مسخره كردن ديگران ازمنظرقرآن
مسخره كردن ديگران ازمنظرقرآن
نويسنده:كامران شريفي
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
مسخره كردن و دست انداختن ديگران به نامهاي مختلف از قبيل طنز، جوك و غيره پديده اي ناهنجار است كه ازنظر قرآن و شرع رفتاري مذموم و نكوهيده شمرده شده است.در مقاله حاضر ريشه هاي رواني و اجتماعي اين ناهنجاري توسط نگارنده مورد بررسي قرار گرفته و به آثار و پيامدهاي تمسخر ديگران اشاره شده است كه اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
اما همين ابزار سياسي گاه به يك ناهنجار اجتماعي بدل مي شود و اشخاص و گروه هايي با مسخرگي و طنزسازي و فكاهي پردازي و لطيفه گويي نه تنها هر لطفي را از كلام مي ستانند بلكه آن را نيشتري مي سازند و به جان مردمان پاك و شريف فرو مي كنند.بسياري از تنش هاي جامعه كه از راه مطبوعات و ديگر رسانه هاي گروهي ايجاد مي شود نه از باب دادستاندن است و نه از باب خنداندن بلكه ابزار سياسي براي تحقير بخشي از جامعه مي شود و به شكل يك ناهنجار زشت، امنيت اخلاقي جامعه را با خطر مواجه مي سازد.
اين مفهوم در آيات قرآني با واژگان ديگري چون سخريه، ضحك، غمز، لمز و همز بيان شده است. البته برخي ميان سخريه و استهزا تفاوت هايي قايل شده و گفته اند كه استهزا در جايي به كار مي رود كه شخص بدون اين كه كاري انجام دهد ريشخند مي شود ولي سخريه در آن جايي است كه اين ريشخند به خاطر كاري است كه شخص انجام مي دهد. (الفروق اللغويه ص50) ضحك به معناي خنده، غمز به معناي اشاره با چشم و ابرو، همز به معناي عيب جويي در غياب شخص و لمز به معناي عيب جويي در حضور شخص و مسخره كردن وي آمده است كه همه اين ها جنبه اي از ابعاد استهزا مي باشد. (لسان العرب، التحقيق، كشاف زمخشري ج4 ص795)
انسان هرگاه خودش را بيش از اندازه باور داشته و به خود مغرور باشد ديگري را پست و خرد مي انگارد و خوار و خفيف مي دارد و به تمسخر رفتار و گفتار آنان مي پردازد. از اين روست كه يكي از علل سرپيچي از دعوت پيامبران و عدم گرايش به حق و حقيقت اين است كه خود را برتر يافته و مغرور به خود شده و از خود متشكر باشد. (جاثيه آيه 8 و 9 و نيز 31 تا 35)قرآن توضيح مي دهد كساني خود را برتر مي دانند و در دام غرور مي افتند كه خود را در جايگاه اجتماعي و يا علمي برتر بيابند. بنابراين ريشه غروري كه موجب مي شود ديگران را پست و حقير بشمارند و به تمسخر آنان بپردازند، جايگاه اجتماعي و علمي آنان است. (غافر آيه 83) آن گاه خداوند بيان مي دارد كه اگر خوب مي نگريستند، اين علم آنان جهل و اوهامي بيش نيست و اين كه جايگاه اجتماعي كه با پول و قدرت به دست آورده اند در پيشگاه الهي هيچ و پوچ است و نه علم بلعم باعورايي و نه گنج قاروني براي آنان عزت و افتخاري پديد نمي آورد. (قصص آيه 78) زيرا اين علم و استغنا است كه آدمي را به هلاكت واقعي و خواري قطعي مي اندازد و در نهايت آن كه بازنده است مسخره كنندگان هستند، چنان كه خود در قيامت مي گويند مردماني كه ما تمسخرشان مي كرديم كجايند؟ (مطففين آيه 29 تا 35)
به هر حال رفاه و سرخوشي از عوامل مهم مسخرگي ديگران است. كساني كه از امكانات و رفاه دنيوي بالايي برخوردارند خود را از طبقات عادي مردم برتر دانسته و براي آنان جوك و لطيفه مي سازند و يا رفتار ايشان را مسخره مي كنند. در فيلم هاي بسياري ديده شده است كه مردم عادي و فقير را به عنوان مترسك هاي خنده نشان مي دهند. اين از آن روست كه طبقات بالاي اجتماعي به جهت رفاه و دارايي از خود متشكر بوده و خود و رفتار و گفتار خويش را برتر و نمونه دانسته، سخنان و رفتار مردم فقير را ناپسند و زشت مي شمارند. قرآن بيان مي دارد كه سرخوشي چگونه آفت جان اين افراد و گروه ها مي شود و در دام غرور مي افتند و به تمسخر ديگران مي پردازند. (بقره آيه 212 و جاثيه آيه 34 و 35)ريشه ديگري كه قرآن براي تمسخر بيان مي كند دشمني و انتقام از ديگران است. هركسي كه از شخصي و يا گروهي ضربه خورده باشد و در برابرش كم بياورد با روش ناهنجار تمسخر مي كوشد تا خود را بازسازي كند و روحيه از دست رفته اش را بازگرداند و به خود وجاهت و منزلت دروغين بخشد. از اين رو مي كوشد تا با حربه تمسخر، جبران شكست كرده و از طرف مقابل انتقام بگيرد. بسياري از جوك ها و لطيفه هاي سياسي كه براي اقوام و گروه هاي نژادي ساخته شده است از اين رو بوده است.
در زمان شكست رضاشاه براي رشتي ها و آذري ها جوك هائي ساخته شد تا جبران ضربه اي كه از آنان خورده بود باشد و از آنان انتقام بگيرد. در گذشته داستان هاي بسياري درباره قمي ها و كاشي ها ساخته بودند چون مي خواستند آنان را به خاطر شيعي گري، تحقير كنند.بسياري از لطيفه هاي تاريخي جنبه سياسي داشته و براي انتقام ساخته و پرداخته مي شود. قرآن با اشاره به ريشه تمسخرپيشه گي مي فرمايد: وقتي شما به نماز مي ايستيد دشمنان شروع به استهزا و تمسخر شما مي كنند تا از شما انتقام بگيرند. اين مسخرگي و بازي ها و شكلك هايي كه در مي آورند از روي كينه خواهي و انتقام جويي است. (مائده آيه 58 و 59)از نكته هايي كه در اين آيه آمده است آن كه از لعب يعني بازي سخن مي گويد. لعب در فرهنگ قرآني نوعي بازي كودكانه و بيهوده و بي هدف است. در اين جا بيان مي دارد كه دشمنان براي انتقام گيري به بازي روي مي آورند و مسخرگي پيشه مي كنند تا شما را بيازارند.اگر بخواهيم ريشه ديگري براي تمسخر بيابيم بايد به مسئله ناديده گرفتن رفتار ناپسند خود از سوي مسخره كنندگان اشاره كرد. قرآن بيان مي دارد كه مسخره كنندگان اعمال بسيار زشت و نابهنجار خود را نمي بينند و بر خود كور و بر ديگري بينايند. پس به اين دليل ديگران را مسخره مي كنند و رفتار زشت خود را نمي بينند. (روم آيه 10 و نيز جاثيه آيه 7 و 8)
از آثار نخست اين عمل نابهنجار مي توان به مسئله دامن زدن به اختلافات ميان قوم ها و گروه ها اشاره كرد. به اين معنا كه مومنان را از يك ديگر دور ساخته و الفت و عشق را از ايشان مي راند و موجبات عداوت در ميان ايشان را فراهم مي آورد. از اين روست كه قرآن در سوره حجرات از اموري چون غيبت و تمسخر بازداشته و از مومنان خواسته كه اين شيوه رفتاري را كنار گذاشته و به تمسخر و غيبت ديگران نپردازند. (حجرات آيه 11)دومين پيامدي كه مي توان بدان اشاره كرد مسئله ارتداد است. كساني كه به تمسخر ديگران و به ويژه مومنان مي پردازند با اين روش دل هايشان مي ميرد و اندك اندك از دايره ايمان خارج مي شوند. (توبه آيه 64 تا 66)سومين اثر و پيامد تمسخر ديگران فراموشي خداوند است. به اين معنا كه موجب مي شود تا دل ها سخت شده و ياد خدا و قيامت از دل ها بيرون رود. (جاثيه آيه 34 و مومنون آيه 110)
قرآن نيز از همين اسلوب گاه براي بازسازي اخلاقي و بازگرداندن افراد به مسير درست تكاملي و هدايت بهره مي گيرد.(من اساليب التربيه في القرآن ص 151) روش قرآن بيشتر در قالب تمثيل و تشبيه به كار رفته است تا خطاكاران، كافران و مشركان را به مسير درست بازگرداند. چنان كه در سوره مدثر آيه 50 مشركان را به گورخراني تشبيه مي كند كه از جلو شير مي گريزند. يا دانشمندان و عالماني را كه به كتاب و دانش خود عمل نمي كنند به خران باربري تشبيه مي كند كه كتاب هايي بر روي آنها نهاده شده(جمعه آيه 5) و نيز از عموي پيامبر كه به كنايه به عنوان ابولهب (پدر آتش دوزخ) و يا از زنش به حماله الحطب(هيزم آور دوزخ) (سوره تبت آيه 1و 3) و از صداي بلند به صداي خراي ياد مي كند. (لقمان آيه 19)
گاه انسان متكبر و مغرور را با لحن تمسخر گونه اي خطاب مي كند و مي فرمايد: تو نمي تواني با اين گونه رفتار زمين را بشكافي و يا در بلندي به كوه ها هم نمي رسي (اسراء آيه 37) و يا به زبان ابراهيم، بت پرستان را مسخره مي كند و مي گويد: به حتم اين بت بزرگ بوده كه از حسادت، بتان را شكسته است. (انبيا آيه 63) اين همه براي اين است كه اهل باطل و كفر حق را بازشناسند و از آن مقام كه براي خودساخته و نشسته اند فرود آيند و به راه هدايت درآيند.
كاركرد طنز و فكاهي
يكي از شاخه هاي مهم و تأثيرگذار در ادبيات سياسي و اجتماعي ديروز و امروز جهان، طنز و فكاهي با انواع و اقسام آن است. آيا طنز به قول مولانا جلال الدين رومي شكل ديگر خنديدن است؟ آن جا كه مي سرايد «عشق آموخت مرا شكل دگر خنديدن» يا آن كه ديگر خنداندن؟ يا استهزا و دست انداختن ديگران است؟به نظر عبيد زاكاني اين هنرمند فكاهي و لطيفه پرداز و طنزنگار سده هاي ششم و هفتم، مسخرگي و استهزاي ديگران و دست انداختن ايشان به كلمات و اعمال به عنوان يك راهكار براي ستاندن حق از هر ستمگر خرد و درشتي است كه به شيوه هاي مختلف ستم مي كنند و به روي خود نمي آورند. از اين رو گاه مي بايست بهلول وار ديوانه نمايي كرد تا با زبان تند و آتشين، حاكمان ستمگر را برسر جاي نشاند و گاه ديگر دلقكي كرد و هم چون دلقك هاي دربار شاهان ستمگر چون ناصري، زبان حق خواه و حق گوي مردمان شد. براين اساس عبيد در زمان فشارهاي مضاعف سياسي كه هيچ حربه اي براي رسيدن به مقصد و گرفتن حق از ستمگران وجود نداشت راهكار مسخرگي را نشان مي دهد و مي سرايد: رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز، تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني.اما همين ابزار سياسي گاه به يك ناهنجار اجتماعي بدل مي شود و اشخاص و گروه هايي با مسخرگي و طنزسازي و فكاهي پردازي و لطيفه گويي نه تنها هر لطفي را از كلام مي ستانند بلكه آن را نيشتري مي سازند و به جان مردمان پاك و شريف فرو مي كنند.بسياري از تنش هاي جامعه كه از راه مطبوعات و ديگر رسانه هاي گروهي ايجاد مي شود نه از باب دادستاندن است و نه از باب خنداندن بلكه ابزار سياسي براي تحقير بخشي از جامعه مي شود و به شكل يك ناهنجار زشت، امنيت اخلاقي جامعه را با خطر مواجه مي سازد.
مراعات حد و مرز
به نظر مي رسد براي هر چيزي در جهان، حد و مرزي است كه برخي ها از آن به خطوط قرمز ياد مي كنند. اصولاً قانون چيزي جز بيان كننده خط قرمزها نيست. انسان اگر بخواهد در جنگل به تنهايي زندگي كند و از جامعه دور باشد مي تواند بسياري از اين قوانين را ناديده بگيرد چنان كه اصولاً بسياري از قوانين كه در شهرها بايد رعايت شود در روستاها معنا و مفهومي نداشته و به تعبير برخي سالبه به انتفاي موضوعي است. درمورد طنز و فكاهي و لطيفه هم بايد حد و مرزي قايل شد و براي آن قوانيني به عنوان خطوط قرمز نگاشت. البته برخي از اين قوانين به صورت نانوشته وجود دارد و رعايت مي شود ولي اين در آن اندازه نيست كه از ناهنجاري هاي اجتماعي امروز بكاهد و يا آن را مهار و تعديل كند.مسخره كردن از منظر قرآن
سؤال مهمي كه در اينجا مطرح است اين كه آيا اسلام و قرآن براي اين مسأله طرح و برنامه اي دارد و آيا به نظر اسلام اين اعمال و رفتار و گفتار كه در جامعه به سرعت افزايش مي يابد و فراگير مي شود اعمال مشروع و درستي است؟در آيات قرآن از يك ناهنجاري به نام استهزا به معناي مسخره كردن ديگران سخن به ميان آمده است. سيدحسن مصطفوي در كتاب التحقيق في كلمات القرآن باتوجه به ريشه هزء كه به معناي تحقير است مي نويسد كه استهزاء يعني انسان با هر وسيله اي، ديگري را تحقير كند ودر طلب آن باشد. (ج11ص256)در كتاب هاي اخلاقي، استهزا را مسخره كرده افراد يا برخي امور دانسته اند كه بوسيله گفتار يا كردار، مانند اشاره با چشم و ديگر اعضاي بدن به قصد تحقير و توهين به ديگران صورت مي گيرد، گاهي نيز با اهدافي ديگر مانند فراهم كردن زمينه خوشحالي و سرور خود و ديگران، يا تقويت روحيه خود و تضعيف روحيه دشمن، يا براي جبران كمبود شخصيت، ارضاي روحيه ديگر آزاري و مانند آن انجام مي پذيرد. (معراج السعاده، نراقي ص502) البته در مواردي نيز از اين روش به هدف مجازات و يا تنبيه و يا تربيت فرد و يا جامعه اي استفاده مي شود كه در اين صورت به نظر برخي از مفسران امري پسنديده و ممدوح مي باشد. (الفرقان ج26 ص244)اين مفهوم در آيات قرآني با واژگان ديگري چون سخريه، ضحك، غمز، لمز و همز بيان شده است. البته برخي ميان سخريه و استهزا تفاوت هايي قايل شده و گفته اند كه استهزا در جايي به كار مي رود كه شخص بدون اين كه كاري انجام دهد ريشخند مي شود ولي سخريه در آن جايي است كه اين ريشخند به خاطر كاري است كه شخص انجام مي دهد. (الفروق اللغويه ص50) ضحك به معناي خنده، غمز به معناي اشاره با چشم و ابرو، همز به معناي عيب جويي در غياب شخص و لمز به معناي عيب جويي در حضور شخص و مسخره كردن وي آمده است كه همه اين ها جنبه اي از ابعاد استهزا مي باشد. (لسان العرب، التحقيق، كشاف زمخشري ج4 ص795)
ابعاد تمسخر
در آيات قرآني از دو منظر به مسأله استهزا توجه شده است: نخست از منظر امور اعتقادي و مسايل مرتبط با آن است. اين آيات كه مربوط به حوزه عقيده و دين است به مسأله تمسخر مخالفان دين اشاره مي كند و آنان را از اين كار بازمي دارد و تهديد مي كند.دوم ازمنظر امور اخلاقي به اين مسأله توجه داده شده كه اين گونه رفتار نه تنها در شأن مؤمنان نيست بلكه ناهنجاري است كه مي بايست از آن پرهيز كرد. از اين رو قرآن با اشاره به منشأ اين ناهنجاري و آثار و پيامدهاي اجتماعي و روحي و رواني آن و بيان عاقبت اين كار به كساني كه در اين وادي به استهزاي مؤمنان مي پردازند و آن را امري عادي برمي شمارند هشدار داده و تهديد به مجازات و كيفري سخت در آخرت مي كند.ريشه هاي رواني و اجتماعي تمسخر
از نظر قرآن ريشه هاي متعددي را مي توان براي اين ناهنجاري اخلاقي برشمرد. از جمله علل اين رفتار جهل و ناداني است. به اين معنا كه انسان جاهل بدون توجه به مسايل و فهم و درك درست آن تنها بر پايه ظاهر حكم كرده و رفتاري را به تمسخر مي گيرد كه اگر خوب دقت كند و در آن تأمل نمايد درمي يابد كه اين دسته از رفتارها در آن اندازه نيست كه بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت. بسيار ديده شده است كه برخي از استهزاكنندگان بدون فهم مسأله به تمسخر كردن مي پردازند. (بقره آيه67)دومين عاملي كه موجب مي شود تا شخص يا گروهي به تمسخر ديگران بپردازند خود برتر بيني و غرور و خودخواهي قومي و نژادي است. اين كه انسان خود را برتر از ديگران بداند باعث مي شود كه ديگران را خوار و كوچك شمارد و به استهزا رفتار و كردار ديگران اقدام كند و براي آنان جوك و لطيفه بسازد. اين دسته از اشخاص و يا گروه هاي اجتماعي و يا قومي بر اين باورند كه خودشان از ديگران بهتر هستند و به تعبير قرآني خود را خير و خوب مي يابند و هر آن چه خود مي كنند و يا مي گويند به عنوان گفتار و رفتار پسنديده دانسته و آن را برتر مي يابند. اين از خود متشكر بودن موجب مي شود تا ديگران را تمسخر كنند.خداوند در آيه 11 سوره حجرات با اشاره به اين مسئله مي فرمايد كساني كه خود را بهتر مي يابند و از خود متشكر هستند به استهزا و تمسخر اقوام ديگر مي پردازند. اگر اين افراد به خودشان و آناني كه مسخره شان مي كنند خوب آنگاه كنند و با دقت و تأمل بنگرند شايد آنان را از خود بهتر بيابند.انگيزه تمسخر ديگران
به نظر مي رسد دو دسته هستند كه علاقه شديدي به تمسخر ديگران دارند. يكي گروه هاي قومي و يا اجتماعي كه به جهت اختلاف طبقاتي اجتماعي و يا قومي يا دسته بندي هاي حزبي و گروهي به تمسخر ديگران به عنوان يك گروه و يا قوم و يا طبقه اقدام مي كنند و براي آنان جوك و لطيفه مي سازند و ديگر گروه زنان مي باشند.سخن از اين نيست كه زن و يا مردي اين كار را مي كند بلكه سخن از زنان (به عنوان يك جنس) و يا گروه ها (قوم) است كه به اين كار اقدام مي كنند و براي گروه هاي ديگر و دسته اي از زنان اين جوك ها را مي سازند. تأكيد بر زنان از آن روست كه گروهي از زنان هرگاه در يك جا گرد هم آيند به تمسخر جماعت ديگري از زنان مي پردازند و آنان را دست مي اندازند با اين باور كه خودشان از نظر گفتار و رفتار، پسنديده تر از آن گروه هستند. از اين رو خداوند براي اين كه اين ناهنجاري را از ايشان دور سازد به آنان هشدار مي دهد كه اگر از جهل خود دست بردارند و در رفتار ديگران دقت كنند، متوجه مي شوند كه آنان شايد از خودشان بهتر بوده و رفتار و گفتارشان پسنديده تر باشد.انسان هرگاه خودش را بيش از اندازه باور داشته و به خود مغرور باشد ديگري را پست و خرد مي انگارد و خوار و خفيف مي دارد و به تمسخر رفتار و گفتار آنان مي پردازد. از اين روست كه يكي از علل سرپيچي از دعوت پيامبران و عدم گرايش به حق و حقيقت اين است كه خود را برتر يافته و مغرور به خود شده و از خود متشكر باشد. (جاثيه آيه 8 و 9 و نيز 31 تا 35)قرآن توضيح مي دهد كساني خود را برتر مي دانند و در دام غرور مي افتند كه خود را در جايگاه اجتماعي و يا علمي برتر بيابند. بنابراين ريشه غروري كه موجب مي شود ديگران را پست و حقير بشمارند و به تمسخر آنان بپردازند، جايگاه اجتماعي و علمي آنان است. (غافر آيه 83) آن گاه خداوند بيان مي دارد كه اگر خوب مي نگريستند، اين علم آنان جهل و اوهامي بيش نيست و اين كه جايگاه اجتماعي كه با پول و قدرت به دست آورده اند در پيشگاه الهي هيچ و پوچ است و نه علم بلعم باعورايي و نه گنج قاروني براي آنان عزت و افتخاري پديد نمي آورد. (قصص آيه 78) زيرا اين علم و استغنا است كه آدمي را به هلاكت واقعي و خواري قطعي مي اندازد و در نهايت آن كه بازنده است مسخره كنندگان هستند، چنان كه خود در قيامت مي گويند مردماني كه ما تمسخرشان مي كرديم كجايند؟ (مطففين آيه 29 تا 35)
به هر حال رفاه و سرخوشي از عوامل مهم مسخرگي ديگران است. كساني كه از امكانات و رفاه دنيوي بالايي برخوردارند خود را از طبقات عادي مردم برتر دانسته و براي آنان جوك و لطيفه مي سازند و يا رفتار ايشان را مسخره مي كنند. در فيلم هاي بسياري ديده شده است كه مردم عادي و فقير را به عنوان مترسك هاي خنده نشان مي دهند. اين از آن روست كه طبقات بالاي اجتماعي به جهت رفاه و دارايي از خود متشكر بوده و خود و رفتار و گفتار خويش را برتر و نمونه دانسته، سخنان و رفتار مردم فقير را ناپسند و زشت مي شمارند. قرآن بيان مي دارد كه سرخوشي چگونه آفت جان اين افراد و گروه ها مي شود و در دام غرور مي افتند و به تمسخر ديگران مي پردازند. (بقره آيه 212 و جاثيه آيه 34 و 35)ريشه ديگري كه قرآن براي تمسخر بيان مي كند دشمني و انتقام از ديگران است. هركسي كه از شخصي و يا گروهي ضربه خورده باشد و در برابرش كم بياورد با روش ناهنجار تمسخر مي كوشد تا خود را بازسازي كند و روحيه از دست رفته اش را بازگرداند و به خود وجاهت و منزلت دروغين بخشد. از اين رو مي كوشد تا با حربه تمسخر، جبران شكست كرده و از طرف مقابل انتقام بگيرد. بسياري از جوك ها و لطيفه هاي سياسي كه براي اقوام و گروه هاي نژادي ساخته شده است از اين رو بوده است.
در زمان شكست رضاشاه براي رشتي ها و آذري ها جوك هائي ساخته شد تا جبران ضربه اي كه از آنان خورده بود باشد و از آنان انتقام بگيرد. در گذشته داستان هاي بسياري درباره قمي ها و كاشي ها ساخته بودند چون مي خواستند آنان را به خاطر شيعي گري، تحقير كنند.بسياري از لطيفه هاي تاريخي جنبه سياسي داشته و براي انتقام ساخته و پرداخته مي شود. قرآن با اشاره به ريشه تمسخرپيشه گي مي فرمايد: وقتي شما به نماز مي ايستيد دشمنان شروع به استهزا و تمسخر شما مي كنند تا از شما انتقام بگيرند. اين مسخرگي و بازي ها و شكلك هايي كه در مي آورند از روي كينه خواهي و انتقام جويي است. (مائده آيه 58 و 59)از نكته هايي كه در اين آيه آمده است آن كه از لعب يعني بازي سخن مي گويد. لعب در فرهنگ قرآني نوعي بازي كودكانه و بيهوده و بي هدف است. در اين جا بيان مي دارد كه دشمنان براي انتقام گيري به بازي روي مي آورند و مسخرگي پيشه مي كنند تا شما را بيازارند.اگر بخواهيم ريشه ديگري براي تمسخر بيابيم بايد به مسئله ناديده گرفتن رفتار ناپسند خود از سوي مسخره كنندگان اشاره كرد. قرآن بيان مي دارد كه مسخره كنندگان اعمال بسيار زشت و نابهنجار خود را نمي بينند و بر خود كور و بر ديگري بينايند. پس به اين دليل ديگران را مسخره مي كنند و رفتار زشت خود را نمي بينند. (روم آيه 10 و نيز جاثيه آيه 7 و 8)
آثار و پيامدهاي تمسخر
در اين جا مي توان از دو منظر به پيامدها نگريست؛ يكي آن كه درباره آثار اجتماعي و روحي و رواني و يا به زبان دقيق تر از مسئله مجازات مسخره كنندگان به عنوان آثار سخن بگوييم و بيان داريم كه قرآن چه مجازاتي براي اين عمل زشت و نابهنجار مشخص كرده است. چنان كه در برخي از كتب بر پايه آموزه هاي قرآني و بيانات الهي به مجازات تمسخركنندگان به عنوان آثار و پيامدهاي استهزا اشاره شده و بيان گرديده است كه از آثار اين عمل در دنيا و آخرت مي توان به حبط اعمال، ارتداد، حسرت در قيامت و خواري و ذلت و عذاب اخروي اشاره كرد.دوم آن كه از منظر آثار اجتماعي و تأثيرات زيانبار تمسخر بپردازيم. در اين جا به اين بخش بيشتر توجه مي دهيم تا دريابيم كه قرآن چه آثار و پيامدهايي براي اين رفتار نابهنجار بيان مي كند.از آثار نخست اين عمل نابهنجار مي توان به مسئله دامن زدن به اختلافات ميان قوم ها و گروه ها اشاره كرد. به اين معنا كه مومنان را از يك ديگر دور ساخته و الفت و عشق را از ايشان مي راند و موجبات عداوت در ميان ايشان را فراهم مي آورد. از اين روست كه قرآن در سوره حجرات از اموري چون غيبت و تمسخر بازداشته و از مومنان خواسته كه اين شيوه رفتاري را كنار گذاشته و به تمسخر و غيبت ديگران نپردازند. (حجرات آيه 11)دومين پيامدي كه مي توان بدان اشاره كرد مسئله ارتداد است. كساني كه به تمسخر ديگران و به ويژه مومنان مي پردازند با اين روش دل هايشان مي ميرد و اندك اندك از دايره ايمان خارج مي شوند. (توبه آيه 64 تا 66)سومين اثر و پيامد تمسخر ديگران فراموشي خداوند است. به اين معنا كه موجب مي شود تا دل ها سخت شده و ياد خدا و قيامت از دل ها بيرون رود. (جاثيه آيه 34 و مومنون آيه 110)
راهكارهاي رهايي از تمسخر
براي رهيدن از اين نابهنجار اجتماعي و اخلاقي، قرآن دستور مي دهد كه مومنان افراد تمسخر كننده را پند دهند (هود آيه 87) و از هم نشيني با آنان پرهيز نمايند. (انعام آيه 68 و حجر آيه 94) و از دوستي با آنان خودداري كنند.(مائده آيه 57) و در صورتي كه اين كار از سوي دشمنان خدا و دين صورت گيرد به مقابله به مثل هم اقدام كنند.(هود آيه 38)استهزاي پسنديده
استهزا و تمسخر هر چند بيشتر به عنوان نابهنجار و صفت ضداخلاقي و ناپسند شناخته مي شود اما بشر گاهي از آن به عنوان ابزاري تنبيهي و يا مجازات و يا اصلاح و هدايت ديگران بهره مي جويد چنان كه در دوران ما اين روش به عنوان يكي از روش هاي بازسازي اخلاقي و گاه تنبيه و مجازات گناهكاران و افراد ناسالم اجتماعي و تخريب ناهنجاري ها بهره گرفته مي شود و همانند آتش كه گاه براي خاموش كردن آتش استفاده مي شود، اين نابهنجار براي نابودي نابهنجار مورد استفاده قرار مي گيرد.قرآن نيز از همين اسلوب گاه براي بازسازي اخلاقي و بازگرداندن افراد به مسير درست تكاملي و هدايت بهره مي گيرد.(من اساليب التربيه في القرآن ص 151) روش قرآن بيشتر در قالب تمثيل و تشبيه به كار رفته است تا خطاكاران، كافران و مشركان را به مسير درست بازگرداند. چنان كه در سوره مدثر آيه 50 مشركان را به گورخراني تشبيه مي كند كه از جلو شير مي گريزند. يا دانشمندان و عالماني را كه به كتاب و دانش خود عمل نمي كنند به خران باربري تشبيه مي كند كه كتاب هايي بر روي آنها نهاده شده(جمعه آيه 5) و نيز از عموي پيامبر كه به كنايه به عنوان ابولهب (پدر آتش دوزخ) و يا از زنش به حماله الحطب(هيزم آور دوزخ) (سوره تبت آيه 1و 3) و از صداي بلند به صداي خراي ياد مي كند. (لقمان آيه 19)
گاه انسان متكبر و مغرور را با لحن تمسخر گونه اي خطاب مي كند و مي فرمايد: تو نمي تواني با اين گونه رفتار زمين را بشكافي و يا در بلندي به كوه ها هم نمي رسي (اسراء آيه 37) و يا به زبان ابراهيم، بت پرستان را مسخره مي كند و مي گويد: به حتم اين بت بزرگ بوده كه از حسادت، بتان را شكسته است. (انبيا آيه 63) اين همه براي اين است كه اهل باطل و كفر حق را بازشناسند و از آن مقام كه براي خودساخته و نشسته اند فرود آيند و به راه هدايت درآيند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}