نويسنده: علي اميني نژاد




 

از جمله بحث هايي كه در عقايد اقوام مختلف بشري مطرح است، مسئله تناسخ است، به صورتي كه گفته مي شود هيچ قومي را نمي توان يافت كه ادعاي تناسخ در آن راه نيافته باشد. (1) با آنكه قول ها و تحليل هاي فراواني در آن هست، اما مراد از تناسخ به زبان ساده آن است كه ارواح انسان ها پس از مرگ دوباره به بدن هاي انساني و يا حيواني ملحق مي شوند.
در كلمات مردان بزرگ تاريخ، فيلسوفان و عارفان سترگ قديم نيز سخناني كه در تناسخ ظهور دارد، بسيار است. (2) و همين سخنان موجب شده تا افراد ظاهربين و سطحي نگر بپندارند، روح انسان ها پس از مرگ دوباره به همين دنيا برگشته و در بدن هاي مادي حلول مي كند. از جمله لوازم اعتقاد به تناسخ در تحليل سطحي آن در بعضي از عقايد و اقوام، نفي و انكار معاد بوده است.
عارفان مسلمان اين معنا از تناسخ را صد در صد باطل دانسته و بزرگاني همچون ابن فارض مصري و محيي الدين بن عربي به طور صريح تناسخ را باطل اعلام نموده اند. (3) محقق قيصري به تبع ابن عربي نكته ي بسيار مهمي را در اين بحث مطرح مي كند كه بعدها صدرالمتألهين به شكل عالي و گسترده آن را پرورانده و زمينه هاي اساسي مسئله ي معاد جسماني شكل گرفته است.
به نظر محقق قيصري، ارواح انسان ها پس از جدايي از بدن عنصريِ مادي، مشمول قاعده ي تناسخ خواهند شد، اما نه تناسخ به بدن هاي عنصري و مادي ديگر، بلكه به بدن هاي برزخي و مثالي ملحق خواهند شد. حكيمان و عارفان بزرگ تاريخ، از آنجا كه اهل شهود و مكاشفه بودند، تعلق ارواح را به اين ابدان جسماني برزخي مشاهده مي نمودند، به عنوان مثال به روشني مي ديدند كه روح كسي پس از جدايي از بدن مادي، به بدن گرگ، خوك، مورچه و يا انسان نوراني ملحق مي شود. در نتيجه، هنگامي كه مشاهده هاي خود را براي مردم بازگو مي كردند، كساني كه از عمق مسئله خبر نداشتند، مراد ايشان را به درستي درنيافته و سخن هاي آنها را بر معناي تناسخ باطل حمل مي نمودند. (4)
برگردان قسمتي از تحقيقات ارزنده ي محقق قيصري در شرح فصوص الحكم آن است كه مي گويد:
" براي روح از ابتداي تنزلاتش تا موطن دنيايي، برحسب موطني كه از آن در نزول مي گذرد، صورت هاي فراواني وجود دارد و روح هنگام رجوع و معاد در صورت هاي برزخي، برحسب هيئت هاي روحاني و در صورت هاي بهشتي يا دوزخي كه اعمال نيكو و كارهاي زشت آنها را اقتضا مي كند، ظهور مي نمايد و همه ي اشارات و سخنان اولياء الله «كه تناسخ از آنها استفاده مي شود) به اين صورت برزخي يا قيامتي برمي گردد، نه به بدن هاي عنصري مادي «تا تناسخ باطل لازم آيد). (5) "
از اين رهگذر، معاد جسماني نيز تاحدودي روشن مي شود. البته در اين موضوع بحث هاي دامنه داري وجود دارد كه صدرالمتألهين در اين بحث و مانند آن، با استفاده از آيات و روايات، گوي سبقت را حتي از عرفا ربوده و در دو جلد هشتم و نهم اسفار و در آثار ديگر خود همانند: الشواهد الربوبية، مفاتيح الغيب و رساله هاي ديگر بسيار گسترده سخن گفته است.
بر اساس تحقيقات ايشان، انسان مادامي كه در دنيا هست، با اعمال، نيت ها و گفتار خود، با علومي كه مي آموزد و با همه ي حركات و سكنات خويش، مشغول ساختن و تكميل بدن ديگري وراي اين بدن مادي و از سنخ عالم مثال است- و البته آنها كه به مقامات شهود دست يافته اند و چشم هاي برزخي آنها گشوده شده است، مي توانند اين ساخت و ساز و هيئت هاي حاصله را مشاهده كنند- روح انسان به محض متلاشي شدنِ بدن مادي و جدايي از جسم عنصري، با همان بدن جسماني مثالي همراه مي شود و حيات جديدي را آغاز مي نمايد كه طليعه ي معاد و قيامت است.

پي‌نوشت‌ها:

1. ملاصدرا، اسفار، ج9، ص 6: ... قيل: ما من مذهبٍ الّا و للتناسخ فيه قدم راسخ؛ قطب الدين شيرازي، شرح حكمة الاشراق، ص 477.
2. ر. ك: مجموعه مصنّفات شيخ اشراق، ج2، «حكمة الاشراق)، تصحيح هنري كربن، ص 217 و 221-222؛ ملاصدرا، اسفار، ج9، ص 2.
3. قيصري، شرح فصوص الحكم، اواخر فصّ شيئي، ص 125؛ محيي الدين بن عربي، الفتوحات المكيّة، ج3، ص 66؛ مشارق الدراري، شرح تائيه ابن فارض، ص 679.
4. و آنچه بيشتر به اين برداشت غلط دامن مي زد، خلطي بود كه از سوي خود عارفان مكاشف بين صور برزخي خيالي و صور حسي روي مي داد و چون نمي توانستند به درستي بين آنها تمييز دهند، صريحاً مشهودات خود را به عالم حسي و مادي انتساب مي دادند «ر. ك: ملاصدرا، اسفار، ج9، ص 337).
5. قيصري، شرح فصوص الحكم، ص 125.

منبع مقاله :
اميني نژاد، علي؛ (1390)، آشنايي با مجموعه عرفان اسلامي (كليات، تاريخ عرفان، عرفان نظري، عرفان عملي و...)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله)، چاپ دوم