آيين بودايي در قرن بيست و يکم
نوش کهن در ميناي نو
آيين بودايي با ديگر مذاهب از لحاظ رويارويي با تعارضهاي جهان مدرن و فرصتهاي مناسب فرقي ندارد. قرن بيستم ميلادي با آيين بودايي به مهرباني رفتار نکرد. نواحي بزرگ جهان بودايي درنتيجه ي دگرگونيهاي سياسي و اجتماعي نابود گرديدند.
نويسنده: بردلي هوکينز
ترجمه ي: محمدرضا بديعي
ترجمه ي: محمدرضا بديعي
آيين بودايي در قرن بيست و يکم
رويارويي با تعارضهاي يک جهان در حال تغيير
آيين بودايي با ديگر مذاهب از لحاظ رويارويي با تعارضهاي جهان مدرن و فرصتهاي مناسب فرقي ندارد. قرن بيستم ميلادي با آيين بودايي به مهرباني رفتار نکرد. نواحي بزرگ جهان بودايي درنتيجه ي دگرگونيهاي سياسي و اجتماعي نابود گرديدند. يک مثال درخور در اين خصوص، چين است. سرزميني که زماني در آن آيين بودايي متداول بود، پس از به قدرت رسيدن کمونيست ها، آيين بودايي ( و همه ي اديان ديگر ) به شکلي روشمند سرکوب شدند، به طوري که اکنون پي بردن به آمار بودايياني که همچنان در اين کشور بسيار وسيع باقي مانده اند دشوار است. همان طور که در صفحات قبل ملاحظه شد، کمونيست ها بيزاري شان را از آيين بودايي در تبّت در سال 1951 م. نشان دادند و در آنجا کوشيدند تا آيين بودايي را، غالباً با وسايل فوق العاده خشن، متلاشي کنند. همين طور در دوران فجايع هولناک خمرهاي سرخ در کامبوج در فاصله ي سالهاي 1975 و 1979 م. عملاً به طور کامل نظام رهبانيت بودايي همراه با تقريباً نصف کل جمعيت اين کشور بودايي تره واده اي نابود گشت. بسياري حدس مي زنند که در پايان اين دوره، از ميان 80000 راهب، فقط چند صد نفر توانستند زنده بمانند. در چين، کامبوج، و تبّت، معبدها تخريب گشتند، کتابهاي مقدس به آتش کشيده شدند، و آثار ارزشمند هنر بودايي به مزايده گذاشته شدند و با بالاترين قيمت به فروش رسيدند.اگرچه اين تلاش آشکار براي نابودي آيين بودايي وحشتناک بوده است، اما به وسيله ي يک يورش هماهنگ تر و دقيق تر به مذهب تحت الشعاع قرار گرفته است. اين امر به واسطه ي فرهنگ غربي اتفاق افتاده است . اصول مصرف گرايي فرهنگ غربي، با قاچاق وارد کردن آن به وسيله ي ميکي مووس و مايکل جکسن، از بن با ارزشهاي فرهنگ بودايي که سادگي، آرامش خيال، و اجتناب ورزيدن از تملک پي در پي کالا را اندرز مي دهد، در تضاد است. اما رهاورد فرهنگ استعماري کوکاکولايي غرب براي کشورهاي آسيايي عبارت بوده است از غرقه کردن اين کشورها در راک ويدئوها، نايت کلاب هاي غربي، و کالاهاي مصرفي الکترونيک گران قيمت، بي ترديد اين چيزها به خودي خود بد نيستند، اما با ارزشهاي سنتي بودايي، سادگي و آزادي از قيد تعلقات مادي، هماهنگي و سازگاري ندارند.
غربي ها اين کار را به وسيله ي عوض کردن کمال مطلوبهاي بودايي با تصور خاص خودشان از ماهيت سعادت انساني، از قبيل در پي « بنجل » (1) رفتن انجام مي دهند: با انديشه اي که يک فيلسوف به طور طنزآميز اظهار داشته است، که « آن شخص که با بيشترين بازيچه ها مي ميرد، مي برد. » همراه با اين گونه ارزشهاي فرهنگي، جهان بيني اي که آنان را مورد حمايت قرار مي دهند، مي آيد. اين جهان بيني علمي غربي، با اهميت ندادن به ارزشهاي مذهبي و تأکيدهايش بر ماديت آني و زودگذر، تأثيري قوي بر بسياري از طبقات تحصيل کرده ي کشورهاي بودايي گذاشته است. اين گروههاي تحصيل کرده در بسياري از موارد آيين بودايي را مردود دانسته، و آن را با خرافه پرستيهاي کشاورزان روستايي يکسان شمرده اند.
بنابراين از اينکه آيين بودايي، مانند بسياري از مذاهب گذشته، نابود شود، نبايد ترسيد؟ پاسخ اين است که چنين اتفاقي نامحتمل است. در طي قرنها، آيين بودايي خود را در برابر شرايط فرهنگي تازه، بسيار انعطاف پذير نشان داده است. همان طور که قبلاً ملاحظه شد، اين آيين از خاستگاه اصلي اش هند، در سراسر بيشتر نقاط آسيا اشاعه پيدا کرد، و در برخورد با فرهنگها و زبانهاي تازه وارد مقاومت کرد. به مرور زمان، آيين مزبور به صورت جزء مکمل اين فرهنگها درآمد. حتي اکنون نيز، اين آيين در حال تحول و جرح و تعديل است. آيين بودايي که همراه با پيش زمينه ي فرهنگهاي مختلف آسيايي به امريکا و اروپا آمده است، دوباره مورد تعبير و تفسير قرار گرفته و مجدداً احيا شده است، به طوري که اکنون دارد منحصراً به صورت جزئي از فرهنگهاي امريکايي و اروپايي درمي آيد.
همچنين، آيين بودايي دارد خود را با محيط در حال تغيير سرزمين بومي اش نيز وفق مي دهد. نظر به اينکه سالهاي متمادي، آيين بودايي به عنوان چيزي جدا از جريان عادي جامعه ي غيرمذهبي تلقي گرديده بود، گروههاي بودايي که مهمترين موضوع مورد علاقه شان معطوف به مسائل غيرمذهبي است، اکنون دارند به طور ناگهاني در جامعه تشکل پيدا مي کنند. يک نمونه ي خوب از اين وضعيت اخيراً در تايلند اتفاق افتاد. تايلندي ها دارند اقتصاد خود را از اقتصاد کشاورزي به يک اقتصاد عمدتاً صنعتي تبديل مي کنند. بدبختانه، همان طور که تجربه ي اروپايي در دوران انقلاب صنعتي به مردمان غرب نشان داد، اين تغيير و تحول اغلب به بهاي جان شمار کثيري از افراد انساني تمام شده است. تايلند اين موضوع را دريافته است. يک مثال جدي استثنايي در اين مورد دشواريهاي مربوط به بوم شناختي است که اکنون اين کشور با آن رو به روست. درختان بخشهاي وسيعي از جنگلهاي اين سرزمين را براي چوبي که مورد تقاضاي کارخانه هاي فراوده هاي چوبي در ژاپن و جاهايي ديگر است، قطع کرده اند. اين امر، به نوبه ي خود، به دشواريهاي ديگري از قبيل فرسايش خاک منتج گرديده است. براي مقابله با اين وضع، گروههاي بودايي با سرپرستي راهبان درباره ي مسائل مربوط به محيط زيست که از صنعتي کردن سريع کشور ناشي شده اند، به سخنراني مي پردازند. اين گروهها، با استفاده از روشهاي عاري از خشونت، اما ابداعي، مانند تقديس درختان ( حتي تايلندي هاي اروپايي مآب همچنان سانگه را محترم مي شمارند و يک درخت " تقديس شده " را قطع نمي کنند )، پيوسته با مقامهاي قانوني براي استفاده ي بهينه از منابع طبيعي بر مبناي احترام به ارزشهاي بودايي در مورد حفظ سلامتي کل موجودات زنده بحث و مذاکره مي کنند.
در سري لانکا، نهادهاي رهباني به طور روزافزون در امور بهداشتي و ديگر مسائل مربوط به بسياري از روستاهاي کوچک که سرتاسر اين جزيره را نقطه چين کرده اند، شرکت مي جويند.
بسياري از راهبان، که به طور سنتي وقت خود را صرفاً وقف تعليم و تبليغ مي کنند، اکنون در اموري که بيشتر جنبه ي دنيوي دارند، شرکت مي جويند. دو نمونه ي خوب از اين مشارکت عبارتند از حکيم محترم والگوواگودا ويمالا بودهو ترو (2)، از صومعه ي سري واردهانارمايا (3)، مداگاما دهام ماناندا (4) ي محترم از صومعه ي آسگيري ماهاويهارا (5) در کاندي.
حکيم ويمالابودهو عضو عالي مقام شوراي کليساي بودايي در سري لانکاست، اما دلبستگيهايش از امور صرفاً روحاني فراتر مي رود. يکي از برنامه هايي که وي به طور مؤثر به حمايت از آن برخاسته بود، برنامه ي مشترکي بود با نهادهاي بودايي ژاپن براي مبارزه با بيماريهاي چشم در مناطق روستايي. اين بيماريها، که اگر بدون مداوا به حال خود رها شود باعث کوري مي گردند، همواره يکي از مشکلات آب و هواي استوايي مرطوب جزيره بوده است. درمان اين بيماريها، که مستلزم مصرف ساده ي پماد آنتي بيوتيک است، در حالي که نسبتاً ارزان تمام مي شود همچنان فراتر از قدرت خريد يک کشاورز متوسط فقير است، حتي اگر او از فوت و فن معالجه ي بيماري خود آگاه باشد. به واسطه ي سخاوت بودايي هاي ژاپني، اين گونه پمادها به سري لانکا ارسال مي شوند و در ميان روستاها توزيع مي گردند.
و اين نمونه ي پيکار فرد بودايي با مشکلات دنياي معاصر در سري لانکا نيست. دهام مانانداي محترم، مظهر تحولي است که سرتاسر سانگه ي بودايي را در بر مي گيرد. دهام مانانداي محترم، يک مرد جوان با تحصيلات کافي، به ماندن در سري لانکا قانع نبود و از اين رو به تايوان براي تجربه کردن آيين بودايي در آن محيط سفر کرد. وي، در بازگشت به سري لانکا، با مردم غيرروحاني در مورد مسائل مختلف اجتماعي شروع به کار کرد. وي به طور کلي نماد يک تحول نظري در ميان نسل جوانتر راهبان بودايي است، بدين معني که آيين بودايي مي خواهد با جهان مراوده داشته باشد، نه اينکه از آن رخ برتابد؛ در عين حال، اين تحول نظري را به خبرگان مذهبي منحصر نکرده اند. در سري لانکا جنبش سروادايا (6)، از سوي افراد غيرروحاني بودايي براي پرداختن به مشکلات وابسته به اقتصاد اجتماعي موجود در روستاها تشکل پيدا کرد. تمام اينها خبر از روزي نو در وابستگي آيين بودايي به محيطش در اين جامعه ي باستاني مي دهد.
اين جهت يابي مجدد آيين بودايي صرفاً در کشورهايي که به طور سنتي بودايي هستند، اتفاق نمي افتد. در ايالات متحده، معلمان بودايي و اشخاص غيرروحاني در بسياري از موارد مربوط به مسائل اجتماعي نفوذي متقاعد کننده دارند. يک مثال مناسب از اين مورد، طرز کار بودايي در برخورد با بيماران مبتلا به ايدز است. هنگامي که بيماري همه گير ايدز براي نخستين بار در عرصه ي زندگي امريکايي ناگهان پديدار شد، چنين به نظر مي رسيد که اين بيماري تقريباً منحصربه مردان همجنس گراست. از آنجا که رفتار همجنس گرايانه از سوي مسيحيت سنتي محکوم شناخته شده بود و از اين رو از سوي بيشتر مردم امريکا به طور بدي درک و تلقي مي شد، بيماران ايدز اغلب از کمک پرستاران مذهبي سنتي محروم مي ماندند. افزون بر اين، همين که اين بيماري همه گير در ميان معتاداني که مواد مخدر را با سرنگ به خود تزريق مي کردند شيوع پيدا کرد، اين ارتباط کليشه اي بين « گناه » و ايدز با شدتي بيشتر رايج گرديد.
در ميان نخستين گروههاي مذهبي که به مقابله با اين گرايش رايج برخاستند، بوداييان امريکايي بودند. چون آيين بودايي، روي هم رفته، مفهوم گناه را در بر ندارد و همجنس گرايي را في نفسه محکوم نکرده است، ايدز را به عنوان يک بيماري شرم آور و در خور مجازات تلقي نکرد. بلکه، اين را نيز درست مانند يک نمونه ي ديگر از ماهيت رنج آور هستي به شمار آورد، و کساني را که از آن در رنجند، در شمار همنوعاني دانست که نيازمند رفتاري ترحم آميزند. بنابراين، پزشکان بودايي، خواه همجنس گرا خواه غيرهمجنس گرا، در صف مقدم کمک به بيماران ايدز قرار داشتند. بديهي است، پرداختن به اين گونه کارها، همراه با ديگر فعاليتهاي مشابه، از قبيل کمک به بي خانمانها، باعث افزايش شهرت بسيار براي اين آيين در ايالات متحده و اروپا گرديد.
پيام جاوداني بودا
آن عواملي که به تداوم جاذبه ي آيين بودايي کمک مي کنند، کدامند، بويژه از همه بيشتر آن دسته که موجب جاذبه ي روزافزونش در ميان اروپاييان و امريکاييان شده اند؟ ساده ترين پاسخ در اين واقعيت پنهان است که مسائلي که نخستين بار آيين بودايي در حدود 2500 سال پيش به آنها پرداخت، همچنان تا به امروز کم يا بيش بدون تغيير با ما هستنند. مردم هنوز هم مي پرسند ماهيت زندگي و معني نهايي آن چيست. هنوز هم حيرانند که چرا آدم خوب رنج مي کشد و آدم بد بدون مجازات به راه خود مي رود. هنوز هم از نيروهاي شکست ناپذير طبيعت و ارتباطشان با هستي انسان احساس شگفتي مي کنند. از نظر بسياري از اين پژوهندگان، تحليل بودايي، واقعيت و برنامه ي عملي اش براي نيل به تفوق در برابر رنجهاي زندگي بشري، از جاذبه اي بسيار برخوردارند. اما ساير مذاهب هم، از جمله اسلام، مسيحيت، و هندوئيسم، درباره ي اين پرسشها پاسخهايي پيشنهاد مي کنند. اما چه چيزي در آيين بودايي منحصر به فرد است؟يکي از ويژگي هاي آيين بودايي که براي بسياري از مردم، بخصوص کساني که در محيط علمي جامعه ي غربي پرورش يافته اند، جذاب است اين است که آيين بودايي، از انديشه ي « ماوراء الطبيعه »، شکافي بين اين دنيا و يک واقعيت نامرئي کلاً متفاوت، اعراض کرد. بودايي مي گويد، کيهان يک منظومه ي عظيم فرآيندهاست، نه اشيا.
از نظر بودايي، هيچ کس نمي تواند قوانين انعطاف ناپذير علت و معلول را بيشتر از کسي که مي تواند براي الغاي قانون ثقل اميدوار باشد، تغيير دهد. چنين ديدگاهي براي ذهن غربي اي که بر مبناي اصول علمي پرورش يافته است، فوق العاده جذاب است. در حالي که ساير مذاهب به يک مفهوم اثبات نشده ( و شايد اثبات ناپذير ) از يک خداي اعلي متکي اند، آيين بودايي از اتکا به چنين مفهومي بي نياز است. به علاوه، به نظر مي رسد فرضهاي بودايي به آساني بيشتر از قوانين عموماً پذيرفته شده ي فيزيک ناشي مي شدند - قوانيني که به نظر مي آيد به طور روزافزون بسياري از استدلالهاي بودايي را درباره ي ماهيت کيهان تأييد مي کنند - تا از فرضهاي مبتني بر خداشناسي. از بسياري جهات، به نظر مي آيد اصول بودايي، نظير علت و معلول، صرفاً قوانين فيزيکي داراي کاربرد در حوزه ي متافيزيکي باشند. بدين سان براي شمار کثيري از مردم، آيين بودايي يک گزينه ي مذهبي فوق العاده خوشايند است زيرا اين آيين بسيار « غيرمذهبي » است - فاقد بسياري از ويژگيهايي است که غربي ها براي دين ضروري مي دانند، مثل متکي بودن آن به يک خداي اعلا.
دليل ديگري که باعث شده است تا آيين بودايي محبوبيتش را حفظ کند اين است که به حالات فردي بيشتر از حالات گروهي مذهبي بودن، گرايش دارد. در ميان مذاهب غربي، اصل اعمال مذهبي به متحقق شدن اين اعمال در جامعه تعريف شده است. فردي که معتقد به دين مسيحي يا يهودي است همراه با ساير همکيشان خود در مراسم نيايش هفتگي شرکت مي کند. از سوي ديگر، آيين بودايي فعاليت مذهبي را متشکل از اعمال خصوصي مي داند. البته فرد از فرصتهايي براي شرکت جستن و تسلي يافتن در جامعه ي همکيشان خود برخوردار است، اما وي مي تواند بدون مواجه شدن با يک همکيش ديگر، بتنهايي يک بودايي خوب به شمار آيد؛ اين اعمال باطني فرد است که اهميت دارد.
در جامعه هاي فوق العاده فردگراي اروپا و امريکا، اين امر يک امتياز مشخص است، بخصوص از آنجايي که اضافه وقت شخص و دوره هاي موسمي باشکوه مناسکي که جزو علايم مشخصه ي يهوديت و مسيحيتند ايجاب مي کنند، بوداييان با حرکت کُند جامعه هاي کشاورزي هماهنگي داشتند، در دنياي صنعتي در 24 ساعت شبانه روز، و در هفت روز هفته بندرت در مناسک جمعي شرکت مي جويند.
از اين گذشته فرد مي تواند کم يا زياد، آن طور که صلاح مي داند، مناسک مذهبي را برگزار کند. در حالي که قسمت عمده ي فعاليت مذهبي در محدوده ي متن مناسک رسمي صورت مي گيرد، بوداييان مي توانند به مذهبشان بدون هيچ گونه توسلي به مناسک، هر طور که مي پسندند به نيايش بپردازند ( گر پچه شماري اندک در يک کشور نسبتاً بودايي مي توانند هر طور که صلاح مي دانند، نيايش کنند ). از سوي ديگر، کساني که مي خواهند عمل مراقبه شان را با مناسک رسمي بيشتري تأييد کنند به آساني مي توانند چنين کنند. يک سبک ديگر از مناسک وجود دارد که با تمام سليقه ها در آيين بودايي جور درمي آيد، اين سبک ميان اعمال نسبتاً افراطي سخت و شاق تره واده تا اعمال متکلف و پيچيده ي آيين بودايي تبّتي در نوسان است.
ارزش قايل شدن براي فرد در آيين بودايي در ساير موارد نيز نقش دارد. آيين بودايي در حد بسيار زيادي فاقد تعصب نهادي شده اي است که در ديگر مذاهب وجود دارد. از اين رو، مردم متعلق به نژادها، جنسيتها، تمايلات جنسي، و داراي سبکهاي زندگي مختلف در آيين بودايي يک فضاي قابل تحمل پيدا مي کنند که در ساير مذاهب غربي نمي توانند آن را پيدا کنند. اين معنايش آن نيست که آيين بودايي بکلي از قيد تعصباتي که بر ساير اديان حاکمند، آزاد است - وجود چنين تعصباتي را منازعات کنوني در سري لانکا به اندازه ي کافي اثبات مي کند - بلکه معنايش آن است که از لحاظ کتبي و عرفي مجوزي براي چنين تعصباتي در دست نيست، و در واقع، بيشتر محکوميتهايي که در کتابهاي مقدس براي انجام دادن اين گونه رفتارهاي تعصب آميز مندرج است، در اين آيين وجود ندارد. هيچ بودايي نمي تواند درباره ي اصول شرعي ساير مذاهب به نحوي موهن اظهارنظر کند، در واقع در اين مورد کاملاً برعکس رفتار مي کند.
ويژگي ديگر جذاب بودايي، تاريخ استفاده ي طولاني اش از زبان مادري روزمره است تا استفاده از يک زبان مقدس که فقط چند تن از خبرگان آن را درک مي کنند. اين معنايش آن است که کتابهاي مقدس مربوط به اين آيين براي همه ي پيروانش جهت تحقيق و اظهارنظر به آساني قابل دسترسي است. اين به آن معنا نيست که کتابهاي مقدس بودايي همگي داراي کيفيت يا اهميت يکساني هستند، بلکه به اين معناست که زبان مذهبي ممتازي در آيين بودايي وجود ندارد. کتاب هاي مقدس در ترجمه نيز کاملاً از همان شکوه و ابهت خود در زبانهاي اصلي برخوردارند. افزون بر اين، فقدان يک مقام روحاني ميانجي گري کننده، به اين معناست که هر فرد بودايي از استعدادي يکسان براي نيل به درک واقعيت نهايي بدون احتياج به وابستگي به فردي ديگر بهره مند است.
اما شايد بزرگترين توان آيين بودايي، تعهدش در قبال صلح باشد. در عصري که دو جنگ جهاني و تعداد بي شماري منازعات کوچکتر را در صد سال گذشته از سر گذرانده است، فراخوان بودايي براي صلح و آشتي انساني، فوق العاده داراي گيرايي و جاذبه است. رهبران بودايي از جمله راهب بودايي تيچ نهات هانه و دالايي لاما، به کرات نامزد دريافت عالي ترين لوحه هاي افتخار به علت فعاليتهايشان به خاطر صلح گرديده اند. اين رهبران صرفاً به انتشار پيام صلح در ميان انسانها اکتفا نمي کنند. آنان در عين حال در مبارزه به خاطر سعادت بيشتر جمعيت خاموش سياره ي ما فعالند، و مي خواهند که ما با ديگران و محيطشان به طور کلي همان رفتاري را داشته باشيم که مايليم ديگران با ما داشته باشند. براي تحقق اين هدف، آنان يک گزينه ي مشخص را به جاي الگوي انساني رايج بهره برداري، هم در قبال يکديگر و هم در قبال محيط زيست، پيشنهاد مي کنند.
بنابراين درباره ي اينکه آيين بودايي به عنوان يک مدافع پرشور براي ايجاد جهاني خوشايندتر به حيات خود تداوم خواهد داد، اندک ترديدي ممکن است وجود داشته باشد. تا هنگامي که مشکلاتي که هستي بشري را خدشه دار مي کنند پابرجا هستند، آيين بودايي نيز در ميان هر نسل افرادي را پيدا خواهد کرد که پيامش را درباره ي اميد، صلح، و ترحم همچنان بشنوند. اين آيين تداوم خواهد يافت تا به چنين افرادي راهي براي فايق آمدن بر بسياري از ناکاميها و مصيبتها، و يک الگوي ديگر از رفتار متقابل انساني را در برخورد با کل جهان پيشنهاد کند. براي اين گونه افراد، آيين بودايي همواره آيين طريقتهاي بسيار، اما با يک هدف - هدف صلح - خواهد بود.
پينوشتها:
1- Stuff
2- Walgowwagod Wimalabuddho Thero
3- Sri Wardhanarmaya
4- Medagama Dhammananda
5- Asgiri Mahavihara
6- Sarvodaya
7- Thich Nhat Hanh
هوکينز، بردلي؛ (1392)، آيين بودا، ترجمه ي محمدرضا بديعي، تهران: نشر اميرکبير، چاپ پنجم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}