نويسنده: جعفر يوسفي





 

فرهنگ که تشکيل دهنده هويت قومي و ملي است، مجموعه اي از معارف، معتقدات، هنر، صنايع، قوانين، اخلاق، رسوم و تمامي توانايي ها و عاداتي است که بشر به عنوان عضوي از جامعه اخذ مي نمايد. فرهنگ اقوام ايراني در عين حال که آن ها را از يکديگر متمايز مي سازد، مؤلفه هايي نيز دارد که آن ها را به هم پيوند داده و به يک خانواده بزرگ تبديل مي کند. قوم ترکمن نيز ضمن برخورداري از فرهنگ خاص قومي، داراي ويژگي هايي است که آن را با فرهنگ ملي پيوند مي زند. برخي از اين خصوصيات دو وجهي ( قومي و ملي ) را مي توان در ادبيات شفاهي چون افسانه ها قصه ها، ترانه ها، متل ها، معماها و مثل ها مشاهده کرد.

ترانه هاي قومي

موسيقي ترکمني تحت تأثير دو منبع « اغوذي » و « فارسي » است. اگرچه ترکمن ها در گذشته زندگي کوچ نشيني داشته اند ولي با گرويدن آن ها به اسلام و آغاز زندگي نيمه يکجانشيني و سرانجام يکجانشيني آنان در دوره معاصر، موسيقي ترکمني نيز مانند بسياري از مسائل فرهنگي و اجتماعي آنان تحت تأثير ايران قرار گرفت ( کاظمي، 1379، 101 ). بر همين اساس، موسيقي ترکمن مانند موسيقي بسياري از نقاط ديگر ايران در گذشته در بالندگي و تبليغ مفاهيم مذهبي نقش ارزنده اي داشته است، به گونه اي که مبلغين مذهبي، در عزا و عروسي با سرودن اشعار مذهبي، تبليغ مذهبي مي کرده اند.
نوازندگان موسيقي ترکمن « باغشي » نام دارند که به سمت بازمانده از دده قدرقود، فرزانگاني هستند که سينه شان گنجينه داستان هاي حماسي و عاشقانه، افسانه ها و نغمه ها و ... است ( بهار، 1362، 1 ). اين گويندگان و نوازندگان مردمي از روزگاران گذشته در ميان توده شعر مي گفتند، موسيقي شعر خود را مي ساختند و در روزهاي شادي و رنج، با مراسم ويژه و درخور توجه، در سرور يا اندوه مردم شريک مي شدند.
باغشي ها زبان گوياي مردم ترکمن بوده و در روزگاري که نگارش نبود، رسالت بزرگ دنبال کردن روايات، داستان ها، نقل ها و به طور بنيادي حرکت تاريخي، فرهنگي را مردان به دوش کشيدند. باغشي هاي ترکمن در طول تاريخ رنج ها، شادي ها، دردها و آرزوهاي مردم را با « دو تار » خود که به آن « تامديرا » نيز مي گويند بازگو کرده اند. « وامبري » در کتاب سياحت درويش دروغين خود در تأثيرپذيري مردم و دگرگوني روحيات از باغشي ها مي نويسد: آواز باغشي را که اشعار مخدومقلي را در آنجا مي خواند خيلي دوست داشتم و خاطره اش هرگز از ذهنم بيرون نخواهد رفت؛ به ويژه در ( اترک ) که چادر يکي از اين باغشي ها با ما همسايه بود و او بيشتر شب ها را با ما مي گذرانيد و هرگز نمي توان فراموش کرد؛ وقتي دوتار خود را به همراه مي آورد، فوراً جوان ها اطراف او گرد مي آمدند و او با آهنگ ها و داستان هاي پهلواني خود، همه را محفوظ مي کرد.
مضامين موسيقي ترکمن بر پايه چهار موضوع عام حماسي، عاشقانه- رمانتيک، عرفاني و ترانه هاي کار استوار است. از سوي ديگر نکته حائز اهميت در موسيقي ترکمني، آهنگ ها و نغمه هاي بي کلامي است که آن ها را به مناسبت هاي تاريخي و ملي ساخته اند. از ميان اين آهنگ ها و براي نمونه مي توان به قطعه اشاره کرد که به مناسبت رشادت ها و فداکاري هاي سلحشوران ترکمني در مقابل ارتش روس در سال 1879 م. در منطقه اي به نام « تپه گوگ » [ گوگ تپه ] ساخته شده است. اين موسيقي بي کلام حماسه موردنظر را به زباني ملوديک به نمايش مي گذارد. در اين حماسه ارتش روس پس از آنکه از تسخير اين تپه که کليد دستيابي به ترکمن صحراست، عاجز و درمانده مي شود، همه اطراف تپه را به وسيله باروت و مهمات جنگي منفجر مي سازد و قهرمانان قوم ترکمن در حالي که تا آخرين نفس پايمردي مي کنند به شهادت مي رسند ( کاظمي، 1379، 101- 102 ).
بخش زيادي از ترانه هاي ترکمني ايران با توجه به شرايط تهاجمي دشمنان نسبت به سرزمين ايران و تعلقات ملي و ديني، به مضامين شهادت، ايثار، وطن دوستي و استکبار ستيزي اختصاص يافته است، از جمله ترانه اي به نام « ايثار » که در آن، سراينده ضمن قدرداني از کساني که در راه وطن شهيد شده اند با بازماندگان آنان ابراز همدردي مي کند.
وطن او چون شهيد بران انسان لار
وطن سيزينگ قاش نيگزد اِمنت دار
ظالم اورشينگ جورين چکان مردان لار
سيزده بييک داغلاريالي قدرت بار
تاش نيگزدا باشيم را گماگَه تايين
داغ بولايين دردينگ بِرسانگ جيدايين
فرزندينگ آدينه قربان بولايين
و اتان ميزينگ توپراق نيدا آدينگ بار
سيزيالي قهرمان آتِهِم اِنه
چکربنَدين سووغات بِرِگ و اتانَه
حورمات نيگز مدام يوراکِدِه ياشار
فرزند نيگز تاريخ قلب مِن ياشار
ترجمه: اي انسان هايي که در راه وطن شهيد شديد! وطن شما، از شما تقدير مي کند. اي آزادگاني که سختي جنگ و جهاد را به جان خريديد! استواريتان بسان کوه هاي بلند بود. در مقابل شما سر فرود مي آورم و تعظيم مي کنم. دردهاي شما براي من! سختي هايتان را به جان خواهم خريد. و اي شهيدان فداي فرزندانتان شوم، که شما نام خود را با خون خود بر خاک وطن حک کرده ايد. هان اي مادران و پدران قهرمان که جگرگوشه خود را ارزاني وطن کرديد! حب شما در سينه ها خواهد زيست، چرا که فرزندانتان قلب تاريخند.
واژگان نمادين که به نوعي ترانه فوق را در زمره ترانه هاي ملي قرار مي دهند، عبارتند از تکريم و احترام انسان هايي که در راه وطن شهيد شده اند ( فداکاري، ايثار و بذل جان نموده اند )، توصيف پايمردي مبارزان راه وطن به کوه هاي استوار، قدرداني از آنان با گراميداشت فرزندان و بازماندگان آنان، و اشاره به اين مطلب که رشادت ها و سلحشوري هاي آنان همواره در ذهن ملت باقي و در تاريخ جاودان خواهد ماند ( کاظمي، 1379، 103 ).

ضرب المثل ها

براي پي بردن به عادات، انديشه ها، علايق و فرهنگ ملت يا قومي، ضرب المثل ها مي تواند يکي از منابع مهم باشد. در واقع ضرب المثل ها به ويژه ضرب المثل هاي ملي بازگو کننده آرزوها، احساسات و نگرش ها، شرايط اجتماعي و فرهنگي و هويت ملي و مؤلفه هاي آن است. امتزاج و اشتراک ضرب المثل هاي محلي، قومي و ملي بيانگر هويت و خاطرات مشترک مجموعه اي از جمعيت ها در يک سرزمين است. بر اين اساس ضرب المثل هاي مشترک ميان اقوام مختلف ايراني خود نشانه اي است از رابطه طولي فرهنگ هاي قومي نسبت به فرهنگ ملي، ايرانيان از ديرباز، در مثل آوري شهره بوده اند و مثل در ايران، سابقه اي کهن دارد. به اين ترتيب در سرزمين ايران به دليل قدمت فرهنگي، ضرب المثل هاي فراواني در ميان اقوام با زبان ها و لهجه هاي مختلف وجود دارد که عموماً داراي يک مفهوم و معناست و از سرچشمه هاي اصيل فرهنگ اسلامي و يا فرهنگ ايراني نشئت گرفته است. با نگاهي به ضرب المثل هاي ترکمن ها در آن ها به فراواني مي توان فرهنگ ملي و مفاهيم مشترک در ضرب المثل هاي ساير اقوام ايراني را ملاحظه کرد:
1- هر بير اکين اوز وقتنده بيشر: هر محصولي به وقت خودش مي رسد. اين ضرب المثل از عجله نکردن در کارها حکايت دارد.
2- کوپ بيل، آز گورله: بيشتر بدان، کمتر سخن بگو. مفهوم اين ضرب المثل که در روايات اسلامي و در فرهنگ ملي بسيار به آن تأکيد شده، از کم سخن گويي حکايت دارد.
3- اييه سيز اشه گي غورت ايير: خر بي صاحب طعمه گرگ خواهد شد.
4- خودپرست ليق دان بت پرست ليق غووي راق: بت پرستي به از خود پرستي. اين ضرب المثل از مذمت خودپرستي حکايت دارد که در روايات ديني نيز بسيار به آن تأکيد شده است.
5- بير غاپي ياپيق بولسا، مونگ غاپي آچيق: اگر يک در بسته باشد هزار در ديگر باز خواهد بود. اين مثل که مضمون آن در فرهنگ ديني در رد يأس و نااميدي بسيار مورد تأکيد واقع شده است، در ادبيات فارسي نيز به اين صورت آمده:
« گر ايزد ببندد ز حکمت دري *** به رحمت گشايد در ديگري ».
6- کوپ آيلانان ييقيلار: سرانجام زياد چرخيدن، افتادن است.
7- اود، اودندن دويماز، آدم عمردن: آتش از هيزم سير نمي شه آدمي از عمر.
8- ياغشي سوز بالدان سويجي: سخن نيک، شيرين تر از عسل است.
9- أر گزسه رزقي آچيلار، عيال گزسه عايبي: اگر شوهر سفر کند رزقش گشوده مي شود؛ زن اگر بگردد عيبش فاش مي شود.
10- دشمن سني تانامانقا، سن دشمني تانا: پيش از آنکه دشمن تو را بشناسد تو دشمنت را بشناس. اين مثل نيز بيانگر دشمن شناسي است که در روايات ديني به آن بسيار سفارش شده است.
11- اوز اويني قوللوق ادن، اولي ايلاته بگ بولار: کسي که خانه و منزل خود را به خوبي اداره کند، توانايي اداره نهادهاي اجتماعي بزرگ تر را نيز خواهد داشت.
12- اوزينگه يوقماجق ايشي، خلقا اتمه: آنچه را براي خود نمي پسندي براي ديگران هم نپسند. اين مثل هم به دليل اهميت آن در فرهنگ ديني و ملي به زبان هاي مختلف بيان شده است از جمله:
« چيزي که به خود روا نداري*** با کس مکن اي برادر من ».
13- حلواني حکيم ايير، شلاقي يتيم: حلوا نصيب حکيم مي شود و تازيانه نصيب يتيم.
14- بويي بير قارش، ديلي ايکي قارش: قد داره يک وجب، زبون داره دو وجب.
15- ايه سينه گرگ بولسا قونگشي سينه حرام: چراغي که به خانه رواست به مسجد حرام است.
16- اوين نينگ سونگي اورشا بارار: سرانجام شوخي، دعوا است.
17- ادبي کيمدن اوگراندينگ، ادب سيز لردن: ادب از که آموختي از بي ادبان.
18- آغز بيرليک همه زاتدان گويچلي دير: وحدت و همدلي از هر چيز ديگر قدرتمندتر است.
19- دوستدن سوزينگ گيزلامه: حرف دلت را از دوست پنهان نکن.
20- نفس بيز اژدهار؛ دولمازدم، دويمازدم: نفس و هوس انسان بسان اژدهايي سيري ناپذير است.
21- اوقووي هر وقت اوقيسنگ گيچ دال:هر وقت دنبال علم بروي دير نيست. اين مثل نيز به نوعي ترجمه حديث معروف « اطلبوا العلم من المهد الي الحد » است.
22- يگيت دايي سينا چکر: حلال زاده به داييش مي ره.
23- آيدليان سوزي، آتليان اوق: اين مثل که درباب تأثير حرف است به اين معناست که حرفي که گفته مي شود بسان تيري است که پرتاب مي شود.
24- آجي سي بولماديغنگ سويجي سي هم بولمار: آنچه که تلخي ندارد شيريني هم نخواهد داشت. اين ضرب المثل نيز به نوعي بيان آيه شريفه قرآن کريم است که « ان مع العسر يسرا »؛ بعد هر سختي آساني است.
25- آچ ليق بلا سيندن دوقليق بلاسي يامان: مصيبت سيري از گرسنگي شديدتر است.
26-آقماق دوستدن، عقللي دوشمان يخشي دور: دشمن دانا بهتر از دوست نادان است.
27- حق سوزي آجي بولار: حقيقت تلخ است.
28- کپينگ آزي، آشينگ دوزي: سخن هر چه کوته باشد نيکوتر است.
29- ملابولماق آنگسات، آدم بولماق قين: عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل.
30- دوغان کيم، قدرينگ بيلن: برادر آن بود که تو را ياري کند در تنگدستي. اين ضرب المثل در متون ادبي نيز به کرات آمده از جمله:
« دوست آن باشد که گيرد دست دوست *** در پريشان حالي و درماندگي ».
31- يورغانا گورا آياق اوزات: پا را به اندازه گليمت دراز کن
32- ينگل غازالنان ذات ينگل ساويلار: آنچه که به راحتي به دست آمده به راحتي هم از دست مي رود. اين ضرب المثل نيز ترجمه مثل معروف « باد آورده را باد مي برد » است.
33- نرخ سيز گيران مزد سيز چيقار: کارگري که بدون تعيين کردن ميزان دستمزد کاري را انجام مي دهد، به مزدي نمي رسد.
34- نيتنگ نامه بولسا مرادينگ شونده دور: نيت هر چه باشد مقصود همان خواهد بود. اين مثل نيز بيانگر اهميت نيت در اعمال است که در روايات اسلامي نيز بسيار به آن تأکيد شده.
35- الينگ ايشلاسه، آغزينگ ديشلار: اگر دست هايت کار کند دندان هايت مشغول جويدن مي شوند. اين مثل نيز تأکيدي است بر « تکيه بر بازوي خويش و نان خوردن از عمل خويشتن » که در ادب فارسي نيز چنين آمده:
« هر که نان از عمل خويش خورد*** منت حاتم طلايي نبرد ».
36- هر کيم ادر، اوزينه ادر: هر کسي کاري بکند براي خودش مي کند. اين ضرب المثل را در فارسي به اين صورت نيز مي گويند: « هر گلي زدي به سر خودت زدي ».
37- هنرلي زور، هنر سيز هور: اين مثل نيز که در مدح هنر و هنرمند است به اين معناست: « هنرمند بي نياز است، بي هنر نيازمند ».
38- قونگشي سينه ايمتنان، آش سيز قالار: توقع بيجا از ديگران، عاقبتي جز نااميدي ندارد.
39- سو بار يرده لاي هم بار: هر جا آب هست گل هم هست.
40- چوپاني کؤب بولسا، توقلي سي حرام اولار: آشپز که دو تا شد، آش يا شور مي شد يا بي نمک.
41- گوؤرا قار ريسه دا، گوؤن قارريماز: تن پير شود ولي دل هرگز.
42- قورت گورن ايتلارينگ آغزي بير بولار: سگانِ گرگ ديده با هم متحد مي شوند.
43-قارينجا چا دو شمانينگ بولسا دا فيل چا گؤر: اين ضرب المثل که بر کوچک نشماردن دشمن تأکيد دارد به اين معناست که: دشمنت اگر به اندازه مورچه باشد فيلش بشمار.
44- اِل اِلي يووار، ايکي ال بيرلشيب يوزي: دست دست را مي شويد و دو دست با هم صورت را مي شويند. اين مثل حکايت از تعاون و همکاري دارد.
45- همراه بلبل سايراماسا گل آچلماز: اگر بلبل چهچه زند گل باز نمي شود. در ادبيات فارسي نيز آمده است: نغمه بلبل شکفد غنچه را.
46- اکن اورور / ادن گورور: کسي که چيزي کشت مي کند حتماً نتيجه آن را مي بيند و همين طور کسي که کاري انجام مي دهد عاقبت آن را مي بيند.
47- آغساقي، تاياق ساقلار: لنگ را ستون ( عصا ) نگه مي دارد.
48- نيت لي قوش، کعبه يتمش: نيت پاک، تو رو به هدفت مي رسونه، البته تلاش هم يادت نره که تا هدفت بايد بال بزني.
49- قارني سوز بيلان دويريب بولماز: حرف تنها فايده نداره، بايد بهش عمل بشه.
50- قارري دن سورامه، کوپي گوراندن سورا: از کسي که تجربه دارد بپرس، هر چند جوان باشد.
51- دپما قافيني دفر لر قافينگي: هر عملي انجام بدي عين عمل به خودت برمي گرده.
52- ارکک دميردير، عيال کومير دير آخر اريدر: مرد مثل آهن است اما زن زغال آتش است و بالاخره آبش مي کند.
53- اونگکي آقان يريندن آقارميش آريق: رود هميشه از يک مسير جاري مي شود.
54- آلتين آلما آلقيش آل: در پي زر و گوهري مباش و دعاي خير خلق بخواه.
55- آچينگ آنگي بولماز دوقونگ قايغيسي: گرسنه عاجز از فهم است و سير هم عاجز از غم.
56- قره کچه آق بلمار، کهنه دشمن دوس: هيچ وقت نمد سياه سفيد نمي شه، دشمن قديمي هم دوست نمي شه.
57- ميحمان آتانگدان دا أولي: اين مثل در تکريم مهمان است: « ميهمان از پدر نيز برايت گرامي تر است ».
58- ياقما بيشر سينگ، قازما دوشرسينگ: چاه مکن بهر کسي، اول خودت دوم کسي.
59- بتردن بتر با: از بدم بدتر هست.
60- نماز ايشي بتر ايش نمازي يترر: به نماز نگو کار دارم به کار بگو نماز دارم.
61- سن ياخشيليق اده دريا اوقلا بالق بيلمسه ده حالق بلر: تو نيکي مي کن و در دجله انداز / که ايزد در بيابانت دهد باز.
62- ببر اوق بيلن ايکي آو: با يک تير دو نشان زدن.

لباس و پوشش

لباس هاي مناطق مختلف در ايران به ويژه لباس هاي زنان ارتباط بسياري با اعتقادات ديني، فرهنگ قومي و ملي دارد. پوشش و لباس ترکمن ها را در وهله اول مي توان به دو دسته سنتي و امروزين تقسيم کرد. پوشش سنتي يا قديم تا قبل از تلاش هاي رضاخان در جهت يکدست کردن شکل لباس در ترکمن صحرا- و کل ايران- رواج داشت و پوشش جديد- که به دوره بعد از يکدست شدن شکل لباس برمي گردد- تاکنون تداوم دارد.
در جريان اجراي برنامه يکدست سازي فرم البسه و کشف حجاب زنان که رضاخان در سرتاسر کشور به اجرا درآورد، مناطق ترکمن نشين نيز ضررهاي مادي و معنوي بسياري را متحمل شدند. عمال رضاخان به زور، روسري زنان را برمي داشتند و به مردان نيز لباس هايي با شکل و فرم بيگانه و غربي مي پوشاندند . متعاقباً در دوره هاي بعد سلطه و نفوذ فرهنگ هاي بيگانه و تهاجم فرهنگي و تجدد و نوگرايي نيز در پوشش قومي و ملي، اين منطقه را دستخوش تغيير نمود. البته با پيروزي انقلاب اسلامي برنامه هاي ترغيبي و تشويقي براي پوشش هاي سنتي و بومي در دستور کار قرار گرفت و دولتمردان جمهوري اسلامي ايران برآنند. با حفظ لباس و پوشش قومي و ملي، هويت ملي را تقويت کرده از تهاجم غرب مصون بدارند.
با اين حال، پوشاک امروزين دختران ترکمني، لباس يا پيراهن بلندي است که معمولاً تا قوزک پا را مي پوشاند. در زمينه نوع لباس دختران و زنان ترکمن دانشنامه گلستان در مطلبي توضيح مي دهد که اين پوشاک عبارت است از: « بوريک » کلاه دختران، « کوينک » پيراهن زنانه، « بلق » شلوار سنتي زنان، « قوشق » شالي که به کمر مي بندند، « پوپک يالق » نوعي روسري، « آلانگي » يا « آلين دانگي » پارچه پيشاني بند زنان که در قديم با استفاده از ني هاي ريز هم درست مي شده است، « قين قاچ » دستمال بزرگي از حرير يا نخ که بانوان بر سر اندازند و بخشي از آن دهان و فک را مي پوشاند و به آن « ياشماق » نيز گفته مي شود، « چارقد » روسري بزرگ گلدار، « چاشو » نوعي چادر شب، « کووش » کفش و « چاود » نيم تنه مخصوص دوران عروسي دختر.
دختران ترکمن از يک کلاه مخصوص سوزن دوزي شده که بيشتر شبيه عرق چين است و « بوريک، طاخيه يا طاقيه » نام دارد استفاده مي کنند و پس از ازدواج از « آلانگي » يا « آلين دانگي » استفاده مي کنند که وجه مميزه شاخص دوشيزگان از بانوان است. در گذشته، « آلين دانگي » شکل استوانه داشته و بالاي کلاه نسبت به پايين آن اندکي گشاده تر است و در بالاي آن دستمال بزرگي که حرير يا نخ به نام «قين قاچ » مي اندازند که يک سر آن پشت سر افتاده و سر ديگر آن دهان و فک را مي پوشاند و به آن « ياشماق » نيز گفته مي شود.
پيراهن بانوان ترکمن نيز لباس بلندي است که از پارچه هاي زيباي گلدار يا ساده تهيه شده و به آن « کوينک » مي گويند. پارچه پيراهن در گذشته از نخ ابريشم و توسط زنان بافته مي شد، اما زندگي امروزي باعث شده اين وظيفه بيشتر بر عهده کارخانه هاي توليد پارچه باشد. در گذشته همچنين قسمت دور يقه که از جلو به پايين امتداد مي يافت و مچ آستين لباس سوزن دوزي مي شد اما امروزه بيشتر پيراهن ها ساده و بدون سوزن دوزي است. پوشيدن پيراهن هاي سوزن دوزي شده هنوز هم رايج است و امروزه به نوعي لباس مجلسي براي بانوان تبديل شده. شلوار زنانه نيز لباسي گشاد و ليفه دار است که تا زانو از پارچه اي ساده فراهم مي آيد و از زانو به پايين تنگ شده و به پارچه اي آستردار که ماهرانه سوزن دوزي شده وصل مي شود و تا مچ پا را مي پوشاند. بالاپوش سنتي زنان ترکمن بر چند گونه است که به نام هاي « چاود، کورته و چرفي » ناميده مي شود و هر يک خصوصيات خاصي دارد. روسري هاي زنان ترکمن نيز به نام هاي « يالق ( روسري )، يوپک يالق ( روسري ابريشمي ) و چارقد » ناميده مي شود که چارقد روسري بزرگ گلدار و گران قيمتي به صورت چارگوش است که بانوان آن را به صورت لچک سه گوش بر سر مي اندازند و معمولاً با زمينه تيره و گل هاي رنگارنگ و زيبا مي باشد. « چاشو » نيز روسري مخصوصي است که امروزه کاربرد آن تنها به استفاده در جشن عروسي محدود شده و نوعروسان با بر سر کردن آن از خانه پدري، به خانه بخت مي روند و حداکثر چند روز مورد استفاده قرار مي گيرد. « گلي ميخ لي » و « قرمه گوش » نام کفش و چکمه هاي سنتي بانوان ترکمن است که امروزه تنها نامي از آن باقي مانده. در گذشته چکمه هاي ساق کوتاه را زنان شوهردار مي پوشيدند، ولي امروزه اين تفاوت ها از ميان رفته و « آلين دانگي » ( پيشاني بند ) تنها وجه مميزه دوشيزگان از بانوان است. شايان ذکر است که زيبايي اين لباس ها باعث شده که امروزه به رغم تنوع بسيار در توليد لباس و نيز مدهاي مختلفي که هر روز رواج پيدا مي کند، همچنان پابر جا باشد.
در مجموع، امروزه پوشش سنتي مردانه ترکمن به ندرت استفاده مي شود و مي توان گفت که ديگر از ميان رفته است اما پوشش زنان اگرچه اصالت گذشته را ندارد و دوخت لباس و جنس آن تقريباً با مد روز پيش مي رود، با وجود اين هنوز شکل و فرم خود را حفظ کرده است. از اين رو در هر نقطه اي که دختر و زن ترکمن را با لباس مخصوص خودش مشاهده کنيم، قطعا مي توانيم ترکمن بودن او را تشخيص بدهيم ( تقان گل، 1379، 8 ).
منبع مقاله :
يوسفي، جعفر، (1391)، قوم ترکمن، تهران: نشر اميرکبير، چاپ اول.