طرح یهودی برای تقسیم جامعه با استفاده از "عقاید"Ideas
یهود بین الملل (16) The International Jew
اکنون باید روشی که پروتکل ها برای تقسیم جامعه به کار می برند، تا اندازه ای برای خوانندگان این مقالات آشکار شده باشد. اگر کسی معنای جریان ها و جریان های-عرضی رادریافته باشد که در هرج و مرج زمان های حاضر بسیار
نویسنده: هنری فورد
مترجم: محمود کریمی شرودانی
منبع:راسخون
مترجم: محمود کریمی شرودانی
منبع:راسخون
طرح یهودی برای تقسیم جامعه با استفاده از "عقاید"Ideas
اکنون باید روشی که پروتکل ها برای تقسیم جامعه به کار می برند، تا اندازه ای برای خوانندگان این مقالات آشکار شده باشد. اگر کسی معنای جریان ها و جریان های-عرضی رادریافته باشد که در هرج و مرج زمان های حاضر بسیار ناامید کننده است، درکی از روش لازم است. مردمی که از صداهای مختلف و گوشخراش تئوری های امروزی گیج و دلسرد شده اند، هر چیزی که ظاهرا منصفانه و نویدبخش به نظر برسد، ممکن است اهمیت ویژه ای clear clue را در بین صدا ها پیدا کرده و معنی تئوری ها، اگر بفهمند، گیجی و نا امیدی آن ها را به جستجویی بسیار بی طرفانه تبدیل می کند. تردید، دودلی، ناامیدی و ترس؛ اشتیاق با هر طرح امیدوارکننده و راه حل های پیشنهادی با میل و اشتیاق مورد قبول واقع می شود- - این ها فعالیت های زیادی است که خلاصه ی طرح در پروتکل ها قصد تولید آن را دارد. شرایط شاهدی بر بازده طرح است.این روشی است که زمان می برد و پروتکل ها تصریح می کنند که در واقع قرن ها زمان برده است. پژوهشگر های قضیه برنامه ای همانند پروتکل ها را پیدا کردند که توسط نژاد یهودی از قرن اول به بعد اعلام شده و صورت گرفته است.
این طی 1900 سال به اروپا آورده شد که شاهد درجه ای از مطیع سازی هستیم -- مطیع سازی خشن در بعضی کشورها، مطیع سازی سیاسی در بعضی، مطیع سازی اقتصادی در همه ی آن ها – اما در امریکا طرح یکسانی تقریبا با درجه ی یکسانی در موفقیت حدود 50 سال نیاز داشته است. به خصوص عقاید غلط لیبرالیسم، عقاید ناتوان آزادگی، تمام این ها از منابع اروپایی آغاز شده که قوانین پروتکل ها کاملا آن را آلوده کرده بود، به امریکا منتقل شده و این جا تحت پوشش بی بصیرتی و ساده لوحی یک لیبرالیسم و آزادگی اشتباه، همراه با کاربردهای مدرن برای عقاید بسیار تند و تیز، مطیع سازی نهاد ها و عقاید عمومی انجام شده است که باعث شگفتی شاهدان اروپایی است. حقیقتی است که برخی از پژوهشگران مهم مساله ی یهود، کسانی که سخنگویان یهودی تمایل دارند آن ها را به "ضدیهودی"ها Anti-Semites محکوم کنند، از حضور مساله ای هشدار می دهند که در اروپا مشاهده نشده است، اما آنچه که از نمای نزدیک و به سرعت به نظر می رسد، این است که توانایی برقراری ارتباط های نزدیک امریکایی را دارند.
قدرت مرکزی یهود که حامیان اصلی طرح یهودی است در امریکا قرار دارد و اعمال فشاری که درکنفرانس صلح Peace Conference برای تحکیم بیشتر امنیت قدرت یهودی در برابر اروپا اعمال می شود، اهرم فشاری است که به خاطر فشار زیاد یهودی به کار گرفته می شود وبا این هدف از جانب ایالات متحده اعمال می شود. و این فعالیت ها به کنفرانس صلح Peace Conferenceختم نمی شود.
تمام روش پروتکل ها را شاید بتوان در یک کلمه توضیح داد، از هم پاشیدگیDisintegration. نابودی آن چه تا به حال انجام شده است. خلق دوره ای طولانی از نا امیدی که در آن به بازسازی سردرگمی توجه خواهد شد، و فرسایش آهسته ی باور و اعتماد به نفس عمومی، تا جایی که بیرون از هرج و مرج ایجاد شده با آرامشی دست به سینه خواهند ایستاد تا کنترل را بربایند – که این کل روش و اسلوب عملکرد است.
برآورد از طبیعت انسانی را در کنار آن چه از این پروتکل ها به دست می آید کنار هم قرار دهید، در نتیجه خواسته هایشان که هنوز هم به طور کامل در طرح جهانی تکمیل نشده است تقریبا آشکار است، (این مقایسه ای از دو مقاله ی اختصاصی است)، برخی از جنبه های فروپاشی وعده داده شده آشکار شده است. هنوز جنبه های دیگری از این روش ها وجود دارد که در مقاله ی حاضر ارائه خواهد شد و باز هم چیزهای دیگری از این طرح به دست خواهد رسید که بعدا قابل توجه خواهد بود.
اولین نکته ی مورد حمله تجمع آراء است، بدنه ی عقایدی که به وسیله ی آن موافقت مردم با آن ها به دست می آید، نگهداشتن همراهی حزب های بزرگی در زمینه ی سیاسی، رادیکالی، مذهبی، و یا وحدت اجتماعی.
برخی اوقات ما آن ها را "استاندارد" standards می نامیم. گاهی آنها را "ایده آل" ideals می نامیم؛ هر آن چه که آن ها ممکن است آن را بخوانند، آن ها پیوند هایی نامرئی در وحدت هستند، آن ها عقیده ای مشترک هستند، آن ها دلیل اساسی و اصلی برای وحدت گروه و وفاداری هستند.
پروتکل ها اعلام می کنند که اولین حمله انجام شده است. تاریخ شعارهای یهودی Jewish propaganda در جهان همچنین این را نشان داده است.
اولین موج حمله گمراه کردن انظار عمومی Collective Opinion است. حال برای "فاسد کردن" corrupt در اصل به معنای هر چیز ناپسند و مبهم نیست. تمام قدرت بدعت گذاری جذابیت آن در ذهن افراد خوب است. کل توضیح این تسلط مجازی قوی که در زمان ما بر جهان به دست آورده اند، این است که مجازی بودن قابل قبول، مطبوع و ظاهرا خوب است. تنها بعد از یک ساماندهی طولانی مدت عقاید اشتباه—که قابل قبول، مطبوع و خوب است-- ،پیامد های شیطانی که در این اعمال و شرایط ظاهر می شود غیرقابل قبول، مخرب و سرتاسر شیطانی است. اگر اثر عقیده به آزادی Liberty را از آن چه در تاریخ روسیه آشکار شده است، دنبال کنید، از آغاز فلسفه اش ( به عبارت دیگر یک شروع یهودی) تا آن چه در پایان معلوم است (هم چنین یک پایان یهودی)، فرآیند را مشاهده خواهید کرد.
پروتکل ها می خواهند که غیر یهودیان اندیشمند نباشند، عقاید جالبی بر آن ها مدبرانه و مصرانه تسلط پیدا کرده است و قدرت تفکر در واقع آن ها را شکست داده است.
خوشبختانه این موضوعی است که هر غیریهودی می تواند امتحانش را پس بدهد. چنان چه او عقاید مشخصی داشته باشد، به خصوص آن عقایدی که در دایره ی مرکزی "دموکراسی" democracy قرار می گیرد، او درخواهد یافت که خودش در ذهنش در مجالست تمام با باورهایش که اختیارش را به عهده دارند، نقش ایفا می کند و او اصلا به دنبال آن ها نمی رود.
او تحت نفوذ "فرمانی" say so است که علت آن را دنبال نکرده است. بنابراین زمانی که این عقاید را دنبال میکند، او می فهمد که آن ها عملی نیستند، او تفسیر جمله ی " ما هنوز به اندازه ی کافی پیشرفته نیستیم " را در می یابد. حتی وقتی که مردانی را می بینیم که به اندازه ی کافی "پیشرفته" advanced هستند تا بسیاری از این عقاید را به کار ببندیم، او از دیدن کارهایی که آن ها انجام می دهند یکه می خورد چرا که او می بیند که "پیشرفت" advancement همانند زوال است – شکلی از فروپاشی عقاید که درابتدا "خوب،" "قابل قبول،" "مطبوع،" انسانی" بودند.
بنابراین اگر این غیریهودی کمی فراتر را مشاهده کند، خواهد دید که آن ها بیش ترین عقاید پندآمیز و مصمم را در جهان دارند؛ او هم چنین کسانی را که پند می دهند خواهد دید.
پروتکل ها علنا و به وضوح اعلام میدارند که بوسیله دسته ای از ایده آلها که خوشه و انبوهی ای در حول دموکراسی اند، اولین پیروزی آنان بر باور عمومی بدست آمده است. باور و اندیشه یک سلاح است. و برای اینکه یک سلاح باشد باید باوری در ستیز و اختلاف با روند طبیعی زندگی باشد. قطعا باید تئوری در تضاد با حقایق زندگی وجود داشته باشد. و هیچ تئوری که در این حد متناقض باشد نمیتواند مورد انتظار برای مبنا قرار گرفتن و فاکتور اصلی بودن باشد تا زمانیکه به عنوان یک منطق و استدلال، جذابیت و هدف در ذهن و اندیشه تجلی کند. این حقیقت اغلب غیرمنصفانه به نظر میرسد. این حقیقت غالبا افسرده کننده است، این حقیقت گاهی مانند یک پلیدی به نظر میرسد ولی این مزیت را دارد که لااقل حقیقت است، و آنچه که بوجود میاید نه باعث حیرت میشود و نه آن را به همراه خود میاورد.
این مرحله و قدم اول کنترل باور عمومی را بدست نمیدهد، ولی منجر به این هدف میشود. خوب است به این نکته توجه شود که همانگونه که پروتکل ها این نام را گذاشته اند این بذر "زهر لیبرالیسم" است که ابتدا در این مدارک وارد شده است. سپس، در پی این گفتار، پروتکل ها میگویند:
"برای بدست آوردن کنترل باور عمومی در ابتدا لازم است که این باور را گیج کننده کنیم."
حقیقت یکی ست و قابل سر در گم کردن نیست، ولی این مورد گول زننده، لیبرالیسم جذاب که به طور گسترده منتشر و اعلام شده، و تحت پرورش یهودی در آمریکا به سرعتی بیشتر از رشد آن در اروپا به عمل میاید، به سادگی سر در گم است زیرا این دیگر حقیقت نیست. این خطاست، و خطا دارای هزار شکل است. تسخیر یک ملت، یک حزب، یک شهرريال یک انجمن که در آن "زهر لیبرالیسم" کاشته شده، و شما میتوانید آنرا مانند بسیاری از دسته هایی که بسادگی مجزا و غیرقابل تفکیک اند بوسیله تزریق مقدار معینی تعدیل از ایده اصلی در بین آنها از هم باز کرده پراکنده کنید. این بخشی از استراتژی خوشنام قدرتی است که مطلقا تفکر غالب را کنترل میکند. Theodor Herzl، بزرگ یهود، مردی که بصیرت او گسترده تر از هر دولتمردی بود و برنامه او با پروتکل ها برابری میکرد، میدانست که این همه سال قبل، وقتی که او گفت دولت صهیونیسم (کلمه مرموز و سری برای "یهودی") پیش از اینکه دولت سوسیالیست بتواند بیاید خواهد آمد؛ او میدانست با چه نوع تقسیم بندی ممتد "لیبرالیسم" که او و اسلاف او برنامه ریزی کرده بودند این موضوع دست و پا گیر و فلج کننده خواهد بود.
روندی که همه غیریهودیان در آن فدا شده اند، ولی هرگز یهودی قربانی آن نشده- هرگز یهودی قربانی آن نشده!- تنها این است-
ابتدا خلق "پذیرنده بودن نظرات گوناگون" به صورت ایده آل آن است. این عبارتی ست که در تمام بازخواستنامه های یهودی علیه اشاره عمومی به یهود و برنامه به اصطلاح جهانی او ظاهر میشود: "ما فکر میکردیم تو ذهن بسیار بازی برای بیان اینگونه افکار داری"؛ "ما فکر میکردیم آقای فلانی و فلانی بسیار باز ذهن هستند تا یهودیان را برای این متهم کنند؛ "ما فکر میکردیم که نشریه ای چنین و چنان روزانه یا هفتگی یا ماهانه از نظر ویرایشی اینقدر باز فکر هستند که اینگونه مطالب را از نظر بگذراند"؛ به نحوی این یک کلیدواژه است، نشانگر حالت ذهن در آرزوهایش برای اینکه غیریهودیان در یک جا باقی بمانند. این حالتی از بی تحملی ست. حالتی از ذهن که عبارات بی معنی در مورد آزادی را بیان میکند، عباراتی که به عنوان افیون و ضمادی بر ذهن و وجدان عمل میکند و به همه جور چیزی اجازه میدهد تا در زیر پوشش انجام شوند. این گزاره، شعار، سلاح بسیار قابل اعتماد یهودی ست. (در همه زمانها مردم واژه هایی را برای تظاهر قبول کرده اند- پروتکل 5) حقیقت پشت این عبارت پروتکل هایی هست که قطعا برگزیده شده اند تا معدوم شود.
هیچ چیزی برای کمک به خلق "آزاد اندیشی" که حالتی از ذهن است که گستردگی آن نشان از بی عمق بودن آن است، به اندازه ایده لیبرالیسم که یهودیان با قدرت به غیریهودیان آموزش میدهند و البته خود هم هیچگاه بدان عمل نمیکنند، ارائه نشده است. ما به گونه جدیدی از وفاداری و بیعت با حقیقت زندگی نیاز داریم، به حقایق آنگونه که هستند، که ما را قادر خواهد کرد تا در زیر تمام زبان بازی های "باز ذهنی" قد علم کنیم و ادعای بی تابی در برابر هرچیزی غیر از راستی را بکنیم. اصطلاح "تنگ نظر" و "باز ذهن" همانگونه که امروزه نیز بکار میروند، نشانگر دروغ گویی و گمراهی ها هستند. فرد آزادی خواه باید باورهای بیشتری داشته باشد، او باید عمیق و وسیع در عقایدش باشد تا شایستگی این نام (آزادی خواه) را داشته باشد؛ ولی مانند امری طبیعی او معتقد به چیزی نیست. او اصلا آزادیخواه نیست. وقتی شما دنبال اعتقاد میگردید، باوری به همراه مبنا و پایه، باوری با شور و نشاط، پس باید در بین انسانهایی به دنبال آن باشید که در زیر چنین تبلیغات یهودی غلطی در مورد تصور آزادیخواهی، به تمسخر بدان مینگرند، مانند انسانهای "کوته بین". تبلیغات یهودی، مانند پروتکل ها، در تضاد با کسانی ست که به صخره برخورد کرده اند؛ آنها "انسانهای آزاد اندیش" میخواهند که بسادگی بتوانند در ظاهر تغییر موضع دهند و در نتیجه به تدابیر مخفی در انواع هنجارهایی که مورد نظر است یاری دهند. اینگون افراد، در نوع خود، هرگز چیزی تصور نمیکنند مگر آنچه را که "آزاد اندیشی" برای برتری و استقلال آنها جلوه میدهد.
اکنون، آنچه در ادامه میاید را ببینید، انسانها معتقد متولد میشوند. برای زمانی که شاید آنها معتقد به آزاد اندیشی داشتند و تحت فشار خوفناکی که بر سیمای آن نقش بسته شده است آنها آشکارا از آن جانبداری میکنند. ولی این خیلی سطحی ست که تمام ریشه های در حال رشد زندگی را کفایت کند. آنها باید عمیقا با چیزی معتقد شوند. برای اثبات این حرف، به قدرت انکار ناپذیر عقاید منفی که توسط افرادی که مایلند تا مردم به چیزی معتقد نباشند توجه کنید. بنابراین، افرادیکه بهره مند از استقلال روحی اند، در اینگونه موضوعات ممنوعه ریشه دارند که در برخی مواضع، نگرانیهای یهودی را حس میکنند- اینها افراد "کوته بین" هستند. ولی دیگران این را راحتتر میبینند که آن بخشهایی را که وعده یک شاهراهی که بر آن نبایستی هیچ مغایرتی با مسائل حیاتی وجود داشته باشد، هیچ شانسی برای اتهام نابردباری نباشد، را میدهند، و کوتاه سخن اینکه آنها تمام قدرتهای فکری را به زندگی در حال جریان منتقل میکنند، دقیقا مانند متن نگاشته شده در پروتکل ها:
"برای منحرف کردن اندیشه و توجه غیریهود، علایق باید به سمت صنعت و تجارت تغییر جهت دهد."
عجیب است که به اطراف بنگری و کسانی را ببینی که در حقیقت اینقدر در ژرفای زندگی یا چیزهایی که از نظر اهمیت در درجه دوم یا حتی سوم قرار دارند، فرو برده شده اند در حالیکه با بزدلی و تنفر به چیزهای حیاتی و مهم مینگرند که در واقع جهان را هدایت میکنند و بر فراز تمام مسائلی که جهان بدانها وابسته است قرار دارند.
ولی تنها این انحرافیست که پایه مادی گرایانه دارد و در پروتکل ها و مبلغین ساده یهودی که بهترین حافظان آنند، ارائه شده است. "آزاد اندیشی" امروزه تنها شامل ترک کردن مسائل حیاتی آن هم به طور جدی ست. در این هنگام این فرد به سرعت به سمت مادی اندیشی تنزل میابد. در این گستره، هر چیز ناسازگاری که جهان امروز را به رنج و سختی بیفکند میتوان یافت.
ابتدا، ویرانی حلقه های بالادست صنعت و تجارت وجود دارد:
"برای ممکن کردن آزادی آن هم یه صورت واضح و آشکار، فروپاشی و ویرانی جامعه غیر یهود، صنعت باید بر پایه های تفکری جای گیرد."لازم نیست کسی بگوید که این به چه معناست. معنای این جمله این است که همانطور که هر چیزی که مرتبط با ماست فریاد میزند، مزدور بودن است برای کمک به منافع و مقاصد نامرئی که فواید دارند. این بدان معناست که قسمت مهم این مقاله مدیریت تنزل به سمت استثمار است. این به معنی سردرگرمی فاقد آمال اندیشی در بین مدیران و آشوبی خطرناک در بین کارگران است.
اما این جمله معنایی بدتر هم دارد؛ یعنی از هم شکافتن جامعه غیر یهودی. نه تقسیمی بین "سرمایه دار" و "کارگر"، بلکه جداسازی بین غیریهودیان در هر دو پایان ترفندهای کارگری. برنامه ریزان غیریهودی و سازندگان آنها در واقع سرمایه داران ایالات متحده نیستند. بیشتر آنها باید به سمت سرمایه داری پیش روند بخاطر بودجه و حسابی که آنها با آن کار میکنند- و "سرمایه دارن" یهودی اند، یهودیان بین الملل.
اما با سرمایه داری یهودی در یک سوی برنامه ی کار غیر یهودیان کارمزد را در صنایع قرار می دهیم و با آشوب گران یهودی و خرابکاران در سوی دیگر برنامه ی کار غیریهود Gentile working scheme کارمزد را برای صنعتگران قرار می دهیم. ما شرایطی در این مدیریت های جهانی طرح پروتکل ها داریم که باید بی نهایت راضی کننده باشد.
"ما از قدرت ترکیبی غیریهودیان بابصیرتی که نسبت به قدرت اجتماع بی احتیاط اند، باید بترسیم، اما تمام اقدامات را علیه چنین شرایط احتمالی با بالا بردن دیواری از دشمنی antagonism دوطرفه بین این دو قدرت در نظر گرفته ایم. بنابراین نیرو های بی احتیاط جمعیت ها به حمایت ما ادامه می دهند. ما، و تنها ما، باید به عنوان رهبران شان شناخته شویم. بی تردید ما از انرژی آن ها برای دست یابی به هدف مان استفاده خواهیم کرد." – پروتکل 9
توصیه ای که آن ها را بسیار راضی می کند این است که تنها کارهایی را انجام ندهیم که وابسته به موقعیت باشد، بلکه ظاهرا راضی هستند که این غلط باشه، اما اگر به هیچ وجه برای آن ها امکان پذیر نباشد که این کار را انجام بدهند، دوست دارند ببینند که این برنده چه کسی خواهد بود، و نیازهایی وجود دارد که آن را لیست کرده اند ( مگر این که سستی غیر یهود پیش از قدرت یهودی، کم و بیش، اراده ای تازه بیابد)، با آوردن ایالات متحده به حاشیه، البته اگر در طول خطوط بولشویسم Bolshevism نباشد. آن ها تمام روش های رسیدن به یک جامعه ی مصنوعی و هزینه های بالا را می دانند. این را در انقلاب فرانسه French Revolution و در روسیه امتحان کرده اند. تمام نشانه های آن در این کشور نیز وجود دارد.
مشکلات صنعتی برای خوراک روانی آن ها و تفریح سبک در اوقات فراغت شان، این ها روش پروتکل ها با هدف ذهن غیریهود است، و در زیر پوشش این کار ها انجام می شود – کار با این شعار بهترین توضیح را دارد " تقسیم کار و قانون" Divide and Rule
این را بخوانید:
"ما ساختار اجتماعی حقوق رای مردم را احاطه کرده ایم تا حقوقی تخیلی و غیرحقیقی باشد. تمام این به اصطلاح "حقوق مردم" rights of the people به صورت تئوری وجود دارد و می توان هرگز در عمل از آن ها استفاده نکرد*** کارگر بیشتر از مقرری اش به دست نخواهد آورد که خرده نان ناچیزی است که بر روی میز ماست به اندازه ی نیازش با انتخاب نمایندگان ما و به اندازه ای که ما می گوییم می گیرد. حقوق جمهوری به فردی کم تر از احمق داده می شود، برای اعمال فشار به نیروی کار روزانه جلوی او را برای استفاده از آن ها می گیریم و به طور هم زمان، به او تضمینی برای همیشه ماندن نمی دهیم و با حملاتی که علیه او می سازیم معیشت او را کنترل می کنیم و هم چنین به وسیله ی مستخدمین یا همراهانش comrades او را کنترل می کنیم." – پروتکل3توجه به حملاتی که برای کسانی که نمونه های مختلف حملات در این کشور را مطالعه کرده اند، اصلا عجیب نیست.
تعداد فتنه گری هایی که طبقه ی بالای کار انجام داده اند به طور حیرت آوری زیاد است.
این را نیز بخوانید:
"ما دستمزدها را نیز بالا خواهیم برد، اگرچه به حال کارگران سودی نخواهد داشت، چرا که ما هم زمان باعث افزایش قیمت در احتیاجات اولیه ی زندگی خواهیم شد، و وانمود می کنیم که این به خاطر کاهش کشاورزی و افزایش دام هاست. ما همچنین ماهرانه و عمیقا به منابع تولید با تلقین تدریجی عقاید دولت ستیزی مردان کاری آسیب می رسانیم." – پروتکل6و این یکی:
"ما خودمان را به عنوان منجی های طبقه ی کار جاخواهیم زد که آن ها را از این ستم آزاد کرده ایم با پیشنهاد پیوستن به ارتش سوسیالیست ها ، آشوب طلبان، کمونیست ها، و کسانی که ما همیشه کمک هایمان را تحت پوشش تجربیات برادرانه از وحدت کامل انسانی برایشان گسترش می دهیم." –پروتکل 3"باز هم "آزاد اندیشی"! در این رابطه خوب است همیشه کلمات سر اوستاس پرسی Sir Eustace Percyرا به خاطر داشته باشید که تا کنون بازگو شده است، کلماتی که خود یهودیان متعهد آن شده اند – "نه به خاطر دلواپسی های یهود برای وجهه مثبت فلسفه ی رادیکالی و نه به خاطر آسیبی که به وفاداری به میهن دوستی غیریهود یا دموکراسی غیریهود، بلکه بخاطر وجود نداشتن سیستم حکومتی غیریهود که در عین ناچیزبودن ناخوشایند است."
یا آن چنان چه که نویسنده ی "یهود پیروز" The Conquering Jew می گوید: " او در گرایشاتش دموکراتیک است، اما نه در ذاتش. وقتی که او رواج برادری بشر را اعلام کند، او درخواست می کند که روزنه های اجتماعی که از بسیاری جهات بر او بسته بودند، به روی او باز شود؛ نه به خاطر این که او برابری می خواهد، بلکه او می خواهد درجامعه ی جهانی حکمرانی کند، نه به این دلیل که تساوی میخواهند، همان طور که او در بسیاری از حیطه ها خود را نشان داده است. من شک ندارم که یکی از یهودیان
بسیار شرافتمند که البته صحت این امتیاز مورد تردید است؛ اگر این کار را انجام دهد به دلیل زندگی بسیار طولانی در اتمسفر غرب West بوده است که بی اطلاع از متولد شدن آن در ریشه های نژاد شرقی اش Eastern است."
در نتیجه سخت نیست که بفهمیم ریشه ی عقاید لیبرالیسم یهودی از اول تا آخرشان بر روی زندگی غیریهود تاثیر گذاشته است. اغتشاش confusion مورد نظر اینجاست. خواننده ای نیست که این نوشته ها را در باری که بر زندگی اش تحمیل شده است، احساس نکرده باشد. حیرانی Bewilderment تمام فضاهای روحی مردم امروزی را ترسیم می کند. آن ها نمی دانند که به چه چیزی اعتقاد دارند. ابتدا یک سری از حقایق به آن ها داده شد و سپس بقیه ی آن ها داده شد. ابتدا یک توضیح درباره ی شرایط به آن ها داده شد، و سپس
بقیه ی آن ها داده شد. کمبود حقیقت خیلی عمیق است. بازاری کامل از توضیحات به وجود آمده است که هیچ چیز را توضیح نمی دهند و تنها سردرگمی را عمیق تر می کنند. به نظر می رسد خود حکومت نیز گیر کرده است و هر گاه شروع به حرکت در یکی از خطوط پیشرفت می کند به طور مرموزی خود را در دامی مشاهده می کند که کار را سخت می کند. این سیمای حکومتی هم چنین در پروتکل ها آمده است. علاوه بر این حمله به گرایشات انسانی در راستای مذهب که معمولا آخرین مانع قبل از سقوط در خشونت و سرقت بدون شرمندگی از شیوع آن است. به منظور آوردن شرایطی درباره این اهداف طرح جهانی World Program، چهارمین پروتکل بیان می کند:
"برای این که ما باید به اعتقادات آسیب برسانیم، باید بسیاری از قواعد اصلی در مورد خدا God و روحSoul را باید از ذهن های غیریهودیان حذف کنیم و به جای این بینش ها محاسبات ریاضی و شهوت های دنیوی را جایگزین کنیم."
"وقتی که ما آن ها را از توده هایی از اعتقادات شان به خدا محروم کردیم، حکومت صاحب اختیار به ذلت خواهد افتاد، وقتی این خصوصیت عمومی شد، ما آن را تصرف خواهیم کرد." – پروتکل 5
" ما از مدت ها قبل مراقبت های خوبی برای بدنام کردن روحانی های غیریهود انجام داده ایم." –پروتکل 17
"وقتی که ما حاکم شدیم، وجود هر مذهبی غیر از مال خودمان را ناخوشایند می دانیم، اعلام می کنیم که تنها یک خداست که عاقبت مان را برای مردم منتخبChosen People قرار داده است، کسی که سرنوشت دنیا را با سرنوشت ما یکی ساخته است. به همین خاطر ما باید تمام دیگر ادیان را تخریب کنیم. به همین دلیل باید ملحدان را باید مشخص کنیم، پس در مرحله ی انتقال کسی نخواهد تنوانست که با خواست ما مقابله کند." – پروتکل 14
ممکن است که موضوع را برای خورده گیری با عنوان "آزاد اندیشی" broad-minded مطرح کنند.
توجه به این طرح مذهبی که در روسیه انجام شده غیر عادی است؛ جایی که به گفته ی تروسکی (که در روزنامه ی یهودی امریکایی American Jewish Press با صدای بلندی اعلام کرده بود) هیچ مذهبی وجود ندارد، و جایی که کمیسر های یهودی به روس های رو به مرگ که درخواست کشیش کرده بودند، گفتند" ما قدرت مطلق(از صفات خدا) Almighty را از بین بردیم." خانم کاترین دکوچیف Katherine Dokoochief در تاریخی از فیلادلفیا Philadelphia گزارش می کند که تسکین شرق نزدیکNear East Relief بیان کرده که کلیساهای مسیحی روسی در معرض توهین ها به وسیله ی بولشویک Bolsheviki قرار گرفته است، جزئیاتی که او داده است اما به این قرار است:"کنیسه ها دست نخورده باقی مانده است و هیچ آسیبی ندیده است."
تمام اینها خطوطی هستند که هدف حمله وتخریب طبیعی دست اندازی تفکر غیریهود قرار گرفته اندو جایگزین سایر نقاط دست اندازی ناسالم و مخرب طبیعی شده اند، پشتیبانی شده اند و آن چنان که در قاله ی قبلی با تبلیغ تجمل دیدیم. تجمل Luxury به طور مشخصی یکی از موثرترین عامل های دلسردی است. پیشرفتش از طرف شرق است اگرچه آرام و به نرمی باعث زوال روحی، جسمی و اخلاقی می شود. با شروعی جذاب و پایانی شهوت انگیز، در برخی از فرم های آن شاهد شکست کامل تمام رشته های زندگی هستیم. این کشش به شهوت در خلال تجمل و این هماهنگی تمام نیروهایی که باعث کشش می شود، ممکن است روزی موضوعی برای مطالعه ی بیشتر باشد.
اما اکنون، برای داشتن دید عمومی از روش، و به خصوص این قسمت از روش و آشفتگی اش، که تمام این تاثیرات برای تولید آن هم جهت شده اند، انتظار می رود که موقعیت درماندگی عمیق تری ایجاد شود و این موقعیت پوچی Exhaustion است.
نیاز به هیچ گونه تصویرسازی برای دیدن این معانی نیست. پوچی Exhaustionامروزه یکی از شرایطی است که مردم را تهدید می کند. اجلاس سیاسی اخیر و تاثیراتش روی جامعه کاملا این موضوع را روشن می کند. ممکن است احزاب اعلامیه ها و نامزد های احتمالی خود را بدون توجه به کسی انتخاب کنند. جنگ و درد هایش پوچی را شروع می کنند، "صلح" peace و آشفتگی هایش تقریبا آن را تکمیل می کند. اعتقاد مردم کم می شود و انتظارشان کم می شود.اعتماد از بین رفته است. ابتکار رو به زوال است. تحرکات ناکام به دروغ به نام "تحرکات مردمی" اعلام می شود در حالی که هر نوع حرکت مردمی دور از ذهن است.
سپس پروتکل ها بیان می کنند:
"باید همه را توسط تفرقه، دشمنی، نزاع، گرسنگی، مایه کوبی مریضی ها، تنگدستی خسته کنیم، تا غیریهودیان راه گریزی جز پناه بردن به پول و قدرت ما نداشته باشند." –پروتکل 10"ما غیریهودیان را با تمام چیزهایی که آن ها وادار قبول اختیار جهانی ما می کند،به بسیار خسته خواهیم کرد و به ستوه خواهیم آورد، با موقعیتی که که ناخودآگاه جذب ما شود بدون آشوب هایی که تمام نیروهای حکومتی جهان استفاده می کنند و درنتیجه یک حکومت عالی super-government خواهیم داشت. "
"ما باید آموزش جامعه ی غیر یهود را خیلی تنظیم کنیم تا دست هایش برای شکست ناامیدی در چهره ی هر شاگردی بسته باشد که مقدماتی نیاز است." – پروتکل 5.
یهودیان هیچگاه نگران یا خسته نمی شوند. آن ها هیچ گاه گیج و حیرت زده nonplused نمی شوند. شخصیت روانی ثابت قدم چنین افرادی راه حل این سردرگمی است. خسته شدن ذهن ناشناخته است، پریشانی ثابت فکری موجود بین گرایشات و تاثیراتی که منابع آن ناشناخته است و از اهدافشان اطلاعی در دست نیست. سرتاسر کار مثل راه رفتن در تاریکی است. غیریهودیان این کار را برای کشورهایشان انجام داده اند. دیگران حزبی با عقاید کاملی داشتند که مطابق با آن رفتار می کردند و تسلیم نشده اند. حتی اگر قابل درک بود، برای آن رنج را تحمل می کردند، و درنتیجه یهودیان جهان همیشه صلاحیت ظاهری چیزها را می بینند. بیشترغیریهودیان از ستم های یهودی رنج کشیده اند تا ییودیان از دست غیریهودیان، علی رغم اینکه رنج همه جا را فراگرفته بود، غیریهود بیش تر از پیش در تاریکی فرو می رفت؛ در حالی که مذهب یهود به سادگی دوباره کشورش را قدم به قدم می گرفت در جهت هدفی که ضمنا باور داشت و بنابراین کسانی که دانش عمیقی درباره ی ریشه های یهودی در جهان دارند و کسانی که ارتباط بسیار همراه با افسردگی داشته اند، این را درخواهند یافت. اگرچه انقلاب برای گسترش سیستم یهودی بین المللی از طریق چنگ اندازی به دنیا لازم است، شاید درست باید مثل رادیکال ها می بود که هر حمله ای به یهودیان برای به دست آوردن قدرتشان انجام می دهند. آن ها کسانی هستند که شبهه های جدی را را وارد می کنند که غیریهودیان باکفایت هرگز این کار را انجام نمی دهند. تریدی نیست. اجازه بدهید حداقل بدانند چه کسانی خاطرخواهشان هستند.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}