نويسنده: زهره فريدوني




 

عادت يکي از خصايص انسان است که به موجب آن، توجه فرد نسبت به پيرامون خود و به طور کلي هر آنچه که در ارتباط نزديک و هميشگي با وي مي باشد کم مي شود. به اين صورت که برخوردهاي مکرر با يک امر- اگرچه بسيار حياتي و مهم- موجب غفلت از اهميت و حساسيت آن مي گردد. براي مثال اگر علل و اسباب رسيدن به يک مقصد معين همواره فراهم باشد، توجه انسان نسبت به اهميت و نقش آن ها در رسيدن به هدف، کمرنگ مي گردد. بشر پرورش يافته دامان طبيعت است و زندگي او در بستر محيط زيست جريان دارد اما طبيعت هم يکي از حوزه هايي است که اغلب انسان ها از آن غافلند، زيرا در همه مراحل زندگي بشر او را همراهي و نيازهاي او را مرتفع کرده است. براي انسان اهميتي ندارد که خورشيد هر روز طلوع مي کند، چون پيوسته به همين منوال بوده و مهم نيست که چگونه اکسيژن هوا تأمين مي شود زيرا انسان همواره نفس کشيده و هميشه براي تنفس او اکسيژن مهيا بوده است. و به راستي انسان چه قدر به اين مسئله مي انديشد که ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تا دانه اي برويد و درختي به بار بنشيند...
خداوند در قرآن اين ويژگي انسان ها را چنين بيان مي کند:
وَ کَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ‌ ( يوسف/ 105 )
و بسا نشانه ها در آسمان ها و زمين هست که بر آن مي گذرند و از آن رويگردانند.
گياهان از نشانه هاي خداوند بر روي زمين هستند که نقش آن ها در زندگي انسان و محيط زيست او پوشيده مانده است. « در قرآن کريم متجاوز از 750 آيه وجود دارد که در آن ها به پديده هاي طبيعي اشاره شده است. در غالب اين آيات، مطالعه کتاب آفرينش و تدبر در آن ها توصيه شده است. از نظر قرآن، موجودات طبيعي آيات ( نشانه هاي ) حق تعالي هستند و طبيعت شناسي بايد به منزله آيت شناسي تلقي شود و ما را از آيات به صاحب آيات برساند و هدف غايي طبيعت شناسي از ديد قرآن، افزودن بر معرفت انسان ها نسبت به خداوند و تقرب به اوست ». (1)
محيط زيست از نظر لغوي متشکل از دو کلمه « محيط » و « زيست » است.
محيط به معناي « مکان، اوضاع و احوال آمده و آنچه که شخص يا چيزي را احاطه کرده است و منشأ تغيير و تحول است و به عبارتي به معناي فراگيرنده است » (2) و واژه زيست به معناي « زندگي، حيات و زيستن » (3) مي باشد. برنامه سازمان ملل متحد براي محيط زيست (PUNE)، محيط زيست را مأواي کامل انسان معرفي مي کند. (4)

اهميت محيط زيست

يکي از چالش هاي بسيار جدي در هزاره سوم، توجه به محيط زيست و بررسي مشکلات ناشي از تخريب آن است. انقلاب صنعتي اروپا و ورود تکنولوژي در زندگي انسان، پيامدهايي از قبيل آلوده شدن آب درياها و رودخانه ها، نابودن شدن جنگل ها و مراتع که به بيابان زايي منجر شده، پديد آمدن شکاف در لايه ازن، آلودگي هوا به خصوص در شهرهاي بزرگ که زاييده مصرف بي رويه سوخت و استفاده غيرصحيح از منابع زيستي است به همراه داشته که موجب خسارات جبران ناپذيري به جهان هستي شده اند. به طوري که در حال حاضر براي بقاي کل موجودات زنده، از جمله انسان، موضوعي مهم تر و ضروري تر از مسئله محيط زيست وجود ندارد و انسان امروز همه توان خويش را به کار گرفته تا اين معضل بزرگي را که به بار آورده به گونه اي حل و فصل نمايد. و از آنجايي که رفتار انسان نسبت به جامعه و محيط زيست برآمده از باورهاي فرهنگي و ديني اوست، طي چند سال اخير توجه به دين در حل اين بحران زيست محيطي آغاز شده است و در همين راستا انديشمندان و محققين مسلمان نيز تلاش خود را بر آن داشته اند تا با بهره گيري از کتاب آسماني آخرين فرستاده خداوند و نيز مکتب اسلام گامي در جهت حل اين معضل بردارند « چرا که ايشان بر اين باورند که بهترين نسخه شفابخش اين درد مزمن و ملال آور جهان معاصر را مي توان از لابه لاي آيات قرآن کريم و احاديث گهربار معصومين (عليهم السلام) استنباط کرد ». (5) آيات متعددي ( آل عمران/59؛ کهف /37؛ حج/5؛ فاطر/11؛ طه/55؛ روم/20 ) به خلقت و سرشته شدن انسان از خاک اشاره دارند:
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ ....( غافر/67 ).
اوست آن [ خداي ] که شما را از خاک آفريد...
« منظور از خلقت انسان از خاک اين است که خلقت انسان به زمين منتهي مي شود زيرا پيدايش مراتب تکوين انسان که شامل نطفه، علقه، مضغه و ساير مراتب مي باشد به عناصر زمين منتهي مي گردد ». (6) برخي نيز خلقت انسان از خاک را چنين تفسير کرده اند که پيدايش انسان از نطفه است که اجزاي سازنده آن از خون به وجود مي آيند و خون نيز از مواد غذايي پديد آمده است که با واسطه و يا مستقيماً به گياهان منتهي مي گردد، گياهاني که از خاک و آبند. (7) و نيز گفته شده اين آيه به خلقت پدر همه انسان ها- حضرت آدم (عليه السلام) - اشاره دارد. (8) و آيات ديگري به سرشته شدن انسان از طين ( گل ) ( انعام/2؛ اعراف/12؛ مؤمنون/12؛ سجده/7؛ صافات/11؛ ص 71 ) و يا صلصال ( گل خشک شده ) ( حجر/23 و 28 و 26؛ الرحمن /14 ) و نيز رويش و رشد گياه گونه وي (9) اشاره دارند که در واقع همه اين تعاريف بيانگر نزديکي انسان با طبيعت و عوامل آن ( خاک، آب و گياهان ) است. با اين وصف تأثير فراوان و شگرف طبيعت بر روح و جان آدمي قابل توجيه و فهم مي گردد و به روشني مي توان دريافت که چرا سبزه زارها، درياها، آسمان بيکران، آبشارها، کوه ها و ساير مظاهر طبيعت نقشي بسزا در آرامش و طيب خاطر انسان ها دارند و از اين همه، اهميت پرداختن به محيط زيست و حفظ و نگهداري آن آشکار مي گردد.
در اين ميان گياهان، از سويي خود از مظاهر طبيعت به شمار مي روند و ازسوي ديگر به عنوان يک عامل مهم در حفظ ديگر عوامل زيست محيطي مطرحند. لذا نقش تعيين کننده گياهان بر حيات جاري در کره زمين موجب گرديده تا دين مبين اسلام به درختان، جنگل ها، گل هاي زيبا و تمامي گياهان به عنوان يکي از مظاهر طبيعت و عاملي مؤثر بر محيط زيست، توجه ويژه داشته باشد. (10)

پيدايش مراتع

مراتع يکي از جلوه هاي محيط زيست گياهي هستند که در آيات به آن ها اشاره شده و اين امر نشانگر اهميت آن ها در محيط و زندگي انسان هاست:
وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحَاهَا أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا وَ الْجِبَالَ أَرْسَاهَا مَتَاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ‌ ( نازعات/ 30- 33).
و زمين را پس از آن بگسترانيد. [ و ] از آن آبش و گياهانش- يا چراگاهش- را بيرون آورد. و کوه ها را [ بر آن ] استوار و پابرجا گردانيد.
وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى‌ فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى‌ ( اعلي4-5)
و آن که [ گياه ] چراگاه را بيرون آورد- برويانيد- پس آن را خاشاکي خشک و سياه گردانيد.
« مرعي » به معني « چراگاه است »(11) و « جايي است که جنبندگان در آن مي چرند ».(12)
اغلب مفسرين نيز مرعي را چراگاه معني کرده اند، يعني جايي که چهارپايان از آن تغذيه مي کنند. (13) که در جاي ديگر با کلمه « أب » از آن ياد شده است:
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبّاً ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبّاً وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً وَ حَدَائِقَ غُلْباً وَ فَاکِهَةً وَ أَبّاً مَتَاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ‌ ( عبس /25-32).
همانا ما آب [ باران ] را فروريختيم فرو ريختني، سپس زمين را [ با سر بر آوردن گياهان ] بشکافيم شکافتني، پس در آن دانه ها رويانيديم و انگور و سبزي، ... و بوستان هاي پر درخت، و ميوه و علف، تا برخورداري باشد براي شما و چارپايان شما.
« أب » يعني « علوفه اي که براي چرانيدن حيوانات و درو کردن آماده مي شود ». (14)
اکثر مفسرين نيز أب را به معني چراگاه و علوفه چهارپايان مي دانند. (15) از ابن عباس نقل شده که « أب چراگاه و سبزه زار است ». (16) در واقع هر دو کلمه مرعي و أب معادل واژه مرتعند. زيرا « به طور کلي مرتع زميني است پوشيده از رستني ها که در آن دام ها و حيوانات قابل شکار علف خوار مي چرند ». (17)
اهميت شناسي و حفظ مراتع در زندگي انسان به اندازه اي است که امروزه در بسياري از کشورها به عنوان يک رشته دانشگاهي مستقل است.

تأمين فضاي سبز

خداوند انسان را در آغوش طبيعت آفريد و پاسخ نيازهاي او را نيز در طبيعت نهاد و در مقابل طبيعت را به خدمت انسان گماشت تا پاسخگوي نيازهاي او و ضامن حيات و بقاي او گردد. در اين بين نقش برخي از اجزاي طبيعت مانند درختان، جنگل ها و به طور کلي گياهان در زندگي انسان و بقاي او پررنگ تر از سايرين است. (18) از گذشته هاي دور گياهان، به خصوص جنگ ها نقش تعيين کننده اي در زندگي انسان داشته اند. تا مدت ها بيشتر به استفاده از چوب و نقش صنعتي گياهان توجه مي شد طوري که از قرن هفدهم تا ابتداي قرن نوزدهم که آستانه صنعتي شدن بود، جنگل ها ارزش اقتصادي زيادي يافتند و تبديل به يکي از منابع مهم اقتصادي کشورها شدند زيرا بخش عمده بودجه کشورها از فرآورده هاي جنگل ها تأمين مي شد. به مرور و با پيشرفت صنعت و افزايش عوارض ناشي از آن، ديگر خدمات درختان و گياهان به بشر که از جمله مهم ترين آن ها اثرات زيست محيطي گياهان و درختان است، به طور برجسته اي نمايان شد. زيرا جنگل ها نه تنها از مهم ترين منابع زيستي انسان به شمار مي آيند. بلکه در حفظ و نگهداري ديگرسيستم هاي حيات بخش نقش تعيين کننده اي دارند. به همين دليل تخريب جنگل ها (19) مشکلات جبران ناپذيري نظير از بين رفتن خاک، تغييرات آب و هوايي، انهدام منابع ژنتيکي و خشک شدن منابع آب هاي زيرزميني در پي خواهد داشت. مهم تر از آن و به قول وزير کشاورزي هند، نسل بشر در آينده به خاطر از بين رفتن پوشش گياهي با مشکل کمبود اکسيژن مواجه شده و نبود آن زندگي انسان ها را تهديد خواهد کرد. (20) اين اهميت و نقش تعيين کننده گياهان در محيط زيست از تعريفي که براي فضاي سبز آمده به روشني آشکار مي گردد. طبق اين تعريف فضاي سبز عبارت است از « جوامع گياهي اعم از درخت و درختچه، بوته، گل و چمن و ساير پوشش هاي نباتي که به منظور حفظ سلامتي روح و جسم انسان و فعال کردن بوم سازگان هاي طبيعي در بخشي از اراضي درون يا بيرون شهري ايجاد شده و هدف آن بهبود کيفيت زيست محيطي انسان هاست ». (21)
اهميت اين مطلب در آيات قرآن نيز ذکر شده است و خداوند از بين بردن مزارع و کشتزار و به قولي پوشش گياهي را از مصاديق فساد در روي زمين دانسته و به دنبال آن نابودي نسل ها را مطرح مي کند.
وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ ( بقره /205 ).
و چون والي و سرپرست کاري شود- و قدرت و رياست يابد يا چون پشت کند و از نزد تو بازگردد- مي کوشد تا در زمين تباهي کند و کشت و نسل- دام يا نژاد- را نابود سازد و خدا تباه کاري را دوست نمي دارد.
خداوند در اين آيه معناي فساد در زمين را بيان مي کند و اينکه از بين بردن حرث و نسل موجب فساد در زمين مي شود. به اين دليل که قوام حيات و بقاي انسان به تغذيه و توليد مثل است، که دو رکن اساسي و مهم در زندگي او هستند. انسان از نظر تغذيه به حيوانات و گياهان نيازمند است و حيوانات هم به گياهان وابسته اند. در حقيقت در امر تغذيه، گياهان اصل هستند و حرث هم همان پرورش گياهان است، خداوند اين چنين فساد در زمين را به حرث و نسل مرتبط مي کند زيرا از بين بردن حرث ونسل موجب نابودي انسان و در نتيجه ايجاد فساد در زمين مي شود. (22) به بيان ديگر، انساني که با از بين بردن گياهان و درخت ها و يا هر عملي در اين راستا، موجبات انهدام طبيعت و محيط زيست را فراهم آورد مصداق « مفسد في الارض » را پيدا مي کند. به طور قطع مفهوم « وَ لا تَعثَوا فِي الاَرض مُفسِدين » ( عنکبوت/ 36 ) و به عبارت ديگر منظور قرآن از « فساد در زمين » يا « مفسد في الارض » بودن که يکي از امور حقوقي در فقه اسلامي به شمار مي رود و در حوزه دين و عدالت اجتماعي مورد بحث و بررسي فقيهان مسلمان قرار گرفته است، جنبه اي طبيعي و کيهاني نيز دارد که مي توان نابودي و ويراني زمين ناشي از تخريب محيط زيست در عصر حاضر را بر آن منطبق دانست. (23) خداوند طبيعت و جهان هستي را با تمامي اجزاي آن در اختيار انسان قرار داده تا با استفاده صحيح از منابع، ضمن تأمين نيازهايش در آباداني آن بکوشد.
هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِيهَا ( هود /61 ).
او شما را از زمين آفريد و شما را در آن زندگاني داد- يا شما را به آباداني آن واداشت.
اين امر ميسر نيست مگر در سايه تصرف عادلانه در طبيعت، هر گونه تصرف افراطي، موجب اخلال در روند عادي طبيعت و بر هم زدن موازنه محيط زيست مي گردد. اين تغيير عملکرد آثار سوء بسياري دارد که در حيات موجودات زنده، به ويژه انسان تأثير مي گذارد. در فرهنگ اسلامي به اين استفاده نادرست از منابع، « کفران نعمت و اسراف » و به بهره برداري سالم از امکانات، « شکر نعمت » گفته مي شود. (24) در قرآن اسراف، که زمينه ساز تباهي و ويراني طبيعت است از مصاديق فساد در زمين دانسته شده است.
وَ لاَ تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ‌ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ يُصْلِحُونَ‌ ( شعرا/ 152- 151 ).
فرمان اسرافکاران را گردن منهيد، آنان که در زمين تباهکاري مي کنند و کار نيک و شايسته نمي کنند.
در بيان اهميت آباد کردن زمين که ايجاد فضاي سبز يکي از مصاديق آن است، از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند:
إن قامَتِ السّاعَةُ وَ في يَدِ أحدِکُمُ الفَسيلَةُ فَإنِ استَطاعَ أَن لا تَقُومَ السّاعَةَ حَتي يَغرِسَهَا فَليَغرِسَها. (25)
اگر نشايي در دست يکي از شماست و کمترين زماني تا برپايي قيامت داريد، در همان فرصت کوتاه آن نهال را بکاريد.
و در مقابل بي اعتنايي به طبيعت و از بين بردن گياهان امري نکوهيده است، تا آنجا که امام صادق (عليه السلام) قطع درختان ميوه را مستوجب عذاب الهي مي دانند:
لا تقطَّعوا الثَّمارَ فَيَصُبَّ الله عَلَيکُمُ العَذابَ صَبّا.(26)
درختان ميوه را قطع نکنيد زيرا در آن صورت خداوند عذابي سخت بر شما فرود خواهد آورد.
دين مبين اسلام بر ميانه روي در هر کار و از جمله در مصرف و استفاده از منابعي که در اختيار انسان قرار دارد، بسيار تأکيد کرده است. به اين معني که آدمي از منابع و طبيعت به اندازه اي بهره برداري کند که هم خودش تا زماني که در آن زندگي مي کند برخوردار باشد و هم نسل هايي که پس از او پا به عرصه وجود مي گذارند، امکان بهره برداري از اين منابع را داشته باشند.
خداوند در قرآن با عباراتي مانند و لا تُسرفوا ( انعام/ 141؛ اعراف /31 )، و لا تَعتَدوا ( بقره /190؛ مائده /87 ) و لا تَطغَوا ( طه /81؛ هود/112؛ الرحمن /8 ) انسان را از خارج شدن از مسير اعتدال نهي مي کند. زيرا انسان ها بر سر سفره خلقت ميهمانند و بايستي رعايت حقوق اين سفره الهي را بنمايند. رعايت اعتدال نه تنها مانع از فساد و تباهي محيط زيست مي گردد، بلکه به آباداني زمين نيز مي انجامد.

زيباسازي محيط زيست

گياهان هميشه براي بشر جنبه سمبليک و زيبايي داشته اند و انسان ها در تشبيهات، اشعار و ساير آثار هنري خود از گل ها و گياهان به عنوان سمبل زيبايي استفاده مي کردند. لذا اولين تأثيري که از گياهان در طبيعت به ذهن مي رسد نقش آن ها در زيباسازي محيط است، به طوري که کلمه زيبايي با تصوير گل ها در گياهان زيبا در ذهن همراه است و با شنيدن عبارت طبيعت زيبا، جنگل ها و فضاي سبز در ذهن مجسم مي شود که در قرآن با ظرافت به اين مطلب اشاره شده است:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ( حج /63 ).
آيا نديدي که خدا از آسمان آبي مي فرستد آنگاه زمين سرسبز مي گردد؟ آري، خداوند باريک بين و آگاه است.
« مخضّره » عبارت است از « سرسبزي همراه با طراوت و تازگي به گونه اي که طراوت جزئي از مفهوم اين کلمه است » .(27)
ظاهراً در اين آيه نسبت سبز شدن به زمين داده شده است ولي اين نسبت، يک نسبت مجازي است، نه حقيقي، زيرا اين گياهان هستند که سبز و خرم مي شوند نه خود زمين. گياهان پس از رويش و سرسبزي به گونه اي زمين را تحت پوشش قرار مي دهند و طوري جلوه گر مي شوند که گويي زمين عوض شده و سراسر سبزي و خرمي است و اين نکته ظريف و دقيقي است که در اين آيه نهفته است. « ان الله لطيف خبير » به اين معني است که قطعاً خداوند نسبت به موجودات لطف دارد و از احوال و اوضاع آن ها مطلع و آگاه است. آفرينش گياهان با اين لطافت و ظرافت و زيبايي نيز يکي از الطاف پروردگار يکتاست. از امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) در کتاب عيون اخبار رضا آمده است که ايشان به اين نکته اشاره کرده و فرموده اند « لطيف بودن خداوند که ما او را با آن مي خوانيم به دليل آفرينش مخلوقاتي لطيف و ظريف است که گياهان از آن ها مي باشند. » (28) و اين، همه نشان از تأثير شگرف گياه در چشم نواز کردن محيط زيست و زيبا ساختن آن دارد. جالب اينکه خداوند در اين آيه خود را با صفت « لطيف » مي خواند و اين نکته را يادآور مي شود که ديدن هر زيبايي و لطافتي، بايستي انسان را به سوي خالق يکتاي لطيف و زيباي جهان رهنمون سازد.
« آيا نديدي که خداوند چگونه با فروفرستادن باران زمين را زنده مي کند و انواع گوناگوني از گياهان را که به اشکال و رنگ هاي زيبا و شگفت انگيزند و سرشار از سرسبزي و طراوت، مي روياند به طوري که منظره زيبا و نظم شگفت انگيز آن ها چشم ها را خيره مي نمايد؟ » (29)
در جاي ديگر به صراحت به نقش زيباسازي و آراستن گياهان در زمين اشاره شده است:
فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّيَّنَتْ( يونس / 24 ).
پس رستني هاي زمين از آنچه مردم و چهارپايان مي خورند به آن درآميخت [ و روييد ] تا چون زمين آرايش خود [ از شکوفه ها و گل ها ] فراگرفت و آراسته شد.
« زُخرُف » در لغت به معني « زينت و نقش و نگار » است. (30) برخي مفسرين گفته اند: « زخرف شکوفه هاي رنگارنگي هستند که چشم را خيره مي کنند » (31) و منظور از آيه اين است که زمين با انواع گياهان که به رنگ هاي متنوع هستند، زيبا و بهجت انگيز شود(32). برخي نيز زمين را در اين حالت به عروس تشبيه کرده، مي گويند زمين مانند عروسي که لباس هاي رنگارنگ پوشيده و زينت داده شده، با انواع و اشکال گوناگون گياهان رنگارنگ آراسته گرديده است. (33)
درختان و به طور کلي گياهان، موجب ايجاد و بالا بردن کيفيت مرئي زيبايي در محيط مي شوند و به دليل اينکه موجوداتي زنده هستند و رشد نموده و در هر فصل تغيير مي کنند، در طراحي محيط و زيباسازي آن کاربرد فراواني دارند، به طوري که مي توان به وسيله آن ها محل هايي که چهره محيط را ناخوشايند مي کنند استتار کرد. علاوه بر اين گياهان و درختان به خاطر قابليت جذب گرد و غبار، در پاکيزگي هوا و محيط نقش بسزايي دارند. (34) درختان و به طور کلي گياهان به دليل تنوع رنگ برگ ها و گل هايشان در فصل هاي مختلف سال، منظره اي زيبا و در عين حال طبيعي را در برابر ديدگان انسان قرار مي دهند که مي توانند بهترين مرجع انسان هاي خسته از فشارهاي روحي زندگي ماشيني باشند زيرا در روزگاري که چشم انداز انسان ساختمان هاي بلند و ازدحام ماشين هاست، هيچ چيز به اندازه طبيعت زنده و شاداب و گل هاي رنگارنگ نمي تواند انسان را به آرامش و نشاط دعوت و چشم اندازي زيبا براي او ترسيم کند به ويژه رنگ سبز برگ هاي درختان و سبزه زار که از نظر روان شناسي اثر آرامش بخشي بر روح و روان انسان دارند. لذا يکي از عوامل مهم طراحي و زيباسازي محيط زندگي انسان، گياهانند.

پي‌نوشت‌ها:

1-مهدي گلشني، قرآن و علوم طبيعت، ص 111.
2- محمد معين، فرهنگ فارسي، ج2، ص 1717.
3- همان، ص 113.
4- زاکس اينيانس، بوم شناسي و فلسفه توسعه ، ص 58.
5- علي حسيني، بازخواني کتاب فقه محيط زيست، ص 131.
6- محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص 34.
7- احمد بن مصطفي مراغي، المراغي، ج24، ص 92؛ وهبة بن مصطفي زحيلي، المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، ج24، ص 158.
8- ابوجعفر محمد بن جرير طبري، جامع البيان، ج24، ص 54؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج8، ص 827؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج8، ص 162؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج11، ص 331.
9- وَ اللهُ أنبَتکُم مِّنَ الأرضِ نَبَاتاً ( نوح /17)
10- عيسي ولايي، الگوهاي رفتار با طبيعت ( محيط زيست ) از ديدگاه قرآن وسنت، ص 153.
11-راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ج1، ص 357.
12- حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج4، ص 162.
13- ابوجعفر محمد بن جرير طبري، جامع البيان، ج30، ص 97؛ محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 329؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج31، ص 129؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص 720؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج10، ص 217؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج15، 316؛ محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 266؛ حسين بن احمد حسيني پرتوي از قرآن، ج4، ص 10؛ علي اکبر قرشي، احسن الحديث، ج5، ص 344.
14- راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ج1، ص 59.
15- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 276؛ ابوبکر عتيق بن محمد سورآبادي، تفسير سورآبادي، ج4، ص 2769؛ فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج6، ص 565؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج20، ص 222؛ ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج5، ص 286؛ محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 210؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج6، 3833؛ عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج13، ص 397.
16- جلال الدين سيوطي، الدر المنثور، ج6، ص 316.
17- اسماعيل رستمي، منابع طبيعي و حفاظت از آن ها، ج1، ص 177.
18- محمد حسن رستمي، سيماي طبيعت در قرآن، ص 274.
19-deforestaion
20- هنريک مجنونيان، درختان و محيط زيست، ص 33.
21- همو، مباحثي پيرامون پارک ها، فضاي سبز و تفرجگاه ها، ص 39.
22- محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص 96.
23- حسين نصر، دين و نظم طبيعت، ص 490.
24- محمد حسين شمسايي، راهکارهاي حفاظت از محيط زيست (2)، ص 62.
25- محدث نوري، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج13، ص 460.
26-کليني، الکافي، ج5، ص 264؛ حرعاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج19، ص 39.
27- حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج3، ص 76.
28- محمد جواد نجفي خميني، تفسير آسان، ج13، ص 217.
29- احمد بن مصطفي مراغي، المراغي، ج17، ص 136.
30- خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج4، ص 338؛ راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ج1، ص 59.
31- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج5، ص 363.
32- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص 156؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل في تفسير القرآن، ج2، ص 416؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج5، ص 294؛ محمد جواد نجفي خميني، تفسير آسان، ج7، ص 109.
33-محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج2، ص 340؛ فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج2، ص 107؛ ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج2، ص 399؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج4، ص 34؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج6، 95؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج3، ص 1775؛ وهبة بن مصطفي زحيلي، المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، ج11، ص 147.
34- هنريک مجنونيان، درختان و محيط زيست، ص 202.

منبع مقاله :
فريدوني، زهره (1390)، نقش گياهان در زندگي انسان از ديدگاه قرآن، تهران: مؤسسه انتشارات اميرکبير، چاپ اول