نویسنده: مصطفی درایتی




 

ایجاد ساختار صحیح تشکیهاتی و تنظیم مدیریتی کارآمد در حوزه‌های دینی، موضوعی است که قبل و پس از انقلاب اسلامی در ایران و با گسترش دامنه‌ی وظائف حوزه و مسؤولیت آن، هر از چندگاهی طرح و درباره‌ی آن سخنانی مطرح گردیده است. بیشتر افرادی که دستی بر آتش داشته و کاستی‌های حوزه را خطری برای روحانیت و حوزه های علمیه از باب «من تأخر تدبیره تقدیم تدمیره» دانسته، فریاد اصلاحات برآورده‌اند و جنب و جوشی در حوزه به راه انداخته‌اند؛ ولی پس از گذشت مدتی کوتاه و انجام حرکت هایی، گذشته همچنان ادامه ‌یافته است و یا برای خالی نبودن عریض، اصلاحات اندکی با شعاع محدود، آن هم بسیار کند و بدون برنامه، اجرا گردیده است که در مقایسه با مشکلات، قابلیت های لازم را ندارد.
چنین به نظر می‌رسد که اگر حوزیان خود در پی اصلاحات اساسی و سامان دادن به کاستی ها برنیایند، در آینده‌ی نه چندان دور، از خارج از حوزه تشکیلاتی بر آنها تحمیل خواهد شد و از آنچه نگران‌اند شاهد آن خواهند بود.
در این نوشتار ابتدا علل عدم موفقیت برنامه های گذشته بررسی خواهد شد. آن گاه آنچه برای آغاز اصلاحات، مناسب و قدم اساسی تشخیص داده می‌شد و، به صورت طرح گونه ای ارائه خواهد گردید. امید می‌رود صاحب نظران و حوزویان با دقت تمام بدان بنگرند و مجله های صنفی و حوزوی اندیشه های گوناگون را مطرح نموده و مورد نقد و بررسی قرار دهند. باید که به فرموده‌ی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) «اضربوا بغض الرأی ببعض یتولد منه الصواب»، با تضارب آراء تلاش نمائید تا جنب و جوش ایجاد شده به خاموشی نگراید. و از میان پیشنهادها، راه روشن و مصلحت آمیزتری برای ایجاد تشکیلات جدید حوزه برگزیده شود.
ایجاد تشکیلات، گرچه تنها راه انجام اصلاحات در هر مجموعه است و ضرورتی اجتناب ناپذیر برای حوزه های علمیه، ولی به همان اندازه نیز خطرناک و نگران کننده است. زیرا تا به امروز به علت پیچیدگی روابط و تعدد منافذ نقش روحانیت، هیچ کس نتوانسته است نفوذ قابل توجهی در این سازمان داشته باشد و یا بتواند راه نفوذ جدی در آن را بیابد. حوزه، همواره از نفوذ بیگانه محفوظ مانده و ثابت نموده است که در هر مقطعی که نیاز به تحرک برونی و ایفای نقش داشته، به خوبی از عهده‌ی آن برآمده است. و از طرفی به علت حضور مردمی و دلسوزانه، اعتماد عمومی مردم را نسبت به خود حفظ نموده و همواره نقطه امید و اتکای آنان بوده است و مردم آنان را چون پدرانی مشفق و دلسوز در کنار خویش احساس نموده‌اند و ظلم ستیزی و مخالفت آنها با مظالم نیز بر این اعتماد عمومی افزوده است.
این ثمره و پتانسیل قوی بارها در این کشور و دیگر کشورهای شیعه نشین ظاهر شده و نقش روحانیت را روشن ساخته است. بنابراین برای روحانیت و حوزه‌های دینی وجود تشکیلاتی الزام آور و ایجاد و ساختاری محدود و یک طرفه و ظاهر نمودن راههای نفوذ و حاکمیت بر آنها، می‌تواند خطراتی جدی را در پی داشته باشد.
حساسیت فوق العاده‌ی حرکت در مسیر اصلاحات و ایجاد ساختار جدید تشکیلاتی، چنین می‌نماید که نمی توان با افکار محدود و عدم بررسیهای همه جانبه، راهی مفید را برگزید. باید بر عواقب کار سخت اندیشید و تصمیم را در کوران تضارب آراء قرار داد و تمامی اندیشه ها را به میدان کشید. زیرا «الفکر من الامر قبل ملابسته‌یؤمن الزلل» از این رو باید زمینه را برای اظهار نظر و ارائه‌ی اندیشه‌ی همگانی روحانیت و حوزه فراهم آورد و با سعه‌ی صدر کامل و آزادی نامحدود، به همه‌ی اندیشه‌های اصلاح گرا و حتی غیر آن میدان داد. باید همه بتوانند هر آنچه در ذهن دارند و در این زمینه به آن می‌اندیشند، طرح نمایند و سخنان به شایستگی به نقد و تحلیل گرفته شود و تمامی ابعاد آن سنجیده و بررسی گردد. زیرا «حق علی العاقل ان یضیف الی رأیه رأی العقلاء و یضم الی علمه علوم الحکماء». باز هم بنا به فرمایش امیرالمؤنین علی (علیه السلام): «الا و ان اللبیب من استقبل وجوه آلاراء بفکر صائب و نظرٍ فی العواقب».
رعایت این اصل، راه های ناهموار بسیاری را هموار خواهد ساخت و چرخ اصلاحات را با سرعت و دقت بیشتری به چرخش در خواهد آورد. باید تمامی اقشار حوزوی را - اعم از برجستگان، اساتید، فضلا و طلاب - تشویق به مطالعه و ارائه نظر نمود و در طرح نظریات آنها هیچ مسامحه و یا مصلحت انگاری را روا نداشت. زیرا از لابه لای این سخنان و گفته ها بسیاری از موانع رفع خواهد شد و حوزه را در مسیری خواهد انداخت که به مصلحت امروز و آینده‌ی آن است. در خلال این گفته ها، نگرانی ها مشخص می‌شود، طرح های گوناگون ارائه می‌گردد، اصول مدیریت شایسته برای حوزه ها تحلیل می‌گردد؛ سنت های کارآمد گذشته، روشن تر تبیین و تحلیل می‌گردد و اندیشه هارا به روش اصلح سوق خواهد داد.
این چنین نیست که نگرانی برای ایجاد تشکیلات جدید مخصوص قشری از حوزویان باشد. بسیاری از طراحان و مصلحان نیز در قسمت هایی از کار نگران آینده بوده‌اند و نیک دانسته و می‌دانند که اگر اصلاحات با تفکر و تدبر و آینده نگری صورت نگیرد، بلایی خانمان سوز برای حوزهها خواهد بود و ممکن است حوزه را به نابودی کشانده و یا به مجموعه ای بی اثر تبدیل نماید. این دو حدیث از امیرالمؤمنین علیه (علیه السلام)، هشداری شایسته برای ماست که: «من ساء تدبیره کان هلاکه فی تدبیره» و «من ساء تدبیره تعجّل تدمیره».

مروری بر اصلاحگران معاصر

اولین پرچمدار اصلاحات در زمان معاصر، دردمند آشنا، مصلح و انقلاب گر بزرگ قرن، امام خمینی - (رحمة الله) - بوده است که از سالیان دور تا همین اواخر عمر بر آن تأکید و اصرار می‌ورزیده است و نابسامانی ها و کاستی ها خت روح آن بزرگ را می‌آزرده است. و برخی کج فهمی ها و اندیشه های قشری و عدم احساس وظیفه عمومی، فریادهای جانسوزی را چون هشدارهای کوبنده بر افکار حوزویان فرود آورده است. و خون دل عمده‌ی او از فشارهایی بود که بر اثر قشری گرایی و محدود نگری برخی از اعضای این مجموعه بر او وارد می‌آمد. ایشان در قسمتی از بیانات خود می‌فرماید:
«خون دلی که پدر پیرتان از این دسته‌ی متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است.
وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید.
حمایت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک کاسه ای زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزه‌ها بود که هر کس کج راه می‌رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار می‌رفت.»
به دنبال ایشان، این فریاد از زبان و قلم شاگردان و دست پروردگان او هر از چندی مطرح گردیده است که در میان آنان، از بزرگان و مصلحانی چون استاد شهید مرتضی مطهری، شهید مظلوم دکتر بهشتی و شهید والا مقام دکتر باهنر باید یاد کرد که شاید سهم استاد مطهری در برنامه‌های اصلاحی، بیش از دیگران باشد و سخنان دردآلود و سوزمندانه مقام معظم رهبری نیز، کلام آشنایی است که وام گرفته از همان چشمه‌ی جوشان و عمیق حضرت امام (رحمة الله) است.
تمامی آنها ضمن لمس عمیق دردها و سرشماری کاستی ها و ارائه‌ی روش از طرف برخی از آنها، بر اصول کارآمد و محسنات عمیق گذشته تأکید داشته‌اند و برای رفع نواقص، حوزویان را به اندیشه و تفکر فرا خوانده‌اند و اگر طرحی برای اصلاح پیشنهاد نموده‌اند در آن مطلق نبوده‌اند؛ بلکه خود نیز به آن به دیده‌ی تردید نگریسته‌اند. سخنان اخیر رهبر انقلاب و ارائه‌ی طرح گونه‌ی ایشان نیز همین مشخصه را دارد.
ایشان ضمن یادآوری کاستی ها، حوزه را به چاره اندیشی فرا خواندند و مکرر فرمودند که این سخن یک طرفه است و باید مسائل را با برگزاری سمینارها، تحلیل و بررسی کرد و راهی مطمئن و کارآمد یافت. باید اندیشه ها را درهم آمیخت و عصاره‌ی آن را فرا روی آینده قرار داد. به هر صورت، اتخاذ تصمیم در شکل تشکیلات و چگونگی اصلاحات، راه سختی است که اندیشه‌ی تمامی خردمندان و ژرف نگران حوزوی را می‌طلبد. زیرا «طول التفکیر یصلح عواقب التدبیر». و در این جا خامکاری و محدود نگری، ضربه ای سخت بر حوزه وارد خواهد آورد.
آنچه در ادامه‌ی این مسوّده می‌آید، طرح گونه و یا اظهارنظری شخصی است و یک پیشنهاد از دهها پیشنهادی است که برای اصلاح ساختار تشکیلاتی حوزه ارائه می‌گردد.
این گفته ها هرگاه به تیغ نقد و بررسی کشیده شود، برای بزرگان و تصمیم گیرندگان حوزه مفید خواهد بود.

علل عدم موفقیت در گذشته

گفته‌اند «گذشته، چراغ راه آینده است». این سخنی درست و یک سنت قرآنی است که همواره ما را به مطالعه در عملکردهای گذشته و سرانجام آن فرا می‌خواند و از این طریق هشدارهای لازم را برای گزینش راه بهتر و عدم تکرار تجربیات تلخ گذشته می‌دهد.
عقلائی نیست پس از گذشت چند سال از فعالیت شورای محترم مدیریت در حوزه علمیه قم بدون بررسی همه جانبه و تحلیل علت های عدم موفقیت کامل، راه جدیدی را برگزینیم. زیرا «ثمرة التجربة حسن الاختیار». بلکه بایسته آن است که در آغاز به صورت علمی و دقیق بررسی شود که چرا این مجموعه که دارای قدرت و مقبولیّت لازم بود، نتوانست کار چندانی از پیش برد و چرا انتظاراتی که از آن می‌رفت، برآورده نشد؟ چه عواملی در این عدم موفقیت نقش داشته‌اند و چه اصول و تدابیری در نظر گرفته نشده بود؟ در صورتی که اعضای این مجموعه اکثراً از شخصیت های بنام و اساتید برجسته و با نفوذ حوزه بوده و هستند و نظریات مراجع بزرگ حوزه با حضور نمایندگان آنان جلب گردیده بود. و در زمان حضرت امام (رحمة الله) و شاید پس از آن، از پشتوانه‌ی نستباً مناسب سیاسی و اقتصادی برخوردار بودند و همواره امام (رحمة الله) آقایان محترم را تأیید و بر استمرار اصلاحاتشان تأکید می‌ورزیدند. بنابراین، اشکال در افراد این مجموعه از جهت ثبوتی و اثباتی یعنی علمی و وجاهتی حوزه نبوده و از مخالفت مراجع بزرگ هم نبوده است. و هم چنین از عدم پشتوانه سیاسی و اقتصادی نیز نبوده است. پس باید بررسی شود اشکال در کجا بود و چرا برنامه ها به نتیجه‌ی چندانی نرسید که حتی مورد رضایت خود آقایان شورای محترم مدیریت باشد؟ و سپس، آنها را در اتخاذ روش جدید مورد توجه قرار داد.
به نظر نگارنده، عوامل زیر، نقش عمده را در عدم توفیق این مجموعه بر عهده داشته است. البته ممکن است عواملی دیگری را نیز به آن افزود؛ ولی حداقل این عوامل، جزو علت هایی هستند که در عدم تأمین انتظارات نقش اساسی داشته‌اند.

1- ذهنیت های گذشته

برای بسیاری از حوزویان، ارزش و اهمیت تشکیلات و مدیریت درک نشده و کارآیی آن در انجام وظائف و رسالت ها تبیین نگردیده است. بنابراین بسیاری از کنار این گفته ها بی تفاوت رد می‌شوند و این مقوله در حوزه های ما جدید و ناآشنا است. متخصصان و آشنایان لازم به علم مدیریت و تشکیلات را نداشته ایم که ذهنیّت حوزویان را بر آن توجیه نمایند و در اطراف آن به تفکر و اندیشه بپردازند. تز «نظم در بی نظمی است» ایده رون خزیده ای است که در اثر نابسامانی های گذشته، حوزه ناخودآگاه به آن تن داده و عادت نموده است.
این ذهنیّت و عادت چندین ساله، روش هایی را در تحصیل، تدریس و زندگی حوزویان پدید آورده است.
برخی احساس می‌کنند حداقل ضرر این تشکیلات، بر هم ریختگی روش ها و عادت های پیشین است و طبیعی است تا وقتی انسان احساس نکند که در پی این به هم ریختگی، مزایای فوق العاده ای خواهد بود به آسانی تن به اصلاحات جدید نخواهد داد و این مشکل عمده ای است که گویندگان و نویسندگان حوزوی بیشتر باید بر آن تأکید نمایند و اذهان را به کارآیی و مزایای تشکیلات جلب نمایند و زمینه های پذیرش هر چه بیشتر را فراهم آورند.

2- عدم درک همگانی مسؤولیت ها

چنین به نظر می‌رسد که حوزه، مخصوصاً پس از انقلاب، جایگاه اصلی خویش را درک نکرده است و تفکری که در شکل تحصیل، تدریس و تبلیغ حاکم است، گویای این واقعیت تلخ و دردآور است که مسؤولیت خطیر و کمرشکن خویش را نیز به درستی در نیافته است. هنوز احساس می‌شود که وظیفه اصلی حوزه ها، فقط درس و تدریس است و بس. همه بر این نکته تأکید دارند و پای می‌فشارند. همه‌ی بزرگان از خواندن و خواندن سخن می‌گویند و کمتر از وظائف برون حوزوی که جایگاه تحقق اصلی رسالت حوزویان است سخن و بحثی می‌شود. به ندرت موضوعاتی بیرون از چهارچوب کتب فقهی و اصولی متداول در گذشته، در مجامع علمی، طرح می‌گردد و حتی بر عدم آن توصیه می‌شود. این حال و هوا نشان می‌دهد که وظیفه و ارزش فقط درس است. لذا بسیاری جدا شدن از آن را، برای خود بسیار سخت می‌دانند و اگر چند صباحی با خود مبارزه کرده و از حوزه خارج می‌شوند، آرزوی بازگشت دارند؛ حتی برخی از بزرگان نیز چنین هستند.
این مسائل نشان می‌دهد که براستی ما حوزویان در نیافته ایم که امروز چه وظیفه ای بر دوش داریم و چه رسالت و مسؤولیتی فرا روی ماست. حصاری سخت بر گرد خویش کشیده و آنچه را انجام می‌دهیم بهترین دانسته و اگر به همان حال بمیریم، خداوند را از خود خشنود تلقی می‌کنیم. کمتر از بیرون حوزه مطلع هستیم و از به زمین ماندن وظائف کمتر باخبریم. انتظارات جامعه‌ی اسلامی خود را نادیده گرفته و به خطراتی که عقاید و دین مردم را تهدید می‌کند، بی توجه هستیم. امروز در مجامع علمی خود، بحث از نجاست متنجس می‌کنیم در صورتی که دین و اعتقادات بسیاری از جوانان، در همین سرزمین، در معرض شبهات خت و شکننده قرار دارد. مگر نه این است که حفاظت از مرزهای اندیشه‌ی دینی مردم حداقل وظیفه حوزویان است؟ چه مقدار از نیازهای فکری، اعتقادی و ... مردم در دستور کار علمی حوزویان قرار دارد. به تلاش های متفرقه برخی، نمی توان دلخوش کرد. آیا در متن فعالیت های داخلی و علمی حوزه، چه مقدار انجام تعهدات نقش دارد؟!
برخی چنین می‌اندیشند: چه کسی گفته است که حوزه وظائف خود را به درستی انجام نداده است. هر روز درسهای حوزه برگزار می‌شود. هر ساله تعدادی بر این حوزه‌ی علمی افزوده می‌شود و تعداد مدرسان نیز افزایش یافته و مدرسها مملو از طلاب محصل و علاقمند است و چه نیازی به تشکیلات دست و پاگیر و یا محدودیت آفرین می‌باشد؟ هنوز بسیاری چون گذشته می‌اندیشند و زمینه های فعالیت روحانیت را فقط در حوزه می‌دانند. لذا براحتی عمل خویش را در درون حوزه توجیه می‌کنند و تحصیل و تدریس را وظیفه روحانیت می‌دانند و بس؛ باید دردها و وظایف را مرتباً به حوزه های دینی گوشزد کرد. باید راهی یافت که بتوان معضلات دینی و گره ها و مشکلاتی را که رفع آنها از وظایف حوزه های علمی و دینی است، به حوزه منتقل شود تا از این طریق درک مسؤولیت جدید همگانی شود. آن گاه که حوزه لمس نمود که غیر از تحصیل و تدریس، وظائف و مسؤولیت هایی را بر عهده دارد و احساس کرد که حوزه‌ی فعالیت اصلی او خارج از حوزه است نه داخل، بلکه حوزه محل تجهیز و آماده ساختن خویش است نه منزلگاه اصلی، آن وقت ضرورت تشکیلات و مدیریت صحیح، بهتر احساس خواهد شد. آن هنگام خود به سراغ مدیریت می‌رود نه اینکه بخواهد بر او تحمیل گردد. ولی تا وقتی ذهنیت عمومی و ارزش واقعی در حوزه فقط تحصیل و تدریس است، آن هم در همان مسائل و محدوده های گذشته و به دور از نیازها و ضرورتها، توقع سامان یافتن بی جا است.
تا به حال شورای مدیریت هم این گونه پنداشته که کار حوزه فقط در این دو مقوله است و هر کس از این دو مقوله خارج می‌شد، تمامی مزایای حوزوی او قطع می‌گردید. این برخورد غیرعقلانی باعث شد که این احساس، جدی تر در حوزویان پایدار گردد. این عمل غیر منطقی باعث گردید همان چند نفری که خود را به هر انگیزه - برای خروج موقتی از حوزه آماده می‌کردند، منصرف گردند و این ذهنیت تحکیم گردد که آنها در شمار وظائف حوزویان نمی باشد. در حالی که در توقع آن بود که مدیریت جدید، یکی از وظائف خود را بر این نکته معطوف می‌داشت که حوزویان را به انجام رسالتهای واقعی و ذوابعادش راهنمایی نماید و کسانی را که آمادگی و قابلیت لازم برای قبول مسؤولیت و انجام وظیفه برون حوزوی داشتند، تشویق می‌نمود و راه ها و زمینه های لازم را برای آنها فراهم می‌آورد. در صورتی که در همین مدیریت، شاهد خلاف آن بودیم. این برخورد گواهی است که ادعای ما را ثابت می‌کند که در ذهن بسیاری از بزرگان، وظیفه فقط تحصیل و تدریس است و لاغیر. و کاری که توجیه شرعی برای صرف سهم امام است، فقط همین دو عمل است.
گاهی نگارنده می‌اندیشد که چگونه آقایان برای ایام ماه مبارک رمضان، محرم و صفر توجیه پیدا کرده‌اند که اجازه‌ی تبلیغ در این ایام را داده‌اند. مثل اینکه حوزه از مردم خواسته است که فقط این ایام را باید گوش به تبلیغ بسپارند و ایام دیگر نیازی نیست و اتفاقاً مردم هم چنین عادت کرده اند. باید گفت خداپدر گذشتگان ما را بیامرزد که حداقل این مقدار مجال را برای حوزویان فراهم آوردند که به رسالت برون حوزوی خود بپردازند؛ والا اگر کار یکسره در دست امروزیان بود، معلوم نبود حتی برای آن هم توجیه شرعی بیابند و شاید می‌گفتند هر کس برای تبلیغ هم از حوزه خارج شود، باید شهریه او را قطع کرد!!
شاید برخی از حوزویان این سخنان را غریب بدانند، ولی آنهایی که هنوز مشغول به درس و بحث هستند، و هر روز با درون فعالیت های علمی حوزویان سروکار دارند، به خوبی آن را یافته و لمس می‌کنند.
مگر فراموش می‌شود که برخی بر امثال مرحوم مطهری و شهید بهشتی و دیگران خرده می‌گرفتند که چرا از حوزه خارج شدند و بعضی اظهار نظرهای آنها را دلیل همین ضعف می‌پنداشتند. مگر شاهد نبودیم که بعضی از اساتید و بزرگان که مسؤولیت های خطیر و سنگین به آنان پیشنهاد شد به جهت دلبستگی به تدریس آن را رها کرده و یا هرگز نپذیرفتند. مگر ناظر آن نیستیم که اگر طلبه و یا فاضل به خاطر احساس مسئولیت، خارج از حوزه به فعالیتی مشغول می‌شود بسیاری از بزرگان او را به بازگشت فرا می‌خوانند؟!
این سخنان حوزوی درد آشنا، حضرت آیة ا... خامنه ای را مرور نمایید:
«در حوزه باید به ارزش های اسلامی حداکثر عنایت و احترام بشود. مثلاً ارزش مجاهدت طلبه ای که جبهه رفته و عمری را طرف جبهه کرده باید جایگاه والائی در حوزه داشته باشد. طلبه ای که بخشی از عمرش را در یک اداره، در یک بخش یا ارگانی یا نهادی از ارگانهای نظام صرف کرده و آن جا مشغول خدمت بوده، و از شوق و ذوق هر طلبه ای که عبارت از بودن در حوزه و درس خواندن و تحقیق و اینهاست، خودش را به خاطر مصلحت نظام دور نگه داشته، باید ارزش داده شود. مبادا در حوزه جوری مشی شود که این تصور به وجود بیاید که اگر طلبه ای در یک ارگانی پنج یا ده سال مشغول خدمت شد از ارزش طلبگی او چیزی کم شده، نه خیر، باید بگویم بر ارزش او اضافه می‌شود. آیا ارزش این طلبه بیشتر است یا کسی که اصلاً اعتنائی به نیازهای جامعه نکند و در حالی که جامعه به او احتیاج داشته، حتی نیم نگاهی هم نکرد و مشغول درس خواندن خودش شد... حوزه باید به مجاهدت ها، به گذشت ها، به حضور طلاب در جبهه ها و ارگان ها اهمیت بدهد، زحمات آن ها را ارج بگذارد و برای آنها ارزش قائل شود.»
اگر چنین شد و ارزش ها فراتر از تحصیل و تدریس رفت و مسؤولیت، ابعاد واقعی خویش را یافت، ضرورت تشکیلات و مدیریت هم در اذهان عمومی ما شکل واقعی خواهد گرفت.
بسیار دیده ایم که بزرگانی که در خارج از حوزه مدتی فعالیت داشته‌اند، سخت بر تورم حوزه ها خرده گرفته‌اند و از عدم احساس وظیفه فریاد داشته‌اند؛ ولی خود پس از مدتی که دوباره به حوزه بازگشته و با آن انس گرفته‌اند، خاموش شده و از گفته های پیشین خود دست برداشته‌اند و همراه این جریان گشته‌اند. امروز هم اگر به مصلحان بنگرید، اکثر کسانی بوده و هستند که در آغوش وظائفی غیر از تدریس و تحصیل حوزوی رفته‌اند و بارهای بر زمین مانده را لمس کرده و از این عدم توجه عمومی و عدم احساس مسؤولیت همگانی برآشفته‌اند. بنابراین، باید این مشکل اساسی را در نظر داشت و راه حلّی جهت آن یافت.

3- واهمه وابستگی

در هر جامعه ارزشهای پذیرفته شده ای وجود دارد که تمامی اعضا را به هم متصل می‌کند و پیوند می‌دهد. این ارزشها عامل وحدت و هویت بخشنده‌ی آن جامعه است. و بسیاری از آنها ضامن دوام و حیات اجتماعی آنهاست. این ارزش ها در پی سالیان دراز، نسل به نسل تثبیت و به صورت سنتی پابرجا حاکم می‌شود و این ارزش ها نیز ملاک های تحلیل و بررسی هر جامعه ای است. هر مقدار این ارزشها عقلائی و مترقی تر باشد، نشان از رشد و بلوغ بیشتر آنها دارد. این سنتها مدافعان سرسخت و طبیعی هر جامعه ای در مقابل تهاجمات بیگانه است. دژهای نفوذناپذیری هستند که در درون هر فرد از جامعه، واپس زننده‌ی اغیار است و همان ها نیز بزرگ ترین موانع بر سر راه اصلاحاتی هستند که احتمال به خطر افتادن آن ها را در پی داشته باشد.
از خطراتی که - همواره در پی ارائه اصلاحات مخصوصاً به صورت تشکیلات - اذهان حوزویان را سخت به خود مشغول و نگران ساخته است و باعث گردیده با آن به دیده‌ی تردید بنگرند، واهمه‌ی وابستگی است.
استقلال حوزه های دینی شیعه، یکی از کارآمدترین ارزشهایی است که در هیچ یک از محافل دینی دیده نمی شود و این خصیصه، عامل تحرک و آزادمنشی حوزویان بوده است و اثر خود را در دوران های گذشته به خوبی نشان داده است. بنابراین باید در ارائه‌ی هر طرح و روشی به این اصل اساسی و پرارج حوزویان تأکید نمود و از اتخاذ تدابیری که منجر به وابستگی و یا احتمال آن در آینده می‌رود، به شدت دوری نمود. نشود - خدای ناکرده - برای تأمین زندگی و معیشت و یا انجام اصلاحات ظاهری، طلاب و حوزه را از اساسی ترین رکن آن که همان استقلال است، محروم ساخت. البته حوزه این ارزش را به خوبی درک نموده و با تمام توان بر حفظ و بر استمرار آن پای خواهد فشرد.
تمامی مصلحان تیزبین و دوراندیش همواره در پی درانداختن طرح خویش آن را مدنظر داشته و بر ادامه‌ی آن تأکید ورزیده‌اند. سخنان حوزوی آگاه، حضرت آیة ا... خامنه ای و تأکید ایشان بر حفظ استقلال حوزه، نمونه‌ی بارز آن است. اگر چه شورای محترم مدیریت نیز بر این ارزش سخت پای بند و اصرار ورزیده است، ولی بعضی از اصلاحات چون آینده‌ی روشنی نداشت، این احساس همگانی مانعی در جهت تحقق و باروری کامل آن بود و لذا توجه و عنایت عمومی را به خود جلب نمی نمود.

4- ترس از ایجاد محدودیت

حوزه های دینی در پی سالیان دراز سابقه و تجربه‌ی تحصیل و تدریس و تبلیغ، اصول و روش هایی را برگزیده‌اند و نصل اندر نسل آن را به هم منتقل نموده‌اند. این اصول به صورت سنتهایی رایج و قابل قبول درآمده است. درست است که در برخی از آن ها امکان بازنگری و تجدیدنظر وجود دارد ولی بسیاری از آنها کارآیی و زایندگی خویش را عملاً نشان داده است و منطقی نیست در اصلاحات بدون مطالعه و تجربه جدی روش های جدید، تمامی آن را نفی نکرده و آن ها را مردود شماریم و مقهور و خود باخته‌ی جدید آوران شویم. «العقل حفظ التجارب».
بسیاری از حوزویان نگران این مطلب‌اند که اصلاحات بدون توجه به این اصول یکسره تمامی ارزش های تجربه شده را لرزان نماید و طریقه‌ی تعلیم و تعلّم و تهذیب را یکسره دچار تنش و تزلزل نماید و بدون اینکه بررسی و تحلیل جدید شود و روش های جدید تجربه گردد، سخن از تغییرات در این اصول، عقلائی به نظر نمی رسد. زیرا «رأی الرجل علی قدرتجرتبه».
از اصول حاکم بر حوزه های دینی امروز، حریّت و آزادی در تحصیل و تدریس است. نه استاد و نه شاگرد به صورت تحمیلی به انجام وظیفه نمی پردازند. شاگرد طبیعی شاگرد است و استاد به صورت طبیعی و با ابراز قابلیت استاد می‌گردد. نه زمان شاگردی مشخص و از پیش تعیین شده است و نه زمان استادی ملاک در هر دو، علم، فهم و توانایی است نه هیچ چیز دیگر. زمان و مکان و نوع تحصیل هم مقیّد و تحمیلی نیست و هیچ سازمانی تعیین کننده‌ی آن نمی باشد. درس ها و مَدَرس ها اکثراً آزاد است و به هر شکل می‌تواند برگزار شود. حجره، مَدَرس، حسینیه، مسجد، منزل، غرفه های صحن، کنار مدرسه و حرم و ... همه جا، جای تدریس و تحصیل است و همه‌ی زمان ها، زمان درس. برخی از درس ها پس از اذان صبح و حتی قبل از آن آغاز می‌شود و بعضی تا دیری از پاس شب ادامه دارد. شاگرد ملزم نیست درس استاد خاص را درک کند، بلکه هر کس را که می‌پسندد هر بیان و یا بحثی را که مناسب تشخیص می‌دهد و هر ساعتی را که مناسب تر می‌بیند. استاد نیز چنین است. این روش علمی در همه جا قابل دفاع است و یکی از پرارزش ترین سنت های حوزه های علمیه شیعه است. مخصوصاً در حوزه های بزرگ که امکانات استاد و درس بیشتر است. و شاگرد نیز بر این اصل تأکید دارد که باید مطالب را بفهمد و تأمل کند بدون آنکه کسی او را ملزم نماید.
این آزادی حداقل در طرف انتخاب درس و استاد و رشد طبیعی اساتید بسیار پرثمر است و حوزویان به خوبی ارزش آن را دریافته‌اند. شایسته نیست هنگامی که برنامه ریزان و خبرگان آموزش های جدید بر این روش حسنه تأکید دارند، ما خود آن را نادیده انگاریم.
بسیاری از حوزویان در پی اعلام اصلاحات نگران از کف دادن این ارزش ها و روش هایند که این نگرانی از لسان بسیاری از اساتید و فضاء شنیده می‌شود. این نگرانی بسیار دارای اهمیت و حائز توجه است و به جا و شایسته. کسی مخالف ارزشیابی و کنترل مناسب و با برنامه‌ی رشد تحصیلی طلاب نیست، ولی باید آن را به گونه ای طراحی و اجرا کرد که به این سنت ها و اصول لطمه ای وارد ننماید و تلاش نمود فقط ضایعات جانبی آن کاسته شود.
در مدیریت گذشته اگر چه به این ارزش در سطوح عالیه توجه می‌شد به این معنی که عملاً از برنامه ریزی آقایان خارج گردید ولی نتوانست اعتماد عمومی را نسبت به اجراء قسمت اوّلیه تحصیل نیز جلب نماید.
باید متذکر شد که این فراخ گرایی بی حد و حصر در حوزه نیز هیچ گاه به مصلحت نخواهد بود و باعث کثرت ضایعات خواهد شد ولی برنامه ریزی جدّی و بسیار مدبّرانه لازم است که در آن ضمن حفظ اصول بازمانده از سالیان دراز تجربه و کارآئی، از ضایعات و اتلاف نیرو نیز کاسته شود. البته بحث در مسائل آموزیش را باید در جای خود نمود.
این نکته نیز قابل عنایت است که به اعتقاد نگارنده، در برنامه ریزی کار محصلینی جدید نیز دقت و مطالعه لازم انجام نشده بود و دیمی کاری زیاد دیده می‌شد. تضیقاتی برای آنها فراهم گردید که‌یا اصلاً بدان نیازی نبود و یا تأثیر منفی آن بر آثار مثبتش بسیار فزونی داشت و بسیاری از مشکلات را نیز در مقام اجرا به آن دچار گردیده بود. انجام این گونه برنامه ها نتیجه اش آن بود که عموم حوزویان را نسبت به تشکیلات مأیوس نماید. نمی توان در ایجاد اصلاحات، فقط روی محدودیت ها تأکید نمود بدون آن که آثار مثبت آن را برای طلاب نمایان ساخت. باید طلبه احساس نماید که اگر او را از مزایایی محروم می‌کنیم در قبال آن چیزی را به او ارزانی داشته ایم که نتیجه‌ی تحمل آن است. آنچه از برنامه ریزی های گذشته در حوزه، بیشتر ملموس و زبان زد طلاب تازه وارد است، فشارها و مشکلاتی است که بر سر راه آنها ایجاد گردیده است؛ بدون آن که احساس کنند دردی هم از آن ها درمان گردیده است.

5- عدم مشارکت عمومی

حوزه بسان خانواده‌ی بزرگی است که هر کس بدان پای می‌نهد تا آخر عمر خود را متعلق به آن می‌داند؛ برخلاف مراکز علمی دیگر که پس از اتمام تحصیلات از آن خارج می‌شوند و نگران سرنوشت آن نیز نمی باشند. حوزویان در هر جا و هر مقامی قرار می‌گیرند خارج و یا داخل حوزه، همواره خویش را طلبه و متعلق به جامعه‌ی حوزویان می‌دانند این علاقه و رابطه باعث گردیده که این جمع علمی هیچ گاه به کاستی نگراید و همواره رو به افزونی باشد. روحانیت حوزه را منزل و آرایشگاه طبیعی خویش می‌داند و طبیعی است که همیشه نگران آینده و وضعیت آن باشد.
از طرف دیگر به علت کهولت سازمان و تشکیلات، به مرور دارای روابط خاص، و پیچیدگیهای فراوانی گردیده است و به نحوی که‌یافتن راه اصلاح و طریقه‌ی انجام تغییرات را، بسیار ظریف و دشوار ساخته است.
این دو علت، ضرورت توجه و بهره برداری از تمامی افکار و نظرات و جلب مشارکت فعال حوزویان بالاخص جوانترها را در مدیریت جدید حوزه، ضروری و لاعلاج نموده است تأکید به جوانترها بدان علت است که اعمال مدیریت مستقیماً به سرنوشت آنها اثر می‌گذارد تا به بزرگ ترها و حق آنان است که در تعیین سرنوشت علمی و عملی خویش نقش و نظری ارزنده و فعّال داشته باشند.
آن گونه مدیریت که در آن بدنه‌ی اصلی حوزه نادیده گرفته شود و گروهی اندک به نقش پردازی و تصمیم گیری بپردازند، نمی تواند صائب و مؤثر باشد. این مطلب از چند جهت قابل تأمل و توجه است:

اوّل:

تصمیماتی که شعاع آن تمامی ابعاد فردی و اجتماعی حوزه را در بر خواهد گرفت، برای پشتوانه‌ی اجرائی خود مقبولیت و توجیه عمومی لازم دارد و نمی توانند عده ای خاصّ با هر نوع نصبی، متوقع باشند هر آنچه می‌گویند، دیگران بپذیرند و به آن عمل کنند و با چشم و گوش بسته آن را تأئید نمایند. مقبولیت عمومی، مشارکت همگانی اکثریت حوزویان را در تصمیمات لازم دارد و غیر این صورت، طوعاً کسی بر آن گردن نخواهد گذاشت.

دوّم:

ایجاد تشکیلات و مدیریت در حوزه، مطالعه و بررسی جدی و طولانی و ممتد را می‌طلبد و انجام آن طیف وسیع تری را برای تفکر و برنامه ریزی لازم دارد. بنابراین امکان تحقق مناسب آن با اشتغالات بسیار آقایان و عدم تخصص در مدیریت و روش های اجرائی، از یک مجموعه‌ی محدود غیرممکن خواهد بود.

سوّم:

در میان فضلا، و طلاب با سابقه، افکار و طرح های بسیار مفید و سودمندی وجود دارد که می‌تواند راه گشا و برای سامان یابی حوزه بسیار مؤثر باشد. در صورتی که بهای لازم به افکار تمامی حوزویان داده شود، مسلماً نتایج شایسته و مفیدتری به جای خواهد گذاشت.
جولان فکری، دوراندیشی و برنامه ریزی با عنایت به تجربیات کسب شده‌ی پس از انقلاب، بسیاری از فضاء را توانا و هوشمند ساخته است؛ ولی افسوس که در حوزه هیچ بهایی به این افکار مفید داده نمی شود.

چهارم:

فضلاء جوان به علت مسافرت های گوناگون و حشر و نشر، با مسائل فرهنگی و اجرائی کشور، ضرورتها، اولویت ها و کاستیها را به خوبی درک کرده‌اند. در صورتی که اساتید و بسیاری از بزرگان، به علت شرائط خاص خود، شاید بدان گونه مشکلات و دردها را لمس ننموده باشند.
احساس مشکلات، خلأها، ضرورت ها، وظائف و مسؤولیت ها، نقش تعیین کننده ای در تعیین شکل مدیریت و سازماندهی نیروهای حوزوی دارد نمی توان با فروگذاری آن ها، سازمانی شایسته و متقن و کارساز برای حوزه فراهم آورد. هنگامی می‌توان از مجموعه‌ی توانائی ها بهره برد که نقش آنان را در تصمیمات و مدیریت حوزه به خوبی حفظ نموده و بر تفکر و اندیشه‌ی آنان ارج نهاد.

پنجم:

نقش فضاء و طلاب در انجام بسیاری از طرح ها مکرراً تجربه شده است. گرچه همواره در حوزه بزرگان و اساتید برجسته محترم بوده و خواهند بود، ولی نقش تعیین کننده در بسیاری از امور با فضلاء و طلاب حوزه بوده و هست. همواره آنان عامل تحرّک بخش و زاینده‌ی بسیاری از خروشهای حوزویان بوده‌اند. و با تکیه بر برخی از اساتید، نقش آفرین اصلی را در انجام وظائف حوزوی بر عهده داشته‌اند و صلاحیت خویش را برای استقامت و هوشیاری خود را برای اصلاح گری به خوبی اثبات نموده‌اند. در قبل از انقلاب، میدان داری اصلی را برای بیداری مردم و انجام رسالت های برون حوزوی برعهده گرفته و رنج آن را بر دوش کشیدند و پس از انقلاب بسیاری از گره ها با دست و تفکر توانای آنان به سامان رسید و هنوز نیز بسیاری از آنان سنگرداران و برنامه ریزان بسیاری از وظائف برون حوزوی روحانیت‌اند.
با این همه شایستگی، لیاقت و بروز استعداد، چگونه می‌توان پذیرفت که در اصلی ترین مرکزی که تعیین کننده‌ی آینده و جهت دهنده‌ی زندگی مادّی و معنوی آنان است، هیچ گونه نقش و نظری نداشته باشند و یا برخی در صلاحیت آنان تشکیک نموده و خود را قیم بلامنازع آنان بدانند.

ششم:

بزرگان ما سابقه ای در مدیریت و تخصصی در سازماندهی ندارند و از این باب نمی توانند مزیت و یا برتری عقلائی داشته باشند و مدیریت حوزه غیر از فضل و علم، لوازم و شرائط دیگری را می‌طلبد که در مجموعه‌ی این بزرگان کمتر یافت می‌شود.
این نکات و بسیاری از جهات دیگر - که از ذکر آن می‌گذریم - نشان می‌دهد که‌یکی از عوامل بسیار اساسی و شاید علة العلل عدم توفیق کامل شورای محترم مدیریت، عدم بهره برداری از استعدادها و عملاً جلوگیری از نقش آفرینی فضلاء و طلاب با سابقه بوده است. شوری به‌یک مجموعه‌ی بسته و بدون پشتوانه عمومی تبدیل گردید و در مقابل گرانی بار مسئولیت، نه تنها این مجموعه، که اگر چند برابر هم می‌شد، کاری از آن ساخته نبود. فضلاء، طلاب و حتی بسیاری از اساتید، خود را جدا و بدون نقش می‌یافتند. نه تنها نقشی به آنان در مدیریت داده نشد، بلکه هیچ کس از آنان نظری هم نخواست. ولی توقّع آن بود که هر آن چه صادر می‌شود، مقبول و وحی منزل تلقی گردد. این توقع بی جاست و این روش هیچ گاه نتیجه ای نخواهد داشت.
حداقل انتظاری که از شورای محترم مدیریت می‌رفت آن بود که با توجه به مشکلات و ظرافت کار، در این مدت چندین سمینار برگزار می‌کرد و از صاحب نظران، فضلاء و اساتید می‌خواست در اطراف مدیریت حوزه نظر داده و سپس با مطالعه و بررسی آنها روشی را بر می‌گزید. در صورتی که در این مدت حتی یک گردهمایی هم بدین منظور تشکیل نگردید. طبیعی است که این گونه حرکت ها به بن بست خواهد رسید. در این مدت یک بار به صورت رسمی از عموم حوزویان خواسته نشد که نظراتشان را راجع به کم و کیف مدیریت و یا شکل برنامه ریزی ابعاد گوناگون وظائف حوزه مطرح نمایند و طبق اطلاع، این نظرخواهی حتی در سطح عموم اساتید نیز صورت نپذیرفته است.
آقایان محترم، بزرگان: چگونه امکان دارد این وظیفه سخت و سنگین با این همه موانع و مشکلات از فکر و دست چند نفر محدود ساخته باشد؟ ما تا کی باید این گونه بیاندیشیم؟! حوزه امروز وظیفه اداره‌ی زندگی تمامی مردم را بر دوش می‌کشد و این مقدار سهل اندیشی شایسته نیست. آن گاه که عموم فضلاء و طلاب احساس کنند که دیگران آن هم با کمی تجربه و محدودیت اندیشه، می‌خواهند تعیین کننده‌ی آینده و ترسیم کننده‌ی روش و منش او باشند و کمتر به نظرات، خواست ها و کاستی های او توجه می‌کنند، طبیعی است که تا جای ممکن برای عدم تحقق تصمیمات مقاومت خواهند کرد. مخصوصاً حوزه که راه فرار از پذیرش فرامین را به خوبی فرا گرفته و بارها آنرا تمرین نموده است.
انتظار می‌رفت با تشکیل شورای مدیریت، زمینه‌ی حضور صاحب نظران جلب و مشارکت آنان در اصلاح حوزه فراهم آید و این عمل قبل از هر تصمیمی ضروری می‌نمود. شوری باید بررسی می‌کرد که چگونه تمامی افکار و اندیشه‌ی حوزویان را در راه اصلاح گرائی و یافتن بهترین راه حل ها سوق دهد؟. چگونه اساتید و فضلاء را تشویق کند که به طراحی و برنامه ریزی و ارائه طریق بپردازند؟ چگونه ذهن و فکر حوزویان را با تشکیلات و ضرورت آن آشنا سازد؟. چگونه می‌توان سیستم آموزشی، ارزشیابی، تحقیقات، تبلیغات، وضعیت معیشت و ... طلاب را با حفظ اصول و سنت های حوزویان سامان داد؟ باید مرتباً به برگزاری مجامع و سمینارهای گوناگون همت می‌گماشت و برنامه ریزان متعدد و گوناگون را با سعه‌ی صدر در ابعاد مختلف بکار می‌گرفت. باید شور و هیجان موقعیت ها را به خوبی درک می‌کرد و از آن بهره‌ی کافی می‌برد تا کاری از پیش رود.
ما بسیاری از موقعیت ها را از کف داده‌ایم و اگر دیر بجنبیم، بسیاری دیگر را نیز از دست خواهیم داد. در مدیریت گذشته بدون تحلیل درست، زمینه سازی و برنامه ریزی کامل حرکت کردیم. برای هیچ کس حق و نقشی قائل نشدیم و اگر پس از فشارهایی مجبور شدیم برای عموم حوزویان نقشی قائل شویم، آن چنان آن را در چارچوب و غل و زنجیر نمودیم که جز آنچه خود می‌اندیشیم، نظری را نشنویم.
بزرگان، اساتید، فضلاء و طلاب حوزه: سوگمندانه باید این نکته را عرض کنم که تا زمانی که بر افکار بزرگان، این گونه نگرش ها حاکم است، فکر اصلاح چون آرمانی در برخی از اذهان باقی خواهد ماند و نتیجه این خواهد شد که همه چیز پس از این همه خون دل و رنج، در محدوده‌ی گذشته جریان یابد؛ بلکه چنین نیز نخواهد ماند. بیایید آن طرف را تجربه کردید و راه دیگر را نیز بیازمائید، بیائید قدری دیگران را نیز به حساب آورید بیائید این بار نقش بیشتر و مؤثرتری برای عموم حوزویان قائل شوید. بزرگان: مدیریت حوزه که نمی خواهد حکم خدا را استنباط کند که ضرورت داشته باشد فقط مجتهدین و اساتید بزرگ نقش آفرین آن باشند. مدیریت آن است که چگونه امکانات و استعدادها را با توجه به وظائف و حوزه‌ی مسئولیت، می‌توان تقسیم کرد تا نتیجه ای سریع تر و مناسب تر گرفت. این کار جولان فکری، نوگرایی، تحرک، شادابی و تخصص خاص را لازم دارد و باید کسانی در این مقوله به ایفای نقش بپردازند که به اندازه‌ی تدریس کردن فقه و اصول برای آن ارزش قائل‌اند.
به هر صورت جدا کردن عموم اساتید، فضلاء و طلاب از نقش آفرینی در مدیریت حوزه از علتهای اصلی و اساسی عدم موفقیت شورای گذشته است.
و اگر تا به حال کاری هم صورت گرفته است، مقداری به خاطر احترامی بوده است که برای خود این آقایان قائل بوده‌اند و تعدادی به جهت آنکه آن را با معیشت و زندگی طلاب تازه وارد گره زدند و هیچ کدام نمی تواند بادوام و باثبات باشد.

6- عدم برنامه ریزی

برنامه ریزی به معنای دگرگونی در هر جریان به منظور هماهنگ کردن آن با الگوهای پیش بینی شده است. نبودن این توانایی در مجموعه‌ی شورای مدیریت، یکی از علل عدم موفقیت آنان است. آنگاه می‌توان به اصلاحات و گفته های اصلاح گرایانه دل بست و به تحقق آن امیدوار بود که در پی آن برنامه ریزی مدون با توجه به واقعیات وجود داشته باشد. دم از کاستی ها زدن خیلی آسان است. مشکل، داشتن برنامه‌ی مناسب است که بتوان ایده ها را با موفقیت اجرا کرد. ضعف عمده ای که در مدیریت گذشته کاملاً مشهود بود، عدم توانایی در برنامه ریزی برای رفع نواقص و کاستی ها است. این مجموعه نشان داد با توجه به سنگینی وظائف و اشتغالات فراوان، توانایی به کارگیری تمام اهرمهای مدیریت را ندارد و چند برنامه‌ی اعلام شده نشان داد که انسجام و برنامه ریزی لازم در پس این برنامه ها وجود نداشته است.
روشن است که مدیریت یک مجموعه‌ی عظیم و کهن علمی با آن همه تلاش، معتقدات و روحیات خاص، کار آسانی نیست. باید مدتها فکر کرد و افراد بسیاری باید مرتباً و بصورت علمی و دقیق به چاره جویی بپردازند. این مجموعه که هر کدام دارای مشاغل علمی و غیر علمی بسیاری بودند، تدریس، مردم داری و وظائف خاص روحانیگری و ... چه مقدار فرصت برای تفکر در اصلاحات و راههای موفقیت برنامه باقی می‌آورند. با هفته ای یک جلسه، آن هم با آن کیفیت، نمی توان مشکلی را برطرف کرد.
باید کسانی در مدیریت وارد شوند که تمام هم و غم و اشتغالات آن ها منحصراً در این مهمّ مصرف گردد و کاری جز آن نداشته باشند و نه‌یک فرد و یک گروه بلکه گروه هائی باید در ابعاد مختلف، مرتب در حال برنامه ریزی و در اندیشه‌ی یافتن راههای مطمئن برای اصلاحات باشند. کار در حوزه برنامه لازم دارد و تهیه‌ی برنامه فراغت فکر و اندیشه می‌طلبد.
باید متأسفانه به این نکته نیز تأکید کرد که تا به حال کمتر در حوزه های علمیه برنامه ای مشخص و فکر شده ای جهت اصلاحات مطرح گردیده است و یا ایده‌ی زنده ای که مطابق با واقعیات باشد عرضه گردیده است. در گفته ها و نوشته ها سخن از نواقص زیاد به میان آمده، ولی کمتر راه حل ها مورد عنایت قرار گرفته است. پس از انقلاب بزرگان بسیاری تأکید کردند که باید چنین و چنان شود و باید این فعالیت ها صورت پذیرد و باید این وظائف تحقق یابد و باید و بایدهای بسیار. ولی چگونه، از چه راهی، و با چه وسیله ای؟
امروز حوزویان باید بیشتر به راه حلّها توجه نمایند و تلاش کنند برای رفع نواقص راه عملی بیابند. باید ایده ها را طرح نمود و دیگران نیز آن را به دقت تحلیل و بررسی نمایند، تا بشود برای مدیران دستمایه عملی و روشن فراهم آورد. البته مدیران نیز باید میدان و زمینه‌ی چنین اظهاراتی را فراهم نمایند. امروز اصلاحات در حوزه با یک فکر و چند اندیشه ره به جایی نخواهد برد؛ افکار و اندیشه های بسیاری را باید در این بهسازی به کار انداخت چون راه دشوار است و پرفراز و نشیب.
مدیریت گذشته با وقت محدودی که در اختیار این وظیفه قرار داده بود و با محدودیتی که از نظر تعداد افراد در آن دیده می‌شد و با عدم بهره مندی از افراد کارآمد و آشنا به مدیریت و برنامه ریزی، طبیعی و مشخص بود که نمی توانست کاری بیش از آنچه شد انجام دهد. تمامی این بزرگان از جهات علمی و فضل حوزوی مورد اتفاق بودند و مورد تأئید مراجع بزرگ حوزه. و از جهت وجاهت حوزوی نیز کاستی چندانی در آنها دیده نمی شد، ولی باید توجه می‌گردید که برای مدیریت حوزه شرائطی بیش از این ها ضروری و لازم است. این بزرگان برای گفتن درس خارج و یا درس اخلاق انتخاب نشدند و هم چنین برای حل و فصل مسائل فقهی برگزیده نشده‌اند؛ بلکه برای اداره‌ی یک مجموعه‌ی عظیم علمی و انسانی که دارای پیچیدگیها، نابسامانیها و روابط خاص است انتخاب گردیده‌اند و این وظیفه و مسئولیت با داشته های این بزرگان تناسب چندان نداشت. بنابراین با همه‌ی رنج و زحمتی که این بزرگان در مدت تصدی این مسؤولیت بر خویش هموار ساختند، همان شد که شاهد بودیم.
اداره‌ی این مجموعه‌ی باید با پشتوانه‌ی عظیمی از نیروهای متخصص و مجرّب در امر برنامه ریزی همراه باشد تا مدیران - اگر شرائط یک مدیر لایق را داشته باشند - بتوانند کاری صورت دهند؛ کار یک نفر یا چند نفر شخص محترم، آن هم با مشاغل علمی گوناگون نیست.
در هر صورت عدم توجه به برنامه ریزی و عدم سرمایه گذاری لازم بر روی مطالعات قبل از اجراء یکی از علل مهمّ عدم موفقیت کامل شورای مدیریت در گذشته است.
آنچه گفته آمد، دلائل مهمّ عدم توفیق کامل شورای مدیریت در گذشته بود. بنابراین با توجه به این علل باید در گزینش راه جدید دقت و تأمل بسیار نمود. عجله نتیجه ای جز یک تصمیم بدون مطالعه نخواهد داشت و منجر به بن بست جدیدی خواهد شد. تکرار نتیجه‌ی گذشته و یا تغییرات روبنائی، روند گذشته را تثبیت و راه های اصلاح را کاملاً مسدود خواهد کرد و موانعی دیگر بر گذشته خواهد افزود.

اصول حاکم بر مدیریت

به نظر می‌رسد که تشکیلات مدیریت جدید در حوزه باید دارای تضمین لازم برای حفظ اصول زیر باشد تا امکان حرکت به طرف اصلاحات اساسی را داشته باشد.
1- حفظ استقلال حوزه و حوزویان
2- حفظ آزادی های معقول
3- حفظ حرمت اساتید و مراجع معظم
4- مقبولیت و وجاهت عمومی
5- فراگیر و نزدیک با واقعیات
6- دارای اهرم های لازم برای پیش گیری از برخی ضایعات تشکیلاتی و یا کجروی های احتمالی
7- عدم احساس تحمیل در مدیریت
8- تلاش در جهت رفع نواقص و کاستی ها
اصول فوق به نظر نگارنده باید به نحو تکامل در تشکیلات جدید حوزه مدنظر باشد. البته هر کدام از این اصول توجیهات کاملی دارد که فقط به علت عدم اطاله‌ی کلام آن را به نوشتاری دیگر موکول می‌کنیم. البته در گفتار پیشین به برخی از آنها اشاراتی شد و در شمارش علل عدم توفیق شورای مدیریت به آنها مختصراً پرداختیم و برخی از آنها برای تضمین بیشتر به ادامه‌ی راه، توجه به آن لاعلاج می‌نماید.

طرح پیشنهادی جهت مدیریت عالی حوزه

با توجه به اصولی که برشمردیم، برای برداشتن اولین قدم که اصلی ترین و مهم ترین کار در اصلاحات است، طرح گونه‌ی زیر را به صورت پیشنهاد، با توضیحات مختصر ضروری، عرضه می‌داریم
به نظر می‌رسد مدیریت عالی حوزه باید دارای سه رکن اساسی زیر باشد:
1-شورای عالی برنامه ریزی
2- شورای سیاست گزاری
3- مدیریت اجرایی یا مدیران

شورای عالی برنامه ریزی

این شوری مهم ترین رکن در تصمیم گیری و برنامه ریزی است و بالاترین نهاد در تشکیلات جدید محسوب می‌گردد و به صورت طبیعی در این شوری کلیه ضوابط، مقررات، روش ها و برنامه های اصلاحی بررسی کامل خواهد شد و پس از تصویب آنها و رعایت بقیه مراحل در ارکان این تشکیلات به اجرا گذاشته خواهد شد.
در این پیشنهاد، نظر آن است که بهترین راه جهت انتخاب اعضای این شوری، مراجعه به آراء عمومی فضلاء و طلاب است. البته با شرائطی که لازم است در طرف انتخاب شونده و انتخاب کننده ملاحظه گردد.
در طریقه‌ی انتخاب اعضای این شوری و یا هر شورایی به هر نام و کیفیت، بحث و نظرهای گوناگون مطرح بوده و هست و هر کدام از آنها شاید طرفدارانی نیز داشته باشد و این بحث از اساسی ترین و حساس ترین مراحل کار است و سنگ بنای بقیّه مراحل اصلاحات. مهمّ آن است که در این مرحله تمام دقت و وسواس لازم صورت پذیرد و برای گزینش راه بهتر، بحث و بررسی جامع و کاملی انجام شود. راهی که در شکل تعیین این شوری اتخاذ می‌شود، در تمامی مراحل دیگر کار به شدت تأثیر خواهد گذاشت و تمامی دلواپسی ها برای این مرحله از کار است. اگر بتوان در این مرحله از کار به تصمیمی حساب شده رسید و جوانب و ابعاد کار را به دقت در نظر گرفت، امکان توفیق در بقیه مراحل نیز وجود دارد. در غیر این صورت بیش از گذشته، نتیجه ای عائد نخواهد شد؛ بلکه احتمال خطراتی بیش از آن نیز می‌رود و موجب دلسردی و یأس از هرگونه اصلاحات می‌گردد.
در این قسمت از طرح مناسب آن بود که ابتدا به نقد و تحلیل روش های دیگر در شکل انتخاب این شوری پرداخته شود. آن گاه روش مورد نظر ارائه گردد؛ ولی به نظر رسید جهت رعایت اختصار، آن را به نوشتار صاحب نظران دیگر محوّل نمائیم. فقط مزایائی را که در اتخاذ این روش وجود دارد، تحلیل نموده و آن را فرا روی نقادان و تحلیل گران قرار دهیم.
این شوری به مجموعه‌ی افرادی اختصاص خواهد یافت که ضمن داشتن سابقه‌ی قابل قبول حوزوی، دارای فکر و اندیشه طراحی و برنامه ریزی باشند و علاقمند به مشارکت جدی و فعّال در مدیریت. حضور این مجموعه و فعالیت دائمی آنها در برنامه ریزی، این امکان را به وجود خواهد آورد که قشر بیشتری را در این کار حیاتی به کار گرفته و مطالعات لازم و جدی تری در روش های سازماندهی و بهسازی صورت گیرد. این شوری با نام برنامه ریزی، جهتِ فعالیت آنها به مطالعه، بررسی، تفکر و اندیشه و طراحی مداوم سوق داده خواهد شد.
این پیشنهاد که افراد این شوری از طریق آراء عمومی حوزویان انتخاب شوند، به دلائل زیر می‌باشد:
1- تمامی حوزویان را به نحو مؤثر، در سرنوشت خودشان سهیم خواهد کد و اتخاذ این روش روند اصلاحات را با پشتوانه ای قوی تر به حرکت در خواهد آورد. و تصمیمات با واقعیات و گرفتاری های طلاب رابطه‌ی نزدیک تری پیدا خواهد کرد و وجاهت و حمایت عمومی بیشتری را در پی خواهد داشت.
2- در حوزه، نیروهای ناشناخته‌ی بسیاری وجود دارد که دارای استعداد، خلاقیت و تواناییهای فوق العاده‌اند. وجود این شوری و انتخاب افراد آن از طریق رأی عمومی، زمینه را برای شناخت و دخالت دادن آن ها فراهم خواهد ساخت و از این طریق به فضلاء و نواندیشانی که در گوشه و کنار حوزه پراکنده‌اند و ارجی بر ذهن ها و اندیشه‌ی آنان گذاشته نمی شود، بهای لازم داده شده و همه را برای همکاری و مشارکت در این کار عظیم فرا خوانده ایم.
3- انتخاب این روش تفکر اصلاح گرائی و توجه به کاستی ها را همگانی خواهد نمود. اذهان بیشتری را به جولان انداخته و توجه بسیاری را به این مشکل معطوف خواهد نمود و از این طریق، ذهنیّت لازم را در میان حوزویان فراهم خواهد آورد.
ما امروز نیازمند این نکته هستیم که حوزه به وظائف خود بیشتر توجه کند و برای رفع کاستی ها فکر و تأمل نماید. دخالت دادن عموم حوزویان، ذهن ها و اندیشه های بسیاری را بر این امر متمرکز خواهد نمود و چاره اندیشی و تضارب افکار را به نحو چشمگیری افزایش خواهد داد. و بسیاری که امروز به علت نداشتن نقشی، ذهن خود را از این مقولات فارغ نموده‌اند، انگیزه‌ی آن را خواهند یافت که مشارکت جدی تری در امر اصلاحات نموده و برای آن چاره جویی نمایند.
در هر صورت عمومی ساختن اصلاح گرایی و توجه دادن همگانی به مسؤلیتها مشکل مهمّی است که اتخاذ این روش در تأمین آن نقش اساسی خواهد داشت.
4- این روش، تضمین لازم را برای حفظ استقلال حوزه در خود جای داده است که با اتخاذ آن مسلّم راهی برای وابستگی و جایی برای هراس عمومی حوزویان وجود نخواهد داشت و شاید عقلائی ترین راه ممکن برای ایجاد تشکیلات و مدیریتی که احتمال وابستگی و خطرات احتمالی آن کمتر است، همین نحو از انتخاب است. زیرا در آن با افزایش افراد، احتمال تبائی به شدت کاهش یافته و با مراجعه به آراء عمومی، راه های نفوذ مؤثر به شدت تقلیل خواهد یافت. ممکن است برای بسیاری، ارزش واقعی این روش درک نشده باشد، ولی باید توجه داشت که فعلاً مطمئن ترین راه پس از آزمودن بسیاری از روش ها با توجه به خطرات و توقعات حوزویان، جز از این طریق، مشکل می‌نماید و به هر صورت این روش، مسلّماً برای حفظ استقلال حوزه از بسیاری راه های دیگر مطمئن تر خواهد بود.
5- حاکمیت یک جناحی را از بین خواهد برد و این آفت بزرگ را که همواره در پی نصب هر مجموعه ای به آن متهم گردیده‌اند، آهسته آهسته از حوزه های علمی ما رخت بر خواهد بست و میدان را برای تفاهم و رایزنی های علمی و مشورت های همگانی فراهم خواهد نمود. چون هر شوری و یا هر مجموعه ای که بگونه ای دیگر در حوزه منصوب گردد، با این اتهام مواجه خواهد شد. ولی انتخاب عمومی، چون حقی است که با پشتوانه‌ی آراء دیگر حوزویان به کسی تفویض می‌گردد، کمتر این برخوردها جا و مجالی خواهد یافت و بالفرض به جهتی متهم گردد، وقتی خواست قشری از حوزویان است ضروری است که در مجموعه‌ی تصمیم گیری حوزه نقش و اثری داشته باشد. توجیه این انتخاب و حضور این مجموعه، بسیاری عادی و دفاع از آن بسیار عقلائی و منطقی است. در صورتی که در نصب کردن ها، این کار بسیار مشکل است.
6- تصمیم گیری ها به واقعیات نزدیک تر، و هماهنگی آن با روحیات عمومی حوزویان بیشتر خواهد بود. زیرا منتخبین به علت آنکه هر کدام با قشری از اقشار حوزه ارتباط مستقیم و دائمی دارند، افکار، نظرات و مشکلات آنها را به خوبی درک می‌کنند و به طور طبیعی اذهان آنها، با واقعیات جامعه‌ی علمی حوزه نزدیک تر است. لذا تصمیمات واقع گرایانه تر و در مسیر حل و فصل گرفتاری های آنان قرار خواهد گرفت، نه اینکه فقط محدودیت و تضیقاتی برای آنها فراهم آورد.
وجود این مجموعه که برخاسته از متن حوزه های علمی و بدنه‌ی اصلی آن می‌باشد و کثرت نسبی این افراد، جلو بسیاری از دیمی کاریها و یا بی توجهی ها را خواهد گرفت. در گذشته چون برخی از تصمیمات، متوجه قشری خاص از حوزه می‌گردید و کمتر خود آقایان با آن درگیر بودند، بعضاً خبر نداشتند که با این تصمیم چه مشکلی برگذشته افزوده‌اند. حضور این مجموعه، آن هم بدین شکل، جلو بسیاری از تصمیمات را که تأثیر منفی در عموم طلاب دارد و باعث بدبینی و مقاومت های منفی می‌گردد، خواهد گرفت.
7- زمینه را برای بهره برداری از نیروهای خلاق و فضلاء جوان تر در امر برنامه ریزی فراهم خواهد ساخت و این مشکل عمده را که همواره در مدیریت های گذشته نیز بسیاری بر آن تأکید نموده‌اند، به نحو معقول و شایسته ای و بدون شائبه‌ی انحصارگرایی خاص و تا ترجیح بلامرجع حلّ خواهد نمود و این امکان به وجود خواهد آمد که اساتید با سابقه در کنار فضلاء در یک مجموعه بر تضارب افکار و بهره برداری از تجارب و نظرات یکدیگر بپردازند و این برخورد آراء برای تعدیل نظرات و اتخاذ تصمیم جامع تر، بسیار مفید و مغتنم خواهد بود و به جای اینکه این دو سرمایه عظیم فکری حوزه، با فاصله‌ی از یکدیگر، در افکار خود مطلق شوند، زمینه برای مشورت ها و نزدیکی آراء فراهم خواهد شد.
8- احتمال خطا و یکسونگری به شدت کاهش خواهد یافت. زیرا طبیعت این نحو انتخاب آن است که افکار گوناگون با سلیقه های متفاوت به این مجموعه راه خواهد یافت و این تفاوت نیز نمایانگر واقعیاتی است که در افکار حوزویان وجود دارد. فراهم آمدن این مجموعه این امکان را ایجاد خواهد کرد که در تصمیمات حداکثر ابعاد مورد نظر، پیش بینی شده و به آن توجه گردد و برنامه ریزی ها از اتقان و جامعیت بیشتری برخوردار شود. در حالی که در هر نوع دیگر از انتخاب، امکان این جامعیت وجود نخواهد داشت.
باید توجه داشت در آغاز اصلاحات مطالعه و توجه کامل و جامع نگری در تصمیمات، یک اصل اساسی در موفقیت برنامه ها است و هرگونه سهل گرایی و بی توجهی، ضربه ای سختی بر روند پیشرفت اصلاحات وارد خواهد آورد. اگر ما در آغاز، قبل از اینکه به گره گشایی و برداشتن بارهای به زمین مانده که هیچ متکفل و متولی در حوزه ندارد و طلاب به سختی از عدم آن رنج می‌برند، بپردازیم، به دنبال ایجاد محدودیت ها و تضییقات و یا اجرای برنامه هایی که اختلاف شدید به دنبال دارد، برویم، مسلمّاً روند اصلاحات را به شدت کند کرده و از توجه و حمایت عمومی خواهیم کاست.
امروز در حوزه کارهای بسیاری بر زمین مانده و نقش آن در شکل یابی و سازماندهی وظائف حوزه بسیار مؤثر و قابل توجه است و شکل آن نیز به گونه ای است که برنامه ریزی و اجرای با برنامه آن هیچ عکس العمل منفی در حوزه بوجود نخواهد آورد و با حوزه‌ی کاری هیچ کدام از دست اندرکاران مسائل روزمره حوزوی اصطکاک نخواهد داشت. باید کار را از آنجا شروع کرد و آثار مثبت تشکیلات و سازماندهی را برای عموم حوزویان روشن ساخت و آهسته آهسته با مطالعه و تدبیر و ایجاد زمینه های لازم به اصلاحات بعدی پرداخت. زیرا کار اصلاح در حوزه باید به صورت تدریجی صورت پذیرد.
حال اینکه چه امری ضروری است و در اولویت بیشتر قرار دارد و چه مسائلی در پی آن، چه امری جنجال آفرین و چه مواردی کمتر... و اینها مسائلی است که در آغاز اصلاحات باید سخت به آن توجه شود و ابعاد گوناگون آن بررسی و تحلیل گردد. وجود این مجموعه با این کیفیت می‌تواند کمک مؤثری به تحقق آن نماید.
9- از مهم ترین قدم ها برای تحقق اصلاحات آن است که بگونه ای بتوان اعتماد عمومی و همگانی حوزویان را به مجموعه‌ی برنامه ریزان جلب نمود و عموم افراد احساس نمایند کسانی که برای آنها می‌اندیشند، مورد اعتماداند و دلسوزی لازم را در آنها احراز نمایند. یکی از راه های جلب این اعتماد، مشارکت و نقش جدی آن ها در انتخاب اعضاء این شوری است. تحقق این آرمان، عموم حوزویان را به نحوی در تصمیمات دخیل خواهد کرد و در نتیجه، اعتماد بیشتری نسبت به برنامه های پیش بینی شده به وجود خواهد آمد.
10- توجه به برنامه ریزی از مزایائی است که با انتخاب این مجموعه خود به خود فراهم خواهد آمد و مدیریت اجرائی را، دارای پشتوانه ای غنی در طراحی و برنامه ریزی خواهد نمود. چنان که متذکر شدیم، با اجرای این روش، قشری عظیم و متفکر را برای اصلاحات گردآورده و آن را چون وظیفه ای بر عهده‌ی آنان قرار خواهیم داد و بالاجبار به جهت قبول مسئولیت، نقش فعّال و مقیدی در برنامه ریزی ها و حتی حل و فصل برخی از مسائل اجرائی بر عهده خواهند گرفت.
در صورتی که در روش های دیگر، به هیچ صورت امکان فراهم آوردن چنین مجموعه ای، آن هم با احساس مسئولیت و افکار گوناگون، وجود نخواهد داشت. و باید توجه داشت که نقش این شوری اگر همراه با میدان دادن و ارج نهادن باشد، بسیار فراگیر، تعیین کننده و راه گشا خواهد بود.
11- در این روش، توفیق و عدم آن، به مجموعه‌ی آحاد حوزویان باز خواهد گردید و هیچ شخصیت، مرجع و یا نهادهای مورد سؤال قرار نخواهد گرفت. زیرا چنان نیست که شوری با هرگونه نصب و یا انتخابی، صددرصد در اصلاحات توفیق یابد. هر دو طرف قضیه محتمل است. اگر کار به خوبی پیش رفت و مقبول واقع شد، نعم المطلوب. این آرزوی تمامی حوزویان، بالاخص مراجع و اساتید است؛ ولی اگر خدای ناکرده دچار مشکل گردید، مدیریت به وضعیت گذشته خود بازخواهد گشت و دیگر کسی متهم به عدم لیاقت نخواهد شد. زیرا در این طرح پیشنهاد گردیده است که ارزش های گذشته و کارساز حوزه هم چنان پابرجا باقی بمانند و احترام و ارزش اساتید و مراجع معظم چون اصلی در دستور کار این شوری قرار داشته باشد. و هیچ گونه شائبه‌ی وابستگی به خارج از حوزه نیز در آن وجود نخواهد داشت لذا مطمئن ترین راه جهت انتخاب اعضاء می‌باشد.
در این روش که با بقیه ارکان کامل خواهد شد، بسیاری از اصول رعایت شده و هیچ تنافی و تعارضی با سنت ها و معیارهای قابل قبول حوزویان نخواهد داشت. ضمناً از حداکثر پتانسیل موجود جهت تسریع در امر اصلاحات بهره برده و بالاترین مجموعه را با حداکثر توان یکجا فراهم خواهد آورد. این دلائل توجیه کننده و مرجحات این روش بر دیگر روش‌ها است.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1371)، کاستی ها و بایسته‌ها، قم: روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول