نويسنده:محمود حيدريه(1)




 

چكيده

موسيقي جنوب را هميشه با نام موسيقي بندري مي شناسند كه مهم ترين ساز ان « ني انبان » است. اما علي رغم اين ديدگاه، موسيقي در جنوب با بخش هاي مختلف زندگي مردم عجين شده است. يكي از همين بخش ها، موسيقي كار و مخصوصاً موسيقي كار دريايي است. موسيقي كار دريايي كه به نام « نيمه » معروف است، معمولاً ‌براي فراهم كردن يك هماهنگي و هارموني و رهايي از خستگي، بالاخص در هنگام كارهاي طاقت فرسا مورد استفاده قرار مي گيرد. اين نوع موسيقي گونه هاي مختلفي دارد و براي هر نوع كار دريايي، يك نوع آهنگ مورد استفاده قرار مي گيرد. اين موسيقي نه تنها با تاريخ مناطق جنوبي، بلكه با تاريخ دريا و دريانوردي نيز پيوند دارد. در اين مقاله نگارنده ضمن بررسي موسيقي دريايي، سابقه ي تاريخي آن را با توجه به تاريخچه ي دريانوردي خليج فارس مورد ارزيابي قرار داده و اين نوع موسيقي را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد.
موسيقي كار، كار دريايي، دريانوردي، خليج فارس.

درآمد

« ترانه »، در لغت به معني سرود، نغمه، دوبيتي، جوان خوش صورت و... است(2)، و در اصطلاح عبارت از متن هاي ساده اي است كه از سه سطر بيشتر نيست و هميشه با آواز خوانده مي شود.(3) ترانه ها جزء فرهنگ عامه ي مردم يك منطقه و بخشي از هويت فرهنگي مردم آن به شمار مي روند.
ترانه ها و آوازها از ديرباز در بين مردم رواج داشته است. مردم بوشهر نيز مانند مناطق ديگر كشور براي هر نوع كار و آييني، مراسم و موسيقي خاصي داشته اند. به اين ترانه ها و موسيقي « ترانه ي كار » مي گويند. ترانه هاي كار نغمه هايي هستند كه افراد هنگام كار كردن، معمولاً به صورت دسته جمعي مي خوانند. با توجه به شغل مردم، رنگ و لعاب ترانه هاي كار دريايي بيشتر نمايان است؛ به اين نوع موسيقي« نيمه » مي گويند. « نيمه » (neymeh)، « آنهم »(anham) يا (naham)(4) نام نوعي ترانه ي دريايي است كه در هنگام كار بر روي دريا خوانده مي شود. « نيمه ها » اصولاً به معني آوازهاي دريايي هستند و به منظور نشاط ملوانان و كاستن از سختي كار و ايجاد تنوع اجرا مي شوند. « نيمه » توسط يك تك خوان و پاسخ دسته جمعي ساير جاشوها اجرا مي شود. تك خوان همان «‌سركنگ » يا « ‌سرهنگ » است كه رهبري گروه را برعهده دارد. براي بررسي ريشه ي نيمه و تاريخ نيمه بايد تاريخ دريا و دريانوردي ايرانيان مورد مطالعه قرار گيرد.

نگاهي به تأليفات پيرامون موسيقي بوشهر

نخستين كساني كه به طور رسمي درباره موسيقي بوشهر تحقيق نمودند، آقايان يوزف كوكرتز و محمدتقي مسعوديه بودند كه كتابشان در سال 1354 با عنوان موسيقي بوشهر توسط انتشارات سروش به چاپ رسيد. در اين كتاب مؤلفان به نت نويسي بخش هاي مختلف موسيقي بوشهر پرداخته اند. اين كتاب 159 صفحه اي مي تواند منبع مفيدي براي علاقه مندان اين حوزه باشد.
از اين زمان براي مدتي طولاني كتابي در مورد موسيقي بوشهر به چاپ نرسيد تا اينكه در سال 1373 آقاي محمدرضا درويشي كتاب مقدمه اي بر شناخت موسيقي نواحي ايران را توسط انتشارات حوزه هنري منتشر نمود. وي در اين كتاب جنبه هاي مختلف موسيقي مناطق بوشهر، خوزستان و هرمزگان را بررسي نموده است.
پس از آقاي محمدرضا درويشي، آقاي محسن شريفيان نيز تحقيقات مبسوطي پيرامون موسيقي بوشهر انجام دادند، كتاب اهل زمين، موسيقي و اوهام، كه در سال 1381 از سوي انتشارات قلم آشنا به چاپ رسيد، تحقيقي درباره مراسم « زار » در جزيره ي « خارك » است. وي همچنين كتاب اهل ماتم، آواها و آيين سوگواري در بوشهر را در سال 1383 به چاپ رساند. در اين كتاب وي به توصيف بخش هاي مختلف موسيقي عزاداري بوشهر پرداخته است.
آقاي محسن حيدريه، از نوازندگان شهير بوشهري، نيز در سال 1384 كتاب ني و ني نواز را تأليف نمودند. كتاب ايشان به بررسي ساز « ني انبان »‌ و كاربرد آن در بوشهر مي پردازد. در اين كتاب نوازندگان قديمي نيز معرفي شده اند. نگارنده ي اين مقاله نيز در سال 1385 كتاب مقدمه اي بر ني انبان را تأليف نموده است كه به بررسي تاريخ ني انبان مي پردازد.
آقاي محسن شريفيان در سال 1389 با همكاري آقاي سيد قاسم ياحسيني اقدام به چاپ دو كتاب با عنوان موسيقي بوشهر نمودند. اين كتاب ها به بررسي جنبه هاي مختلف موسيقي بوشهر و توصيف آنها پرداخته است.
تحقيق حاضر نخستين مقاله اي است كه به روش علمي و مستند و بر پايه ي پژوهشي ميداني، درباره ي موسيقي دريا و دريانوردي جنوب و بالاخص بوشهر نگاشته مي شود.

نِيمه

« نِيمه »، نام ترانه ي كار دريايي است. در سفرهاي دريايي و به هنگام انجام كارهاي طاقت فرساي صيد دريا، آنچه از خستگي ماهيگيران و جاشوان( ملوانان ) مي كاست و كارهاي دشوار را برايشان قابل تحمل مي ساخت، آوازهاي كار بوده است. هر كار و فعاليتي كه در لنج ها و جهازهاي ( كشتي هاي ) قديم انجام مي شد، آوازي ويژه داشت. در منطقه ي بوشهر به اين نوع آوازها « نيمه » مي گفتند. اين آوازها از طرفي براي هماهنگي در انجام كارهاي جمعي و از طرف ديگر براي كاستن خستگي ناشي از كارهاي سنگين بوده است. بيشترين آوازها ريتميك هستند و وزن آنها تابع حركات ويژه اي است. در استان بوشهر براي هر نوع كار، آهنگي وجود داشته است كه در زير معرفي مي شوند:

نيمه ي گرگور:

نام آهنگي است كه در هنگام به دريا انداختن « گرگور»(5) خوانده مي شود.

نيمه ي ميداف:

نام آهنگي است كه در هنگام پارو زدن خوانده مي شده است. اين نيمه توسط يك تك خوان( ناخدا يا معاون او) و گروه همراهان( پاروزنان و جاشوها ) خوانده مي شود. در اين باره گفته مي شود كه هدف اصلي خواندن نيمه هماهنگي پاروزنان و سرگرمي و احساس نكردن خستگي ناشي از ساعتها پارو زدن است. گاه به هنگام اجراي نيمه براي تحريك ديگران صداي شيهه مانندي توسط يكي از جاشوها ادا مي شود.

گلافاننيز:

در حين تعمير لنج با نواختن ضربه آهنگين به بدنه ي لنج شبيه تمبك زدن، علاوه بر ايجاد يك نوع موسيقي وهارموني بين گروه، باعث ايجاد تنوع در كار نيز مي شده است.
از ديگر انواع نيمه مي توان به نيمه ي « دوسه » ( تخته اي است طولاني و كم عرض با ضخامتي كه در هنگام عبور از روي آن نشكند )، نيمه ي « لنگر » و نيمه ي « شراع »‌ ( بادبان ) اشاره كرد. نيمه هاي « گرگور »، « دوسه » و « لنگر » ريتم نسبتاً تندتري از نيمه ي « ميداف » دارند. اين آهنگ براي ايجاد هماهنگي و هارموني در بين ملوانان كاربرد داشته است.
در منطقه ي هرمزگان نيز براي هر كار دريايي يك نوع آهنگ و ملودي وجود داشته است. براي در كيسه كردن بادبان، بالا كشيدن بادبان، به قايق نشستن و جدا شدن از جهاز براي پياده شدن در خشكي، بالا كشيدن لنگر، بالا كشيدن تور، خالي كردن بار، پارو زدن و حتي ساختن لنج، آوازي به خصوص خوانده مي شده است:

هولو، يامال(6):

آوازي بود كه در قايق به هنگام جدا شدن از لنج و به قصد پياده شدن در خشكي مي خواندند.

سنگلي:

آوازي بود كه همراه آن بادبان را در كيسه مي كردند.

نهم(naham):

آوازي بود كه براي بالا كشيدن تور خوانده مي شد.

هي هامله(hey hamle/ha hamleh):

آوازي بود كه در موقع بالا كشيدن لنگر خوانده مي شد.

اسوا:

اين آواز را گاه به هنگام كوبيدن فتيله ي نخي آغشته به روغن در شيارهاي بدنه ي لنج، در كارگاه لنج سازي مي خواندند.

شروند:

با اشعاري در ارتباط با كشتي و دريا و گاه در موقع لنج سازي خوانده مي شد.
براي بالا كشيدن بادبان نيز آوازي با كلمات « الله »، « يا الله » خوانده مي شد. آوازهاي « شاهواري » و مولودي نيز هركدام مربوط به يكي از كارهاي لنج است.(7)
به آب انداختن لنج نيز داراي آواهاي مخصوص ريتميكي است كه به نوعي به نيمه شباهت دارد.

بررسي نيمه ها

با مطالعه و تأمل بر روي مضمون و شرايط خواندن نيمه ها در بوشهر، به نكاتي مي توان پي برد:
1- از آنجا كه مردم بوشهر مسلمان و شيعه هستند، ارادت ايشان به ائمه ي اطهار، به ويژه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)‌ و حضرت علي(علیه السلام) در تمامي بخش هاي زندگي، از جمله موسيقي كار تبلور يافته است. مردم بوشهر علاوه بر راز و نياز با ائمه ي اطهار و استمداد از آنها، به هنگام انجام كارهاي سخت نيز از آنها استمداد مي طلبند. به عنوان مثال موقع بالا كشيدن لنگر و ديگر وسايل كشتي، به علت سنگيني و سختي اين كار، با ذكر نام اميرالمؤمنين، از اين امام مدد مي جويند. يك نمونه از اين ترانه ها به قرار زير است:

تك خوان:

گروه همسرايان:

و فيل دندون

علي

مرد ميدون

علي

پدر يتيمون

علي

و شاه مردون

علي

جوون بنازم

علي

جوون غرورن

علي

لشكرشكونن

علي

و فيل دندون

علي


2- رد پاي واژه هاي عربي را در نيمه ها بيش از نمونه هاي ديگر موسيقي مي توان مشاهده كرد. اين موضوع نشان دهنده ي مراودات مردم جنوب كشور با همسايگان عرب خليج فارس است. به عنوان مثال واژه ي « هله » و « يامال » مطمئناً از كشورهاي عربي وارد اين مناطق شده است و درواقع واژه هايي « بي معني » هستند. ترانه اي كوتاه چنين آمده است:

تك خوان:

همسرايان:

هله

هايمله

هله

هايمله


نمونه ي ديگر:

هله و يامال

هله

مردان جنگي

هله

مردان مستم

هله

شمشير به دستم

هله

كه ما هم جاهليم

هله

هم توبه كاريم

هله

جنگ مي كنيم جنگ

هله

تا زنده هستيم

هله

هله و يامال

هله

ماشاءالله جونت

يا الله

دس علي يارت

يا الله

يا الله يارت

يا الله

جنگي نهنگي

يا الله

جنگي كنيم جنگ

يا الله

سبيل پلنگي

يا الله

ماشاءالله مرداش

يا الله


مضمون اشعار در ارتباط با رنج دريا و نيز توصيف ائمه ي اطهار است.
3- استفاده از كلمات كم بخش و كم هجا مانند هله، يامال و نظاير آن، كه در ايجاد هارموني و نظم بسيار مؤثرند و براي به خاطر سپردن سهل و راحت هستند.
4- همانطور كه از شعر قبل مي توان برداشت كرد، طلب دعا و بخشش از مؤلفه ها و فاكتورهاي مهم « نيمه » است:
كه ما جاهليم
همه توبه كاريم
5- در بخشي از نيمه ها به كلماتي برخورد مي كنيم كه هيچ مفهومي ندارند و تنها چون به ضرب آهنگ شعر كمك مي كنند از آنها استفاده مي شوند.
نمونه ي ديگر

گرگر شيهاني

شيهاني

شيهان شيهاني

شيهاني

ليمو عماني

شيهاني

زن لبناني

شيهاني


6- از مضامين ديگري كه در « نيمه » تبلور مي يابد، « دعا » است. از جمله نيمه هاي دعاگونه، دعاي ظهور امام زمان است:

يا امام يا امام

يا صاحب الزمان(عجلی الله تعالی فرجه الشریف)

يا امام ظهور بكن

يا صاحب الزمان(عجلی الله تعالی فرجه الشریف)

كفر سرنگون بكن

يا صاحب الزمان(عجلی الله تعالی فرجه الشریف)

 يا امام يا امام

يا صاحب الزمان(عجلی الله تعالی فرجه الشریف)


7- ارادت مردم جنوب به پيامبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) تا آنجا است كه هرگاه نام محمد شنيده مي شود، چه با نيت نام پيامبر و چه با نيت نام شخص ديگر، مردم صلوات مي دهند و اين مسئله در « نيمه »‌ نيز بازتاب داشته است:

چه گفتي يا

محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

چه گفتي يا

محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

صلوات بر

محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

نام خوش

محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

چه گفتي

محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

خلق خوش

محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

صلوات بر

محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)


نمونه ي ديگر:

علي و يا علي

علي(علیه السلام)

اي شاه مردون

علي(علیه السلام)

اي مرد ميدون

علي(علیه السلام)


8- در برخي « نيمه » ها به مكان هاي مقدس اشاره مي شود كه به گونه اي توسل جويي و استمداد است. در نيمه ي زير از ميرمحمد حنفي، از اماكن زيارتي و مورد احترام مردم جزيره ي خارك ياد مي شود.

يا ميرمحمد

ساكن خارگي

دريانشيني

ساكن خارگي

يا ميرمحمد

ساكن خارگي(8)


مورد ديگر:

سلو( تك خوان ):

كر( همخوانان ):

صلمو

صلينا

علي النبي

صلينا

جاشوا

صلينا

ناخدا

صلينا

كمك كنين

صلينا

جواب مي خواد

صلينا


نمونه ي ديگر:

سلو:

كر:

هله اينجا تا بندر

هله

هله خيلي راهن

هله

والا راه دورن

هله

والا دريا سياهن

هله

هله مردا بنازم

هله

و شيرا بنازم

هله

و مردي پر خروشم

هله

والا جنب و جوشم

هله

هله علي ديدم

هله

علي در مسجد

هله

والا محراب ديدم

هله

علي ديدم سوار

هله

سوار دلدلش بي

هله

كه قنبر مي دويدم

هله

والا كاشكي موبيدم

هله

مردا بنازم

هله

و مردان جنگي

هله

و جنگي نهنگي

هله

والا از همه رنگي

هله


« نيمه » ي گرگور نيز نام آهنگي است كه هنگام به آب انداختن « گرگور » مورد استفاده قرار مي گيرد. گرگور نام يك شيوه ي صيد است كه با انداختن تورها و محفظه اي فلزي و سيمي در آب ماهيان را به دام مي اندازند.

يا علي(علیه السلام) مدد

علي(علیه السلام)

يا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مدد

علي(علیه السلام)

نگو كه سنگينن

علي(علیه السلام)


« نيمه » ي شراع ( بادبان ) نيز نام ترانه اي است كه در كشتي هاي بادباني و هنگام بالا كشيدن بادبان خوانده مي شود. بادبان هاي اين كشتي ها سنگين هستند، لذا بالا كشيدن آنها كاري سخت و پرتوان است:

يا شرالله

يا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

يا شرالله

يا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)


نيمه ي گرگور

هله يا الله

يا علي(علیه السلام) يا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

هله و يا الله

هله و يا الله

ماشاءالله

علي(علیه السلام) بگو

هله و يا الله


ريتم كوتاه تر مي شود:

هله هله مال

هله مال علي(علیه السلام) بگو

نگو كه سنگينن

يا علي(علیه السلام) مدد

علي(علیه السلام) يارت

علي(علیه السلام) مدد


اين گونه اشعار را مي توان ادبيات عامه ناميد. در تعريف ادبيات عامه گفته مي شود ادبياتي ساده و بي پيرايه است، چون زندگي مردم عادي چنين است. مردم عادي هنگام سخن گفتن جز بيان مطلب غرضي ندارند؛ لذا به كلمات پيچيده و مغلق نياز ندارند و افسانه ها و ترانه هاي آنان نيز نمي تواند ساده نباشد؛ پيچيدگي بيان، قدرت انتقال زباني و شفاهي خود را از دست مي دهد چون اگر ساده نباشد، مردم عادي نمي توانند آنرا تكرار كنند و به خاطر بسپارند و بازگو كنند.(9) همين مسئله باعث شده است كه اشعار عاميانه داراي مفاهيم و مضاميني نسبتاً شبيه به هم باشند. عمراني اعتقاد دارد كه اين تشابه مضامين داراي ريشه هاي جداگانه است و علت آن شرايط مشابه رشد و گذر مردمان مختلف از مرحله اي به مرحله ي ديگر است و اين تشابهات ناشي از سادگي احساس و انديشه ي مردم عادي و مشترك بودن عواطف و آرزوها و عشق ها و دردهاي آنان است. ادبيات عامه براي اينكه باقي بماند و در تاريخ حيات اقوام استمرار يابد، خود را در هر دوره و زماني با نظام اجتماعي و آرماني مردم آن دوره و زمان تطبيق مي دهد.(10)
هدف ادبيات عامه سرگرم نمودن مخاطبان يا خوانندگان و گاه هدايت فكري توده ي مردم است؛ به همين دليل اين ادبيات تا منتهاي درجه ساده مي شود تا مخاطب عام را نيز جذب كند؛ به همين دليل در پي جاودانگي نيست و به حد اعلاي ظرافت و زيبايي هنرمندانه و رسمي دست نمي يابد ولي چون با فرهنگ عامه ي مردم پيوند دارد، پويا و ناميراست.

وزن ترانه هاي كار

پژوهشگران اعتقاد دارند كه وزن شعر، از زندگي عملي اقتباس مي شود. دكتر پرويز ناتل خانلري مي نويسد: نويسندگان قديم اسلامي متذكر شده اند كه اوزان شعر، از اوزان اصوات زندگي واقعي مأخوذ است مثلاً « آواز سواران » آوازي بود كه در حين سواري خوانده مي شده است.(11) اين مسئله در مورد موسيقي كار و مخصوصاً‌« نيمه » نيز صدق مي كند؛ زيرا علي رغم اين كه اشعار فايز و ديگر شعراي بومي ممكن است در اين گونه نيمه ها به كار برده شود، لكن با توجه به خصوصيات فوق و نگاه علمي، اين اشعار فاقد وزن كلاسيك هستند.

تاريخ موسيقي نيمه

تاريخ موسيقي « نيمه » جداي از موسيقي دريا و دريانوردي نيست. به نظر مي رسد« تاريخ شكل گيري موسيقي فعلي منطقه ي هرمزگان( بندرعباس و ميناب و قشم و...) بي ارتباط با موضوع تجارت برده نيست. زماني كه كشتي هاي تجاري، كالايشان برده هاي سياه بود و به قصد فروش و تجارت انسان گذرشان به خليج فارس و درياي عمان مي افتاد. چه به قصد فروش برده ها و چه در اثر تلاطم شديد دريا و ناامني مسير دريايي، در يكي از بنادر جنوبي ايران پهلو مي گرفتند، بردگان سياه و غم ديده و اسير يا فروخته مي شدند و يا فرصت را غنيمت شمرده، فرار مي كردند.
اين سياه پوستان براي كاستن از غم ها و رنجهايشان، شب ها گرد هم جمع مي شدند و به سنت ديار خود مي نواختند و مي خواندند. كمتر شبي بود كه نواي حنجره ي سوزناك سياهي كه در دل شبي سياه تر از خود و با كلام و نوايي تيره تر از روزگار خود فضاي غمزده ي بنادر جنوب را پر نسازد. به مرور زمان، اين موسيقي از محيط جديد الهام گرفت و رنگ و بوي بومي به خود گرفته و موسيقي بومي هرمزگان و در مجموع، موسيقي نوار ساحلي جنوب متولد شد. كم كم سياهان افزوده شدند؛ چنان كه در بندرعباس قديم، محل هايي به نام محله ي سياهان به وجود آمد. اين محلات امروزه در محله اي ديگر به نام محله ي « شميل » هاي بندرعباس ادغام شده است.(12)
اما در بحث موسيقي بوشهر گفته مي شود كه بافت پريودهاي آوازي كوتاه و از نظر موسيقي، مخلوطي از فرهنگ عربي و آفريقايي است. همين مسئله در مورد موسيقي قشم و هرمزگان نيز مورد تأييد محمدرضا درويشي است. وي در اين باره مي نويسد: « در لافت قشم، آوازهاي كار كلاً به زبان عربي اند... بخشي از آوازها در پرده هاي موسيقي عربي، گروهي ديگر سواحلي و تعدادي نيز آميخته اي از موسيقي عربي و موسيقي سواحيلي اند. اين آوازها در جزيره ي قشم با عنوان كلي « اسوا »/ « ازوا » در عروسي ها و عيدها خوانده مي شود. »(13)
آيا موسيقي بوشهر برگرفته از موسيقي آفريقايي است؟
اين سوالي است كه پاسخ آن را به سختي مي توان داد. به گواه منابع تاريخي، روابط بوشهري ها و ايراني ها از دوره ي باستان با « مالابار » و « زنگبار » برقرار بوده است. ايرانيان نه تنها تجاري عمده و دولتمند در عمان و يمن بودند بلكه در « كاليكوت » واقع در « مالابا ر» در « سنگال » واقع در ساحل سنگال، در « كامباي » و در منتهي اليه شرقي« مالاكا » نيز محلاتي بنا نمودند. در مناطقي از شرق آفريقا، ايراني ها نه فقط محلاتي تاجرنشين به وجود آورده بودند، بلكه بر آنجا تسلط هم يافتند مانند« لمبا »، « زنگبار »، « براوا » و « مگادو »(14). بنابراين تأثيرات موسيقي بوشهر و آفريقا بر يكديگر غير قابل انكار است، زيرا در پي تعاملات و ارتباط هاي انساني و تبادل فرهنگ ها اين نوع موسيقي ها تأثيرات متقابل مي يافتند.

برآمد

موسيقي ايران سابقه اي طولاني دارد. نخستين آهنگ ها و ترانه ها همان نيايش هاي زرتشتياني بوده است كه اوستا را خواندند. اگر اين كتاب ها را آغاز دوره ي موسيقي بدانيم، تاريخ موسيقي ايران بسيار طولاني مي شود. موسيقي بوشهر نيز از سابقه اي طولاني برخوردار است و گونه هاي مختلف و متفاوتي دارد كه يكي از آنها موسيقي كار و دريانوردي است. با توجه به تاريخ طولاني خليج فارس و تسلط ايرانيان بر اين پهنه ي آبي، تاريخ موسيقي اين مناطق با موسيقي دريانوردي عجين گشته و از اينجا مي توان نتيجه گرفت كه تاريخ موسيقي دريا و دريانوردي به احتمال زياد تاريخي به بزرگي تاريخ خليج فارس دارد. لكن در دوره هاي مختلف اين موسيقي دست خوش تغييراتي شده و به مرور زمان با ديدگاه ها و نيازهاي عامه ي مردم خود را تطبيق داده است.

پي‌نوشت‌ها:

1. كارشناس ارشد آموزش زبان انگليسي، دبير پژوهشي دانشكده فني و حرفه اي امام خامنه اي بوشهر.
2. معين، محمد: فرهنگ معين، تهران: اميركبير، 1362، ص 342.
3. فقيري، ابوالقاسم، سيري در ترانه هاي محلي با تكيه بر « گوشه هايي از ترانه هاي محلي فارس »، شيراز، نويد، 1385، ص 8.
4. شريفيان، محسن؛ ياحسيني، سيدقاسم: موسيقي بوشهر در عصر باستان( دفتر اول )، بوشهر: آينه كتاب و حوزه هنري، 1389، ص 99.
5. « گرگور » نام سبد فلزي توري شكلي است كه براي صيد ماهي به دريا مي اندازند و مدت چند روز در دريا مي ماند.
6. « هولو » يا « هله » كه به صورت كشيده خوانده مي شود كلمه اي بي معني است كه براي تهييج افراد به هنگام پياده شدن از لنج به خشكي انجام مي شده است. « يامال » مترادف « هولو » نيست، بلكه اين هم براي تحريك و تهييج است.
7. درويشي، محمدرضا، مقدمه اي بر شناخت موسيقي نواحي ايران، تهران: حوزه هنري سازمان تبليغات، 1373،ص 38.
8. اين ابيات معمولاً در بين ابيات ديگر مورد استفاده قرار مي گيرد و تنها براي عرض ارادت به ميرمحمد حنفي كه در خارگ مدفون است، خوانده مي شود.
9. عمراني، سيدابراهيم: برداشتي از لالايي هاي ايران، تهران: انتشارات پيوند نو، 1381، ص 18.
10. همانجا.
11. پناهي سمناني، احمد: ترانه و ترانه سرايي در ايران، تهران: انتشارات سروش، 1383، ص 131.
12. www.aftab.ir آخرين بازنگري 15 دي 1390.
13. درويشي، محمدرضا: مقدمه اي بر شناخت موسيقي نواحي ايران، تهران: حوزه هنري سازمان تبليغات، 1373، ص 39.
14. سيوري راجر، ام؛ كلي، جي.بي: خليج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن 18 ميلادي، [ مترجم] حسن زنگنه، قم: همسايه، 1377، ص 34.

کتابنامه :
پناهي سمناني، احمد: ترانه و ترانه سرايي در ايران، تهران: سروش، 1383.
حيدريه، محسن: ني و ني نواز: تهران: برگ طوبي، 1384.
حيدريه، محمود: مقدمه اي بر ني انبان، بوشهر: خليج فارس، 1385.
درويشي، محمدرضا: مقدمه اي بر شناخت موسيقي نواحي ايران. تهران: حوزه هنري سازمان تبليغات، 1373.
سيوري، راجر م. و كلي، جي.بي: خليج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن 18 ميلادي[ مترجم] حسن زنگنه، تهران: همسايه، 1377.
شريفيان، محسن: اهل زمين، موسيقي و اوهام در جزيره خارگ، تهران: قلم آشنا، 1381.
__: اهل ماتم، آواها و آيين سوگواري در بوشهر. تهران: انتشارات ديرين، 1383.
شريفيان، ‌محسن و ياحسيني، قاسم: موسيقي بوشهر در عصر باستان، دفتر اول، بوشهر: آينه كتاب و حوزه هنري، 1389.
عمراني، سيدابراهيم: برداشتي از لالايي هاي ايران. تهران: انتشارات پيوند نو، 1381.
فقيري، ابوالقاسم: سيري در ترانه هاي محلي با تكيه بر « گوشه هايي از ترانه هاي محلي فارس». شيراز: انتشارات نويد، 1381.
مسعوديه، محمدتقي و كوكر تز، يوزف: موسيقي بوشهر. تهران: سروش، 1354.
معين، محمد: فرهنگ معين، تهران: اميركبير، 1362.
www.aftab.ir[ درون خطي] [ اتخاذ: 15 10 1390]

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي، ( 1392 )، پژوهشنامه خليج فارس ( ‌دفتر ششم )، تهران: خانه كتاب، چاپ اول