مباني زيست- عصب شناختي رفتار انسان
مقدمه
پيش از مطرح شدن روان شناسي به منزله ي يک علم، برخي از دانشمندان زيست شناس بسيار دوست داشتند بدانند که ذهن انسان چگونه احساس و ادراک مي کند، يا چگونه افکار را به خاطر مي سپارد و دوباره آنها را به ياد مي آورد. همچنين در پي آن بودند بدانند که چگونه مغز آدمي با عملکرد خويش به ما توانايي حس کردن و درک را مي دهد. (1)مطالعه ي دانشمندان در مباني زيستي - عصبي رفتار انسان، به تشکيل رشته ي روان شناسي فيزيولوژيک (2) انجاميد تا بتوانند ارتباط بين رفتارهاي انسان با فرايندهاي زيستي وي را بررسي کنند. تأثير متقابل بين روان شناسي و فيزيولوژي به اندازه اي است که بيشتر روان شناسان بر اين باورند که بدون شناخت فرايندهاي زيستي، نمي توان به فهم کاملي از جنبه هاي رفتار انسان و کارکردهاي رواني او دست يافت. (3) از اين روي، از ساده ترين حرکت انسان، مانند به هم خوردن پلک چشم، تا پيچيده ترين رفتار، مانند درک يک مسئله ي مهم فلسفي، کانون توجه روان شناسان قرار گرفته است. آنان انجام هر گونه رفتاري را به هماهنگي فرايندهاي گوناگون بدن وابسته دانسته اند. (4)
هماهنگي اين فرايندها به دو دستگاه مهم در بدن، يعني اعصاب و غدد درون ريز باز مي گردد که در اين مقاله به بررسي آن دو مي پردازيم.
دستگاه عصبي
دستگاه عصبي، نقش مهمي در کنترل و هماهنگي فعاليت هاي بدن انسان ايفا مي کند. اساس دستگاه را سلول هاي عصبي يا نورون ها (5) تشکيل مي دهند که حدود 25 ميليارد ( 109×25 ) از آنها در مغز انسان وجود دارد. (6) مهم ترين وظيفه ي نورون ها، انتقال اطلاعات به سراسر بدن و مغز است و همه ي رفتارهاي انسان، اعم از اعمال، افکار و احساسات در نتيجه ي فعاليت هاي نوروني شکل مي گيرد. (7) در دستگاه عصبي، سلول هاي ديگري (8) به نام گليا (9) وجود دارد که شمار آنها از نورون ها بيشتر است. (10) تقويت جسماني، رساندن مواد غذايي به نورون ها و دفع مواد زايد بين نورون ها و رگ ها و مانند آن، از جمله وظايف اين سلول هاست. (11)اساس دستگاه عصبي انسان را سلول هاي عصبي يا نورون ها تشکيل مي دهند که حدود 25 ميليارد از آنها در مغز انسان وجود دارد. مهم ترين وظيفه ي نورون ها، انتقال اطلاعات به سراسر بدن و مغز است.
گرچه شکل و اندازه ي نورون ها يک سان نيست، همه ي آنها از سه قسمت اصلي تشکيل شده اند: جسم سلولي، (12) دندريت ها (13) و آکسون. (14)دندريت ها:
دندريت ها ساختار شاخه اي مانند دارند که از جسم سلولي به اطراف کشيده شده است. طول دندريت ها بسيار کوچک تر از يک ميلي متر است. هر نورون ممکن است صدها يا هزاران دندريت داشته باشد. وظيفه ي دندريت ها، دريافت اطلاعات از دستگاه هاي حسي و نورون هاي ديگر و انتقال آنها به جسم سلولي است.جسم سلولي:
مهم ترين وظيفه ي جسم سلولي - که هسته اي درشت دارد - سوخت و ساز، جذب مواد مورد نياز سلول، رشد و ترميم آکسون و يک سان سازي اطلاعات دريافتي از دندريت هاست.آکسون:
بخش ديگري از نورون ها، آکسون نام دارد. مسئوليت آکسون که معمولاً دراز و منفرد است، دريافت پيام از جسم سلولي و ارسال يا انتقال آن به دندريت نورون هاي بعدي يا عضو هدف است. بيشتر آکسون ها به وسيله ي پوششي از جنس چرب به نام غلاف ميلين (15) پوشيده شده اند که در فواصلي منظم، شکاف هايي بدون پوشش، به نام گره هاي رانويه (16) دارند. وجود گره ها باعث سرعت در انتقال پيام مي شود. (17)تصوير شماره ي 1: طرح کلي نورون. پيکان ها مسير تکانه ي عصبي را نشان مي دهند. بعضي از آکسون ها به نام آکسون فرعي شاخه شاخه مي شوند. بسياري از آکسون ها را غلاف ميلين پوشانده که موجب سرعت بيشتر حرکت تکانه ي عصبي مي شود. (18)
گفتني است بيشتر ارتباطات ميان نورون ها شبيه ارتباطات الکتريکي نيست، بلکه از راه انتقال شيميايي و در فضاي خالي بين نورون ها که به آن سيناپس (23) مي گويند، ايجاد مي شود. (24)
دستگاه عصبي به دو بخش مرکزي و پيراموني تقسيم شده است. دستگاه عصبي پيراموني نيز به دو بخش خود مختار و تني تقسيم مي شود که هر يک را توضيح مي دهيم.
دستگاه عصبي مرکزي
به طور کلي، هماهنگي و کنترل همه ي فعاليت هاي اندام بدن به دستگاه عصبي مرکزي ( CNS) (25) مربوط است که شامل مغز و نخاع شوکي است. مغز همه ي رفتارهاي ارادي، مانند راه رفتن و بيشتر رفتارهاي غيرارادي، مانند تنفس کردن را کنترل مي کند؛ در حالي که نخاع شوکي به اعمال بازتابي انسان مربوط است.نخاع شوکي
نخاع شوکي به طنابي به ضخامت انگشت کوچک دست شباهت دارد که از پايه ي مغز آغاز شده و به سوي پايان کمر امتداد يافته است. نخاع به وسيله ي استخوان ستون مهره ها احاطه و محافظت شده است. وظيفه ي اصلي نخاع شوکي، ارسال تارهاي حرکتي به وسيله ي نورون هاي حرکتي به ماهيچه ها و غدد و دريافت پيام هاي حسي به وسيله ي نورون هاي حسي و انتقال آنها به مغز است. در حقيقت، نخاع شوکي حلقه ي ارتباط ميان مغز و اندام هايي است که زير گردن قرار دارند. نخاع شوکي همه ي پاسخ هاي ارادي و غيرارادي بدن را که زير گردن اند، کنترل مي کند. (26) همچنين در برابر محرک هاي بيروني، مانند فوت کردن به چشم، واکنش نشان مي دهد که اين واکنش ها و بازتاب ها غيرارادي اند. اين بازتاب ها که از مسيرهاي عصبي استفاده مي کنند، شامل يک نورون حسي و يک نورون حرکتي اند که محل سيناپس آنها، در نخاع شوکي است. (27)تصوير شماره ي 2: سيستم عصبي انسان شامل مغز، نخاع و اعصاب است ( از استار و تاگرت 1987 ). (28)
مغز
در مغز ده ها ميليارد سلول عصبي يا نورون وجود دارد که وظيفه ي آنها کنترل رفتار، تفکر و احساس آدمي است. قسمت هاي اصلي مغز را قشر مخ، قسمت زير قشري، مخچه و ساقه ي مغز تشکيل مي دهد. از سوي ديگر، مغز را به سه بخش قدامي، مياني و عقبي نيز تقسيم کرده اند که به توضيح آنها مي پردازيم:بخش قدامي شامل دو نيمکره ي مخ، تالاموس (29)، هيپوتالاموس (30) و دستگاه کناري (31) است. تالاموس مرکز اصلي تقويت اطلاعات حسي در مغز است که در يادگيري و حافظه نيز نقش دارد. هيپوتالاموس که وزن آنها چهار گرم بيشتر نيست، در ايجاد تعادل حياتي، مانند تنظيم حرارت بدن، غلظت مايعات، ذخيره ي مواد غذايي، انگيزه و هيجان نقش مؤثري دارد. (32)
در حقيقت، هيپوتالاموس فعاليت دستگاه عصبي خود مختار را هماهنگ و دستگاه غدد درون ريز را کنترل مي کند. دستگاه ليمبيک يا کناري نيز در رفتارهاي هيجاني، به ويژه پرخاشگري و حافظه نقش مؤثري دارد. (33)
اگر مخچه و ساقه ي مغز را از مغز جدا کنيم، دو نيمکره ي مخ باقي مي ماند که هر نيمکره، اطلاعات و فعاليت هاي طرف مقابل بدن را کنترل مي کند. نيمکره هاي مخ نيز خود به وسيله ي شيارهايي به چهار قطعه به نام پيشاني، (34) آهيانه اي، (35) پس سري (36) و گيجگاهي (37) تقسيم شده اند. بخش بيروني دو نيمکره ، قشري خاکستري رنگ و پرچين و شکنج شبيه دو نيمه ي گردو است که قشر مخ يا کرتکس (38) نام دارد. گر چه ضخامت قشر مخ حدود سه ميلي متر است، به دليل چين خوردگي ها و شکنج هاي فراواني، بخش بزرگي از مغز را تشکيل مي دهد. (39) حدود چهارده ميليون نورون در قشر مخ وجود دارد که مي توان گفت مقر مهم ترين پديده هاي عصبي - حسي، ارتباطي و حرکتي است. (40)
بخش مياني مغز، عهده دار مرکز عصبي است و بازتاب ها را به صورت فعاليت هاي منسجم هماهنگ مي کند.
مهم ترين عضو در بخش عقبي مغز، مخچه است. مخچه در حفظ تعادل و هماهنگي فعاليت هاي حرکتي نقش دارد و تعادل بدن را هنگام حرکت حفظ مي کند. ساقه ي مغز نيز به همه ي ساخت هاي مغز مياني و مغز عقبي، به جز مخچه گفته مي شود. (41)
تصوير شماره ي 3: مغز آدمي. اين طرح، ساختارهاي اصلي دستگاه عصبي مرکزي را نشان مي دهد ( تنها بخش بالايي نخاع در شکل نمايان است ). (42)
دستگاه عصبي پيراموني
دستگاه عصبي پيراموني (PNS) (43) شامل همه ي عصب هايي است که به مغز و نخاع شوکي وارد يا از آنها خارج مي شوند. اين دستگاه دو بخش مهم به نام دستگاه عصبي تني (SNS) (44) و دستگاه عصبي خود مختار (ANS) (45) دارد. دستگاه عصبي تني شامل همه ي نورون هايي است که اطلاعات حسي يا آوران را از اندام هاي حسي به دستگاه عصبي مرکزي وارد و اطلاعات حرکتي يا وابران را از دستگاه عصبي مرکزي به اندام هاي حسي منتقل مي کنند. دستگاه عصبي خودمختار، نورون هايي اند که در خارج از مغز و نخاع شوکي قرار دارند. وظيفه ي آنها، تنظيم کردن امور داخلي و کارکردهاي بدني مانند غدد، عضله ي قلب، ماهيچه هاي صاف رگ هاي خوني و به طور کلي، حفظ تعادل حياتي يا حالت ثابت بدن براي کارکردهاي طبيعي است. اين دستگاه تنها حرکتي است و اعمال خود را بدون اراده ي شخص انجام مي دهد.تصوير شماره ي 4: درون داده هاي حسي به دو نيمکره. هر گاه مستقيم به روبه رو چشم بدوزيم، محرک هاي واقع در سمت چپ نقطه ي تثبيت، به نيمکره ي راست و محرک هاي سمت راست نقطه ي تثبيت، به نيمکره ي چپ مي روند. نيمکره ي چپ حرکات دست راست، و نيمکره ي راست حرکات دست چپ را اداره مي کنند. درون داده هاي شنيداري نيز اغلب تقاطع مي کنند، اما برخي صداها در همان نيمکره اي بازنمايي مي شوند که گوش ثبت کننده قرار دارد. نيمکره ي چپ اداره ي گفتار، نوشتار و محاسبات رياضي را بر عهده دارد. نيمکره ي راست فقط زبان ساده را در مي يابد و توان اصلي آن در باز ساخت فضايي و ادراک طرح هاست. (49)
دستگاه غدد درون ريز
دستگاه غدد درون ريز،(50) دستگاهي است که به کمک مواد شيميايي به نام هورمون (51) بر همه ي فعاليت هاي سلول هاي بدن ا ثر مي گذارد. هورمون ها پس از وارد شدن به خون تنها بر گيرنده هاي ويژه اي در نقطه هاي معين اثر مي گذارند. براي مثال، ترشح شماري هورمون هاي هيپوتالاموس تنها بر هيپوفيز اثر گذار است. هر يک از غدد، وظايف ويژه اي دارند که افزايش يا کاهش ترشح هورمون هاي آن، موجب اختلال يا ناهنجاري در انسان مي شود. (52) در اينجا به توضيح برخي از آنها مي پردازيم:غده ي هيپوفيز (53)
غده ي هيپوفيز يکي از مهم ترين غدد بدن است که حدود يک سانتي متر قطر و حداکثر يک گرم وزن دارد. اين غده که بر غدد ديگر اثر مي گذارد، ترشح هورموني آنها را کنترل مي کند. از آنجا که غده ي هيپوفيز براي فعال سازي ديگر غدد درون ريز، هورمون هايي را ترشح مي کند، آن را سلطان و رهبر غدد ناميده اند. (54) هر گونه کم کاري يا پر کاري اين غده، سبب اختلالات جسمي و رفتاري مي شود. براي مثال، غول پيکري برخي انسان ها، نتيجه ي پر کاري اين غده است که بر اثر ترشح بيش از اندازه ي هورمون رشد شکل مي گيرد. هيپوفيز در کف جمجمه و درون حفره ي استخوان پروانه به نام زين ترکي (55) قرار دارد. (56) يکي از مهم ترين هورمون هاي غدهي هيپوفيز، هورمون رشد است که باعث افزايش پروتئين سازي و رشد و نيز بالا بردن قند خون مي شود. (57)غده ي هيپوتالاموس (58)
غده ي هيپوتالاموس که بالاي غده ي هيپوفيز قرار دارد، رابط اصلي دستگاه درون ريز و دستگاه عصبي است. اين دو غده که با هم ارتباط نزديک عصبي و خوني دارند، از مهم ترين غدد درون ريز بدن اند. (59) اين غده فعاليت هاي غده ي هيپوفيز را کنترل مي کند. به همين دليل، برخي آن را غده ي رهبر خوانده اند. (60) ترشحات هيپوتالاموس سبب آزاد شدن يا کاهش برخي هورمون هاي هيپوفيز مي شود. همچنين هورمون برخي از غدد مانند تيروئيد، فوق کليه و جنسي، کنترل ترشحات هيپوتالاموس را به دوش دارند. (61)غده ي تيروئيد (62)
غده ي تيروئيد زير حنجره قرار دارد و فعاليت اصلي آن، تنظيم سوخت و ساز بدن است. يکي از هورمون هاي اين غده کلسيتونين (63) است که از افزايش کلسيم خون در استخوان ها، روده ها و کليه ها جلوگيري مي کند. (64) از ديگر هورمون هاي مهم اين غده، تيروکسين (65) است که کاهش يا افزايش آن، آثار گوناگوني بر بدن مي گذارد. براي مثال، افزايش اين هورمون ، به ويژه پس از بلوغ، باعث رشد نامتناسب بدن، ضعف عضلاني، فشارهاي عصبي، بي خوابي، حساسيت شديد، عصبانيت و احساس خستگي شديد مي شود. همچنين کاهش ترشح آن، موجب خواب آلودگي شديد، افسردگي، فراموشي و تورم اعضاي بدن مي شود. يک چهارم يد بدن انسان در اين غده ذخيره مي شود. (66)غدد درون ريز، هورمون ها را به جريان خون سپرده، به شيوه هاي گوناگون بر انواع سلول ها اثر مي گذارند. اين هورمون ها پس از وارد شدن در خون تنها بر گيرنده ي خاصي اثر مي گذارند.
غده ي فوق کليوي (67)
غدد فوق کليوي بالاي کليه قرار دارند و از دو بخش مرکزي و قشري تشکيل شده اند. بخش مرکزي غدد فوق کليوي، محل توليد و ذخيره ي هورمون هاي آدرنالين ( اپي نفرين ) (68) و نورآدرنالين ( نوراپي نفرين ) (69) است. اين دو هورمون بر فعاليت قلب، کبد، عضلات و رگ ها اثر مي گذارند، و جاندار را براي مقابله با شرايط اضطراري مانند جنگ يا گريز آماده مي کنند. (70) اين دو عملکردي شبيه دستگاه عصبي سمپاتيک دارند. همان گونه که اين دستگاه پاسخ هاي سريع بدن را در وضعيت هاي اضطراري بر دوش دارد، اين دو هورمون نيز پاسخ هاي اضطراري طولاني مدت تري را انجام مي دهند. (71)بخش قشري غدد فوق کليوي نيز دو هورمون مهم آلدوسترون (72) و کورتيزول (73) ترشح مي کند. نقش آلدوسترون بر غدد عرق براي حفظ نمک در محيط هاي گرم اهميت دارد. کورتيزول نقش عمده اي در سوخت و ساز مواد قندي بدن دارد. افزايش شديد ترشح آن نيز موجب بالا بردن مقاومت عمومي بدن در مقابل فشارها واسترس ها مانند بيماري، سرما، گرما و ناراحتي هاي عاطفي مي شود. همچنين دو هورمون استروژن و آندروژن در بخش قشري غدد فوق کليوي، به ترتيب ويژگي هاي جنسي زنانه و مردانه را بر دوش دارند. (74)
تصوير شماره ي 5: برخي غده هاي درون ريز. اهميت هورمون هاي غده هاي درون ريز در تنظيم فعاليت جانداران به اندازه ي اهميت دستگاه عصبي است، اما سرعت عمل اين دو دستگاه متفاوت است. تکانه ي عصبي در چند صدم ثانيه سراسر بدن جاندار را طي مي کند، حال آنکه اثر غده ي درون ريز پس از چند ثانيه تا چند دقيقه ظاهر مي شود. وقتي هورمون ترشح مي شود بايد به وسيله ي جريان خون به منطقه ي هدف برسد و اين خود، فرايندي بسيار کند است. (75)
لوزالمعده
غده ي لوزالمعده، افزون بر اعمال گوارشي خود، دو هورمون انسولين (76) و گلوکاگن (77) نيز ترشح مي کند. اين دو هورمون، با داشتن دو فعاليت متضاد، ميزان غلظت قند خون را در بدن انسان در يک مقدار ثابت، کنترل مي کنند. انسولين وظيفه ي کاهش قند خون و افزايش ذخيره ي گلوکز را پس از تبديل شدن به چربي به دوش دارد؛ در حالي که گلوکاگن عهده دار افزايش قند خون و تبديل چربي ذخيره شده به گلوکز است. بنابراين، کمي ترشح انسولين باعث ايجاد بيماري ديابت قندي مي شود. (78)غده ي جنسي
ترشح هورمون هاي جنسي مردان و زنان کاملاً متفاوت است. به همين دليل، هر يک از هورمون هاي جنسي زنان و مردان، فعاليت هاي متفاوتي دارند. اما به طور کلي مي توان گفت هورمون جنسي مردانه ي تستوسترون (79) و هورمون جنسي زنانه ي استروژن، (80) رشد صفات اوليه و ثانويه ي جنسي را به دوش دارند. (81)در حقيقت، هورمون جنسي زنانه ي استروژن و هورمون جنسي مردانه ي تستوسترون سبب تمايز اندام ها و ويژگي هاي جنسي زن و مردند که هنگام بلوغ افزايش يافته، تمايز جنسي آنان را بيشتر مي کنند. ترشح هورمون استروژون از تخمدان موجب تغيير هايي مانند رشد پستان، افزايش چربي زير پوست و آغاز عادت ماهانه در زنان مي شود. همچنين ترشح هورمون تستوسترون از بيضه ها سبب روييدن ريش، حجم عضله، رشد اندام تناسلي خارجي و ضخيم شدن تارهاي صوتي و حنجره ي مردان مي شود.
نکته ي قابل توجه براي والدين اينکه بين پرخاشگري و هورمون تستوسترون ارتباط وجود دارد. پرخاشگري پسران هنگام بلوغ با افزايش ترشح تستوسترون افزايش مي يابد. همين طور با اخته کردن بزرگ سالان افزون بر کاهش تمايلات جنسي، پرخاشگري آنان نيز کاهش مي يابد. (82)
نام غده |
هورمون مهم |
اندام هدف |
وظایف مهم |
هیپوفیز |
رشد |
عمومی |
افزایش پروتئین سازی و رشد، بالا بردن قند خون |
هیپوتالاموس |
نوروسکریشن |
عمومی |
کنترل غده ی هیپوفیز |
تیروئید |
تیروکسین |
عمومی |
بالا بردن سوخت و ساز سلول ها، کمک به رشد بدن |
تیروئید |
کلسیتونین |
استخوان ها، روده ها و کلیه ها |
جلوگیری از افزایش کلسیم خون |
پاراتیروئید |
پاراتورمون |
استخوان ها، روده ها وکلیه ها |
جلوگیری از کاهش کلسیم خون |
بخش قشری غده ی فوق کلیوی |
آلدوسترون |
کلیه ها، غدد عرق و لوله ی گوارش |
ثابت نگه داشتن سدیم و پتاسیم بدن. |
بخش قشری فوق کلیوی |
هورمون های جنسی |
عمومی |
تشدید صفات جنسی ثانوی |
بخش مرکزی فوق کلیوی |
آدرنالین و نورآدرنالین |
عضلات، رگ ها، قلب وکبد |
آماده کردن بدن برای حمله یا فرار |
لوزالمعده |
گلوکاگن |
کبد و بافت چربی |
بالا بردن قند خون |
لوزالمعده |
انسولین |
عمومی |
وارد کردن گلوکز به سلول ها و مصرف آنها |
جنسی |
آندروژن |
عمومی |
ایجاد صفات جنسی |
جنسی |
استروژن و پروژسترون |
دستگاه تناسلی |
ایجاد صفات جنسی و تغییرات دوره ای رحم |
شرح تفصیلی برخی غدد درون ریز.( 83)
پينوشتها:
1. رابرت بي. گراهام، روان شناسي فيزيولوژيک، ترجمه ي عليرضا رجايي و علي اکبر صارمي، ص 11.
2. physiological psychology.
3. محمد کريم خدا پناهي، روان شناسي فيزيولوژيک، ص 1.
4. ريتا ال. اتکينسون وديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد نقي براهني و ديگران ، ج 1، ص 81.
5. Neuron.
6. محمد کريم خدا پناهي، روان شناسي فيزيولوژيک، ص 47.
7. کارل هافمن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي هادي بحيرايي و ديگران ، ص 66.
8. لازم به يادآوري است که بدن انسان از سلول هاي گوناگوني تشکيل شده است که بخشي از آن با نام سلول عصبي يا نورون در مغز وجود دارد. مجموع سلول هاي بدن انسان پس از بلوغ حدود 120× 75 ( بيش از 70 ميليارد ) تخمين زده شده است.
9. Glia.
10. Morgan Gliford T. Physiogicall Psychology, p. 21.
11. يان کريستنسن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي ابوالقاسم بشيري و ديگران، ص 74.
12. cell body.
13. Dendrites.
14. Axon.
15. myelin sheath.
16. nodes of ranvier.
17. C. Guyton. Textbook of Medical Physiology, p. 114-115.
18. برگرفته از : ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد تقي براهني و ديگران، ج1، ص 83.
19. Sensory.
20. Motor.
21. lnteneuron.
22. ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد تقي براهني و ديگران، ج1، ص 84.
23. Synapse.
24. رابرت بي. گراهام، روان شناسي فيزيولوژيک، ترجمه ي عليرضا رجايي و علي اکبر صارمي، ص 54.
25. central nervous system.
26. نيل آر. کارلسون، مباني روان شناسي فيزيولوژيک، ترجمه ي مهرداد پژهان، ص 77.
27. يان کريستنسن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي ابوالقاسم بشيري و ديگران ، ص 84.
28. برگرفته از: برات بي. گراهام، روان شناسي فيزيولوژيک، ترجمه ي عليرضا رجايي و علي اکبر صارمي، ص 81.
29. Thalamus.
30. Hypothalamus.
31. limbic system.
32. حمزه گنجي، مباني روان شناسي عمومي، ص 47.
33. کارل هافمن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي هادي بحيرايي و ديگران، ص 91.
34. frontal lobe.
35. parietal lobe.
36. occipital lobe.
37. temporal lobe.
38. Cortex.
39. داود معظمي، مقدمات نوروسايکولوژي، ص 20- 24.
40. علي اصغر احمدي و محمد تقي فراهاني، روان شناسي عمومي، ص 42.
41. يان کريستنسن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي ابوالقاسم بشيري و ديگران، ص 85.
42. برگرفته از: ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد نقي براهني و ديگران، ج1، ص 99.
43. peripheral nervous system.
44. somatic nervous system.
45. automatic nervous system.
46. Sympathetic.
47. Parasympathetic.
48. نيل آر. کارلسون، مباني روان شناسي فيزيولوژيک، ترجمه ي مهرداد پژهان، ص81- 82.
49. برگرفته از: ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هليگارد، ترجمه ي محمدتقي براهني و ديگران، ج1، ص 111.
50. endocrine glands.
51. Hormone.
52. ريتا ال. اتکينسون وديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد تقي براهني و ديگران، ج1، ص 118.
53. pituitary gland.
54. حمزه گنجي، مباني روان شناسي عمومي، ص 79.
55. sella turcica.
56. سيد علي حائري روحاني، فيزيولوژي اعصاب و غدد درون ريز، ص 134.
57. همان، ص 132.
58. hypothalamus gland.
59. سيد علي حائري روحاني، همان، ص 134.
60. کارل هافمن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي هادي بحيرايي و ديگران، ج1، ص 75.
61. محمد کريم خدا پناهي، فيزيولوژي عمومي ( اعصاب و غدد داخلي )، ص 137.
62. thyroid gland
63. Calcitonin.
64. C. Guyton, Textbook of Medical Physiology, p. 946-947.
65. Thyroxin.
66. محمد کريم خدا پناهي، فيزيولوژي عمومي ( اعصاب و غدد داخلي )، ص 109.
67. adrenal glands.
68. adrenaline (epinephrine).
69. noradrenaline ( norepinephrine ).
70. سيد علي حائري روحاني، فيزيولوژي اعصاب و غدد درون ريز، ص 133.
71. يان کريستنسن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي ابوالقاسم بشيري و ديگران، ص 103.
72. Aldosterone.
73. Cortisol.
74. محمد حسن امير تيموري، فيزيولوژي اعصاب و غده هاي درون ريز، ص 228.
75. بر گرفته از: ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد نقي براهني و ديگران، ج1، ص 122.
76. lnsulin.
77. Glucagon.
78. علي اصغر احمدي و محمد نقي فراهاني، روان شناسي عمومي، ص 50.
79. Testosterone.
80. Estrogen.
81. سيد علي حائري روحاني، فيزيولوژي اعصاب و غدد درون ريز، ص 133.
82. يان کريسنسن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي ابوالقاسم بشيري و ديگران، ص 145.
83. بر گرفته از: سيد علي حائري روحاني، همان، ص 132- 133.
حقاني، ابوالحسن؛ (1390)، روانشناسي کاربردي(1)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}