نويسنده: ميرزا عليزاده (1)




 

چکيده

نگارش تاريخ علم نزد قرآن پژوهان و تاريخ نويسان، کمتر از نگارش تاريخ عالمان مطمح نظر بوده است؛ از اين رو، آثاري به غايت اندک در اين زمينه به چشم مي خورد و تاريخ انديشه هاي تفسيري شايد از ديگر دانش هاي اسلامي از اين بي مهري، بيشتر آسيب ديده است؛ به گونه اي که در جهان اسلام، اين کاستي به سان يک گسل ميان انديشه هاي تفسيري قرآن پژوهان جدايي انداخته است. به جرأت مي توان گفت که در اين حوزه بيش از دو اثر شاخص نمي توان يافت! يکي از آن دو، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب به خامه ي قرآن پژوه سترگ، استاد معرفت (قدس سره) است. از آنجا که شناخت آثاري از اين دست و آگاهي از کفايت ها و کمبودهاي آن ها گامي در روند بهينه سازي آن ها است، اين مقاله نيز با اين رسالت به خامه آمده است.
تاريخ انديشه، تاريخ علم و عالمان، تفسير، مفسران، کارآمدها، کاستي ها.

اشاره - 1

شايد نگاه تاريخي به انديشه ها در جهان اسلام کمتر از نگاه تاريخي به صاحبان انديشه روي آورد انديشه وران مسلمان بوده است؛ زيرا در ميان آثار اسلامي به طبقات النحاة، طبقات الفقها، طبقات المفسرين، طبقات المعتزله و عنوان هايي از اين دست برمي خوريم؛ اما کمتر با تاريخ نحو، فقه، تفسير و به طور کلي انديشه ها رويارو مي شويم. به ديگر سخن، نويسندگان و تاريخ نويسان ما بيشتر تاريخ عالمان را نوشته اند تا تاريخ علم را! ليکن به تازگي اين رويکرد نزد عالمان مسلمان اهميت و ضرورت خود را نشان داده و در حال يافتن جايگاه خويش است. به مَثَل در دانش تفسير، در جهان تسنن دکتر محمدحسين ذهبي در دهه هاي پيشين کتاب التفسير و المفسرون را نگاشت، که گذشته از برخي غرض ورزي ها و داوري هاي ناسخته درباره شيعه، از بهترين منابع درباره تاريخ دانش تفسيري و ديگر بحث هاي مهم اين علم است.
در جهان تشيع نيز دانشمند فرهيخته استاد آيت الله معرفت - قدس سره - به اين مهم توجه کرده و آثاري ارجمند در گستره علوم قرآني از جمله در حوزه تاريخ تفسير و مفسران به خامه آورده است؛ اثري که جاي آن به جدّ در ميان آثار اسلامي، به ويژه شيعي خالي بود. استاد - رحمة الله تعالي - در اثر اخير، تاريخ تفسير و انديشه تفسيري را يک جا، اما نافراگير، بر رسيده است. بحمدالله در روزگار ما به برکت انقلاب اسلامي روي آورد قرآن پژوهي کشور در تراز حوزه و دانشگاه، به ويژه در دهه گذشته روندي فزاينده داشته است. با اين همه هنوز جاي کار در اين زمينه بس فراخ و فراوان است و قرآن پژوهان را به تلاش و تپش و چالش فرامي خواند. باري! در کنار اين برهان نو به نو، که از باغ و بوستان پژوهشيان مي رسد، شناخت، شناساندن و نقد اين آثار، اهميتي به سزا دارد تا از اين رهگذر بر کفايت ها تأکيد و کمبودها يادآوري شود؛ باشد که اين درنگ ها گامي در راستاي بهينه سازي آثار قرآن پژوهي باشد و بدين سان گامي هرچند لرزان در آستانه قرآن گرامي برداشته شود. بمنه و کرمه.
در اين نوشتار بر آنيم تا کتاب التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب را در دو بخش کارآمدي و کاستي ها بررسي کنيم. اين کتاب تاکنون دو بار چاپ شده، از اين رو تلاش بر اين است که اين نوشته ناظر به هر دو چاپ آن باشد. شناسنامه کتاب در هر دو چاپ آن، چنين است:
التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، المؤلف: الأستاد المحقق الشيخ محمدهادي معرفت، الناشر: الجامعة الرضوية للعلوم الإسلامية، الطبعة الأولي، ربيع الأول 1418، عدد المطبوع: 3000 نسخة، الأمور الفنية و الطبع: مؤسسة الطبع و النشر في الآستانة الرضوية المقدسة، ج 1، 621 ص و ج 2، 569 ص.
از آنجا که چاپ دوم کتاب با ويرايش لفظي، محتوايي، طراحي روي جلد و... همراه است، برخي ويژگي هاي پيش گفته به قرار ذيل ديگر سان و برخي ديگر نيز افزوده شد:
التنقيح: قاسم النّوري، تصميم الغلاف، محمد حجة أحمدي زَر، الطبعة الثانية، 1425 ق. = 1383 ش.، ج 1، 520 ص و ج 2، 639 ص.
به هر روي، چاپ دوم به لحاظ حجم، محتوا و روي آورد، فربه تر از چاپ نخست است که در پي گزارشي اين ديگرساني ها را ياد خواهيم کرد. ارجاع هاي اين مقاله نيز به ترتيب به هر دو چاپ پيش گفته خواهد بود.

اشاره - 2

حضرت آيت الله استاد معرفت (قدس سره) از قرآن پژوهان سترگ روزگار ما است. ايشان در دانش هاي اصول فقه و فقه نيز صاحب نظر است. استاد، ديرگاهي از نقد عُمرْ را، افزون بر فقه پژوهي، هزينه پژوهش هاي قرآني کردند. برآمد اين هزينه چند ده ساله، آثاري ارجمند در باب قرآن پژوهي از علوم قرآني تا تفسير است. ارجمندي و پُرمايگي اين آثار به گونه است که در محافل قرآن پژوهي از آثار مهم و برجسته و مرجع به شمار مي آيند؛ در مَثَل امروزه کتاب گران سنگ التمهيد في علوم القرآن، اثري شاخص در بحث هاي علوم قرآن نزد انديشه وران اين رشته در کشور و بيرون از آن است. به ويژه آن که استاد - قدس سره - نگرگاه شيعه امامي را در اين کتاب برنموده است.
افزون بر التمهيد يکي ديگر از آثار ماندگار استاد، کتاب التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب است. اين کتاب برآيند سال ها تلاش، درنگ، تدريس و نقد و نظر استاد و شاگردانش و ديگر قرآن پژوهان، در حوزه هاي علمي قم و مشهد ( دانشگاه علوم اسلامي رضوي ) و مالاً بازنگري و بازنگاري آن است. درباره اين کتاب و گران مايگي آن همين بس که شکافي بزرگ و ديرپا را در ميان آثار قرآن پژوهي، عموماً و آثار قرآن پژوهي شيعه، خصوصاً، تا حدودي فراوان پر کرد.

اشاره - 3

ناگفته نگذارم که آيت الله معرفت - قدس سره - افزون بر توانمندي هاي علمي در علوم اسلامي و صاحب نظر بودن در شماري از مهم ترين آن ها، از شخصيت هاي وحدت انديش و همگراي روزگار ما است. مسأله اي که نياز راهبردي مسلمانان در رويارويي با دشمنان اسلام است. وي در اين مسأله نه دچار افراط بود و نه تفريط، بلکه به سان عالمان بيدار و تيزبين گذشته همانند سيد شرف الدين، آيت الله بروجردي و از همه مهم تر امام خميني - قدس سره القدوسي - همگرايي مسلمانان را در پرتو مشترکات و با نگاه مرجعيت علمي - اهل بيت (عليهم السلام)، نياز امروز و فرداي جهان اسلام مي دانستند. از اين رو در نگاشته هاي علمي خود و با تکيه بر آگاهي هاي انبوه در شناخت دين و آيين و خردورزي هاي عالمانه، بر اين مهم تأکيد مي کردند.

الف. کارآمدي ها

1. عصري بودن قلم نگارش

از آنجا که استاد معرفت - قدس سره - از دانش آموختگان حوزه هاي علمي کربلا و نجف است و اين دو حوزه، افزون بر عالم پروري، در درازناي تاريخ، اديباني به نام را به جهان عرب و اسلام عرضه و ارزاني داشته اند، خوشبختانه اين صبغه ادبي بر خامه استاد نيز تأثير نهاده و وي را در آفرينش آثار علمي شان به زبان تازي معاصر ياري رسانده، و اين ويژگي يکي از جاذبه هاي اين کتاب و ديگر آثار وي است. گزينش واژه ها، چينش آن ها و به کارگيري گزاره ها و کنايه هاي به جا، همه و همه نشانگر توش و توان بالاي استاد در گستره ادب تازي، آن هم بر پايه سنجه هاي روزگار ما است. فرازمندي اين خامه در جلد پنجم التمهيد، که ويژه اعجاز و مانندناپذيري قرآن گرامي در سه حوزه بيان و علم و تشريع است، به خوبي نمايان است.

2. غنا و فراواني منابع

يکي از ويژگي هاي آثار علمي، بهره وري از منابع و مصادر کهن و دست اول است. افزون بر اين، که يکي از پايه هاي مهم پژوهش است، ارزش يک نوشته علمي آن گاه خود را بيشتر مي نماياند که از منابع کهن، فراوان سود برده باشد؛ چرا که منابع و مآخذ کهن، پشتوانه اي استوار براي آثار پسين است، هم به لحاظ پيشرفت يک دانش و هم از نظر تاريخ آن دانش و فراز و فرودهايي که از سر گذرانده است. يکي از برآيندهاي اين دو لحاظ، جريان شناسي و آگاهي از چرايي طرح و طرد انديشه ها يا باليدن آن ها در گستره تاريخ هر علم است، ديگر آن که آگاهي از پيشينه هر بحث در آثار پيشينيان و مسائلي از اين دست، پسينيان را ياري مي رساند تا هم از تکرار بي حاصل در امان باشند و هم تاريخ آن بحث، ريشه هاي طرح و چرايي هاي برگرفتن يا وانهادن آن را فرا روي خود داشته باشند؛ ليکن خواهد آمد که اين ويژگي نيکو، که در سراسر کتاب چشم خواننده را مي نوازد، دچار يک کاستي جدّي است: ناقص بودن ارجاعات و نشاني آثار مورد استفاده.

3. آسيب شناسي روايات تفسيري

بر قرآن پژوهان پوشيده نيست که يکي از آسيب هاي تفاسير نقلي شيعه و سني، روايات برساخته و گزارش هاي دروغ است؛ روايات و نقل هايي که در روزگار صحابيان به متون تفسيري راه يافت و در دوره تابعان دامن گسترد. استاد معرفت - قدس سره - با ديد تيزبين خويش به آسيب شناسي نقل هاي تفسيري پرداخت و در ترازي گسترده، بسياري از آن ها را شناسايي، نقد و رد کرد. ايشان - رحمة الله تعالي - بخشي چشم گير از کتاب را به آسيب هاي روايات تفسيري، که نزد وي سه آسيبند، ويژه کرد: (2) الف. زنجيره هاي سست؛ ب. برساختن در تفسير؛ ج. گزارش هاي اسرائيلي. (3) در آسيب سوم، پس از گزارش مورد پژوهانه شماري انبوه از روايت هاي اسرائيلي، آن ها را در پرتو آموزه هاي وحياني و درنگ هاي خردورزانه، بر رسيد و برساختگي آن ها را به خوبي نشان داد و بدين سان بخشي از متون تفسيري را از آلودگي اين پديده ويرانگر، آفت زدايي کرد. (4) لله درّه و عليه أجره.

4. پانوشت هاي سودمند

پژوهشگر گاهي از گزاره ها و اصلاح هايي سود مي برد که بسياري از خوانندگان از آن ها آگاهي يا، دست کم، آگاهي درستي ندارند. در اين گونه موارد، تيزهوشي و مخاطب شناسي نويسنده به ياري او مي آيد تا خواننده اثرش را دچار سرگشتگي و احياناً دلزدگي نکند؛ از اين رو، با يک پانوشت گزيده و گويا و شايد ارجاعاتي سودمند و کارآمد، از کار پژوهشگر و خواننده، هر دو، گره بلکه گره هايي را مي گشايد و ناآگاهي يا آگاهي ناپسنده خواننده را به گواهي اي سودمند و کارآمد ديگرسان مي کند. استاد معرفت - قدس سره - از اين پانوشت هاي پرسود و گره گشا، فراوان دارد. در مثل آنجا که روند تفسير در روزگار صحابيان را برمي رسد؛ به مناسبتي، داستان موضع گيري و اظهار ناداني خليفه نخست و دوم را درباره معناي واژه « أبّ » (5) گزارش مي کند که آن دو هيچ کدام معناي واژه پيشگفته را نمي دانستند؛ آن گاه اين واژه را در پانوشت به زيبايي معنا مي کند. (6) البته اين بدان معنا نيست که همه پانوشت هاي اين کتاب دور از کاستي است، بلکه بدين معنا است که پانويسي به آهنگ روشن ساختن واژه ها، اصطلاح ها و گزاره هاي دشوار و پرسش برانگيز، روشي نيکو است که اين کتاب نيز از آن برخوردار است.
به هر روي توضيح واژه هاي دشوار و گزاره هاي کنايه آميز، يکي از دلکش ترين بخش هاي اين پانوشت ها است. مؤلف گرامي - رحمة الله تعالي - هرجا تشخيص داده که فهم و دريافت واژه يا عبارتي براي خواننده دشوار است، آن را در پانوشت روشن کرده است. (7) شناساندن شخصيت هاي علمي از ديگر پانوشت هاي سودمند اين کتاب است که ياد کرد نمونه هاي آن به درازا مي کشد و با رجوع به پانوشت هاي کتاب، به راحتي قابل دستيابي است.

5. توجه به بحث هاي بنيادين

ديگر ويژگي اين اثر روي آورد بنيادگرانه آن است، بدين معنا که نويسنده - رحمة الله تعالي - بحث هاي پايه اي و کليدي علوم قرآن را بر رسيده و مباحث درجه چندم يا کم اهميت را وانهاده است. (8) اين ويژگي براي قرآن پژوهان، شيوه اي بس مغتنم و پر دستاورد است تا وقت خود و خوانندگان آثارشان را با مباحث کم اهميت تباه نکنند؛ چرا که ما در روزگاري زندگي مي کنيم که به تازگي از « عصر انفجار اطلاعات » به قرن دانايي ( قرن 21 ) تغيير نام داده است و حقيقتاً نيز چنين است؛ و اين نيست مگر فراواني نوشته ها و داده ها ( اطلاعات ) و جا به جايي شتابناک آن ها در سراسر جهان آن هم در کوتاه ترين زمان ممکن از طريق شبکه جهاني، نسل جديد ماهواره ها، تلفن هاي همراه و مانند آن. در چنين روزگاري، سزامند چنان است که پژوهشگر هدفمند، اصول را برگيرد و فروع کم فروغ و فايده را وانهد. مؤلف گران قدر نيز با اين روي آورد دست به قلم برده و مباحث ضروري، پرکاربرد و کليدي را به رشته تحرير درآورده است.

6. بر نمودن نگرگاه

شايد نتوان هيچ دانشي را يافت که همه مسائل آن نزد همه انديشه وران آن دانش، پذيرفته و اجماعي باشد؛ از اين رو اختلاف ديدگاه صاحب نظران در يک مسأله، پديده اي پذيرفته است؛ به گونه اي که گاهي در يک مسأله، نگرگاه هايي گونه گون به چشم مي خورد و از همين جا است که جايگاه دانايي، تخصص و صاحب نظر بودن در علوم، اهميت و ضرورت خود را نشان مي دهد؛ زيرا اگر کسي که دست به قلم مي برد و آهنگ آن دارد که اثري عالمانه و محققانه بيافريند، اما داراي مبنا و نگره علمي نباشد، در ردّ يا گزينش يک نگرگاه دچار سرگشتگي و سردرگمي و گاهي خودستيزي مي شود. از پيامدهاي پر سود اظهار نظر عالمانه و از سر تخصص، گسترش مرزهاي دانش، پيشگيري از ورود نا آگاهان مدعي در حريم آگاهان رسيده به مقصود، و در همان حال استوارنويسي و سخته گويي است و در نتيجه، اعتماد نسبي به پالودگي يافته هاي علمي نزد مخاطبان ريزبين و ديگر عالم همگن است.
اين نکته در گستره دانش هاي انساني بسي کارآمدتر از حوزه دانش هاي تجربي است؛ زيرا جهان بيني يک انديشه ور علوم انساني بسي ماندگارتر از جهان بيني يک عالم تجربي است. (9) نيز با گزينش يک ديدگاه يا وانهادن آن و يا بر نمودن يک نگرگاه نو، که برآمد تلاش و تأمل يک متخصص است، بر اعتماد و آرامش انسان افزوده مي شود. يک کنجکاوي يک پژوهشگر را بر مي انگيزد تا در پايه ها و مقدمات نگره و رأي آن متخصص درنگ کند و از اين رهگذر، به رهيافتي نو دست يابد يا آن را نقد و ردّ کند و طرحي نو براي ديدگاهي جديد در آن مسأله در اندازد؛ و اين همه از ميوه هاي مطرّاي پژوهش هاي کارآمد و به دنبال آن، بر نمودن انگاره هاي نو و ژرف در ساختار نظريه و نگرگاه است که خوشبختانه در کتاب ارجمند التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب فراوان يافت مي شود؛ (10) از اين رو حضور جدّي، پررنگ و محتوايي نويسنده گرامي، و چالش با ديگر ديدگاه ها بسي چشم گير است. (11)

7. جريان شناسي

سنگرباني از مرزهاي عقيدت و شريعت در گرو عناصري است که يکي از مهم ترين آن ها، جريان شناسي است. اين عنصر به عالمان سنگربان و همه کساني که دل در گرو پاسداشت حدود الهي دارند، بينش و فلشي مي دهد که آنان را از وجود جريان ها و انديشه هاي ناصواب، آگاه و از فروغلتيدن در آن ها بازمي دارد؛ زيرا آنان زمان شناس و داوري بابصيرتند. استاد معرفت - قدّس سره - فرزند زمانه خويش بود و از همين رو به دنبال جبران کاستي ها بود. او دريافته بود که علوم قرآني نيازمند تلاشي پي گير و دراز مدت است، بر اين اساس نيمي از نقد عُمْر را هزينه پژوهش در اين زمينه کرد و بحمدالله آثاري ماندگار از خود به يادگار گذاشت. او در بررسي موضوعات و مسائل علوم قرآني همانند پژوهش هاي فقهي به جريان شناسي و خاستگاه ديدگاه ها مي پرداخت با اين تفاوت که در فقه مستقلاً به جريان شناسي نمي شود توجهي بلکه به دنبال تحرير محل نزاع مي توان جريان برآمدن و فراز و فرود يک ديدگاه را غير مستقيم دريافت. او در التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب تلاش مي کند تا جريان ها را بشناسند تا خواننده و پژوهشگر به راحتي موضوع مورد بحث را فهم کند. به مَثَل درباره انگاره هاي عالمان در باب تأويل، (12) خاستگاه نظريه نزول دفعي و تدريجي نزد علامه طباطبايي، (13) تفسير در روزگار تدوين، (14) پديده بر ساختن در تفسير و مانند آن، گزارش هاي جريان شناختي دلکشي دارد که روشنگر و نکته آموزند.

8. برجسته سازي حضور اهل بيت (عليهم السلام)

خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان جانشينان آن حضرت و مفسران و هم نشينان جدايي ناپذير قرآن گرامي، داراي جايگاه و نقش بنيادين در برنمودن آموزه هاي اين کتاب جاودان داشته و دارند. سوگمندانه، اين نقش در گذر تاريخ آن گونه که بايد در زندگي مسلمانان چندان نقش نبست؛ زيرا فرصت رونمايي نيافت؛ چرا که روند جانشيني پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از راه به کژ راهه تغيير مسير داد، هر چند پرتو حضور آنان در ميان مردمان به سان مشعلي فروزان براي دل هاي آماده، راه را همچنان روشن نگاه داشت و بدين سان تشيع راه خود را در روند تاريخ از کژ راهه و کج روان جدا ساخت و بحمدالله اين پرتوافشاني از پسِ ابرهاي غيبت همچنان برپا است.
در روزگار ما يکي از راه هاي مهم براي ايجاد همگرايي مسلمانان، بر نمودن مرجعيت علمي اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است و چه کسي بهتر از عالمان زمان شناس همانند فقيد فرهيخته، مرحوم استاد معرفت مي تواند اين هدف راهبردي را براي تشنه کامان اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) تبيين کند؟ او که خود عالمي ولايي و به پيروي از مولا اميرالمؤمنين (عليه السلام)، دلشده همگرايي مسلمانان و به حاشيه راندن جاهلان دين دارنما و عالمان بي پروا و ضد ارزش بود، با نوشته هاي خود تلاش مي کرد تا اين حقيقت را به همه بنماياند که تنها مفسران واقعي قرآن، اهل بيت پيامبرند و ديگران اگر آهنگ آن دارند که درباره قرآن سخن بگويند، بايد آن را با سنجه ي اهل بيت (عليهم السلام) بسنجند تا ميزان خلوص و هم خواني آن با آموزه هاي قرآن کريم هويدا شود. او در اين باره اهل شعار نبود، بلکه اهل شعور بود. مگر نه اينکه او هم به وصف معرفت بود و هم به نام؟
يکي از گرانيگاه هاي کتاب ارزشمند التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب نقش برجسته اهل بيت (عليهم السلام) است. استاد بخشي چشم گير از جلد نخست کتاب را به نقش اهل بيت (عليهم السلام) در تفسير قرآن، ويژه کرده است. به ديگر سخن، کل کتاب داراي شش مرحله است که يکي از مراحل آن ( مرحله چهارم در چاپ نخست و مرحله پنجم در چاپ دوم ) (15) بيانگر تبيين نقش پيشگفته است.
استاد - قدس سره - در اين مرحله، مواضع و مسائلي را آورده اند که همه به گونه اي در پي روشنگري و تبيين جايگاه اهل بيت عصمت (عليهم السلام) است. به مثل در آغاز، همنشيني آنان با قرآن را مطرح و سپس حديث ثقلين را ياد، و آن گاه پيام و پيامدهاي اين حديث را ذکر کرده است. در ادامه به نقش تربيتي اهل بيت (عليهم السلام) در تفسير پرداخته و پديده بر ساختن و وضع را از زبان آنان گزارش کرده است.
در بخش پاياني اين مرحله به ياد کرد ده نمونه از تفسيرهاي اهل بيت (عليهم السلام) پرداخته که از مسائل مورد اختلاف ما و برادران اهل تسنن است. هفت مسأله از آن ها فقهي و دو مسأله ديگر کلامي است. استدلال هاي استوار امامان معصوم (عليهم السلام) توجه هر انسان منصف و بي تعصبي را به خود جلب مي کند و مآلاً آنان را شايسته تر از هر کس ديگري براي رهبري مسلمانان در همه امور دين و دنيا مي داند. (16)

9. ويرايش ادبي و محتوايي

استاد معرفت - رضوان الله تعالي عليه - از پژوهشگران معيار در حوزه هاي علمي به شمار مي رود. او در کار پژوهش دمي از تفکر و تلاش بازنمي ايستاد، و همواره يافته هاي خود را نو به نو مي کرد؛ از همين رو تبدّل رأي داشت. يافته هايش را بر کرسي تدريس و ديگر محافل علمي بازگو مي کرد و مخاطبان وي نيز، که از فاضلان و فرهيختگان حوزه و دانشگاه بودند، پرسش ها و چالش هاي خود را درباره ديدگاه هاي استاد ابراز مي کردند. از سويي حضرت استاد نيز نه تنها نقدپذير بود و به سخن ناقدان گوش فرا مي داد، بلکه آنان را با برخورد گرم، صميمي و شاگرد پرورانه اش تشويق مي کرد. و بدين سان اگر نقد وارد نبود، محترمانه پاسخ مي داد و اگر وارد بود، با آغوش باز مي پذيرفت، در نتيجه همواره تعاملي مثبت و نشاط آور ميان او و مخاطبانش برقرار بود. يکي از برآمدهاي اين شيوه، ويرايش محتوايي بحث ها و اصلاح و روزآمدي آن ها در آينده بود. کتاب گران سنگ التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب از اين قاعده بر کنار نبود؛ از اين رو چاپ دوم با چاپ نخست اختلاف فراوان دارد، چرا که مطالبي سودمند بر آن افزوده که برآيند درنگ هاي استاد و نقد و نظرهاي پيشگفته است. براي اين ديگرساني، در حد امکان سياهه اي فراهم آورده ايم که در پي گزارش مي شود:

الف. ويرايش ادبي

استاد معرفت با اينکه نثري زيبا، روان و روزآمد دارد، که برآيند توش و توان وي در ادب تازي است، اما، همان سان که گفته آمد، اين گونه نبود که خود را مطلق و بي نياز از ديدگاه و پيشنهاد ديگران بداند؛ بر اين اساس، افزون بر اينکه خود، کتاب را بازخواني کرد، آن را نيز به ويرايش سپرد و استاد قاسم النوري، که از استادان تازي زبان و عضو گروه زبان و ادبيات عربي در دانشگاه علوم اسلامي رضوي است، ويرايش ادبي چاپ دوم را انجام داد که به قرار ذيل است:

1. افزوده هاي فهرستي

بدين معنا که برخي واژه ها، اصطلاحات يا عناوين که در چاپ نخست نبود و يا در متن بود، اما در فهرست نبود، افزوده شده است مانند مقدمه ـــ المقدمة؛ (17) النبي مفسراً، (18) فالأعلم (19) و... (20)

2. سُتُرده هاي فهرستي

بدين معنا که برخي علايم نگارشي يا برخي عنوان ها از فهرست حذف شده است، مانند حذف علامت استفهام از يک گزاره پرسشي (21) يا يک عنوان کامل، (22) يا ادامه يک عنوان (23) و... (24)

3. جايگزيني مترادف ها

در اين گونه ويرايش ها، يک واژه يا اصطلاح که نزد نويسنده يا ويراستار، رساتر از واژه يا اصطلاح پيشين است يا به لحاظ ساختاري و شيوايي، دلکش تر است، جايگزين آن ها مي شود. برخي از اين جايگزين ها چنان است که مي آيد:
نواحي (25) = جوانب، (26) التفسيرية = (27) الحرة، (28) و ... (29)

4. جا به جايي

گاهي نياز است مطلبي از جاي خود به جايي ديگر از کتاب يا مقاله منتقل شود؛ زيرا ترتيب منطقي اقتضا دارد که چينش مطالب، ساز واره اي باشد. با اين حال، سزامند چنان است که نويسنده در پيشخواني کتاب و نوشته اش به علت اين جا به جايي اشاره کند، مگر اينکه علت جا به جايي، بديهي باشد که از هر دو گونه آن، هم بديهي (30) و هم مبهم (31) در التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب يافت مي شود.

ب. ويرايش محتوايي

اين گونه ويرايش به نوبه خود داراي دو بخش است: 1. پيرايش؛ 2. افزايش.

1. پيرايش

از جلد نخست تقريباً مطلبي حذف نشده، اما از جلد دوم حدود هفتاد و سه صفحه سُتُرده شده، و روش پيراستن هم در اين بخش دو گونه است: الف - حذف کامل ( لفظ و محتوا )؛ ب - حذف ناقص ( حذف لفظ و جبران آن با مفهومي نو ). در اين گونه حذف، محتوايي و جايگزين مطلب و محتواي حذف شده مي شود، مانند ديگرساني ديدگاه استاد درباره تشيع طبري، صاحب تفسير جامع البيان في تفسير القرآن، که در چاپ اول او را سني پنداشته، ليکن در چاپ دوم از ديدگاهش برگشته، و وي را شيعي دانسته است. (32) براي پيشگيري از دراز دامني مقاله، تنها به ياد کرد سرفصل هايي که مطالبي از دامنه آن ها حذف شده است، بسنده مي کنيم و نشاني مطالب سُتُرده هر سر فصل را در پانوشت مي آوريم:
1. 1. نماذج من إسرائيليات مبثوثة في التفسير؛ از اين سر فصل بر روي هم بيست عنوان حذف شده است. (33)
1. 2. أشهر کتب التفسير بالمأثور؛ (34)
1. 3. أهم کتب آيات الأحکام؛ (35)
1. 4. التفاسير الجامعة؛ (36)
1. 5. التفاسير الموجزة. (37)

2. افزايش

گرچه گستره پيرايش در چاپ دوم جلد دوم کتاب بود، اما قلمرو افزايش در همين چاپ، هر دو جلد آن را در بر گرفته است که گزارش چند و چون آن در پي مي آيد:
2. 1. افزون يک مرحله به جلد نخست به نام کبار المفسرين من أتباع التابعين (38) که در آن نام سي و هفت تن از ستارگان تفسير در روزگار پس از تابعان را همراه با مطالبي گوناگون درباره آنان ياد کرده است. اين مرحله همان اندازه مهم است که دو مرحله پيشين؛ چرا که اينان زنجيره عالمان سده هاي پسين را با تابعان و صحابيان و نهايتاً معصومان (عليهم السلام) کامل مي کنند. زيست نامه اي که مرحوم استاد از اين قرآن پژوهان به دست داده، گزيده و گويا است؛ زيرا افزون بر تلاش براي برنمودن انتساب آنان با مکتب فکريشان، نکاتي آموزنده را نيز در بر دارد، مانند آثاري که از خود در حوزه قرآن پژوهي به جاي نهاده اند، و يادکرد استادان و شاگردانشان که در کار جريان شناسي برداشت هاي قرآني آنان و استادان و شاگردانشان، عاملي مهم براي قرآن پژوهان روزگاران پسين بوده و هست. ثقه بودن يا نبودن آنان نکته اي ديگر است که گونه تعامل پژوهشگران قرآني را با گزارش ها و برداشت هاي آنان از قرآن ديگر گونه مي کند و... در يک گزاره، اين بخش همانند دو مرحله پيشين هم داراي نکات جريان شناختي است؛ هم نگاه رجال شناسي، هم قرآن پژوهي و...؛ (39)
2. 2. افزوده هاي جلد دوم بس چشم گير است که برخي از آن ها را ياد کرده و خوانندگان گرامي را به ديگر موارد ارجاع مي دهيم: جايگاه حديث در تفسير، (40) اظهارنظر قاطع درباره شيوه برخورد با اسرائيليات، (41) افزودن شناسه شانزده تفسير مهم به بحث أهم کتب التفسير بالمأثور، (42) نکاتي مهم درباره تفاسير فقهي، (43) مطالبي سودمند در باب تفسير رمزي و اشاري، (44) بخشي نو در چند و چون تفسير موضوعي، (45) و... (46)

10. بي مانندي

گفته آمد که جاي اين کتاب در ميان نگاشته هاي قرآن پژوهي عالمان شيعي تهي بود؛ اکنون مي افزاييم که تا آنجا که نگارنده آگاهي دارد و پي جويي کرده است، کتابي با اين نام و ويژگي ها، هم به لحاظ گونه گوني بحث ها و هم ساختار آن، در ميان آثار علوم قرآني شيعه بي مانند است. البته اين سخن بدان معنا نيست که عالمان شيعه وارد اين بحث ها نشده اند، بلکه مراد اين است که نگاشته اي جداگانه در حوزه تفسير و مفسران با اين روش و روي آورد و ساختار، دست کم، ديده نشده است وگرنه تفسير پژوهان ما و حتي فقيهانمان به مناسبت هاي گوناگون در لا به لاي آثارشان مباحثي را در اين باره آورده اند، ليکن پراکنده و نابسامان؛ نه اين سان گرد آمده و به سامان.
البته از آنجا که اين کتاب از نخستين آثار ما در حوزه علوم قرآن است، گامي از گام هاي نخستين به شمار مي رود؛ هر چند گامي است بلند و سنجيده. از اين رو طبيعي است که دچار کاستي هايي باشد و ما به ياري خداوند سبحان در بخش دوم به اين موضوع خواهيم پرداخت.

پي‌نوشت‌ها:

1. محقق حوزه علميه قم.
2. محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 2، صص 29، 94 و 607-553.
3. راز اين نام گذاري چنان است که در صدر اسلام، تازه مسلمانان يهودي و مسيحي، که گويا اسلام برخي از آنان از سرِ سياست و شيطنت و به آهنگ آسيب زدن به پايه هاي دين اسلام بود، افکار و انديشه هاي ناصواب خود را در ساختار روايت وارد متون نقلي و روايي اسلام کردند و حجمي قابل توجه از منابع روايي، ويژه اين گونه گزارش ها است که در اصطلاح، روايات اسرائيلي نام دارند. پس از آن انديشه وران مسلمان با اين روايات چالش کردند و نيرنگ آنان را برنمودند و سپس نام « اسرائيليات » را براي چنين آثار و گزارش هايي بر نهادند. براي آگاهي بيشتر، ر.ک: محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 2، صص 81-79 و 595-594؛ بهاءالدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، صص 217-213.
4. همان، صص 311-141 و 730-644.
5. عبس، آيه 31.
6. محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 1، صص 208 و 185.
7. براي آگاهي بيشتر ر.ک: همان، چاپ اول، ج 1، ص 18، پانوشت 64، 1؛ پانوشت 83، 1؛ پانوشت 5-84، 8؛ پانوشت 1-5؛...، 208؛ پانوشت 209، 2؛ پانوشت 3؛ و... ج 2، ص 86، پانوشت 124، 2؛ پانوشت 125، 2؛ پانوشت 1-4، 127؛ پانوشت 139، 2؛ پانوشت 144، 2؛ پانوشت 1 و 2؛ در چاپ دوم، اين دو پانوشت به متن منتقل شده و جايگزين واژه مبهم شده اند! 145، پانوشت 1؛ در چاپ دوم، حذف شده است، 153، پانوشت 1-4؛ و... و اما از چاپ دوم ر.ک: ج 1، ص 2، پانوشت 59، 1؛ پانوشت 75، 2؛ پانوشت 7-14، 76؛ دنباله پانوشت 1،... 85؛ پانوشت 2، 186؛ پانوشت 1،...، ج 2، ص 599، پانوشت 4، 630؛ پانوشت 2 و 3، 631؛ پانوشت 1-3، 633؛ پانوشت 642، 1؛ پانوشت 650، 2؛ پانوشت 2، 651؛ پانوشت 1 و 2؛ و...
8. همانند آياتي که در تابستان يا زمستان فرود آمده اند و مانند آن.
9. البته اين، نقص نيست بلکه گونه اي کمال است؛ زيرا اقتضاي علوم تجربي، که تحصلي اند، تجدد و نو شدن، و مقتضاي علوم انساني، که نظري اند، مانايي و ثبات است و به هر روي، دامنه ديگرساني ها در علوم انساني بسي کمتر از دانش هاي تجربي است.
10. به مثل ر.ک: محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 1، صص 19-18، 33، 51-36، 179-176، 181-179 از چاپ نخست، و ج 1، صص 22-21، 34، 37-36، 39، 49-41، 163-159، و... از چاپ دوم، و ج 2، صص 94-78، 175-172، 201-198، 225-220 و از چاپ نخست و ج 2، ص 607-601، 675-655، 668-666، 679-676 و از چاپ دوم.
11. همان.
12. همان، ج 1، صص 39-29 و 42-41 از چاپ نخست، و همان، ج 1، صص 39-31 و 42-41 از چاپ دوم.
13. همان، ج 1، ص 40 از چاپ نخست و همان، ج 1، ص 39 از چاپ دوم.
14. همان، ج 2، صص 14-11 از چاپ نخست، و همان، ج 2، صص 534-531 از چاپ دوم.
15. دليل اين تغيير مرحله در چاپ اول و دوم، افزودن يک مرحله به چاپ دوم است که از آن ياد خواهيم کرد.
16. براي آگاهي بيشتر، ر.ک: محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 1، صص 566-453 از چاپ نخست، و همان، ج 1، صص 514-427 از چاپ دوم.
17. همان، ج 1، ص 9 از چاپ نخست و ج 1، ص 11 از چاپ دوم.
18. همان، ج 1، ص 171 از چاپ نخست و ج 1، ص 157 از چاپ دوم.
19. همان، ج 1، ص 212 از چاپ نخست و ج 1، ص 187 از چاپ دوم.
20. براي آگاهي بيشتر ر.ک: همان، ج 1، صص 214-212، 222، 458، 243-234 از چاپ نخست و... و همان، ج 1، صص 197-188، 196، 429، 213-206 از چاپ دوم و...؛ و همان، ج 2، ص 21 از چاپ نخست و...، ج 1، ص 539 از چاپ دوم و...
21. همان، ج 1، صص 43، 46، 176 و 302، از چاپ نخست؛ نشاني اين موارد در چاپ دوم چنين است: ج 1، صص 42، 44، 159 و 206.
22. همان، ج 1، صص 169، 319-316، 330 و... از چاپ نخست که نشاني آن ها در چاپ دوم چنين است: ج 1، صص 157، 269 و 283.
23. همان، ج 1، ص 113 و ج 2، ص 152 از چاپ نخست و ج 1، صص 101 و 650 از چاپ دوم.
24. براي آگاهي بيشتر ر.ک: همان، ج 1، صص 334، 336، 337، 341، 359، 367 و.... ج 2، صص 11، 515-513 از چاپ نخست و همان، ج 1، صص 286، 287، 287، 307، 308، 317؛ و ج 2، صص 931-929 و.. از چاپ دوم.
25. همان، ج 1، ص 121. چاپ نخست.
26. همان، ص 107. چاپ دوم.
27. همان، ج 1، 126. چاپ نخست.
28. همان، ص 111. چاپ دوم.
29. براي آگاهي بيشتر، ر.ک همان، ج 1، صص 321، 468، 563-486 از چاپ نخست، و همان، ج 1، صص 731، 437، 512-451، از چاپ دوم.
30. همان، ج 2، صص 675-651 از چاپ نخست به همان، ج 1، صص 152-146.
31. همان ج 2، صص 94، 310-141 و 480 از چاپ نخست به همان، صص 608، 729-644 و 999 از چاپ دوم.
32. همان، ج 2، صص 322-319.
33. همان، صص 170-157، ( شش عنوان )، 188-179، 198-195، 209-201، ( دو عنوان )، 214-213، 238-230، ( دو عنوان )، 244، 248، 261، 266-262، 279-273، ( دو عنوان ) و 303.
34. همان، ج 2، صص 319 و 335.
35. همان، ص 372.
36. همان، صص 404-403.
37. همان، ص 520، ( دو عنوان )، و 522.
38. مفسران بزرگ پس از تابعان.
39. ر.ک پيشين، ج 1، صص 424-358.
40. همان، ج 2، صص 552-545.
41. همان، صص 607-606.
42. همان، صص 798-731.
43. همان، صص 824-805.
44. همان، صص 953-942.
45. همان، صص 1043-1035.
46. براي آگاهي بيشتر ر.ک: همان، صص 781-779، 738، 746، 747، 832، 843-840، 1008 و 1024.

منبع مقاله :
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني ( يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول