نویسنده: ژان استوتزل
مترجم: علی محمّد كاردان



 

افکار عمومی پدیداری است که نتایج اجتماعی آن از همه پدیدارهای روانی جمعی دیگر وسیعتر و آشکارتر است. بهمین جهت، در سراسر سنت فرهنگی ما (مغرب زمین) وجود آن بطور علنی یا ضمنی تصدیق شده و به عنوان محرک یا امر بنیادی به کار رفته است. از قرن پنجم بعد از میلاد، هردوت از زبان یک ایرانی بنام اوتانس (1) مطالبی نقل می کند که گرچه از لحاظ تاریخی چندان درست به نظر نمی رسد، ولی نظر هردوت راجع به فضیلت سیاسی افکار مردم را خوب نشان می دهد (2). همین نظر بوسیله ارسطو از سرگرفته می شود (3). در آثار نویسندگان لاتینی نیز بارها اظهارنظر شده است که افکار عمومی در تحکیم یا تخریب قدرت بسیار بسیار مؤثر است (4). نویسندگان دوره ی جدید نیز در این باره نظر دیگری ندارند. ماکیاول این نظر را چنین اعلام می کند: «مهم این است که کسی شایسته ی محبت ملت که از هر چیز قویتر و نیرومندتر است باشد» (5). و این درست همان مطلبی است که هانری چهارم پادشاه انگلستان نیز به ولیعهد خود می گوید (6). هابز نیز قریب به نیم قرن پس از این تاریخ، بر این عقیده است که افکار عمومی دنیا را اداره می کند (7) و دیری نمی گذرد که سر ویلیام تمپل نظریه ی افکار عمومی را به صورت منبع واقعی قدرت سیاسی درمی آورد (8). از قرن هیجدهم تفکر درباره ی پدیدار افکار عمومی رایج و حتی همگانی می شود (9). در دوره ی معاصر نیز عده ی تألیفات و تحقیقاتی که به این موضوع اختصاص می یابد به حد قابل ملاحظه ای می رسد، خاصه این که امور مربوط به نهادهای نزدیک به آن و وسایل اطلاعات جمعی و تبلیغات نیز به صورت اجزاء لاینفک آن درمی آیند و در نتیجه در روان شناسی اجتماعی و علم سیاست افکار عمومی صورت موضوع اصلی بخش مستقلی به خود می گیرد (10).

1- مفهوم افکار عمومی

با این همه و با وجود وفور متون مربوط به افکار عمومی تیرگی و ابهام بدوی و اصلی این مفهوم از میان نرفته است. نحوه ی کاربرد این مفهوم و تنوع آن، چه به معنی عامیانه و چه به معنی تخصصی آن در نزد فلاسفه و تاریخ دانان و روان شناسان و جامعه شناسان به انحاء مختلف قابل انتقاد است. انتقادهای غالباً تندی هم که نویسندگان از یکدیگر کرده اند نتایج مثبت چندانی به بار نیاورده است.
یکی از اشتباهات یا دریافتهای نادرست که فراوان دیده می شود عبارت از شخص پنداشتن «افکار عمومی» یا «عموم مردم» (11) است که بر حسب موردگاه «مردم» یا «عامه» نیز نامیده می شوند. بدین ترتیب این کلمه را به صورت فاعل فعلی درمی آورند و فی المثل می گویند: افکار عمومی فکر می کند، یا عموم مردم می خواهند، یا توده ها به خشم می آیند. سپس به این شخصیت (اقنوم) (12) کارکرد روانی واحدی اسناد می دهند که قادر است آثار اجتماعی فوری به بار آورد. چنانکه می گویند: نیروی افکار عمومی قائق شد. مطلبی که پیش پا افتاده ولی یادآوری آن لازم است این است که تنها عواملی که در تجزیه قابل مشاهده اند افرادند و این مطلب در همه حال و صرفنظر از نتایج تجزیه و تحلیل های بعدی، صادق است (13). اشتباه بزرگ دیگر در این زمینه این است که با محتوای فرضی کارکرد افکار عمومی یعنی هیجانها و اعتراضها و خواستها و اعتقادها و تصمیم ها همچون «اشیاء» رفتار می کنند. شاهد این مدعا متن زیر از مقدمه ی کتاب استوارت میل به نام «درباره ی آزادی» (14) است: «اموری که برای جامعه یا بخش قدرتمندی از آن پسندیده یا ناپسند باشد عامل مهمی است که عملاً قواعدی را موجب می شود که همه آن را محترم می شمارند». در جست و جوی تبیین تاریخی نیز استفاده نادرست از عامل افکار عمومی به عنوان مؤثری مستقیم فراوان به چشم می خورد (15) اشتباه مهم دیگری که می توان آن را «سوء تعبیر روزنامه نگاری» نامید، این است که اظهارات وسایل اطلاعات جمعی را افکار عمومی تلقی می کنند (16). نکته ی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد سوء تعبیرهائی است که به قول بلومر (17) ممکن است در بررسیهای مربوط به عقاید اتفاق افتد. حقیقت این است که با این بررسیها نمی توان طبیعت افکار عمومی را شناخت و این بررسیها همیشه به «افکار عمومی» مربوط نیست و بوسیله ی آنها و لااقل بدون پژوهش خاص، نمی توان به نفوذ و قدرت کسانی که به بقاء و دوام عقیده ی مساعدی کمک می کنند پی برد. (ولی این که مسئول این سوء تعبیرها کیست هنوز معلوم نیست). سرانجام به کسانی برمی خوریم که معتقدند افکار عمومی پدیدارهای واحد و مستقلی نیست و برای اکثریت و اقلیت فعال دو نوع افکار عمومی قائلند و یا تضاد میان این دو نیرو را می پذیرند و نفوذ خارجی و تبلیغات و عمل انجام شده را در مفهوم افکار عمومی دخیل می شمرند و حتی به تعامل هائی نظیر تعامل میان افکار عمومی و قوه ی مقننه اشاره می کنند. ولی در هر حال این مفهوم با پیچیده شدن روشن تر نمی شود و چنان که بعضی گفته اند تندترین منتقدان کسانی هستند که برای بدست دادن تعریفی از این مفهوم کمتر خود را به خطر می اندازند.
در سال 1941، پارک خطاب به مدعیان فوق چنین می گوید: «افکار عمومی پیچیده تر از آن است که تحلیلگرانی که به تشریح و اندازه گیری آن مشغولند می پندارند.» (18) بعلاوه با اینکه اشکال کار تا حد زیادی به ماده ی موضوع مربوط است، جنبه ی تاریخی نیز دارد و چنان که پل لازارسفلد خاطرنشان ساخته است مفهوم افکار عمومی از ابتدا در مسیر بدی افتاد یعنی آن را برای تصور مشتی مشاهدات و مسائل عملی و اغراض بکار بردند (19) بطوریکه هرگاه امروز همه ی عناصر ارزش سیاسی یا فلسفی آن را حذف کنند قادر نخواهد بود مفهوم زنده ولی مبهم روان شناسی عامیانه را به منظومه های مفاهیم علمی وفق بدهد.
بنابراین، بار دیگر از عقل سلیم مدد می گیریم. واضح است که منظور از افکار عمومی مانند مفاهیم روانی دیگری چون ادراک حسی جریانهای مربوط به پدیدارها و برخی از فرایندها و نیز احیاناً نتیجه نهائی این فرایندهاست. مؤلفان کتب روان شناسی نیز همگی بر این عقیده اند که موضوع افکار عمومی یکی از ارزشهای اساسی مداوم یا نیمه مداوم جامعه ی معینی نیست بلکه ممکن است نوعاً مطلب معین و مشخص و مهمی باشد که در صورت اقتضا عملی را به دنبال داشته باشد و دست کم به دو نوع انتخاب منتهی شود. یک نمونه از آن پیشنهاد تغییر نحوه ی رأی دادن در انتخابات است. در این صورت، آنچه اتفاق می افتد همان است که نویسندگان مختلف بارها به صورت فرضی آن را شرح داده اند و تا آنجا که معلوم است از لحاظ دقت و صحت مطالبشان را با مطالب درخشانی که جیمز برایس (20) در سال 1888 نوشته بود تفاوتی ندارد. برایس پیشنهاد می کند که فردی از جامعه (فرد x) را در نظر بگیریم. این شخص یک روز صبح بوسیله ی روزنامه ی خود از واقعه ای آگاه می شود و این خبر در وی احساس مبهمی حاکی از موافقت یا مخالفت به وجود می آورد. در جریان همان روز، شخص مزبور در روزنامه های دیگر و در ضمن گفت و شنود از همین واقعه همراه با تفسیر مطلع می شود و در نتیجه، بهتر به وضع خود در برابر آن پی می برد و در می یابد که با آن موافق است. آنگاه، مرحله ی دوم این فرایند با بحثهای عمومی در جراید و در میان مردم آغاز و به این ترتیب وضع نفسانی در اشخاص «متبلور» می شود. در مرحله ی سوم، چون هر کس جانب نظر خود را می گیرد، برخورد عقاید یا وضع های نفسانی پیش می آید. در مرحله ی چهارم، اشخاص دست به عمل می زنند و فی المثل رأی می دهند. باری، در کتاب برایس همه ی عناصر تجزیه و تحلیلهای قبلی یعنی تأثیر آمادگیهای قبلی فرد و نقش های مختلف وسایل اطلاعات جمعی و مشارکتهای ناشی از تعامل میان افراد و میان گروهها و همچنین تصور گروه مرجع وجود دارد و هفتاد سال بعد، وقتی دیویسون درصدد تألیف نتایج بدست آمده برمی آید بیان او اساساً با بیان برایس یکی است (21).
البته خواهند گفت که بیان مطلب به این صورت ساده گرفتن آن است؛ به عبارت دیگر بیان برایس سبب این فرض می شود که اثر فرایند افکار عمومی در همه جا یکسان است؛ و حال آنکه می دانیم که چنین نیست و این فرایند بر حسب قالب اجتماعی خود متغیر است (22) و باید میان وضع جامعه های روستائی و سنتی و وضع جامعه های صنعتی جدید و نیز میان جامعه های نخستین و جامعه های بزرگ (توده مانند) تمایز قائل شد (23). در واقع مشخصه جامعه های روستائی قلت اعضاء آن و تفاوت ناچیز نقشها به استثنای نقش سن و جنس و نیز کلی و شخصی بودن مناسبات میان افراد و فشار اجتماعی گروه و مهم بودن سنتهاست. البته در چنین جامعه هائی تشخیص و تمیز جنبه های دیگر نیز ضروری است (24). لکن مطالب همواره در محدوده ی تجربه ی هر کس باقی می ماند و مبادلات از شخصی به شخص دیگر جریان می یابد. در جامعه های صنعتی اوضاع کاملاً به گونه دیگری است و مهمترین مشخصه آن تراکم عظیم انسانی و تفاوت زیاد میان افراد و وجود مناسبات جزئی و کارکردی میان کسانی است که بنابر نقشهای تخصصی و نه به عنوان شخص با یکدیگر ارتباط دارند. در عین حال، دموکراسی سیاسی و فلسفی که در این جامعه ها پدید آمده است به هر فرد حق می دهد و نیز او را مجبور می سازد که در همه ی مسائل جامعه اظهارنظر کند. و چون این مسائل بیش از اندازه توسعه یافته و از حدود تجربه ی شخصی مستقیم تجاوز کرده و ارزشهای سنتی نیز از میان رفته است، فرد در وضعی است که ناگزیر باید جدا و بدون پشتیبانی گروه خود و بدون اطلاعات لازم و راهنما اظهار عقیده کند. خلاصه، در این جامعه ها چون فرد آلت فعل وسایل ارتباطات جمعی است که یکطرفه عمل می کنند، تسلیم تأثیرات سازمانهای عظیم اطلاعات جمعی است.
بنابراین تجزیه و تحلیل فرایند افکار عمومی در جامعه های توده وار، روان شناسی اجتماعی را به مطالعه ی علل اطلاعات جمعی سوق می دهد.

2- اطلاعات جمعی

در جامعه های جدید عموم مردم بی شک این نیاز را در خود احساس می کنند که با سازمانهای اطلاعات جمعی در تماس باشند. مثلاً در دوره ی اخیر، در فرانسه، بیش از چهار پنجم بزرگسالان، روزانه یک روزنامه را می خوانند و بطور متوسط شصت دقیقه از وقت خود را صرف این کار می کنند (25) و این نیاز با شهرنشینی رابطه ی نمایانی دارد (26). مثلاً در موقع اعتصاب، محرومیت از روزنامه برای شهرنشینان بیش از بقیه ی مردم محسوس است (27). بطوریکه یکی از بررسیهای آمریکائی نیز نشان می دهد، در این مواقع، بعضی از اشخاص حتی روزنامه های کهنه را از سر می خوانند (28). و دلیل این امر در حقیقت آن است که نهادهای اطلاعات جمعی، یعنی اطلاعاتی که به صورت غیرشخصی پخش می شود، مخصوصاً جراید، علاوه بر کارکرد اصلی خود یعنی ایجاد سرگرمی و درمان روانی و تحکیم تعلق اجتماعی، برای افراد جامعه های توده وار وظائف ثانوی مهم دیگری نیز انجام می دهند (29).
لکن مطلب اساسی مسلماً موضوع پخش اخبار تازه است؛ به عبارت دیگر، به وسیله ی سازمانهای اطلاعات جمعی است که مهمترین بخش جامعه از رویدادهای روز مطلع می شوند (30). آر. ای. پارک که پیش از آنکه جامعه شناس شود روزنامه نگار بود، با موشکافی طبیعت خبر تازه را تجزیه و تحلیل کرده (31) و به این نتیجه رسیده است که آنچه رویداد معینی را به صورت خبر تازه در می آورد، جنبه ی شگفت آور و غیرعادی آن است نه اهمیت فی نفسه آن. لکن جنبه ی غیرعادی به معنی غیرمنتظر نیست؛ در واقع، خبر تازه امری پیش بینی ناپذیر و در عین حال منتظر است. مطلب دیگری که پارک خاطرنشان می سازد این است که اخبار تازه تاریخ نیستند زیرا به رویدادهای جداگانه ای مربوط می شوند و بهمین دلیل نیز هست که به آسانی و به سرعت هر کس آنها را درک می کند. مطلبی دیگری که این محقق اضافه می کند این است که خبر تازه برخلاف شایعات و گفتگوی کنجکاوان همینکه منتشر شد به صورت نوعی مدرک عمومی حائز اعتبار درمی آید. ولی بیش از هر چیز انگیزه و فشار درونی و حالت انتظاری را ارضاء می کند و نخستین واکنش هرکس در برابر این نوع خبر میل به اشاعه آن است. و از اینجا می توان حدس زد که اینگونه اخبار تا چه حد به بحثهائی که بر اثر آنها افکار عمومی ساخته می شود نیرو می بخشد.
بهمین دلیل وسایل اطلاعات جمعی و در وهله ی اول جراید، در همه ی زمینه هائی که این گونه امور پیش بینی ناپذیر و منتظر را فراهم می آورند به جست و جو می پردازند و برای انتقال و انتشار هرچه سریعتر آنها ابزارهای فنی را بکار می گیرند. با این همه، این وسایل از اسارت ناشی از نفس کارکرد اخبار و از جمله تغییر پیامها در جریان نقل و انتقال آنها (32) و نیز از قید قانون روانشناسی حتی ارائه روزانه ی وقایع تازه در امان نیستند (33) بعلاوه غالباً جراید را به غرض ورزی در ارائه وقایع تازه، مانند نشر و حذف آنها و انتخاب عناوین و جایگزینی مطالب خبر در صفحات مختلف و تفسیر آن سرزنش می کنند (34) در نتیجه جرائد متهم می شوند به اینکه به تبلیغات آمیخته به تحریف مطلب می پردازند. و در این کار فنونی را به کار می برند که بارها تجزیه و تحلیل و برملا شده اند. این کارها عبارتند از استفاده از دلیل اکثریت و توسل به شهرت افراد خوشنام و وابستگی غرض آلود به ارزش غالب و بالاخص به کار گرفتن تصورات قالبی و کلیات مبهم ولی مؤثر و تکیه کلام های آمیخته به ستایش یا دشنام (35).
بدین ترتیب، سلسله وقایعی که موضوع تبلیغات را به مطالعه ی افکار عمومی می پیوندند کاملاً دیده می شود و مایه ی تأسف نیز هست. البته، برخورد هر عضوی از جامعه با تبلیغات و مخصوصاً اگر اندکی روشنفکر باشد، و سوء ظن او در این که مبادا گروه های سودجو بخواهند برای مقاصد خود و استفاده از وجود او با افکار او بازی کنند، واقعیاتی پیش پا افتاده است. ولی دلیل بر این نیست که ما از راه علم عینی منحرف شده به جای تبیین امور به ارزشیابی آنها بپردازیم؛ در واقع همه پدیدارهائی که مردم آن را تبلیغات می نامند، قابل تجزیه و تحلیل اند.
در وهله ی اول، وقتی مردم به جراید و سازمانهای دیگر ارتباط جمعی از این بابت که اطلاعات را قلب می کنند، خرده می گیرند درست متوجه نیستند که هر واقعه در صورتی به شکل خبر تازه و قابل انتقال به دیگران درمی آید که حاوی معنائی باشد. بنابراین اخبار تازه را باید تعبیر و تفسیر کرد. بعلاوه تعبیر و تفسیر یک واقعه ی اجتماعی در قلمرو ارزشها انجام می گیرد و پیشآمد تازه را باید در دسته ی رویدادهای خوب یا بد، اطمینان بخش یا نگران کننده قرار داد. و این ارزشیابی نیز خود به اوضاع و احوال معین تاریخی و فرهنگی به صورتی که مفسران و خوانندگان یا شنوندگان یان تفسیر درک می کنند بستگی دارد. بنابراین، تنها قالب ممکن برای تعبیر و تفسیر وقایع تازه قالب «ایده ئولوژی» یا نظامی از معتقدات است. و همانطور که فلاسفه توانسته اند برای ادراک حسی و حکم، به «انتقاد خاصی» بپردازند، برای تجربه ی اجتماعی و افکار عمومی نیز «نقدی» به صورت افشاء ایدئولوژیها و تبلیغ های توأم با سرزنشها و سوء تفاهم های بسیار به وجود آمده است. و علت نیز در واقع آنست که بر اثر متعدد شدن ایدئولوژیها و آشتی ناپذیربودن آنها و بطور کلی تعدد فلسفه های حیات در جامعه های جدید، مفهوم آرمانی تعبیر و تفسیر عینی پیشامدهای اجتماعی توهمی بیش نیست و هنوز مرحله ی پیش از انتقاد را طی می کند.
در این اوضاع و احوال، (و این نکته دومی است که باید یادآوری شود) وظیفه ای است که به عهده ی روانشناسی اجتماعی است مطالعه ی فرآیندهای تغییر وضع نفسانی و تأثیر انتشار جمعی افکار و اطلاعات است. و چون آثار کتبی در این زمینه بسیار فراوان است (36) فقط می توان تصویر مجملی از نتایج تحقیقات را بدست داد.
در تأثیر انتشار جمعی باید به چهار عامل یعنی منبع، خبر، پیام و وسیله ی پخش و گیرندگان پیام توجه کرد. مرتون در ضمن مطالعه ی خود درباره ی موردی از «اقناع جمعی» (37) تأثیر شخصیت محبوب را در نتایج حاصل از ارسال پیام مهم می داند. بطور کلی، در انتشار جمعی جریانی اتفاق می افتد که می توان وقوع آن را انتظار داشت. به این معنی که افراد به شخص مورد اعتماد مثلاً دوست خود اعتماد نشان می دهند و به طرف مخالف بدگمانند. لکن این مطلب بلافاصله پس از انتشار خبر صادق است و با گذشت زمان خاطره ی منبع خبر از میان می رود و اطلاع اعم از راست یا دروغ اثر خود را می بخشد.
تحقیقات درباره ی محتوای مخابره و پیام نیز نشان می دهد که قضیه از آنچه اغلب گمان می کنند می دانند دقیقتر و ظریفتر است. مثلاً نخستین آزمایندگان در این زمینه گمان می کردند که دلایل آمیخته به هیجانهای تند بیشتر اثر می کند؛ اما تحقیق نشان می دهد که اینگونه دلایل گرچه غالباً بیشتر جلب توجه می کند، اما در عمل تأثیر کمتری دارد. بعلاوه این که باید با قوی ترین دلیل عقلی یا هیجانی آغاز کرد امر مسلمی نیست به این معنی که وقتی دلایل یکی پس از دیگری اقامه شده بتدریج افزایش می یابد، گرچه روی دقت شخص کمتر اثر می کند ولی در پذیرش او مؤثرتر است. نکته ی دیگر اینکه در مقابل «جانبداری خشک» که بالاخص کم سوادترین افراد را تحت تأثیر قرار می دهد، نوع دیگری از ارائه ی مطلب وجود دارد که می توان آن را «بیطرفی جزئی» نامید و آن عبارت از این است پیام فرست بی آنکه سلیقه شخص خود را پنهان کند به بیان دو وجه متناقض مطلبی می پردازد. این نوع اقامه دلیل، در مقام مقایسه با استدلال آمیخته به جانبداری، از افرادی که در آغاز کار با مطلبی مخالف بودند عده ی بیشتر و از کسانی که در بدو امر موافق بودند عده ی کمتری را بطرفداری از آن مطلب سوق می دهد.
مقایسه ی میزان تأثیر ابزارهای مختلف انتشارات جمعی یعنی جرائد و سینما و رادیو و تلویزیون، مقایسه ی بسیار دشوار و گاه بی معنائی است زیرا مردمی که به این وسائل روی می آوردند متفاوتند و در اوضاع و احوال یکسان نیز به سر نمی برند و نمی توان در آن واحد همه ی جنبه های مختلف تأثیر (یعنی جلب توجه و نگاهداری آن و دادن اطلاعات و دگرگون کردن عقاید و برانگیختن رفتار) و نیز آثار این انتشارات را بر روی اشخاص مختلف با یکدیگر مقایسه کرد. از این گذشته، اثر سازمانهای مختلف انتشارات جمعی غالباً در واقعیت اجتماعی به یکدیگر می پیوندند.
در عوض، از مطالعه ی افرادی که تحت تأثیر انتشار اطلاعات و افکارند ظاهراً نتایجی کلی به دست می آید. از جمله معلوم شده است که هوش و میزان تحصیلات که در عمل غالباً به هم مربوط شمرده می شوند، موضوع بسیار ساده ای نیست زیرا درست است که شخص باهوش پیام را بهتر درمی یابد ولی در برابر تلقین نیز بیشتر ایستادگی می کند. لکن بعضی از عوامل شخصیت آثار معینی به بار می آورد. مثلاً آنکه قدر خود را کمتر از آنچه واقعاً هست می پندارد تأثیرپذیرتر است. یا تعلق به یک گروه فرد را وادار می کند به این که در برابر تغییراتی که گروههای دیگر سعی می کنند برانگیزند ایستادگی کند و هرچه این تعلق بر اثر اوضاع و احوال برجستگی بیشتر پیدا کند، این اثر یعنی ایستادگی نمایان تر می شود.

3- فرایندهای متوسط

مشاهدات و تحقیقاتی که در بخش قبل با نظر اجمالی مورد مطالعه قرار گرفت بی آنکه محققان و مشاهده کنندگان خود متوجه باشند از نوعی تعبیر و تفسیر مبتنی بر مفهوم جامعه ی توده وار الهام می گیرد. همچنانکه در اقتصاد سیاسی قدیم معلوم بود فردی که با سهم ناچیز خود در پدیدار افکار عمومی شرکت دارد موجودی مستقل و مجزی و چون ذره ای در کل عظیم اجتماعی به شمار می رود. چنانکه یکی از مؤلفان خاطرنشان کرده است (38) در برهه ای از زمان و بر اثر حسن اتفاق بود که وسایل اطلاعات جمعی رشد و توسعه یافت. وگرنه بدون این وسایل، پیوند اجتماعی و اتفاق آراء و حتی امکان اختلاف عقیده را در جامعه ی عقلی (39) یا جامعه ی توده وار، چگونه می توان تبیین کرد (40)؟ به مدد این وسایل بعکس همه چیز بیان می شود: افرادی که نخست صرفاً و بدون اینکه اجتماعشان صورت و هیأتی داشته باشد پهلوی هم قرار گرفته و بدینسان گرد هم آمده بودند هنگامی که زیر فشار تبلیغات یکطرفه واقع شدند توانستند با هم زندگانی و فکر کنند. با این همه، قائل شدن به تضاد میان «اجتماع عاطفی» (41) و «اجتماع عقلی» (42) (که تونیس خود آنها را به عنوان «مقولات اساسی جامعه شناسی محض» پیشنهاد کرده بود ولی هرگز نمی خواست به وسیله آنها جامعه را تشریح کند) باعث دو اشتباه است: یکی اینکه جامعه های روستائی نه ساده اند و نه همگن و دیگر اینکه جامعه ی صنعتی با مناسبات ابتدائی مانعة الجمع نیست. در کارگاه صنعتی، کارگر موجودی جدا از دیگران و منتزع نیست بلکه در گروه کار با شبکه ای از مناسبات شخص به شخص احاطه شده است. در زمان جنگ نیز تصمیم سرباز به جنگیدن بیش از تلقین عقیده به او، به هنجارهای رفتار در واحد نظامی کوچک بستگی دارد (43).
ناگفته نماند که بسیاری از محققان و از جمله طرفداران آرائی که مورد انتقاد قرار گرفت، نقش گروهها را در پدیدار افکار عمومی احساس کرده اند یعنی متوجه شده اند که افکار نو در گروه به دست می آید و فرایند عقیده در گروه صورت می پذیرد و تنها عامه ی مردم نیستند که عقیده می سازند، گروههای سازمان یافته نیز دارای نقش مخصوص به خود هستند و افکار عمومی تا حد زیادی بر اثر تعامل میان گروهها ایجاد می شود و خلاصه به بیان آرائی از این قبیل پرداخته اند (44).
از سوی دیگر، گزارش کارهای محققان بسیاری که از زمان مور (45) یعنی از 1921 سعی کرده اند مسأله ی پدیدارهای فشار در گروههای کوچک را روشن سازند کار دشواری نیست و مطالعه ی گوردن در سال 1952، کاملاً بیانگر نظر این محققان است (46). گوردون در پایان بررسی خود به این نکات اشاره می کند:
1-افراد از فشاری که بر ایشان وارد می شود کاملاً آگاهند.
2- افراد عقاید درون گروه را نسبتاً درست ارزشیابی می کنند ولی گاه خود را کمتر از آنچه هست با اعضاء دیگر گروه متفاوت می شمارند؛
3- در نتیجه فرد در ابزار عقیده راه سازش را در پیش می گیرد یعنی سعی می کند میان آنچه در صورت آزاد بودن مایل است بگوید و عقیده ی عامی که آن را به گروه نسبت می دهد، نظر متوسطی یافته بیان کند.
4- رفتار آمیخته با مقاومت (یعنی وضع رفتار مستقل) یا واکنش (یعنی در جهت مخالف رفتار مشترک رفتار کردن) که با وضع نفسانی نسبت به گروه و خصائص شخصی، مانند منفی بافی تبیین می شود.
این وضع رفتار کلی نسبت به گروه را نیوکمب سابقاً یعنی میان سالهای 1935 و 1939 در ضمن طمالعه ی خود درباره ی کالج بنینگتون تجزیه و تحلیل کرده است (47). وی در حد مشاهدات خود، بر این عقیده است که نفوذ گروه کمتر به صورت فشار از خارج ظاهر می شود و بیشتر حالت نوعی انطباق با محیط گروهی دارد؛ بعلاوه فرد ممکن است بر اثر اوضاع و احوال مختلف که همواره عوامل شخصی جزو آنهاست محیط گروهی را محیط متعلق به خود بداند یا نداند. بدین ترتیب، در برابر مفهوم گروههای تعلق، مفهوم گروههای مرجع نیز که متضمن وجود مکانیسمهای همانند شدن مثبت یا منفی شخص با گروههاست مفید شناخته شد و کار نیوکمب مورد توجه قرار گرفت و در بسیاری از آثار و تألیفات روان شناسی اجتماعی به نقل قول از او پرداختند.
لکن با این نظر نیز فکر از این قیاس دوسویه- یعنی یا روان شناسی یا جامعه شناسی، یا فرد موجد عقیده خویش است یا گروه، یا فرایند عقیده، جنبه ی فردی دارد یا فوق فردی- خلاص نمی شود. تنها فرضیه ای که کاملاً کنار گذاشته می شود فرضیه بین الافراد بودن این فرایند است. در عین حال بیش از پیش روشن می شود که مجموعه ای از پدیدارها و در جزو آنها مخصوصاً پدیدارهائی که در ضمن بحث از افکار عمومی کمابیش به صورت مبهم تصور می شوند پدیدارهائی هستند که از تعامل میان اشخاص در گروههای نخستین نتیجه می شوند (48). مطالعاتی که لازارسفلد و همکارانش پیش از انتخابات به عمل آورده اند، در واقع، نشان می دهد که میان انتخاب کنندگان گفت و شنودهای سیاسی بسیاری وجود دارد. این گفت و شنودها دارای اثراتی است، از جمله دیده می شود که گفت و شنود شخص با مخاطبی که با او هم عقیده نیست بیش از گفت و شنود او با کسی که با او هم عقیده است، موجب تغییر عقیده او می شود.
با این همه و با توجه به مشاهداتی که ذکر شد، ثبات عقاید در گروهها بسیار زیاد است. در واقع، گفت و شنود بیشتر میان اشخاصی که هم عقیده اند، صورت می گیرد. البته برخلاف آنچه ممکن است تصور شود، دلیل این امر آن نیست که اشخاص برای گفتگوی سیاسی می کوشند مخاطبانی را پیدا کنند که با ایشان هم عقیده اند. در واقع، گفت و شنودها در گروههائی که قبلاً تشکیل شده و فراهم کننده موقعیت هائی برای ملاقات افراد با یکدیگر است به نحو اتفاقی پخش می شود. لکن این گروهها از لحاظ عقیده متجانس اند یا لااقل دارای عقاید مورد قبول اکثریت اند و این چنین نیز باقی خواهند ماند (49).
بنابراین، هنگامی که در یک گروه نخستین، میان دو تن گفت و شنودی برقرار می شود، این گفت و شنود به اغلب احتمال، میان دو فردی که هم عقیده اند صورت می گیرد. بعلاوه، فرایند تعامل در داخل یک جامعه یا عامه امری کلی و عام نیست و همه ی افراد حرف نمی زنند: به عبارت دیگر، میان گروهها نقاط انفصال یا مرزهائی وجود دارد که در آنجا تعامل متوقف می شود (50). با توجه به مشاهداتی که قبلاً ذکر شد، این نکته ی تازه ظاهراً این نظر را که پدیدار جمعی افکار عمومی از ثبات عمومی زیادی برخوردار است، قوت می بخشد.
بنابراین، چگونه می توان به تغییراتی که به وقوع می پیوندد پی برد؟ مطالعات لازارسفلد و یارانش توجه ما را به دو رشته از وقایع به این شرح جلب می کند:
دسته ی اول مربوط است به نفوذ شخصی؛ از سال 1944 لازارسفلد برخورده بود به این که در بررسی ها گفت و شنود بیشتر و فراوان تر از تماس با هرگونه شیوه ی انتشار جمعی (51). عامل قاطع به نظر می رسد. و این مشاهده با تحقیقات بعدی نیز تأیید شد. برخی از افراد در مناسبات بین الاشخاص در دیگران نفوذ دارند و وقتی سخن می گویند دیگران به آنها گوش می دهند و از ایشان پیروی می کنند. لکن در این استعداد یعنی استعداد جلب توجه دیگران به گفته های خود، هیچ چیز که خصیصه ی شخصی باشد وجود ندارد. بلکه نقشی است که به برخی از افراد محول شده است و برای هر یک از آنان به زمینه ای محدود به شخصیت او یعنی ارزشهائی که نماینده آنهاست و نیز به دانش یعنی شایستگی او به مناسبات وی با پیروان او و با بقیه ی افراد جامعه بستگی دارد. مخصوصاً افراد متنفذ عموماً بیش از دیگران آماده ی پذیرش اثر انتشارات جمعی هستند و این انتشارات آنان را تحت تأثیر قرار می دهد. با این همه، وضع همیشه چنین نیست و چه بسا اتفاق می افتد که این عده یعنی افرادی ذی نفوذ نیز تابع نفوذ شخصی عده ی دیگری هستند. و این امر نشان می دهد که سلسله نفوذها طویلتر و پیچیده تر از آن است که در وهله ی اول به نظر می آید. لکن، در هر حال افراد متنفذ وسیله ای هستند که اعضاء گروه خود را با محیط خارج و بالاخص افکار و اطلاعاتی که بصورت جمعی انتشار می یابد به نحو بی واسطه یا با واسطه مرتبط می سازند و بطور مستقیم یا غیرمستقیم کار واسطه یا وسیله ی اتصال را انجام می دهند. بدین ترتیب، مجموع فرایند مورد بحث که از انتشار جمعی به فرد در جریان است به عوض این که فرایندی ساده و مستقیم باشد به صورت مطبق و مسیری با دو مرحله و به اصطلاح «جریان آبی با دو مجری» (52) به نظر می رسد.
آنچه گفته شد نخستین و مهمترین اصلاحی است که لازارسفلد و نحله ی وی در نظریه ی افکار عمومی و اطلاعات جمعی به عمل آوردند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که همه ی افراد در اوضاع و احوال بین الاشخاص یکسانی قرار ندارند و آنچه مخصوصاً جالب توجه است وضع کسانی است که تحت تأثیر نفوذهای مغایر قرار دارند، خواه به این دلیل که در گروه خود از لحاظ عقیده در اقلیت هستند و یا به این دلیل که تعلقاتی متداخل دارند. نتیجه ی مشاهده این است که عقیده ی این عده از عقیده دیگران ناثابت تر است و دیرتر از دیگران تصمیم می گیرند (رویهمرفته تصمیمات ناشی از تعارض میان عقاید خانواده و عقاید دوستان دیرتر گرفته می شود) (53).
بدین ترتیب، با توجه به مناسبات بین الاشخاص هم می توان فرایند انتشار جمعی را تصریح و هم تفاوت شدت و سرعت آثار آن را در عامه تبیین کرد. باری، این تصور که مشتی افراد مستقل مستقیماً و بدون حائل با رگبار یکطرفه ی مسلسل اطلاعات و افکار روبرو می شوند تصور درستی نیست.

4- پدیدارهای جمعی افکار عمومی

حال وقت آن رسیده است که بار دیگر پدیدارهای جمعی افکار عمومی را مورد توجه قرار دهیم. نخست باید خاطرنشان ساخت که عاقلانه نیست که مانند بلومر (54) از پژوهندگان علمی توقع داشته باشیم که کار خود را با تعریف «مفهوم مجرد یا جنس» (بمعنی منطقی کلمه) افکار عمومی آغاز کنند. چه افکار عمومی تعبیری عامیانه است و اطمینانی نیست که این تعبیر با واقعیتی که بتوان به تعریف ساخت و تعیین حدود آن پرداخت، مطابقت کند. کار این اصطلاح این است که توجه ما را به قلمروی از پدیدارها معطوف دارد که بشرط آنکه ابزارهای فکری و فنی مناسبی در اختیار محقق باشد می توان به مطالعه آنها پرداخت (55). فقط باید به یاد داشت که پدیدارهای مربوط به افکار عمومی پدیدارهائی جمعی هستند و صرفاً به این صورت در پژوهش نمایان می شوند (56).
روان شناسی اجتماعی هنوز درباره ی پدیدارهای جمعی افکار عمومی به نظامی از معلومات کافی نرسیده است. با این همه، در مقام مقایسه با جهل تجربی کامل و ناتونی نظریی که بر دوره ای نزدیک به بیش از یک ربع قرن حکمفرما بود، پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته است. نخستین قدمی که برداشته شد و پایه ی ترقیات دیگر بوده است بررسی های وسیع افکار عمومی با روش آماری است. این بررسیها مورد انتقادهای فراوان قرار گرفته است لکن به این انتقادها به اندازه انتقادهای بلومر اهمیت داده نشده است. ارزش اسناد و مدارک وسیعی که پیوسته از این راه فراهم می شود خاصیت نمونه ای یا نمایندگی (57) آن در درون جامعه ی انتخاب شده (عموماً ملت) است. بدین ترتیب، این گونه بررسیها سبب شده است که لااقل محققان محتاط از تعبیر و تفسیرهای تحکیمی و ادبی احساسات در جامعه ها بکلی و برای همیشه صرف نظر کنند. انتشارات مختلف جامعه شناختی یا تاریخی حاکی از این است که از این پس می توان با اطلاعات حاصل از بررسیهای گسترده افکار عمومی به نتایج کلی دست یافت (58).
بدیهی است که پدیدارهای جمعی افکار عمومی خود به خود و در خلاء ایجاد نمی شود و علت یا موقعیت ایجاد آنها پیشآمد و وقایع تازه ای است که جنبه ی اتفاقی و امکانی دارد. لکن در اعلام پیشآمد یا حادثه، عنصر مؤثر در افکار عمومی معنی یا دلالت آن است و وسیله انتقال این دلالت زبانی است که عناصر و گروه بندی آن (یا سبک آن) را مجموعه های اعتقادی و ارزشی تشکیل می دهند. این زبان علاوه بر صورت اطلاعات و افکاری که در جریان جمعی انتشار انتقال می یابد قالبی است که در آن مسائل مطرح می شوند و خلاصه در حکم «قوه ی ناطقه» افکار عمومی است. بنابراین، با این زبان که غالباً به تعبیری تقریباً نادرست آن را «تجزیه و تحلیل محتوی» می نامند، می توان بعضی از جنبه های پدیدارهای جمعی افکار عمومی را روشن کرد (59)
توجه دارند که تجزیه و تحلیل محتوی نیز مانند بررسیهای گسترده با مسائل نمونه گیری مواجه است و این دو ناچارند مفهوم «نمونه بودن یا نمایندگی» را مراعات کنند زیرا موضوع آنها اموری نامتجانس است. «زبان سیاست»، به تعبیر لاسول یا بطور کلی، زبان مبادله ی معانی و عقیده ی جمعی و نیز پدیدارهائی جمعی عقیده صور گوناگونی دارد. مخصوصاً در مطالعات گسترده و مبتنی بر نمونه گیری آماری پدیدارهای جمعی به ارائه ی تصویری کلی اکتفا نمی شود بلکه قاعده این است که تفاوتهای موجود در افکار عمومی را تجزیه و تحلیل می کنند و برای رسیدن به این هدف از ابزارهای الکترومکانیک تجزیه و تحلیل سریع کمک می گیرند. در مطالعه ی تفاوتهای رفتاری افکار عمومی به تقسیمات معلوم و معمول در جمعیت شناسی و جامعه شناسی که مبتنی بر جنس و سن و انواع محل سکنی و شغل و مرتبه ی اجتماعی و اقتصادی است اکتفا نمی شود زیرا معلوم شده است که این تفاوتها با تقسیمات ظریفتری مثلاً عمل به مبادی دینی و اطلاع از امور تازه و علاقه ی به آنها و موضعگیری شخص در قبال مسائل مهم نیز ارتباط دارند. البته پیوستگیهای میان عقاید مختلف و عوامل مختلف، مستقل از یکدیگر نیستند بلکه بعکس چنین استنباط می شود که میان آنها مناسبات بسیار پیچیده ای وجود دارد. باری بر اساس این تجزیه و تحلیل ها سعی شده است به نتایج کلی دست یافته اطلاعات حاصل از بررسی های فراوان را ترکیب کنند و در این ترکیب نیز گاه نتیجه ی تحلیل محتوی را منظور دارند (60).
مع هذا چنین به نظر می رسد که برای بیان پیچیدگی های روزافزون افکار عمومی ذوق سلیم و منطق ولو اینکه با توضیح جداول آماری تطبیقی همراه باشد، کافی نیست.
اساس نخستین نوع الگوی کاملاً جا افتاده این است که به توزیع عقاید درباره ی مطلب معین در گروه معین توجه شود (61). هرگاه توزیعی «بهنجار» (به معنی آماری کلمه) باشد، می توان نشان داد که این توزیع در شرایطی به این شرح بدست آمده است:
1-هر فرد در پاسخ خود از میان دلائل فراوان به انتخابهائی دست زده است؛ این دلایل نیز یا دو حالت متقابل داشته و یا مستقل از یکدیگر بوده اند و بعضی از آنها پاسخ را در یک جهت و بعضی دیگر آنرا در جهت دیگر موجه ساخته اند؛
2- امکان اینکه فرد در برابر یک جفت دلیل یکی را بیش از دیگری انتخاب کند برابر و معین (هرچند ناشناخته) بوده است؛
3- انتخابهای مختلف هر فرد (که موجب پاسخ او شده است) از انتخابهای فرد دیگر مستقل بوده است.
الگوی مذکور به این معنی نیست که این وضع واقعاً تحقق یافته است بلکه فقط از آنچه ممکن است اتفاق افتاده باشد تصویری بدست می دهد. مثلاً وقتی در ژوئیه ی سال 1948 از مردم فرانسه خواسته شد که وظائف مختلف ملی را به ترتیب تقدم مشخص کنند و ردیفهائی که مردم برای وظیفه ی بازسازی (کشورشان) قائل شد صورت توزیع «بهنجار» داشت، این توزیع نمودار واقعیتی بود که ممکن بود اتفاق افتاده باشد (62). در عوض، هرگونه تخلف از شرایط مذکور در فوق سبب به وجود آمدن نوع دیگری از توزیع خواهد شد؛ برخورد با نوع دیگر از توزیع- مخصوصاً توزیع به شکل J یا L که در تجزیه بسیار فراوان دیده می شود- ممکن است «معلول این امر باشد» که لااقل یکی از شرایط مذکور موجود نبوده است: چنانکه وقتی از رانندگان اتومبیل درباره ی وسایل بهتر کردن وسایل نقلیه در شهر پاریس سئوال شد، این عده ترجیح خود را که عبارت از بهتر کردن عبور و مرور اتومبیل ها بود، به صورت منحنی L ابراز داشتند، در صورتی که استفاده کنندگان از ترن زیرزمینی بهتر کردن وضع وسائط نقلیه زیرزمینی را به عنوان نظر ترجیحی خود به صورت منحنی L ابراز داشتند (63). می توان فرض کرد که در این زمینه از شرایط سه گانه مذکور در فوق، شرط دوم وجود نداشته است. نمونه ی دیگری که ممکن است انحراف از شرط سوم باشد مورد سیاستمداری است که از محبوبیت و وجهه بسیار بهره مند است و در این مورد نیز توزیع رده های آراء مساعد مردم نسبت به او به صورت منحنی L ظاهر می شود.
لکن این الگو با اینکه از حدود مشاهده ی تجربی ساده ی «پورستانتاژ» بسیار بالاتر است، هنوز صورت کلی دارد و در آن چنانکه بعضی گفته اند، مفاهیم انتزاعی عاری از دقت و صراحت، مبنی بر «دلایل» عاری از هرگونه محتوی که افراد می توانند دلایل خود را از میان آنها برگزینند فرض شده است. اما این نقص را نیز می توان با تحلیل عوامل رفع کرد. و در واقع با این روش بود که مک ره در ژانویه سال 1955 ماتریس توزیع رده های آراء موافق نسبت به ده شخصیت سیاسی فرانسوی را تجزیه و تحلیل کرد و برخورد به این که این آراء را می توان بوسیله ی انتخابهائی در پنج زمینه ی مستقل به این شرح تبیین کرد:
1 و 2- ترکیب دو عامل که به تمیز میان جناح چپ و راست مربوط می شود؛ 3- عامل مربوط به امور اتحاد متصرفات فرانسه؛ 4- عامل مربوط به اتحاد اروپا و 5- عاملی که فقط به تمیز میان دو شخصیت از ده شخصیت مربوط می شود (64).
البته با مطالعاتی که در حد اطلاع ما تاکنون هنوز انجام نگرفته و حتی به آن توجه نشده است، شاید بتوان این دو نوع الگو را از لحاظ شرایط اول و دوم مذکور همآهنگ ساخت. لکن این ترکیب به مواردی که در آنها شرط سوم بکار نرود مربوط نمی شود و این موارد در واقع مواردی است که در آن فرآیندهای متوسطی که در بخش قبل تجزیه و تحلیل شد بکار می افتد. در این زمینه نیز ساده کردن مسأله از راه شبیه سازی (65) که عملاً با ابزارهای محاسبه ی الکترونیکی و با توان بسیار «شمارگر» (66) صورت پذیر است، امکانات کاملاً جدیدی را در دسترس می گذارد و نخستین تلاش در راه بکاربردن این فنون چه در زمینه ی نظری و چه در زمینه ی عملی به شمار می رود (67) و به ما حق می دهد که به پیشرفتهای مهمی در روان شناسی اجتماعی امیدوار باشیم.

پی‌نوشت‌ها:

1-otanés
2- رجوع شود به: Hérodote, III, 80.
3- رجوع شود به: polit., VI, XI, 8.
4- سیسرون خطاب به سنای رم چنین می گوید: «در برابر کاتیلینا پشتیبانی ملت از آن شماست» عبارت لاتینی آن اینست:
vobis ppuli Romani praesidia non desunt, Cat. IV, 18.
تیبر از طرف بزرگان مجلس سنا و افکار عمومی مورد قدرشناسی قرار می گیرد:
actae ei grates apud senatum ab illustribus famaque apud populum, Tacite, Ann, IV, 64.
پس از قضیه ویرژینی، دسامویرها بر اثر اتفاق آراء، شکسته خورده عقب نشینی کردند.
Victi consensus deccemviri, Tite- Live, III, 59, 10.
5- رجوع شود به:
Le prince, vhap. 19
6- رجوع شود به:
Shakespeare, Henry IV, partie I, acte III, scène II.
7- رجوع شود به:
Hobbes, Elements of law, 1640, XII, 6.
برای آگاهی از استنتاج هابز، از این نظر به کتاب زیر رجوع شود:
Raymond polin, politique et philosophie chez Thomas Hobbes, paris, PUF, 1953, ch. 9. Pp. 205-220.
8- رجوع شود به:
Sir william Temple, An essay upon the original and nature of government, 1672.
و نیز رجوع شود به:
Works of w. Temple, London, 1770, vol. I, pp. 29-57.
9- رجوع شود به:
Hans speier, «The historical development of public opinion», Amer, J. sociol., 1950, 55, 376-388.
10- برای آگاهی از فهرست فهارست کتب در این زمینه بآثار زیر رجوع شود:
carl I. Hovland, «Effects of the mass media of communication», in c. Lindzey (éd), Handbook of social psychology, 1954, op. cit., 1062-1103, pp. 1063, 1076, 1079;
و نیز رجوع شود به:
«L"étude de l" opinion publique et la méthode des sondages», sondage, Rev. fr. Opin. Publ., 1953, 15, no 3, pp 25-41; Joseph Goldsen et Jean Dubot, «Bibliographie des travaux relatifs à l"opinion publiques», (1945-1953), Bull. Internat., Sci. soc., 1953, 5, 541-553; «Liste des centres de recherches sur l" opinion publique», Bull. Internat. Sci. soc., 1953, 5, 610-613.
11- public
12- hypostase
13- رجوع شود به:
Floyd H. Allport, «Toward a science of public opinion» pubi. Opin. Ouart., 1937, 1, no. 1, 7-23.
14- رجوع شود به:
J. S. Mill, sur la liberté, 1959.
15- «تاریخدان از فعل و از عمل انجام شده آغاز و از آن عقیده ای را که موجب این فعل بوده است استنتاج می کند». رجوع شود به:
Joseph R. strayer, «The historian"s concept of public opinion» in Mirra komarovsky (ed). Common frontiers of social sciences, III, 1957, pp. 263-268-264.
نویسنده حلقه ای را که عبارت است از استنباط علت از روی معلول برای تبیین معلول، نمی بیند و از این بدتر، متخصصان افکار عمومی را سرزنش می کند که این افکار را پیش از وقوع واقعه مطالعه می کنند؛ در صورتیکه به نظر او بهتر است که پس از این مرحله از افراد خواسته شود علت رفتار خود را بیان کنند (رجوع شود به صفحات 310-311).
16- رجوع شود به: F. H. Allport, ibid.
17- رجوع شود به:
Herbert Blumer, «public opinion and public opinion polling», Amer. Soc., Rev., 1948, 15, 542-554.
18- رجوع شود به:
R. F. park, «News and the power of the press», Amer. J. sociol., 1941, 47, pp. 1-11, repr in R. E. park, society, 1955, pp. 112-125.
19- رجوع شود به:
paul F. Lazarsfelf, «public opinion and the classical tradition», public opin. Ouart., 1957, 21, 39-35, p. 42.
20- رجوع شود به:
James Bryce, The American commonwealth, 2 vol., London, 2 edition, 1889, ch. 67.
21- رجوع شود به:
w. phillips Davison, «The public opinion process, publi, opin., ouart., 1948, 22, 91-106.
22- رجوع شود به:
D. katz and R. L. schanck, social psychology, N. Y., 1938, p. 568.
23- رجوع شود به کتاب حاضر، بخش چهارم، فصل سیزدهم. با تضادی که تونیس از سال 1887 میان Gesellschaft, Gemeinschaft قائل شد، عمل وفق دادن به طور مستقیم یا غیرمستقیم امری بدیهی است. رجوع شود به ترجمه ی فرانسوی کتاب وی یعنی:
Communauté et société, paris, PUF, 1944.
24- رجوع شود به:
M. Mead, «public opinion mechamisms among primitive peoples», public. Opin. Quart., 1937, no 3, 5-16.
مارگریت مید جامعه های ابتدائی را بر حسب طبیعت فرایندهای افکار عمومی که در آنها جریان دارد به سه نوع طبقه بندی می کند: نوع اول، نوع آراپش است که در آن هر کس نظر شخصی خود را اظهار می دارد و مسئولیت را به عهده می گیرد؛ نوع دوم، نوع یاتمول (Iatmul) واقع در گینه ی نو است که در آن اشخاص مخصوصاً تمام توجه خود را به «فراتری» دیگری معطوف می دارند؛ نوع سوم، نوع جامعه بالی (Bali) است که در آن سنت پاسخگوی همه چیز است.
25- رجوع شود به:
«La presse, le public et l"opinion», sondage, Rev. fr. Opin. publi., 1955. 17, no 3, pp. 31, 35.
26- رجوع شود به همان کتاب، صفحه ی 32.
27- رجوع شود به همان کتاب، صفحه ی 29.
28- رجوع شود به:
Bernand Berelson, «what missing the newspaper means», in p. F. Lazarsfeld and F. N. Stanton (eds), . communication research, 1948-1949, N. Y., 1949, pp. 111-129.
29- رجوع شود به:
J. stoetzel, «Fonctions de la presse à coté de l"information », Et. Presse, 1951, 3, no 1, pp. 37-42.
30.بررسی های گسترده ی مکرر نشان داده است که در فرانسه بطور منظم نسبتی در حدود هفت تن از طریق رادیو یا جرائد از رویدادهای مهم آگاه می شوند.
رجوع شود به: soudages, op. cit, p. 25
31. رجوع شود به :
R.E.Park« News as a form of knowledge Amer. J. social. 1940. 45, 669-668, repr. In Society, op. cit, 71-88.
32- رجوع شود به همان کتاب صفحه ی 250-251.
33- منظور از قوانین روان شناسی در اینجا گرده سازی (schématisation) و دراماتیک کردن و تغییر دوره ای رغبت یا انگیزه است رجوع شود به:
C.W.Allport and janet M. Faden,« The psychology of the newspapers» publ. Opin.Quart. 1940,4,687-703.
34- به تحقیقی که در یادداشت پاورقی قبلی به آنها اشاره شد رجوع کنید. این تحقیق به هشت روزنامه شهر بوستون که متوالیاً در مدت شصت روز مورد مطالعه قرار گرفته اند مربوط می شود.
35- رجوع شود به:
Alfred McClung Lee and Elizabeth B.Lee (eds). The fine art of propaganda, N.Y. 1939 pp.23-24.
36- به پاورقی صفحه ی 365 این کتاب شماره ی 10 رجوع کنید. برای کسب نظر جامع در این باب رجوع شود به: Hovland, op. cit;
و نیز رجوع شود به:
Carl I. Hovland, Irving L. Janis and Harold H. Kelley, communication and persuasion: psychological studies of opinion change, Yale university press, 1953.
37- persuasion collective. رجوع شود به بخش پنجم، فصل شانزدهم کتاب حاضر.
38- رجوع شود به:
Richard T. La pierre, A theory of social control, N. Y. 1954, p. 18.
39- Gesellschaft
40- می دانیم که دورکیم که با نوشتن کتاب «تقسیم کار اجتماعی»، در سال 1896 به این مسأله نیک پی برده بود، در سال 1898 با نظریه ی «تصورات جمعی» آن را حل کرد.
41- Gemeinschaft
42- Gesellschaft
43- رجوع شود به صفحه ی 280، شماره 1، صفحه ی 289، شماره 29 کتاب حاضر.
44- رجوع شود به:
H. D. Lasswell, psychopathology and politics, 1931, p. 187.; william Albig, public opinion, N. Y., 1939, (second ed., Modern public opinion, ibid, 1956), pp. 4-5" kimball Young, «comments on the nature of «public» and «public opinion», internat J. opin. Attit. Res., 1948, 2, 385-392; Herbert Blumer, «public opinion and public opinion polling» Amer. soc. Rev., 1948, 13, 542-554, p. 544" Hovland, etc., 1953, op. cit., p. 3.
45- رجوع شود به صفحه ی 29 کتاب حاضر.
46- رجوع شود به:
Raymond L. Gorden, «Interaction between atitude and the definition of the situation in the expression of opinion», Amer. soc. Rev., 1952, 17, 50-58.
47- رجوع شود به:
Theodore M. Newcomb, personality and social change: Attitude formation in a student community, N. Y., 1949.
همچنین به صفحه ی 257 کتاب حاضر رجوع شود.
48- مراحل گسترش این نظریه را می توان در آثار زیر مشاهده کرد:
paul F. Lazarsfeld, Barnard Berelson and Hazel Gaudet, The people"s choice, N. Y., 1944" Robert k. Merton, «patterns of influence: A study of interpersonal influence and communication behavior in local community», in p. F. Lazarsfeld and Frank N. stanton, (eds.), communication research 1948-1949, N. Y., 1949, pp. 180-219" B.R. Berelson, P. F. Lazarsfeld and W. N. Mcphee, voting, 1954" Elihu katz and p. F. Lazarsfeld, personal influence, 1945" Herbert Menzel and Elihu katz, «social relations and innovation in the medical profession», publ. opin, Quart., 1955, 19, 337-352" Elihu katz, «The two step flow of communication: an up-to-date report on an hypothesis», publ opin. Quart. 1957, 21, 61-78" william N. Mcphee, «Note on a campaign simulator», publ. opin. Quart., 1961, 25, 184-193.
در زبان فرانسه رجوع شود به:
A. shils, «L"étude du group élémentaire» in Harold D. Lasswell et Daniel Lerner (dir.), Les sciences de la politique aux Etats- Unis» paris, 1951, pp. 65-104" cf. pp. 95-96.
49- شکی نیست که در درون گروهها در عقیده تغییراتی انفرادی ایجاد می شود. لکن غالباً این تغییرات با مبادله ی میان اکثریت و اقلیت آن هم به کمیتی برابر همراه است. و وقتی چنین باشد، احتمال تغییر در اقلیت بیش از اکثریت خواهد بود. برای فهم این پدیده می توان از طرح ساده ای استفاده کرد. به عبارت دیگر کافی است فرض کنیم احتمال تغییر عقیده برای یک فرد با عقیده ی معینی با احتمال این که در گروه خود با فرد دیگری که با او هم عقیده نیست گفت و شنود کند، تناسب دارد. حال فرض کنیم m و n به ترتیب نماینده ی عده ی افرادی باشد که اکثریت و اقلیت را تشکیل می دهند. در این قسمت، احتمال برخورد یک عضو اکثریت با یک اقلیت عبارت خواهد بود از:

و این احتمال برای عضو اقلیت نسبت به یک عضو اکثریت عبارت خواهد بود از:
بنابراین، احتمال تغییر عقیده برای هر یک از دو عضو اقلیت و اکثریت (با فرض اینکه k ضریب تناسب باشد) عبارت خواهد بود از:
لکن در مجموع اکثریت که از m عضو تشکیل می شود، عده ی تغییرات عبارت خواهد بود از:
و این عده ی در اقلیت عبارت خواهد بود از:
50- به همین جهت است که طرح های کلی داد درباره ی تمایل اجتماعی (رجوع شود به صفحات 360-361 کتاب حاضر) بیش از اندازه ساده بنظر می رسد و باید تکمیل شود.
51- رجوع شود به کتاب لازارسفلد، صفحه ی 150-151.
52- اصطلاح انگلیسی آن چنین است: a two- step flow of communication
53- رجوع شود به کتاب: voting, op. cit., p. 131.
54- رجوع شود به: Blumer, op. cit., p. 542.
55- بحثهای ناپخته و پیشرس درباره ی طبیعت افکار عمومی آدمی را به یاد توضیحاتی می اندازد که بیکن به ماهیت گرما اختصاص داده بود، رجوع شود به:
Novum organum, liver II, XI à XXI.
56- بدیهی است که عقاید عمومی همواره همان رفتارهای فرد هستند. و هرگاه همه ی افراد عین یکدیگر رفتار می کردند، ایجاد وفاق میان پدیده های فردی و پدیده ی جمعی آسان بود. و چون چنین نیست، باید به مسأله ی جمعی به شیوه ی دیگری جز تلفیق رفتارهای فردی مواجه شد.
57- représentativité
58- از جمله رجوع شود به:
Jerome Y. Bruner, Mandate from the people, N. Y., 1944, 278: trad. fr: ce que pense l"Amérique, paris, PUF, 1945; Russell E. planck, «public opinion in France after the liberation», 1944-1949. in Mirra komarovsky (ed), common frontiers of the social sciences, 1957, pp. 184-241.
59- رجوع شود به:
Harold D. Lasswell, Nathan Leites and associates, Language of politics: studies in quantative semantics, N. Y., 1949; Bernard Berelson, Content analysis in communication research. 1952.
60- از جمله درباره ی رفتار سیاسی زنان در فرانسه رجوع شود به:
Mattei Dogan et Jacques Narbonne, Les Françaises face à la politique, paris, A. Colin. 1955.
61- برای آنکه بتوان مفهوم توزیع عقاید را به کار گرفت لازم است که این عقاید در روی درجه بندیهای مقیاس معینی نشان دادنی باشد و یک نمونه ساده ی آن مقیاس رده های رجحانی است.
62- رجوع شود به: sondages, 1948, 10, pp. 168-169.
63- رجوع شود به: sondages, 1957, 19, no 1, p. 50.
64- رجوع شود به:
Duncan Mc Rae Jr., «une analyse factorielle des préférences politiques, Rev. fr. sci. polit., 1958, 9, 95-109;
اطلاعات اساسی در این باب در نشریه ی زیر بدست می آید:
Sondages, Rev. fr. Opin. Publ., 1955, 17, no. 1, p. 40.
65- simulation
66- ordinateurs
67- رجوع شود به:
Ithiel de sola pool and Robert Abeison, «The simulmatics project», publ. opin. Quart., 1961, 25, 167-183; william N. Mc phee, «Note on a compaign simulator», ibid, 184-193.

 

منبع مقاله :
استوتزل، ژان؛ (1374)، روان شناسی اجتماعی، ترجمه ی علی محمّد کاردان، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ ششم