حرکت در درون تاريخ ديجيتال
نويسنده:حسن خجسته
منبع:روزنامه جام جم
از منظر جامعه شناسان فشردگي زمان يا سرعت گرفتن تاريخ يکي از کليدي ترين ويژگي هاي عصر جديد است. بر اين مبنا چه بسا رسانه هاي فعلي تا چند دهه ديگر به رسانه هاي سنتي تبديل شده و در مواجهه با رسانه هاي الکترونيک و ديجيتال جديد به بازسازي خود بپردازند. از جمله ويژگي هاي رسانه هاي ديجيتالي تکثر و تنوع رسانه اي ، فرديت فعال و خلاق، تعاملي شدن، گستردگي دامنه انتخاب مخاطبان ، همگرايي تکنولوژيکي ، سرعت و استفاده از فضاهاي مجازي است. نظر به اين ويژگي ها و پيامدهاي مثبت و منفي حاصل از آن، به نظر مي رسد براي برون رفت از تقابل هاي حاصل از ديجيتالي شدن رسانه ها و کارآمدسازي رسانه هاي سنتي ، راهبردهاي موثر مي تواند شامل استفاده از ظرفيت هاي ذاتي رسانه هاي سنتي، بازسازي رسانه هاي سنتي در پرتو وجوه مثبت رسانه هاي جديد، مشخص کردن نقاط آسيب پذير در قبال رسانه هاي ديجيتال ، بالا بردن کيفيت توليدات رسانه اي و توجه به نيازهاي مخاطبان باشد.مروري بر ادبيات حوزه هاي مختلف علمي و دانشگاهي گواه آن است ، اگرچه انديشه ورزان اين حوزه هاي متکثر معرفتي، برچسب هاي مفهومي متفاوتي بر مقطع تاريخي اي که هم اکنون در آن به سر مي بريم زده اند و عصر جديد را از مناظر مختلف تخصصي خود به صور گوناگون مفهوم سازي کرده اند، با اين وصف تمامي اين گرايش هاي نظري و معرفتي بر تحول تکنولوژيک عميقي که در اين عصر حادث شده است و ساحت هاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي و حتي وجودي انسان ها را درنورديده، اشتراک نظر دارند. به صورت مشخص تر، تمامي اين صاحب نظران، در سير تکوين تاريخ بشريت همچنان که از انقلاب کشاورزي يا انقلاب صنعتي ياد مي کرده اند، امروزه از انقلاب ديجيتال و بالطبع عصر ديجيتالي ياد مي کنند. مفهوم عصر ديجيتال اگرچه بار تکنولوژيکي و ابزاري زيادي داشته و ممکن است تاکيد بيش از حد بر آن ما را در ورطه نظريه هاي ابزارگرا بکشاند، اما به هر تقدير نمي توان از تاثيرات شگرفي که اين تحول در شخصي ترين و فردي ترين عرصه هاي زندگي تا عمومي ترين جلوه هاي آن بر جاي نهاده است ، غافل شد. امروزه فناوري هاي ديجيتال نه تنها اقتصاد، سياست و فرهنگ که حتي احساسات، عواطف، روابط اجتماعي و نظام تفکر ما را نيز متحول کرده است؛ بنابراين تعبير الکترونيک براي همه چيز که حکايت از ديجيتالي شدن يا الکترونيکي شدن فراگير مي کند بيشتر مصداق مي يابد. بديهي است در اين بحث ها درصدد نيستم تا گستره وسيع اين تحولات را واکاوي کنم. سهم من از اين بحث ، به فراخور موضوع پيش رو، تنها آن است که تاثير اين تحول تکنولوژيک را در عرصه فعاليت هاي راديو تلويزيون هاي آنالوگ که هنوز مرسوم ترين مدل پخش عمومي اند، پيگيري کرده و در پرتو نظريه همگرايي ()convergence، آسيب هاي مبتلا به و چالش هاي پيش روي اين رسانه ها را که بتدريج سنتي مي شوند احصائ کرده و در حد توان راهکارهايي نيز براي برون رفت از اين چالش ها و سازگار شدن اين رسانه ها با شرايط جديد ارائه کنم.

عصر ديجيتال و رسانه هاي جديد

اما پرسش اصلي اين است که رسانه هاي جديد ديجيتال و الکترونيک چه ويژگي هايي داشته و به توليد و بازتوليد چه شرايطي مي پردازند که اينچنين در تقابل با رسانه هاي سنتي ، بخصوص راديو و تلويزيون قرار گرفته و عرصه حيات آنها را تنگ مي کنند؟
  • 1- رسانه هاي الکترونيکي و ديجيتالي في نفسه و با اتکا بر ظرفيت ها و امکانات فني و تکنولوژيکي خود زمينه هاي سخت افزاري لازم را براي تکثر و تنوع رسانه اي فراهم مي کنند؛ البته شايد اشاره و توجهي به راديو آماتوري براي اثبات اين که امکان چنين تنوع و تکثري در چارچوب امکانات رسانه هاي سنتي نيز مقدور بوده است ، صورت گيرد؛ اما اندکي آشنايي با رسانه اي نظير پادکست مي تواند امکانات تنوع و تکثري را که در پرتو توليد محتواي راديويي در فضاي اينترنتي حاصل مي شود در قياس با راديو آماتوري کاملا مشخص کند. به بيان ديگر، تنوع و تکثر حاصل از فعاليت پادکست ها، چه از نظر امکانات و مقدورات و چه از حيث ظرفيت ها و توانايي ها، قابل قياس با راديو و حتي راديو آماتوري نيست. نمونه اي ديگر از اين تنوع و تکثر رسانه اي را مي توان در فضاي اينترنت ، سايت ها، وبلاگ ها، تلفن همراه و غيره نيز پيگيري کرد که در مجموع فضاي رسانه اي کاملا متفاوتي نسبت با فضاي پيشين که تحت سيطره شبکه هاي محدود راديويي و تلويزيوني بود مي سازد.
  • 2- رسانه هاي الکترونيکي و ديجيتالي بر فرديت خلاق و فعال دامن مي زند. نظريه پردازان انتقادي دهه هاي 60 و 70ميلادي ، جامعه مدرن را جامعه اي معرفي مي کردند که در آن افراد منفرد با روابط سرد و رسمي نهادهاي بوروکراتيک به يکديگر مرتبط شده و وجودشان تحت سيطره رسانه هاي فراگير مدرن به صورت منفعلانه اي شکل مي گرفت؛ اما رسانه هاي الکترونيکي و ديجيتالي بر مبناي شرايط فراهم آمده مدعي فضاي ارتباطي اي هستند که در آن هر فردي مي تواند فعالانه درگير در يک نظام ارتباطي شده و با استفاده از اين رسانه هاي جديد به لف و نشر عقايد و اطلاعات خويش بپردازد.در چنين فضايي، ديگر پيام از يک منبع منفرد براي انبوه انسان ها ارسال نمي شود، بلکه اين امکان وجود دارد که در سطحي وسيع افراد به صورت انفرادي با استفاده از اين رسانه هاي ديجيتال و الکترونيک به صورت اختياري و داوطلبانه به توليد پيام يا مشارکت در فرآيندهاي ارتباطي تعاملي بپردازند و فارغ از ارتباطات عمودي سابق ، در شبکه هاي افقي با يکديگر ارتباط برقرار کنند.
  • 3- رسانه هاي الکترونيکي و ديجيتال آنچنان مصرف رسانه اي و نقش مخاطب را دگرگون کرده اند که برخي صاحب نظران داعيه عصر مرگ مخاطب و ايجاد متعامل (interactor) را دارند که حکايتگر ارتباط دوسويه ميان فرستنده و گيرنده است.
  • 4- رسانه هاي الکترونيکي و ديجيتال منوي رسانه اي (media menu) دامنه انتخاب مخاطبان را بسيار وسيع مي کنند.
  • 5- شتابندگي از ديگر ويژگي هاي عصر ديجيتال است. در نتيجه اين ويژگي فاصله ميان پرسش و پاسخ و درخواست و اجابت بشدت کاهش مي يابد. چنين شتابندگي اي رسانه هاي سنتي را بر آن مي دارد تا با اختصاص سهم وسيع تري از توليدات خود به توليدات زنده و مستند با شرايط جديد سازگار شوند.
  • 6- رسانه هاي ديجيتال با اتکا به ظرفيت ها و ويژگي هايي نظير برقراري ارتباط دوسويه و متعامل بازسازي واقعيات به صورت مجازي و استفاده از ظرفيت هاي چندرسانه اي کارکردهاي آموزشي بسيار وسيع و جذابي يافته اند و عرصه را براي فعاليت آموزشي رسانه هاي سنتي بسيار تنگ کرده اند.
  • 7- رسانه هاي ديجيتال و الکترونيکي در قياس با رسانه هاي سنتي گستره توزيع وسيع تري دارند و کمتر کنترل پذيرند. به عبارت مشخص تر در حالي که گستره پخش رسانه هاي سنتي توسط مقررات سرزميني عموما محدود مي شود، رسانه هاي جديد نظير اينترنت يا ماهواره چنين محدوديتي نداشته و در گستره بسيار وسيعي پخش مي شوند. پس بسياري معتقدند در حالي که اصالتا رسانه هاي سنتي ملي هستند، رسانه هاي ديجيتالي جديد از اساس جهاني اند؛ البته اين سخن بدان معنا نيست که هيچ گونه کنترلي بر رسانه هاي ديجيتالي اعمال نمي شود، بلکه گستره اي از اهرم هاي کنترلي پنهان و چند لايه بر آن حکمراني مي کند.
  • 8- در حالي که استفاده از رسانه هاي سنتي به کمترين سطح آموزش احتياج داشته و دارد و بر همين اساس براحتي در ميان مردم کشورهاي مختلف به صورت بالقوه قابل استفاده بود، رسانه هاي ديجيتال عموما پيچيدگي هايي دارند که استفاده از آنها ما را به آموزش و يادگيري محتاج کرده است. بر اين اساس ، در سطح ملي و بين المللي و نيز در تمامي بخشهاي سخت افزاري ، نرم افزاري ، توليد، توزيع و مصرف، شاهد شکافي اساسي به نام شکاف ديجيتال هستيم.
  • 9- رسانه هاي ديجيتال و الکترونيک با توجه به امکانات فناورانه اي که براي همگرايي تکنولوژيک دارند و نيز با توجه به روندهاي اقتصادي و سياسي حاکم بر عرصه بين الملل ، تمايل بسيار زيادي به توليد محصولات چند رسانه اي با ترکيب متن، گرافيک، صدا، تصوير و غيره براي جذب مخاطب داشته و سعي دارند تمامي احساسات انسان را درگير فرآيند ارتباطي کنند؛ در نتيجه، مرزهاي حايل بين حوزه ها، سازمان ها، ساختارها و افراد فرومي ريزد و قطبهاي رسانه اي غول پيکري شکل مي گيرند که عموما در خدمت کارتل هاي اقتصادي و قدرتمندان سياسي قرار داشته و امپراتوري ديجيتالي را شکل مي دهند. اين امپراتوري ها بر مالکيت مستعمره ها تمرکز ندارند، بلکه بر کنترل شبکه هاي جهاني رسانه اي ، امنيتي، بازارها و ارتباطات تاکيد داشته و به کنترل انفورماتيک جهان مي پردازند.

    راهکارها و راه حل ها

    در اين قسمت، نظر به ويژگي هاي مثبت و منفي اي که براي رسانه هاي ديجيتال و الکترونيکي برشمرديم و نيز با توجه به نسبت تقابلي يا تکميلي اين رسانه ها با رسانه هاي سنتي به ارائه چند راه حل براي برون رفت از اين معضلات مي پردازيم. فرض پايه اي من در اينجا بر اين رويکرد بنا شده که رسانه ديجيتال جديدترين تحفه سفر تاريخي نامکشوف انسان است که هيچ گريزي از حرکت در درون تاريخ ديجيتالي نيست و به يقين بايد به شناخت هر چه دقيق تر الزامات و شرايط عصر ارتباطي و رسانه اي جديد پرداخت و از ظرفيت هاي آن استفاده کرد. اما چنين استقبالي به منزله رد و طرد رسانه هاي سنتي و پذيرش تام و تمام رسانه هاي جديد نيست؛ بلکه بايد ضمن انتقاد از وجوه مخرب و غيرانساني رسانه هاي جديد که طرد و حذف خرده فرهنگ ها و سلطه فرهنگي قدرتمندان را موجب مي شوند، تلاش کرد با در نظرگيري مقوله پوياي فرهنگ بويژه در سطح نهادي ، سازماني و نيز برنامه سازي به بازسازي رسانه هاي سنتي در پرتو وجوه مثبت رسانه هاي جديد پرداخت ؛ چراکه فناوري هاي رسانه اي در بستر فرهنگ هاي مختلف پيامدهاي گوناگوني به بار مي آورند که با وجود تشابهات ، تفاوت هاي عميقي با هم دارند، بنابراين :
  • 1- رسانه هاي سنتي بايد نقاط آسيب پذير خود را در قبال رسانه هاي جديد مشخص کنند و تا آنجا که مقدور است در همان نقاط، خود را تقويت کنند، به عنوان مثال اگر شتابندگي يکي از ويژگي هاي اصلي برخي از رسانه هاي ديجيتال است ، رسانه هاي قديم و بويژه راديو مي تواند با توجه به ويژگي هاي ذاتي و فني اش گوي سبقت را در اين زمينه از آنها بربايد. همچنين توجه به تکثر عرضه و راه اندازي ايستگاه هاي راديويي و تلويزيوني متنوع و متکثر که پاسخگوي نيازهاي اقشار و گروه هاي اجتماعي مختلف باشد نيز از ديگر راهکارهايي است که تا حدودي مي تواند فضاي متکثر رسانه هاي ديجيتال را تعديل کند.
  • 2- رسانه هاي سنتي به جاي تاکيد بر کارکردهاي مشترک بايد بيشتر بر کارکردهاي اصلي و اختصاصي خود تکيه کنند؛ به عنوان مثال، راديو با توجه به ويژگي ها و ظرفيت هاي خاصش مي تواند اصلي ترين تاکيد خود را بر کارکرد اطلاع رساني سريع بگذارد و از اين قابليت مي تواند به عنوان رسانه اي غيردرگير که پشت صحنه زندگي روزمره مورد استفاده قرار مي گيرد نهايت استفاده را ببرد. با چنين نگاهي نه تنها بسياري از کارکردهاي فراموش شده يا نامکشوف رسانه هاي سنتي دوباره مکشوف مي شود که حتي در سطحي بسيار جزيي تر، ساختارها و قالبهاي برنامه سازي اي که مي تواند موقعيت ممتازي به اين رسانه ببخشد نيز هويدا مي شود.
  • 3- رسانه هاي سنتي همچنين مي توانند از ظرفيت هاي رسانه هاي ديجيتال به صور مختلف استفاده کنند. راديو و تلويزيون هاي ماهواره اي نمونه اي از چنين استفاده اي هستند. نمونه اي ديگر از اين نوع گسترش ظرفيت ها، توليد محصولات چندرسانه اي است. از منظري حتي راديو اينترنتي يا پادکست را نيز مي توان نمونه اي از اين تکميل ظرفيت ها دانست.به هر ترتيب ، اين به معناي استفاده از ظرفيت هاي همگرايي تکنولوژيک است.
  • 4- به يقين بالا بردن کيفيت توليدات نيز کلي ترين راه حلي است که در اين زمينه و بسياري از زمينه هاي ديگر مي توان ارائه کرد؛ اما اين توصيه کلي، بخصوص در تقابل با رقباي جديد عرصه رسانه اي ظرفيت هاي عملي و کاربردي بيشتري را مي طلبد که اين مهم نيز در پرتو استفاده از ظرفيت هاي رسانه هاي ديجيتال و محصولات آنها حاصل مي آيد.
  • 5- توجه بيشتر به افکار عمومي و نيازهاي مخاطبان نيز از ديگر راه هاي ابقاي رسانه هاي سنتي در عصر ديجيتال است. بر اين اساس ، رسانه هاي سنتي علاوه بر تقويت کانال هاي ارتباطي و مشارکتي سنتي بايد راهکارهاي جديدي را براي مشارکت فعالانه تر مخاطبان در توليد و پخش برنامه تمهيد کنند.
  • 6- برطرف کردن شکاف ديجيتالي از ديگر راهبردهاي موثر است که اگرچه در نهايت به کاهش قدرت رسانه هاي سنتي و نظام توليد و پخش آنها منجر مي شود، اما در سطح ملي و منطقه اي موجبات توانمندسازي گروه هاي آسيب پذير را فراهم کرده و آنها را در برابر هجمه ديجيتال واکسينه و قدرتمند مي کند. بر اين اساس کشورها بايد بکوشند بسترهاي سخت افزاري و نرم افزاري شکاف ديجيتال را در جامعه رفع کنند.