همسرتان را فداي بچه ها نكنيد
نويسنده:سحر كمالي نفر
منبع:روزنامه کیهان
شايد تاكنون شنيده باشيد كه شخصي فرد خوبي است اما همسر يا مادر و يا پدر خوبي نيست و برعكس. برخي افراد عقيده دارند كه يك گونه منش و رفتار را پيش مي گيرند و در تمام موارد يك طور هستند و اين را نشانه صداقت و يكرنگي مي دانند .
در صورتي كه در جامعه امروز كه افراد چندين نقش مختلف در خانواده و جامعه ايفا مي كنند بايد از هنر برقراري ارتباط موثر نيز برخوردار باشند تا هم خود و هم اطرافيانشان از اوضاع رضايت داشته باشند و در آرامش به سر برند.گاهي اوقات وقتي افراد مادر يا پدر مي شوند فكر مي كنند كه بايد تمام زندگي و وقت خود را براي خوشبختي يا به تعبير خود آينده فرزندشان بگذارند و ديگر حق هيچ گونه لذت و تفريح و آرامشي را در زندگي نداشته باشند.در چنين صورتي است كه چنين فردي به تدريج قابليت هاي يك همسر خوب بودن را از دست مي دهد و در چنين خانواده اي همسرش نيز انگيزه اي براي تلاش بيشتر و ساختن زندگي نمي يابد و مشكلاتي در خانواده بروز مي كند.شروع زندگي مشترك به معني همكاري و تلاش دوجانبه و همراهي در نيازها- علايق و تصميمات دو نفر است. اما وارد شدن فرزندان به اين رابطه تغييراتي را ايجاد مي كند اما وظيفه افراد ايجاد تعادل در رسيدگي به اين دو رابطه مي باشد.قرار نيست اگر مي خواهيد پدر يا مادر خوبي باشيد خود و همسرتان را فراموش كنيد و تمام انرژي و قواي خود را صرف رسيدگي به فرزندان نماييد.
چنانچه همسرتان را در اولويت دوم يا سوم زندگي قرار مي دهيد دير يا زود زندگي خانوادگي شما دستخوش تغييراتي ناخوشايند خواهد شد.دوستي مي گفت دلش براي نشستن در كنار همسرش و گپ زدن با او تنگ شده است. دوست دارد يك شب شام فقط با همسرش به رستوران برود و در كمال آرامش و خوشي با هم باشند.چرا بايد كاري كنيم كه همسرمان براي بودن با ما دلش تنگ شود. مگر در هنگام بستن عقد و ازدواج قرار نگذاشتيم همواره در كنار هم باشيم؟!
مشكل اينجاست كه برخي از خانواده ها به غلط تصور مي كنند بچه ها همواره در اولويت اول هستند و اگر مادر يا پدر ساعتي را دور از آنها با هم خوش باشند بايد احساس گناه كنند در صورتي كه روانشناسان معتقدند داشتن رابطه دوجانبه با همسر و گذراندن وقت با او به استحكام بنيان خانواده كمك كرده و آن را تقويت مي كند.بايد توجه داشته باشيم كه اگر قرار باشد ما خود و نيازها و دلبستگي هايمان را قرباني فرزندان كنيم تبديل به يك فرد افسرده و قرباني مي شويم در چنين صورتي به عقيده شما آنچه فرزندان از ما مي آموزند شاد زيستن و تعامل و خوشبختي است؟
يك مادر يا پدر كه احساس قرباني شدن دارند هرگز نمي توانند از زندگي خود به اندازه كافي بهره ببرند و بدين ترتيب رضايت كافي نيز نداشته و درنهايت نمي توانند به طور كامل با آرامش مسئوليت هاي زندگي را به انجام برسانند.بنابراين بهتر است كه ما حتي به خاطر فرزندانمان و ايجاد فضايي شاد در خانواده زماني را نيز به خودمان اختصاص دهيم.اشتباه نكنيد. اختصاص زمان به خود مي تواند شامل روزي نيم ساعت ورزش و پياده روي يا رفت و آمد با دوستاني كه از بودن در كنارشان احساس خوبي داريم و يا حتي درست كردن و ميل غذاي مورد علاقه خودمان باشد. اين موارد به فرزندانمان آسيبي نمي رساند اما برخي افراد با تصور اينكه ما در اين زمان ها به فرزندان نرسيديم هم خود را از لذت هاي بر حق زندگي محروم مي سازند و هم افسردگي ناشي از آن را به تمام خانواده تحميل مي كنند.
بررسي ها نشان داده حتي فرزندان نيز حاضرند گاهي اوقات والدين به مدت يك ساعت در كنارشان و در حال رسيدگي به آنها نباشند اما در مواقعي كه با هم هستند خوشحال و راضي و شاداب باشند نه اينكه مرتب درحال سرويس دادن و رسيدگي به فرزندان باشند اما احساس نارضايتي و قرباني شدن و گاها خشم داشته باشند.داشتن و ايجاد خانواده اي خوشحال فقط زماني صورت مي پذيرد كه تمام اعضاي خانواده به احساسات و عواطف خود بها دهند و آن را ناديده نينگارند.قرار نيست وقتي نام «مادر» يا «پدر» را بر شما گذاشتند تعهد كنيد كه تا پايان عمر صرفا به نيازهاي جسمي يا مالي فرزندتان برسيد و مانند ماشيني كه نياز به استراحت ندارد عمل كنيد.گاهي اوقات وقتي فرزندان بزرگ تر مي شوند در پاسخ به اينكه نيازهاي ماديشان به شكلي تقريبا كامل برآورده شده مي گويند كاش از نظر مالي همه چيز مهيا نبود اما شما شادي و لذت بيشتري داشتيد و زماني كه در كنارمان بوديد خسته از كار روزانه نبوديد و زماني را براي لذت و تفريح در كنار هم داشتيم.
در اين موارد والدين نمي توانند پاسخي دهند زيرا هرگز نمي توان زمان را به عقب بازگردانيد و جبران كرد.از طرف ديگر چنانچه شما به زندگي خود و همسرتان بها دهيد فرزندان نيز مي آموزند كه در تشكيل زندگي چگونه با همسرشان رفتار كنند و همين امر رضايت بيشتري را برايشان به ارمغان آورده و شما نيز فكرتان از زندگي شان راحت خواهد بود. به اين ترتيب هم خودتان خوب و درست زندگي كرده ايد و از زمان از دست رفته احساس ندامت نمي كنيد و هم آنها از آنچه در زندگي به ايشان آموخته ايد خوشحال و قدردانتر خواهند بود.
ما انتخاب نمي كنيم كه در چه خانواده اي به دنيا بياييم. والدين خود را هم انتخاب نمي كنيم. شكل و قيافه مان نيز به انتخاب ما نيست. اما برخي چيزها را در زندگي خود انتخاب مي كنيم كه يكي از مهم ترين آنها انتخاب همسر است. پس بياييد براي اين انتخاب خود ارزش قائل شويم و براي رسيدن به خوشبختي كه حق همگي ماست زمان و انرژي بگذاريم تا هم خود و هم فرزندانمان از ثمرات آن برخوردار شوند.مي توانيم در هر روزي كه از خواب بلند مي شويم انتخاب كنيم كه امروز راه ها و كارهاي درست و مناسب را برگزينيم و گاهي اوقات نيز با دادن مسئوليت هايي به فرزندان به آنها نشان دهيم كه در حال بزرگ شدن هستند و مي توانند مستقلا عمل كنند و لازم نيست كه همواره مانند كودكان آنها را در بغل گرفته و با آنها باشيم. بلكه راه درست را با رفتار و گفتار به ايشان نشان مي دهيم و حركت را به عهده خودشان مي گذاريم. البته در اين راه از كمي دورتر آنها را نظاره كرده و در هنگام لزوم حمايتشان مي كنيم. اما اين حمايت نيز زماني به گونه اي خوب شكل مي گيرد كه در وقت خود احساسات و نيازهاي خودمان را هم پاسخ داده باشيم!