علم کلام در عصر آل بويه
کلام در لغت به معناي سخن يا سخن با فايده اي است که به نفسه کفايت کند. کلام اسم جنس است و بر قليل و کثير واقع مي شود (1) و از نظر اصطلاحي علمي است که در آن مسائل نقلي را با دلايل عقلي ثابت کنند و متکلم، داننده ي آن علم است و علمي که از آن از ذات باريتعالي، صفات و احوال ممکنات از مبدأ و معاد موافق اسلام بحث شود. علم کلام که گاه آن را علم اصول الدين گويند (2)، علمي است که با آن با دلايل، عقايد ديني را اثبات مي کنند و شبهات را از آن مي زدايند. به عبارت ديگر، اگر درباره ي جهان، که ما نيز جزئي از آن هستيم، آزادانه بحث شود و اين قيد و شرط در ميان باشد که نتيجه بحث الزاماً با يکي از اديان مطابق درآيد، علم کلام ناميده مي شود و تفاوت آن با فلسفه در همين جاست (3).
پيدا شدن علم کلام در اسلام بحثي طولاني دارد. وقتي مسلمانان با عناصر غير عرب و ساير تمدن ها درآميختند، شبهات در دين فراوان شد و مسلمانان هوشيار، براي دفاع از حريم دين اسلام به مقابله پرداختند. مسائل کلامي که شباهت زيادي به فلسفه داشت، در مورد سه مسأله وارد بحث شد که عبارت بودند از: 1) ايمان و پايگاه مرتکب معصيت کبيره، 2) صفات و ذات خدا و 3) جبر و اختيار.
بحث عمده در مورد مرتکب گناهان کبيره از اينجا آغاز شد که اگر بهشت از آن مؤمنان و آتش از آن کافران است، پس پايگاه و منزلت مرتکب گناهان کبيره چيست؟ همين مسائل سبب شد که در مجلس درس حسن بصري ( م 110 ق ) واصل بن عطاء الغزال ( م 131 ق ) با استاد خويش مخالفت کرد و گفت که صاحب کبيره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است و سرآغاز گروه معتزله شد. در مورد صفات خدا نيز بحث هاي فراواني درگرفت. عده اي به ظاهر حروف به کلمات متمايل شدند و مشبهه ناميده شدند، گروه دوم اغراق کردند و در تأويل فرو رفتند و معطله خوانده شدند و آنان که در اعتدال ماندند، به صفاتيه و منزهه معروف گرديدند. بحث جبر و اختيار از مسائل بسيار مهمي است که هميشه معرکه ي جدال و اظهارنظر متکلمان بوده و هست. کم کم در سايه ي بحث ها و جدل ها بويژه در مورد جبر و اختيار سه گروه بوجود آمدند. قدريه معتقد به آزادي انسان است، جبريه که قائل به مجبور و مضطر بودن انسان است و صفاتيه که براساس نص قرآن صفاتي را براي خدا قائل شدند (4). در وجه تسميه ي علم کلام اقوالي است از اين قرار:
1) کلام، صيغه اي عربي است براي ناميدن علمي يوناني، که منطق و کلام را يکي مي دانستند. 2) کلام، از آن جهت کلام است که در خصوص مباحثي است که گذشتگان در مورد آن سخن نگفته اند. 3) کلام، از آن جهت کلام است که درباره ي کلام الله سخن گفته است. 4) کلام، علمي است که موجب قدرت متکلم در بحث از مباحث شرعي مي شود. 5) کلام از اين جهت کلام گفته شد که متکلمان در آغاز سخن خويش مي گفته اند «کلامنا اليوم في...» (5).
موضوع علم کلام را ذات باريتعالي و صفات او مي دانند که نسبت به مسائل نبوت، امامت و مسائل وابسته به آن تسري پيدا مي کند. فايده ي آن رسيدن به سعادت دنيا و آخرت و مبادي آن علوم شرعي و روش هايي منطقي است (6).
پس از ظهور علم کلام به ويژه در دوره ي عباسيان، محدثان و علماي ظاهر بشدت با آن به مخالفت پرداختند و مبارزه به حدي بود که بيم از بين رفتن آن مي رفت. خلفاي بني عباس به استثناي يکي دو تن از آن حمايت کردند. و غزالي سهم بزرگي در رونق علم کلام دارد ( دهخدا ).
ابن خلدون در مقدمه ي تاريخ خود، علم کلام را به دو روش متقدمان و متأخران تقسيم مي کند. روش متقدمان همان طريقه ي ابوبکر باقلاني است که تا عصر امام الحرمين جويني ادامه داشت که معتقد بود با قبول دليل، مدلول نيز بايد پذيرفته شود. پس از آشنايي با منطق يونان دريافتند که اصل نفي مدلول موجب نفي دليل نيست و از اين زمان شيوه ي متأخران پديد آمد که پيشواي آن امام محمد غزالي است که در کتابهاي احياء علوم الدين و الاقتصاد في الاعتقاد مندرج است. شهرستاني، امام فخر رازي، قاضي عضدالدين ايجي، مير سيد شريف جرجاني و خواجه نصيرالدين طوسي همه بر اين جمله اند ( دايرة المعارف فارسي، ماده کلام ).
از متکلمان بزرگ معتزلي، ابوحنيفه نعمان بن ثابت الکوفي ( م 150 ق ) صاحب کتاب الفقه الاکبر در کلام، ابوحذيفه واصل بن عطا ( 80 - 131 ق )، ابوهذيل علاف ( 135-226 ق )، شيخ معتزله بصره، نظام بلخي ( م 231 ق ) از شاگردان ابوهذيل، جاحظ بصري ( 225 ق )، ابوعلي جبايي ( م 303 ق )، رئيس معتزله ي بصره، ابوعلي جبايي پسر ابوعلي که بيشتر عقايدش با پدر يکي است، صاحب بن عباد طالقاني ( م 387 ق )، زمخشري ( م 538 ق )، ابن ابي الحديد معتزلي ( م 657 ق ).
اما از اشعريون بايد به ابوالحسن اشعري ( 260-334 ق ) که اولي اعتزالي بود و سپس با آنها درافتاد، باقلاني ( م 602 ق ) که صاحب کتاب فرق بين الفرق است، راغب اصفهاني ( م 502 ق ) صاحب کتاب المفردات، غزالي ( م 505 ق )، صاحب الملل و النحل و نيز فخر رازي ( م 660 ق ) (7) اشاره کرد.
[1] ابن بقال، عبدالعزيز بن اسحاق بن جعفر بن روزبهان بن الهيثم
نام: عبدالعزيز
نام پدر: اسحاق
کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]
اسم اشهر: ابن بقال
سال و محل تولد: 272 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 363 [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه ي زيدي
رشته ي علمي و تخصص: کلام
استادان: محمد بن سهل بن عطار، علي بن عباس مقانعي کوفي، احمد بن عبداله بن عمار، محمد بن محمد باغندي و حسن بن علي ادمي.
شاگردان: ابوالقاسم بن ثلاج و محمد بن ابي الفوارس.
سرگذشتنامه:
برادر او شاعر مشهوري است. او را يکي از متکلمان شيعه مي دانند و خطيب بغدادي از قول ابوالفوارس نقل مي کند که او داراي مذهب بدي است!آثار:
او داراي کتاب هايي بر مذهب زيدي است که در آن حديث فراواني جمع شده است.منابع و مآخذ:
خطيب بغدادي، 10 / 458.[2] ابن بَطه ي عُکْبَري، ابوعبدالله عبيدالله بن محمد
نام: عبيدالله
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوعبدالله، عُکْبَري
اسم اشهر: ابن بَطّه
سال و محل تولد: 304 ق عکبرا ( شهر کوچکي در حومه ي بغداد )
سال و محل وفات: 387 ق [عکبرا]
مذهب و شريعت: حنبلي
رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه و حديث
استادان: ابوبکر نجّاد و ابوبکر عبدالعزيز معروف به غلام خلال
شاگردان: ابوعبداله بن حامد حافظ ابونعيم اصفهاني، ابوالفتح بن ابي الفوارس و ابوعلي حسن بن شهاب عکبري.
اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: در سده ي 4 ق بر اثر بروز برخي وقايع تاريخي مانند تأسيس خلافت فاطمي در مصر و فعال شدن داعيان اسماعيلي قدرت مذهب شيعه رو به فزوني نهاد و رقيب عمده ي مذهب حنبلي شد.
سرگذشتنامه:
نسبت وي به عقبة بن فرقد صحابي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رسد. او در عکبرا به دنيا آمد و در کودکي براي کسب علم راهي بغداد شد. ظاهراً وي پس از تحصيل در بغداد به بصره، شام، مکه و اردبيل رفته و در حدود 345 ق به بغداد مراجعت کرده است، اما در آن شهر چندان اقامت نکرد و حدود 40 سال آخر زندگي خود را در زادگاهش عکبرا گذراند.آثار چاپي:
الشرح والا بانة علي اصول السنة و الديانة يا در واقع همان ابانه ي کوچک، جزء في الکلام علي مسألة الخلع يا الخلع و ابطال الحيلة.آثار خطي:
الابانه.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف برزگ اسلامي، 3 / 127-126؛ خطيب بغدادي، 10 / 372.[3] ابن جرير طبري شيعي، ابوجعفر بن جرير بن رستم بن جرير طبري آملي
نام: محمد
نام پدر: جرير
کنيه و لقب: ابوجعفر [ابن جرير]
اسم اشهر: ابن جرير طبري شيعي
سال و محل تولد: 350 ق [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه
رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث
سرگذشتنامه:
در بعضي منابع نام و شرح حال او با نام محمد بن جرير طبري سني صاحب تاريخ و تفسير معروف اشتباه شده است. ابن جرير در گردآوري احاديث و اخبار خاندان عصمت (عليهم السلام) رنج ها متحمل شده و کتاب ها در اين زمينه تأليف کرده است.آثار:
الايضاح در امامت، دلائل الامامة الواضحة، الرواة عن اهل البيت عليهم السلام، المسترشد در امامت، مناقب فاطمة و ولدها و نورالمعجزات در مناقب ائمه ي اثني عشر (عليهم السلام) که مختصر کتاب دلائل الامامة است.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 1 / 312.[4] ابن عبدک، ابواحمد محمد بن علي بن عبدک جرجاني
نام: محمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابواحمد [ابن عبدک]
اسم اشهر: ابن عبدک
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: بعد از 360 ق، جرجان
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث
استادان: ابوهاشم جُبائي، ابوالقاسم بلخي، محمد بن يزداد جرجاني، عمران بن موسي بن مجاشع جرجاني، ابوجعفر محمد بن جعفر، محمد بن داوود اصفهاني موسوي، اسحاق بن عباس بن موسي بن جعفر (عليهم السلام)، علي بن يحيي آملي، محمد بن موسي رصاصي، ابوسعيد عبدالرحمن بن سليمان نقاش عبدان جواليقي و جعفر بن علي جابري.
سرگذشتنامه:
ابن عبدک در جرجان وطن داشته و در همانجا نيز وفات کرده است. مدتي نيز در نيشابور مقيم بوده و در عسکر مُکْرَم از ابوهاشم جُبائي بهره برده است و در مسير بازگشت به اصفهان رفته سپس در بلخ نزد ابوالقاسم بلخي حاضر شده است. رجال شناسان وي را بزرگ و رهبر شيعيان در جرجان دانسته و از او با تعبير « امام اهل التشيع في عصره » ياد کرده اند.آثار:
چندين کتاب به وي نسبت داده شده که امروزه اثري از آنها در دست نيست. تفسير القرآن، رديه اي بر باطنيه، الکلام علي الفرقة المثبتة لرؤية الله تعالي و مطالع الهداية.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 199-198.[5] ابن عبدک، ابوجعفر محمد بن علي بن عبدک
نام: محمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوجعفر [ن.م]
اسم اشهر: ابن عبدک
سال و محل تولد: 347 ق، جرجان
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: کلام
سرگذشتنامه:
او در کلام مخصوصاً مبحث امامت مرجع افاضل و علما بوده است. گويند قائل به نظريه ي وعيديه است، يعني کساني که گويند خداوند به وعيد خود درباره ي عقاب ابدي صاحبان کبيره عمل مي کند، حال آنکه بسياري از متکلمان شيعه برآنند که خداوند مختار است که آنها را عذاب کند يا نکند.آثار:
التفسير، الرد علي الاسماعيلية، شرح الجامع الکبير، شرح الجامع الصغير و کتاب الاقتداء بعلي (عليه السلام).منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 1 / 347.[6] ابوعبدالله محمد بن عبدوس کوفي
نام: محمد
نام پدر: عبدوس
کنيه و لقب: ابوعبدالله
اسم اشهر: جهشياري، ابن عبدوس
سال و محل تولد: 331 ق [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: کلام و تاريخ
مناصب و مقام ها: حاجب خليفة المقتدر بالله و اميرالحاج
سرگذشتنامه:
او از علما و متکلمين و مورخين شيعه است، پدرش حاجب علي بن عيسي وزير بود. خود وي نيز اين منصب را به دست گرفت و حاجب حامد عباسي، وزير در خلافت المقتدر بالله خليفه ي عباسي شد و در 317 ق به مقام اميرالحاجي رسيد. خطيب بغدادي در تاريخ بغداد به کاخ مجلل او اشاره مي کند.آثار:
الوزراء و الکتاب، شرح ادب الکتاب، اخبار المقتدر العباسي، اسماء العرب و العجم و الروم و ميزان الشعر و الاشتمال علي انواع العروض.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 5 / 551.[7] ابن مَتُّويَه، ابومحمد حسن بن احمد بن متّويه
نام: حسن
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابومحمد [ابن متّويه]
اسم اشهر: ابن متّويه
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: نيمه اول سده ي 5 [ن.م]
مذهب و شريعت: معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: کلام
سرگذشتنامه:
از زندگاني او اطلاعي در دست نيست.آثار:
التذکرة في احکام الجواهر و الاعراض يا التذکر في لطيف الکلام، المحيط يا المجموع المحيط بالتکليف يا المجموع من المحيط بالتکليف، کتاب الکفاية يا الکفاية في علم الکلام، المحيط في اصول الدين و کتاب التحرير.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 580.[8] ابن وصيف، ابوالحسن علي بن عبدالله بن وصيف بن عبدالله ناشي صغير بغدادي
نام: علي
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوالحسن، کاتب بغدادي و شاعر اهل بيت و ناشي صغير
اسم اشهر: ابن وصيف
سال و محل تولد: 345 ق [بغداد]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه
رشته ي علمي و تخصص: کلام و شعر
استادان: ابوسهل اسماعيل بن علي بن اسحاق نوبختي و ابوالعباس محمد بن يزيد معروف به مبرد و ابوالعباس عبدالله بن معتز بالله.
شاگردان: شيخ مفيد، ابوبکر محمد بن عباس خوارزمي، متيني، ابوالحسن احمد بن فارس بن زکريا قزويني رازي و شيخ صدوق.
منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 1 / 375.[9] اَبواسحاق بن عَيّاش، ابراهيم
نام: ابراهيم
نام پدر: عياش [محمد]
کنيه و لقب: ابواسحاق
اسم اشهر: ابواسحاق بن عياش، ابن عياش
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: کلام
استادان: ابوهاشم جبايي، دو شاگرد نامدار قاضي عبدالجبار معتزلي، ابوعبدالله بصري، ابوعلي بن خلاد بصري
شاگردان: قاضي عبدالجبار معتزلي
سرگذشتنامه:
نام پدر او در غالب منابع « عياش » ضبط شده است، اما ابن نديم که خود معاصر ابواسحاق بوده، با تصريح به اينکه جز نامش آگاهي بيشتري درباره ي وي ندارد، نام و نسب او را « ابراهيم بن محمد بن عياش » آورده است. ابواسحاق در بصره، اهواز، تستر ( شوشتر )، عسکر و اُبُلّه مجالس درس پررونقي داشته و شاگردان بسياري را تربيت کرده است. گفته شده که جمعي از طالبان علم بغدادي پس از استفاده از مجلس درس ابوعبدالله بصري به مجلس درس او مي شتافته اند. ابواسحاق در تداوم فرهنگ و انديشه ي معتزلي تأثير بسزايي داشته است. ابواسحاق از طبقه ي دهم معتزله بشمار مي رود و به مکتب بصره تعلق دارد.آثار:
از آثار ابواسحاق، جز برخي آراي پراکنده در آثار قاضي عبدالجبار و ديگران چيزي بر جاي نمانده است. قاضي عبدالجبار وي را صاحب کتاب هايي چون « نقض » و « اجوبة المسائل » مي داند.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 166-165، ابن نديم، ص 221.[10] ابوبکر محمد بن الطيب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصري بغدادي
نام: محمد
نام پدر: الطيّب
کنيه و لقب: ابوبکر
اسم اشهر: باقِلاني، ابن الباقلاني
سال و محل تولد: [ن.م] بصره
سال و محل وفات: 403 ق، بغداد
مذهب و شريعت: اشعري مذهب
رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، حديث و تفسير
استادان: ابوعبدالله محمد بن احمد بن مجاهد طائي و ابوالجسن باهلي بصري
مناصب و مقام ها: قضاوت
سرگذشتنامه:
تاريخ تولد او معلوم نيست. در بصره به دنيا آمد و در آن شهر بزرگ شد و از علماي بزرگ و محدثان و فقهاي آنجا که در آن زمان از مراکز مهم فرهنگي و علمي عالم اسلام بود، علم کلام و فقه و حديث و تفسير را فراگرفت. باقلاني از اوان جواني به قدرت در علم کلام و مناظره با مخالفان در مسائل ديني اشتهار يافت، بطوري که عضدالدوله ي ديلمي که در آن هنگام والي فارس بود و در شيراز اقامت داشت، او را از بصره به شيراز فراخواند. باقلاني اشعري مذهب که عقايدش کاملاً مخالف عضدالدوله ي شيعي بود، توانست با فصاحت کلام و نيروي استدلال و احتجاج در عضدالدوله نفوذ کند تا آنجا که به دستور او معلم فرزندش شد. عضدالدوله که داراي وسعت نظر و بلند پروازي بود، ظاهراً نمي خواست دربار او در شيراز منحصر به علماي معتزله شود و در بغداد و عراق که مرکز عالم اسلام بود، به اين صفت اشتهار يابد که وي صرفاً طرفدار شيعه و معتزله است و مايل بود که بجز شيعه و معتزله از نمايندگان مذهب اشعري نيز، که در آن زمان در ميان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند، کساني در دربار خود داشته باشد، از اين رو باقلاني جوان را که در محيط کلامي بصره در جدل و احتجاج مشهور شده بود، به دربار خود خواند.آثار:
التمهيد، اعجاز القرآن و الانصاف في اسباب الخلاف.آثار خطي:
الانتصار لصحة نقل القرآن و الرد علي مَنْ نَحلهُ الفساد بزيادةٍ او نقصان، هداية المسترشدين و المقنع في معرفة اصول الدين و مناقب الائمه ي و نقص المطاعن علي سَلَف الأمّة.منابع و مآخذ:
دانشنامه ي جهان اسلام، 1 / 642؛ ريحانة الادب، 1 / 136.[11] ابوالحسين بصري، محمد بن علي بن طيب
نام: محمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالحسين بصري
اسم اشهر: ابن طيب
سال و محل تولد: [ن.م] بصره
سال و محل وفات: 436 ق، بغداد
مذهب و شريعت: حنفي / معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه
استادان: قاضي عبدالجبار معتزلي و طاهر بن لُبِؤة
شاگردان: ابوعلي ابن وليد، ابوالقاسم ابن تبان، محمود بن ملاحمي و مصنف المعتمد الاکبر
سرگذشتنامه:
وي از اهالي بصره بود که در بغداد اقامت گزيد و در آنجا به فراگيري دانش پرداخت و تا پايان عمر در همين شهر به تدريس کلام مشغول بود و در همانجا درگذشت. ابوالحسين حلقه ي درس بزرگي در بغداد داشت. ابوالحسين را شيخ المعتزله خوانده و يکي از ائمه ي اعلام ايشان دانسته اند. در ستايش از وي گفته اند که فريد عصر خود، فصيح، بليغ هوشمند، با اطلاع بسيار و از اذکياي عالم بود.آثار:
اثر مهم او المعتمد في اصول الفقه، از کتاب هاي ديگر او: تصفح الادلة در 2 جلد، غررالادلة، شرح الاصول الخمسة، کتاب هاي صلح الادلة و فصيح الادلة را نيز به او نسبت داده اند. نقض الشافي في الامامة، في الامامة يا کتاب الامامة، نقض المقنع في الغيبة، شرحي بر العهد قاضي عبدالجبار و شرح سماع طبيعي ارسطو نيز از اوست. کتاب هاي ديگري نيز در اصول دين و در « اصول دين موافق قواعد معتزله » داشته است که نشاني از آنها در دست نيست.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 370-367؛ خطيب بغدادي، 3 / 100.[12] ابوالجَيشِ بَلْخي، مظفر بن محمد بن احمد خراساني
نام: مظفر
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالجيش
اسم اشهر: ابوالجيش بلخي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 367 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: کلام و حديث
استادان: محمد بن جرير طبري، ابوسهل نوبختي، ابن همام اسکافي، محمد بن احمد بن ابي الثلج و محمد بن جعفر علوي حسيني
شاگردان: شيخ مفيد و ابوياسر
سرگذشتنامه:
وي ظاهراً به شغل وراقي اشتغال داشته، زيرا در اسناد پاره اي از روايات به وي نسبت وراق داده شده است. علماي اماميه ابوالجيش را بعنوان متکلم مي شناختند.آثار:
وي داراي تأليفاتي در زمينه ي امامت بوده است که از اين جمله اند: الارزاق و الآجال، الامامة، الانسان و انه غير هذه الجملة، خصال الکمال، الرد علي من جوّز علي القديم البطلان، فدک، قد فعلت فلاتلم، مجالس مع المخالفين في معان مختلفه، نقض العثمانية للجاحظ، نقض ماروي من مناقب الرجال و النکت و الاغراض.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 306؛ ابن نديم، 226.[13] اَبورَشيد نيشابوري، سعيد بن محمد
نام: سعيد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابورشيد [ن.م]
اسم اشهر: ابورشيد نيشابوري
سال و محل تولد: پيش از 345 ق [نيشابور]
سال و محل وفات: پس از 415 ق، ري
مذهب و شريعت: معتزله ( از پيروان مکتب معتزلي بصره )
رشته ي علمي و تخصص: کلام
استادان: قاضي عبدالجبار بن احمد معتزلي، وي از ابوعمر و محمد بن احمد بن حمدان حميري استماع حديث کرد.
شاگردان: ابوسعد سمّان، ابومحمد بن متويه متکلم نامدار و ابوطالب بن ابي شجاع آملي
مناصب و مقام ها: قاضي القضاة ري
سرگذشتنامه:
بر پايه ي اطلاعاتي که ابن کرامه از شرح حال ابورشيد به دست داد، زندگي او به چهار دوره ي فرضي تقسيم مي گردد: زندگي آغازين در نيشابور، حضور در حلقه ي درس قاضي عبدالجبار، سفري به گرگان و بازگشت به نيشابور، گذران باقي عمر در ري. در 366 ق عبدالجبار احمد معتزلي به ري فراخوانده شد و بعنوان قاضي القضاة در ري منسوب شد. ابورشيد نيز روانه ي ري شد و در ري از ملازمان محفل صاحب بن عباد گرديد. وي در مجلس قاضي با تعاليم مکتب اعتزالي بصره از نزديک برخورد نمود. فخرالدوله در حکومت بويهي ري به رغم دوره اي کوتاه، معتزليان را در تنگنا قرار داد. پس از وفات وي، در حدود چهار دهه حکومت ري زير نفوذ بانوي آل بويه سيده خاتون، فضايي نسبتاً مساعد براي فعاليت پيروان مکتب اعتزال فراهم شد. از اين رو ابورشيد براي هميشه در ري مسکن گزيد و پس از درگذشت قاضي عبدالجبار ( 415 ق ) رياست معتزله بدو رسيد. وي چندي بعد در همان شهر وفات يافت.آثار:
ابن کُرامه ي جشمي کتابي با عنوان ديوان الاصول را از تأليفات وي دانسته است.آثار چاپي:
المسائل في الخلاف بين البصرين و البغداديين و في التوحيدآثار خطي:
اعجاز القرآنآثار يافت نشده:
التذکرة، التنبيه، الجزء، الشهوة، مسائل الخلاف بينناوبين المشبهة و المجبرة و الخوارج و المرجئة و النقض علي اصحاب الطبائع.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 486-484.[14] ابوعبدالله بصري، حسين بن علي بن ابراهيم بصري
نام: حسين
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوعبدالله، قشور
اسم اشهر: ابوعبدالله بصري، جُعْل
سال و محل تولد: 293 ق يا 308 ق، بصره
سال و محل وفات: 2 ذيحجه ي 369 ق يا 399 بغداد
مذهب و شريعت: معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه
استادان: ابوعلي بن خلاد بصري، ابوهاشم جبايي، ابوالقاسم ابن سهلويه، ابوجعفر سهکلام صيمري و ابوالحسن کرخي
شاگردان: شاگردان معتزلي مذهب وي عبارتند از: ابواسحاق بن عياش و قاضي عبدالجبار و شيخ مفيد؛ شاگردان زيدي ( زيديان ) عبارتند از: ابن داعي ابوعبدالله محمد بن حسن علوي ملقب به المهدي لدين الله، ابوالحسين احمد بن حسين بن هارون ملقب به المؤيد بالله و برادرش ابوطالب يحيي بن حسين بن هارون حسني ملقب به الناطق بالحق؛ از شاگردان وي اينان را نيز مي توان نام برد: ابوعبدالله محمد بن احمد بن حنيف، ابواسحاق نصيبي، ابواحمد عبدالله بن محمد بن ابي علان و ابومسلم طاهربن محمد بن عبدالله.
سرگذشتنامه:
ابوعبدالله در بصره بدنيا آمد. زندگي ابوعبدالله بجز سال هاي نخست آن در بغداد گذشت. ابوعبدالله دوران تحصيل را زاهدانه سپري کرد و با سخت کوشي بسيار بر ديگر شاگردان ابوهاشم جبايي پيشي گرفت. وي در 330 ق مجلس درس برپا داشت و تا پايان عمر به تدريس پرداخت. ابوعبدالله در بغداد درگذشت و در دروازه ي حسن بن زيد در بغداد به خاک سپرده شد. شهرت او در تمامي بلاد بخصوص در خراسان پيچيد و سياست مذهبي عصر خود بدو منتهي بوده است.آثار:
در منابع اين آثار را به او نسبت داده اند که هيچ يک از آنها در دست نيست:الف: کلام: الاصلح، الاقرار، الايمان، تعليق بر نقض المعرفه ي ابوعلي جبايي، کتاب التفضيل، الجواب عن مسألتي الشيخ ابي محمد الرامهرمزي، جوازردالشمس، العلوم، الکلام في ان الله تعالي لم يزل موجوداً و لا شيء سواه الي ان خلق الخلق، المعرفة، نقض بر السفيانية جاحظ، نقض کتاب الرازي، نقض کتاب الموجز ابوالحسن اشعري و نقض کلام الراوندي.
ب: فقه و اصول: کتاب الاشربة و تحليل نبيذ التمر، الاصول، تصريح المتعة، جواز الصلاة بالفارسية، شرح مختصر ابي الحسن الکرخي، الناسخ و المنسوخ، نقض الفتيا، نقض کلام الرازي في انه لايجوزُ ان يفعل الله تعالي بعد ان کان غير فاعل و نقض کلام الراوندي في ان الجسم لايجوز ان يکون مخترعا لا من شيئي.
منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 683-680؛ ريحانة الادب، 1 / 268.[15] ابوالقاسم کوفي، علي بن احمد بن موسي
نام: علي
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: [ابوالقاسم، ن.م]
اسم اشهر: ابوالقاسم کوفي
سال و محل تولد: [ن.م]، [کوفه]
سال و محل وفات: 352 ق، کرمي
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: کلام و فقه
سرگذشتنامه:
از تاريخ ولادت و زندگي او اطلاعي در دست نيست. آنچه درباره ي تبار او آوردند، اين است که وي خود را علوي و از احفاد هارون فرزند امام موسي کاظم معرفي مي کرده است. برخي او را از نوادگان موسي مبرقع فرزند امام جواد دانسته اند، ولي بنابر آنچه عمري از استاد خود ابن طباطباي نسابه نقل مي کند، ادعاي علوي بودن او کذب است. آنچه تقريباً همه بر آن اتفاق دارند، اين است که وي نخست امامي بوده، اما در اواخر عمر به غلو گراييده است. ابوالقاسم کوفي در جمادي الاول 352 ق کرمي در پنج فرسخي فساد درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.آثار:
ابطال مذهب داود بن علي الاصبهاني، الانبياء، الاوصياء، تثبيت المعجزات، تثبيت نبوة الانبياء، تناقض احکام المذاهب الفاسدة، تناقض اقاويل المعتزلة، الرد علي ارسطاطاليس، الرد علي الزيدية، فساد اقاويل الاسماعيلية، فساد قول البراهمة، الفقه علي ترتيب المزني و معرفة وجوه الحکمة.آثار چاپي:
الاستغاثة في بدع الثلاثة.آثار خطي:
الآداب و مکارم الاخلاق.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 176.[16] شيخ ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن اسماعيل کاتب بغدادي
نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابن ابي الثلج
اسم اشهر: کاتب بغدادي
سال و محل تولد: 325 ق [بغداد]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: کلام، تفسير، فقه و حديث
استادان: در حديث: جعفر بن محمد بن جعفر حسيني
شاگردان: ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري، شيخ ابونصر محمد بن الحسين مقري از مشايخ شيخ مفيد.
آثار:
مانزل من القرآن في اميرالمؤمنين (عليه السلام)، البشري و الزلفي في فضائل الشيعة، تاريخ الائمة (عليهم السلام)، اخبار النساء الممدوحات، اخبار فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم السلام)، من قالَ بالتفضيل من الصحابة، السنن و الآداب علي مذاهب العامة، الفضائل و الاختيار من الاسانيد.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 3 / 294.[17] علم الهدي موسوي، علي بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر الصادق (عليه السلام)
نام: علي
نام پدر: ابي احمد
کنيه و لقب: ابوالقاسم / ابوالثمانين، ثمانيني / ذوالثمانين / ذوالمجدين / شريف / سيد مرتضي
اسم اشهر: شريف مرتضي / سيد مرتضي / علم الهدي موسوي
سال و محل تولد: 355 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 436 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري
رشته ي علمي و تخصص: کلام، حکمت، تفسير، ادب ( نحو )، لغت، فقه، حديث، رجال و شعر
استادان: شيخ مفيد، ابن نباته و شيخ حسين بن بابويه
شاگردان: شيخ طوسي، قاضي ابن البراج، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي و سلارين عبدالعزيز ديلمي
مناصب و مقام ها: اميرالحاج، نقيب الاشراف و قاضي القضاة
سرگذشتنامه:
او از نسل امام موسي کاظم و مادرش نيز فاطمه دختر حسين بن احمد بن ناصرالحق بود. علم الهدي مدت سي سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضي القضاة بود. علامه حلي در کتاب الخلاصه مي گويد: او رکن اماميه و معلم آنها بود و مصنفات او تا آن زمان مورد استفاده ي پيروان اماميه بوده است. وي مردي کريم النفس و با شهامت بود و ثروتي بسيار نيز داشت. چنانکه در سفر حج از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد و يک قريه نيز وقف کاغذ فقها کرده بود و هشتاد يا يکصد هزار تومان از مال شخصي خود مي خواست به خليفه بدهد تا مذهب شيعه را نيز رکن پنجم مذاهب رسمي بشمار آرند، ولي به علت عدم مساعدت شيعيان به اين هدف نرسيد. پس از وفاتش، کتاب هاي او را بالغ بر سي هزار دينار قيمت کردند. لقب « علم الهدي » بدين سبب است که ابوسعيد محمد بن حسين بن عبدالصمد وزير القادر بالله عباسي بيمار شد و بيماري او به طول انجاميد، تا آنکه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را به خواب ديد که به او امر مي کند به نزد « علم الهدي » برود تا براي او دعايي بخواند و شفا يابد. وي پس از بهبود جريان را به خليفه مي گويد. خليفه نيز وي را به قبول اين لقب ملزم مي گرداند. اما لقب ثمانيني از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود، چنانکه هشتاد سال و هشت ماه عمر کرد و بعد از وفات، هشتاد هزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروئات به جا گذاشته است و لقب ذوالمجدين بسبب مجدت علم و نسب بود يا بسبب داشتن شرافت علم ديني و رياست دنيوي با هم.آثار:
الانصاف، البرق في علم الادب، تتبع الابيات التي تکلم عليها ابن جني في ابيات متنبي، تفسير آيه ي « قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ »، تفسير آيه « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ »، تفسير آيه ي « لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا »، تفسير الخطبه الشقشقية و تفسير سورة الفاتحة و قطعة من البقرة.آثار چاپي:
احکام اهل الآخرة، الامالي، الانتصار في ما انفردت به الامامية، انقاذ البشر من الجبر و القدر، الشهاب في الشيب و الشباب، غيبت امام، مسائل ابن صريه، تفسير القصيدة ابائية الحميرية، تفضيل الانبياء علي الملائکة، تقريب الاصول، جمل العقائد يا جمل العلم و العمل، جواب السؤال عن وجه تزويج اميرالمؤمنين بنته من عمر، جواب الملاحدة في قدم العالم، حجية الاجماع، الحدود و الحقايق، دُرر الفوائد، الذخيرة و الذريعة في اصول الشريعة، الرسالة الباهرة، الشافي شرح قصيدة ذهبية حميري، الصرفة في اعجاز القرآن، الطيف و الخيال، غررالفوائد و درر القلائد، الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ماتفردت به الامامية من المسائل الفقهية، المجالس المحکم و المتشابه، المختصر، المرموق في اوصاف البروق، مسائل الآيات، مسائل الانفرادات، المسائل التباينات، المسائل الجرجانية، المسائل الحلبية الاولي و الآخرة، مسائل الخلاف در اصول فقه، مسائل الخلاف در فقه، المسائل الديلمية، المسائل الرازية، المسائل الرسية، المسائل الصيداوية، المسائل الطرابليسة الاولي و الاخره، المسائل الطوسية، المسائل المصرية الاولي و الاخيرة، المسائل المفردات در فقه، المسائل المفردات در فنون متفرقه، المسائل الموصلية الاولي و الثانية و الثالثة، مسائل ميافارقين، المسئلة الباهرة ( رساله ي باهره )، المصباح در فقه، المقنع در غيبت، المخلص در اصول فقه، المنع من تفضيل الملائکة علي الانبياء، الناصريات، النقض علي ابن جني في الحکاية و المحکي.آثار خطي:
ديوان و تفسير القصيدة ابن ئية.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 3 / 116؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 16059.[18] عبدالجبار بن احمد بن عبدالجبار بن خليل همداني اسدآبادي
نام: عبدالجبار
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: قاضي عبدالجبار
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 415 ه، ري
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: کلام و اصول فقه
استادان: سيد رضي و خطيب بغدادي
همفکران و رقيبان: شيخ مفيد و صاحب بن عباد
مناصب و مقام ها: قاضي القضاة ري
سرگذشتنامه:
او از فحول علماي عامه است. در زمان خود رئيس معتزله بوده و مصنفات بسياري در مذهب اعتزال و تمامي فنون ديگر که بالغ به چهارصد هزار ورق گويند، بدو منسوب و اقوال مختلف او در کتب فريقين خصوص در کلام و اصول فقه منقول است. او از اساتيد سيد رضي و با يک واسطه از مشايخ روايت خطيب بغدادي مي باشد او مناظره ي با شيخ مفيد در موضوع حديث غدير و اصحاب جمل داشته است و مراتب علم و فضل و کمال او مورد تصديق و اذعان صاحب بن عباد بود. او به امر آن وزير از بغداد به ري آمده و به وظايف تدريس قيام نمود. در تمامي بلاد ري قاضي القضاة بوده و در مجلس وزير با ابواسحق اسفرايني اشعري ابراهيم بن محمد ملاقات و موافق مذهب معتزله سخن گفت.آثار:
علم الکيميا و العمد في اصول الفقه.آثار چاپي:
تنزية القرآن عن المطاعن.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 3 / 270؛ دهخدا، 11 / 17362[19] عبدالقاهر بن طاهر بغدادي
نام: عبدالقاهر
نام پدر: طاهر
کنيه و لقب: ابومنصور [ن.م]
اسم اشهر: بغدادي
سال و محل تولد: [340 ق، بغداد]
سال و محل وفات: 429، اسفراين
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: کلام، فقه، رياضي، حديث و ادب
استادان: ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفرايني
شاگردان: ناصر مروزي و ابوالقاسم قُشيري
سرگذشتنامه:
از محل و سال ولادت او اطلاعي در دست نيست. بطوري که از نسبتش برمي آيد، احتمالاً در بغداد و در حدود سال 340 ق زاده شده و به همراه پدرش طاهر بن محمد به نيشابور رفته و در آنجا سکني گزيده است. بغدادي از قبيله ي تميم بود و بدين سبب او را تميمي نيز خوانده اند. علاقه ي فراوان وي به يادگيري علوم و فنون مختلف به حدي بود که توانست در چندين علم از جمله فقه، کلام، حساب، ادبيات و حديث تبحر يابد و به تدريس بپردازد. بنابر گزارش صريفيني ( ص 545-546 ) ابومنصور در 429 بناچار نيشابور را به قصد اسفراين ترک کرد و در همان سال در آنجا از دنيا رفت و در کنار استادش ابواسحاق به خاک سپرده شد.آثار:
فضائح الکرامية، الفرق بين الفرق، نفي خلق القرآن، الصفات، الايمان و اصوله، ابطال القول التولد، الناسخ و المنسوخ، فضائح المعتزله، بلوغ المدي عن اصول الهُدي، تأويل متشابه الاخبار و الآيات، العماد في مواريث العباد، مفتاح ابن القاص، الدوريات في الطهارات و تفضيلُ الفقير الصابِرِ علي الغَنيِّ الشاکِر.منابع و مآخذ:
دانشنامه ي جهان اسلام، 3 / 572.[20] ابوالحسن جرجاني، علي بن عبدالعزيزبن حسن بن علي بن اسماعيل
نام: علي
نام پدر: عبدالعزيز
کنيه و لقب: ابوالحسن جرجاني
اسم اشهر: [ن.م]
سال و محل تولد: [ن.م] 322 ق
سال و محل وفات: 366 ق، جرجان
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، فقه و کلام
شاگردان: شيخ عبدالقاهر جرجاني و ابوحيان توحيدي
مناصب و مقام ها: منصب قضاي جرجان و سپس قاضي القضاة ري
سرگذشتنامه:
جرجاني از کودکي به کسب علم و ادب و مسافرت و بهره گيري از مشايخ وقت و علماي عصر خود پرداخت و به شهرهاي عراق و شام و ديگر کشورها مسافرت کرد تا اينکه به صاحب بن عباد پيوست و در زمره ي بزرگان خواص او درآمد. به گفته ي ابن کرامه ي جشمي و ابن مرتضي وي جامع بين فقه شافعي و کلام معتزلي بود.آثار چاپي:
الرسالة بين المتنبي و خصومه و ديوان شعر.از آثار منسوب به اوست:
تفسير القرآن، تهذيب التاريخ، مجموعه ي رسائل و الوکالة مشتمل بر 4000 مسئله.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 334.[21] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي
نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوالحسن، متيّم
اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم
سرگذشتنامه:
از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.آثار:
علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.[22] ابوعلي ضرير نيشابوري، حسين بن مظفر
نام: حسين
نام پدر: مظفر
کنيه و لقب: ابوعلي، ضرير
اسم اشهر: ابوعلي ضرير نيشابوري
سال و محل تولد: [ن.م] خوارزم
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و لغت
شاگردان: علي بن عرّاق صناري خوارزمي
سرگذشتنامه:
اديب، شاعر و لغوي سده ي 5 هجري قمري بوده است، ولي از سرگذشت او چندان اطلاع مدوني در دست نيست.آثار:
تهذيب اصلاح المنطق ابن سکيت، تهذيب ديوان الادب، ديوان رسائل، ذيل تتمة اليتيمة، زيادات اخبار خوارزم و محاسن من اسمه الحسن.منابع و مآخذ:
دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 45.[23] ابوالحسن احمد بن علي بغدادي سوراني
نام: احمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: بغدادي سوراني
سال و محل تولد: حدود 395 ق، سوراء از سرزمين بابل
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: حديث
شاگردان: ابن جرير طبري
سرگذشتنامه:
در سوراء يکي از مراکز شيعه در عراق، از سرزمين بابل متولد گشت. سپس به بغداد رفت. او از مشايخ ابن جرير طبري برادر ابوجعفر محمد بن جرير امامي صاحب کتاب الامامة است و ابن جرير شاگرد او غير از هم نامش محمد بن جرير طبري ( م 310 ق ) مفسر و مورخ معروف مي باشد.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 3 / 292.[24] شيخ ابوالحسين ابي جعفر محمد بن هارون
نام: محمد
نام پدر: هارون
کنيه و لقب: شيخ ابوالحسين يا ابي جعفر
اسم اشهر: تلعکبري
سال و محل تولد: 399 ق، -
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: حديث و فقه
اساتيد: ابومحمد هارون تلعکبري، شيخ صدوق و ابي الحسن علي بن عبدالله ميموني
شاگردان: ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي.
سرگذشتنامه:
او فقه و حديث را از پدرش ابومحمد هارون تلعکبري و شيخ صدوق و ابن الحسن علي بن عبدالله ميموني اخذ کرد. وي مانند پدرش در خانه ي خود در بغداد به تدريس حديث و فقه اشتغال داشت و جمعي از افاضل علما و محدثين اماميه در حوزه ي او پرورش يافتند. از مشهورترين شاگردان او ابوالعباس احمد نجاشي و محمد بن جرير طبري امامي که کثيرالرواية تر از صاحب ترجمه است و در کتاب خود الامامة ضبط کرده است و نيز صاحب کتاب مدينة المعجزات آنها را نقل نموده است. وي برادر حسين بن هارون تلعکبري از مشايخ شيخ طوسي است. از آثار بر جاي مانده ي او کتاب مجموع الدعوات يا کتاب العتيق است که با مجموعه ي التلعکبري معروف است. علامه مجلسي اين کتاب را العتيق ناميده و نسخه ي مورخه ي 576 ق را در اختيار داشته و تماماً آنرا در بحارالانوار خويش نقل کرده است و کفعمي آن را تحت عنوان مجموع التلعکبري از مآخذ خود در کتاب البلدالامين قرار داده است. شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعة مي گويد کتاب مجموع التلعکبري همان مجموع الدعوات است.آثار:
مجموع الدعوات يا کتاب العتيق که به مجموعة التلعکبري معروف است.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 5 / 70.[25] علي بن محمد بن علي خراز رازي قمي
نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالحسن، ابوالقاسم
اسم اشهر: خزاز
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: حديث، فقه و کلام
سرگذشتنامه:
از شيخ صدوق، ابوالفاضل شيباني و ابن عياس و نظاير ايشان روايت کرده است.آثار:
الأمالي، الايضاح في اصول الدين علي مذهب اهل البيت و کفاية الأثر في النصوص علي الأئمة الاثني عشر.اضافات:
گويند « کفاية الاثر » کتابي است شريف که نظير آن در امامت تأليف نيافته و اولين دليل به فضل، وثاقت و ديانت مؤلف مي باشد.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 1 / 384.[26] قدامه بن جعفر بن قدامه
نام: قدامه
نام پدر: جعفر
کنيه و لقب: ابوالفرج
اسم اشهر: کاتب بغدادي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 337 ه [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب و فلسفه
مناصي و مقام ها: کاتب آل بويه
سرگذشتنامه:
او به دست هفدهمين خليفه ي عباسي، مکتفي بالله 289-295 ه به شرف اسلام مشرف و در دولت عباسي به مقامات عالي رسيد. قدامه کاتب آل بويه بود و اين قول که « او را در آن به جهالت نسبت داده، قدامه قديم العهد بوده و زمان ثعلب و مبرد و ابن قتيبه و نظائر ايشان را دريافته است » بعيد است.آثار:
ترياق الفکر، جلاء الحزن، الخراج، زهر الربيع في الاخبار، السياسة صدق، صابون الغم يا الفم، صرف الهم، صناعة الجدل، نزهت القلوب و زادالمسافر، نقد الشعر في البديع و نقدالنثر.آثار چاپي:
الخراج.آثار خطي:
نقدالنثر، موجود در اسکوربال.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 3 / 331.[27] اِبن خَمّار، ابوالخير حسن بن سوار بن بابا بن بهرام يا بهنام
نام: حسن
نام پدر: سوار
کنيه و لقب: ابوالخير، [ن.م]
اسم اشهر: ابن خمار
سال و محل تولد: 331 ق، بغداد
سال و محل وفات: [بعد از 407 ق]
مذهب و شريعت: مسيحي ايراني الاصل که بعداً به اسلام گرويد
رشته ي علمي و تخصص: طب، کلام، فلسفه و ترجمه
استادان: يحيي بن عدي، مشخص نيست نزد چه کسي پزشکي آموخته است، گرچه احتمال دارد استاد وي در اين فن ابوالحسن ثابت بن سنان باشد.
شاگردان: ابوالفرج علي ابن حسين بن هندو، ابوالفرج عبدالله بن طيب در بغداد و شايد ابوعلي مسکويه.
سرگذشتنامه:
ابن خمار در بغداد زاده شد و همانجا رشد کرد. از تاريخ مهاجرت ابن خمار از بغداد اطلاعي در دست نيست. از رساله اي که ابن خمار به ابوسعد وزير اهدا کرد شايد بتوان حدس زد که وي در روزگار مجدالدوله ي ديلمي و ابوسعيد محمد بن اسماعيل همداني ( وزير در 392 ق ) در ري بوده است. احتمال مي رود که از همانجا به دعوت ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه ( حک 399-407 ق ) به خوارزم رفته باشد. وي در خوارزم ماند تا محمود غزنوي در 407 ق آنجا را تصرف کرد و دانشمندان آن ديار از جمله ابن خمار را به غزنه برد. ابن خمار ساليان دراز نزد سلطان محمود ماند. وي بسبب خوابي که ديد، اسلام را پذيرفت و در دوران سالخوردگي به آموختن فقه و حفظ قرآن پرداخت. ابن خمار در پزشکي شهرت بسياري داشت، چنانکه به او بقراط دوم و ثالث « بقراط و جالينوس » لقب داده بودند.آثار چاپي:
آثار پزشکي و علوم طبيعي: الحوامل في الطب، ديابط، امتحان الاطباء، الاثار المختلفة ( المخيلة؟ ) في الجو الحادثه عن الخباز، خلق الانسان و ترکيب اعضائه، المرض المعروف بالکاهني ( صرع )، الاثار العلوية و تدبير المشايخ.آثار خطي:
الوفاق بين رأي الفلاسفة و النصاري، اللينس ( اللبس ) في الکتب الاربعة في المنطق، الافصاح عن رأي القدماء في الباري تعالي و في الشرايع و مورديها، مقاله في القيامة، ترجمه ي مقالة في الاخلاق به عربي، ترجمه و تصحيح قاطيغورياس، السماء و العالم، الصديق و الصداقة، رساله اي با نام « مقالة في ان دليل يحيي علي حدث العالم اولي بالقبول من دليل المتکلمين اصلاً ».منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 464-463؛ کُرمر، 183-191؛ ابن نديم، 323.[28] حسن بن عبدالله بن مرزبان
نام: حسن
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوسعيد
اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 368 ه، بغداد
مذهب و شريعت: حنفي
رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب، لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )
استادان: ابن السراج و ابن دريد
مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه
سرگذشتنامه:
از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.آثار:
اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 2 / 274.[29] ابن برّاج، سعدالدين ابوالقاسم عبدالعزيز بن نحرير بن عبدالعزيز
نام: عبدالعزيز
نام پدر: نحرير طرابلسي
کنيه و لقب: ابوالقاسم، عزّالمؤمنين
اسم اشهر: ابن برّاج
سال و محل تولد: 401 ق، مصر
سال و محل وفات: 481 ق، طرابلس
مذهب و شريعت: شيعه ي امامي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام و قضاوت
استادان: کراجکي، ابوالصلاح حلبي، دوريستي، سلارديلمي، مهردشتي، سيد مرتضي علم الهدي، شيخ طوسي و شيخ مفيد محمد بن نعمان
شاگردان: قاضي عبدالعزيز ابن ابي کامل طرابلسي، عبدالجبار مقري رازي، حسکابن بابويه، شيخ مفيد رازي، عبدالرحمان نيشابوري خزاعي، حسن بن عبدالعزيز جيهاني، ابوجعفر محمد حلبي، زيد بن داعي و کميح
مناصب و مقام ها: قاضي طرابلس
سرگذشتنامه:
او در مصر متولد شد و دوران جواني را در زادگاه خويش مصر به سر آورد. در جواني به بغداد آمد و در حوزه ي درسي سيد مرتضي حاضر گشت و مدت هفت سال ( 429-436 ق ) از محضر وي استفاده کرد. پس از فوت سيد مرتضي در درس شيخ طوسي حضور يافت و از شاگردان خاص او گشت و آنگاه به طرابلس شام رفت و تا پايان عمر در آن ديار به شغل قضاوت مشغول شد و چون دير زماني قضاي آن شهر را بر عهده داشت، به قاضي طرابلسي مشهور شد و هم در آنجا درگذشت. ابن براج از دانشمندان پرآوازه ي معتبر شيعي است که آراي او پيوسته مورد توجه فقيهان بزرگ بوده و غالباً به نظريات او اشاره و استناد شده است. شيخ طوسي او را بسيار مي ستود و از او با القاب « الشيخ الفاضل » و « الشيخ الجليل » ياد کرده است. ابن براج در واقع نيابت شيخ طوسي در بلاد شام را برعهده داشت. برخلاف قول مشهوري که تمام شاگردان و پيروان شيخ طوسي را تا ابن ادريس مقلد صِرف دانسته اند، ابن براج به اجتهاد خود عمل مي کرد و داراي آراي فقهي خاص بوده است که از آن جمله مسئله ي تنجيس آب قليل، لزوم اتمام صلات در مکه و مسجد پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مشاهد ائمه و حج مرتد و جواز اخراج زکات است.آثار:
آثار منسوب: حسن التعريف که حُرّ عاملي آن را حسن التقريب ضبط کرده است، الروضة که ابن شهرآشوب آن را روضة النفس في احکام العبادات الخمس ناميد، عمادالمحتاج في مناسک الحاج، الکامل در فقه و المعالم در فروع.آثار چاپي:
الجواهر در تهران ( 1276 ق ) در مجموعه اي به نام الجوامع الفقهيه چاپ شده است، شرح جمل العلم و العمل و المهذب.آثار خطي:
نسخه ي کهني از المهذب ( 651 ق ) در کتابخانه ي آستان قدس رضوي نگهداري مي شود.منابع و مآخذ:
دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 96-95؛ دايرة المعارف تشيع، 1 / 309.[30] اِبن بَرْهان، ابوالقاسم عبدالواحد بن علي عُکْبَري
نام: عبدالواحد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]
اسم اشهر: ابن برهان
سال و محل تولد: حدود 375 ق، شهرک عکبرا نزديک بغداد
سال و محل وفات: 456 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: حنفي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، لغت، حديث نسب شناسي، ادب و کلام
شاگردان: ابوالکرم مبارک بن فاخر نحوي
سرگذشتنامه:
در فقه تابع مذهب حنبلي بود، اما پس از مدتي به مذهب حنفي گرويد. در کلام پيرو مذهب مرجئه ي معتزله بود. از دوران کودکي و جواني او اطلاعي در دست نيست، همين قدر مي دانيم که در بغداد در مجلس درس بسياري از علما حاضر مي شد و ادب و فقه و کلام را نزد آنان مي آموخت. خوي شگفت و عادات غريب او موجب شد که بسياري از نويسندگان به خصايص اخلاقي او اشاره کنند. مثلاً نوشته اند او مردي تندخوي بود يا آورده اند که اگر با شاگردان خود خوش رفتاري مي کرد، حتماً از او آثاري مکتوب باقي مي ماند.آثار:
اصول اللغة، الاختيار في الفقه، اللمع و شرح اللمع.منابع و مآخذ:
دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 104 - 103؛ خطيب بغدادي، 11 / 17.[31] ابن حمزه، سيد حسن بن حمزة بن علي مرعش
نام: سيد حسن
نام پدر: حمزه
کنيه و لقب: ابومحمد، طبري
اسم اشهر: مرعشي، ابن حمزه
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 358 ه، آمل
مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه
رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، رجال و حديث
استادان: محمد بن جعفر اسدي رازي، احمد بن ادريس قمي، محمد بن جعفر بن بطه ي قمي، محمد بن عبدالله بن جعفر حميدي، علي بن ابراهيم قمي، علي بن حاتم قزويني و محمد بن جرير رستم طبري
شاگردان: ابن عياش جوهري، محمد بن احمد شاذان قمي، احمد بن علي نوح سيرافي، محمد بن محمد نعمان مفيد، حسين بن عبيدالله غضائري و احمد بن عبدالواحد بن عبدون
سرگذشتنامه:
او عالم عامل عابد زاهد متدين کثير المحاسن، از اجله ي فقهاي شيعه و از اعاظم مشايخ اماميه در کتب رجاليه و از مشايخ شيخ مفيد و تلعکبري مي باشد و در سال سيصد و پنجاه و ششم هجرت به بغداد رفته و با مشايخ وقت ملاقات کرده است. تحصيل خود را در طبرستان آغاز کرد و از مشايخ آن ديار اخذ حديث کرد. در تاريخي نامعلوم به مشهد سفري داشته و خود، مراحل سفر را به نظم کشيده است. سال ها در مشهد اقامت گزيد، پس از مدتي سفري به قم داشته است. در حکايتي که غضائري از خود ابن حمزه نقل کرده، به مراحل تحصيل او در طبرستان، قم و تکميل آن را عراق اشاره شده است.آثار:
الاشفية في معاني الغيبة، تباشير الشيعة، الجامع و الدروالغيبة، المبسوط في عمل يوم و ليلة، المرشد و المفتخر.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 4 / 11؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 367-368[32] ابن فارس، احمد بن زکريا بن محمد بن حبيب القزويني
نام: احمد
نام پدر: فارس
کنيه و لقب: ابوالحسين
اسم اشهر: ابن فارس
سال و محل تولد: [ن.م] قزوين
سال و محل وفات: 395 ه، ري
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، شعر و لغت
استادان: علي بن ابراهيم بن القطان، سليمان بن زيد الفامي، علي بن محمد بن مهرويه القزويني و ابوالقاسم الطبراني
شاگردان: ابوسهيل بن زيرک، ابومنصور محمد بن عيسي، علي بن القاسم الخباط المقري و ابومنصور بن محتسب.
سرگذشتنامه:
وي در قزوين به دنيا آمد، به همدان انتقال يافت و در آنجا نشو و نما يافت، سپس براي شاگردي ابوطالب ابن فخرالدوله ي بويهي به ري کوچ کرد و در آنجا اقامت گزيد. بنابر نظر شيخ طوسي و ابن شهرآشوب وي شيعه بوده است، ولي گروهي ايشان را شافعي و گروهي مالکي مي دانند.آثار:
المجمل، حليه الفقها، فقه اللغه، اصول الفقه، سيرة النبي، مقدمه في الفرايض و جامع التأويل في تفسير القرآن.اضافات: وي داراي اشعار مليحي در غزل و حکمت بود و در علم لغت صاحب نظر بود.
منابع و مآخذ:
طبقات الفقها، 4 / 64؛ اعيان الشيعه 3 / 60، معجم المؤلفين 2 / 40.[33] ابن قبه رازي، ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن رازي
نام: محمد
نام پدر: عبدالرحمن
کنيه و لقب: ابوجعفر
اسم اشهر: ابن قبه ي رازي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام
استادان: ابوالقاسم احمد بن عبدالله کعبي
شاگردان: ابن بطه
سرگذشتنامه:
وي فقيه و متکلم مشهور شيعي در قرن 4 ه ق و تقريباً معاصر کليني بوده است. نخست مذهب معتزله داشت، اما پس از چندي به تشيع گرويد و در زمره ي مدافعان اين مذهب درآمد. پنجاه بار پياده به سفر حج رفت. ابوالحسن سوسنجردي از او دريافت کرده است. به گفته ي سوسنجردي چون ابوالقاسم البلخي کتاب الامامة را خواند، ردي به نام مسترشد بر آن نوشت و چون ابن قبه رد آن را بخواند، کتاب ديگري موسوم به مستثبت در رد آن تأليف کرد. ابوالقاسم بلخي با خواندن رد ابن قبه ردي به نام نقض المستثبت بر آن نوشت، اما ابن قبه پيش از آنکه اين را ببيند درگذشت.آثار:
الامامة، الانصاف في الامامة و مستثبت ( در رد کتاب مستر شد ابوالقاسم البلخي که خود رديه اي بر الإمامة ابن قبه بوده است ).منابع و مآخذ:
دهخدا، 1 / 384.[34] ابواسحاق شيرازي، جمال الدين ابراهيم بن علي بن يوسف فيروزآبادي
نام: ابراهيم
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابواسحاق [ن.م]
اسم اشهر: ابواسحاق شيرازي
سال و محل تولد: 393 ق، شهر گور در فارس ( فيروز آباد )
سال و محل وفات: 476 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: فقه
استادان: قاضي ابوالطيب طبري، ابوحاتم طبري، ابوالحسن شيرجي فرضي حاسب، ابومحمد عبدالوهاب بن علي بن نصر، ابوالقاسم منصور بن عمر کرخي، قاضي ابوعلي محمد بن احمد هاشمي حنبلي، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بيضاوي، ابواحمد بن رامين بغدادي، ابوعبدالله محمد بن عمر شيرازي، ابوعبدالرحمن بن حسن غندجاني، قاضي ابوعبدالله جلاب و قاضي ابوالفرج فامي شيرازي
شاگردان: ابوالوليد سليمان بن خلف باجي، وزير ابوشجاع رودراوري، ابوعبدالله حسين بن محمد طبري، ابوالفرج عبيدالله بن حسن قاضي بصره، ابونصر مؤتمن بن احمد ساجي، ابوبکر محمد بن حسين شاشي، ابوسعد يحيي بن علي حلواني، همچنين ناموراني چون: خطيب بغدادي، ابوزکريا خطيب تبريزي، عبدالغافر فارسي، ابونصر حميدي، شيرويه ي ديلمي و ابوبکر بن شهرزوري
مناصب و مقام ها: مدرّسي نظاميه ي بغداد
سرگذشتنامه:
وي در شهرهاي فيروزآباد، غُندجان، شيراز و بغداد نيز استادان بي شماري مقدمات علوم را فراگرفت. وي در سفر به بغداد چندي در بصره ماند و در همين فرصت از محضر استادان آن ديار استفاده کرد. وي در بغداد در حلقه ي درس قاضي ابوالطيب طبري استاد و پيشواي بزرگ شافعيان حاضر شد. کوشش بي وقفه ي ابواسحاق در اشتغال به تحصيل و استحکام مباني علمي به حدي بود که به اعتراف خويش هر قياس را 1000 بار و هر درس را 100 بار تکرار مي کرد. در 43 ق ابوالطيب طبري که ابواسحاق سال ها معيد درس او بود، از وي خواست که در مسجدش در باب المراتب به جاي وي تدريس کند. از آن تاريخ در حکم فقيهي جامع الاطراف و استادي دانشمند بر کرسي تدريس نشست و از 459 ق که به مدرسه ي نوبنياد نظاميه انتقال يافت، تا واپسين دم حيات روزگار خود را به تدريس گذرانيد.آثار چاپي:
التبصرة، التنبيه، رسالة في علم الاخلاق، الطب الروحاني، طبقات الفقهاء، عقيدة ابي اسحاق الشيرازي، اللمع، الملخص في الجدل، المهذب و الوصول الي علم الاصول يا شرح اللمع.آثار خطي:
الاشارة الي مذهب اهل الحق، عقيدة السلف، علل الفقه، ملخص في الحديث و النکت في المسائل المختلف فيمابين الامامين ابي حنيفة و الشافعي.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 167-5 170.[35] اَبوالصَّلاح حَلبي، تقي بن نجم بن عبيدالله
نام: تقي
نام پدر: نجم
کنيه و لقب: ابوالصلاح، خليفة المرتضي
اسم اشهر: ابوالصلاح حلبي
سال و محل تولد: 374 ق، حلب
سال و محل وفات: 447 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه ي امامي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، طب، حديث و تفسير
استادان: سيد مرتضي، طوسي و سالار ديلمي
شاگردان: ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبي، قاضي عزالدين عبدالعزيز بن ابي کامل طرابلسي، ابوالفتح کراجکي، قاضي عبدالعزيز بن براج طرابلسي، عبدالرحمن بن احمد مفيد نيشابوري، شريف داعي بن زيدآوي و تواب بن حسن خشاب بصري.
سرگذشتنامه:
وي در حلب به دنيا آمد و ظاهراً در همانجا به تحصيل پرداخت. به گفته ي ابن ابي طي وي سه بار به عراق سفر کرد و از مشايخ آن ديار بهره برد. به گفته ي ابن ابي طي، ابوالصلاح شيخ و عالم بزرگ اماميان شام در روزگار خويش بود ( ذهبي، همانجا ) و چنانکه حکايت شده، به هنگام استفتاي مردم حلب از سيد مرتضي او آنان را به « شيخ التقي » ( ابوالصلاح ) احاله مي نمود. طوسي معاصر عراقي ابوالصلاح او را عالمي ثقه دانسته است.آثار:
از نخستين آثار ابوالصلاح دو کتاب العمدة و التلخيص است و نيز کتاب هاي المعارف، الکافي و البرهان، المسالة الشافية و المسألة الکافيه، البداية در فقه، شرح الذخيره ي سيد مرتضي در کلام، المرشد الي طريق التعبد، تدبير الصحة و شُبهة الملاحدة، اشارة السبق الي معرفة الحق.آثار چاپي:
آثار موجود ابوالصلاح: الکافي، تقريب المعارف و البرهان علي ثبوت الايمانمنابع و مآخذ:
دايرة المعارف تشيع، 1 / 414؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 608-5 / 611؛ دهخدا، 1 / 455.[36] ابويعلي جعفري، محمد بن حسن بن حمزه
نام: محمد
نام پدر: حسن
کنيه و لقب: ابويعلي
اسم اشهر: ابويعلي جعفري / طالبي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 463 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام
استادان: شيخ مفيد، سيد مرتضي و حسين بن عبيدالله غضائري
شاگردان: ابوالحسن سليمان بن حسن صهرشتي، ابوطالب بن معدي سيلقي، ابوعبدالله محمد بن هبة الله بن جعفر طرابلسي، ابوالحسن بن هلال عماني و ابومنصور بن احمد.
مناصب و مقام ها: جانشيني شيخ مفيد و زعامت اماميه پس از وي
سرگذشتنامه:
هر چند منابع رجالي اماميه و اهل سنت از وي نام برده اند و شرح حال از او به دست داده اند، با اين همه، دانسته ها درباره ي ابويعلي بسيار نيست. ابويعلي با دختر شيخ مفيد ازدواج کرد و پس از مرگ شيخ به خاطر شايستگي اش جانشيني او و تصدي درس کلام و فقه، به وي منتقل گرديد و اين تصدي به وي شوکت اجتماعي ممتازي بخشيد، به گونه اي که از نقاط دور و نزديک چون موصل، صيدا، طرابلس و کربلا براي پرسش در موضوعات گوناگون علمي به وي رجوع مي کردند. شهرت او در دانش و بويژه فقاهت چندان بوده که حتي شرح حال نويسان غير شيعي از او با عباراتي همچون « فقيه الاماميه »، « من دعاة الشيعة » و « من کبار علماء الشيعه » ياد کرده اند. به گفته ي ذهبي، ابويعلي به حدوث قرآن قائل بوده و براي اثبات آن به وجود آيات ناسخ و منسوخ تمسک مي جسته است.آثار:
تأليفات ابويعلي بيشتر به صورت مسئله يا پاسخ به مسائلي است که از وي پرسش مي شده است که بعضي از آنها از قول نجاشي اشاره مي شود: جواب المسألة الواردة من صيدا، جواب مسألة اهل الموصل، المسألة في مولد صاحب الزمان (عج)، المسألة في الرد علي الغلاة، المسألة في اوقات الصلاة، کتاب التکمله، الموجز في التوحيد، مسألة في ايمان آباء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، مسألة في المسح علي الرجلين، مسألة في العقيقة، جواب المسائل الوارده من طرابلس و المسألة في ان الفعال غير هذه الجملة.اضافات:
البته جانشيني ابويعلي در مقام شيخ مفيد، نبايد به معناي رياست مطلق اماميه در آن عصر تلقي گردد، چرا که بدون شک سيد مرتضي ( 436 ق ) پس از شيخ مفيد به اين جايگاه دست يافته بود.منابع و مآخذ:
دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 434-435.[37] ابويعلي حمزه
نام: حمزه
نام پدر: عبدالعزيز
کنيه و لقب: ابويعلي، سالار
اسم اشهر: سالار
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام
استادان: شيخ مفيد و سيد مرتضي
آثار:
التذکرة في حقيقة الجوهرة.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 4 / 195.[38] احمد بن عامر بن بشر بن حامد مرورودي
نام: احمد
نام پدر: عامر
کنيه و لقب: ابوحامد
اسم اشهر: مرورودي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 362 ه [ن.م]
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: فقه
استادان: ابراهيم بن احمد مروزي
سرگذشتنامه:
او از ابراهيم بن احمد مروزي تفقه نموده و مانند استادش بر امثال خود تقدم يافته و به بصره رفته و بناي تدريس گذاشته و مرجع استفاده ي فقهاي آنجا گشته و مي گفته است که نبايد کسي را به جهت شرافت پدر تحسين کرده يا به سبب خساست وي تقبيح نمايند. چنانچه طول قامت و قبح صورت منشأ مدح و قبح نمي باشند.آثار:
الجامع الکبير و شرح مختصر مزني.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 4 / 14.[39] حسين بن عبدالله
نام: حسين
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوعبدالله
اسم اشهر: واسطي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 420 ه [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: فقه
سرگذشتنامه:
به نوشته ي هدية الاحباب فقيه معاصر سيد مرتضي بوده و ديگر چيزي ننوشته و در روضات الجنات ضمن شرح حال حسين بن عبدالله بن علي واسطي است که اين هم از ثقات فضلاي طايفه و از روات کتاب زراري و مؤلف کتاب نقض من اظهر الخلاف لاهل بيت النبي (عليه السلام) و مصنفات بسيار ديگري بوده و از معتمدين مشايخ قرائت کرده است.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 4 / 226.[40] محمد بن احمد
نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: بصري يا بصروي
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 443 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: فقه و شعر
استادان: علم الهدي سيد مرتضي
شاگردان: سيد شريف فرزند سيد شريف اکمل بحراني و جبرئيل فرزند اسماعيل قمي پدر شاذان بن جبرئيل
سرگذشتنامه:
در سال 417 ق تمامي فهرست تصانيف استادش علم الهدي را نگاشت و علم الهدي به او اجازه اي داده که صورت اجازه در رياض العلماء درج شده است.آثار:
المفيد في التکليفمنابع و مآخذ:
دايرة المعارف تشيع، 3 / 268.[41] محمد بن حسن بن علي طوسي
نام: محمد
نام پدر: حسن
کنيه و لقب: ابوجعفر، شيخ الطائفه
اسم اشهر: شيخ طوسي، شيخ الامامية
سال و محل تولد: 385 ه [طوس]
سال و محل وفات: 460 ه، نجف اشرف
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث، کلام، تفسير و ادب
استادان: شيخ المفيد و علم الهدي
سرگذشتنامه:
اولين کسي است که نجف اشرف را پايگاه علمي ديني کرد. او در هر يک از علوم اسلاميه تأليفي دارد. وفات او در شب دوشنبه بيست و دوم محرم چهارصد و شصتم هجرت در هفتاد و پنج سالگي در نجف اشرف واقع و در خانه ي خود مدفون و قبرش معروف و مزار و مسجدش نيز تا زمان ما باقي و به مسجد طوسي معروف است. اين مسجد به صحن مقدس مرتضوي متصل و قبر سيد بحرالعلوم و پسرش سيد محمدرضا نيز طرف راست در همان مسجد است. او ملقب به شيخ الطائفه است علامه حلي درباره او گويد: او رئيس الطائفه جليل القدر، عارف باخبار و رجال و فقه و اصول و کلام و ادب است. جميع فضائل به او برمي گردد. او مصنف در همه ي علوم اسلامي و پيرايشگر عقايد در اصول و فروع و جامع کمالات در علم و عمل است. او در سال 408 به عراق آمد و در بغداد ساکن شد. در سال 448 ميان شيعه و اهل سنت فتنه اي در افتاد و خانه و کتابخانه و منبر او بسوخت ناگزير به نجف عزيمت کرد.آثار:
تفسير کبير موسوم به تبيان، المبسوط، الخلاف، النهاية، الجمل، العقود، التهذيب، الاستبصار، الفهرست، الايجاز، يوم و ليله، العده، الابواب المرّتب علي الطبقات من اصحاب رسول الله... الاختيار الرجال. تلخيص الشافي در امامت. المفّصح، مالا يسمع المکلف الاخلال به، ما يعلل و مالايعلل، شرح جمل العلم و العمل و ما يتعلق منه بالاصول، في اصول العقايد، هدايه المسترشد و بصيرة المتعبد، مصباح المتهجّد، مختصر المصباح و مناسک الحج، المجالس و الاخبار قتل الحسين (عليه السلام)، الاخبار المختار، النقض علي ابن شاذان في مسئلة الغار و مسئلة بخبر واحد و مسئله في تحريم الفقاع، مسائل الرحبيه في آل القران، المسئله الرازيه في الوعيد، المسائل الجيلانيه، المسائل الدمشقيه، المسائل الالياسية، المسائل الحارية، المسائل الحليه، المسائل في الفرق بين النبي و الامام. مسائل ابن برّاج، انس الوحيد، الغيبه و شرح الشرح في الاصول.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 2 / 400؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 102، دهخدا، 1 / 611.پينوشتها:
1. علي اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا، 1377. 16 جلد. ذيل ماده کلام.
2. احمدي مصطفي طاش کبري زاده، موسوعة مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم. تحقيق علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون. 1998، ص 207.
3. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام. تهران اساطير، 1365. ص 85.
4. همان، صص 87-89.
5. همان، صص 89-90.
6. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، همان، صص 207-208.
7. علي اصغر حلبي، صص 96-116.
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}