بودا در اروپا و امريکا
ترجمه ي: محمدرضا بديعي
آيين بودايي، حداقل در سطح ظاهري، آن چنان گسترده به بخشي از فرهنگ جديد مبدل شده است که تصورش دشوار است، زيرا که تا همين دو قرن پيش، مردم غرب تقريباً هيچ اطلاعي از ماهيت اين آيين نداشتند. اين شناخت درباره ي آيين بودايي تا موقعي که قدرتهاي اروپايي، امپراتوريهاي استعماري شان را در جنوب و جنوب شرقي آسيا مستقر نکرده و در امور ملتهاي آسيايي شرق به دخالت نپرداخته بودند براي غربيان تحقق نيافت، در اينجا بود که توجه آنان به نظامهاي اعتقادي مردمان بومي مغلوب و شکست خورده شروع شد. اما، به طور کلي اين توجه، با ارزش ذاتي نظامهاي اعتقادي مزبور ارتباطي اندک داشت يا اصلاً مرتبط نبود. تقريباً، اين اولين سازمان دهندگان [ حکومت هاي استعماري ]، مذهب را به عنوان وسيله اي براي کنترل اجتماعي، مورد ارزشيابي قرار مي دادند. اما با گذشت زمان، بعضي از اروپاييان به ارزش آيين بودايي و ديگر دينهاي آسيايي دقيقاً پي بردند. در هنگامي که اين عده از اروپاييان به يادگيري زبانهاي باستاني مانند سنسکريت، چيني، ژاپني، و پالي را آغاز نمودند، ديگر پژوهشگران اروپايي هم شروع کردند به تلفيق ساختن آن بخشهايي از اين مذاهب که در نظرشان به مثابه ي يک جهان نو و مسحور کننده ي فکري بود.
اين گروه از پژوهشگران از ميان کارمندان مستعمراتي رتبه ي پايين که بيشتر روزهاي خود را وقف رسيدگي به مشکلات اداري توده ي مردم ساکن در مستعمرات مي کردند، پديد آمد. نظر به اينکه فقط تعداد انگشت شماري اروپايي ديگر بودند که به اين گونه امور تحقيقاتي مي پرداختند، کارمندان مزبور کار پژوهش در فرهنگ محلي را نيز عهده دار مي شدند. يک مثال خوب در ميان اين دسته از کارمندان، مورد تي. دبليو. ريس. ديويدز (1) ( 1843 - 1922 م. ) بود. وي، که از کارمندان امور مستعمراتي در سري لانکا بود، اوقات فراغتش را صرف آموختن زبان پالي، زبان مقدس آيين بودايي تره واده، کرد؛ آنچه او آموخت؛ متحيرش گردانيد. آيين بودايي اي که از مطاوي اين متنهاي مقدس پديدار شد، ( چنين مي نمود که ) همان مذهب خرافاتي اي که احاطه اش کرده بود نبود، بلکه بيشتر فلسفه اي ظريف و دقيق بود که با طنين انديشه ي منطقي و علمي اش، آماده بود تا تفکر اروپايي را تحت الشعاع خود قرار دهد. وي به اندازه اي به پژوهشهايش علاقه مند شد که کانون کتاب پالي را به قصد ويرايش کل آثار معتبر زبان پالي و ترجمه ي آنها به انگليسي بنياد نهاد. اين هدفي است که کانون ( که هنوز نيز فعاليت دارد ) تقريباً به آن رسيده است.
تغيير عمده ي ديگر در روابط بودايي - اروپايي در سال 1879 م. موقعي که سرادوين آرنولد (2)، شعر حماسي مشهورش، نورآسيا (3)، را منتشر کرد، به وقوع پيوست. اين يک بازنويسي جديد از زندگي بودا بود به شعر انگليسي، نه از ديدگاهي آکادميک بلکه ديدگاه از کسي که به ارزش تعاليم بودايي به عنوان بيان مذهبي پي برده بود. بزودي پس از اين، هلن پي. بلاوتسکي (4)، يک روس، و هنري استيل آلکت (5)، يک امريکايي، دو بنيانگذار جنبش مذهبي موسوم به عرفان، براي پژوهش در انديشه ي شرقي به هند و سري لانکا سفر کردند. در سري لانکا، اين دو، در آييني که به طور رسمي آنان را به آيين بودايي مي پذيرفت، شرکت جستند. اگرچه درکشان از آيين بودايي تا اندازه اي منحصر به فرد بود، اين نوکيشان پرشور و شوق بودند.
اما معتقدان به عرفان بر فراز کوه يخ بودند، البته اگر بتوان چنين چيزي گفت. از حدوداً سال 1850 م. به بعد، اروپا و ايالات متحده، به يک دوران بحران مذهبي گام نهادند. به طور روزافزون، روشنفکران و ( آنها که خود را روشنفکر مي پنداشتند ) از آيين مسيحيت احساس ناخشنودي مي کردند. برخي با اين عقيده که کتاب مقدس، يک تصوير کامل و دقيق از بشريت و جهان مادي به دست داده است، موافق نبودند. برخي ديگر با اين ادعاي مسيحيت مبني بر اينکه اختصاص دادن مقداري از ثروت در راه خدا، باعث رستگاري در دنيا و آخرت است، مخالف بودند. بسياري ديگر بسادگي مي خواستند آنچه را خرافه پرستي صرف تصور مي کردند، با يک جهان بيني علمي تر عوض کنند. براي بسياري ديگر نيز، پيدايش « ناگهاني » آيين بودايي در افق روشنفکرانه، به منزله ي پاسخي به وضعيت دشوار آنان بود.
اما اين نخستين آدمهاي پرشور و شوق در اروپا و امريکا، زمينه اي را براي غلط درک کردن آيين بودايي فراهم ساختند. همان طور که ملاحظه شد، آيين بودايي نمي گويد که موجودات قدرتمندتر از انسان وجود ندارند، بلکه اين آيين فقط تأکيد مي کند که تأثيرات اين موجودات محدودند و رستگاري نهايي در جاي ديگر وجود دارد. نخستين هواداران اروپايي و امريکايي گرايش داشتند تا آيين بودايي را به عنوان مکتبي کاملاً الحادي و خودمدار (6) تعبير کنند. بي ترديد، اين قضيه براي بسياري از بوداييان، اگر نه اکثر آنان، چنين نبود. اما شگفتي آور نيست که نخستين نوکيشان آيين بودايي به آيين بودايي تره واده که به نظر مي آيد در آن عناصر « فوق طبيعي » کمترين قاطعيت را دارا باشند، تمايل نشان مي دادند. هنگامي که اروپاييان به طور جدي در اواسط قرن نوزدهم ميلادي درباره ي آيين بودا شروع به تحقيق کردند، بسيار مجذوب نسخه هاي مقدس پالي، اين مکتب از آيين بودايي گرديدند. علت اين امر آن بود که آنان در اين متون باستاني، انديشه ي اروپايي مدرن را به طور مجسم مي ديدند.
همان طور که گفتيم، اين گونه کاربرد آيين بودايي تره واده با کاربرد آن در محيط بومي اش، از بن متفاوت بود. اما در اين ديدگاه اروپايي اوليه، دقيقاً به اندازه ي کافي حقيقت وجود داشت تا آيين بودايي تره واده را براي بسياري از محققان اروپايي و امريکايي که نمي توانستند يک جزء غيردنيوي را در پژوهش معنوي شان بپذيرند، به صورت يک گزينه ي جذاب درآورد. نخستين فرد از ميان اين نوکيشان که عملاً مقدر شده بود تا به کسوت يک راهب بودايي درآيد، آلن بنت (7) ( 1872 - 1925 م. ) بود که در برمه راهب شد. بزودي شماري ديگر از بريتانيايي ها و آلماني هايي که شيفته ي شيوه ي زندگي رهباني شده بودند، از وي تبعيت کردند. اما ديگر مکتبهاي آيين بودايي فقط پس از جنگ جهاني دوم توانستند راه خود را به درون جامعه ي اروپايي و امريکايي باز کنند.
خود جنگ عامل مهم کمک به اين دلبستگي اروپايي و امريکايي براي تجديد حيات آيين بودايي بود. جنگ، اروپايي ها و امريکايي ها را با ديگر کشورهاي بودايي مانند چين و ژاپن مرتبط ساخت. آيين بودايي قبلاً از اين کشورها، يک پل کوچک به هاوايي و وست کست (8) امريکا زده بود. بدبختانه، نژاد پرستي به جدايي اين گونه جوامع مهاجر از روند کلي زندگي امريکايي گرايش داشت؛ همه ي اينها پس از جنگ دگرگون شد.
اولين يورشهاي بزرگ بودايي به امريکاي شمالي، تب ذن بود که سرتاسر امريکا را در سال 1950 م. فرا گرفت. ذن همراه با حضور راهب ژاپني سوين شاکو (9) ( 1859 - 1919 م. ) در مجمع جهاني دينهاي بزرگ، در شيکاگو در سال 1893 م. به آمريکا وارد شده بود. نخستين نشست آن مجمع با شور و شوق ناشر آثار مذهبي، پل کاروس (10) مواجه گشت، راهب ژاپني موافقت کرد يکي از شاگردانش را براي کمک به کاروس همراه با ترجمه ي متنهاي بودايي ذن بفرستد. اين شاگرد که بيشتر عمرش را صرف معرفي ذن به غرب کرد، دي. تي. سوزوکي (11) ( 1870 - 1966 م. ) نام داشت.
ديگر استادان ذن به دنبال سوزوکي در دوره ي پيش از جنگ دوم جهاني به امريکا رفتند، و بزودي گروههاي کوچکي از شاگردان پرشور در پيرامونشان گرد آمدند. اما اين نسل بيتنيک (12) پديد آمده ي پس از جنگ بود که از ذن با تمام وجودش استقبال کرد. نويسندگان وابسته به اين جنبش، مانند جک کرواک (13)، گري سايندر (14) و آلن گينزبرگ (15)، مبلغان دلباخته ي ذن ( حداقل همان طور که افراد مزبور آن را درک مي کردند ) گرديدند. آلن واتس (16) ( 1915 - 1973 م. ) علاقه مند به همه ي اديان، اصول ذن را در اواخر دهه ي 1950 و 1960 م. به حضار فرهيخته ي پرشور جوان ( عمدتاً در کاليفرنيا ) مي آموخت.
اين اقدامهاي اوليه، منجر به هجوم معلمان ذن به درون سرزمين امريکا، در دهه هايي که از پي آمدند، گرديد. اين معلمان مکانهاي آموزشي لازم را به وجود آوردند که در آنها ذن را به سبک قديمي و سختگيرانه ي ژاپني آموزش مي دادند. در حالي که نسل قديمي تر پژوهندگان که سخت تحت تأثير ذن قرار گرفتند آن را به عنوان نوعي مذهب « خودت باش » تلقي کردند، اکنون نيز ذن در امريکا، در نتيجه ي کوششهاي همين موج دوم معلمان، با حالات سنتي مذهب، بيشتر هماهنگ گشته است. در واقع، شماري از امريکاييان به سبب استعداد خاصشان، به عنوان استادان ذن به رسميت شناخته شده اند. حتي مي توان گفت که نوعي ذن جديد، ذن امريکايي، با ارشاد همين استادان در حال پديدار شدن است.
در ضمن نبايد سهم مکتبهاي ذن چيني و کره اي به بوته ي فراموشي سپرده شود. در کاليفرنيا، استاد ذن، همسوان هوا (17) ( 1908 م. ) انجمن بودايي چيني - امريکايي و صومعه ي کوه زرين دهيانا (18) را بنياد نهاد، که در آنها آموزش ذن به صورت بسيار سنتي و بسيار دقيق انجام مي پذيرد. همچنين ديگر معلمان، مانند شنگ ين چنگ (19)، به اشاعه ي تعاليم ذن چيني در سرزمين امريکا سرگرمند. علاوه بر اين، استادان کره اي نظير سون سانيم (20) ( 1927 م. ) مشغول عرضه کردن گنجينه هاي کمتر شناخته شده ي سنت ذن کره اي هستند. سون سانيم در سال 1972 م. مدرسه ي هميشه پرطرفدار کوان آم (21) را ( اين نامگذاري به خاطر کوان اين، بوديساتواي ترحم است ) تأسيس کرد. پيش از وي ساموسونيم (22) در سال 1967 م. در تورنتو، جامعه ي نيلوفر آبي ذن خود را تأسيس کرده بود.
درست همان طور که جنگ جهاني دوم سرآغاز نفوذ ذن را به درون سرزمين امريکا رقم زد، جنگهاي هندوچين نيز در اواخر دهه ي 1960 و 1970 م. سرآغاز يک ارزشيابي جديد را درباره ي آيين بودايي تره واده مشخص کرد. در خلال اين سالها، نيروهاي ارتش امريکا که در ويتنام مشغول خدمت بودند، از تايلند، کشور همسايه، به عنوان جايي براي استراحت و تفريح استفاده مي کردند. در همين جا بود که آنان با آيين بودايي تره واده آشنا شدند. همچنين، حضور رو به افزايش امريکاييان در جنوب شرقي آسيا، منجر به اعزام شمار بيشتري از داوطلبان سپاه صلح به کشورهاي با ثبات تر در منطقه شد. همه ي اينها به يک آگاهي بسيار زياد درباره ي تره واده منتج گشت.
افزون بر اين در همين سالها، برخي اشخاص مانند استادان امريکايي مراقبه، جک کورنفيلد (23) و جوئل گلتشتين (24)، به کشورهاي مزبور، و به سري لانکا، براي پژوهش و حتي به کسوت راهبان درآمدن در زير نظر استادان بزرگ تره واده اي معاصر، نظير آجاهن چاه (25) در تايلند و تاونگ پولوساياداو (26) در برمه رهسپار گرديدند. سرانجام، بسياري از آنان به اروپا و امريکا - خواه براي از سرگيري زندگي غيرروحاني، خواه براي تعليم دادن در کسوت راهبان - بازگشتند. اما آيين بودايي تره واده اي که توسط اين افراد آموخته مي شد، تا اندازه اي از لحاظ ماهيت با آيين آن کشورهايي که اينان در آنها آموزش ديده بودند، متفاوت بود. در آن کشورها، افراد غيرروحاني، به طور کلي، به مراقبه - که راهبان به آن مي پرداختند - نمي پرداختند. اما در امريکا و اروپا، پرداختن به مراقبه به صورت فعاليت مذهبي اصلي، هم براي راهبان و هم براي افراد غيرروحاني، درآمد.
از سوي ديگر، بسياري از فعاليتهاي غيرروحاني سنتي مرتبط با آيين بودايي تره واده که در سرزمينهاي بومي اين آيين معمول بود، در ميان اروپاييان و امريکاييان معمول نشدند. اکثر مردماني که به سوي آيين بودايي تره واده جلب مي شدند، غالباً آدمهايي بودند که از مذهب سنتي، بويژه جنبه هاي سازماني و فوق طبيعي آن، احساس راحتي نمي کردند. همان طور که در اوايل قرن نوزدهم ميلادي معمول شده بود، اين امر حاصل برداشتي بود از آيين بودايي تره واده به عنوان يک فلسفه ي « الحادي » و « علمي »، تا يک مذهب به مفهوم سنتي کلمه، که براي اين گروه جديد از پيروان داراي جذابيت بود. درنتيجه، بسياري از جنبه هاي آيين بودايي تره واده از سوي اين دسته از پيروان مورد تقليد قرار نگرفت.
اما از ديدگاه بسياري از مردم، اعمال مراقبه اي سخت و جدي گونه هاي مختلف ذن و تره واده جذاب و گيرا نبودند. اين افراد در جست و جوي آيين بودايي پرشورتري بودند تا اين دو سنت پيشنهاد شده. براي اين افراد، پاسخ جست و جويشان براي يافتن مذهب دلخواه، عبارت بود از مفهوم غيرروحاني در آيين بودايي واجره يانه. اين شکل از حالت بودايي، از ناشناخته ترين مکتبهاي بودايي بود که پس از همه ي مکتبهاي ديگر به غرب رسيد. آيين بودايي واجره يانه که در سرزمين بومي اش، تبّت، به منزوي بودن رضايت داده بود، اگر فاجعه ي ملي اي که در سال 1950 م. اتفاق افتاد، نبود، ممکن بود ارزش و اعتبارش از ديد بيگانگان پنهان بماند.
درست از همان آغاز، راهباني که تبّت را به سوي هند ترک گفته بودند، با مشکلي توانفرسا مواجه شدند. چيني ها به شکلي روشمند به تخريب کردن کل فرهنگ مذهبي آنان پرداختند. در اين ميان، گزارشهاي هراس آوري به دست مي رسيد، که متأسفانه همه ي آنها صحت داشت. در اين گزارشها گفته مي شد، صومعه ها را سوزاندند، راهبان را شکنجه دادند و کشتند، و آثار نفيس هنري را نابود کردند. اين گونه فعاليتهاي تخريبي در اواخر دهه ي 1960 م. در دوران انقلاب فرهنگي چين شدت بيشتري يافت. راهبان تبّتي نياز داشتند براي حفظ سنت فرهنگي شان راهي پيدا کنند. پيدا کردن جانشين براي شمار راهباني که ناپديد گشته بودند، مشکل اساسي نبود؛ مطلب عمده اين بود که چگونه مي توان از همين راهباني که اکنون صومعه هاي بزرگ و اموالشان را در تبّت از دست داده بودند حمايت کرد؟ و براي بازگرداندن کتابهاي مقدسشان، که برخي از آنها در سنت تبّتي منحصر به فرد بودند، چه کار مي شد انجام داد؟ تبّتي ها زود دريافتند که پاسخ پرسششان در غرب است.
از اين رو در دهه ي 1960 م. راهبان تبّتي در غرب به تعليم دادن آيين خود پرداختند. يکي از مشهورترين افراد در ميان اين نخستين هيئتهاي تبليغي چوگيام ترونگپا (27) ( 1939 - 1987 م. ) يک تولکوي وابسته به نظام کاگيو بود. وي نخستين گنپا (28) ي تبّتي ( صومعه ) را در خارج از آسيا داير کرد - ساميه لينگ (29)، در دمفريس شاير، اسکاتلند در 1967. از اين آغاز فقيرانه، ترونگپا سازمان گسترده ي واجرادهاتو (30) را به وجود آورد و آن را وقف ترويج آيين بودايي تبّتي کاگيو در غرب کرد. او پس از يک سانحه ي سخت رانندگي که به واسطه ي آن هيچ گاه کاملاً بهبود نيافت، ازدواج کرد و بريتانيا را به قصد ايالات متحده ترک کرد. پرشاگردترين مدرسه ي گلوگپا [ کلاههاي زرد ] در اعزام معلمان پيشتاز به اروپا و امريکا تا اندازه اي کندتر عمل کرد. اولين دسته از معلمان اين مدرسه براي ياري رساندن به شاگردان عبارت بودند از توبتن يشه (31) ( 1935 - 1984 م. ) و شاگردش زوپا ريمپچ (32) ( 1946 م. ) که بنياد حفظ سنت ماهايانا را در سال 1971 م. و مؤسسه ي ويزدم پابليکيشن (33) يک مؤسسه انتشاراتي بسيار مشهور را که در حال حاضر در شهر بُستُن مشغول به کار است، تأسيس کردند.
اما در ايالت متحد بود که آيين بودايي تبّتي واقعاً شکوفا شد. در سال 1951 م. گروهي از کلميک (34) ها پس از جنگ جهاني از سرزمين خود که در آن موقع يکي از متعلقات روسيه بود گريختند، و در امريکا به آنان اجازه داده شد تا در نيوجرسي سکونت اختيار کنند. از آنجا که کلميک ها قرنهاي متمادي از پيروان آيين بودايي تبّتي بودند، اولين معبد بودايي تبّتي در امريکا ساخته شد، که مسئوليت آن را راهب گلوگپا گشه و نگال (35) ( 1901 - 1983 م. ) عهده دار شد. اين امر به نخستين آموزش رسمي [ زبان ] تبّتي و آيين بودايي تبّتي منجر شد و اين در زماني، سال 1967 م. بود که شاگرد گشه و نگال و گشه سوپا (36) ( 1923 م. ) از سوي بوداشناس بزرگ کانادايي ريچارد رابينسن (37) دعوت شده بود تا به دانشکده ي تازه تأسيس برنامه ي پژوهشهاي بودايي در دانشگاه ويسکانسن (38) ملحق شود. گشه سويا، به نوبت، ترتيبي براي آمدن دالايي لاما به ايالت متحد در سال 1981 م. داد، و در همين سال دالايي لاما مسئوليت پاگشايي کالاچاکرا را که گفته شده است نزديک به 12000 نفر در آن شرکت جسته اند، به عهده گرفت.
در سال 1970 م. چوگيام ترونگپا، خسته از اختلافات داخلي مداوم در سازمان اروپايي اش، به ايالات متحده مهاجرت نمود. وي در بلدر و کلرادو، يک سازمان جديد واجرادهاتو بنياد نهاد. او به عنوان سرپرست اين سازمان با کمک شاگرد امريکايي اش اسل تندزين (39) ( 1945 - 1990 م. ) که سبک زندگي هرزه و بي بندوبار وي و به دنبال آن، مرگش به دليل بيماري ايدز، بر خطرهاي فرمانبرداري بي چون و چرا از گورو [ معلم روحاني ] که سنت آيين بودايي تبّتي را آموزش مي دهد، تأکيد کرد. يکي از افرادي که در روش خويش، درست آيين تر عمل مي کرد استاد گلوگپا کالو رينپچ (40) ( 1905 - 1989 م. ) بود که شخصيت مقدس وار و نگرش سنتي سختگيرانه اش براي آموزش آيين بودايي تبّتي، باعث شد اولين گروه صحيحاً آموزش ديده ي راهبان واجره يانه ي غربي که براي اداره کردن نهادهاي آموزشي وابسته به خود از شايستگي لازم برخوردار بودند، به وجود آيد.
همچنين در امريکا آيين بودايي تبّتي نينگ ما (41) جان تازه اي پيدا کرد. در سال 1969 م. تارتنگ تولکو (42) مؤسسه ي نينگ ما تبّتي را در برکلي و کاليفرنيا، بنياد نهاد. بزودي معلمان برجسته ي ديگر اين مکتب، از جمله سرپرست والامقامش دو جم رينپچ (43) ( 1904 - 1987 ) از او تبعيت کردند. يکي از برنامه هاي عمده ي تارتنگ تولکو ويرايش و چاپ مجموعه ي مفصل منتهاي نينگ ما بود - هدفي که هم اکنون بخوبي در حال تکميل شدن است - اين، پا به پاي کارهاي مشابه بزرگ ديگر مانند ويزدم پاپليکيشن، تضمين مي کند که سنت معنوي بسيار غني آيين بودايي تبّتي براي نسلهاي آينده محفوظ خواهد ماند.
سرانجام، مطلبي بايد درباره ي آينده ي آيين بودايي سرزمين پاک گفته شود. اين مکتب از آيين بودايي، از اواسط قرن نوزدهم ميلادي هنگامي که کارگران چيني و ژاپني براي کار در راه آهن و مزارع نيشکر هاوايي به ايالات متحده آورده شدند، بخشي از صحنه ي زندگي امريکايي بوده است. با گذشت سالها، اين مکتب نشانهاي رسمي يادبود بسيار از مسيحيت پروتستان، نه تنها در غرب بلکه در خاستگاه اصلي اش شرق، دريافت کرده است. روي هم رفته، مکتب مزبور در جامعه ي آسيايي باقي مانده است. بيشتر غيرآسيايي هايي که مجذوب آيين بودايي گرديده اند به علت فرق بنيادين پيام اصلي اين آيين از مسيحيت و يهوديت بوده است. آيين بودايي سرزمين پاک، با بسياري از شباهتهاي آشکارش با اين سنتها، به نظر نمي آيد در مقايسه با شکلهاي غيربومي آيين بودايي از جذابيت بيشتري برخوردار باشد. با اين همه، پيروان سنتي اين مکتب همچنان بسيارند - بويژه مکتب ژاپني جودوشين - شو (44) با عنوان کليساهاي بودايي امريکا ( تأسيس 1899 م. ).
پينوشتها:
1- T. W. Rhys - Davids
2- Sir Edwin Arnold
3- The Light of Asia
4- Helen P. Blavatsky
5- Henry Steele Olcott
6- Self - oriented
7- Allen Bennett
8- West Coust
9- Soyen Shaku
10- Poul Carus
11- D. T. Suzuki
12- Beatnik
13- Jack Kerouac
14- Gary Snyder
15- Allan Ginsbery
16- Alan Watts
17- Hsuan Hua
18- Gold Mountain Dhyana
19- Sheng Yen Chang
20- Soen Sa Nim
21- Kwan Um
22- Samu Sunim
23- Jack Kornfield
24- Joel Goldstein
25- Ajahn Chah
26- Taungpulu Sayadaw
27- Chogyam Trungpa
28- Gonpa
29- Samye Ling
30- Vajradhatu
31- Thubten Yeshe
32- Zopa Rimpoche
33- Wisdom Publicutions
34- Kalmyks
35- Geshe Wangal
36- Geshe Sopa
37- Richard Robinson
38- University of Wisconsin
39- Osel Tendzin
40- Kalu Rinpoche
41- Nyingma
42-Tarthang Tulku
43- Dudjom Rinpoche
44- Jodo shin - shu
هوکينز، بردلي؛ (1392)، آيين بودا، ترجمه ي محمدرضا بديعي، تهران: نشر اميرکبير، چاپ پنجم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}