نويسنده: حميد کريمي





 

آيا از ديدگاه اسلام عقل زن و مرد مساوي است؟

اگر جواب منفي است، آيا بيشتر بودن عقل مرد نسبت به زن، نقصي در انسانيت زن و در راه تکامل او شمرده نمي شود؟

اين مسأله همواره از موضوعات جنجال برانگيز تاريخ بوده است. منشأ اختلاف در آن نيز مانند بسياري از مسائل ديگر، برداشت ناقص و فهم ناصحيح از مطلب است.
براي روشن شدن پاسخ بايد به چند نکته توجه کرد:
اوّل: عقل در عرف و اصطلاح منطق، فلسفه و حديث، معاني متعدّدي دارد. يکي از معاني پرکاربرد آن، قوّه ي درک امور کلي و تجزيه و تحليل مفاهيم و استدلال است؛ يعني عقلي که براي گردش امور زندگي و اقتصاد و سياست بشري به کار مي آيد يا همان عقلي که موجب پيشرفت و توسعه ي علوم مختلف است. گاهي اين عقل به سه معناي مستقل از هم يعني عقل نظري، عقل عملي و عقل ابزاري به کار مي رود. (1)
از معاني ديگر عقل، آن است که موجب نجات بشر و عبوديت خداوند شود. (2)
نکته ي دوم: دانشمندان مي گويند متوسط اندازه ي مغز مرد از متوسط اندازه ي مغز زن بزرگ تر است، ولي نسبت حجم مغز به حجم کل بدن، در زن بيش تر است. (3)
البته نبايد از نظر دور داشت که رابطه ي مستقيم حجم مغز با توانايي قوه ي عقل ثابت نشده است.
همچنين احساسان زن از مرد رقيق تر است. زن در اموري که مورد علاقه يا موجب ترس اوست، بسيار زودتر، تحت تأثير احساسات خويش قرار مي گيرد، امّا سرد مزاج تر است. اين ها تنها بخشي از تفاوت هايي است که پس از اين خواهد آمد. (4)
نکته ي سوم: گاه حکمي مربوط به طبيعت يک عنوان است که شامل غالب افراد مي شود و گاه يک حکم مربوط به همه ي افراد زير مجموعه ي خود است. حال اگر حکمي به جنس موجودات نسبت داده شود، مربوط به طبيعت و ذات آن موجودات است به طور کلي، نه تک تک آن ها بدون استثناء. وقتي گفته مي شود بدن « جنس مرد » قوي تر از « جنس زن » است، اين حکم مربوط به تک تک مردان نيست، بلکه بسياري از زنان هستند که از حيث قدرت بدني بر بسياري از مردان برتري دارند، ولي طبيعت جنس مرد، قوي تر از جنس زن است. با توضيحي که گذشت معلوم مي شود وجود ده ها و صدها زني که قدرتي بيش از برخي مردان دارند، حکم کلي ما را ابطال نمي کند، همچنان که اگر مرداني صاحب صداي زير و نازک يا بدني ظريف باشند، وجود آن ها، اين حکم کلي را که صداي زنان زيرتر و نازک تر از مردان است، از بين نمي برد. از ديدگاه اسلام و با توجه به مجموعه ي آيات و روايات و فهم بزرگان دين، مرد از حيث قوه ي عقلاني به معناي اوّل و استدلال و تدبير در امور زندگي و اقتصاد و سياست بر جنس زن برتري دارد. دلايل اين مدّعا عبارتند از:
1. برداشت کلّي از منابع اصلي دين و احاديث
2. مشاهدات ما درباره ي مردان و زنان در طول تاريخ بشري و حيات عقلاني انسان بر حضور بيش تر مردان گواهي مي دهد. اين برتري اختصاص به برهه و زمان خاصي ندارد. حتّي در قرن بيستم و در جوامع غربي که تقريباً هيچ محدوديتي براي زنان در عرصه هاي مختلف قائل نيستند، برتري مردان مشاهده مي شود. نگاهي به فهرست متفکران بزرگ بشريت، فيزيکدان ها، شيمي دان ها، رياضي دان ها، فلاسفه، سياستمداران، مخترعين و مکتشفين و ديگران، اين برداشت را تثبيت خواهد کرد. بنابراين، اين فرضيه که برتري عقلي مردان به دليل عدم وجود زمينه براي تحرک و فعاليت فکري زنان در طّي تاريخ بوده، مردود است. (5)
روشن نيست که عقل محاسبه گر در مرد ذاتاً قوي تر است يا (6) برتري عقلي و هوشي مرد بر زن ذاتي نيست و در بعضي رشته ها و علوم زنان برتري دارند. به هر حال بروز و ظهور تعقّل در کارها و سنجيدگي اعمال در مردان بيش تر است زيرا قوت احساسات و عواطف زنان به تصميمات زن رنگ عاطفي مي دهد.
شايد کلام معروف امام علي (عليه السلام) در نهج البلاغه اشاره به همين باشد:
و امّا نقصان عقلهنّ فشهادة امرأتين کشهادةِ الرّجلِ الواحد. (7)
و امّا تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت است که شهادت دو زن برابر با شهادت يک مرد است.
در مواردي مثل گواهي دادن بر حوادث که انسان بيش تر در معرض عواطف قرار دارد، زنان آسيب پذيرترند. در نتيجه نظرات و تصميم هايشان در داوري ها، حوادث روزگار و فراز و نشيب ها نسبت به مردان از عقلانيت کم تري برخوردار است.
در مورد اين حديث شريف و برخي روايات ديگر که اشعار يا دلالت بر نقص عقل زن دارند، برخي گفته اند که شايد کلام مولا (عليه السلام) اشاره به زني خاص يعني عايشه و جريان جنگ جمل باشد نه عموم زنان، بنابراين، قضيه خارجي يا شخصيه است نه حقيقيه. (8) گاهي نيز در سند اين گونه احاديث مناقشه شده است، امّا به نظر مي رسد برداشت بهتر همان است که گذشت. هيچ کدام از آيات و روايات ما به صراحت دلالت بر نقص عقل زنان ندارد و حديث نهج البلاغه هم به موردي از موارد ظهور تعقل و آسيب پذيري زنان ازجهت عواطف و شرايط مختلف اشاره دارد.
بايد بين انتظاراتي که از زن و مرد داريم، مدارجي قائل شويم. (9) غالب مردان نيز زماني که تحت تأثير عواطف شديدي چون غم، شادي، غضب، شهوت و ترس قرار مي گيرند، قدرت تفکر، دورانديشي و داوري صحيح را از دست مي دهند.
تمام سخن اين است که دست آفرينش، براي مکمّل بودن دو جنس زن و مرد تفاوت هايي در خلقت ايجاد کرده است. همان گونه که ضعيف بودن عاطفي مرد امري مسلّم است و نقصي براي مرد يا کمالي براي زن به حساب نمي آيد، ضعيف بودن عقلي زن نيز، نقصي براي او و کمالي براي مرد شمرده نمي شود. خالق حکيم، مرد را براي غرضي خاص آفريده است و اندام مناسب، قدرت و صداي لازم و عقل متناسب با آن را در اختيار او قرار داده است، به همين ترتيب زن را نيز براي غرضي آفريده است و اندام مناسب، روحيه، صدا، عاطفه و ساير خصوصيات لازم را به او عطا فرموده است. اين گونه است که هيچ کدام از اين ويژگي ها نقص شمرده نمي شود، بلکه مي توان در آن ها نهايت تناسب را ديد.
آن چه در اسلام ارزش است، عقل به معناي دوم، تقوا، قرب الهي و کمالات معنوي و روحي است که همه به روح انساني و قابليت آن باز مي گردد و از اين حيث، زن و مرد همانند هستند قرآن به صراحت مي فرمايد:
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (10)
هر کسي با تقوي تر باشد، در درگاه ما مقرّب تر است.
در جهان آخرت و روز بازپسين، اصالت، اهميت و ارزش اساسي به تقوا، عمل صالح و نيت پاک و خالص است. در آن عالم نمي گويند هر که عقل معاش بيش تري دارد يا استدلال و مديريت قوي تري دارد، وارد بهشت شود و در جوار الهي مسکن گزيند، چنان که نمي گويند هر کس عاطفه و رقّت قلب بيش تري دارد، وارد جنّت شود.
با توجه به اينکه هدف از خلقت انسان نزديکي هر چه بيش تر به کمال مطلق است، تمام فضائل و رذايل کمالات و نقايص بشر، در قياس با آن هدف معنا پيدا مي کند. بنابراين، بنده ي مسلمان به خلقت الهي خرده نمي گيرد و در تقسيم مواهب و نعمت ها عدل الهي را فراموش نمي کند. مرد و زن در کنار يکديگر با استفاده از مجموع امکاناتي که در اختيار آن ها قرار گرفته، در ميدان خيرات و کمالات سبقت مي گيرند و يقين دارند که پروردگار عالم و عادل، در مقام پاداش و جزا، مانند مقام نعمات و عطايا ذرّه اي ظلم نخواهد کرد و با توجه به استعدادات و شرايط هر فرد و قشر و صنفي، به حساب اعمال انسان ها رسيدگي مي کند.
به اين ترتيب مي بينيم آن چه پيرامون برخي نقل هاي مذهي گفته شده است، چندان مورد قبول نيست و مسأله را به صورت ريشه اي حل نخواهد کرد. (11)

پي‌نوشت‌ها:

1.ر.ک: محمدرضا زيبايي نژاد و محمد تقي سبحاني: درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ج 1، صص 73 و 72.
2.در روايات آمده است: «العقل ما عُبِدَ بِه الرَّحمنُ وَ اکتُسِبَ بِه الجَنانُ» نگاه کنيد به: محمد بن يعقوب، اصول کافي، کتاب العقل؛ عبدالله جوادي آملي: نيز زن در آئينه ي جلال و جمال، صص 279 و 278.
3.ر. ک: مرتضي مطهري: نظام حقوق زن در اسلام، ص 174؛ محمد حکيمي و همکاران، کتاب زن، صص 190 و 189؛ آيزاک آسيموف، اسرار مغز آدمي، صص 147 – 171.
4.رجوع کنيد به پرسش مربوط به تفاوت هاي زن و مرد.
5.ر.ک: محمدرضا زيبايي نژاد و محمد تقي سبحاني: درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ج 1، ص 73.
6.در زمينه ي تفاوت هاي مختلف زن و مرد رجوع کنيد به: محمد حکيمي و همکاران، کتاب زن؛ نيز بنگريد به پرسش تفاوت هاي زن و مرد در همين کتاب و منابع آن.
7.نهج البلاغه، خطبه 80.
8.عبدالله جوادي آملي، زن در آئينه ي جلال و جمال، صص 345 – 339.
9.ر. ک به: محمد تقي مصباح يزدي: پرسش ها و پاسخ ها، ج 5، صص 28 – 23؛ محمدرضا زيبايي نژاد و محمد تقي سبحاني: درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ج 1، صص 74 – 70.
10.حجرات (49): 13.
11.ر. ک: محمدرضا زيبايي نژاد و محمد تقي سبحاني: درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ج 1، صص 70 – 77؛ عبدالله جوادي آملي: زن در آئينه ي جلال و جمال، صص 345 – 339.

منبع مقاله :
کريمي، حميد، (1387) حقوق زن، تهران: انتشارات کانون انديشه جوان، چاپ چهارم.