درباره ي حافظه بيشتر بدانيد!
شايد شما نيز اين جمله ها را بارها شنيده ايد که: « ببخشيد فراموش کردم » يا « من حافظه ام خيلي خوب است، اما نمي دانم چرا نمي توانم اين شعر را خوب حفظ کنم ». به راستي تا کنون به واژه ي حافظه انديشيده ايد ؟ آيا مي توان بدون داشتن حافظه زندگي کرد ؟ آيا مي توان حافظه را تقويت کرد ؟ آيا مي توان موانع فراموشي را بر طرف کرد و پرسش هاي مشابه، که در اين بخش آنها را بر مي رسيم.
تعريف حافظه
از حافظه تعريف هاي گوناگوني ارائه کرده اند که چند مورد را در اينجا مي آوريم:1. حافظه، شامل فعاليت هايي است که به صورت حفظ، يادآوري، تشخيص و انجام آنچه در گذشته آموخته ايم، ظاهرمي شود؛ (1)
2. حافظه، با فرايندهايي ارتباط دارد که رويدادها، افراد و اطلاعات را ضبط مي کند و امکان دستيابي به آنها را فراهم مي سازد؛
3. حافظه، به خاطر سپاري رويدادها و اطلاعات و يادآوري آنهاست. (2) با توجه به اين تعريف ها، مي توان حافظه را به قوه ي حفظ و نگه داري تعريف کرد.
اهميت حافظه
حافظه که استعدادي خدادادي خوانده مي شود، نيرويي است که اساس يادگيري انسان را تشکيل مي دهد و مي توان گفت بدون داشتن حافظه، تعليم و تربيت و به طور کلي، يادگيري معنا نخواهد داشت. اگر حافظه را از زندگي خود حذف کنيم، در انجام ساده ترين کارها مانند خوردن، پوشيدن و سخن گفتن ناتوان مي مانيم. بدون داشتن حافظه، حتي نمي توانيم درباره ي خود بينديشيم. از اين روي، حافظه يکي از نعمت هاي مهمي است که خداوند به بشر عطا فرموده است.هرمن ابينگهاوس نخستين فردي بود که حافظه را مطرح کرد و رشته اي آزمايش هاي طولاني با خود انجام داد. او فهرستي از هجاهاي بي معنا را آموخت. هجاهاي بي معنا شامل يک حرف صدادار بين دو حرف بي صدا بود. وي با آزمايش هاي خود توانست نکته هايي را درباره ي حافظه روشن کند و راه را براي مطالعه هاي بعدي با روش هاي آزمايشي هموار کند. (3)
بر پايه ي نظريه ي برخي روان شناسان، توجه، حافظه و يادگيري، به طور جدايي ناپذيري با هم ارتباط دارند. يادگيري تغيير در رفتار است که از تجربه حاصل مي شود؛ حافظه تأثير تجربه است و توجه، هر دوي آنها را تسهيل مي کند. (4)
مراحل حافظه
وقتي انسان مي خواهد مطالبي را به ذهن بسپارد، چه مراحلي را براي حفظ آن بايد سپري کند؟ روان شناسان سه مرحله براي آن برشمرده اند: رمز گرداني، (5) اندوزش (6) و بازيابي (7).1. رمز گرداني
رمز گرداني، ايجاد اثري خارجي در ذهن است. به عبارت ديگر، اطلاعات بيروني به صورت محرک هاي فيزيکي و شيميايي، حواس ما را تحريک مي کنند و به شکل کد يا نشانه در حافظه جاي مي گيرند. البته مراد از رمزگرداني، ايجاد رمزهاي خارجي يا مخفف کردن مطلب نيست، که گاهي براي حفظ از آن کمک مي گيرند، بلکه نوعي تأثير پذيري ذهن از خارج است؛ مانند کلماتي که روي نوار، ضبط مي شوند و ما مي توانيم آنها را بشنويم، ولي نمي توانيم ببينيم.2. اندوزش
دومين مرحله از تشکيل حافظه، اندوزش يا ذخيره سازي است. پس از آنکه اطلاعات به صورت رمز در ذهن يا مغز جاي گرفت، مي توان آن را براي مدت طولاني حفظ کرد و نگه داشت. اين مرحله را اندوزش يا ذخيره سازي مي نامند، که لازمه ي آن تکرار است. بنابراين، اگر يکي از دوستان، بيت شعري براي ما خواند، تنها آن بيت در حافظه ي ما مي ماند؛ و گرنه از ذهن ما محو مي شود. بنابراين، تکرار اطلاعات، سبب اندوزش آن مي شود.3. بازيابي
بازيابي، سومين مرحله ي حافظه است که محل اطلاعات را تعيين، و آنها را به آگاهي احضار مي کند. به طور کلي، بازيابي خود دو شيوه دارد:الف) يادآوري (8)
يادآوري، فرايندي از فعاليت هاي ذهني است. طي اين فرايند، فرد مطالبي را که در گذشته دريافت کرده و به خاطر سپرده، بدون آنکه در حوزه ي حواس انسان، مانند بينايي يا شنوايي قرار گيرد، به ياد مي آورد. به عبارت ديگر، شيوه ي ياد آوري به طور مستقيم از حافظه بازيابي مي شود.ب) بازشناسي (9)
بازشناسي، برخلاف يادآوري، به خاطر آوردن مطالبي است که در گذشته وارد حافظه شده است. اکنون نيز در معرض حواس ما قرار دارد و به تشخيص يا بازشناسي آن تواناييم. براي مثال، اگر فردي را مدت ها پيش در منزل يکي از دوستان ديده باشيم و پس از آن، وي را در مسجد ببينيم، به ياد مي آوريم که او را پيش تر ديده ايم. اين به ياد آمدن، از قدرت تشخيص نشئت مي گيرد. (10) آزمون پرسش هاي تشريحي نمونه اي روشن تر از ياد آوري و پرسش هايي که پاسخ هاي چند گزينه اي دارند، نمونه اي از بازشناسي اند.مانند يادگيري، براي حافظه نيز نظريه هاي گوناگوني وجود دارد که يکي از آنها رويکرد پردازش اطلاعات است. به طور خلاصه، در اين رويکرد حافظه ي انسان مانند رايانه است. همان گونه که رايانه ها با استفاده از وسايل ويژه اي اطلاعات را از محيط مي گيرند، انسان نيز از راه حواس خود، آگاهي را از محيط دريافت مي کند. رايانه پس از دريافت اطلاعات، آنها را به صورت رمز در آورده، با اطلاعات پيشين خود ترکيب مي کند. انسان نيز همين فعاليت را انجام مي دهد. رايانه اطلاعات را از راه چاپگرها و مانند آن خارج مي کند. انسان نيز اطلاعات را به ياد آورده، بيان مي کند. (11)
جالب آنکه بنا بر پژوهش هايي که در زمينه ي ساختار زيست شناختي حافظه انجام داده اند، دريافته اند طي رمز گرداني، بيشتر نواحي نيمکره ي چپ و در جريان بازيابي، بيشتر نيمکره ي راست مغز فعال مي شود. (12)
روان شناسان سه مرحله را براي حافظه بر شمرده اند: رمز گرداني، اندوزش و بازيابي که بازيابي خود به دو بخش ياد آوري و باز شناسي تقسيم مي شود.
انواع حافظه
روان شناسان براي حافظه سه گونه يا الگو بيان کرده اند که هر يک را شرح مي دهيم:1. حافظه ي حسي (13)
حافظه ي حسي، اصطلاحي براي تأثيرهاي فوري و ناهشيار محرک هاي فيزيکي خارجي است. در حافظه ي حسي تنها اطلاعات حسي، مانند حرارت، نور و صدا از راه اندام هاي حسي، مانند بينايي و شنوايي ذخيره مي شود. اطلاعات حسي دريافت شده، اگر ديداري باشد، حدود نيم ثانيه و اگر شنيداري باشد، حداکثر تا چهار ثانيه اثر آن باقي مي ماند. پس از توجه انتخابي به آن، به حافظه ي پايدارتري انتقال مي يابد؛ و گرنه محو مي شود.روزانه به بسياري از محرک ها بر مي خوريم که به دليل بي توجهي، آنها را به حافظه نمي سپاريم. از اين روي، حافظه ي حسي، نخستين مرحله ي خبر پردازي است که دليل اصلي فراموشي آن نيز بي توجهي است. (14) به اين حافظه، « ثبت حسي » نيز مي گويند.
2. حافظه ي کوتاه مدت (16)
چنان که گذشت، اگر به اطلاعات حسي توجه شود، به حافظه ي کوتاه مدت منتقل مي شوند و براي حداکثر سي ثانيه ذخيره مي گردند. اگر بخواهيم به يکي از دوستان خود تلفن کنيم، با کمک دفترچه ي راهنماي تلفن، شماره ي وي را يافته، به او زنگ مي زنيم. آشکار است که پس از شماره گيري، آن شماره نيز فراموش مي شود و اگر بخواهيم دوباره تلفن کنيم، بايد دوباره از دفترچه ي تلفن استفاده کنيم. حال اگر به آن شماره نياز داشته باشيم، بايد آن را به خاطر بسپاريم که در اين صورت، از حافظه ي کوتاه مدت به حافظه ي دراز مدت منتقل شده است.گنجايش حافظه ي کوتاه مدت بسيار محدود است و به طور متوسط، هفت به اضافه يا منهاي دو ماده (2+_7) را مي توان در آن ذخيره کرد. بنابراين، برخي تنها پنج ماده را مي توانند ذخيره کنند و برخي ديگر حداکثر تا نه ماده را مي توانند در حافظه ي کوتاه مدت ذخيره کنند.
زماني که اطلاعات جديدي وارد حافظه ي کوتاه مي شود، اطلاعات پيشين از حافظه خارج مي شود و فراموش مي گردد. بنابراين، اگر بخواهيم مطالب را براي زمان بيشتري در حافظه نگه داريم و فراموش نکنيم و بتوانيم آن را به حافظه ي دراز مدت منتقل کنيم، بايد آن را تکرار کنيم. (17)
3. حافظه ي دراز مدت (18)
مطلب ذخيره شده در حافظه ي کوتاه مدت، پس از تکرار، به حافظه ي دراز مدت راه مي يابد و بر خلاف حافظه ي کوتاه مدت، محدوديتي براي ذخيره ندارد. اطلاعات موجود در حافظه ي کوتاه مدت، معمولاً پس از ارتباط با دانسته هاي پيشين، به حافظه ي دراز مدت منتقل مي شوند. (19)تفاوت حافظه ي کوتاه مدت با حافظه ي دراز مدت
1. در حافظه ي کوتاه مدت، رمز گرداني به صورت ديداري، شنيداري و معنايي است که معمولاً از رمز گرداني صوتي، بيشتر استفاده مي شود؛ يعني اگر شماره ي تلفني را از دوستتان بشنويد، بيشتر در ذهنتان مي ماند، تا آن را در دفترچه ي تلفن بياييد. اما در حافظه ي دراز مدت، بيشتر رمزگرداني معنايي است؛ يعني وقتي جمله اي از يک کتاب را مي خوانيم، آنچه حفظ و ذخيره مي کنيم، معناي آن است، نه کلمات و ويژگي هاي دستوري اش.2. فراموشي در حافظه ي کوتاه مدت ناشي از اندوزش است، در حالي که در حافظه ي دراز مدت، از بازيابي نشئت مي گيرد. به عبارت ديگر، فراموشي اندوخته هاي حافظه ي دراز مدت، به سبب دسترسي نداشتن به اطلاعات است، نه زوال خود آنها؛ حال آن که در حافظه ي کوتاه مدت اطلاعات محو مي شوند. براي مثال، اگر کتابي در کتابخانه ي بزرگي وجود دارد، اما پيدا نمي شود؛ به اين دليل است که آن را در جاي مناسبي قرار نداده ايم يا درست طبقه بندي نکرده ايم.
تقويت حافظه
براي بهسازي و تقويت حافظه، راه هاي گوناگوني وجود دارد که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم:1. قطعه قطعه کردن اطلاعات ( تقطيع ) (21)
محدوديت گنجايش حافظه ي کوتاه مدت، موجب مي شود که ما نتوانيم همه ي مواد به خاطر سپردني را با اطلاعات ذخيره شده در حافظه ي دراز مدت پيوند بزنيم. از اين روي، با شيوه ي تقطيع يا قطعه قطعه کردن، مي توان اطلاعات بيشتري را در حافظه ي کوتاه مدت نگه داشت و آنها را به حافظه ي دراز مدت منتقل کرد. مراد از تقطيع آن است که مواد را به گروه هاي مناسب تقسيم کنيم. براي مثال، اگر به ما واژه هاي سيب، پاک کن، اسب، اره، پرتقال، مداد، موش، چکش، کاغذ، شتر، موز، ميخ، زنبور، انار، تخته، و قلم را بدهند، ما آنها را به چهار دسته ي ميوه جات، لوازم تحرير، ابزار نجاري و حيوانات تقسيم مي کنيم. بدين ترتيب، به آساني شانزده واژه را حفظ مي کنيم. يا زنجيره ي ارقام 96- 619- 2177- 149 فراتر از گنجايش حافظه ي ماست، اما ارقام 1996- 1776- 1492 در محدوده ي آن است. (22)شايد بتوان گفت دليل افزايش حافظه به وسيله ي تقطيع، در حقيقت سازمان دهي موادي است که آنها را از راه پيوند دادن ماده ها به يکديگر و داده هاي موجود، توانسته ايم به مجموعه اي تبديل کنيم. روشن است که مجموعه ي واحدي از داده ها و اطلاعات، بيشتر در حافظه نگه داري مي شوند.
2. بسط معنايي و رمز گرداني
اگر بين ماده ها رابطه اي ايجاد کنيم، مي توانيم بر شمار حفظ آن ها بيفزاييم. براي مثال، اگر عدد پانزده رقمي 149162536496481 را به ما بدهند، در آغاز حفظ آن غير ممکن به نظر مي رسد، اما وقتي در مي يابيم که اين اعداد، مربع اعداد يک تا نه است، حفظ آن آسان مي شود. (23) بنابراين، هر قدر معناي ماده ها را بيشتر بسط دهيم، بهتر مي توانيم آنها را ذخيره کنيم؛ زيرا پيوندهاي بيشتري بين ماده ها ايجاد کرده ايم. بنابراين، بسط معنايي، يعني اينکه از موضوع، تجزيه و تحليل بيشتري داريم و هر قدر طرح پرسش و پاسخ موضوع بيشتر باشد، بيشتر در ذهن مي ماند. براي مثال، در روزنامه مقاله اي درباره ي شيوع بيماري ويژه اي در يک ناحيه مي خوانيد. در آن نوشته اند که مقامات بهداشتي مي کوشند اين بيماري را مهار کنند. براي بسط معنايي اين مطلب مي توانيد در ذهن خود پرسش هايي درباره ي علل و پيامدهاي اين بيماري واگيردار طرح کنيد: ناقل اين بيماري انسان بوده يا حيوان و يا آب آشاميدني شهر ؟آيا مسئولان براي مهار کردن اين بيماري تا آنجا پيش خواهند رفت که از ورود افراد به آن ناحيه جلوگيري کنند ؟ پرسش هاي مربوط به علل و پيامدهاي رويداد، از لحاظ بسط معنايي مؤثرتر است. (24)
3. معنا دار بودن موضوع
هر قدر موضوع يادگيري معناي روشن تري داشته باشد، حفظ آن آسان تر است. اگر معناي آيات الهي را بدانيم، به طور قطع، حفظ آن ها راحت تر است تا زماني که معاني شان را ندانيم. (25)4. روش پس ختام
شايد اين پرسش براي شما مطرح باشد که چگونه مطالعه کنيم تا مطالب، بيشتر در ذهنمان بماند. روان شناسان، راه هاي گوناگوني بر شمرده اند که يکي از آنها، روش پس ختام است. پس ختام حروف اول شش دستور حفظ کردن است که عبارت اند از:1. پيش خواني: مطلب را پيش خواني کنيد. نخست به سرعت همه ي فصل يا کتاب را از نظر بگذرانيد تا برداشتي کلي از موضوع ها و بخش هاي مهم آن به دست آوريد. در پيش خواني، مقدمه، هدف ها، عنوان هاي اصلي و فرعي، خلاصه و نتيجه، کانون توجه است؛
2. سؤال کردن: پس از خواندن هر موضوع، درباره ي هدفتان از مطالعه ي آن، پرسش هايي را طرح کنيد؛
3. خواندن: مطلب کتاب يا فصل را به دقت بخوانيد و به هنگام مطالعه، بکوشيد به پرسش هايي که در مرحله ي پيشين مطرح کرده ايد، پاسخ دهيد؛
4. تکفر: بکوشيد با تفکر و تأمل، مطالبي را که مي خوانيد بفهميد و به آن ها معنا دهيد؛
5. از حفظ گفتن: پس از خواندن مطلب، نکته هاي مهم آن را به ياد آوريد و براي خود بازگو کنيد؛
6. مرور: پس از خواندن همه ي کتاب يا کل مطلب، آن را مرور کنيد. راه مرور آن است که بکوشيد بدون مراجعه به متن، پرسش هاي مهم مربوط به آن را پاسخ دهيد. (26)
فراموشي (27)
فراموشي چيست ؟ چرا انسان گاهي مطلبي را فراموش مي کند ؟ عوامل فراموشي چيستند ؟ فراموشي را مي توان ناتواني در بازيابي اطلاعات ذخيره شده تعريف کرد. (28) به طور کلي، حفظ کردن آموخته ها و نگاه داري طولاني آنها، بدون يادآوري، بازگويي و توليد مجدد، بسيار دشوار است. به همين دليل، مطالب ذخيره شده اگر کاربردي نباشند، زودتر فراموش مي شوند.گذشته از اختلالات زيستي - عصبي، مانند ضربه ي مغزي و مسموميت دارويي، عوامل فراموشي مبناي روان شناختي و تربيتي دارند. همچنين براي فراموشي رويکردهاي گوناگوني برشمرده اند که در اينجا به طور خلاصه، به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1. گذشت زمان
استفاده نکردن از آموخته ها، مي تواند عامل مهمي در فراموشي باشد. از اين روي، تکرار مطالب آموخته شده و يا به کار بستن آنها، سهم بزرگي در بازيابي دارد.2. تداخل مطالب
اگر آموخته هاي پيشين با آموخته هاي کنوني يا پسين تداخل يابند، آموخته هاي کنوني، آموخته هاي پيشين را ضعيف مي کند. تداخل بيشتر زماني رخ مي دهد که دو مطلب ذخيره شده، شباهت زيادي به يکديگر داشته باشند.به طور کلي، تداخل به دو گونه روي مي دهد: 1. تداخل پس گستر؛ (29) به اين معنا که اطلاعات و آموخته هاي جديد بر مطالب آموخته شده ي پيشين تأثير بگذارند؛ مانند زماني که دو مطلب را بي درنگ و در پي هم حفظ کنيم. بدين ترتيب، مطلب دوم از يادآوري مطلب نخست جلوگيري مي کند. اگر دانش آموزي قطعه شعري را حفظ کند و بي درنگ سراغ حفظ يک فرمول رياضي برود، ميزان فراموشي شعر بيش از زماني است که آنها را با فاصله و استراحت مناسب حفظ کند؛ 2. تداخل پيش گستر؛ (30) به اين معنا که مطالب آموخته شده ي پيشين بر يادگيري و حفظ مطالب بعدي تأثير بگذارد. در مثال پيشين، شعرهاي حفظ شده از يادگيري فرمول رياضي جلوگيري مي کنند.
آمدن
تداخل پيش گستر و پس گستر. پيش به معناي « بعدي » است. در تداخل پيش گستر، اطلاعات قديمي، راه اطلاعات جديد را مسدود مي کنند. پس به معناي « پيشين » است. در تداخل پس گستر، اطلاعات جديد راه را بر اطلاعات پيشين مي بندند. (31)3. اضطراب
يکي ديگر از عوامل فراموشي، اضطراب است. فردي که به اضطراب شديدي دچار باشد، در يادآوري مطالب آموخته شده، به مشکل برخورده، نمي تواند آنها را به ياد آورد. اين مهم، هنگام امتحان بسيار ديده مي شود؛ به ويژه آنکه اضطراب، برخاسته از تهديد پدر و مادر باشد يا شکست در امتحان، سرنوشت فرد را تهديد کند. (32)4. شتاب
از ديگر عوامل فراموشي، شتاب و کمبود زمان است. گاهي از فرد پرستي مي کنند که در همان لحظه نمي تواند پاسخ دهد؛ اما با اندکي فرصت و تأمل مي تواند پاسخ را بيابد. در اينجا فکر کردن به معناي کوشش براي يادآوري است. از اين روي، هر چه در ذهن خود بيشتر جست و جو کند، مي تواند مطالب بيشتري را به ياد آورد. از اين روي، توصيه مي شود براي جلوگيري از اين نوع فراموشي، به ويژه هنگام امتحان، به خود فرصت دهيد تا بتوانيد درباره ي موضوع فراموش شده بينديشيد و آن را به ياد آوريد. (33)5. بيماري هاي رواني
عوامل ديگري بر فراموشي تأثير بسزايي مي گذارند. بيماري هاي رواني مانند افسردگي از آن جمله اند که توضيح آن از حوصله ي اين کتاب خارج است.پينوشتها:
1. علي شريعتمداري، مقدمه ي روان شناسي، ص 190.
2. يان کريستنس و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي ابوالقاسم بشيري و ديگران، ص 312.
3. John Lutz, Introduction to learning and memory. p. 219-220.
4. گي. آر. لفرانسوا، نظريه هاي يادگيري انسان، ترجمه ي يحيي سيدمحمدي، ص 238.
5. Encoding.
6. Storage.
7. Retrieval.
8. Recall.
9. Recognition.
10. غلامعلي افروز، روان شناسي تربيتي کاربردي، ص 95.
11. بي . آر. هرگنهان و متيو اچ. السون، مقدمه اي بر نظريه هاي يادگيري، ترجمه ي علي اکبر سيف، ص 472.
12. ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد نقي براهني و ديگران، ج1، ص 493.
13. sensory menory.
14. John Lutz, An lntroduction to learning and memory, p. 245-246.
15. بر گرفته از : کارل هافمن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي هادي بحيرايي و ديگران، ج1، ص 264.
16. short - term memory.
17. Wayne Shebilske & Stephen Worchel, Psychology, Principles and Application, p. 236-237.
18. long- term memory.
19. lbid p. 237-238.
20. برگرفته از: ليندا ليل، چکيده ي روان شناسي، ترجمه ي مهدي محي الدين بناب و نيسان گاهان، ص 91.
21. Chunking.
22. ريتا. ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد نقي براهني و ديگران، ج1، ص 501.
23. غلامعلي افروز، روان شناسي تربيتي کاربردي، ص 89.
24. ريتا ال. اتکينسون و ديگران، همان، ص 545.
25. همان، ص 111.
26. علي اکبر سيف، روان شناسي پرورشي، ص 507- 509.
27. Forgetting.
28. Wayne Shebilske & Stephen Worchel, Psychology, Principles and Application p. 251.
29. retroactive interference.
30. ptoactive interference.
31. برگرفته از: جان دبليو، سانتراک، زمينه ي روان شناسي سانتراک، ترجمه ي مهرداد فيروز بخت، ص 455.
32. غلامعلي افروز، روان شناسي تربيتي کارمزدي، ص 102- 107.
33. محمد پارسا، زمينه ي روان شناسي ، ص 200.
حقاني، ابوالحسن؛ (1390)، روانشناسي کاربردي(1)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}