ضرب المثل هاي آذري
مثل جمله اي مختصر و مشتمل بر تشبيه، با مضمون حکيمانه که به سبب رواني لفظ و روشني و لطف ترکيب، شهرت عام يافته باشد و همگان آن را بدون تغيير يا با اندک تغيير در محاوره به کار ببرند ( بهمنيار، 1369، مقدمه ). ضرب
نويسنده: سيامک باقر چوکامي
مثل جمله اي مختصر و مشتمل بر تشبيه، با مضمون حکيمانه که به سبب رواني لفظ و روشني و لطف ترکيب، شهرت عام يافته باشد و همگان آن را بدون تغيير يا با اندک تغيير در محاوره به کار ببرند ( بهمنيار، 1369، مقدمه ). ضرب المثل ها، نقطه اتصال ادب رسمي به ادب شفاهي هستند. سال ها بايد بگذرد تا مثلي بر زبان مردم جاري شود، مطالعه در ضرب المثل ها، که يکي از عناصر تشکيل دهنده فلکلور يا فرهنگ توده است؛ مي تواند به خوبي خلقيات، عادات، انديشه ي فردي و جمعي، حساسيت و علايق گوناگون مردم را نشان دهد. مثل هاي ملي، بازگو کننده آرزوها، احساسات و نگرش ها، شرايط اجتماعي و فرهنگي و هويت ملي و مؤلفه هاي آن است؛ از اين رو مثل ها در مطالعات مردم شناسي و جامعه شناختي قابل توجه اند. « اين جمله کوتاه و زيبا، مولود انديشه و دانش مردم ساده و ميراثي از غناي معنوي نسل هاي گذشته است که دست به دست و زبان به زبان به آيندگان مي رسد و آنان را با آمال و آرزوها؛ غم ها و شادي ها؛ عشق ها و نفرت ها و اوهام و خرافات پدران خود آشنا مي سازد » ( آرين پور، 1374، 45 ).
بررسي نقش ضرب المثل ها در هويت ملي چه به اعتبار جايگاه آن در ادب رسمي و چه ادب شفاهي، از آن رو مهم است که مثل ها، حکمت هاي تجربي مردم و آيينه فرهنگ، آرا، هنجارها، طرز زندگي، مناسبات، منش و خلق و خوي و ديگر مؤلفه هاي هويتي آنان است. بنابراين، فرهنگ هر ملت، آميزه اي از خرده فرهنگ ها و عناصر مختلف است که در تعامل با يکديگر، فرهنگ کلي تر را به نام « فرهنگ ملي » مي سازند. بر اين اساس ضرب المثل هاي مشترک ميان اقوام مختلف ايراني خود نشانه اي بر رابطه طولي فرهنگ هاي قومي نسبت به فرهنگ ملي است. ايرانيان از ديرباز، در مثل آوري شهره بوده اند و مثل در ايران، سابقه اي کهن دارد؛ چنان که پرفسور آربري مي نويسد: « ايران موطن مثل و کلمات قصار است ».
در ميان مردم کشورمان ضرب المثل هاي زيادي وجود دارد که يا ريشه در آيات و روايات ديني دارند و يا از فرهنگ کهن ايراني بهره برده اند.
عدم دل بستن به دنيا، کوچک نپنداشتن ديگران، مذمت غيبت و بدگويي از ديگران، قدرت خدا و مهربان او، و مرگ که سرنوشت گريز ناپذير تمامي انسان هاست، از جمله مفاهيم ديني است که با الفاظي گوناگون، بسيار مورد تأکيد قرار گرفته و به دليل اهميت آن در ضرب المثل ها نيز وارد شده است. علاوه بر اين برخي از موضوعات اجتماعي مانند کار، ازدواج، معاشرت و آداب و رسوم مربوط به آن ها از جمله مفاهيم پر کششي هستند که در فرهنگ هاي مختلف مورد توجه قرار گرفته و به دليل اهميت آن ها، وارد ضرب المثل ها شده است. در کشور ما از اين دست مثل ها بسيار است که با مفهوم مشترک فرهنگي و اجتماعي به زبان ها و لهجه هاي گوناگون رايج در کشور مطرح شده است. در مجموع برخي از ضرب المثل هاي آذري عبارتند از:
1. سندن حرکت، الله دان برکت. « از تو حرکت، از خدا برکت ».
2. سن چوره يي آت سويا، بالئق بيلمسه، خاليق بيلر. « تو تکه نان را در آب بريز اگر ماهي نفهمد، خدا مي فهمد ». اشاره به آن ضرب المثل فارسي است که: تو نيکي مي کن و در دجله انداز، که ايزد در بيابانت دهد باز.
3. سارالا سارالا قالماخدان، قيزارا قيزارا اولمه ک ياخشئدئر. « مرگ سرخ به از زندگي ننگين است ».
4. آتا دو غرايب بالايئير. « پسر دنباله رو پدر مي شود ». اين مثل در زبان فارسي اين گونه نيز آمده است: پسر کو ندارد نشان از پدر، توبيگانه خوانش، نخوانش پسر.
5. آتان اوخ قايئتماز. « تير پرتاب شده بر نمي گردد ». اين ضرب المثل نيز در زبان فارسي به گونه اي ديگر مطرح شده است: آب رفته به جوي باز نمي گردد.
6. آختاران تاپار ياتان يوخودا گوره ر. « کسي که جستجو کند پيدا مي کند و کسي که بخوابد در خواب مي بيند ». عاقبت جوينده يابنده شود.
7. آز دانئش ناز دانئش يا « آستا دانئش، اوستا دانئش ». « کم گوي و گزيده گوي ».
8. آستا گئده ن يورولماز. « کسي که آهسته مي رود خسته نمي شود ». اين مثل همان ضرب المثل فارسي است که مي گويد: رهرو آن نيست که گه تند و گه آهسته رود، رهرو آن است که پيوسته و آهسته رود.
9. آغانئن مالي چئخاندا نوکرين جاني چئخئر. « از اموال آقا داره کم مي شه جان نوکر داره در مي آد ». شاه مي بخشد شاقلي نمي بخشد.
10. آغريمايان باشا دسمال باغلامازلار. « به سري که درد نمي کند دستمال نمي بندند ».
11. آغئزئنا باخ تيکه کس. « به اندازه دهانت لقمه برداز ». اين ضرب المثل را اين گونه نيز به کار مي برند: پايت را به اندازه گليمت دراز کن.
12. آل ايتدن معروف اولماق. « مثل گاو پيشاني سفيد مشهور بودن ».
13. اششييم اؤلمه يونجا بيتينجه ک، يونجام سارالما، توربا تيکينجه ک. « بزک نمير بهار مي آد، کمبزه با خيار مي آد ».
14. الينده ن سو داممئر. « از دستش آب نمي چکد ». اين مثل کنايه از آدم خسيس است.
15. اوستورانين قاباغيندا سيچماسان، دئيرلر گوتو يوخدي. « کلوخ انداز را پاداش سنگ است ».
16. اول قارداشلئغئني ثابت ائله سونرا ارث و ميراث ايسته. « اول برادري تو ثابت کن بعد ادعاي ارث بکن ».
17. اؤلمه ک اگر اؤلمه کدير، بونه جان وئرمه کدير. « مرگ يک بار، شيون هم يک بار ».
18. ايل باهارئندان بيلينر. « سالي که نکوست از بهارش پيداست ».
19. باخما اوزونون قاراسئنا، باخ آلنئنئن سيتاراسئنا. « فلفل نبين چه ريزه، بشکن ببين چه تيزه ».
20. بير الده ايکي قارپئز توتماغ اولماز. « با يک دست نمي توان دو هندوانه را برداشت ».
21. بير اينه اوزونه وور، بير جووالدوز اوزگيه. « اول يک سوزن به خودت بزن بعد يک جوالدوز به ديگران ».
22. بير سوز اولماسا، مين سوز دئييلمز ( بير سوز اولماسا دئمزلر ). « تا نباشد چيزکي مردم نگويند چيزها ».
منبع مقاله :
باقري چوکامي، سيامک؛ (1391)، قوم آذري، تهران: اميرکبير، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}