نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي




 

جغرافي يا جغرافيا، معرب واژه ي يوناني مرکب از geo به معناي زمين و graphein به معناي نوشتن و روي هم رفته به معناي زمين نگاري است. آن را بصورت جغرافيا يا جائوغرافيا نيز خوانده اند، در عربي به صورة الارض ترجمه شده است. مسعودي ( م 345 ق ) جغرافي را به « قطع الارض » معني کرده است که به معني پيمودن زمين است (1). جغرافيا از کهن ترين شاخه هاي دانش است و آن را مادر علوم خوانده اند. علم جغرافيا از نياز انسان به شناختن راه ها و مواقع شهرها و نواحي مجاور و احوال همسايگان پيدا شده است و آگاهي هايي که مسافران از ديده هاي سفر خود تدوين کرده اند (2). بطلميوس داراي تأليفات مفيدي در اين علم است. گاه آن را در فروع علم هيئت دانسته اند (3).
استرابون ( 62 ق م - 20 م ) تاريخ نگار و جغرافيدان با نوشتن کتابي بزرگ در هفده جلد، خلاصه اي بسيار سودمند از دانش جغرافياي يونان و روم باستان فراهم کرد. کار عمده ي بطلميوس، منجم و رياضيدان و جغرافيدان سده ي دوم پيش از ميلاد در جغرافيا، جدول بندي طولي و عرضي جغرافيايي بود. مسلمانان اين روش را گسترش بخشيدند. در رسايل اخوان الصفا، جغرافيا به معني « نقشه ي جهان و اقاليم » بکار رفت. کتب جغرافيايي به نام ها کتاب البلدان، صورة الارض، المسالک الممالک و علم الطرق تأليف شدند. مقدسي کتاب خود را احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم نام نهاد (4).
حقيقت اين است که مسلمانان به وضع علم جغرافيا پيشتر از اين تاريخ يعني دست يافتن به کتب يوناني پرداخته بودند. شايد اسباب و علل پرداختن به اين علم غير از اسباب و عللي بود که يونانيان را به اين کار برمي انگيخت. اين عوامل بطور خلاصه عبارت بودند از:
1- تأکيد فراوان قرآن بر گردش در زمين و بحث و فحص در آفاق و انفس (5). 2- فريضه ي حج که مسلمانان مستطيع موظف اند به زيارت خانه ي خدا بشتابند. 3- علم خواهي و علم دوستي مسلمانان و تشويق دين اسلام بر فراگرفتن دانش از هر کس و در هر کجا. 4- بحث و جستجو درباره ي اسباب فتح و توسعه ي خراج که منجر به شناخت شهرها و کشورها مي شود. 5- توسعه ي اقتصادي و تجارت که اساس زندگي مسلمانان را تشکيل مي داد و همواره مورد توجه و تشويق بوده است (6).
جغرافيا به سه شاخه ي اصلي جغرافياي طبيعي، جغرافياي انساني و جغرافياي ناحيه اي تقسيم مي شود (7). هفت اقليم، محور بحث بسياري از جغرافيدانان اسلامي بوده است. تا پايان سده ي سوم هجري آثار در خور توجهي در جغرافيا به عربي نوشته شد. نخستين آن به احتمال فراوان اثر ابن خرداد ( م 300 ق ) است، اگرچه بعضي ابوالعباس جعفر بن احمد مروزي ( م 274 ق ) را نخستين نويسنده ي « المسالک و الممالک » مي دانند. سده هاي سوم و چهارم، عصر شکوفايي ادب جغرافيايي اسلامي است. کتاب ابن خرداد سرمشقي براي جغرافي نگاران بعد از وي مثل يعقوبي، ابن فقيه همداني، ابن رسته، ابن حوقل، مقدسي، جيهاني و مسعودي بوده است. کتاب هاي جغرافياي عمومي سده هاي سوم و چهارم را مي توان به دو دسته ي بزرگ تقسيم کرد. اول کتاب هايي درباره ي جغرافياي عمومي جهان، ولي با توجه خاص نسبت به قلمرو عباسيان که سعي کرده اند همه ي اطلاعات دنيايي را از جمله توصيف جاها و شبکه ي راه ها به دست دهند. ابن خرداد، يعقوبي، ابن فقيه،‌ قدامه،‌ مسعودي از اين جمله اند. اين دسته مطالبشان را به دو گونه تنظيم کرده اند. عده اي بغداد را مرکز عالم دانسته اند و عده ي ديگر مطالبشان را براساس اقاليم ( مناطق ) تنظيم کرده اند و دوم جغرافي نگاراني که فقط جهان اسلام را توصيف کرده اند، مثل اصطخري، ابن حوقل و مقدسي. نقطه ي اوج ادب جغرافياي اسلامي به سده ي پنجم و ابوريحان بيروني ( 360-442 ق ) مي رسد. ادب جغرافي اسلامي از قرن ششم سير نزولي پيمود. ولي مي توان آثار جغرافي را به چند دسته تقسيم کرد که عبارتند از:
1- جغرافياي عمومي جهان مانند منتهي الادراک في تقاسيم الافلاک از محمد بن احمد الخرقي ( 533 ق ) و کتاب الجغرافياي محمد بن ابوبکر زهري غرناطي ( 531 ق )، نزهة المشتاق في اختراق الافاق نوشته شريف ادريسي ( 561 ق )، کتاب الجغرافيا في الاقاليم السبعه از ابن سعيد ( 672 ق ) و تقويم البلدان اثر ابوالفدا ( 731 ق ).
2- کتاب هايي در کيهان شناسي و شگفتي هاي جهان مثل تحفه الالباب و نخبة الاعجاب از ابوحامد غرناطي ( 565 ق )، عجائب البلدان و آثار البلاد از زکرياي قزويني ( 682 ق ).
3- آثاري که به معرفي اماکن مذهبي پرداخته است، مانند اشارات الي معرفه الزيارات از شيخ ابوالحسن علي هروي ( 621 ق ) و الدارس في تاريخ المدارس از عبدالقادر محمد نعيمي.
4- معجم هاي جغرافيايي مثل معجم البلدان ياقوت حموي و معجم ما استعجم از ابوعبيد مکري ( 487 ق ).
5- سفرنامه ها مانند سفرنامه ي ابن جبير و ابن بطوطه.
6- آثار مربوط به جغرافياي رياضي.
7- آثار مربوط به جغرافياي دريانوردي مانند کتاب الفوائد في اصول علم البحر و القواعد از ابن ماجد و العمدة المهرية في ضبط علوم البحرية و کتاب شرح تحفة الفحول في تمهيد الاصول از سليمان مهري.
8- کتاب هايي در جغرافياي مناطق و نواحي مانند آثار نويري ( 629 ق )، مقريزي ( 840 ق ) و ديگران ( انوشه، 466 ). در يک تقسيم ديگر جغرافي نگاران را به جغرافي نويسان عمومي و خصوصي تقسيم کرده اند (8).
از ويژگي هاي جغرافي دانان و جغرافي نگاران اسلامي اين بوده است که خود رحاله بوده اند، يعني بسيار سفر کرده و اطلاعات خويش را براساس مشاهدات و اندازه گيري هاي دقيق خويش با توجه به علوم شناخته شده ي زمان خودشان مي نوشته اند (9). کتب جغرافياي اسلامي همانند ساير کتب توسط غربيان تصحيح و چاپ شده است (10).

[1] ابن حوقل، ابوالقاسم محمد بن حوقل يا محمد بن علي نَصيبي يا نصيبيني

نام: محمد
نام پدر: حوقل
کنيه و لقب: ابوالقاسم، نصيبي
اسم اشهر: ابوحوقل
سال و محل تولد: 320 ق، نصيبين در بين النهرين
سال و محل وفات: 350 ق يا پس از 367 ق
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: جغرافي

سرگذشتنامه:

ابن حوقل سفر خود را روز هفتم رمضان 331 ق از بغداد ( دارالسلام ) آغاز کرد. وي احتمالاً آغاز زندگي را در نصيبين ( بين النهرين عليا ) وجواني را در بين النهرين سفلي گذرانده است. بر پايه ي ارقامي که در صورة الارض آورده است، سير مسافرت او را مي توان چنين تعيين کرد: آفريقاي شمالي، اسپانيا و مرزهاي جنوبي صحرا، مصر و نواحي شمالي قلمرو اسلام يعني ارمنستان و آذربايجان، جزيره ( بين النهرين ) عراق، خوزستان و فارس، خوارزم و ماوراءالنهر و سيسيل. سفر ابن حوقل چنانکه اشاره شد، براي تجارت بود، اما شايد وي در حقيقت مبلغ مذهبي و داعي سياسي بوده است.

آثار:

وي به سياحت در بلاد اسلامي مي پرداخت و کتاب صورة الارض يا المسالک و الممالک و المفاوز و المهالک را تأليف کرد اين کتاب به زبان هاي انگليسي فرانسوي و فارسي نيز ترجمه شده است ( ولايتي 311 ). وي همچنين کتابي درباره ي سيسيل تأليف کرد که در دست نيست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 381؛ ريحانة الادب، 4 / 199.

[2] ابودلف ينبوعي، مسعر بن مهلهل خزرجي

نام: مسعر
نام پدر: مهلهل خزرجي
کنيه و لقب: ابودلف، خزرجي
اسم اشهر: ابودلف ينبوعي
سال و محل تولد: [ن.م]، ينبوع از بنادر عربستان
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: جغرافي، شعر، و زمين شناسي

سرگذشتنامه:

وي در ينبوع از بنادر عربستان بر کرانه ي درياي سرخ به دنيا آمد. به سبب تلخ کامي هايي که در وطن ديد، آنجا را ترک کرد و بيشتر عمر خود را در جهانگردي گذراند. چندي در دربار نصر بن احمد ساماني ( 301-331 ق ) بسر برد. در 331 ق همراه هيأتي که از چين به دربار بخارا آمده بود، به آن سرزمين سفر کرد. از چين عازم هند گرديد و از راه سيستان به ايران بازگشت. مدتي را در دربار امير سيستان از دودمان صفاري گذراند. پس از چندي در ري به خدمت صاحب بن عباد وزير نامي آل بويه پيوست و از صلات او بهره مند گرديد. از وي دو رساله ي عربي که گزارش سفرهاي اوست و به الرسالة الاولي و الرسالة الثانية معروف اند باقي مانده است. از اين دو رساله مدت ها خبري نبود تا اينکه در 1924 م محقق ترک، « زکي وليدي طوغان » به وجود آنها در کتابخانه ي آستان قدس پي برد. رساله ي نخستين، شرح مسافرت او ميان قبايل ترک آسياي ميانه و چين و هند است و رساله ي دوم به شرح سفرهاي او در نقاط گوناگون ايران اختصاص دارد. از ابودلف بعنوان جهانگرد، جغرافي نگار،‌ معدن شناس و شاعر ياد شده است. چنين بنظر مي رسد که ابودلف مردي اديب بوده که اوضاع و احوال روز سبب سفرهاي دور و دراز او شده است. ابودلف به سرزمين هاي بسياري سفر کرد و از شگفتي هاي آنها آگاهي داشت. او براي سفرهاي خود توصيه نامه هايي از صاحب بن عباد مي گرفت و مانند سفته ها ( سفاتج ) از آنها براي رفع نيازمندي هاي خويش استفاده مي کرد.

آثار:

الرسالة الاولي، الرسالة الثانية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 404؛‌ دائرة المعارف اسلامي، 5 / 458.

[3] مسعودي، علي بن حسين بن علي

نام: علي
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالحسن / ابوالحسين
اسم اشهر: مسعودي
سال و محل تولد: [ن.م] بابل
سال و محل وفات: 346 يا 345 ه‍، فسطاط
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، ادب و جغرافي

سرگذشتنامه:

او از اولاد عبدالله بن مسعود صحابي است و شهرت مسعودي هم از همين راه بوده و نيز به جهت انتساب به محله ي مسعوده نامي از محلات قديم بغداد. به جهت تحصيل علوم و معارف به فارس و کرمان و جرجان و آذربايجان و ارمنيه و طالقان و هرات و شام و فلسطين و انطاکيه و بلاد چين و هند و سند و اکثر بلاد بعيده ي شرق و غرب سياحت ها کرده و بسياري از حقايق تاريخيه و جغرافيه را از اهل فن و بصيرت به دست آورده و مکرر از کساد بازار علم و توجه نداشتن مردم به تأليفات زمان خودشان و اهميت ندادن ايشان به آثار پيشينيان شکايت داشته است. نسبت به فضل و کمال و مقامات علمي مسعودي، معرفي اي بهتر از تأليفات متنوعه ي او که در موضوعات مختلفه نگاشته است نمي باشد. او بعد از مسافرت هاي بسيار در فسطاط مصر اقامت گزيد.

آثار:

الابانة عن اصول الديانة في المقالات و الديانات، اخبار الامم من العرب و العجم، اخبار الخوارج، اخبار الزمان الاوسط، الادعية، الاستبصار در امامت، الاستذکار لما مرفي سالف الاعصار، الامانة في اصول الديانة، الانتصار، الاوسط، البيان في اسماء الائمة، البيان في أسماء الله تعالي، تقليب الدول و تغيير الآراء و الملل، التنبيه و الاشراف، جواهر الاخبار و ظرائف الآثار، حدائق الازهار في اخبار اهل بيت، خزائن الدين و سرالعالمين، خزائن الملک و سرالعالمين، ذخائر العلوم و ما کان في سالف الدهر، المذاهب و الملل، المسالک و الممالک، مقاتل فرسان العجم و المقالات في اصول الديانات.

آثار چاپي:

مروج الذهب و معادن الجوهر و اثبات الوصية لعلي بن ابي طالب (عليه السلام).

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 22.

[4] ابن مَنْدويه، ابوعلي احمد بن عبدالرحمن

نام: احمد
نام پدر: عبدالرحمن
کنيه و لقب: ابوعلي
اسم اشهر: ابن مندويه
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: طب و گياه شناسي
استادان: ابوماهر موسي بن يوسف بن سيار شيرازي، شاگرد مکتب علي بن عباس اهوازي

سرگذشتنامه:

او پزشک، گياه و داروشناس مشهور ايراني سده هاي 4 و 5 قمري است. به رغم شهرت ابن مندويه از زندگي و بويژه تحصيلات و استادان او آگاهي چنداني در دست نيست. گفته اند که از خانداني بزرگ در اصفهان برخاست و پدرش عبدالرحمن از اديبان برجسته ي روزگار بود. بنظر مي رسد که ابن مندويه چندان در طب شهرت داشته که وقتي عضدالدوله ي ديلمي بناي بيمارستان عضدي را به پايان برد ( 372 ق ) و از هر گوشه کشور پزشکي ماهر مي طلبيد که در آنجا به کار گمارد، ابن مندويه را نيز از اصفهان به آنجا فراخواند. ابن مندويه در طب عملي دستي قوي داشت و افزون بر آن، در علم طب نيز صاحب نظر بود. از تاريخ درگذشت وي همچون تاريخ ولادتش خبري بدست نيامده است.

آثار:

نزديک به 50 رساله و کتاب به وي منسوب است. از ميان آنها مي توان به اين آثار اشاره کرد: في اصول الطب و المرکبات العطريه، في اوجاع الاطفال، في تدبير الجسد، في ترکيب طبقات العين، في علاج ضعف البصر و الکافي في الطب.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 679؛ دهخدا، 1 / 396؛ ابن ابي اصيبعه، 2 / 31.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام. تهران، اساطير، 1365، ص 358 ص 464
2. حسن انوشه. فرهنگنامه ادبي فارسي. دانشنامه ادبي فارسي. تهران. سازمان چاپ و انتشارات، 1376.
3. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موضوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تحقيق د. علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 379.
4. حسن انوشه، همان، ص 465
5. قران، 40/86، 6/11، 53/41
6. علي اصغر حلبي، همان، ص 360
7. حسن انوشه، همان، ص 464
8. علي اصغر حلبي، همان ص 361
9. غلامرضا فدايي عراقي. کتاب و کتابخانه. تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، 1377. صص 46-64.
10. همان، صص 632، 372
نيز نک به علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، تهران، مرکز اسناد خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه، 1382. بخش نهم جغرافيا.

منبع مقاله :
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول