نويسنده: دکتر محمد جمال الدين الفندي(1) هواشناس




 

قرآن عقل ها را مخاطب ساخته و روي به اهل دانش و معرفت آورده، مي فرمايد:
« وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ »، « وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِلْعَالِمِينَ »، « وَمِنْ آياتِهِ يرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَينَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيحْيي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ». (1)
قرآن في حد ذاته بزرگ ترين و جاوداني ترين معجزه ي حضرت رسول است، زيرا هيچ چيز جاوداني تر ازکتابي که خوانده مي شود برروي زمين نيست، و هيچ کتابي دائمي تر و باقي تر ازکتابي نيست که داروي دل بيماران و بيچارگان و آرامش خاطر محرومان و آوارگان، مايه ي اميد و آرزوي بشر و بهبود مردم و هدايت و رحمت عالميان و غذاي روح و عمل پاکدلان نيکوکار است. قرآن نخست با فصاحت و بلاغت و حکمت و پيشگويي از آنچه بعداً به وقوع پيوست، جامعه ي عرب را عاجز و ناتوان گردانيد؛ از آن به بعد نيزکه علوم دائماً در پيشرفتند و سواران يکه تاز مدنيت به سوي بالاترين درجات ترقي پيش مي روند، هر روز معجزه ي تازه اي از قرآن به ظهور مي رسد. اما اعجاز اين کتاب مقدس آسماني نهايتي ندارد و اين خود صفت و نشانه ي بزرگ ترين معجزه هاست.
در عصر حاضر نيزکه زمان معجزه ي علمي است، باز قرآن پرده از حقايق هستي مادي برمي دارد و از آنچه در آينده خواهد آمد با دقت علمي و سلامت لفظي که نظير آن درکتابي ديده نشده است خبر مي دهد براي نمونه، آيات زير را مورد دقت قرار دهيد:
1 . « اللَّهُ الَّذِي يرْسِلُ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيفَ يشَاءُ وَيجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ ...» (3). امروز علم نجوم و رصد ثابت مي کند که حرکت ابر و فرود آمدن باران در اثر فرستادن باد است و اين حقيقتي است که منکر ندارد.
2 . « ... يجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ ... » (4). تجربه نشان مي دهد هنگامي که انسان بر فراز آ سمان ها پرواز کند و با هواي
طبقات بالا رو به رو شود، بي گمان سينه اش به تنگي مي افتد. حتي در بعضي از موارد حالت خفقان به او دست مي دهد، مخصوصاً در ابعادي که مقدار اکسيژن بلکه خود هوا در آن ها کم باشد.
3 . « وَالسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ » (5). و حدود هستي چنان که آسمان آن ها را نشان مي دهد از روي علم رفته رفته وسيع تر و منبسط تر مي شود.
4 . « فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ » (6). دانشمندان فلکي مي گويند که فاصله ها و مسافات ستارگان از حد خيال و پندار بيشتر است و سزاوار است که خدا به جهت عظمت و وسعتشان به آن ها قسم ياد کند، زيرا مجموعه ي ستارگاني که نزديک ترين کهکشان ها را نسبت به ما تشکيل مي دهد به اندازه ي هفتصد هزار سال نوري از ما دور است و سال نوري با ميليون ها کيلومتر برابر ا ست.
از آياتي که در قرآن ازآينده خبر داده است و دانش امروزي آن را تأييد کرده يا حداقل منکرش نشده است عبارتند از:
1 . درباره ي فضاپيمايي: « يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ». (7)
2 . درباره ي تمدن آينده روي زمين: « ... حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّينَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيلًا أَوْ نَهَارًا ... ». (8) دقت تعبير علمي در اين آيه روشن است، زيرا هنگامي که در نصف زمين روز است، در نصف ديگر آن شب است.
3 . درباره ي راهي که منظومه ي شمسي در پيش دارد: فَارْتَقِبْ يوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ » (9)، « فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُوَخَسَفَ الْقَمَرُ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ يقُولُ الْإِنْسَانُ يوْمَئِذٍ أَينَ الْمَفَرُّ » (10)، « وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً » (11). دانشمندان نجوم همه مي گويند: ناچار به حرارت و حجم و اشعه ي آفتاب نيز بايد مانند ساير ستارگان ناگهان به اندازه اي افزوده شود که براي عقل ما باورکردني نباشد. در آن زمان سطح خارجي آن به علت شعله و دخان منبسط مي شود تا به ماه برسد. در چنين حال، توازن همه ي منظومه ي شمسي به هم مي خورد، و هر خورشيدي که در آسمان است بيش از تعادل دائمي خود ناچار است به چنين حال و وضعي بيفتد و خورشيد ما ذاتاً از چنين حالي نگذشته است. اکنون که اين آيات را به عنوان مثال علمي از قرآن مي آورم، ادعا ندارم که قرآن يک کتاب علمي به معني امروزي است. اما مي خواهم بپرسم چگونه در حدود 1400سال پيش يک مرد توانسته است اين گونه حقايق علمي عالي را بيان کند؟ آيا اين پيامبر، اين نبي امي، يکي از علماي نجوم يا يکي از استادان علوم طبيعي بود؟... پس حقاً بايد اقرارکرد که ديگر جاي بحث و جدلي باقي نيست و چاره اي جز فرود آوردن سر تسلم و اعتراف به اين نکته نداريم که اين کتاب مقدس وحي منزل از جانب آفريدگار تواناست.
علاوه بر اين ها قرآن صفات انساني بشر را تکميل مي کند و مرتبه و منزلت وي را بالاتر مي برد، چنان که مي فرمايد: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ » (12)، « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ ... وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا »(13). همچنين به آدمي مجال انجام کارهاي نيک و نزديکي به خدا و ايستادگي در برابر بدي ها و ياري به ديگران ... و سايرکارهاي نيک انساني را از روي اختيار داده است و اين در را براي هرکس کاملاً باز گذاشته است. پس، براي هرکس بکوشدکه بهره اي مي نهد، و به هرکه در راه کمال گام بردارد، مقامي مي دهد. بنابراين، براي تربيت غريزه ي نيکي و تقسيم آن ميان درويش و توانگر و توانا و ناتوان و فرمانده و فرمانبر فرصتي و امکاني به دست مي دهد. بايد دانست اجتماعي که در آن ده نفر آدم پيدا نمي شوند که به يک نفر ناتوان ياري و دلسوزي کنند، بهتر از اجتماعي است که هزار نفر در ميانشان ديگران را مکلف به مساعدت و دستگيري کنند، و بديهي است که اجتماع اولي به انسانيت نزديک تر است و روحاً و جسماً ترقي مي کند و عوامل مهر و محبت در آن نمو مي کند و مبادي انسانيت و آزاد مردي در آن ظاهر مي شود، اما اجتماع دومي مانند بدن بي روح است. پس براي شخصي بي انصاف و ستيزه کار راه گريز و جاي بحث نمي ماند. و در پي اين عالم هستي جز خداي تعالي غايتي نيست و هستي نيز مظهري از مظاهر خداوندي است و همه چيز در عالم به سوي خدا مي رود، اما چه توان کرد که در ميان تمام موجودات انسان بيشتر از همه اهل بحث و مجادله است: « وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِي خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يحْيي الْعِظَامَ وَهِي رَمِيمٌ؟ قُلْ يحْييهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ ». (14)

پي‌نوشت‌ها:

1-در سال 1935 رشته ي علوم طبيعي دانشگاه قاهره را با رتبه اول به پايان رساند. در 1938 از مؤسسه ي ستاره شناسي دانشگاه لندن ديپلم دريافت کرد. در 1946 دکتراي فلسفه گرفت. در 1950 به اخذ جايزه ي دولتي علوم موفق شد. مقالات و تأليفات متعددي در علوم دارد. فعلاً استاد هواشناسي دانشگاه قاهره است.
2- اين آيات به ترتيب متن از سوره روم، آيات 20، 22 و 24 است و معاني آن ها از تفسير مراغي وخلاصة التفاسير چنين است: « از نشانه هاي خدا يکي اين است که شما را از خاک آفريد، و آن گاه شما آدمي و به اطراف زمين پراکنده شديد. آفريدن آسمان ها و زمين و اختلاف زبان ها و رنگ هاي شما از نشانه هاي خداست در اين ها آياتي براي اهل عالم است. و از نشانه هاي او اين است که برق را به شما نشان مي دهدکه در آن ترس زدن و گرفتن و طمع باريدن باران را داريد، و باران را از آسمان نازل مي کند و با آن زمين را بعد از مرگش زنده مي گرداند و در اين کار نشانه هايي براي خردمندان وجود دارد ».
3- روم: 48 ؛ « خدا آن است که بادها را مي فرستد و ابر را برمي انگيزاند و آن را در آسمان چنان که مي خواهد مي گستراند و آن را متراکم و برهم مي گرداند و باران را مي بيني که از ميان آن بيرون مي آيد ».
4- انعام: 125؛ اول آيه چنين است: « وَمَنْ يرِدْ أَنْ يضِلَّهُ...»؛ يعني: « کسي را که خدا بخواهد در گمراهي خود بماند، سينه او را چنان تنگ و سخت مي گرداندکه گويا به آسمان ها بالا مي رود ».
5- ذاريات: 47 ؛ « و آسمان را بنا نهاديم به توانايي خود و ما بر بناي آن و غير آن توانايي داريم » .
6- واقعه: 75 و 76؛ « به جاهاي ستارگان قسم ياد مي کنم، و آنچه خدا قسم ياد مي کند، هرگاه بدانيد، بزرگ است » .
7- الرحمن: 33؛ « اي گروه جن و انس، اگر مي توانيد از حدود آسمان ها و زمين بيرون رويد، پس بيرون رويد، اين را نمي توانيد مگر با توانايي و تسلط ».
8- يونس: 24 ؛ « تا آن که زمين پيرايه و زيور بر خود گرفت و با گياه هاي رنگارنگ و ميوه هاي گوناگون و پاکيزه آراسته شد و اهل زمين گمان بردندکه آنان بر آن ها توانايي دارند، ناگهان امر ما به آن زمين در شب يا روز مي آيد » .
9- دخان: 10؛ « منتظر باش روزي را که آسمان دودي ظاهر بياورد ».
10- قيامت7-10؛ « و چون نظر خيره شود و قرص ماه تيره گردد و خورشيد با ماه جمع شود، آدمي در آن روزگويدکه کجاست جاي فرار».
11- الحاقه: 14؛ « و زمين وکوه ها برداشته شود و يکباره در هم کوبيده و شکسته گردد ».
12- تين: 4؛ « ما انسان را از روي تحقيق، در بهترين صورت و با قامت مستقيم آفريديم » .
13- اسراء: 70 ؛ « فرزندان آدم را عزيز و مکرم کرديم... و آنان را بر بسياري از آفريدگان برتري داديم ».
14- يس: 78 و 79 ؛ « براي ما مثلي زد و آفرينش خود را فراموش کرد،گفت: استخوان هايي را که پوسيده باشدکيست که زنده کند؟ بگو اي پيغمبر،کسي که در اول بار آن ها را آفريد ، زنده مي کند و او به هر آفرينش داناست ».

منبع مقاله :
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم