نويسنده: سيامک باقري چوکامي




 

 

مردم آبادان در جريان ملي شدن صنعت نفت نقش زيادي داشتند. در اين جريان کارگران خط لوله ي نفت اعتصاب کردند و سپس پرچم بريتانيا را از فراز بزرگ ترين پالايشگاه جهان آن روز به زير کشيدند. آن روزها مردم اين رويداد را به هم تبريک مي گفتند و اشک شوق مي ريختند، چرا که خلع يد شرکت نفت انگلستان نه تنها نماد اخراج استعمار از صنعت نفت، بلکه سمبل اخراج آن از کشور ايران و نيز اجر صبر و ثمره ي مجاهدت صادقانه ي ملت، ياران مصدق و آيت الله کاشاني تلقي مي شد.
انقلاب اسلامي ايران به دليل به چالش کشيدن شرق و غرب از سوي دو قطب قدرت جهاني در آن زمان به طرق گوناگون و به شدت مورد تهاجم قرار گرفت. کودتا، ترور مردم و مسئولان نظام، حرکات تجزيه طلبانه، جنگ تحميلي و... از جمله اين چالش سازي ها عليه نظام نوپاي اسلامي بود. اين تحرکات در تمامي نقاط کشور به ويژه در مناطق مرزي که قوميت هاي مختلف ايراني حضور دارند، رنگي بيشتر به خود گرفت، از جمله ي اين مناطق مي توان به استان خوزستان اشاره کرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي گروه هاي مختلف از جمله جنبش ناسيوناليست هاي عرب، اتحاديه ي عرب خوزستان، جبهه ي تحرير خوزستان، فداييان خلق، حزب کار گزاران سوسياليست و... در اين منطقه از ميهنمان فعال شدند. اين گروه ها با اخذ کمک هاي مالي نظامي از کشورهاي حاشيه خليج فارس و به ويژه دولت عراق مطالبات خود را از خود مختاري تا جدايي طلبي به صورت هاي گوناگون از مسالمت آميز تا خشونت طلبانه مطرح کردند. با وجود اين گروه هاي مخالف در خوزستان، جايگاه، پايگاه و حمايت هاي لازم مردمي را به دست نياوردند ( مقصودي، 1380، 399 ). به طور کلي، در تاريخ مداخلات بيگانگان ملاحظه مي گردد که طي چند دهه ي اخير، بيشتر دولت هاي عرب به ويژه مصر، سوريه، ليبي، کويت و عراق از استقلال خوزستان و يا الحاق آن به عراق به تناوب پشتيباني کرده اند؛ حتي پيش از استقلال عراق و کشورهاي حوزه ي جنوبي خليج فارس، امپراتوري بريتانيا نيز به ظاهر پشتيبان اين طرح بوده است.
تأسيس جبهه ي آزادي بخش اهواز يا جبهه التحرير يا جبهه ي آزادي بخش عربستان ( خوزستان ) توسط عراق، پشتيباني آشکار و روشن دولت ها و يا نمايندگان پارلمان هاي سوريه، کويت، مصر، ليبي و عراق از طرح جدا شدن خوزستان از ايران، اختصاص دادن شبکه هاي ويژه ي راديو - تلويزيون براي تشويق هم وطنان عرب خوزستاني به جدايي گزيني و نيز چاپ و پخش صدها کتاب، روزنامه و مجله، تشکيل سمينار و اجلاس در اين ارتباط، آموزش هاي نظامي و برپايي جنگ هاي چريکي در جدار مرزي و انجام عمليات جاسوسي و خرابکاري در تأسيسات نفتي و شهري و سرانجام تحميل جنگ تمام عيار به جمهوري اسلامي، بخشي از پشتيباني هاي بين المللي در راستاي تقويت انرژي واگرايي اعراب خوزستان و طرح تجزيه ي اين استان بوده است (جعفري ولداني، 1371، 17 ).
صدام حسين، ريس جمهور عراق نيز در فروردين سال 1360 اعلام کرده بود که « ما آماده ايم هر گونه کمک از جمله سلاحي که مورد نياز مردم خوزستان و ساير ملت هاي ايران به ويژه کردها و بلوچ ها و همه ي وطن پرستان واقعي و شريف مي باشد، به آن ها بدهيم » ( کديور، 1372، 218-219 ).
در کنار اين مداخلات، تلاش هاي براندازانه ي امريکا در مناطق قومي ايران از جمله خوزستان را نيز مي توان بر آن ها افزود؛ اما هيچ گاه هم وطنان عرب خوزستاني نه تنها نظر مثبت به آن ها نداشتند، بلکه همواره در کنار ساير هم وطنان ايراني در مقابل آن ها ايستادگي کرده اند. پس از پيروزي انقلاب رژيم بعثي عراق تلاش ها و مداخلات زيادي براي برهم زدن خوزستان و جداسازي آن انجام داد. مداخلات عراق در طي سال 1358 شامل تشويق جوانان عرب براي ورود به خاک آن کشور، کسب تعليمات و آموزش هاي لازم مجهز کردن آن ها با اسلحه و پول کافي و سپس اعزام آن ها به داخل ايران براي مبارزه در جهت براندازي نظام و تشکيل گروه هايي با خواست خود مختاري بود.
يکي از سازمان هاي که از دوران رژيم پهلوي به طور مستقيم از جانب عراق حمايت مي شد، جبهه ي آزادي بخش خوزستان بود. بعد از پيروزي انقلاب، فعاليت اين سازمان شدت بيشتري يافت. ميزان مداخلات عراق و گروه هاي وابسته به اين رژيم، به حدي بود که گروهي از انقلابيون تحت عنوان پيروان راه امام به کنسولگري عراق در خرمشهر حمله کردند و از سفارت عراق در تهران خواسته شد که به علت فعاليت هاي مشکوک رايزن فرهنگي آن کشور در خرمشهر، وي ايران را ترک کند. با اين همه به علت عدم همکاري و همگرايي ميان هم وطنان عرب خوزستاني و هم وطنان آن سوي مرز و همچنين قوي بودن احساس تعلق به ايران، موجب شد که به جز گروه ها و افرادي که در اقليت بودند، از سوي مردم خوزستان اعم از هم وطنان عرب و غير عرب در برابر تلاش هاي براندازانه ي گروهک ها و مداخلات، تجاوزات و حمله ي عراق به خاک ايران، مقاومت چشمگير و قابل توجهي صورت گيرد ( مقصودي، 1380، 161-162 ).
يکي از افرادي که در جريان حرکت هاي ضدانقلابي و براندازانه ي خلق عرب مورد دستاويز قرار گرفته بود، آيت الله شيخ شبير خاقاني بود، اما وي پس از برملا شدن ماهيت اين جريانات و دور شدن از کانون آشوب سازي ها در تير 1358 با انتشار پيامي در خطاب به ملت ايران از عناصر ضدانقلاب اعلام برائت کرد و به اين ترتيب مشروعيت جريان قومي در خوزستان را نفي و بر اقدامات آن ها مهر باطل زد. بخشي از اين پيام تصريح دارد که: «... همان گونه که اين جانب کراراً تذکر داده ام، کشور ايران يک کشور مذهبي است نه يک کشور نژادپرست و به هيچ کس تحت هر شعار و يا لباسي اجازه نمي دهيم که يک وجب از ايران را چه در خوزستان و يا در هر نقطه ي ديگر ايران تجزيه نمايد و با چنين افرادي با شدت مقابله خواهيم کرد » ( يکتا، 1377، 927 ).
در قضاياي خوزستان نقش امريکا را نيز نبايد ناديده گرفت. امريکا به واسطه ي از دست دادن حامي منطقه اي خود و به خطر افتادن منافع ايالات متحده، تمايل خود را نسبت به تجزيه ي ايران، جداسازي منطقه ي نفت خيز خوزستان و براندازي نظام جمهوري اسلامي پنهان نمي نمود. نورالدين کيانوري دبير اول حزب توده ي ايران در اين زمينه بيان مي دارد: « اين پندار که ما در خوزستان با چند خرابکار روبرو هستيم، باطل است. انقلاب ايران ضربه ي بزرگي به امپرياليسم و صهيونيسم وارد کرده... » ( به نقل از: مقصودي، 1380، 362 ).
با اين وصف، امريکا در آشوب سازي هاي خوزستان و کمک به گروه ها و تشکل هاي تجزيه طلب و آشوبگران به صورت مستقيم و غيرمستقيم نقش ايفا کرده است. اين نوع مداخلات کاخ سفيد و رابطه ي آن با گروهک هاي ضدانقلاب را مي توان در اسناد لانه ي جاسوسي امريکا ملاحظه نمود. حضرا امام خميني (ره) در همان ايام ( آبان 1358 ) در مصاحبه اي با خبرنگار آلماني شبکه ي دويچه رله اعلام کردند که: « بعضي نوشتجات که از لانه ي جاسوسي به تازگي به دست آمده است؛ مؤيد آن است که در قضاياي خرمشهر و خوزستان و قضاياي کردستان، امريکا دست داشته است » ( به نقل از: مقصودي،1380، 363 ).
منبع مقاله :
باقري چوکامي، سيامک؛ (1391)، قوم عرب، تهران: اميرکبير، چاپ اول