دوره هاي قبل از پهلوي، پهلوي و انقلاب اسلامي
تأثير مدرنيته بر تحولات حجاب بانوان در جامعه ايران
دكتر اسماعيل كاوسي (1)
بهناز قاضي شعرباف (2)
دوره هاي قبل از پهلوي، پهلوي و انقلاب اسلامي
چكيده
در اين مقاله در راستاي تبيين نقش مدرنيته بر تحولات حجاب بانوان در جامعه ي ايران، نخست به اهميت موضوع پرداخته و سپس ضمن ارائه ي تعاريفي از مدرنيته، وضعيت مدرنيته را در ايران تشريح نموده و چگونگي مدرنيته و تأثيرات آن بر حجاب بانوان در سه دوره قبل از پهلوي، پهلوي و انقلاب اسلامي بررسي و تبيين مي گردد. نتايج پژوهش نشان دهنده ي اين مطلب است كه بين مدرنيته و مسائلي چون حقوق شهروندي، آزادي و برابري رابطه قوي وجود دارد. همچنين بين مدرنيته و برخي از تبعات منفي آن، مثل از خود بيگانگي رابطه قوي وجود دارد و نهايتاً تأثير علمي مدرنيته بر پوشش بانوان در قبل و بعد از انقلاب بسيار متفاوت مي باشد.واژگان كليدي
مدرنيته، تحولات حجاب بانوان، دوره هاي قبل از پهلوي، پهلوي و انقلاب اسلامي.مقدمه
نقش و تأثير مدرنيته در تحولات پوشش و حجاب بانوان در جامعه ايران به عنوان يكي ديگر از مظاهر مدرنيته، فردگرايي، پيشرفت و ترقي، رعايت حقوق بشر و برابري هاي سياسي و حقوقي همواره مطرح بوده است.هرچند كه مدرنيته بر نوع پوشش و حجاب بانوان در ايران تأثيرگذار بوده است، اما نوع نظام هاي سياسي در ايران و ماهيت حكومت، مانع از تأثير برابر اين عامل بر نوع پوشش و حجاب بانوان شده است. مي توان گفت: انقلاب اسلامي بنابر ماهيت ايدئولوژيك آن در تأثيرپذيري از مدرنيته با دو مقطع قبل و بعد از پهلوي متفاوت مي باشد.
تحقيقات انجام شده در اين حوزه خود به دو دسته قابل تقسيم هستند: تحقيقاتي كه پيرامون مدرنيته و ورود آن به ايران، تبعات مدرنيته در تمامي ابعاد انجام شده و تحقيقاتي كه پيرامون حجاب و نوع پوشش بانوان به انجام رسيده است. در مورد هر يك از موارد فوق در داخل و خارج تحقيقاتي انجام شده است كه در اين نوشتار به نتايج و دستاوردهاي تعدادي از آنها اشاره مي شود. لازم به توضيح است كه در هيچ يك از تحقيقات انجام شده به نقش و تأثيرات مدرنيته بر مسئله حجاب يا پوشش بانوان در ايران به صورت مستقيم پرداخته نشده است. در اين تحقيق سعي شده است با مطالعه و بررسي تاريخي، تأثيرات مدرنيته بر نوع پوشش بانوان ايراني در سه مقطع زماني به صورت مقايسه اي مورد بررسي قرار گيرد.
از اين منظر، مطالعه حاضر بنابر ماهيت تاريخي و اسنادي آن مي تواند حالت مقايسه اي داشته باشد؛ يعني تحولات و تغييرات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و به ويژه فرهنگي و اجتماعي متأثر از امواج مدرنيته را مي توان در نوع پوشش بانوان و زنان ايراني مورد بررسي قرار داد. از آنجايي كه براي شناخت و درك تحولات به وقوع پيوسته احتياج به اطلاعات و اسناد معتبر تاريخي در مورد نوع پوشش و سياست هاي فرهنگي حاكمان داريم، بي شك كسب اطلاعات لازم و تحليل وضعيت موجود با مشكلات عديده اي روبه رو خواهد بود. با اين اوصاف در اين مقاله سعي خواهد شد با تبعيت از نظرات برخي محققان و انديشمندان، به تحليل وضعيت حجاب و تأثيرات مدرنيته بر نحوه پوشش بانوان ايراني در سه مقطع زماني قبل از پهلوي، دوران پهلوي و انقلاب اسلامي بپردازيم.
از آغاز آشنايي ايرانيان با غرب، دغدغه ايرانيان، غلبه بر توسعه نيافتگي كشور بود. در اين ميان ايرانيان با توجه به سپري كردن يك دوره، موسوم به « تعطيلات تاريخي » و فلج ذهني در قرن پانزدهم با مظاهر عمدتاً مادي مدرنيته روبه رو شدند. در عين حال متوجه شكاف ميان خود و ديگري، يعني ايران و غرب گرديدند. از همين زمان، چگونگي پركردن شكاف ميان ايران و غرب به طور جدي مطرح شد. همچنين بسط مظاهر سياسي- اجتماعي، در اومانيسم، طبيعت گرايي، افسون زدايي از فردگرايي و تأكيد بر منافع خود به عنوان منافع جامعه، علم گرايي پيشرفت و ترقي، آزادي، برابري، آزادي هاي سياسي و اقتصادي، رعايت حقوق بشر، دموكراسي و برابري سياسي و حقوقي و غيره خلاصه شد.
اما نقش و تأثير مدرنيته در تحولات پوشش و حجاب بانوان در جامعه ايران به عنوان يكي ديگر از مظاهر مدرنيته فردگرايي، پيشرفت و ترقي، رعايت حقوق بشر و برابري هاي سياسي و حقوقي همواره مطرح بوده است. در اين راستا، مسائل مربوط به حجاب و نوع پوشش بانوان، در اولين رويارويي جدي سنت و مدرنيته مطرح شد؛ به طوري كه از زمان مطرح شدن مدرنيته با تبعات مثبت و منفي آن، بسياري از مجادلات سياسي، فرهنگي و اجتماعي آن در ايران، پيرامون مسئله حجاب و پوشش بانوان شكل گرفت. به عنوان مثال در دوره رضاشاه پهلوي، كشف حجاب و ترويج تعريف خاصي از زن، نشانه مدرن شدن و گذر از سنت به شمار مي رفت و تشويق زنان به تغيير پوشش و مشاركت در فعاليت هاي اجتماعي جنبه مهمي از سياست هاي نوسازي پهلوي ها بود.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران نيز تصوير تازه اي از زن- كه در جهتي كاملاً متفاوت از زن رضاشاهي بود- در كانون توجه قرار گرفت. با اين وجود، نقش مدرنيته به عنوان متغير مستقل در تحولات پوشش و حجاب بانوان به عنوان متغير وابسته هدف اصلي اين مقاله را تشكيل مي دهد.
1- تعريف مدرنيته
در خصوص مدرنيته، تعاريف مختلفي ارائه شده است. اين خود به معناي عدم وجود يك تعريف واحد از مدرنيته در بين انديشمندان حوزه انديشه سياسي و فلسفه سياسي مي باشد. با مطالعه اجمالي مشخص مي شود كه ديدگاه هاي متنوعي در مورد تعريف مدرنيته در اين حوزه وجود دارد. با چنين تنوعي از ديدگاه ها، نمي توان به تعريفي واحد و مورد قبول از مدرنيته رسيد.جهانبگلو در كتاب « موج چهارم »، مدرنيته را نوسازي مداوم به معناي آگاهي از شروع دوراني تازه تلقي مي كند. به اعتقاد وي، سه مسئله در مفهوم كلي « مدرنيته » داراي اهميت است كه عبارتند از: 1- مسئله زمان، 2- مسئله نو و تازه بودن و 3- مسئله تعادل و توازن ( جهانبگلو 1383: 18 ).
ايشان چهار معناي اصلي براي مدرنيته متصور مي باشد كه عبارتند از:
1- مدرنيته سياسي، كه در قالب مفهوم مدرن از دموكراسي و شهروندي شكل مي گيرد.
2- مدرنيته علمي و تكنولوژيك، كه نتيجه آن گسست معرفتي به كيهان شناسي ارسطويي، ايجاد علم جديد، انقلاب صنعتي و فناوري مدرن است.
3- مدرنيته زيبايي شناختي، كه از رابطه جديد انسان با زيبايي و مفهوم جديد ذوق و سليقه نشئت مي گيرد.
4- مدرنيته فلسفي، به معناي آگاهي سوژه فردي از طبيعت و سرنوشت خود و قرار دادن اين سوژه به منزله پايه و اساس تفكر و انديشه ( همان: 21 ).
برخي انديشمندان تعاريف مربوط به مدرنيته را در دو دسته كلي تقسيم بندي مي كنند. دسته نخست، مدرنيته را همچون مشكل يا ساختاري اجتماعي- فرهنگي و در نتيجه واقعي يا دوراني تاريخي مطرح مي كنند. دسته دوم، آن را به مثابه رويكردي فلسفي يا جهان بيني تازه قلمداد مي كنند ( افشاركهن، 1383: 50 ). وجه مشترك اين تعاريف، تأكيد بر حالت، شيوه زيست يا انديشه مدرن در تقابل با دوران پيشامدرن است. در اين تعاريف، تجدد يك مرحله تفكر بشري مي باشد- كه در طي چند سده در غرب شكل گرفته است- در حالي كه در تعاريف دسته اول، گستره اجتماعي تجدد مورد تأكيد قرار مي گيرد. به عبارت ديگر، در تعاريف دسته دوم بر خصوصيات ذهني، نظري مدرنيته تأكيد مي شود، در حالي كه در تعاريف دسته اول، ويژگي عيني- عملي آن مورد توجه قرار مي گيرد. اين دو دسته تعريف كه يكي بر بعد انديشگي تجدد و ديگري بر بعد تاريخي آن تأكيد دارند، داراي روابط متقابل با يكديگر مي باشند.
به اعتقاد انديشمنداني چون آشوري، مدرنيته معادل و ترجمه تجدد در فارسي است، اما در چند معني و به صورت نادقيق به كار برده مي شود. به اعتقاد آشوري، اين واژه داراي خصوصيات و ويژگي هاي گوناگوني است كه بخشي از اين ويژگي ها ناظر به ماديات تكنولوژيك و برخي ديگر جنبه غيرتكنولوژيك دارد ( آشوري، 1352: 186 ). آنچه در اين تحقيق در تعريف مدرنيته اهميت دارد و داراي كاربرد است آن است كه مدرنيته به شيوه هايي از زندگي يا سازمان اجتماعي مربوط مي شود كه از سده هفتم به بعد در اروپا پيدا شد و به تدريج نفوذي كم و بيش جهاني يافت. كشور ما نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و در مقاطع مختلف تحت تأثير تحولات اين دوران قرار گرفته است.
2- ايران و مدرنيته
بسياري از صاحب نظران سال ورود ايران به دنياي مدرنيته را پس از شكست غم انگيز ايران از سپاه روسيه و امضاي دو معاهده تحقيرآميز گلستان و تركمانچاي مي دانند. به اعتقاد صاحب نظران، سرخوردگي ناشي از شكست هاي متوالي ايران در اين جنگ ها و احساس ضعف نظامي و حقارت فرهنگي برخاسته از آنها در ميان ايرانيان، وليعهد ايران، عباس ميرزا و گروهي از نخبگان ايران را برانگيخت تا در پي يافتن علل واقعي برتري غرب برآيند و به دنبال پاسخ سؤال خود باشند ( علاقبند، (3) 1374). مهم ترين سؤال، سؤالي بود كه عباس ميرزا از سفير فرانسه پرسيد: « اي غريبه به من بگو كه در دنيا چه اتفاقي افتاده و چرا ما شكست خورديم؟ » به زعم بسياري از متفكران ايراني، اين سؤال مهم، مبدأ فكري و نظري مدرنيته در ايران مي باشد.از سال هاي آغازين سده نوزدهم ميلادي، با توجه به گسترش روابط خارجي دولت ايران با دول اروپايي و گسترش ارتباطات، برخي فرصت يافتند با نظام هاي سياسي و ساختارهاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي جوامع غربي آشنا شوند. تجربيات ميرزا ابوطالب خان اصفهاني، عبداللطيف شوشتري، ابوالحسن خان ايلچي و احمدعلي بن محمدعلي بهبهاني معروف به آقااحمد كاشفي را مي توان در همين راستا مورد بررسي قرار داد. توجه به نقش پارلمان در انگلستان، آزادي عقايد و تحمل آراي مخالف، توجه به نقش ويژه مطبوعات، توجه به مظاهر مادي مدرنيته و بنيادهاي علمي، صنعتي، فني، اجتماعي و سياسي انگلستان، ايجاد قوه قضاييه و نقش وكلاي متهم در دفاع از موكل خود در عين حمله به وجه تجاوزطلبي انگليس و محدودشدن قدرت پادشاهان به ترتيب در انديشه هاي آنان قابل توجه است ( اطهري، 1378: 2 ).
2-1- دوره قبل از پهلوی
در اين مقطع زماني به دليل شرايط سياسي و اجتماعي حاكم بر ايران، تحولات محسوسي دال بر تأثيرپذيري از فرآيند مدرنيته در ايران شاهد نيستيم؛ زيرا دگرگوني هاي اجتماعي كه در كشورهاي اروپايي حاصل تحولات فكري و طرح افكار و انديشه هاي سياسي جديد بود، در ايران هيچ گاه با شرايط زمان و مكان مطابقت و هماهنگي نداشتند، بلكه عمدتاً تحت تأثير پيشرفت هاي اقتصادي، فني و اجتماعي اروپا و اروپاييان بودند. اين امر غيرمترقبه نبود، زيرا در كشوري كه شاه درگير زندگي خيمه اي خويش است و مردم به فكر نان و نجات جان، در كشوري كه دزدان و گرگان چوپاني و پاسباني مي كنند ( طالبوف، 1357: 27 ) مي توان انتظار پيروي بي چون و چرا از رهبران و تقليد از خارجيان را داشت، ولي انتظار طرح انديشه هاي نو هماهنگ با شرايط فرهنگي و اجتماعي ايران بيهوده است.به اعتقاد دكتر عليرضا ازغندي، ريشه ناكامي تجددطلبان ايران و طرفداران ايراني مدرنيته در قرن نوزدهم، چه آناني كه آرمان گرايانه بر اولويت قانون و استقرار آن بر جامعه به منزله تنها راه رهايي ايران از عقب ماندگي اصرار مي ورزيدند و چه كساني كه واقع گرايانه بر ضرورت استقرار يك دولت مركزي نيرومند تأكيد داشتند را بايد در عدم شناخت آنان از فرهنگ حاكم بر جامعه و فقدان بستري انساني و آزادي خواهانه براي طرح نظرات بومي و مستقل جستجو كرد. به اعتقاد وي، شخصيت هاي نوگرايي كه بر ضرورت انتقال مؤسسات تمدني تأكيد مي ورزيدند و تحقق و برپايي قانون را تنها راه نجات ايران از بن بست تاريخي مي دانستند، گرفتار و قرباني تضاد موجود بين آرمان هاي روشنفكرانه و خواسته هاي سنت گرايانه عوام شدند ( ازغندي، 1384: 21 ).
در يك جمله شايد بتوان گفت: ايران در اين زمان، هنوز در خم كوچه تدبير گرفتار است و يا به نوشته داريوش شايگان، « در تعطيلات به سر مي برد » ( شايگان، 1373: 6 ) و هنوز به مرحله اي از ايجاد شرايط طرح انديشه هاي مدرنيته نرسيده است. در هر حال به تعبير دكتر ازغندي، اگر مدرنيته را نتيجه دوراني طولاني و نه مقطعي از زمان بدانيم، مدرنيته چهار تحول بنيادين، يعني انقلاب علمي، انقلاب سياسي، انقلاب فرهنگي و انقلاب در صنايع و فناوري را پشت سر گذاشته است، در حالي كه حداقل تا شروع قرن بيستم هيچ يك از اين تحولات بنيادين در ايران رخ نداده و هيچ تلاشي در داخل كشور براي برپايي جامعه اي آزاد و انساني انجام نپذيرفته بود.
2-1-1- تأثيرات مدرنيته بر حجاب در دوره قبل از پهلوي
همان طور كه ذكر شد، در اين دوره زماني، ايران به لحاظ تأثيرپذيري از تحولات فكري و عقلي پيش آمده در دنيا وضعيت بساماني نداشت و از كليه تحولات به وقوع پيوسته غرب، ظواهر بيش از عمق تحولات نمود داشت. بنابراين در زمينه حجاب نيز به نظر مي رسد، صرف تقليد از نوع پوشش زنان غربي توسط كساني كه به انحاء مختلف با غرب در تماس بودند در داخل ايران رواج پيدا كرد. چنانچه در اين دوره تا حد بسيار زيادي از تعصبات و حدود و قيود كاسته مي شود. در ايران نيز به دليل رفت و آمد اروپاييان و مسافرت برخي از افراد طبقات مرفه و ممتاز به اروپا، به تدريج فكر « آزادي زنان » در ذهن مردم ترقي خواه و به ظاهر روشن فكر ايران راه يافت. چنانكه كنت گوبينو در سخناني طنزگونه مي گويد: در عهد ناصرالدين شاه، حجاب زنان چندان جدي نبود و اين ملت باهوش و ظريف كه براي هر مشكلي يك راه حل پيدا مي كند، خيلي خوب با موضع حجاب كنار آمده و در گردشگاه هاي عمومي، باغ ها، مجالس روضه و تعزيه، زن و مرد تقريباً خوب يكديگر را مي بينند ( پارسا، 1378: 75 ).به طور كلي توجه به شيوه زندگي اروپاييان و لباس و پوشاك اروپايي تقريباً از اواسط سلطنت ناصرالدين شاه شروع شده بود و بسياري از خانم هاي رجال كه با بانوان خارجي ساكن تهران رفت و آمد داشتند از وضع نشست و برخاست و لباس و كفش آنها تقليد مي كردند. گاه نيز كه البسه دوخته زنانه از روسيه، فرانسه و ساير كشورها به عنوان هديه برايشان آورده مي شد، بر تن مي كردند و ديگران نيز هوس پوشيدن چنان لباسي را مي كردند و به اين طريق كم كم زناني ايراني با طرز لباس هاي اروپايي آشنا شده و تغييراتي در لباس خود مي دادند و اين تقليد و تغييرات تدريجي همچنان تا اوايل مشروطه ادامه داشت ( آزاد، 1378: 321 ).
2-2- در دوره پهلوي
دو دهه اول قرن بيستم را به رغم بي ثباتي مستمر ناشي از انقلاب مشروطيت و جنگ جهاني اول و آثار تاريخي آن، بايد از لحاظ تحولات فكري ايرانيان و تجددطلبي روشنفكران، دوره پراهميتي ارزيابي كرد. مسائل مربوط به سنت و مدرنيسم و ضرورت برپايي جامعه انساني در ايران به طور گسترده در بسياري از روزنامه ها و مجلات آن زمان مانند ملانصرالدين، صوراسرافيل و بهار مطرح شد ( ازغندي، پيشين: 20 ).دوران پهلوي در دو مقطع زماني مورد بررسي قرار مي گيرد. دوره اول مربوط به دوره رضاشاه مي باشد كه از به قدرت رسيدن او در سال 1304 تا شهريور 1320 يعني اشغال ايران و تبعيد رضاشاه به جزيره موريس مي باشد. دوره دوم مربوط به سلطنت محمدرضاشاه از سال 1320 تا بهمن سال 1357 و پيروزي انقلاب اسلامي ايران مي باشد.
در سال هاي سلطنت رضاشاه، عوام و خواص، مدرنيته را عمدتاً در ظواهر آن و اشكال عملي اش جستجو مي كردند و به مبادي فكري آن كمتر توجه داشتند. در عين حال شخص شاه و نخبگان وفادار به او با مظاهر مدرنيته از جمله تساهل، مدارا، تكثر، پايبندي به اصول انتقادي و احترام به فرديّت مخالف بودند.
هم زمان با تلاش هاي دستگاه حكومت براي نوسازي و دگرگوني اجتماعي و برپايي جامعه اي به اصطلاح مدرن از طريق مؤسسات تمدني، مسئله مدرنيته در سال هاي سلطنت محمدرضا شاه به مهم ترين محور مباحث فرهنگي و سياسي تحصيل كردگان و نخبگان سياسي تبديل شده و شديداً از دو جريان فكري، يعني تجدد توده اي و تجدد اسلامي متأثر بود. ( همان: 22 ).
اين دو جريان، غرب را استعمارگر و متجاوز مي دانستند و با جزميت تمام، انديشه هاي رهايي بخش و آزادي خواهانه اروپاييان را انحرافي و شيطاني تلقي مي كردند، در مقابل، شخصيت هايي بودند كه با وجود شناخت از غرب و دستاوردهاي آن و در واقع با پيروي از تمايلات جهان سوم گرايانه و هايدگري اسلامي، با عقل گرايي و اصول دموكراسي غرب درافتاده، بر ضرورت بازگشت به فرهنگ سنتي- اسلامي گذشته به منزله تنها راه حل بحران جامعه تأكيد مي ورزيدند ( اطهري، 1378: 200 ).
2-2-1- تأثيرات مدرنيته بر حجاب در دوره پهلوي
رضاشاه در روز 17 دي ماه 1314 به اتفاق همسر خود و دو دختر بزرگش كه با لباس اروپايي و بدون حجاب به دانشسراي عالي رفته بود تا گواهي نامه فارغ التحصيلان را به دست خود به دانشجويان بدهد، به طور رسمي رفع حجاب از زنان ايراني را اعلام كرد. در اين مراسم، شاه خطاب به دانشجويان و فارغ التحصيلان مي گويد: من بي اندازه خوشحالم، زناني را در اينجا مي بينم كه در نتيجه تحصيل و آموختن دانش، آمده اند وضع و موقعيت حقيقي خود را ببينند و حقوق و منافع خودشان را بفهمند.رضاشاه بعد از اين تاريخ در سال 1315 رسماً دستور به كشف حجاب در ايران داد و دست به اقداماتي در اين خصوص زد. كه مي توان به موارد زير اشاره كرد:
1- محصلان دختر مدارس از داشتن حجاب منع شدند.
2- كليه كارگزاران حكومتي در هر منطقه اي موظف شدند همراه با همسران بدون حجاب خود در مراسم حاضر شوند.
3- افسران ارتش از راه رفتن با زنان باحجاب منع شدند.
4- استانداران و فرمانداران و بخشداران موظف به انعقاد مراسم متعدد و دعوت از روحانيون و افراد صاحب نفوذ به آن مراسم، همراه با زنان بدون حجاب شدند.
5- معلمان مجبور شدند بدون حجاب در كلاس هاي درس حاضر شوند.
6- به نيروهاي شهرباني دستور داده شد كه با توسل به قوه قهريه حجاب را از سر زنان بردارند و حتي داشتن روسري نيز ممنوع شد.
7- كليه وسايل مسافرتي از قبيل قطار و وسايل درون شهري مثل ماشين ها و درشكه ها الزاماً از سواركردن زنان باحجاب خودداري مي نمودند.
8- مأموران، موظف به جلوگيري از حضور زنان باحجاب در اماكن زيارتي و مساجد بودند.
9- از حضور زنان با حجاب در پارك ها، سينماها، تئاترها، هتل ها و ساير مراكز عمومي جلوگيري مي شد ( همان: 10 ).
پس از اين اقدامات، طبيعي بود كه نوع پوشش بانوان نيز به مرور تغيير يابد، به طوري كه پس از كشف حجاب، مانتو از ملبوسات تازه زنان شد و به دنبال آن، پالتو و انواع مدل هاي تابستاني و زمستاني آن نيز رواج يافت. بعدها با گذشت زمان و ورود مدل هاي لباس اروپايي و آمريكايي به تدريج زنان ايراني نيز در نحوه پوشش خود اروپايي تر و آمريكايي تر جلوه نمودند.
با اين وجود در عصر پهلوي دوم، سياست هاي فرهنگي و روش هاي غيرمستقيم در مقابله با حجاب از قبيل ممنوعيت اخذ گواهينامه رانندگي و يا تحقير و توهين هايي كه از طريق دستگاه هاي فرهنگي چون مطبوعات، سينما و تلويزيون صورت مي گرفت، نتوانست اعتقاد و پايبندي زنان مسلمان و دختران جوان تحصيل كرده و دانشگاهي را نسبت به حجاب متزلزل كند ( شجاعي زند، (4) 1385 ).
2-3- بعد از پيروزي انقلاب اسلامي
با استقرار جمهوري اسلامي در ايران نگاه منفي به مدنيت اروپا شكل خصمانه تري به خود گرفت؛ به طوري كه در منازعه سنت و مدرنيسم- و نه مدرنيته- تمام مؤسسات تمدني كه بر پايه ي آرمان هاي آزادي خواهانه و اقدامات نوسازگرايانه سده هاي گذشته و با صرف هزينه هاي سنگين پديد آمده بودند، مغاير با شرع مبين تلقي شده و با رد مدرنيته و تمام آثار و پيامدهاي آن، بر گريز از غرب زدگي، بازگشت صرف به هويت اسلامي و تأسيس نظام سياسي ديني- ولايي تأكيد شد.براي مثال رضا داوري اردكاني، مدرنيته و تمام مؤلفه هاي آن از جمله ليبراليسم، اومانيسم و خردگرايي را به منزله مجموعه اي واحد، با ماهيت و محتواي دين در تضاد مي پندارد و ضمن رد دستاوردهاي بنيادين غرب، معتقد است: چون در مدرنيته، انسان به جاي خدا نشسته و خود را محور و مدار همه چيز قرار داده، بنابراين پديده اي تحميلي و وارداتي در ايران است كه نه تنها بايد آن را شناخت، بلكه درخت تجدد را بايد از ريشه قطع كرد ( داوري اردكاني، 1373: 13 ).
2-3-1- تأثيرات مدرنيته بر حجاب در دوره انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 بنا به ماهيت اسلامي و انقلابي بودنش بي شك تأثيرات عميقي بر نوع پوشش بانوان در ايران داشت؛ زيرا اين انقلاب يك انقلاب اسلامي بود كه در راستاي مبارزه با مظاهر بي ديني و لامذهبي كه تجلي آن را مي توان در نوع پوشش بانوان- به دليل سست شدن اعتقادات ديني- ديد، به وقوع پيوست.بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، بخشنامه اي صادر شد تا در محيط هاي دولتي، بانوان با پوشش اسلامي حاضر شوند و حد و مرز آن هم به لحاظ شكل و فرم تا حدودي معين شد. براي مثال رنگ هاي تيره مثل مشكي، سرمه اي و طوسي ارجحيت يافتند. لزوم رعايت حجاب اسلامي و حفظ شعائر مذهبي در اماكن عمومي تا بدانجا رسيد كه طبق قانون مجازات اسلامي و در تبصره ماده 638 آن قانون، زناني كه بدون حجاب شرعي در معابر و انظار عمومي ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه يا از هزار تا 500 هزار ريال جزاي نقدي محكوم شدند ( قانون مجازات اسلامي، مصوب 1370/9/7 مجمع تشخيص مصلحت نظام ). در اين مرحله، رعايت حجاب از امر خصوصي و شخصي به يك امر اجتماعي و حكومتي تبديل شد. اين امر طبيعي است كه اكثريت مردم خواستار حفظ امنيت اجتماعي و رعايت شئونات اخلاقي در محيط هاي عمومي مي باشند ( شجاعي زند، پيشين ).
طي سال هاي بعد از انقلاب اسلامي درباره حجاب و البته مسئله حجاب مباحث زيادي مطرح شده است. سمينارها، همايش ها، نمايشگاه ها و جشنواره ها گوناگون با عناويني مختلف برگزار شده است و اشخاص صاحب نظر براي مخاطبان باحجاب خود سخنراني كرده اند و از ارزش و اهميت و فضيلت حجاب سخن ها گفته اند ( همان: 20 ).
اما سؤال اصلي در اين حوزه آن است كه اساساً حجاب و نوع پوشش بانوان امري اعتقادي و دروني است و يا حكومتي؟ بر حسب اينكه چگونه و از چه منظري به اين موضوع بنگريم، نتيجه متفاوت مي شود. آيا مركز ديني و دستگاه هاي مذهبي بايد در جهت تقويت باورهاي اعتقادي جامعه تلاش كنند و يا اينكه با سازوكارهاي الزام آور اجتماعي و قانوني بايد در جهت حفظ و رعايت آن بكوشند؟ آيا بايد فرهنگ عمومي جامعه نسبت به اين موضوع اصلاح شود و يا تعزيرات حكومتي بر اساس تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامي اجرا شود؟ انتظار از جامعه چيست؟ حضور چه درصدي از زنان جامعه با چه نوع حجابي مطلوب است؟ آيا در اين زمينه وحدت نظري وجود دارد؟ در پاسخ به اين سؤالات بايد گفت: مسئله حجاب و نوع پوشش بانوان، ريشه در رويارويي صد و پنجاه سال سنت و مدرنيته دارد. در سده اخير بسياري از مجادلات، فرهنگي و اجتماعي، پيرامون مسئله حجاب شكل گرفته است. در دوره رضاشاه، كشف حجاب و ترويج تعريفي خاص از زن، نشانه مدرن شدن و گذار از سنت به شمار مي رفت.
بعد از انقلاب اسلامي نيز تصوير تازه اي از زن در جهتي كاملاً متفاوت از دوره قبل شكل گرفت ( صنعتي، 1371: 69 ). حضور چشمگير و مؤثر زنان در انقلاب اسلامي مسبوق به آفرينش صورت بندي تازه اي از مفهوم زن بود كه هم از مفاهيم بهره مند بود و هم از نظام معاني مدرن. اين الگوي تازه، نه از قيودات سنت رنج مي برد و نه از معضلات ناشي از پيوند با جهان مدرن و بدين ترتيب حس معنوي و اصالت سنت را با حس آزادي و زندگي توأم با انتخاب جهان مدرن درآميخته بود.
3- اهداف تحقيق
با توجه به اينكه از آغاز مطرح شدن مدرنيته در ايران در سطوح مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تحولات به وجود آمده در كشور تحت تأثير آن قرار گرفته اند، با توجه به سؤال اصلي، يعني اينكه مدرنيته چه نقشي در پوشش و حجاب بانوان در ايران داشته است، اهداف تحقيق را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:1- شناسايي نقش مدرنيته در تحولات پوشش و حجاب در ايران.
2- تحليل نقش مدرنيته در نوع پوشش بانوان در سه دوره زماني قبل از پهلوي، پهلوي و انقلاب اسلامي.
3- مقايسه تطبيقي نوع پوشش بانوان در سه مقطع زماني و تأثيرات مدرنيته در آن.
4- روش شناسي تحقيق
به طور كلي متناسب با ماهيت و موضوع تحقيق، روش هاي مختلفي وجود دارد و استفاده از هر يك از روش هاي تحقيق به ماهيت و زمينه تحقيق، فعاليت هاي لازم براي نتيجه گيري و ميزان احساس مسئوليت محقق در مقابل نتايج و اهداف تحقيق بستگي دارد.در اين تحقيق روش كار را بر روي ساختارهاي كيفي مدنظر قرار داده ايم. از حيث روش، در اين تحقيق روش كيفي را مطرح كرده ايم و از حيث هدف، هدف ما در اين تحقيق كاربردي است، زيرا با توجه به گستردگي موضوع تأثير مدرنيسم بر حجاب و نحوه پوشش بانوان در ايران از دوره پيش از پهلوي تاكنون، مي توان از نتايج اين پژوهش بهره برداري نمود و سپس تأثيرات مدرنيسم بر حجاب را مورد بررسي و تحليل قرار داد.
4-1- جامعه و نمونه آماري
در اين تحقيق با توجه به سؤال اصلي، سعي شده است با مطالعه و بررسي تاريخي وضعيت حجاب به تأثير مدرنيته بر آن پرداخته شود. جامعه و نمونه آماري در اين تحقيق با توجه به اينكه حالت مقايسه اي در سه مقطع زماني ( قبل از پهلوي، دوره پهلوي و دوران انقلاب اسلامي ) دارد، كشور ايران مي باشد. با توجه به اين مطلب كه در اين پژوهش از روش ميداني نيز استفاده مي شود، پرسشنامه هاي تحقيق در ميان خبرگاني كه در اين حوزه تخصص دارند، توزيع مي گردد.4-2- روش گردآوري اطلاعات
روش گردآوري اطلاعات در اين تحقيق، روش كتابخانه اي مي باشد و از ابزارهاي زير در جمع آوري اطلاعات به شرح زير استفاده شده است:1- جستجو در اينترنت؛
2- جستجو در كتاب ها و مجلات؛
3- پرسشنامه؛ از پرسشنامه جهت جمع آوري اطلاعات مربوط به وضعيت حجاب و نوع پوشش بانوان استفاده شده است.
4- اسناد و مدارك موجود در سازمان هاي مورد مطالعه؛ از اسناد و مدارك موجود جهت مطالعه تأثير مدرنيته بر نحوه پوشش بانوان استفاده شده است.
4-3- قلمرو تحقيق
قلمرو زماني، مكاني و موضوعي اين تحقيق عبارتند از:الف) قلمرو زماني تحقيق سه مقطع زماني، قبل از پهلوي، پهلوي و بعد از پهلوي ( انقلاب اسلامي ) را شامل مي شود.
ب) قلمرو مكاني اين تحقيق، كشور ايران مي باشد.
ج) از نظر موضوعي كانون اصلي اين تحقيق، نقش مدرنيته بر تحولات پوشش و حجاب بانوان در جامعه ايران مي باشد.
5- چهارچوب نظري
چهارچوب نظري اين تحقيق بر مبناي ديدگاه انديشمنداني چون اميل دروكهايم، ماكس وبر، آنتوني گيدنز، برگر، باومن، آزبورن و سيدجواد طباطبايي مي باشد. در جدول (1) ديدگاه اين انديشمندان درج شده است:جدول شماره 1- چهارچوب نظري تحقيق
تعريف |
نظريه پردازان |
مفهوم عقلانيت را كه از اساسي ترين بحث هاي مدرنيته است مورد بررسي قرار داده است. |
ماكس وبر |
مدرنيته را به شيوه هايي از زندگي يا سازمان اجتماعي مربوط مي داند كه از سده هفدهم به بعد در اروپا پيدا شد و به تدريج نفوذ كم و بيش جهاني يافت. |
آنتوني گيدنز |
مدرنيته را به عنوان مفهومي جامعه شناختي، دربردارنده مفاهيمي همچون صنعتي شدن، دنياگرايي يا غيرديني شدن، بوروكراسي و شهرنشيني مي داند. |
پيتر آزبورن |
وي با استفاده از نقطه نظرات فرويد كه تفوق عقلانيت را موجب سركوب امور غيراخلاقي مي داند، از مقاومت هايي كه در برابر مدرنيته مي شود، ياد مي كند و بر تناقضات دروني تمدن جديد غربي انگشت نهاده و آن را ذاتي مدرنيته مي شمرد. |
زيگموند باومن |
به مدرنيته نه تنها به عنوان امري اقتصادي، سياسي و تكنولوژيكي، بلكه به عنوان پديده اي عميقاً فرهنگي مي نگرد. |
برگر |
به اعتقاد وي در عصر مدرنيته، علم مي تواند راهنماي مطمئني باشد. درجهان مدرن، روشنفكران نقش آشكار و برجسته اي در رهبري و قانون گذاري برعهده دارند و نتيجه منطقي اين امر سازماندهي عقلاني جامعه مي باشد. |
اميل دوركهايم |
مدرنيته آغاز دوره فكري جديدي در غرب است. |
سيدجواد طباطبايي |
6- مدل تحليلي تحقيق
7- فرضيه هاي تحقيق
1- مدرنيته با مطرح كردن مسائلي چون حقوق شهروندي، آزادي و برابري و حقوق يكسان و غيره نوع پوشش و حجاب بانوان در جامعه ايران را تحت تأثير قرار داده است.2- برخي از تبعات منفي مدرنيته مثل از خودبيگانگي، بي هنجاري و لجام گسيختگي در مقاطعي نوع پوشش و حجاب بانوان در ايران را تحت تأثير خود قرار داده است.
3- به دليل ماهيت و نوع انقلاب اسلامي در ايران، عامل مدرنيته و نقش آن در تحولات پوشش و حجاب بانوان با دو مقطع قبل و بعد از پهلوي متفاوت مي باشد.
8- نتيجه گيري
1- همان طور كه از نتايج آزمون فرضيه اول مي توان استنباط كرد: بين مدرنيته كه بيان كننده مسائلي چون حقوق شهروندي، آزادي و برابري و حقوق يكسان مي باشد و نوع پوشش و حجاب بانوان در جامعه ايران، رابطه اي نسبتاً قوي مي توان متصور شد. اولاً 88 درصد از پاسخ دهندگان معتقدند كه ترويج حقوق شهروندي به ميزان زيادي حجاب را تحت تأثير قرار مي دهد و 12 درصد نيز اين تأثير را اندك ارزيابي نمودند. ثانياً از جنبه آزادي، 88 درصد از پاسخ دهندگان معتقدند كه اعتقاد به برابري حقوق زنان با مردان به ميزان زيادي حجاب را تحت تأثير قرار مي دهد و 26 درصد نيز اين تأثير را اندك ارزيابي نمودند. ثالثاً 75 درصد از پاسخ دهندگان معتقدند: قائل شدن به آزادي هاي اجتماعي به ميزان زيادي حجاب را تحت تأثير قرار مي دهد و 25 درصد نيز اين تأثير را اندك ارزيابي نمودند. در نهايت، 68 درصد از پاسخ دهندگان معتقدند: خودبيگانگي ناشي از مدرنيته تأثير زيادي بر نوع حجاب بانوان دارد و 5 درصد نيز مخالف اين نظر مي باشند، 27 درصد نيز اين تأثير را در حد متوسط ارزيابي نمودند. 63 درصد از پاسخ دهندگان نيز معتقدند: لجام گسيختگي ناشي از مدرنيته، تأثير زيادي بر نوع حجاب بانوان دارد و 17 درصد نيز مخالف اين نظر مي باشند و 20 درصد اين تأثير را در حد متوسط ارزيابي كردند.2- همان طور كه از نتايج آزمون فرضيه دوم مي توان استنباط كرد: بين برخي از تبعات منفي مدرنيته نظير ازخود بيگانگي، ناهنجاري و لجام گسيختگي بر نوع پوشش و حجاب بانوان در ايران در مقاطع مختلف رابطه اي نسبتاً قوي وجود دارد. اولاً 76 درصد از پاسخ دهندگان معتقدند كه پذيرش حاكميت عقلانيت فردي به ميزان زيادي حجاب را تحت تأثير قرار مي دهد و 24 درصد نيز اين تأثير را اندك ارزيابي نمودند. ثانياً براي جلوگيري از لجام گسيختگي، داشتن يك هويت مشترك مثل دين اسلام الزامي مي باشد، به طوري كه 96 درصد از پاسخ دهندگان معتقدند: اعتقاد به هويت اسلامي به ميزان زيادي حجاب را تحت تأثير قرار مي دهد و 4 درصد نيز اين تأثير را اندك ارزيابي نمودند.
3- همان طور كه از نتايج آزمون فرضيه سوم مي توان استنباط كرد: بين ماهيت و نوع حكومت در ايران و مدرنيته كه يكي از عوامل تحول پوشش و حجاب بانوان است، رابطه بسيار قوي وجود دارد، به طوري كه كليه سياست هاي آموزشي، تربيتي و در نهايت ايجاد شرايط برابر اقتصادي و حقوق يكسان و آزادي هاي سياسي به نوع و ماهيت حكومت ها برمي گردد.
پينوشتها:
1. استاديار و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي، تهران شرق ( قيام دشت ).
2. كارشناس ارشد رشته مديريت و برنامه ريزي امور فرهنگي
3. http://www.fasleno.com/ archives/ social- progress- and- plannin/00088. php.
4. http:// new. gooya. com/ society/ archives/ 050884. php
1. آزاد، حسن، پشت پرده هاي حرم سرا ( از باستان تا آخر قاجار )، نشر انزلي، 1378.
2. آشوري، داريوش، ما و مدرنيته، تهران: مؤسسه فرهنگي صراط، 1352.
3. ازغندي، عليرضا، تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران ( 57-1320 )، نشر سمت، 1384.
4. اطهري، سيد اسدالله، چالش سنت و مدرنيته در ايران، پايان نامه تحصيلي دوره دكترا، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد علوم و تحقيقات، 1378.
5. افشار كهن، جواد، بازخواني جامعه شناختي سنت گرايي و تجدد طلبي در ايران بين دو انقلاب، تهران: نشر آواي نور، 1384.
6. پارسا، طيبه، تاريخ حجاب ( پوشش زن در گستره ي تاريخ )، قم: انتشارات احسن الحديث، 1378.
7. جهانبگلو، رامين و گودرزي، منصور، موج چهارم، نشر ني، 1384.
8. داوري اردكاني، رضا، رساله در باب سنت و تجدد، تهران: نشر ساقي، 1373.
9. شايگان، داريوش، آسيا در برابر غرب، تهران: انتشارات اميركبير، 1382.
10. شجاعي، زهرا، باز هم مسئله حجاب، 1385:
-http://www.newsGooya.com/Society/archives/.50884.php.
11. صنعتي، مهدخت، هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق، نيمه ديگر، دوره اول، شماره 17، زمستان 1371.
12. طالبوف تبريزي، عبدالرحيم، سياست طالبي، به كوشش رحيم رئيس نيا، محمدعلي علي نيا و علي كاسبي، تهران: علم، 1357.
علاقبند، مهدي، عاملين مدرنيته در ايران، 1374:
http://ww.falseno.com/archives/social-progress-and-planing/000388.php.
منبع مقاله :
صالحي اميري، رضا؛ ( 1390 )، فرهنگ و خانواده، تهران: مجمع تشخيص مصلحت نظام، مركز تحقيقات استراتژيك، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}