نويسنده: ابوالحسن حقاني




 

هيجان (1) چيست ؟ آيا بدون داشتن هيجان، زندگي ملال آور نيست ؟ چگونه مي توان تشخيص داد دوست ما غمگين است يا شادمان ؟ اگر به ديدن يکي از بستگان برويم، آيا مي توانيم دريابيم که او در انتظار ديدن ما بوده است ؟ آثار اجتماعي هيجان چيست ؟ و پرسش هاي فراواني که اهميت موضوع هيجان را گوشزد مي کنند. پس از طرح موضوع انگيزش، زمان آن رسيده است که موضوع هيجان را بررسيم.

اهميت هيجان

بي شک زندگيِ بدون هيجان، بي معنا و ماشيني خواهد بود؛ زيرا اگر فردي نتواند احساسات و عواطفي مانند ترس، خشم، شادي، خوشي و غم را بيان کند، زندگي براي او خشک و بي روح خواهد بود. از سوي ديگر، جلوه هاي هيجاني نقش مهمي در ارتباط انسان ها با يکديگر ايفا مي کند و يکي از راه هاي قضاوت فرد درباره ي رفتارهاي ديگران است. فرد غمگيني که چهره اش غم او را نشان مي دهد، در پي علت ناراحتي و رفع آن بر مي آيد. در حقيقت، جلوه هاي هيجاني يکي از راه هاي پيام رساني همراه با عاطفه و احساسات است. از اين روي، سهيم بودن در احساسات ديگران، موجب استحکام بيشتر روابط مي شود و روشن است که بروز احساسات فرد در جلوه هاي هيجاني وي نمود دارد.
اهميت اين موضوع، در کودکان بيشتر نمايان است. کودکاني که نتوانند احساسات و مشکلاتشان را بيان کنند، از راه همين هيجان ها توجه ديگران، به ويژه والدين و مربيان را جلب مي کنند. حتي اگر بتوانند مسائل خودشان را بيان کنند، شايد به سبب بي توجهي والدين، مشکلاتشان فراموش شود.
البته اين نکته نيز روشن است که هيجان ها تنها در مشکلات بروز نمي کنند، بلکه در شادي هاي زندگي نيز اهميت فراواني دارند. کودکي که در درس خود موفقيت بسيار خوبي را به دست آورد، اين کاميابي از چهره ي او نمايان است. برخوردهاي هيجاني والدين و ديگران نيز در ادامه دادن درس، نقش بسزايي دارد.

تعريف و ماهيت هيجان

براي هيجان نيز مانند ديگر موضوع هاي روان شناسي تعريف هاي فراواني بيان شده است؛ (2) تا جايي که برخي ادعا کرده اند به شمار نويسندگاني که درباره ي هيجان مطلب نوشته اند، تعريف وجود دارد. (3) مي توان گفت هيجان، احساسات و عواطفي است که از برانگيختگي شناختي، فيزيولوژيکي و رفتاري نشئت مي گيرد. در اين تعريف، هيجان از سه مؤلفه تشکيل شده است:

الف) مؤلفه ي شناختي، افکار و باورها:

آنچه براي فردي بسيار لذت بخش است، شايد براي فردي ديگر، کسل کننده يا حتي آزار دهنده باشد. اين دو گونه جلوه از هيجان، به نوع شناخت يا باور و حتي انتظارهايي که نوع و شدت پاسخ هيجاني را تعيين مي کنند باز مي گردند.

ب) مؤلفه ي فيزيولوژيکي:

اين مؤلفه به تغييرات جسمي در بدن باز مي گردد. براي مثال، هنگامي که بدن از نظر هيجاني به وسيله ي ترس بر انگيخته مي شود، ضربان قلب افزايش مي يابد، مردمک هاي چشم گشاد مي شوند و ميزان تنفس شدت مي يابد.

ج) مؤلفه ي رفتاري:

اين مؤلفه به حالت هاي گوناگون تجلي هيجان ها اشاره دارد. جلوه هاي چهره، حالت هاي اندام و آهنگ صدا، همراه با خشم، لذت، غم و ديگر هيجان ها تغيير مي کند. (4)
شش عنصر اساسي، هيجان، را شکل مي دهند که عبارت اند از:
1. تجربه هاي شخصي هيجان، مانند حالت عاطفي يا احساساتي که با هيجان همراه اند؛
2. پاسخ هاي جسماني دروني، به ويژه آنهايي که با دستگاه عصبي خود مختار ارتباط دارند. براي مثال، هنگامي که عصبي مي شويم، بي آنکه بخواهيم، بدنمان مي لرزد يا صدايمان بلند مي شود؛
3. مجموعه ي افکار و باورهايي که با هيجان همراه اند. براي مثال، شخصي که در دانشگاه پذيرفته شده است، درباره ي دلايل آن، همراه با انديشه، احساس شادي دارد؛
4. جلوه هاي چهره، يعني حالاتي که در هر هيجان، شکلي خاص در چهره دارند؛
5. واکنش هاي شخصي به هيجان. براي مثال، هيجان منفي ممکن است در شما به فرد يا چيزي ديد منفي ايجاد کند؛
6. تمايل به انجام اعمال معيني که در حقيقت همان رفتارهايي است که هنگام تجربه ي هيجاني روي مي دهد. (5)

هيجان ها تنها در مشکلات بروز نمي کنند، بلکه در شادي هاي زندگي نيز اهميت فراواني دارند.

مراحل هيجان

هنگامي که هيجاني بر انگيخته مي شود، مراحلي را در پي دارد:
1. ادراک محرک هيجان برانگيز که به طور معمول، از عوامل بيروني متأثر است. براي مثال، خبر موفقيت در امتحان هاي پاياني سال، مي تواند محرکي براي بر انگيختن هيجان باشد؛
2. انتقال محرک از گيرنده ي حسي به مغز، دومين مرحله در برانگيختگي هيجان است. واکنش مغز به محرک، بر پايه ي بار هيجاني موضوع است. اگر فردي، ناگهان در برابر خود ماري را ببيند، بي درنگ ترس او را فرا گرفته، بدون از دست دادن فرصت فرار مي کند و ديگر منتظر تجزيه و تحليل مغز نمي ماند. اما گاهي از دور ماري را مي بيند و پس از تجزيه و تحليل عقلي واکنش خاصي نشان مي دهد؛
3. ايجاد تغييرات فيزيولوژيکي که دو گونه است: الف) تغييرات عصبي و ماهيچه اي، که مغز به حرکت ماهيچه ها دستور مي دهد؛ ب) تغييرات هورموني، که هورمونهايي مانند آدرنالين و کورتيزون ترشح مي شود. براي مثال، ترشح آدرنالين از غدد فوق کليوي موجب آزاد شدن قند کبد مي شود و در نتيجه ميزان قند خون افزايش مي يابد؛
4. ايجاد حالت خوشايند يا ناراحت کننده در شخص؛
5. بروز رفتار هيجاني، مانند خنديدن و فرار کردن. (6)

نظريه هاي هيجان

در تبيين هيجان و بيان عوامل شناختي يا فيزيولوژيکي آن، پژوهش ها و نظريه هاي گوناگوني انجام و ارائه شده که در اينجا به برخي از آنها اشاره مي کنيم:

1. نظريه ي جيمز- لانگه (7)

بر پايه ي نظريه ي دو دانشمند به نام هاي ويليام جيمز ( روان شناس ) و کارل لانگه ( زيست شناس ) در يک تجربه ي هيجاني، نخست تغييرات بدني رخ مي دهد، سپس بر اثر اين تغييرها، فرد دچار هيجان مي شود. به عبارت ديگر، احساس دروني هيجان، ادراک تغييرهاي بدني است. براي مثال، چون مي لرزيم، احساس ترس مي کنيم؛ يا چون مي گرييم، احساس اندوه مي کنيم. بنا بر اين نظريه، مراحل هيجان چنين است: 1. موقعيتي را که سبب هيجان خواهد شد، درک مي کنيم؛ 2. به اين ترتيب واکنش نشان مي دهيم؛ 3. واکنش خود را در مي يابيم. (8)

2. نظريه ي کنون (9) - بارد (10)

والتر کنون و فيليپ بارد بر اين باورند که تجربه ي هيجان نتيجه ي انگيختگي هم زمان قشر مخ و دستگاه سمپاتيک است. به عبارت ديگر، احساس دروني هيجان و پاسخ هاي بدن دو رويداد مستقل اند. اگر محرکي که از نظر هيجاني بر انگيزنده است ادراک شود، پس از فعال شدن مناطق پايين مغز مانند هيپوتالاموس، داده ها به طور هم زمان به دو مسير فرستاده مي شوند:
1. به اندام هاي دروني بدن و ماهيچه هاي بيروني تا جلوه هاي بدني هيجان را به وجود آورند؛
2. به قشر مخ که در آنجا الگوي شليک عصبي از مناطق پايين مغز به منزله ي احساس دروني هيجان ادراک شود. (11)

3. نظريه ي شاختر (12)- سينگر (13)

شاختر و سينگر بر اين باورند که ارزيابي فرد از موقعيت هيجان انگيز، عامل تعيين کننده ي مهمي در پاسخ هيجاني است. به عبارت ديگر، هيجاني که ما احساس مي کنيم ناشي از تعبير يک حالت بر انگيختگي است. بنابراين، هيجان ها به کنش متقابل بين عوامل شناختي و حالت انگيختگي زيستي بستگي دارند. به همين دليل، به آن نظريه ي شناختي زيستي مي گويند. (14) بنا بر اين نظريه، هنگامي که اين انگيختگي زيستي موجب مي شود شخص دلايل آن را بررسي کند، هيجان رخ مي دهد. شخص براي تبيين اين برانگيختگي، محيط را بررسي مي کند. بنابراين، هيجان ها از راه بر چسب زدن بر انگيختگي، بر پايه ي آن چه در محيط رخ مي دهد، تعيين مي شوند. (15)
نکات عمده ي سه نظريه اي که به رابطه ي بين آنچه در بدن روي مي دهد و هيجاني که ما احساس مي کنيم مي پردازد. (16)

جلوه هاي هيجاني

گر چه هيجان را هم به طور کلامي و هم به طور غير کلامي مي توان ابراز کرد، کمتر مي توانيم احساسات خود را در قالب واژه ها بيان کنيم. از اين روي، مي توان گفت که جلوه هاي هيجاني، پيام هاي قدرتمند و غير کلامي اند که به راحتي احساسات را به ديگران ابراز مي کنند. اين موضوع، به ويژه در کودکان که قدرت کلامي آنان ضعيف است، بيشتر اهميت دارد. کودکان پس از تولد مي توانند درد، شادي، علاقه و نفرت را ابراز کنند و پس از دو ماهگي، قدرت ابراز غم و خشم را نيز خواهند داشت. در شش ماهگي نيز مي توانند ترس را ابراز کنند. (17)
جلوه هاي هيجاني فراواني وجود دارد که در دسته بندي آنها ميان دانشمندان اختلاف است؛ اما قدر متيقن هيجان ها که بر آن اتفاق دارند عبارت اند از: ترس، خشم، شادي، نفرت، غم و تعجب.(18) در اينجا تنها به توضيح کوتاهي درباره ي سه هيجان ترس، خشم و شادي بسنده مي کنيم.

1. ترس (19)

ترس يکي از هيجان هايي است که در زندگي بسياري از مردم ديده مي شود. در حقيقت، ترس زماني آغاز مي شود که فرد موقعيتي را به طور بالقوه، خطرناک و تهديد کننده بيابد. اين خطرها يا تهديدهاي درک شده، مي توانند رواني يا جسماني باشند.
هيجان ترس دفاع را بر مي انگيزد و مانند علامتي هشدار دهنده عمل مي کند و از آسيب جسماني يا رواني آينده خبر مي دهد. بنابراين، گاهي ترس به ما کمک مي کند تا خود يا ديگران را از آسيب هاي جسمي و غير جسمي مصون بداريم. اگر فردي در برابرش حيوان خطرناکي مانند مار ببيند، بي درنگ مي کوشد خود را از آن دور کند و يا مار را از بين ببرد تا جان خود و ديگران را حفظ کند.
از آيات الهي مي توان چنين استفاده کرد که يکي از فايده هاي ترس براي مؤمن، نه تنها مصون ماندن از عذاب الهي در دنيا و آخرت است، بلکه بر معرفت به خداوند مي افزايد، چنان که خداوند مي فرمايد: « مؤمنان تنها کساني اند که هر گاه نام خداوند برده مي شود، دل هايشان ترسان مي شود و هنگامي که آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان مي افزايد ». (20)
البته نکته ي مهمي که بايد به آن توجه داشت، اين است که ترس از خداوند يا قيامت، مانند برخي ترس ها، خيالي و موهوم نيست؛ بلکه با شناخت خداوند و حقيقت هاي عالم به طور مستقيم ارتباط دارد.
واژه ي ديگري که در فرهنگ قرآني ارزشي مثبت دارد، خشيت است. خشيت - که نوع پيشرفته ترس است - به بندگان خوب خداوند اختصاص دارد و مي تواند عامل مثبت و منشأ تلاش و سازندگي باشد؛ چنان که خداوند مي فرمايد: « آيا زمان آن نرسيده است که دل هاي مؤمنان در برابر ذکر خداوند و آنچه از حق نازل شده است، خاشع شود ». (21) نشانه هاي خشيت، ترس در چشم و گريان بودن آن است که با آثار معنوي همراه است. خداوند مي فرمايد: « و آنان بي اختيار بر زمين مي افتند و اشک مي ريزند و هر آن خشوعشان فزون تر مي شود ». (22)
ترس از جنبه ي ديگر، ممکن است آثار نامطلوبي را در پي داشته باشد. دانش آموزي که براي آموختن درس هايش کوششي نکرده و نمره هاي پاييني به دست آورده است، از ناراحتي و خشم پدر و مادرش ترسان خواهد بود؛ به ويژه اگر تجربه ي پيشين نيز داشته باشد. اين ترس منفي، او را عذاب مي دهد و انديشه ي وي را مخدوش مي کند. گاهي ترس هاي منفي شديد، فرد را گرفتار محرک هاي آزار دهنده کرده، وي را به بيماري هاي جسمي مانند سردرد يا حتي بيماري هاي روان - تني (23) دچار مي کند.
هيجان ترس با برخي از ديگر جلوه هاي هيجاني، مانند خجالت و شرمساري، آشفتگي و نگراني ارتباط دارد که براي توضيح بيشتر مي توانيد به کتاب هاي مربوط رجوع کنيد. (24)

2. خشم (25)

خشم يکي از ديگر جلوه هاي هيجاني است که در حفظ جان، مال، آبرو و ارزش هاي پذيرفته شده و باورهاي ديني آدمي نقش مهمي را ايفا مي کند. وقتي انسان خشمگين مي شود، نيرويش براي انجام کارهاي سخت عضلاني بيشتر مي شود. اين حالت او را قادر مي سازد که از خود دفاع کند و بر مشکلاتي که از تحقق هدفش جلوگيري مي کنند، چيره شود.
خشم آدمي و ابراز آن را بدون توجه به عقل و يا کنترل نکردن آن، غضب مي گويند. در چنين حالتي وي به کارهاي غير معقول دست مي زند که اغلب هم موجب پشيماني خودش مي شود و هم ديگران را مي آزارد. اما اگر بتواند خشم خود را کنترل کند و به شکل معقول از آن استفاده کند، نشان شجاعت وي خواهد بود. (26)

3. شادي (27)

هنگامي که آدمي به آرزوها، خواسته ها و علايق خود مانند ثروت، موفقيت، قدرت يا مقامي معنوي مي رسد، در خود حالت شادي و سرور احساس مي کند. بنابراين، احساس شادي و سرور به هدفي که از زندگي دارد، بسته است. ممکن است افرادي از داشتن ثروت نهايت سرور و شادي را احساس کنند، ولي مؤمن واقعي مانند آنان احساس شادي نکند. خداوند در اين باره مي فرمايد: « آنان به زندگي دنيا شاد و خوش حال اند، در حالي که زندگي دنيا در برابر آخرت متاعي ناچيز است ». (28) يا فردي ممکن است با انجام گناه لذت ببرد، و احساس شادي کند، در حالي که مؤمن واقعي نه تنها احساس شادي نمي کند، بلکه آثار ناراحتي در چهره اش نمايان مي شود.

پي‌نوشت‌ها:

1. Emotion.
2. براي آگاهي بيشتر، ر. ک: روبرت پلاچيک، هيجان ها، ترجمه ي محمود رمضان زاده، ص 202- 205.
3. مهدي محي الدين بناب، روان شناسي انگيزش و هيجان، ص 97.
4. کارل هافمن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي هادي بحيرايي و ديگران، ص 35.
5. ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي، ترجمه ي محمد نقي براهني و ديگران، ج1، ص 710.
6. سيروس عظيمي، اصول روان شناسي عمومي، ص 279.
7. Carl Lange.
8. مهدي محي الدين، بناب، روان شناسي انگيزش و هيجان، ص 136.
9. Waltter Cannon.
10. Philip Bard.
11. مهدي محلي ا لدين بناب، روان شناسي انگيزش و هيجان، ص 135.
12. Schochter.
13. Singer.
14. مسعود آذربايجاني و محمد رضا سالاري فرد، روان شناسي عمومي، ص 239.
15. ليندا ليل، چکيده ي روان شناسي، ترجمه ي مهدي محي الدين بناب و نيسان گاهان، ص 191.
16. بر گرفته از: مهدي محي الدين بناب، روان شناسي انگيزش و هيجان، ص 135.
17. ريو جان مارشال، انگيزش و هيجان، ترجمه ي يحيي سيد محمدي، ص 367.
18. همان، ص 358.
19. Fear.
20. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً ( انفال، 2 ).
21. أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ( حديد، 16 ).
22. وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْکُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً ( اسراء، 109 ).
23. درباره ي بيماري هاي رواني در فصل هشتم بحث خواهيم کرد.
24. براي نمونه: علي مصباح و ديگران، روان شناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي، ج1، ص 456.
25. Anger.
26. علي اصغر احمدي و محمد نقي فراهاني، روان شناسي عمومي، ص 172.
27. Happiness.
28. وَ فَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ ( رعد، 26 ).

منبع مقاله :
حقاني، ابوالحسن؛ (1390)، روانشناسي کاربردي(1)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم