص 237.
60. ر. ك: الموافقات، ج3، صص 252 و 253.
61. ر. ك: محمد عبدالعظيم الزرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ص 439.
62. كشف الأسرار، ص 322.
63. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج46، ص 300.
64. اصول كافي، ج1، ص 332.
65. ر.ك: فصلنامه ي پژوهش هاي قرآني، شماره 21 و 22، صص 284-283.
66. همان، ص 282.
67. فصلنامه ي كتاب نقد، شماره ي 35، تابستان 1384، ص 212.
68. ر. ك: عبدالكريم سروش، « صراط هاي مستقيم »، ماهنامه ي كيان، شماره ي 36، فروردين و ارديبهشت 1376، صص 3-2.

منبع مقاله :
زيرنظر گروه قرآن پژوهي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي؛ ( 1387)، معرفت قرآني يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (رحمة الله عليه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول