نویسنده: محمد جواد زاهدی مازندرانی




 

آنچه در جوامع توسعه یافته رخ داده است بازگوی وضعیتی پارادوکسیکال در عرصه های پیشرفت اقتصادی و نیز بهزیستی و رفاه اجتماعی است. ظهور سرمایه داری و پیشرفت صنعت از یک سو و از بین رفتن محیط زیست، ایجاد سلاح های کشتار جمعی، ادامه تبعیض در مورد اقلیت ها و زنان، گسترش بی عدالتی ها، وجود فساد و رشوه گیری در ساختار این جوامع از سوی دیگر به طور همزمان و توأمان واقعیت های تمدنی این جوامع را بازگو می کنند. مردم این جوامع در پی یافتن چاره این مشکلات اجتماعی دمادم فزاینده به تأسیس سازمان های غیردولتی، از دهه های نخستین قرن گذشته (قرن بیستم)، روی آوردند.
در واقع ظهور سرمایه داری به دنبال خود ساختار نظام اجتماعی و فرهنگ جوامع را نیز دگرگون کرد. در این نظام اقتصادی به انسان به عنوان نیروی کار و مصرف کننده کالاهای تولید شده نگاه می شود. سرمایه داری در پی انباشت سرمایه، به استفاده بیش از حد و بی رویه از منابع و به ویژه منابع طبیعی روی آورده است و این به نوبه خود، باعث گسترش پیامدهای نامطلوب انسانی و زیست محیطی گردیده است. در این میان، افراد و گروه هایی فرانگر و آگاه از وضعیت ایجاد شده، تلاش کردند تا با سازماندهی گروه های انسانی، آنچه را سرمایه داری به عمد نادیده می گرفت، به جامعه انسانی یادآور شوند. آن ها از طریق نظارت بر بخش دولتی و نظام سرمایه داری و نیز با ایجاد سازمان های مردمی، اهداف آرمانی مانند عدالت اجتماعی، توسعه پایدار، حفاظت محیط زیست، حمایت از بینوایان، فقیران و محرومان جامعه و نیز توجه به توزیع عادلانه ثروت در جامعه را البته، با استفاده از تاراج منابعی که در اختیار کشورهای جهان سوم است را در پیش گرفتند. بر این اساس می توان گفت که تأمین مشارکت اجتماعی از طریق ایجاد تشکل های مردمی و از آن جمله سازمان های غیردولتی از مؤثرترین رهیافت هایی بود که در کشورهای توسعه یافته برای ایجاد ثبات اجتماعی، تأمین انسجام اجتماعی، تقویت دموکراسی و حفظ دستاوردهای تمدنی به کار بسته شد.
اکنون در کشورهای توسعه یافته، نقش سازمان های غیردولتی در جامعه نهادینه شده است. این سازمان ها میانجی میان مردم و دولت اند و فعال ترین کنشگران جمعی در عرصه عمومی به شمار می آیند. دولت ها معمولاً در مقابل چنین سازمان هایی نقش انفعالی دارند، غالباً این سازمان ها بر کارهای دولت نظارت وکنترل مستقیم دارند، مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی دیگر مانند تلویزیون، رادیو، اینترنت و سایر وسایل نوین ارتباطی در اختیار این سازمان هاست و با استفاده از آن می توانند برای همسو کردن نگرش ها و افکار عمومی با دیدگاه های خود مؤثرترین بهره برداری ها را به عمل آورند.

با وجود نهادینه شدن سازمان های غیردولتی در کشورهای توسعه یافته این سازمان ها کاملاً موفق نبوده اند. بسیاری از آن ها در کشاکش بازارهای رقابتی نتوانسته اند به اهدافی که از پیش برای خود تعیین کرده بودند نائل شوند. می توان گفت وجود بازار به شدت رقابتی در غرب برای سازمان های غیردولتی معضلات جدیدی را به ارمغان آورده است و آن این که شرایط بازار رقابتی به صورتی است که این سازمان ها با توجه به اهداف شان قادر به شرکت در فرایند این رقابت به صورتی مؤثر نیستند. سرنوشت شومی که بدین ترتیب گریبانگیر اغلب سازمان های غیردولتی شد، وابستگی به دولت یا مؤسسات اقتصادی کلان است. بدیهی است وقتی که یک سازمان غیردولتی وابسته به جایی شد دیگر اهداف و برنامه ریزی ها و عملکردهایش در جهت برآوردن نیازهای سازمان مادر خواهد بود و نه لزوماً تلاش در جهت حل مشکلات گروه های مختلف مردم. اما نکته امیدوار کننده در این جا آن است که در کشورهای توسعه یافته به عنوان راه حل نهایی، رفع پیامدهای نامطلوب ناشی از توسعه اقتصادی و رشد یک جانبه صنعت و فن آوری و نیز برای مقابله با رشد فزاینده بیگانگی با خود (آلیناسیون) شهروندان و همچنین برای کمک به بیکاران و اقشار کم در آمد جامعه، دولت ها به خاطر حفظ دستاوردهای مشارکتی و برای کمک به نقش حمایت گری سازمان های غیردولتی با کم ترین سطح توقعات تبلیغاتی برای خود از این سازمان ها پشتیبانی و حمایت مالی می کنند.

منبع مقاله :
زاهدی مازندرانی، محمد جواد؛ (1388) نقش سازمان های غیردولتی در توسعه پایدار، تهران: مازیار، چاپ اول