حرکت های عمده ی بدلکاری (2)
تمرینات مبارزه با شمشیر
برای بازسازی یک زدوخورد مبارزه ای در فیلمی که اجرای حرکت های مبارزه ای با شمشیر در صحنه هایی از آن پیش بینی شده است، در ابتدا طرح آن صحنه ی مبارزه، باید براساس کلیت ماجرای فیلم و منطق روایی حاکم بر صحنه ها تهیه، سپس یک به یک و به ترتیب اولویت، آن کلیات جزء به جزء اجرا شود.طراحی چنین صحنه هایی - به علت بار زیبایی شناسی حرکت ها که در واقع گونه ای از حرکت های موزون و ریتمیک هستند - کار بسیار دشوار، سنگین و پیچیده ای است و اغلب حتی از صحنه های سرشار از انفجار و تیراندازی، به مهارت، دقت و زمان بیشتری نیاز دارد و به مراتب سخت تر است و طراح باید از همه ی هوشیاری و خردورزی و تمرکز خویش بهره گیرد.
در چنین طراحی ویژه و دشواری، ابتدا باید اصول اولیه ی این کار را رعایت کرد. نخست به هنرجویان آموزش داده می شود که چگونه و به چه شیوه ای شمشیر را در دست بگیرند و شاید همین آموزش به ظاهر ساده که صرفاً شامل به دست گرفتن درست شمشیر و حفظ استیل بدنی و گارد اولیه در هنگام ایستادن است چندین هفته به طول بینجامد. هنرجویان بدلکاری در این تمرین می آموزند که شمشیر را به بهترین شکل از منظر زیبایی شناسی در دست بگیرند، همچنین گارد و استیل یا فرم کوریوگرافیک خود را همواره در طول مبارزه حفظ کنند.
در ابتدا شیوه ی درست استیل بدن در هنگامی که شمشیر در دست مبارز قرار دارد، به این صورت است که آن شخص پاشنه هایش را به صورت مُورب به هم بچسباند و بالاتنه اش را راست و استوار نگه دارد؛ یعنی قوز نکند و قوسی در کمر و شانه نداشته باشد. در این حالت در یک دست شمشیر دارد و دست دیگرش را به کمر می زند. این گارد ثابت مبارزه است که هنگام ایستادن باید رعایت شود. اما هنگامی که مبارز قصد حرکت رو به جلو را دارد و آماده ی حرکت و شمشیر زدن است، زانوها را کمی خم می کند، به عضلات پاها حالت ارتجاعی می دهد و بالاتنه هم چون گارد ثابت، هم چنان راست و بدون قوس می ماند. از انرژی حرکتی و انعطاف زانوها برای حرکت رو به جلو و نیز از انرژی و انعطاف کتف ها، شانه ها و در نهایت دستها برای ضربه زدن و فرود آوردن شمشیر به هنگام مبارزه استفاده می شود.
بازیگر یا بدلکار که به قصد مبارزه گام بر می دارد، اگر حالت چهره ی وی در هنگام حرکت با شمشیر و شمشیر زدن به سبب ترس و دلهره ی درونی خودش تغییر کند و خدشه دار شود، اعمال او به هیچ وجه برای مخاطب قابل باور و تأثیرگذار نخواهد بود، زیرا شخصی که در عالم واقعی برای مبارزه شمشیر در دست می گیرد و با خشم به سوی مهاجم یا مهاجمانش یورش می برد، کسی است که هم دلیری ضربه زدن دارد و هم توان و جرئت ضربه خوردن از حریف خویش.
حالت های شمشیر زدن
در فن شمشیر زدن برای صحنه های اکشن و مبارزه ای برای فیلم دو حالت اصلی وجود دارد: حالت نخست، براساس حرکات ریتمیک ورزشی این رشته که از شیوه ی درست در دست گرفتن شمشیر تا حفظ استیل بدنی در حین اجرای مبارزه و گام برداشتن با شمشیر و ضربه زدن (که بر اساس همان منطق روایت داستان فیلم است) را در بر می گیرد.حالت دوم، اجرای بی پایه ی حرکت های مبارزه ای با شمشیر است که هیچ گونه توجه و طراحی ویژه ای برای نوع حرکت و در دست گرفتن سلاح ندارد، بلکه تمرکز اصلی بر خشونت محض، یعنی حرکات بداهه و غریزی شخصیت فیلم است. در این روش، حرکت های شمشیرزن، بدون در نظر گرفتن اصول و استیل مبارزه است و کاملاً به صورت بدوی و اولیه صورت می گیرد. این شیوه معمولاً برای نمایش شخصیت های متزلزل عصبی یا آدم هایی با خوی وحشی گری یا انسان های بدوی اتخاذ می شود.
در شیوه ی نخست، طرز درست در دست گرفتن شمشیر و هم چنین به موقع نواختن ضربه ها و گام برداشتن شخصیت مبارز، متناسب با ریتم ضربه ها از اصول ابتدایی و ضروری است.
برای مثال در یک صحنه ی مبارزه ای، شخصیتی که باید با مهاجمان بجنگند و در برابر آن بایستد، در ابتدا با یک حرکت سنجیده و از پیش طراحی شده ضربه ای به مهاجم روبه رویی خود وارد می سازد. همراه با نواختن این ضربه، یک چرخش کامل (360 درجه) به دور خود انجام می دهد که باعث می شود هم زمان چند مهاجم که از چپ، راست و پشت سر وی را محاصره کرده اند و قصد حمله به او را دارند، با صرف کم ترین انرژی و نیز موزون ترین حرکات ممکن از پا درآیند. بدون شک چنین حرکت هایی با جزئیات دقیق و کامل را باید یک طراح ماهر از پیش محاسبه و طراحی کند. اغلب این گونه صحنه ها را کارگردان اکشن یا مسئول صحنه های پرتحرک یا سرپرست گروه بدلکاران طراحی می کند.
پس از طراحی هوشمندانه ی این گونه صحنه های مبارزه ای، برای پیشگیری از اشتباهات و خطرات جبران ناپذیر در حین اجرای صحنه برای فیلم، این صحنه ها و حرکت های آنان زیر نظر طراح و سرپرست گروه بارها و بارها تمرین می شود تا حرکت های مبارزان به زیباترین شکل و به دور از اشتباه و خطر اجرا شود.
در طراحی این گونه صحنه ها، هر یک از حرکت ها را شماره گذاری می کنند و هر حرکت براساس ریتم زیبایی شناختی و نیز حس و حال و شخصیت و منطق حاکم بر روایت فیلم، به ترتیب شماره و یک به یک اجرا می شود.
ناگفته پیداست که همچون نت های یک سمفونی، اگر فقط یکی از افراد گروه در انجام وظیفه اش یا تقدم و تأخر شماره ها (کُدگذاری ها) دچار اشتباه شود، به سادگی حاصل کار همه ی افراد گروه تباه می شود و کلیّت آن صحنه به دلیل مخدوش شدن ریتم از دست می رود.
کشیده شدن بر روی زمین به دنبال اسب یا خودرو
معمولاً در چنین صحنه هایی شخصی که قرار است روی زمین کشیده شود، در زیر لباس خود پوشش های لازم را به کار می برد یا از لباس ویژه ی ضد ضربه ای استفاده می کند که بر روی نقاط حساس بدن، که با زمین اصطکاک خواهد داشت، عایق بندی شده است.نقاط حساس بدن عبارت اند از: زانو، آرنج، سینه و ستون فقرات، که لباس ضد ضربه بر روی این نقاط عایق بندی مخصوص شده اند و بازیگر اکشن یا بدلکار، در زیر لباس کاراکتر آن فیلم، این لباس را می پوشد.
مرحله ی بعد، بستن پای شخص با یک طناب بسیار محکم و در عین حال انعطاف پذیر است. در این حالت ریسمان باید کاملاً به پای شخص محکم بسته شود، تا پایش در هنگام حرکت یا بر اثر فشار و ضربات وارد آمده از ریسمان جدا نشود.
سرعت و شتاب حرکات اسب، یا خودروی در حال حرکت باید به شکلی محاسبه شود که در عین حفظ سلامت و ایمنی بدن، کاملاً طبیعی و واقعی جلوه نماید. وضعیت مطلوب در اجرای چنین عملیاتی، سرعت و شتابی متعادل و در حد متوسط است.
در صحنه های درگیری شخص با حیوان درنده، برای مثال یک شیر قسمتی از اعضای شکار خود، همچون دست، پا یا کتف را در دهانش می گیرد و به دنبال خود بر روی زمین می کشد. در چنین موارد هیجان آور و در عین حال بسیار خطرناک، معمولاً از نیروی انسانی استفاده نمی شود، بلکه با توسل به حقه های سینمایی و استفاده از شیوه های جلوه های ویژه ی بصری (1) اقدام می شود.
چنین عملیاتی را بازیگر فیلم اغلب در برابر پرده ی آبی یا سبز اجرا می کند، و در مرحله ی تدوین با تصاویر و حرکات مخلوط می شود، یا از عروسک های آدم نما استفاده می شود. بدین صورت که در ابتدا عروسک را جلوی دهان حیوان، فرضاً شیر قرار می دهند، شیر کف یا دست عروسک را با دندان می گیرد و حرکت می کند. از سوی دیگر برای طبیعی تر جلوه دادن این صحنه، بازیگر را در مقابل پرده ی آبی و سبز به وسیله ی یک طناب در برابر دوربین بر روی زمین می کشند و سپس بر روی میز تدوین با استفاده از روش های جلوه های ویژه ی بصری به صورتی این دو نما را با یکدیگر تلفیق می کنند تا به طبیعی ترین وجه ممکن به نظر برسد.
حرکات آکروباتیک و ژیمناستیک (پارکور)
این حرکت ها برای صحنه های پرش از روی موانع عریض و طولانی، لغزیدن و واژگون شدن از روی آن ها، پرتاب شدن از روی اسب، پرتاب شدن یا پریدن از خودور یا موتور سیکلت درحال حرکت، صحنه های زدوخورد و هم چنین برای صحنه های تعقیب و گریز بر فراز ارتفاع زیاد یا کم، استفاده می شود. برای مثال شخصی از کسی یا کسانی می گریزد و با اجرای حرکات آکروباتیک از طبقه ی ساختمانی بر روی طبقه ی دیگر آن می پرد، یا از شکاف های باریک با سرعت و مهارت می لغزد و می گذرد و با چیره دستی و انعطاف پذیری، از میان دشمنانش به آسانی می گریزد. شخصی که می خواهد چنین صحنه هایی را اجرا کند، باید تمرینات بدنی بسیاری در رشته ی ژیمناستیک و حرکات آکروباتیک انجام دهد تا بتواند به راحتی از کل اعضای بدنش برای اجرای این حرکت ها کمک بگیرد.صحنه های انفجار و آتش سوزی
صحنه های انفجار اغلب بر اثر منفجر شدن بمب، دینامیت، نارنجک و غیره یا بر اثر گرم شدن و آتش گرفتن مواد آتش زا مانند نفت، بنزین و گازوئیل به وجود می آیند. در چنین مواردی از ترفندهای ویژه ای استفاده می شود.هم چنین از برخورد شدید خودروها با یکدیگریا با موانعی مانند دیوار، جدول و پل، امکان انفجار و ایجاد صحنه های هیجان آور و خطرناکی از این دست وجود دارد.
شدت پرتاب اشخاص در صحنه های انفجار، به فاصله ی آن نسبت به محل انفجار بستگی دارد، هر چه فاصله کمتر باشد، شدت پرتاب شدن بیشتر است و برعکس.
آمریکایی ها سیستمی را به نام چرخ دنده ی یکسو گرد پرقدرت (2) طراحی کرده اند که با انرژی برق و فشار هوا کار می کند. در این سیستم دستگاهی الکتریکی به مخزن بزرگ هوای فشرده ای متصل است و هنگامی که دکمه ی آن فشار داده می شود، یک یا چند بازیگر یا بدلکار با سرعت بسیار زیادی که ناشی از فشار و سرعت هواست، به آسمان پرتاب می شوند و چندین متر آن سوتر می افتند.
در این سیستم انرژی برق، فشاری را به مخزن فشرده ی هوا وارد می سازد و در نتیجه موج انفجار به صورت ساختگی برای صحنه های انفجار، ایجاد می کند. در واقع هیچ انفجاری صورت نمی گیرد، اما واکنش انفجار که همان پرتاب شدن به هواست، روی بازیگران یا بدلکاران به راحتی قابل رؤیت است.
البته ناگفته نماند که آمریکایی ها، این فن شگفت انگیز و ویژه را در عملیات اکشن از چینی ها گرفته اند. آمریکایی ها در واقع این سیستم را از روی سیستمی به نام چرخ دنده ی یکسوساز چینی (3) طراحی کردند. این سیستم از فیلم های بروس لی به بعد در اغلب فیلم های رزمی و اکشن چینی، ژاپنی - و کمی بعدتر در سینمای هنگ کنگ - رواج بسیار یافت.
این فن شکل بسیار ساده ای دارد و بدین ترتیب اجرا می شود که فرد را به طناب های ویژه ای متصل می کنند، این طناب ها روی قرقره هایی نصب می شوند و افرادی آن ها را از پشت صحنه می چرخانند تا او بتواند در هوا به پرواز درآید و در حین پرواز حرکات ویژه ی رزمی را نیز اجرا کند. البته در تدوین نهایی چنین صحنه هایی، طناب ها از تصویر حذف می شوند و صحنه کاملاً طبیعی جلوه می نماید.
معمولاً صحنه های انفجار، آتش سوزی نیز در پی دارند و برای ایجاد صحنه های انفجار و آتش سوزی اغلب با فراهم نمودن فضای ایمنی مناسب با چنین شرایطی، می کوشند تا صحنه هر چه طبیعی تر جلوه نماید. در بیشتر موارد صحنه های انفجار و آتش سوزی را در حد و اندازه ی محدودتری نسبت به آن چه در فیلم باید به نظر برسد، درست می کنند، در غیر این صورت از جلوه های ویژه ی بصری و شیوه های رایانه ای استفاده می کنند.
در صحنه هایی که در آن ها ساختمانی بزرگ را واقعاً منفجر می کنند، به سبب مخاطرات زیاد و هم چنین پرهزینه بودن، امکان برداشت های مکرر از آن وجود ندارد. بنابراین همه ی عوامل فیلم و نیز واحد دوم از جمله فیلمبرداران، نورپردازان، بازیگران و کارگردان باید آمادگی های لازم را با تمرین های مکرر به دست آورند، تا بتوانند خود را از پیش برای چنین صحنه ی برگشت ناپذیری تا حد بسیار آماده سازند. با رعایت دقیق محاسبات فنی، تنها در یک برداشت می توان به نتیجه ی مطلوب رسید.
بازگیر صحنه های پرتحرک یا بدلکار باید آگاه باشد که در چه کسری از ثانیه باید از فراز ساختمان بپرد و بعد از رو به روی همان ساختمان با سرعت بسیار زیادی بگذرد تا ساختمان منفجر شود. بازیگر اکشن با استفاده از قدرت تمرکز و تخیل خلاق و به ویژه با اتکا به اعتماد به نفس بسیار بالای خود خواهد توانست در چنین صحنه هایی به دور از هرگونه زیان مالی و جانی بازی کند.
صحنه های آتش سوزی
صحنه های آتش سوزی به دو دسته ی عمده تقسیم می شوند:الف. آتش سوزی های طبیعی، مانند آتش گرفتن جنگل بر اثر صاعقه یا دمای بسیار بالای هوا و اشعه ی خورشید
ب. آتش سوزی های حادثه ای، مانند آتش گرفتن خانه، تصادف ها، و انفجارهای گوناگون
اگر در صحنه ای قرار است شخصی آتش بگیرد و مسیری را در حال شعه ور بودن بدنش، بپیماید، از دره یا ساختمان بلند به پایین، بر سطح زمین یا آب پرتاب شود، برای اجتناب از هرگونه آسیب دیدگی، پیش از هر چیز، زمان دقیق صحنه را محاسبه و اندازه گیری می کنند که این کار با هماهنگی کارگردان صحنه های پرتحرک و نشانه گذاری و دادن اشاره هایی (4) به بازیگر یا بدلکار صورت می پذیرد.
حرکت صعودی آتش معمولاً به سمتی است که اکسیژن بیشتر باشد، به همین دلیل مسیر حرکت آتش، همواره رو به بالاست. میزانسن های حرکات بازیگر در صحنه های آتش سوزی به همین قضیه مربوط می شود. در صحنه هایی که منجر به آتش سوزی می شود، بهتر است از بنزین استفاده شود، زیرا بنزین سبب ایجاد شعله های بیشتر، به رنگ های زرد، نارنجی و قرمز خواهد شد که برای ایجاد جذابیت و جلوه های ویژه ی تصویری بسیار مناسب است.
همچنین بهتر است از الکل برای چنین صحنه هایی استفاده نشود، زیرا الکل با سرعت بیشتری تبدیل به گاز می شود و در نهایت شعله های سوختن الکل ناشی از همان گازهاست که آبی رنگ است و رنگ آبی به اندازه ی رنگ های زرد، قرمز و نارنجی جلوه ی بصری و تصویری ندارد و به سرعت نیز خاموش می شود، به دلیل این که زمان سوختن الکل کوتاه تر از بنزین است.
به جز الکل و بنزین، مواد شیمیایی دیگری نیز موجود است که البته تهیه کننده های معدودی حاضر به خرید و استفاده از آنهایند، زیرا این مواد بسیار گران اند و اغلب برای صحنه هایی استفاده می شوند که باید هنرپیشه ی اصلی را آتش بزنند و وی در نمایی نزدیک در حالت آتش سوزی دیده شود.
خاصیت اصلی این مواد آن است که حتی اگر به صورت مستقیم بر روی پوست ریخته و آتش زده شوند، آسیبی به شخص وارد نمی آورند زیرا به سرعت می سوزند و حرارت آتش را به سمت بیرون هدایت می کنند و نه به سمت داخل، بنابراین مانع از سوختگی می شوند و در هنگام سوختن پوست را خنک می کنند.
در صحنه های آتش سوزی بازیگر یا بدلکار باید حتماً از لباس ضد آتش استفاده کند. در ابتدا شخص یک لباس کاملاً نخی، بدون هیچ گونه مواد و الیاف مصنوعی و نایلونی، می پوشد. این لباس باید کاملاً خیس و نمناک باشد. بعد بر روی این لباس خیس و نخی، لباس ضد آتش می پوشند. از کفش ایمنی، جوراب های نخی کاملاً خیس، دستکش ضد حریق نیز استفاده می شود تا به شخص اجرا کننده کوچک ترین آسیبی نرسد.
اگر جنس لباس از مواد و الیاف پلاستیکی و نایلونی باشد، استفاده از این نوع لباس در صحنه های آتش سوزی، باعث بروز آسیب های جدی بر پوست می شود و منجر به سوختگی های بالاتر از درجه ی 1 و 2 خواهد شد. پوست انسان هفت لایه دارد، که اگر لایه ی سوم پوست دچار سوختگی شود، رگ های خونی، عضلات و عصب های موجود در زیر پوست آسیب می بیند و حتی در مواردی باعث از کار افتادن اعصاب آن عضو و در نهایت قطع آن می شود. بنابراین هنگام اجرای صحنه های آتش سوزی شخصی اجرا کننده باید نهایت دقت و ایمنی را به کار ببرد، تا دچار آسیب های خطرناک و جبران ناپذیر نشود.
قبل از اینکه بازیگر یا بدلکار صحنه های آتش سوزی را اجرا کند همواره دو نفر محافظ سلامت شخص اجرا کننده که به آن ها گروه ایمنی می گویند، در پشت صحنه حاضرند و هنگامی که کسی آتش گرفت، بعد از 14 تا 21 ثانیه، یعنی پیش از وارد آمدن آسیب جدی خودش را به زمین می زند و این علامتی است برای آن دو محافظ که با سرعت به طرف وی بروند و با پتو کپسول های آتش نشانی آتشش را خاموش کنند.
اگر در صحنه هایی بازیگر یا بدلکار مجبور باشد، سر و صورت خود را با ماسک ضد آتش بپوشاند، و صورت شخص اجرا کننده باید در تصویر دیده شود (برای نمادهای نزدیک)، این شخص باید از گونه ای ژل ویژه ی مو که مواد الکلی و سوختنی ندارد، استفاده کنند و آن را بر روی سر، صورت و گوش هایش بمالد تا آتش به این اعضا آسیب نرساند.
ژل آب نیز برای این مواد بسیار مناسب است. از این ژل برای درمان ماهی های بیمار استفاده می کنند. این ژل در بردارنده ی اکسیژن خالص و فشرده است که به صورت جامد (ژل مانند) درآمده است و برای تغذیه ی ماهی های بیمار در آب ریخته می شود.
وقتی این ژل جامد را با اندکی آب درآمیزند، مانند یک مایع شیری رنگ می شود که این مخلوط را نیز می توان بر روی سر، صورت، گوش ها مالید و در صحنه هایی که گفته شد، برای جلوگیری از وارد آمدن هرگونه آسیبی بر شخص اجرا کننده بسیار کارآمد خواهد بود. این ژل نیز خاصیت خنک کنندگی دارد؛ یعنی وقتی سطح پوست را با آن آغشته کنند، مقداری خنکی بر روی پوست احساس می شود.
آتش زدن یک نفر در صحنه ی آتش سوزی
وضعیت یک نفر هنگام آتش گرفتن، بدین صورت اجرا می شود که ابتدا وی راست می ایستد، دست هایش را بالا می آورد و باز می کند، بدنش شکل حرف T انگلیسی را به خود می گیرد، بنزین را از پشت گردن تا روی کتف ها و کمی بر روی بازوها و ساعد می ریزند، تا قسمت انتهای ستون فقرات ادامه می دهند اما بر روی نشیمن گاه ریخته نمی شود. سپس کمی بنزین پشت ساق پاها می ریزند، به سرعت در ظرف بنزین را می بندند، به کناری می روند و فاصله می گیرند. نفر بعدی با فندک یا کبریت وی را آتش می زند. شخص آتش گرفته هنگام دویدن دستهایش را از هم جدا نگه می دارد، در هوا پیچ و تاب می دهد تا شعله های آتش جلوه ی بیشتری برای تصویر داشته شد، اما سرش را همواره به سمت پایین خم می کند و بالا نمی آورد، زیرا همان گونه که گفته شد، میسر آتش به سوی بالا است و او باید سرش را پایین نگه دارد تا به سر و صورتش آسیب نرسد.تصادفات، حرکت ها و رانندگی های ویژه با خودرو
-تصادف خودرو با موتور سیکلت، دوچرخه یا رهگذر پیاده- تصادف خودرو با خودروی دیگر
- پرش خودرو از روی موانع عریض و طویل مانند پرش از فراز دره، کوه، رودخانه
- واژگون شدن خودرو
- انجام دادن حرکات ویژه با خودرو مانند رانندگی های ویژه و حرفه ای برای صحنه های تعقیب و گریز، رانندگی با خودروهای سنگین مانند کامیون، تریلی و جرثقیل.
موارد یاد شده، عمده ترین حرکات مهیجی اند که با خودرو اجرا می شوند. در این بخش برخی از این موارد را به صورت نظری شرح خواهیم داد. برای این که بازیگر یا بدلکار بتواند صحنه هایی شگفت انگیز و باورنکردنی خلق کند که به وسیله ی خودرو و رانندگی های نامتعارف به انجام می رسد و نیز صحنه های تصادفات مختلف را به درستی اجرا کند، پیش از هر چیز باید رانندگی متعارف را به صورت کامل و درست آموزش دیده باشد و در کارش کاملاً حرفه ای باشد تا بتواند عملیات نامتعارف و حرکت های ویژه ای را با خودرو به بهترین شیوه اجرا کند.
رانندگی با اصول کاملاً حرفه ای، باید با اندازه گیری های دقیق و محاسبات قدرت، سرعت و شتاب خودروی در حال حرکت همراه باشد و راننده باید با نحوه ی تسلط کامل و دقیق بر خودرو آشنایی کامل داشته باشد. راننده ی حرفه ای همواره خودرو را تحت کنترل خویش دارد، نه آن که خودرو وی را تحت تسلط و هدایت خود داشته باشد.
در واقع راننده ی خوب هنگامی که پشت فرمان می نشیند، همه ی نیرو و وزن خود را بر روی سطح زمین و کف خودرو متمرکز می کند؛ یعنی نیروی گریز از مرکز هرگز نباید به سمت بخش های خارجی خودرو منحرف شود، بلکه کُل وزن آن شخص باید به سمت داخل خودرو و کف آن و از آن جا به سطح زمین تمرکز یابد. در غیر این صورت کنترل خودرو با کوچک ترین لغزش و اشتباه راننده، از دست وی به راحتی خارج می شود.
یکی از آزمون های ساده ای را که می توان برای تشخیص راننده ی حرفه ای اجرا کرد، چنین است که از وی بخواهیم مسافتی را به صورت مارپیچ بپیماید و در تمام مدت مارپیچ رفتن، بدن شخصی که کنار راننده نشسته است نباید تکان های شدیدی به سمت چپ و راست بخورد. اگر بدن وی تکان های شدید بخورد، معنایش این است که راننده بر خودرو تسلط ندارد و تحت تسلط شرایط و سرعت اتومبیل رانندگی می کند، اما اگر بدن شخصی که کنار راننده نشسته چندان تکان نخورد، تمرکز راننده و مهارت وی در رانندگی ستودنی است.
اجرای حرکات ویژه و مهیج با خودرو مانند حرکت بر یکی از پهلوهای راست یا چپ و سپس واژگون شدنش، یا چرخیدن در هوا به دور محور اصلی خود و سپس واژگون شدن، نخست به نوع طراحی سکوی پرش خودرو بستگی دارد که نقطه ی شروع عملیات واژگون سازی است و در مرحله ی بعد، به سرعت و شتاب خودرو در حین حرکت، تنظیم موتور آن برحسب نوع حرکت و چگونگی واژگون ساختن آن.
سرعت و شتاب خودرو و فشار واژگون شدن آن نیز، به نوع و سبک فیلم و هم چنین امکانات آن بستگی دارد. برای مثال در پایان صحنه ی واژگون ساختن خودرو، شخصیت فیلم قرار است آسیب سطحی ببیند یا با آسیب دیدگی شدیدتر، بی هوش شود یا بمیرد. همه ی این عوامل بر چگونگی اجرای حرکات واژگون سازی خودرو تأثیر می گذارند.
تصادف خودرو با موتورسوار و نحوه ی اجرای آن
برای اجرای چنین صحنه ای، خودرو با سرعت نسبتاً زیادی (که البته طبق محاسبات دقیق، از پیش تعیین شده است) به موتورسیکلتی، که آن هم با سرعتی مشابه در حرکت است، نزدیک می شود. در این شرایط به موجب سرعت بالای هر دو سوژه ی متحرک، تصادف و برخورد شدید خواهد بود. از این رو بازسازی صحنه کاملاً طبیعی جلوه می نماید. پیش از آن که به صورت واقعی خودرو به موتور برخورد کند، موتور سوار در لحظه ی مناسب موتورسیکلت را رها می کند، خود را به روی کاپوت خودرو پرتاب می کند و از سوی دیگر بر روی زمین می غلتد. موتور سوار چنین وانمود می کند که خودرو به صورت واقعی با وی برخورد کرده است و با واکنش های به موقع چنین حادثه ای را به صورت واقعی و طبیعی جلوه می دهد.چنین واکنشی، بنا بر قوانین فیزیکی - که مربوط به معادلات دینامیک و نیروی ماند است - از شدت نیروی وارد بر بدن موتور سوار می کاهد و در صورتی که او عملیات را با محاسبات دقیق و مهارت کامل و بدون خطا انجام دهد، آسیبی به وی وارد نخواهد آمد.
این حرکت، از جلمه حرکت های اکشنی است که بر پایه ی واکنش به موقع، طرح ریزی می شود و فقط از عهده ی بدلکاری با سطح تجربه ی بالا و مهارت های لازم بر می آید و در صورت بروز اشتباهی حتی گاه در حد ثانیه همه ی محاسبات بی تأثیر می شود و تصادف به صورت کاملاً واقعی و دلخراش اتفاق می افتد، و تلفات جانی خواهد داشت.
چگونگی برخورد خودرو با رهگذران پیاده
در صحنه هایی که خودرویی با رهگذر پیاده برخورد می کند، خودرو با هدایت به موقع راننده اش که بازیگر اکشن یا بدلکار حرفه ای و باتجربه است، یش از برخورد با رهگذر، ترمز می گیرد. بنابراین نیرو و شتاب آن، به سطح زمین منتقل می شود و به همین دلیل شخصی که اجرا کننده ی چنین صحنه ای است، هنگامی که خود را به روی خودرو پرتاب می کند، آسیب چندانی نمی بیند.بازیگر ماهر و چیره دست یا بدلکار حرفه ای می تواند چنین وانمود کند که خودرو واقعاً با وی برخورد کرده است و با نشان دادن واکنش درست و به موقع، صحنه ی تصادف را کاملاً طبیعی جلوه دهد.
لیکن شخص رهگذر چند ثانیه پیش از آن که خودرو به وی نزدیک شود، خود را بر روی آن می اندازد و چون خودرو در آن لحظه ترمز کرده، به حالت سکون رسیده و ضربه و شتابش به سمت زمین انتقال یافته است، فشار شدیدی به بدن رهگذر پیاده وارد نخواهد آمد. در واقع این صحنه، شخص با خودرو برخورد می کند و نه خودرو با وی، زیرا او چند ثانیه زودتر از این که خودرو به بدنش اصابت کند، خود را به روی کاپوت آن انداخته است.
مسائل تصادف و برخورد دو خودرو با یکدیگر
در صحنه های فیلم های پرتحرک، خودروها به چند شیوه با یکدیگر تصادف می کنند که مهم ترین این شیوه ها بدین قرار است:1-خودروها را از دنده خلاص می کنند، بر روی ریل های ویژه ای می گذارند، و به سمت هم حرکت می دهند تا با هم برخورد کنند.
2- استفاده از سکوی پرش خودرو که برای برخوردهای ویژه و هیجان آور مانند تصادف دو خودرو در هوا و به صورت معلق است.
3- استفاده از سیستم توپ، برای پرتاب دو خودرو به سوی یکدیگر.
این شیوه به این شکل اجرا می شود که فرمان خودروهایی را که قرار است با یکدیگر تصادف کنند، قفل می کنند و در دستگاه توپ رو به روی هم قرار می دهند. در یک زمان، هر دو خودرو به سمت هم پرتاب می شوند و با یکدیگر تصادف می کنند.
4- استفاده از خودروهایی که با سرعت متوسطی توسط راننده های چیره دست که همان بازیگران اکشن یا بدلکاران حرفه ای اند، کنترل می شوند و بعد با یکدیگر برخورد می کنند.
5- استفاده از خودروهای بی سرنشین که با سیستم کنترل از راه دور به سمت هم هدایت می شوند و با هم برخورد دارند.
هنگامی که یک خودروی سواری معمولی با سرعت تقریباً 100 کیلومتر در ساعت حرکت می کند، و راننده ترمز خودرو را می گیرد، نقطه ی توقف کامل خودرو تقریباً 30 متر جلوتر از نقطه ای است که راننده ترمز گرفته است. هنگامی که خودرو ایست کامل می کند، ضرب و شدت ناشی از شتاب آن به سمت پایین و به سطح زمین منتقل و تعدیل می شود.
به صورت طبیعی، هنگامی که راننده ای حین حرکت با مانعی روبه رو شود ناخودآگاه ترمز می گیرد. اما بازیگران صحنه های پرتحرک چنین آموزش می بینند و مهارت می یابند که این واکنش ناخودآگاه را از خود دور کنند و تنها در مواقع کاملاً اضطراری ترمز خودرو را بگیرند و آن را متوقف کنند.
برای مثال اگر در صحنه ای از فیلم، دو خودروی سواری معمولی با سرعت 50 کیلومتر در ساعت به سمت همدیگر بیایند و قصد تصادف و برخورد با هم را داشته باشند، برای چنین سرعتی، معمولاً به نرده کشی داخل خودروها نیازی نیست زیرا در این سرعت استحکام اتاقک پاسخ گوی شدت ضربات خواهد بود. تنها نکته ی ایمنی که رانندگان، یعنی بدلکاران، باید رعایت کنند، آن است که نخست همه ی عضلات خود را منقبض کنند، سپس دست چپ را مانند ستونی حایل محکم به فرمان خودرو بگیرند و دست راست را آزاد بگذارند، تا اگر اشتباهی صورت گرفت، به سرعت دنده را عوض کنند و مسیر خودرو را تغییر دهند. در این حالت دست راننده مانند ستونی عمل می کند و ضربه ی اولیه ی ناشی از برخورد دو خودرو را می گیرد و تعدیل می کند. نیروی ضربه ابتدا به دستی که به فرمان محکم شده است منتقل و سپس در تمامی سطح بدن راننده پخش می شود و در نهایت به صندلی اش انتقال می یابد و بعد از آن به بخش انتهایی خودرو می رود و از بدنه آن خارج می شود. اما هنگامی که خودروهای برخورد کننده با یکدیگر، سرعتی بیشتر داشته باشند، باید حتماً به سیستم نرده های حفاظتی مجهز شوند تا ایمنی راننده ها تضمین شود.
در صحنه ی تصادف خودروهای سنگین مانند کامیون با خودروی سبک (سواری)، اتومبیل ضعیف تر معمولاً به نرده کشی کامل و دقیقی نیاز دارد. چون خودرو سبک تر ماند کمتری دارد، پس از گرفتن ترمز زودتر از خودروی سنگین به نقطه ی تعیین شده برای تصادف می رسد، بنابراین باید چند ثانیه دیرتر از خودروی سنگین حرکت خود را برای اجرای صحنه آغاز کند یعنی چند ثانیه زودتر دستور حرکت را از کارگردان اکشن دریافت می کند تا صحنه با دقت اجرا شود و خودروها در نقطه ی معین، - که مطابق با قاب دوربین ها تنظیم شده است - برخورد کنند و صحنه ی تصادف خارج از قاب صورت نگیرد. در غیر این صورت همه ی زحمات گروه به هدر خواهد رفت. نقطه ی برخورد خودروها و تصادف برای رانندگان، با علامتی کوچک بر روی زمین با نقطه ی رنگی یا چسب ویژه، مشخص می شود تا رانندگان نقطه ی تعیین شده را برای اجرای عملیات لازم، مدنظر داشته باشند. گفتنی است که این علامت برای دوربین و محدوده ی قاب های تعیین شده، کاملاً نامحسوس است و در نسخه ی نهایی صحنه به هیچ وجه نباید دیده شود.
مثال: خودرویی با وزن 800 کیلوگرم، فاصله ی 100 متری از آغاز حرکت تا توقف کامل پس از ترمز را در مدت زمان 12 ثانیه می پیماید. خودروی 1200 کیلوگرمی، همین فاصله را در مدت 14 ثانیه می پیماید. بنابراین دستور حرکت برای خودروی سنگین تر 2 ثانیه زودتر صادر می شود تا برخورد دو خودرو به یکدیگر بی نقص صورت گیرد. برای اجرای چنین صحنه های مشکل و پیچیده ای که هم سخت و صاقت فرساست و هم خطر زیان های مالی و جانی بسیار دربردارد، توصیه می شود که نخست صحنه را بازیگران بسیار ماهر یا بدلکاران با تجربه اجرا کنند، تا خطا و نقصی نداشته باشد. دوم آن که از چندین دوربین در مکان های مختلف و با فاصله های متفاوت از صحنه استفاده شود تا صحنه های تصادف را از چند زاویه ی متفاوت بر روی میز تدوین داشته باشیم و احیاناً بر اثر کمبود تصاویر مجبور به تکرار صحنه نشویم.
در ضمن، هر چه فاصله ی دوربین ها از صحنه ی برخورد خودروها دورتر باشد، سرعت آن ها کمتر و شدت ضربه و هیجان اجرای آن به نظر بیننده کمتر می آید. برعکس هر چه زوایای دوربین بسته تر و فاصله اش به صحنه نزدیک تر باشد، سرعت و شدت برخورد حتی بیش از آن چه هست، به نظر می آید و به اصطلاح حرکت اکشن صحنه بیشتر جلب توجه می کند.
بهترین زاویه و موقعیت فیلمبرداری برای صحنه ی برخورد دو خودرو به یکدیگر بدین قرار است که: دوربین را در داخل جعبه ی مشبک فلزی ای که محافظ آن است، قرار دهیم و در فاصله ی 1 تا 2متری صحنه ی تصادف (نزدیک ترین فاصله ی ممکن به صحنه) به اصطلاح بکاریم و در نهایت صحنه ی تصادف را از زاویه ی دید و از پایین فیلمبرداری کنیم که در آن حالت شدت برخورد بیشتر جلب نظر می کند و هیجان تصادف در نسخه ی نهایی به صورت کامل به دو مخاطب منتقل می شود.
زمانی که صحنه ی تصادف با چندین دوربین از زوایای مختلفی فیلمبرداری شود، چنان که اشاره شد، در صورت بروز خطا و اشتباه بازیگران یا فیلمبردار، تنها صحنه ی یکی از قاب ها از دست می رود، دیگر قاب ها که با دوربین های دیگر گرفته می شود، این فرصت را ایجاد می کنند که اجباری به تکرار این صحنه طاقت فرسا و پرهزینه نباشد.
در صورت کمبود بودجه، امکانات، وقت کافی یا ناآمادگی و نداشتن مهارت های لازم بازیگران، ممکن است صحنه ی تصادف دو خودرو با یکدیگر به درستی اجرا شدنی نباشد. یک راه آسان، سریع و کم هزینه برای دستیابی به نتیجه ی مطلوب برای این صحنه وجود دارد که بدین ترتیب اجرا می شود: دو راننده ی حرفه ای که به همه ی فنون رانندگی تسلطی کامل دارند، هر یک در خودرویی می نشیند، خودروی هر یک از آن ها در پشت خودروهایی که قرار است در صحنه با یکدیگر برخورد کنند، قرار می گیرد. دو خودروی جلویی که اجرا کننده ی صحنه در برابر دوربین هستند، در وضعیت خلاص قرار می گیرند و بی آن که موتورشان روشن باشد، صرفاً به اتکای نیروی وارده از خودورهایی که پشت سرشان قرار دارند، به سوی هم حرکت داده می شوند. در واقع بازیگران فقط واکنش رانندگی با سرعت بالا و در لحظه ی تصادف، واکنش های مناسب با آن صحنه را اجرا می کنند. خودروهایی که در پشت سر آن ها قرار دارند، اتومبیل های جلویی را هُل می دهند، وقتی شتاب خودروها کامل شد، چند متر مانده به نقطه ی برخورد، آن دو خودرو را رها می کنند و متوقف می شوند تا در کادر دوربین حضور دو خودروی عقبی محسوس نباشد و در نهایت دو خودرویی که باید صحنه را در برابر دوربین برای برخورد با هم اجرا کنند، در نقطه ی معیّن تصادف می کنند.
مسئولیت چند متر پایانی بر عهده ی رانندگان خودروهای جلویی است و آنان با هدایت درست خودروها به سوی یکدیگر، در صحنه، تصادف را پدید می آورند و مطابق با آن واکنش های مناسبی نشان می دهند تا صحنه طبیعی تر جلوه کند.
محاسبات تئوری و فنی عملیات پرش و سقوط خودرو
تقریباً کمتر فیلم پرتحرک یا اکشنی یافت می شود که در آن دست کم یک صحنه ی پرش یا سقوط خودرو از ارتفاع یا برخورد با مانع دیده نشود. برای اجرای دقیق و درست چنین صحنه هایی رعایت موارد متعددی ضروری است و باید همه ی موارد فنی، ریاضی، و ایمنی سنجیده شود.ساده ترین نوع این گونه صحنه ها، نماهایی است که در آن خودرویی واژگون می شود. در چنین صحنه ای در ابتدا برای حفظ سلامت و ایمنی راننده، باید خودرو کاملاً تقویت شود یا به اصطلاح فنی «گاردکشی» شود. گاردکشی خودرو، براساس وزن، سرعت، شتاب و شیوه ی واژگون شدن و برخورد آن با زمین، و البته متناسب با محور روایی داستان فیلم، انجام می شود.
کاربرد اصلی گاردکشی، تقویت ضربه پذیری خودرو است تا جان راننده از خطرات احتمالی حفظ شود. البته اتاقک خوردو، مانند یک قفس محافظ برای راننده عمل می کند و برخلاف موتورسیکلت که هیچ گونه حصار امنیتی ندارد، از جان سرنشین محافظت می کند.
هم چنین ستون های اصلی و داخلی اتاقک خودرو، کمک فنرها، جلوبندی و سپر، همه در حالت عادی مانند محافظ در برابر ضربه عمل می کنند و شدت ضربات وارد آمده را تا حدودی می گیرند و تعدیل می کنند.
در قسمت تحتانی خودرو نیز دو بازوی فلزی قرار دارد که از سپر فوقانی و موتور تا سپر عقب آن امتداد دارند و به نوبه ی خود در برابر ضربات احتمالی مقاومت لازم را ایجاد می کنند. لیکن در عملیات پرتحرک که در آن ها اغلب خودروها با سرعت های بسیار بالا در حرکت اند - که در نتیجه ضربات وارد آمده شدیدتر می شود - تقویت حفاظ خودرو بسیار ضروری است.
برای مثال لوله یا میله هایی فلزی را در اطراف موتور خودرو، به صورت دو بازوی محافظ جوش می دهند و در بخش میانی این بازوهای محافظ نیز یک صفحه ی مقاوم فلزی قرار می دهند که ضربه گیری نهایی را بر عهده دارد و این مجموعه در کل از موتور خودرو در برابر ضربات حفاظت می کند. در مرحله ی بعدی، داخل اتاقک نیز لوله یا میله ی دیگری را در اطراف راننده طراحی و نصب می کنند که این لوله ی فلزی باید از قسمت ران راننده تا پشت صندلی وی ادامه داشته باشد.
این حفاظ کمابیش هم چون کمربند ایمنی قوی عمل می کند و از وارد آمدن ضربات شدید به بدن راننده جلوگیری می کند. در ضمن راننده هنگام حرکت و به ویژه در زمان برخورد نهایی و تصادف یا واژگون شدن خودرواش، باید همه ی عضلات خود را منقبض کند تا ضربات شدید باعث شکستگی استخوان ها و ضرب دیدگی شدید عضلاتش نشوند.
سقوط خودرو از ارتفاع با شکل های گوناگونی اجرا می شود که چند نوع از آن در زیر مطرح می شود:
الف. برخورد دو خودرو با یکدیگر، سپس برخورد آن ها با نرده ی حفاظتی و در نهایت پرتاب شدن به دره.
ب. پرتاب شدن خودرو از فراز کوه به درون دره، دریا، دریاچه، یا رود.
پ. پرش خودرو از فراز چند خودرو یا موانع دیگر و در پایان پیچ و تاب خوردن در هوا و سپس واژگون شدن آن بر روی زمین یا سقوط در دره.
پرتاب شدن یا پرش خودرو از فراز ارتفاعی معین بر روی زمین نیز به دو صورت عمده انجام می پذیرد که عبارت اند از:
الف. با استفاده از دستگاه توپ، که در این شرایط فرمان خودرو را قفل می کنند (برای حفظ کنترل و جهت خودرو)، خودرو را در درون توپ قرار می دهند و با قدرت و شتابی که تنظیم شدنی است، به سوی مقصد از پیش تعیین شده شلیک و پرتاب می کنند.
ب. با استفاده از سکوهای ویژه، که در این روش خودرو با سرعت معینی روی سکوی پرش می رود و از فراز ارتفاع محاسبه شده به سوی نقطه ی مورد نظر پرتاب می شود.
روش اخیر خود به دو شیوه ی قابل اجراست:
-استفاده از راننده ی ماهر
- استفاده از دستگاه کنترل از راه دور برای خودرو
زمانی که از راننده برای اجرای چنین صحنه هایی استفاده می شود، راننده خودرو را با سرعت نسبتاً زیادی به سمت سکوی پرش هدایت می کند و به محض قرار گرفتن چرخ های جلوی آن روی سکو، راننده - که از قبل به لباس مناسب و ضد ضربه مجهز شده است - در خودرو را باز می کند و خود را به بیرون پرتاب می کند و بر روی نقطه ی معیّنی که با تشک های مخصوص ایمن سازی شده است فرود می آید. اگر راننده واکنش به موقع نشان ندهد، همراه با خودرو سقوط می کند و مرگ وی حتمی خواهد بود.
اما در روش دوم، با استفاده از دستگاه کنترل از راه دور، خودرو با همان سرعت معین روی سکوی پرش می رود و آزادانه در هوا می چرخد و از فراز ارتفاع سقوط می کند. مزیت این روش آن است که هیچ گونه خطر جانی ندارد.
زوایای دوربین برای صحنه ی سقوط خودرو از ارتفاع
در چنین صحنه هایی، زاویه ی دید از پایین یکی از بهترین و زیباترین زوایا برای ایجاد هیجان و تنش بیشتر برای مخاطبان است. در این زوایه سرعت، چگونگی چرخش و پرش خودرو به روشنی دیده می شود. خودرو هنگام پرش وارد قابل زاویه ی دید از پایین می شود و بدون تغییر وضعیت زاویه ی دوربین از سمت دیگر قابل خارج می شود.معمولاً اندازه ی مناسب برای این زاویه، نمای متوسط (5) است که کمابیش سرتاسر بدنه ی خودرو را به نمایش می گذارد، و در مواردی برای تشدید تأثیرات ویژه ی بصری، از حرکت آهسته (6) نیز استفاده می شود. لیکن در صورت استفاده از زاویه ی دید مستقیم از بالای سوژه (7) که سقف خودرو است، استفاده نشود، زیرا در این صورت تقریباً همه ی زیبایی های حرکات از چشم مخاطب پوشیده می ماند. برای استفاده از زاویه ی دید مستقیم از بالای سوژه، شایسته تر آن است که از این زاویه به طور اُریب 45 درجه استفاده شود تا تمام شتاب و شدت حرکت و چرخش خودرو در هوا به خوبی نمایان شود.
در استفاده از زاویه ی دین مستقیم از بالای سوژه به صورت مایل نیز اندازه ی مناسب قاب همان نمای متوسط است، و در موارد دیگر براساس خط روایی داستان و ضرورت های هیجانی و بصری می توان از اندازه های متفاوت قاب ها و ترفندهای بسیار حرفه ای در تدوین چنین صحنه هایی استفاده کرد.
پیش از آن که به شرح جزئیات پرش یا پرتاب شدن خودرو از روی سکوی آهنی پرش بپردازیم، به توضیح فرایند فیزیکی خط ترمز و نقطه ی توقف کامل خودرو می پردازیم.
برای مثال اگر خودرویی 1000 کیلوگرم وزن داشته باشد و با سرعتی در حدود 100 کیلومتر در ساعت در حال حرکت باشد و زاویه ی سکوی آهنی پرش نیز 45 درجه باشد، 7 متر خط افقی پرواز یا همان مسافتی که در مدت رفتن به سمت بالا محاسبه می شود، و 21 متر خط افقی سقوط خودرو قبل از رسیدن به زمین یا همان مسافتی که در امتداد مسیر حرکت می رود و در نهایت نقطه ی توقف خودرو، در حدود 45 متری از سکو خواهد بود. بنابراین اگر فاصله ی سکو از نقطه ی فرود را از فاصله ی سکو تا نقطه ی توقف کسر کنیم، [45m -21m=24m]، حاصل نشان دهنده ی آن است که خط ترمز خودرو برابر با 24 متر خواهد بود.
از این مثال ساده همان نتیجه حاصل می شود که قبلاً بدون سکوی پرش محاسبه شد؛ یعنی اگر خودرویی با سرعت 100 کیلومتر در ساعت به صورت ناگهانی ترمز کند، نقطه ی توقف آن حدود 30 متر جلوتر از مکان ترمز کردن خواهد بود، و زمانی که از سکوی پرش خودرو استفاده می شود، در محاسبه ی طول ترمز، به جای لحظه ی ترمز گرفتن خودرو در حالت عادی، لحظه ی خروج خودرو از روی سکوی پرش، و به جای نقطه ی ترمز خودرو، نقطه ی فرود آن از ارتفاع محاسبه می شود.
حال اگر سرعت و وزن خودرو چندبرابر شود، در پرش از روی سکو چه اتفاقی می افتد؟ فرض کنیم خودرویی با وزن 4000 کیلوگرم با سرعت 200 کیلومتر در ساعت در حال حرکت است و زاویه ی سکوی پرش همان 45 درجه باشد. حال که وزن خودرو چهار برابر و سرعت آن دو برابر شده است، مسافت پرواز آن دو برابر نخواهد شد، بلکه مقدار نصف مسافت قبلی به آن افزوده و تقریباً 10/5 متر خواهد شد. درست است که سرعت خودرو نیز افزوده شده اما به علت افزایش وزن خط پرواز به همان نسبت تغییر نخواهد کرد، مگر این که وزن خودرو کمتر شود تا سرعت آن بر ارتفاع خط پرواز تأثیر بسزایی بگذارد.
اکنون ببینیم که چرا برای پرتاب خودرو از یک ارتفاع نسبتاً زیاد از سکوی پرشی با زاویه ی 45 درجه استفاده می شود؟ اگر قصد ما هدایت خودرو به سمت بالا باشد به صورتی که در هوا چرخ بزند و سپس از ارتفاعی مشخص سقوط کند، استفاده از سکوی پرش با زاویه ی 45 درجه الزامی است زیرا چنین زاویه ای باعث می شود خودرو هنگام برخورد اولیه با سکوی پرش، پرشی دقیق و تنظیم شده داشته باشد.
در واقع براساس تجربه، زاویه ی 45 درجه بهترین زاویه برای اجرای عملیات پرش خودرو از سکو است که موجب می شود شدت ضربه ای که خودرو به سکو وارد می کند (بر اثر وزن و سرعتش) کمابیش نصف شود. به عبارتی، ضربه گیر نخست با همان شیب 45 درجه ضربه ی وارد آمده را به بخش مرکزی سکو هدایت می کند و پس از کاسته شدن از شدتش بار دیگر به سمت خودرو باز می گردد و سبب می شود خودرو با کنترل و هدایتی مناسب به سمت جلو و بعد بالا حرکت کند و پرتاب شود و سپس بر قسمتی که از پیش محاسبه شده است فرود آید.
اگر زاویه ی سکو کمتر از 45 درجه و مسیر سکو نیز طولانی تر شود، حرکت خودرو به سمت جلو و بالا، ارتفاع کم تری خواهد داشت، لیکن حرکت آن اندکی انعطاف پذیر می شود تا با کنترل بیشتری بر روی زمین فرود آید و احیاناً این امکان را ایجاد می کند که از راننده نیز برای اجرای صحنه استفاده شود.
اما چگونه می توان زاویه ی پرش را افزایش داد؟ چنین کاری به سادگی و تنها از راه ایجاد انحنا در بخش میانی سکوی پرش با جوش دادن دو قطعه ی فلزی مثلثی شکل در دو سوی سکو امکان پذیر می شود. این قوس اضافه، موجب می شود که ضربه ی وارده به خودرو کمتر شود و در صورت استفاده از راننده خطرات احتمالی کاهش یابد.
هر یک از دو تکه ی فلزی مثلث شکل باید دارای زاویه ای در حدود 30 درجه باشند که در این صورت مسیر سکوی پرش طولانی تر می شود و قوس و انحنای ویژه ای در بخش میانی ایجاد و باعث شکسته شدن زاویه ی پرتاب خودرو می شود تا به سادگی از فراز موانع مستقیمی هم چون کامیون، خودروهای دیگر، نرده ی حفاظ و ... بگذرد و پس از پیمودن مسافت معیّن سقوط کند.
اگر شیب و زاویه ی سکوی پرش کمتر شود، مدت حرکت خودرو در هوا کمتر می شود و اگر زاویه ی سکو بیشتر و بازتر باشد، مدت حرکت خودرو در هوا بیشتر خواهد بود. در واقع زوایای مختلف و متفاوت سکوی پرش فقط بر زاویه ی پرش اولیه ی خودرو تأثیر می گذارد و طول مسیر آن را کمتر یا بیشتر می کند، لیکن بر نقطه ی فرود و سقوط نهایی آن چندان تأثیری نمی گذارد.
کنترل خودروی بدون سرنشین و هدایت آن
در صحنه هایی خاص، در برخی از فیلم ها، خودرویی دیده می شود که بدون هدایت راننده و بی هیچ سرنشینی، حرکت می کند و در شرایطی بسیار مخاطره آمیز مسیری را می پیماید، سپس به دلیل برخورد با موانع و گاه اشخاصی که بر سر راهش قرار می گیرند، تصادف می کند و می ایستد. در چنین صحنه هایی، هدایت خودرو اغلب با دستگاه کنترل از راه دور است که تنظیم سرعت و شدت برخوردها از فاصله ای دورتر از صحنه را امکان پذیر می سازد.لیکن در صورت کمبود امکانات و در دسترس نبودن چنین دستگاهی، بدلکار حرفه ای با استفاده از مهارت ها و تجربه اش، در زیر صندلی راننده پنهان می شود و در همان حالت، گاز، ترمز و فرمان خودرو را با حرکات محدود دست و پایش، هدایت می کند تا زمانی که بخواهد با مانعی برخورد کند و خودرو را از حرکت بازدارد.
در چنین شرایطی از نمای باز (8) استفاده می شود تا حضور راننده که در زیر صندلی نشسته و پنهان شده است برای بیننده محسوس نباشد، زیرا راننده ناگزیر باید تا اندازه ای سرخود را بالا بیاورد تا از زیر فرمان و شیشه ی جلویی خودرو، حداقل بخشی از مسیری را که باید بپیماید، ببیند. در صورت استفاده از عدسی های مناسب و نمای باز، صحنه آرایی و نورپردازی های مساعد، حضور راننده ی پنهان در خودرو، محسوس نیست و صحنه کاملاً طبیعی اجرا می شود.
در این صحنه، نورها و سایه های مناسب و هم چنین صحنه آرایی و چیدمان درست دوربین ها، می تواند سهم بسزایی در ارائه ی صحنه ای کاملاً بی نقص و اجرای طبیعی آن داشته باشد.
نکته در خور توجه دیگر در این صحنه شیوه ی برخورد خودرو با مانع، به ویژه کسانی است که قرار است با خودرو تصادف کنند. این عملیات مانند برخورد موتور سوار با خودرو است؛ یعنی شخص لحظه ای پیش از برخورد با خودرو، از جای خود می جهد و خودش را بر روی کاپوت خودرو می اندازد. البته در این حالت وضعیت بازیگری که باید با خودرو برخورد کند، نزدیک به سکون است. زیرا راننده نیز ترمز گرفته و شتاب و ضرب خودرو به سوی زمین انتقال یافته است.
برای باور پذیر کردن چنین صحنه هایی نباید از نمای نزدیک (9) استفاده کرد، زیرا حرکت ها ساختگی جلوه خواهند کرد. گاهی برخی از کارگردانان دچار این باور نادرست می شوند که هر چه اندازه ی نماها بسته تر باشد، قابل ها محدودتر می شود، در نتیجه عیب های کار (به علت محدودیت فضای صحنه ی دیدنی) کمتر به چشم بینندگان می آید و از سویی صحنه مهیج تر جلوه می نماید. در صورتی که پنهان کردن عیب ها و مهیج تر نشان دادن این گونه صحنه ها را، اندازه ی قاب تعیین نمی کند، بلکه چنین امر مهمی به عوامل متعددی از جمله دکوپاژ درست، نورپردازی، صحنه آرایی، محاسبات دقیق و اجرای ماهرانه ی بازیگران یا بدلکاران، استفاده از زوایای مناسب، کنش ها و واکنش های دقیق زمانی اجرا کنندگان صحنه و در نهایت تدوین هوشمندانه ی این صحنه بستگی دارد.
اندازه های بسته برای قاب ها، در چنین صحنه هایی برخلاف باور رایج، موجب از دست دادن جذابیت های بصری، آشکار شدن نقص های احتمالی، ساختگی به نظر رسیدن کنش ها و واکنش ها و نیز ناکامی در اجرای درست و ماهرانه می شود.
در آغاز ورود خودروی بدون راننده و بی سرنشین به صحنه، باید از نمای باز برای فیلمبرداری استفاده شود. پتانسیل هیجانی لازم، به سبب خاصیت توصیف گر و در عین حال ابهام آمیز نمای باز، در این صحنه ایجاد می شود. سپس در لحظه ای که ممکن است ادامه ی این روند ایست بصری ایجاد کند و پنهان شدن راننده لو برود، کسانی که باید با خودرو برخورد کنند، وارد صحنه می شوند و توجه مخاطب به کنش موجود (تصادف رهگذر یا رهگذران با خودرو) جلب می شود و از دقت برخورد منحرف می شود.
حال در صورت دکوپاژ درست و تدوین مناسب، خطر ساختگی جلوه نمودن کنش دوم (تصادف با رهگذران) نیز برطرف و در مجموع از منظر بصری موفقیت آمیز می شود.
پینوشتها:
1. Visual effect
2. Power ratchet
3. Chinese ratchet
4. Cue
5. Medium shot
6. Slow motion
7. Straight high angle
8. Long shot
9. Close shot
طاهری جو، مهسا؛ (1389)، اصول و فنون بدلکاری در سینما، تهران: (سروش) انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}