راههای دستیابی به تقوا
تقوا در مفهوم قرآنی از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است به گونه ای كه می توان گفت تقوا یكی از محوری ترین مفاهیم قرآنی است بطوری كه اگر ازمباحث قرآنی حذف شود كلیدی ترین مفاهیم دینی و قرآنی حذف شده است
نویسنده:محمدباقر منصوری
اشاره : تقوا در مفهوم قرآنی از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است به گونه ای كه می توان گفت تقوا یكی از محوری ترین مفاهیم قرآنی است بطوری كه اگر ازمباحث قرآنی حذف شود كلیدی ترین مفاهیم دینی و قرآنی حذف شده است. از این روست كه در هر گوشه ای از آیات قرآنی به تقوا و مباحث مرتبط با آن باز می گردیم.به سخنی دیگر تقوا بیانگر دینداری شخص است و شخص در عمل به تقوای خویش، دینداری خود را به نمایش می گذارد. كسی كه فاقد تقواست در حقیقت فاقد دین در مفهوم قرآنی است.از این رو سخن گفتن از تقوا به معنای سخن گفتن از دینداری است و بیان راه های دست یابی در حقیقت بیان راه های دینداری است.آیات قرآنی به تقوا چنان می نگرد كه اگر كسی تقوا نداشته باشد نمی توان از او امید عمل هنجاری و شخصیت سالم را داشت.شخصیت سالم در حوزه روان شناسی و انسان معتدل در حوزه جامعه شناختی، كسی است كه به تقوا رسیده باشد؛ زیرا تقوا از چنان دربردارندگی برخوردار است كه همه حوزه های اعتقادی و عمل فردی و اجتماعی را شامل می شود. درنوشتار حاضر كوشش بر آن است تا راههای رسیدن به تقوا بر پایه آموزه های قرآنی تبیین گردد.
خداوند در آیه 8 سوره مائده به ارتباط تنگاتنگ میان تقوا و عدالت اشاره می كند. ناگفته پیداست كه عدالت پیش از آن كه به شخص و مباحث شخصی ارتباط داشته باشد به مسایل اجتماعی مرتبط است و عدالت در حوزه مسایل اجتماعی و در ارتباط با دیگران معنا و مفهوم می یابد.در این آیه خداوند می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا كونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنكم شنئان قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقواالله؛ ای كسانی كه ایمان آورده اید، همواره برای خداوند قیام كنید و به عدالت گواهی دهید و مبادا دشمنی شما با گروهی وادارتان كند كه به عدالت رفتار نكنید. به عدالت رفتار كنید كه عدالت به تقوا نزدیك تر است و از خدا پروا داشته و تقوا پیشه كنید.
قرآن عدالت را بستری برای تقوا بیان می كند و از مردم می خواهد كه تقوا پیشه كنند. این تقوا پیشه كردن با قیام به عدالت پدید می آید و كسی كه خود اهل قسط و عدالت نیست نمی تواند مدعی عدالت باشد. به این معنا كه كوتاه ترین راه به تقوای الهی رعایت عدالت و قسط است. از سوی دیگر در همین آیه به این مسأله اشاره می كند كه شخص می بایست گواه بر عدالت باشد. مراد از شاهد بودن به معنای عینیت یافتن عدالت در شخص است. به این معنا كه شخص زمانی می تواند شاهد و گواه بر عدالت باشد كه خود تجسم عدالت شود. این همانند آیه ای است كه مؤمنان را گواه و شاهد امت های دیگر قرار می دهد و می گوید خداوند امت اسلام و مؤمنان واقعی را شاهد و گواه بر امت های دیگر قرار داده است و هم چنین در معنا و مفهوم آیه ای است كه بیان می كند پیامبر(ص) و معصومان(ع) گواهان بر امت اسلام هستند.
بنابراین مراد از شاهد بودن شخص بر عدالت و قسط آن است كه خود به صورت مجسمه عدالت درآید و در حق خود و دیگری ظلم و بیداد نكرده و بر پایه عدالت رفتار كند. این گونه است كه خود شخص می تواند گواه و شاهد عدالت باشد و این گونه است كه دشمنی از میان مردمان و جامعه رخت برمی بندد.
بنابراین قرآن با اثبات ارتباط تنگاتنگ میان عدالت و تقوا می كوشد تا به مؤمنان این نكته را تأكید كند كه كسی كه عدالت نداشته باشد نمی تواند مدعی امری معنوی به نام تقوا باشد. عدالت درباره خویش و دیگری است كه آدمی را به تقوا می رساند.
برای رسیدن به عدالت می بایست همه آن چه را كه قرآن به عنوان اصول عقلایی و عقلی بیان كرده و عرف و شرع بر آن تأكید ورزیده و یا از آن بازداشته عمل كند. این بدان معنا خواهد بود كه مفهوم عدالت چیزی شبیه مفهوم دین داری و تقواست. البته دین داری تنها در بخشی از عدالت جدا می شود كه می توان آن را به حوزه احسان اختصاص داد؛ زیرا دینداری افزون بر عدالت نگاهی برتر به مسایل انسانی دارد كه به حوزه عواطف و احساست برمی گردد و قرآن از آن به احسان یاد می كند.
عدالت در حوزه عقلانیت و عقل معنا و مفهوم می یابد و از این روست كه با مسائل عاطفی و روان شناختی انسان ارتباط پیدا نمی كند ولی دین داری افزون بر حوزه عقل و عقلانیت به حوزه عواطف انسان نیز ناظر است؛ از این روست كه مسأله احساسات به عنوان اصلی مهم در دینداری جلوه می كند.
از این جاست كه می توان گفت چرا قرآن عدالت را به عنوان نزدیك ترین راه به سوی تقوای الهی برمی شمارد؛ زیرا تقوا امری است كه در حوزه های دینداری از در بردارندگی ای برخوردار می باشد كه شامل حوزه احسان و عواطف افزون بر عقل می شود؛ ولی از آن جایی كه بیشتر مردم از عمل به احسان و نیكی در حق دیگری به ویژه دشمنان خودداری می كنند و حاضر به كوتاهی از حق عقلی خویش نیستند خداوند از مؤمنان می خواهد كه دست كم در محدوده عقل و عدالت حركت كنند.
به عنوان نمونه شخصی كه یكی از بستگان نزدیكش به قتل رسیده است حاضر به گذشت و عفو نیست و می كوشد تا قصاص كند و حق قاتل را در دستانش بگذارد از این رو بر پایه عقل حركت می كند و عواطف و احساساتش را در جهت مثبت حركت نمی دهد بلكه در جهت منفی می كشاند و خواستار نه تنها مجازات بلكه تشدید مجازات می شود تا داغ عزیز از دست رفته را جبران كند و آبی بر آتش كینه خویش بریزد. در این جاست كه عدالت به عنوان حكم عقل می تواند انسان را از افزایش احساسات تند و منفی باز دارد و وی را به سوی تقوا متمایل سازد. در حقیقت این عدالت است كه عواطف فزاینده را كنترل و مهار می كند و نزدیك به تقوا می سازد.
اما اگر شخصی به مقام تقوا رسیده باشد در این حالت عواطف خویش را نه تنها به سوی عواطف منفی سوق نمی دهد بلكه می كوشد تا فراتر از حكم عقل به سوی احسان روی آورده و در حق قاتل در صورت امكان گذشت كند.
البته قرآن عمل به حكم قصاص را زمینه ساز تقواپیشگی برمی شمارد و آن را به حكم عقل نزدیك تر می داند. به این معنا كه حكم عقلی قصاص در صورتی كه فرد همه راه ها را بر خود بسته است و به عمد و جنایت، مرتكب قتل شده است با این كار جلوی خطر احتمالی بلكه یقینی جنایت دیگری گرفته می شود؛ كسی كه یك بار بی جهت و یا به هر جهتی بدون مستند قانونی قتلی را مرتكب می شود امكان آن وجود دارد كه دوباره در حق دیگری دست به جنایت بزند؛ بنابراین حكم عقلی و عدالت بر آن است كه قصاص صورت بگیرد تا زمینه تقوای اجتماعی فراهم آید. از این رو قرآن با مخاطب قرار دادن عقلا به این نكته توجه می دهد كه قصاص، زندگی برای اجتماعی است كه می كوشد تا گرفتار ناامنی و نابودی نشود و هم چنین زمینه ای برای بازدارندگی نسبت به كسانی است كه ممكن است با عدم قصاص مرتكب جنایت و قتلی دیگر شوند. در حقیقت قصاص موجب می شود تا جامعه امنیت یابد و هم زمینه بازدارندگی اجتماعی جنایت فراهم آید و كسی در جامعه به خود اجازه قتل ندهد.(بقره آیه179)
به هرحال در آموزه های قرآنی میان عدالت و تقوا ارتباط تنگاتنگی وجود دارد چنان كه در همین آموزه ها میان عقل و عواطف ارتباطی خاص موردنظر و توجه است.
پیروی از آموزه های قرآن و حركت در صراط مستقیم (انعام آیه 153) برپایی نماز (طه آیه 132) بهره گیری از الهامات و امدادهای الهی (شمس آیه 8 و شعرا آیه132و 134) پذیرش انذارهای الهی (انعام آیه51) پرداخت حقوق دیگران از مهریه و غیرمهریه (بقره آیه237) توجه به حسابرسی الهی (آل عمران آیه 199و 200) و مسایلی از این دست خود بستری اساسی برای ایجاد تقوا در شخص است كه می بایست بدان ها توجه شود.
همه آن چه را كه قرآن به عنوان زمینه های بروز تقوا در شخص بیان می كند به امور و مسایلی باز می گردد كه می توان از آن به عمل بر پایه آموزه های وحیانی و عرف و عقل یاد كرد. این گونه است كه می توان گفت كه تقوای الهی چیزی جز عمل به دانش و شناخت نیست؛ دانشی كه بر خاسته از گزاره ها و آموزه های وحیانی و عقلانی و عرف پسندیده عقلایی است. بنابراین تقوا همان عمل است و كسی نمی تواند مدعی وجود تقوا شود درحالی كه به دانش و علم خویش عمل نمی كند.
زمینه های كسب تقوا
از نظر قرآن دست یابی به تقوا به سادگی امكان پذیر نیست و كسی نمی تواند به صرف برخورداری از برخی از فضایل و خصوصیات اخلاق فردی، مدعی دست یابی به تقوا شود در حالی كه امور اجتماعی، هنجارهای شرعی و عرفی و عقلی را مراعات نمی كند.از سوی دیگر تقوا امری نیست كه انسان بتواند بر پایه عقل خویش به راه های دست یابی به آن برسد؛ از این رو قرآن بیان می كند كه تبیین راه ها و زمینه های تحصیل تقوا از اموری است كه می بایست از جانب خدا روشن و بیان گردد. (توبه آیه 115) بنابراین به سراغ قرآن باید رفت تا بر پایه آموزه های قرآنی راه های دست یابی به تقوا را بشناسیم.خداوند در آیه 8 سوره مائده به ارتباط تنگاتنگ میان تقوا و عدالت اشاره می كند. ناگفته پیداست كه عدالت پیش از آن كه به شخص و مباحث شخصی ارتباط داشته باشد به مسایل اجتماعی مرتبط است و عدالت در حوزه مسایل اجتماعی و در ارتباط با دیگران معنا و مفهوم می یابد.در این آیه خداوند می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا كونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنكم شنئان قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقواالله؛ ای كسانی كه ایمان آورده اید، همواره برای خداوند قیام كنید و به عدالت گواهی دهید و مبادا دشمنی شما با گروهی وادارتان كند كه به عدالت رفتار نكنید. به عدالت رفتار كنید كه عدالت به تقوا نزدیك تر است و از خدا پروا داشته و تقوا پیشه كنید.
قرآن عدالت را بستری برای تقوا بیان می كند و از مردم می خواهد كه تقوا پیشه كنند. این تقوا پیشه كردن با قیام به عدالت پدید می آید و كسی كه خود اهل قسط و عدالت نیست نمی تواند مدعی عدالت باشد. به این معنا كه كوتاه ترین راه به تقوای الهی رعایت عدالت و قسط است. از سوی دیگر در همین آیه به این مسأله اشاره می كند كه شخص می بایست گواه بر عدالت باشد. مراد از شاهد بودن به معنای عینیت یافتن عدالت در شخص است. به این معنا كه شخص زمانی می تواند شاهد و گواه بر عدالت باشد كه خود تجسم عدالت شود. این همانند آیه ای است كه مؤمنان را گواه و شاهد امت های دیگر قرار می دهد و می گوید خداوند امت اسلام و مؤمنان واقعی را شاهد و گواه بر امت های دیگر قرار داده است و هم چنین در معنا و مفهوم آیه ای است كه بیان می كند پیامبر(ص) و معصومان(ع) گواهان بر امت اسلام هستند.
بنابراین مراد از شاهد بودن شخص بر عدالت و قسط آن است كه خود به صورت مجسمه عدالت درآید و در حق خود و دیگری ظلم و بیداد نكرده و بر پایه عدالت رفتار كند. این گونه است كه خود شخص می تواند گواه و شاهد عدالت باشد و این گونه است كه دشمنی از میان مردمان و جامعه رخت برمی بندد.
بنابراین قرآن با اثبات ارتباط تنگاتنگ میان عدالت و تقوا می كوشد تا به مؤمنان این نكته را تأكید كند كه كسی كه عدالت نداشته باشد نمی تواند مدعی امری معنوی به نام تقوا باشد. عدالت درباره خویش و دیگری است كه آدمی را به تقوا می رساند.
برای رسیدن به عدالت می بایست همه آن چه را كه قرآن به عنوان اصول عقلایی و عقلی بیان كرده و عرف و شرع بر آن تأكید ورزیده و یا از آن بازداشته عمل كند. این بدان معنا خواهد بود كه مفهوم عدالت چیزی شبیه مفهوم دین داری و تقواست. البته دین داری تنها در بخشی از عدالت جدا می شود كه می توان آن را به حوزه احسان اختصاص داد؛ زیرا دینداری افزون بر عدالت نگاهی برتر به مسایل انسانی دارد كه به حوزه عواطف و احساست برمی گردد و قرآن از آن به احسان یاد می كند.
عدالت در حوزه عقلانیت و عقل معنا و مفهوم می یابد و از این روست كه با مسائل عاطفی و روان شناختی انسان ارتباط پیدا نمی كند ولی دین داری افزون بر حوزه عقل و عقلانیت به حوزه عواطف انسان نیز ناظر است؛ از این روست كه مسأله احساسات به عنوان اصلی مهم در دینداری جلوه می كند.
از این جاست كه می توان گفت چرا قرآن عدالت را به عنوان نزدیك ترین راه به سوی تقوای الهی برمی شمارد؛ زیرا تقوا امری است كه در حوزه های دینداری از در بردارندگی ای برخوردار می باشد كه شامل حوزه احسان و عواطف افزون بر عقل می شود؛ ولی از آن جایی كه بیشتر مردم از عمل به احسان و نیكی در حق دیگری به ویژه دشمنان خودداری می كنند و حاضر به كوتاهی از حق عقلی خویش نیستند خداوند از مؤمنان می خواهد كه دست كم در محدوده عقل و عدالت حركت كنند.
به عنوان نمونه شخصی كه یكی از بستگان نزدیكش به قتل رسیده است حاضر به گذشت و عفو نیست و می كوشد تا قصاص كند و حق قاتل را در دستانش بگذارد از این رو بر پایه عقل حركت می كند و عواطف و احساساتش را در جهت مثبت حركت نمی دهد بلكه در جهت منفی می كشاند و خواستار نه تنها مجازات بلكه تشدید مجازات می شود تا داغ عزیز از دست رفته را جبران كند و آبی بر آتش كینه خویش بریزد. در این جاست كه عدالت به عنوان حكم عقل می تواند انسان را از افزایش احساسات تند و منفی باز دارد و وی را به سوی تقوا متمایل سازد. در حقیقت این عدالت است كه عواطف فزاینده را كنترل و مهار می كند و نزدیك به تقوا می سازد.
اما اگر شخصی به مقام تقوا رسیده باشد در این حالت عواطف خویش را نه تنها به سوی عواطف منفی سوق نمی دهد بلكه می كوشد تا فراتر از حكم عقل به سوی احسان روی آورده و در حق قاتل در صورت امكان گذشت كند.
البته قرآن عمل به حكم قصاص را زمینه ساز تقواپیشگی برمی شمارد و آن را به حكم عقل نزدیك تر می داند. به این معنا كه حكم عقلی قصاص در صورتی كه فرد همه راه ها را بر خود بسته است و به عمد و جنایت، مرتكب قتل شده است با این كار جلوی خطر احتمالی بلكه یقینی جنایت دیگری گرفته می شود؛ كسی كه یك بار بی جهت و یا به هر جهتی بدون مستند قانونی قتلی را مرتكب می شود امكان آن وجود دارد كه دوباره در حق دیگری دست به جنایت بزند؛ بنابراین حكم عقلی و عدالت بر آن است كه قصاص صورت بگیرد تا زمینه تقوای اجتماعی فراهم آید. از این رو قرآن با مخاطب قرار دادن عقلا به این نكته توجه می دهد كه قصاص، زندگی برای اجتماعی است كه می كوشد تا گرفتار ناامنی و نابودی نشود و هم چنین زمینه ای برای بازدارندگی نسبت به كسانی است كه ممكن است با عدم قصاص مرتكب جنایت و قتلی دیگر شوند. در حقیقت قصاص موجب می شود تا جامعه امنیت یابد و هم زمینه بازدارندگی اجتماعی جنایت فراهم آید و كسی در جامعه به خود اجازه قتل ندهد.(بقره آیه179)
به هرحال در آموزه های قرآنی میان عدالت و تقوا ارتباط تنگاتنگی وجود دارد چنان كه در همین آموزه ها میان عقل و عواطف ارتباطی خاص موردنظر و توجه است.
اخلاص راه رسیدن به تقوا
از دیگر راه هایی كه شخص می تواند به تقوا دست یابد اخلاص در عمل است. از نظر قرآن اخلاص دو نقش اساسی در زندگی بشر بازی می كند؛ هم موجب می شود تا شخص خود را به تقوا برساند و هم زمینه گرایش مردمان به دین و دینداری را فراهم می آورد؛ زیرا با اخلاص است كه فرد تنها برای رضای خدا عمل می كند و رفتارش را بر پایه آموزه های وحیانی سامان می دهد. این مسأله موجب می شود كه ناظر بیرونی، فرد را درستكار یابد و رفتار پسندیده وی نسبت به دیگران موجب جلب و جذب آنان به دین و دین داری گردد. در حقیقت او با عمل خویش، مردمان را به دین می خواند نه با زبانی كه گاه با عملش تفاوت دارد. (شعرا آیه 109 تا 127 و نیز همان آیه 144و 145)پیروی از آموزه های قرآن و حركت در صراط مستقیم (انعام آیه 153) برپایی نماز (طه آیه 132) بهره گیری از الهامات و امدادهای الهی (شمس آیه 8 و شعرا آیه132و 134) پذیرش انذارهای الهی (انعام آیه51) پرداخت حقوق دیگران از مهریه و غیرمهریه (بقره آیه237) توجه به حسابرسی الهی (آل عمران آیه 199و 200) و مسایلی از این دست خود بستری اساسی برای ایجاد تقوا در شخص است كه می بایست بدان ها توجه شود.
همه آن چه را كه قرآن به عنوان زمینه های بروز تقوا در شخص بیان می كند به امور و مسایلی باز می گردد كه می توان از آن به عمل بر پایه آموزه های وحیانی و عرف و عقل یاد كرد. این گونه است كه می توان گفت كه تقوای الهی چیزی جز عمل به دانش و شناخت نیست؛ دانشی كه بر خاسته از گزاره ها و آموزه های وحیانی و عقلانی و عرف پسندیده عقلایی است. بنابراین تقوا همان عمل است و كسی نمی تواند مدعی وجود تقوا شود درحالی كه به دانش و علم خویش عمل نمی كند.
منبع: روزنامه کیهان
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}