زیبایی چیست؟
مبحث «زیبایی و زیبایی شناسی» یعنی بحث و تلاش برای پاسخ به این پرسش که «زیبایی چیست؟»، اگر چه قدمتی دیرینه به ویژه در حوزه ی فلسفه دارد اما در ابعاد اجتماعی یکی از اساسی ترین مباحث در عصر جدید به شمار می آید. از دیرباز، آدمی همواره در طلب زیبایی بوده و با این نیاز اصیل همراه و همنشین بوده است. از این رو، بسیاری از اندیشمندان، به این پدیده فردی و اجتماعی توجه خاصی داشته و کمتر اندیشمندی در این واقعیت تردید دارد که آدمی از آن زمان که به هیبت انسانی و اجتماعی درآمده، همواره دل مشغول و دلبسته به احساس «زیبایی » و تداوم این حس بوده است، به شکلی که زیبایی خواهی و زیبادوستی همواره بخشی از هویت و سرشت فردی و اجتماعی آدمی را تشکیل داده است. اما، مسئله اصلی این است که زیبایی چیست؟ و چرا در جستجو و طلب آن هستیم؟
در مورد زیبایی و چگونگی شکل گیری آن، اندیشمندان بسیاری با دیدگاه های متفاوت سخن گفته اند. جاری بودن این مباحث در بستر زمان و همواره بودن مسیر آینده آن، نشانی گویا از عدم امکان تحدید و تعریف مقوله ای به نام «زیبایی» است. از این رو از منظر زیباشناسی،«زیبایی» و زیبا بودن را باید قابل احساس و ادراک، اما غیر قابل تعریف دانست (1)
به دیگر سخن، «زیبایی»، همواره آماده ی باز تعریف است، حد و مرز نمی شناسد و قلمرو حضور و تجلی آن، بی نهایت است. «زیبایی» با ایستایی، ماندگاری و پایان، بیگانه بوده و گسترده ای میان انسان - جهان؛ گذشته- آینده؛ عین - ذهن؛ من - ما و واقعیت - خیال دارد. زیبایی، واژه ای رازآلود و فریبنده چون عشق، حقیقت، عدالت و آزادی است که گر چه در برخورد نخست برای همگان ساده و بدیهی می نماید اما چون کاوش در معنا و مفهوم آن آغاز شود، دنیایی پر راز و رمز را می گشاید. در واقع با وجود ساده نمایی توصیف و تحلیل مقوله «زیبایی»، مراتب متنوع و پیچیده مترتب بر آن، اظهار نظر در مورد آن را دشوار می کند (2).
این دشواری تا جایی است که عده ای تعریف «زیبایی» را ناممکن شمرده، برخی، اصول زیبایی را در مقولات خاص و به ویژه در مقوله هنر طرح کرده اند و برخی دیگر، تنها بر زیبایی بصری تمرکز کرده و پهنه «زیبایی» را در مشاهدات انسان مطرح می کنند. در اینجاست که حتی اندیشمندان در برابر معمای زیبایی دچار حیرت می شوند. «زیبایی» انواع گوناگون دارد؛ برخی از زیباشناسان غربی، «زیبایی» را در زیبایی های محسوس منحصر می دانند.
از یک منظر، چهار نوع «زیبایی» اساسی وجود دارد:
1) زیبایی محسوس (زیبایی گل ها، جنگل ها، کوه ها، طلوع و غروب)
2) زیبایی نامحسوس (زیبایی آزادی، توانایی، دانش، با قطع نظر از جنبه قداست آن)
3) زیبایی معقول ارزشی (زیبایی عدالت، حکمت، شجاعت و...)
4) جمال مطلق لم یزال و لا یزالی (3)
بنابراین با اینکه «زیبایی» از جوهره هستی و اجتماعی انسان سرچشمه می گیرد و لازمه ای برای سعادت و تعالی زندگی فردی و اجتماعی است اما در ماهیت و مفهوم آن ابهام و تردید وجود دارد. از دیرباز تاکنون بسیاری از اندیشمندان به تعریف چارچوب نظری برای زیبایی و زیبایی شناسی پرداخته اند که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
1- نگرش های زیبایی و زیبایی شناختی
سابقه «زیبایی» و «زیباشناختی» را به لحاظ تاریخی باید در میان اقوام کهن و دوران باستان جست و جو کرد. آثار به جا مانده از شعر، داستان، معماری و صنایع دستی، تماماً حکایت از نبوغ زیبایی انسان های اولیه دارد. بعضی از فلاسفه یونانی از جمله «ارسطو»، «افلاطون»،«سقراط»،«پارمنیدس» و بزرگانی دیگر همچون «رنه دکارت» و « اسپینوزا» که تفکر خودگرایی داشتند، زیبایی را چیزی می دانستند که با منطق و علم قابل بررسی باشد. از طرفی دیگر، تجربه گرایانی چون «جان لاک»،«هیوم» و «بارکلی» زیبایی را نوعی احساس می پنداشتند. بعدها «دکارت» با در نظر گرفتن هر دو تفکر چنین ابراز عقیده کرد که زیبایی هم حاصل علم و منطق و هم حاصل احساس و ادراک است. «زیبایی شناسی» در قرن 17 شکل منسجم تری به خود گرفته و در قالب علم کلاسیک عرضه شد. به گفته «بندتو کروچه»، فیلسوف آلمانی، نطفه های علم «زیبایی شناسی» در ادوار گذشته بسته و در قرن 17 به معنی واقعی کلمه ظاهر شده است.بنابراین از گذشته دور تا به امروز، بحث بر سر وجود نگرشی ویژه در فهم زیبایی شناختی اشیا یا مشخصه های آن وجود داشته است. اگر چه در آغاز، وجود نگرش «زیبایی شناختی» برای داوری یا ارزیابی دقیق الزامی بود، اما بعدها توجه به سمت عناصر لازم در ایجاد تجربه زیبایی شناختی تغییر مسیر داد. از همان ابتدا، مشخصه بارز نگرش زیبایی شناختی با استقبال روبرو نشد و آرای مختلفی در این زمینه ارائه شد. معنای کلی «زیبایی شناسی» عدم علاقه به استفاده کاربردی از شیء است. در این تفکر به شیء صرفاً به عنوان یک شی در خور اندیشه توجه شده و مشخصه های پدیداری آن تنها به منظور درک ناظر در نظر گرفته می شوند. هدف، لذت بردن از تجربه ادراکی است، نه کاربرد هر چه بیشتر آن.
«مازلو» در شرح نیازهای انسانی، نیاز به «زیبایی» را جزیی از ناشناخته ترین نیازهای انسانی می داند. وی معتقد است این نیاز در بعضی افراد وجود دارد؛ این گونه افراد با دیدن زشتی به طریقی خاص بیمار می شوند و با قرار گرفتن در محیطی زیبا بهبود پیدا می کنند. این حالت تقریباً به طور عام در کودکان سالم دیده می شود (4).
نخستین بار، واژه ی «زیبایی شناسی» (5) از سوی «الکساندر گوتلیب بومگارتن» (6)، فیلسوف قرن 18 استفاده شد که به شناخت از طریق حواس و علم حسی اطلاق می شد. او بعدها این واژه را در معنای فهم زیبایی با احساسات به خصوص در هنر، به کار برد. هر چند با توجه به معنی آن (درک انسان از زیبایی یک پدیده) می توان گفت با اینکه «زیبایی» واژه ای نوین است اما درک زیبایی، پدیده ای تازه نیست و قدمتی به عمر تاریخ بشر دارد (7).
در ادیان و گرایش های مذهبی ملل نیز میل به «زیبایی» به چشم می خورد. در «اوپانیشادهای هندی» و «آیین زرتشتی » شاهد گرایش همه جانبه به سوی «زیبایی» و نشانه هایی از «زیبایی شناسی» هستیم. در کتاب «اوستا»،«آناهیتا» (8) نام فرشته آب ها و زیبایی هاست. در یونان باستان، «زئوس» به عنوان خدای آسمان ها، به صورت مردی زیبا و جذاب در داستان ها ترسیم شده است. در همین فرهنگ «هوا» (9) در لغت به معنی زمین است، اما شهبانوی آسمان لقب یافته و زنی جوان و زیبا بوده است (10).
از منظر اسلام، «زیبایی » نشانه ای روشن از آفرینش الهی است و هر کجا انسان با دیدی زیباشناختی به پدیده های آفرینش بنگرد، مجذوب زیبایی آن خواهد شد. از ذره برف در زیر ذره بین با آن ساختار هندسی منظم تا کهکشان های بزرگ، همه جلوه گاه حسن و جمال خداوند یکتاست. زمینه ساز بودن زیبایی های مادی و محسوس برای رسیدن به زیبایی های معنوی و الهی، عملکردهای اصلی جمال دنیایی است که در کلام الهی از آنها به عنوان آیاتی که باید انسان را به خالق ارزش های معنوی برسانند یاد شده است. زیبایی در آفرینش تمامی ذرات هستی، منظور نظر خداوند بوده و او همه چیز در آفرینش تمامی ذرات هستی، منظور نظر خداوند بوده و او همه چیز را نیکو آفریده است. آیه ی « الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ » (11)در عین آنکه اشاره می دارد هر چیزی در هستی به گونه ای آفریده شده که نقش خود را به خوبی ایفاء کند تأکیدی هم بر بُعد زیبایی آن دارد. زیبایی در اسلام و قرآن، صرفاً صبغه ای تاریخی ندارد بلکه با وجود آدمی، آمیخته شده و یکی از فعالیت های مهم روحی اوست.
در قرآن کریم می خوانیم:« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ » (12) خداوند انسان را در زیباترین شکل ممکن آفرید. در واقع، قالب انسانی، عینیت زیبایی در عالم است. بنابراین از این منظر، خاستگاه اصلی زیبایی را باید در انسان بجوییم و او را منشأ زیبایی بدانیم.
در واقع نگرش های متفاوت به «زیبایی» و «زیباشناسی» در دو رویکرد اساسی مورد بررسی قرار می گیرند:
الف) رویکرد درونی:
صاحبان نظریه «درونی یا ذهنی» می گویند «زیبایی چیزی نیست که در عالم خارج وجود داشته باشد و بتوان آن را با شرایط و موازین معینی تعریف کرد، بلکه کیفیتی است که ذهن انسان در برابر بعضی محسوسات از خود ایجاد می کند.»«کروچه» می گوید: «زیبایی صفت ذاتی اشیاء نیست بلکه در نفس بیننده است زیرا نتیجه فعالیت روحی کسی است که زیبایی را به اشیاء نسبت داده یا در آنها کشف می کند. برای کسی که قادر به این کشف باشد زیبایی همه جا یافت می شود و یافتن آن، مصداق هنر است» (13). پس از منظر این رویکرد، «زیبایی» عبارت است از یک نمود عینی که مورد پسند و خوشایند ذهن بوده و ذهن آدمی، هیچ نقشی جز انعکاس آن ندارد.
ب) رویکرد بیرونی:
به اعتقاد صاحبان نظریه بیرونی، زیبایی یکی از صفات عینی موجودات است و ذهن انسان به کمک قواعد و اصول معینی آن را درک می کند؛ همان گونه که معلومات دیگر را نیز با قوانین مربوط به آنها درک می کند. از این دیدگاه، زیبایی یعنی درک و دریافت ذهنی از پدیده های عینی که اگر آدمی از چنین ذهنینی برخوردار نباشد، زیبایی هم وجود ندارد.از مشتقات این دو نظریه، می توان عقیده معروف به «اصالت لذت» (14)را نام برد که حس زیبایی را با احساس لذت، برابر دانسته و یا عقیده ای که احساس زیبایی را از مقوله ی تفریح و بازی (یکی از تظاهرات غریزه جنسی یا تصوری خیالی از اشیاء) دانسته که در ذهن انسان نقش می بندد. همچنین نظریه دیگری نیز وجود دارد که زیبایی را احساسی می داند که از همدردی انسان با اشیاء خارج یا نسبت دادن احساسات خود به آنها حاصل می شود.
2. کارکردهای زیبایی
بررسی ماهیت و کارکردهای زیبایی در عرصه های مختلف، موضوع دانش «زیبایی شناسی» است. این دانش خود به شاخه های گوناگون مثل فلسفه زیبایی، روان شناسی زیبایی، روان شناسی محیطی، فلسفه هنر، تاریخ هنر و نقد هنری تقسیم می شود. از دیدگاه زیباشناسی و روان شناسی می توان گفت کارکرد اصلی زیبایی، ایجاد هماهنگی عاطفی میان انسان، طبیعت و جامعه است و برای همین، نقشی تعیین کننده در هدایت انسان به سعادت، بهروزی و شادکامی بر عهده دارد. زیبایی، زمانی پدید می آید که انسان جهان را در پرتو عواطف خود درک و تفسیر کرده و به قول «هگل » جهان بیرونی را درونی می کند.از منظری دیگر، زیبایی و احساس زیبایی به انسان لذت ذوقی می بخشد؛ زیبایی می تواند انگیزه، ارزش و اشتیاق ایجاد کرده و مایه رهایی و سرشاری نیروهای خلاق انسان شود. با کمک زیبایی است که انسان با جهان رابطه حسی و صمیمانه برقرار کرده و به هر چیز خصلتی انسانی می بخشد. از طریق این همانند سازی و هم حسی است که انسان قلمرو «من» خود را تا دیگران و قلمرو هستی خود را تا همه زمان ها و مکان ها گسترش می دهد و معنای حیات و زندگی را وسعت می بخشد؛ انسان به یاری احساس «زیبایی» به ارزشیابی پدیده های هستی می پردازد. یعنی از یک سو، پدیده های زیبا و موافق زندگی را جذب کرده و بسط می دهد و از سویی دیگر، پدیده های زشت، منفی و مخالف زندگی را از خود می راند، محکوم می کند و با آنها می ستیزد. حاصل این فرایند ایجاد نوعی حالت «هم حسی»، «لذت»، «ارزش» و «انگیزش » زیبا شناختی است که در نهایت موجب غنای روحی و تعالی عواطف و اندیشه ها می شود. این برخورد ارزشی با زندگی، به عواطف و انگیزه های مادی و روحی انسان سمت و سو داده و آنها را برای رهایی و سرشاری زندگی به کار می گیرد (15). در این صورت، آگاه بودن به کارکردهای «زیبایی » می تواند انسان را به خلاقیت و آفرینش زیبایی ترغیب کند.
3. معیارهای زیبایی
با چه معیاری می توان کارکردهای «زیبایی» را سنجید؟ به عبارتی دیگر، معیار و نحوه ادراک «زیبایی» چیست؟ با چه منطقی، منظره یا شیئی را زیبا دانسته و یا زیبا می نامیم؟ «زیبایی» در طی چه فرایندی به وجود می آید؟ زیبایی در ذات خود چیست؟ چه چیزی باید در شیئی محقق شود تا آن را متصف به این صفت کند؟ آیا تمامیت یک حقیقت زیبا که برای ما به عنوان یک رویداد زیبا مطرح می شود همان است که مطرح شده است و ما آن را زیبا تلقی کرده ایم؟ یا اینکه زیبایی حقیقتی است که ما را به واقعیت دیگری رهنمون می کند؟ یعنی ما نمی توانیم در همان حقیقت زیبا توقف کرده و آن را هدف نهایی درباره نمودی که به ما مطرح شده است، منظور کنیم. به عبارت دیگر مسئله این است که آیا ذهن ما نباید یا نمی تواند از آن نمود عبور کرده و حقیقت دیگری را که عالی تر و معقول تر و اصیل تر است دریابد؟ یا اینکه ما باید آن حقیقت زیبا را به عنوان رمزی که واقعیت دیگری را پشت پرده خود می نمایاند، تلقی کنیم؟ و در کل، آیا می توان معیارهایی عینی برای تشخیص و ارزیابی «زیبایی» معرفی کرد؟ بدیهی است نحوه پاسخ به این سؤالات هم برای عرصه هنر و «زیبایی» و هم برای برنامه ریزی و طراحی شهری از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین، چگونه می توان به معیارهایی برای «زیبایی» و به ویژه جهت سازماندهی فضاهای شهری دست یافت که با ذوق و سلیقه عموم شهروندان، ساکنین و کسانی که در معرض آن قرار می گیرند، سازگار باشد؟از یک بعد می توان، کارکردهای «زیبایی» را معیارهای زیبایی در نظر گرفت؛ به عبارتی معیارهای سنجش «زیبایی» را در کارکردهای آن قرار داد. اما از طرفی، نحوه ادراک «زیبایی» و واکنش های عاطفی در برابر آن تا حدود زیادی به ویژگی های روانی، فرهنگی و تجارب فرد بستگی دارد. در واقع، از این منظر، احساس «زیبایی»، یک پدیده ذهنی و شخصی تلقی می شود (16).
نظریه ها و مطالعات «زیبایی شناسی» و روان شناسی، برای کشف برخی معیارهای عینی شناخت و ارزیابی «زیبایی» به دو عامل مهم اشاره می کنند:
الف) عملکرد ذهن آدمی:
ذهن انسان دارای برخی ویژگی هایی است که می تواند مبنایی نسبتاً مشترک برای ادراک «فضا»،«بعد»،«رنگ» و غیره ایجاد کند. همچنین می تواند داده های حسی را به شیوه ای خاص طبقه بندی، تنظیم و تفسیر کند. این امر موجب می شود در نحوه ادراک کیفیات محیط ها و آثار روان و عاطفی آن میان افراد مختلف، با وجود تفاوت ها، به برخی اشتراکات پایه ای دست یافت.ب) فرهنگ مشترک:
با اینکه هر فردی، نوعی دریافت شخصی از محیط خود دارد اما ادراک و گرایش های او تا حدود زیادی تحت تأثیر جامعه و گروهی است که در آن زندگی می کند. این شرایط مشترک زندگی است که میان مردم، نوعی اتفاق نظر و هم حسی پدید می آورد که تا حدود زیادی مرزهای میان زیبایی و زشتی را برای شهروندان یک شهر روشن می کند (17).از نظر قوانین روان شناسی می توان گفت ادراک «زیبایی شناختی» بر دو روند پیوسته استوار است که به دو جنبه فردی و اجتماعی احساس زیبایی سازمان می دهد.
اول، مرحله ادراک حسی:
در این مرحله به کمک عملکرد مستقیم حواس برخی از پدیده های محیط مثل رنگ، شکل، بعد، سطح و مانند آنها ادراک می شود.دوم، مرحله ادراک تجریدی:
این مرحله شامل ادراک روابطی است میان یافته های حسی و به صورت دریافت پدیده هایی مثل:«وحدت»،«هماهنگی»، «تناسب»،«انسجام»، «سلسله مراتب» و مانند اینها ظاهر می شود. این مرحله به صورت غیر مستقیم در ذهن انجام پذیرفته و تابع تجارب ناظر و پیشینه فرهنگی و اجتماعی اوست (همان). در نگاهی کلی، در زمینه معیارهای زیباشناختی باید نکات زیر را در نظر گرفت:ادراک و احساس زیبایی صرفاً نتیجه دریافت و تجزیه و تحلیل اندام های حسی نیست و عوامل فراوانی همچون وضعیت روحی انسانی در آن لحظه، حال و هوای محیط و زمان ادراک، خلق و خوی شخصی، عوامل موروثی و زمینه های اجتماعی و روانی، نیز در این فرایند نقشی اساسی دارند.
ماهیت زیبایی به نیازها و ویژگی های عام روانی و اجتماعی انسان ها مربوط می شود؛ با اینکه برخی خصلت ها و ویژگی ها عام هستند، اما در شرایط مختلف اجتماعی و فرهنگی و با توجه به ویژگی های فردی، ادراک زیبایی در صورت های متنوع نمود پیدا می کند. از این رو، میان معیارهای عام و خاص «زیباشناسی»، ارتباطات، پیوندها و تمایزات ظریفی وجود دارد که درک درست و کاربرد مؤثر آنها به تجارب عمیق و ذوق والا نیازمند است.
با توجه به ماهیت «زیبایی»، هر نوع «زیبایی» دارای اعتبار نسبی بوده و از تعمیم پذیری و مطلق بودن احکام علمی و فنی به دور است. از این رو خلق «زیبایی»، علاوه بر فن و مهارت، همواره به خلاقیت و نوآوری نیاز دارد. ادراک «زیبایی» نیز به حساسیت ادراکی یعنی ذوق محتاج است که خود زاییده فرهنگ و محیط اجتماعی است. «زیباییِ » مطلوب و مورد نظر هر کس، منوط و وابسته کامل به جهان بینی و فرهنگ اوست. در حقیقت، انسان با معیارهای فکری و فرهنگی خویش «زیبایی» مورد نظر خویش را تبیین و تعریف کرده و بر اساس مطلوبیت های خود آن را بر می گزیند (18).
اصولی به عنوان اصول «زیباشناسی » مطلق و ثابت وجود ندارد. «زیبایی» موجود در تفکرات مختلف، تابع اصول و جهان بینی همان تفکر است. فقط می توان برخی قانونمندی ها و معیارهای عام را نام برد که در صورت رعایت می تواند تا حدی مشکل گشا باشد. با تغییر زمان و مکان، مفاهیم مطرح در «زیبایی شناسی» تغییر می کنند (19)؛ با دگرگونی نیازها، ارزش ها و شیوه زندگی، رواج فرهنگ مصرف گرایی و گسترش رسانه های تصویری بسیاری از عادت ها و هنجارهای زیبایی شناختی عوض شده اند. «زیبایی شناسی پسامدرن» (20) بسیاری از اصول «زیبایی شناسی» گذشته را بی اعتبار ساخته است. با رواج «نظریه آشوب» (21) (نظم در بی نظمی)، بسیاری از مفاهیم گذشته درباره نظم و قوانین جهان و به تبع آن زیباشناختی در معرض چالش و تغییر قرار گرفته است (22).
شرایط محیطی و اقلیمی از دیگر معیارهای تأثیرگذار بر «زیبایی» است. این شرایط باعث می شود جوامع مختلف نسبت به زیبا قلمداد کردن، یا زشت پنداشتن پدیده ها، عناصر طبیعی و همچنین زیبایی یا زشتی آثار مختلف انسانی، بسته به نقشی که در ایجاد زندگی مطلوب و زیبایی انسانی ایفا می کنند، نظرات و آرای متفاوتی ارایه و اظهار کنند. طبیعی است معانی و ادراکی که از مشاهده و تماس با برخی عناصر طبیعی به ساکنین اقالیم مختلف القا می شود، متناسب با کاربرد و موارد مورد استفاده و موضوعات مرتبط با آنها - که حتی فرهنگ را نیز در بر می گیرد - با یکدیگر متفاوت خواهند بود (23).
بر این اساس، بسیاری از معیارهای «زیبایی شناسی» تابعی از زمان و مکان بوده که به گذشته سیال تر و پویاتر نیز شده اند و نمی توان آنها را به آسانی تعریف و تعیین کرد. در واقع «زیبایی شناسی» قرون وسطی همان قدر اهمیت دارد که «زیباشناسی« دوره مدرنیته، چرا که خاستگاه های اندیشه ای، دینی و حتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز بر زیباشناسی تأثیر گذارده و ویژگی خاصی به آن می بخشد.
با نگاهی به جریان تکامل اجتماعی می توان دریافت، احساس و درک «زیبایی»، در آغاز نمودی محدود داشته و در پرتو گسترش روابط انسان با جهان، متنوع و بغرنج شده است. میان «زیبایی» در عصر شکار، تا «زیبایی» در عصر فضا، و میان نوای نی تا سمفونی به اندازه تمامی تاریخ تکامل فاصله وجود دارد. دریافت «زیبایی» در طبیعت، در کار اجتماعی، در فعالیت معنوی، در میهن دوستی و در آرمان خواهی، نیازمند تجربه تاریخی است. تاریخ هنر، گواه و سند گویایی است که نشان می دهد چگونه جلوه های زیبایی در طول تاریخ، از ساده به بغرنج، از مادی به معنوی، از عینی به ذهنی، از فردی به اجتماعی، و از قبیله ای به بشری تکامل پیدا کرده است. شاید در نظر نخست، شگفت نماید، ولی حقیقت اینست که دریافت زیبایی طبیعت و تجسم آن، در مرحله ای خاص پدید آمده است. «تا زمانی که عشق به طبیعت به وجود نیامده بود، تا زمانی که انسان بر ترس خود از طبیعت غلبه نکرده بود و به مدد تلاش خود، احساسی انسانی نسبت به طبیعت نداشت، تجسم زیبایی طبیعت نیز، امکان پذیر نبود» (24).
پینوشتها:
1. احمدی، بابک، (1388)، حقیقت و زیبایی، درسهای فلسفه و هنر، تهران، نشرمرکز، ص 55-50.
2.نقی زاده، محمد. (1386)، ادراک زیبایی و هویت شهر، تهران: سازمان فرهنگی و تفریحی شهردار اصفهان، معاونت شهرسازی و معماری، صص230-229.
3.جعفری، محمدتقی. (1385). زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، صص 163-162.
4. پاکزاد، جهانشاه، (1388). مبانی نظری و فرایند طراحی شهری، تهران: نشر شهیدی، ص 37.
5. Aesthetics
6-Alexander Gottlieb Baumgartner
7.گلدمن، آلن. (آذر1385). زیبایی شناسی، ترجمه: روح الله عطایی، مجله رواق هنر و اندیشه (5)، ص 88.
8-Anahita
9-Aveh
10. کروچه، بندتو. (1381). کلیات زیبایی شناسی، ترجمه: فؤاد روحانی، تهران: علمی و فرهنگی، ص185، چاپ اول.
11-سوره سجده، آیه 7، بخشی از آیه «همان کسی که هر چیزی آفریده است نیکو آفرید.»
12-سوره تین، آیه 4.
13.کروچه، بندتو. (1381). کلیات زیبایی شناسی، ترجمه: فؤاد روحانی، تهران: علمی و فرهنگی، ص6، چاپ اول.
14-Enjoy Authentic
15. مهدیزاده، جواد، (پاییز 1385)، زیبایی شناسی در طراحی شهری، فصلنامه جستارهای شهرسازی، (صص 10-11).
16.مهدیزاده، جواد، (پاییز 1385)، زیبایی شناسی در طراحی شهری، فصلنامه جستارهای شهرسازی، (صص 12-11).
17.مهدیزاده، جواد، (پاییز 1385)، زیبایی شناسی در طراحی شهری، فصلنامه جستارهای شهرسازی، (صص 12).
18.نقی زاده، محمد. (1386)، ادراک زیبایی و هویت شهر، تهران: سازمان فرهنگی و تفریحی شهردار اصفهان، معاونت شهرسازی و معماری، ص233.
19.گروتر، یورگ. (1383)، «زیبایی شناسی در معماری»، ترجمه جهانشاه پاکزاد، عبدالرضا همایون، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، صص 96-95. چاپ سوم.
20-Postmdern Aesthetic
21-Chaos Theory
22. گلیک، جیمز. (1383). تئوری نظم در آشفتگی، ترجمه: محسن قدیمی و مسعود نیازمند. تهران: سیمای جوان.
23.نقی زاده، محمد. (1386)، ادراک زیبایی و هویت شهر، تهران: سازمان فرهنگی و تفریحی شهردار اصفهان، معاونت شهرسازی و معماری، صص256-255.
24.شیپاچف، استیان. (1385). مسایل زیبایی شناسی و هنر، ترجمه: محمدتقی فرامرزی، ص94، تهران: پویا.
زیرنظر دکتر جمال کامیاب: معاون برنامه ریزی و توسعه، مبانی نور و روشنایی، دانش زیباشناسی شهری 4، تهران: سازمان زیباشناسی شهر تهران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}