نويسندگان: جان دي کرومبولتز
هلن بي. کرومبولتز
مترجم: دکتر يوسف کريمي


 

لزوم عرضه ي چند تقويت کننده ي پياپي در بعضي از موارد

درقسمت قبل ديديم که چند تقويت کننده ي ديگر تقويت کننده ي اصلي، يعني پول را همراهي کردند. لذّت مطالعه ي داستان شيرين، اجازه ي مادر و پدر به مهين براي تعريف کردن داستان کتاب و تشويق و تمجيد آنها همه تقويت کننده هاي ديگري، چون تحسين معلّم و تشويق مهين به بازگو کردن داستان ها در کلاس، دنبال شوند. بايد تأکيد کنيم که بيشتر وقت ها يک تقويت کننده به تنهايي تأثيري چندان قوي و جالب توجّه ندارد و لازم است که آن را با تقويت کننده هاي ديگر همراه کنيم. به مثال ديگري در اين باره توجّه کنيد:
* احمد، دانش آموز دبيرستان، هرگز در خانه تمرين هاي فيزيک خود را حل نمي کرد و به همين سبب، دبير فيزيک چندين بار با پدر احمد تماس گرفته بود. پدر دريافته بود که احمد هيچ وقت از کلاس فيزيک غايب نشده است، ولي تمرين هايش را در خانه حل نکرده است. پس از مشورت با دبير فيزيک و مشاور مدرسه، روزي سؤال ساده اي درباره ي عدسي ها از احمد کرد که به آن جواب داد. پدر وانمود کرد که موضوع را درک نکرده است. احمد مجبور شد مطلب را با دقت فراوان و با ذکر يکي دو مثال تمرين مانند به او بفهماند. پدر از احمد تشکر کرد و روز بعد دو عدسي براي او خريد و با هم چند آزمايش مربوط به عدسي ها را نجام دادند.
گزارش کارهاي احمد به دبير فيزيک داده شد و او يکي از روزها در کلاس از احمد درباره ي همان مطلبي که خوب آموخته بود سؤال کرد و احمد توضيح کافي داد. قرار شد که در جلسه ي بعد با آوردن عدسي ها به کلاس آزمايش هايي را که براي پدرش انجام داده بود، در کلاس نيز انجام دهد.
انجام دادن آن آزمايش ها در کلاس براي دانش آموزان بسيار جالب توجّه بود و پرسش هاي مختلفي از احمد کردند که بعضي را خود او و برخي را با کمک دبير فيزيک پاسخ داد. به دنبال آن، دبير فيزيک تمرين هاي ديگري به دانش آموزان داد که احمد همه را با شوق فراوان در خانه حل کرد.
هفته ي بعد، دبير فيزيک از احمد خواست که به يکي دو نفر از هم کلاسي هايش در حل کردن تمرين ها کمک کند و به عنوان پاداش به او اجازه داد که در آزمايشگاه مدرسه حاضر شود و در انجام دادن چند آزمايش فيزيک به او کمک کند. به اين ترتيب، علاقه ي احمد به درس فيزيک چنان شديد شده بود که پس از رسيدن به خانه يکراست به سراغ تمرين هاي فيزيک مي رفت. کار به آنجا کشيد که مدرسه ي احمد او را براي شرکت در مسابقه ي فيزيک دانش آموزان در سطح استان معرفي کرد.
چنانکه مي بينيم تشکر پدر براي پاسخ دادن احمد به سؤال او، خريدن عدسي ها براي احمد، درخواست دبير فيزيک براي بازگويي آزمايش ها در کلاس، تحسين هم کلاسي ها، درخواست دبير فيزيک از احمد براي کمک به دانش آموزان ديگر در درس فيزيک، اجازه دادن دبير به احمد براي حضور در آزمايشگاه و انجام دادن آزمايش هاي فيزيک، و سرانجام شرکت دادن احمد در مسابقه ي فيزيک دانش آموزان، همه تقويت کننده هايي بودند که دست به دست هم دادند تا احمد را به حل کردن تمرين هاي فيزيک برانگيزند. وقتي که احمد به اصطلاح راه افتاد، ديگر قدم هاي بعدي را خود او، بدون انتظار تشويق يا توقع پاداش، برداشت.
نکته ي جالب توجّهي که در مثال بالا ديده مي شود اين است که دبير احمد و پدر او تنها به يادگيري رفتار حل کردن تمرين ها اهميت مي دادند. نه طولاني شدن زمان انجام دادن اين رفتار. اشتباهي که عده ي زيادي از مادران و پدران با معلّمان مي کنند اين است که به کودک يا نوجوان مي گويند: « بايد روزي يک ساعت صرف حل کردن تمرين هاي درس بکني! » با اين کار به جاي اينکه به پيشرفت آن رفتار مطلوب تکيه شود، به مدت زمان معيني تأکيد مي شود. حال اگر دانش آموزي يک ساعت وقت صرف کند، ولي حتي يک تمرين هم در آن مدت حل نکرده باشد، کاري را که مادر و پدر يا معلّم از او خواسته اند انجام داده است، يعني همان يک ساعتي را که آنها از او خواسته بودند صرف کرده است، بدون اينکه پيشرفتي در ايجاد رفتار مطلوب در او حاصل شده باشد.

استفاده ي مداوم از يک تقويت کننده، اثر بخش بودن آن را کاهش مي دهد

تقويت کننده ها، به ويژه اگر کلامي باشند، پس از چندين بار استفاده، تأثير خود را از دست مي دهند. يعني کودک يا نوجوان از آنها خسته مي شود. يکي از راههاي پيشگيري از اين وضع اين است که ستايش و تحسين کلامي را با ذکر دقيق پيشرفت رفتار کودک يا نوجوان همراه کنيم يا اصلاح و بهتر شدن رفتارش را به او يادآوري کنيم تا خود او نيز احساس کند که در رفتارش تغيير مطلوبي حاصل شده است. به مثال زير توجّه کنيد:
حسين هفت سال دارد. کم کم ياد گرفته بود که مسئوليت جمع آوري و مرتب کردن اسباب بازي هاي خود را عهده بگيرد. هر وقت که حسين اين کار را مي کرد، مادرش مي گفت: « آفرين، پسرم! » تا اينکه روزي حوصله ي حسين سر رفت و با اعتراض به مادرش گفت: « آفرين! آفرين! ديگر از اين آفرين آفريدن شنيدن ها خسته شده ام. »
مادر حسين که احساس کرد حوصله ي پسرش از شنيدن جمله ي « آفرين، پسرم! » سر رفته است، به فکر افتاد براي تشويق او به قبول مسئوليت از تقويت کننده ي ديگري استفاده کند. شبي، هنگام صرف شام، مادر رو به پدر حسين کرد و گفت: « مي داني امروز چه شد؟ حسين همه ي اسباب بازي هاي خودش را جمع کرد و آنها را مرتب سر جاي خودشان گذاشت. با اين کار حسين خيلي به من کمک کرد. » لبخند تأييد پدر براي حسين تقويت کننده اي جديد و مؤثر بود و خوشحالي او به خوبي در چهره اش ديده مي شد.
گاهي، اگر تقويت کننده ي کلامي را به جاي اينکه به سوي فردي متوجّه کنيم که رفتار مورد نظر را انجام داده است به مقام بالاتر او عرضه کنيم، تأثير آن بيشتر و زودتر خواهد بود. به همين سبب، در دنياي بزرگسالان مي بينيم که براي تشکر از کار خوب يک کارمند به رئيس اداره ي او نامه مي نويسند. اين کار درمورد کودکان نيز تأثير دارد، زيرا ستايش و تأييد اجتماعي، خود تقويت کننده اي بسيار قوي است.

آگاهي قبلي از تقويت کننده ها گاهي لازم نيست

بهتر است گاهي کودک يا نوجوان از پيش نداند که چه نوع تقويت کننده اي به او عرضه خواهد شد. تقويت کردن بي خبر و ناگهاني بيشتر وقت ها براي يادگيري يک رفتار تأثير بيشتري دارد. به مثال زير توجّه کنيد:
زري و محمود هميشه در خانه با يکديگر دعوا مي کردند، بارها مادر و پدر آنها سعي کرده بودند بفهمند کدام يک از آنها دعوا را شروع کرده است تا او را تنبيه کنند. اگر محمود را تنبيه مي کردند، زري خوشحال مي شد. و اگر زري گير مي افتاد، محمود خوشحال مي شد. خواهر و برادر هر يک با مهارت، گناه شروع کردن دعوا را به گردن ديگري مي انداختند تا خود را از تنبيه شدن نجات بدهند. مادر و پدر آنها، بدون اينکه خود متوجّه باشند، با تنبيه کردن هر يک از آنها سبب تحريک ميل به انتقام جويي يکي نسبت به ديگري مي شدند.
سرانجام، پس از مشورت با معلّمان مدرسه، پدر زري و محمود تصميم گرفت که راه ديگري انتخاب کند. يک روز بعداز ظهر به آنها گفت: « گوش کنيد، بچه ها! اگر امروز شما دو نفر، بدون اينکه دعوايي راه بيندازيد، با هم بازي کنيد، به هر يک از شما جايزه ي خوبي خواهم داد. حالا نمي گويم اين جايزه چيست، اما مطمئن باشيد چيزي است که هر دوي شما آن را خيلي دوست داريد. الان ساعت 2بعد از ظهر است. اگر تا ساعت 5 بعدازظهر صداي جنگ و دعوا نشنيدم، جايزه تان را خواهيد گرفت. اما اگر دعوايي شروع شود، من کاري ندارم که چه کسي دعوا را شروع کرده است، در هر صورت از جايزه خبري نخواهد بود. پس خوب گوش هايتان را باز کنيد، جايزه در صورتي به هر دو داده خواهد شد که هيچ دعوايي ميان شما پيش نيايد. »
در اين مثال، چنانکه ديديم، پدر زري و محمود به درستي مشخص نکرد چه نوع تقويت کننده اي به آنها خواهد داد و همچنين به دقت مشخص نکرد که آنها چه بايد بکنند. بلکه آنها را آزاد گذاشت تا هر کاري را که براي دعوا نکردن لازم مي دانند، خودشان انجام دهند. اگر آنها از راه انداختن دعوا خودداري کردند، پدر بايد به هر کدام جايزه اي بدهد که مورد علاقه ي آنهاست. براي مثال: به محمود يک اسباب بازي کوکي و به زري يک دست فنجان و نعلبکي کوچک يا يک عروسک بدهد، يا اينکه هر دو را با خود به پارک يا سينما ببرد.
البته تأکيد اين نکته لازم است که پدر بايد به قول خود عمل کند. بدين معني که اگر بچه ها از دعوا کردن خودداري کردند، به آنها جايزه اي بدهد و اگر هر يک دعوا را شروع کرد، به هيچ يک از آنها جايزه اي ندهد. عمل نکردن به وعده يکي از عواملي است که اصلاح بسياري از رفتارهاي نامطلوب را به تأخير مي اندازند. در اين زمينه تنبيه نه مؤثر است نه مناسب، همچنين پدر نبايد سعي کند که آغاز کننده ي دعوا را پيدا کند. هر دو کودک براي خودداري از دعوا بايد تقويت شوند و در صورت دعوا کردن بايد هر دو را از گرفتن جايزه محروم کرد. در اين شرايط است که زري و محمود سعي خواهند کرد راه هاي تازه اي براي کنار آمدن با يکديگر پيدا کنند و در صلح و صفا با هم بازي کنند. با اين روش، به احتمال زياد، نزاع ميان اين دو يچه کمتر خواهد شد، زيرا هر دوخواهند فهميد درصورتي که نزاع کنند، هيچ يک برنده نخواهند بود.

تأثير تقويت کننده بستگي بسيار به عرضه کننده ي آن دارد

شخص تقويت کننده به اندازه ي خود تقويت کننده مهم است. براي همه ي ما تشويق افراد خاصي مهم تر از تشويق ديگران است. براي کودکان و نوجوانان نيز چنين است. تشويق افرادي که نزد آنها از محبوبيت و حيثيت خاصي برخوردارند تأثير بيشتري بر آنها خواهند داشت. البته تشخيص اينکه چه کسي مي تواند تقويت کننده ها را با تأثير بيشتري عرضه کند چندان آسان نيست. به طور کلي مي توان گفت که کودکان و نوجوانان نيز مانند بزرگسالان از کساني که مورد توجّه مردم هستند و از نظر ديگران مهم تلقي مي شوند و همچنين ازکساني که مهربانند و دوستدار بچه ها، خوششان مي آيد و عرضه تقويت کننده به وسيله ي اين گونه افراد مي تواند تأثير بيشتري بر رفتار کودکان ببخشد. به مثال زير توجّه کنيد:
زهرا و ليلا خواهرند. زهرا به دبيرستان مي رفت و ليلا دانش آموز کلاس سوم دبستان بود. مادر آنها چگونگي آگاهي ليلا را از آلودگي هوا به اين شکل بيان مي کند: « زهرا به ليلا خيلي علاقه مند بود و به عنوان خواهر بزرگتر مراقبت از او را بر عهده گرفته بود. بيشتر وقت ها زهرا براي برآوردن خواسته هاي ليلا با پدرش و من بحث و پافشاري مي کرد به طوري که ليلا، زهرا را هوادار خود مي ديد.
يکي از روزها گويا معلّم بهداشت زهرا درباره ي آلودگي هوا در کلاس صحبت کرده بود، زهرا تصميم گرفته بود مقاله هاي مربوط به آلودگي هوا را از روزنامه ها جمع آوري کند و نگه دارد. ليلا گاهي در اين کار به او کمک مي کرد تا نشان دهد که او هم مي تواند قسمتي از مطالب روزنامه ها را بخواند. زهرا اين کار خواهرش را با خوشرويي پذيرفته بود و به او اجازه داده بود که از روزنامه ها عنوان هاي مربوط به آلودگي هوا را براي او پيدا کند.
شبي که مهمان داشتيم، بعد از شام، زهرا مطالب بسياري درباره ي علل آلودگي هوا و راه هاي پيشگيري از آن و زيان هاي هواي آلوده براي مهمانان و ما گفت که خيلي مورد توجّه و تحسين همه قرار گرفت. به راستي هم زهرا معلومات وسيعي در اين زمينه کسب کرده بود.
روز بعد چند نفر از دوستان ليلا به خانه ي ما آمدند. هنگام بازي، ليلا نگاهي به پنجره انداخت و گفت: « هواي آلوده را ببينيد! چه خبر است! بهتر است که آدم نفس نکشد. » هم بازي هاي ليلا از او پرسيدند که موضوع چيست؟ آن وقت سخنراني ليلا درباره ي آلودگي هوا شروع شد و تا مي توانست در اين باره داد سخن داد. ظهر هم سر سفره ي ناهار به من گفت: « مادر، دلم مي خواهد همه ي پنجره ها را ببندم تا هواي آلوده وارد اتاق ها نشود. » در اين مثال تشويق هاي زهرا، خواهر بزرگتر، که مورد احترام و علاقه ي فراوان ليلا بود، توجّه ليلا را به يادگيري مطالب بسياري درباره ي آلودگي هوا جلب کرد، بدون اينکه زهرا قصد ياد دادن آنها را به او داشته باشد. اين تقويت ها به دنبال خود توجّه هم بازي هاي ليلا را به او جلب کرد و باز هم بدون قصد و برنامه سبب تقويت رفتار او شد. به اين ترتيب، پايه ي آشنايي ليلا با چگونگي آب و هوا گذاشته شده است.

همکاري چند نفر در تقويت رفتار کودکان و نوجوانان

تشويق و تربيت کردن کودک يا نوجوان بوسيله ي دو نفر يا بيشتر اغلب مؤثرتر از کوشش هاي يک نفر به تنهايي است. البته بهتر است اين گونه کوشش هاي جمعي از روي برنامه و با نظم و ترتيب حساب شده باشد. به مثال زير توجّه کنيد:
اکبر در کلاس پنجم دبستان درس مي خواند. او علاقه اي به درس حساب از خود نشان نمي داد و اغلب براي رفع تکليف در دفتر حساب خود چيزهايي مي نوشت، اما هرگز به طور جدي به اين درس نمي پرداخت. هرگاه معلّم او را پاي تخته سياه مي برد، يا ساکت و اخمو در آن جا مي ايستاد، يا سعي مي کرد از روي دفتر حساب کساني که در رديف اول کلاس نشسته بودند جواب مسئله ها را ببيند و روي تخته سياه بنويسد. نمره ي او در بيشتر امتحان هاي حساب پايين تر از حد قبولي بود.
معلّم حساب اکبرکوشيد تا آنچه را سبب تنبيه و ناکامي اکبر مي شود از ميان بردارد. کوشيد تا در کار اکبر نکته اي در خور تحسين بيابد و آن را تقويت کند. هنگامي که اطمينان داشت اکبر مي تواند سؤالي را به درستي جواب بدهد، او را پاي تخته سياه مي برد و پس از اينکه پاسخ درست را از اکبر مي شنيد، او را تحسين مي کرد. به دنبال همين برنامه تمرين هاي اکبر را زودتر تصحيح مي کرد و نتايج اين آزمون ها را زود به او برمي گرداند و بيشتر وقت ها هم در زير ورقه ي امتحاني او جمله هايي تشويق آميز مي نوشت. گذشته از اينها، نمايشگاهي از تمرين ها و اوراق امتحاني حساب دانش آموزان در کلاس ترتيب داد. و ورقه ي امتحان اکبر را که نمره ي 20 آورده بود نيز به نمايش گذاشت. از مادر و پدرهاي بچه ها هم دعوت کرد تا به مدرسه بيايند و از اين نمايشگاه ديدن کنند.
همراه با اين کوشش ها، معلّم از يکي از دانش آموزان زرنگ کلاس خواست تا به اکبر در درس حساب کمک کند. هنگامي هم که اکبر در درس کمي پيشرفت کرد، از او خواست تا به دانش آموز ديگري کمک کند. همچنين، پس از مشورت با پدر و مادر اکبر، ترتيبي داد که نه تنها در خانه او را سرزنش نکنند، بلکه با توجّه به کارهايي که او در مدرسه انجام مي دهد، مورد تحسين و تأييد قرار گيرد. اين کوشش ها سبب شد که هم کلاس هاي اکبر نيز متوجّه تغيير وضع درسي او شوند و اين تغيير را به او يادآوري بکنند. اين کار هم کلاسي ها هم خود سبب بهتر تقويت شدن اکبر شد. موقعيت اکبر طوري شد که يکي دو نفر ديگر از معلّم هاي مدرسه به او گفتند که معلّم حساب از او خيلي تعريف مي کند، که اين خود نيز مشوق ديگري براي اکبر بود.
اين تشويق هاي چند جانبه همراه با روشي درست و پيشرفت زياد در درس حساب سبب شد که اکبر بر عقده ي حقارت خود نسبت به درس حساب غلبه کند و ديگر از اشتباه نترسد و ناراحت نشود. به اين ترتيب، نه تنها پيشرفت او در درس و تمرين حساب شروع شد، بلکه نمره هايش در امتحان حساب نيز به طور محسوسي افزايش يافت.
در اين مثال، تقويت هاي به کار برده شده از طرف معلّم، مادر و پدر، هم کلاسان با هم سبب کوشش بيشتر اکبر شد. عامل ديگري که سبب موفقيت اکبر شد، تشخيص اين نکته بود که او هم مي تواند از کمک دانش آموزان ديگر برخوردار شود، و هم خود به گروهي ديگر از دانش آموزان کمک کند. به اين ترتيب، ضمن اين که موفقيت مورد تأکيد بود، شکست و عقب ماندگي کمتر پيش مي آمد، زيرا محيط کلاس طوري شده بود که حداکثر موفقيت و حداقل ناکامي و شکست را براي اکبر به وجود مي آورد. چون مادر و پدر اکبر نيز همين برنامه را در خانه دنبال مي کردند، اکبر توانست به سرعت به ناکامي خود در درس حساب غلبه کند.

هر کسي تقويت کننده اي بالقوّه است

در زندگي روزانه همه ي ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، با رويدادهايي تقويت کننده و پي در پي رو به رو هستيم. براي کودکان، هر کس که در طول روز به سببي با آنان در تماس است، مي تواند نقش تقويت کننده را داشته باشد. هر حرکت يا رفتار کودک را همين افراد يا تقويت مي کنند يا به نحوي جلو تقويت آنها را مي گيرند، و در هر دو صورت نتيجه اي از اين حاصل مي شود. مجموعه ي تقويت هاي تصادفي و غير قابل پيش بيني که هر کس در دوره ي زندگي خود دريافت مي کند يا دريافت نمي کند، تعيين کننده ي بسياري از رفتارهاي اوست. صاحب نظران علم روان شناسي و تعليم و تربيت معتقدند که مجموعه ي رفتارهاي پسنديده و ناپسند انسان، يا دست کم بيشتر آنها، مي تواند حاصل همين تقويت شدن ها يا تقويت نشدن ها باشد. به مثال هاي زير توجّه کنيد:
* کبري هجده ماهه است. مادر و پدرش بيشتر روزهاي تعطيل او را به پارک مي برند و ناهار را در يکي از رستوران هاي نزديک پارک مي خورند. يکي از اين روزها که به رستوراني رفته بودند، کبري شروع کرد به بهانه گيري و گريه کردن. بي درنگ يکي از پيشخدمت هاي رستوران سر ميز آنها آمد و يک آبنبات چوبي به کبري داد. گريه ي کبري قطع شد و او شروع به خوردن آب نبات کرد. اما پس از تمام شدن آب نبات، دوباره گريه را از سر گرفت. پيشخدمت دوباره با آب نبات ديگري سر رسيد. وقتي که اين برنامه تکرار شد و آب نبات سوم رسيد، مادر و پدر کبري مانع شدند و چون نتوانستند سر و صداي او را در آنجا تحمل کنند، ناچار رستوران را ترک کردند.
در اين مورد، پيشخدمت رستوران ناخودآگاه به عنوان عاملي تقويت کننده عمل کرد و با دادن آب نبات به کبري، رفتار گريه کردن را در او تقويت کرد. بچه هاي کودک، بيشتر، ناراحتي و خواسته ي خودشان را با گريه اعلام مي کنند و برآوردن خواسته هاي آنها بوسيله ي مادر و پدر تا حدودي رفتار گريه کردن را در آنان تقويت مي کند. اما، بچه ها وقتي که بزرگتر مي شوند براي بيان خواسته هاي خود از روش هاي ديگري چون حرف زدن استفاده مي کنند، در مثالي که ذکر شد، شايد کبري گرسنه نبوده است، و دادن آب نبات به او تنها نقش تقويت کننده ي گريه را بازي کرده است.
اگر در آينده مادر و پدر کبري با او به رستوران بروند، براي جلوگيري از رفتار او مي توانند پيش از آنکه کبري شروع کند به گريه کردن، به او غذا بدهند. اما اگر او گريه را پيش از رسيدن غذا شروع کند، مي توانند دو کار انجام دهند: يا گريه ي او را نديده بگيرند و اعتنايي به او نکنند ( که اين براي مشتريان و کارکنان رستوران ناراحت کننده است)، يا اينکه او را از رستوران بيرون ببرند. چنانچه کودک به سبب گرسنگي گريه کند، بهتر است هر چه زودتر به او غذا بدهند، زيرا اگر بنا باشد گريه کردن را تقويت کنيم، بهتر است به جاي چندين دقيقه، فقط چند ثانيه آن را تقويت کنيم.
* مسعود دوازده ساله است. با اتومبيل مخصوص مدرسه به دبستان مي رود. هميشه طوري آماده مي شود که به موقع سر کوچه باشد و به اتومبيل مدرسه برسد. روزي زيادتر از حد معمول خوابيد و به اتومبيل نرسيد. مادر مسعود از همسايه شان خواهش کرد تا در راه خود به اداره، مسعود را هم با اتومبيلش به مدرسه برساند. از آن پس، مسعود دو سه روز در هفته بيشتر مي خوابيد، يا آن قدر خوردن صبحانه را طول مي داد تا از اتومبيل مدرسه جا بماند و با اتومبيل همسايه به مدرسه برود.
روشن است که در اين مثال لطف همسايه و محبّت مادر عامل تقويت کننده ي رفتار مسعود در مورد نرسيدن به اتومبيل مدرسه بود. مادر و همسايه ناخودآگاه رفتار دير از خواب برخاستن و پرهيز از به موقع آماده شدن را در مسعود تقويت کرده بودند. به مثال ديگري توجّه کنيد:
* آذر هفت ساله است و در کلاس اول دبستان درس مي خواند. مدتي بود که در کلاس خيلي سر و صدا به راه مي انداخت و ناآرام بود. خانم معلّم چندين بار با او در اين باره صحبت کرده بود، اما او همچنان سبب آشفتگي کلاس مي شد. يکي از روزها که آذر باز هم مشغول سر و صدا راه انداختن بود، معلّم براي ساکت کردنش او را صدا زد و کنار خود نشاند و مدتي با او به گرمي حرف زد و دست خود را روي شانه اش گذاشت. سپس، به او گفت که به جاي خود در کلاس برگردد. اما پس از مدت کمي آذر باز هم شروع کرد به سر و صدا راه انداختن.
در اين مثال، معلّم بر خلاف نيتي که داشت، با توجّه بيش از اندازه به آذر و جلب کردن توجّه دانش آموزان ديگر به او، رفتار آذر را تقويت کرده است. با اينکه بچه ها ديده بودند که آذر دانش آموز شلوغي است و اختلال به وجود مي آورد، ديده بودند که دست معلّم روي شانه ي اوست و در کنار معلّم نشسته است. اين حالت معلّم را نشانه ي محبّت و علاقه ي او نسبت به آذر مي دانستند تا توبيخ و سرزنش. به همين سبب، رفتار نامطلوب آذر تا به جاي خود باز مي گشت، دوباره شروع مي شد، شايد به اين نيت که دوباره در کنار معلّم بنشيند. بدون شک اين حالت به زودي به دانش آموزان ديگر کلاس نيز سرايت خواهد کرد و آنها نيز خواهند کوشيد تا به اين وسيله توجّه معلّم را به خود جلب کنند.

کودک مي تواند تقويت کردن خود را بياموزد

هر کودکي سرانجام بايد بياموزد که خودش بعضي از رفتارهايش را تقويت کند. وقتي که کسي به سن بلوغ و ميزاني از فهم زندگاني اجتماعي مي رسد، معمولاً آموخته است و مي داند که چه هدف هايي دارد و براي رسيدن به آنها کوشش مي کند. اين کوشش نوعي رضايت خاطر دروني براي او به همراه دارد. چنين کسي مي تواند کارهاي خود را، حتي در حالت ممانعت ها و فشارهاي ديگران، تقويت کند.
کودکان نيز مي توانند بياموزند که معيارهايي براي ارزيابي رفتارهاي خود به کار ببرند. بايد به کودکان روش هايي را آموخت که بتوانند با استفاده از آنها رفتارهاي مطلوب خود را تقويت کنند. به مثال زير توجّه کنيد:
* لاله ده ساله بود. خيلي چاق شده بود. پزشک به مادر و پدر او تأکيد کرده بود که بايد وزن او کم شود. براي اين کار لازم بود که لاله پرهيز غذايي خاصّي را رعايت کند و کمتر شيريني بخورد. اما علاقه ي شديد لاله به شيريني مانع از اين بود که پرهيز غذايي را رعايت کند.
پدر لاله، با مشورت پزشک، يک ترازوي مخصوص وزن کردن بدن براي او خريد و پيشنهاد کرد که لاله روزي دوبار صبح و عصر خود را وزن کند و نتيجه را روي کاغذي بنويسد و کاغذ را به ديوار راهرو خانه بچسباند تا همه بتوانند آن را ببينند. هر چندتشويق اعضاي خانواده، با ديدن او که وزنش کم مي شود، به ثبات اراده ي او در خودداري از خوردن شيريني تأثير داشت، اما ديدن آن جدول کاهش وزن، تقويت کننده ي اصلي اراده ي لاله براي اين کار بود.
شايد لاله با مشاهده ي اينکه مي تواند رفتار خود را کنترل کند بيشتر لذت مي برد تا از ديدن جدول کاهش وزن خود، به هر حال، يکي از راه هايي که کسي بتواند خود را کنترل کند و به تقويت اراده ي خود بپردازد، ثبت پيشرفت هاي گام به گامي است که در اين راه نصيبش مي شود. احساس اينکه انسان بتواند با نيروي اراده رفتار خود را کنترل کند، به اندازه ي کاري که براي انجام دادن آن اراده کرده است لذت بخش و مهم است.

تعديل سوء تفاهم هايي که در مورد تقويت کردن وجود دارد

تقويت کردن با چابلوسي و تملّق، تفاوت دارد

چاپلوسي و تملّق دو رفتار ناپسنديده است، با اين همه، گروهي از مردم، دانسته و ندانسته، براي ترغيب کسي به انجام دادن کاري از آن استفاده مي کنند و بيشتر زماني آن را به کار مي برند که هنوز شخص مورد نظرشان آن کار را انجام نداده است. همچنين در رفتار تملّق گويي توانايي انجام دادن کارهايي را به کسي نسبت مي دهند که از عهده ي آنها برنمي آيد و به اصطلاح معروف « هندوانه زير بغل او مي گذارند. » اما تقويت بايد حتماً پس از انجام دادن يک کار عرضه شود. تملّق در حقيقت تقويت کسي به انجام ندادن کاري است، زيرا آن را بيشتر پيش از انجام دادن کار (و بيشتر به اين سبب که شخص مورد نظر از انجام دادن کار خودداري کرده است) عرضه مي کنند. بارها ديده و شنيده ايم که تملق و چاپلوسي مانع از اقدام فرد به کار مورد نظر شده است. به بيان ديگر، مي توان گفت که تملق عبارت است از تقويت رفتاري که مخالف رفتاري که مخالف رفتار مورد نظر ماست. تملّق عبارت است از عرضه ي تقويت در برابر خودداري از انجام دادن کاري، نه ستايش او پس از انجام دادن آن کار. به مثال زير توجّه کنيد:
* داريوش، با اينکه نزديک به پنج سال داشت، هيچ وقت لباسش را خودش نمي پوشيد و هميشه منتظر بود تا مادرش با کس ديگري لباس او را تنش کند. مادر داريوش بارها او را نوازش کرده بود و به صورت هاي گوناگون او را به پوشيدن لباس ترغيب کرده بود، اما همه ي کوشش هاي او بي نتيجه مانده بود. بارها به او گفته بود: « داريوش جان، خواهش مي کنم سعي کن پيراهنت را خودت بپوشي. من مي دانم که تو مي تواني اين کار را بکني، تو ديگر پسر بزرگي هستي و مي تواني کارهاي خودت را خودت به تنهايي انجام بدهي. من اطمينان دارم که لباس پوشيدن براي تو کاري ندارد. » اما داريوش گوشش به اين حرف ها بدهکار نبود و هر بار مادرش مجبور شد که لباس او را به او بپوشاند.
سرانجام، مادر از اين وضع خسته شد و تصميم گرفت تملق و لباس پوشاندن به داريوش را متوقف کند. مدتي گذشت، يک روز صبح مادر ديد که داريوش پيراهن خود را پوشيده است. مادر از اين کار او بسيار اظهار خوشحالي کرد. روز ديگر، داريوش کفش هايش را به پا کرده بود، اين بار هم، با اين که داريوش کفش ها را تا به تا به پا کرده بود، مادرش او را تشويق کرد. از آن پس، پيشرفت داريوش در لباس پوشيدن بسيار چشمگير و روشن بود.
در اينجا مي بينيم وقتي که تملق مادر متوقف مي شود، داريوش واقعيت کارش را درمي يابد و با اينکه در نخستين کوشش هايش اشتباه هايي برايش پيش مي آيد، مي تواند موفقيت بيشتري در آموختن رفتار مورد نظر به دست آورد. امّا تملّق مادر، چون پيش از انجام دادن کار درست به وسيله ي داريوش عرضه مي شد، به جاي اينکه لباس پوشيدن او را تقويت کند، خودداري از لباس پوشيدن را تقويت مي کرد. وقتي که تملق متوقف شد و داريوش اقدام به عمل کرد، متوجّه شد که توانايي انجام دادن کار را دارد و اين توانايي با ستايش مادر رو به رو شد و به او کمک کرد تا گام هاي بعدي را سريع تر و بهتر بردارد.

تقويت با رشوه دادن متفاوت است

در فرهنگ لغت رشوه چنين تعريف شده است: « چيزي که به کسي بدهند تاغ کاري برخلاف وظيفه ي خود انجام دهد، يا حقّ کسي را ضايع کند يا حکمي بر خلاف حقّ و عدالت بدهد. » به اين ترتيب، مي بينيم که اگر کوشش ما اين باشد که کودک را از قضاوت درست مانع شويم، يا از او انتظار داشته باشيم که کاري خلاف انجام بدهد و در برابر چنين کاري به او پاداش بدهيم، اين کار ما رشوه دادن به حساب مي آيد. اما چنانکه پيش از اين بارها اشاره کرده ايم، تقويت کردن براي افزايش احتمال وقوع يک رفتار (مطلوب يا نامطلوب ) به کار مي رود. البته اين ابزاري است مؤثر که مي توان آن را هم در راه درست و هم در راه نادرست به کار برد. رشوه دادن تنها ابزار نادرست به کار بردن تقويت است. به بيان ديگر، تقويت کردن رفتار نادرست و ناشايست را رشوه دادن مي گويند. تقويت کردن نيز مانند چاقوي جراحي است، مي توان آن را هم براي نجات انسان ها و هم براي کشتن آنها به کار برد. آنچه استفاده ي درست از اصل تقويت مثبت را امکان پذير مي کند، آموزش اخلاق و نشان دادن استفاده ي درست از تقويت به کسي يا کساني است که قرار است از تقويت به عنوان ابزاري استفاده کنند.

محدوديت هاي تقويت کردن

ذکر اين نکته در اين جا لازم است که قدرت تأثير روش هاي تقويت مثبت نامحدود نيست اگر بخواهيم با استفاده از تقويت مثبت به مار پرواز کردن بياموزيم، اين کار عملي نيست، همچنين ظرفيت انجام دادن کارهاي مختلف براي هر کس نيز حدي دارد و اين محدوديت براي يک کودک خردسال بيش از بزرگسالان يا جوانان است. بنابراين، امکان دارد مهارتي را که در مدتي کوتاه به نوجواني مي آموزيم، در مدت نسبتاً درازي نتوانيم به يک کودک خردسال بياموزيم.
کودکان از نظر ميزان رشد و نمو تفاوت هاي زيادي با يکديگر دارند و نمي توان حکم کرد که همه ي کودکان بايد فلان مهارت را در فلان سن ياد بگيرند. اگر مي بينيم که کودکي در آموختن يک رفتار خاص نمي تواند پيشرفت کند، شايد به اين سبب باشد که هنوز آمادگي يادگيري آن مهارت را پيدا نکرده است. شايد پس از يکي دو هفته يا يکي دو ماه آمادگي لازم را براي آموختن آن مهارت پيدا کند، يا شايد آموختن آن رفتار يا مهارت براي او به يکباره ممکن نيست و لازم است آن را به قسمت هاي کوچک تري تقسيم کنيم و اين قسمت ها را يکي يکي به او بياموزيم.
از نظر آموختن رفتار مطلوب به وسيله ي کودکان، و تأکيدي که به وسيله ي بزرگسالان درباره ي يادگيري اين رفتارها مي شود نيز تفاوت هايي وجود دارد. بعضي از بزرگسالان بسيار اصرار دارند که کودکان کارها را حتماً درست انجام دهند. ديگران در اين زمينه چندان سخت گير نيستند. پدري که داراي مهارت ويژه اي است، ممکن است انتظار داشته باشد که فرزندان او هم همان مهارت را حتماً بياموزند. يک معلّم ادبيات ممکن است اصرار داشته باشد که همه ي دانش آموزان کلاس او تاريخ ادبيات ايران را خيلي خوب بدانند. امّا به سبب برخي دلايل ناشناخته ي ارثي يا محيطي، امکان دارد فراگرفتن اين دانش براي بعضي دانش آموزان ممکن و براي بعضي ديگر غيرممکن باشد. کمال مطلوب اين است که براي کودکان فرصت هاي فراواني فراهم کنيم تا بتوانند استعدادهاي خود را بسنجند و توانايي هاي خود را تشخيص دهند. ممکن است کودکان يادگيري مهارت هايي را ترجيح دهند که پيشرفت در آنها سريع و رسيدن به تشويق و پاداش آسان تر باشد. اما امکان دارد اين مهارت ها همان مهارت هاي مورد نظر بزرگسالان نباشد. به هر صورت، اگر کارهاي انجام شده به وسيله ي کودکان در حدي قابل قبول است، بزرگسالان بايد با تشويق کردن و پاداش دادن، آنان را به پيشرفت بيشتر دلگرم کنند.

تقويت بزرگسالان به وسيله ي کودکان

مادران و پدران، معلّمان و بزرگسالان ديگر، تنها منابع عرضه کننده ي تقويت ها نيستند. هر انساني مي تواند رفتار ديگران را تقويت کند يا رفتارش به وسيله ي ديگران تقويت شود.
براي مثال، يک کودک مي تواند با رفتارهايي چون بازي کردن، خودداري از گريه، زود آموختن مهارت ها و مانند آنها مادر و پدر، يا معلّم خود را تقويت کند. تقويت کردن امري دو جانبه است. در هر رابطه ي دو جانبه ي هماهنگ هر يک از طرفين ديگري را تقويت مي کند. ولي اين تقويت کردن دو جانبه آن چنان خودکار است که به آن توجّه نمي کنيم. بزرگسالاني که مي کوشند تا از روش هاي تقويت کردن براي کودکان استفاده کنند، به زودي درمي يابند که کودکان نيز مي کوشند تا بعضي از رفتارهاي آنها را تقويت کنند.
منبع مقاله :
کرومبولتز، جان دي، کرومبولتز، هلن بی؛ (1391)، تغيير دادن رفتارهاي کودکان و نوجوانان، ترجمه يوسف کريمي، تهران: انتشارات فاطمي، چاپ نوزدهم