نویسنده:زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 

مبانی نظری تحقیق

نظریه برابری

اما نظریه دیگری كه در خصوص رضایت از زندگی می توان مطرح كرد، نظریه برابری است. براساس این نظریه، مفهوم انسان اقتصادی به طور گویایی كلیه جنبه های انسان را بازگو نمی كند از این رو باید به دنبال مفاهیم دیگری باشیم كه به نحو مؤثری مبانی انگیزشی و رفتاری انسان را مورد توجه قرار دهد. واضع نظریه برابری، فردی بنام «جی. اس. آدامز» است. این نظریه یكی از بدترین نظریاتی است كه در زمینه رفتار انسانی عنوان شده است. اساس این نظریه مبتنی بر ادراك فرد از شغل خود بوده و چگونگی رفتار او را در برابر سازمان بیان می دارد. بنابراین نظریه، هر فرد خصوصیات و قابلیت هایی چون تجربه و تبحر، تحصیلات، هوش، استعداد، سن و سوابق كاری را با خود به سازمان (یا محیط زندگی و فعالیت خود) می آورد و در مقابل انتظار دارد سازمان یا محیط بیرون نیز متناسب با این خصوصیات، مزایا و پاداش هایی را در اختیارش قرار دهد. چنانچه شخص احساس كند كه بین این دو دسته عوامل نوعی برابری و همپایگی موجود است، این امر در او آرامش و رضایت ایجاد می كند. به عبارت دیگر بشر همیشه در پی آن است كه با او به طور منصفانه رفتار شود. در این نوشتار به جای سازمان كار، مقوله جامعه و به جای پاداش ها و مزایای سازمان، مقوله امكانات و تسهیلات منطقه سكونت قرار داده شده و از این طریق نظریه برابری، مورد آزمایش قرار گرفته است. در اینجا احساس برابری بین داده یا آنچه فرد وارد جامعه كرده است (سن، نیروی كار خود، مهارت های خود) با ستاده یا آنچه كه فرد از جامعه دریافت كرده است(شغل، درآمد بیشتر، امكانات رفاهی، آموزشی و بهداشتی محل، امكان رشد و پیشرفت و بهره مندی از تسهیلات و امتیازات مختلف) موجب رضامندی از زندگی و نشاط می شود. این احساس برابری گاهی در مقایسه خود با دیگران حاصل می شود، در صورتی كه فرد در مقایسه خویش با افراد هم سطح خود احساس كند كه دیگران وضعیت مناسبتری پیدا كرده اند احساس نارضایتی خواهد كرد.
برطبق این نظریه، انسان به عنوان موجودی عقلایی و عاطفی در مقابل محرك های بیرونی، رفتارهای خاصی ازخود بروز می دهد كه در فرآیند جامعه می تواند تأثیرگذار باشد. رفتار فرد تحت تأثیر برخی عوامل بیرونی و بعضی عوامل درونی شكل می گیرد. عوامل بیرونی، عواملی هستند كه از خارج بر فرد اثراتی می گذارند، مانند محیط اجتماعی و رفتار سایر افراد در یك سازمان و... عوامل درونی، عواملی هستند كه از درون فرد منشأ می گیرند و شامل ادراك و برداشت های فرد از محیط، طرز تلقی او، نیازها و انگیزه های وی می باشد. انسان می كوشد تا با دست زدن به رفتارهای گوناگون در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واكنش های ارضا كننده از خود نشان دهد. هرگاه دست زدن به عملی برای پاسخ به عوامل درونی و بیرونی كفایت كند فرد مواجه با مسأله نخواهد بود و از این رو دچار تعارض نمی شود. اما هرگاه برای پاسخ به عوامل درونی و بیرونی دو عمل متفاوت و متضاد لازم باشد، فرد دچار تعارض و نگرانی خواهد شد و احساس رضایت و نشاط نمی كند

نظریه محرومیت نسبی

از جمله نظریه های مطرح دیگر در ارتباط با نشاط، نظریه محرومیت نسبی است براساس این دیدگاه انسان ها عموماً به مقایسه خود با دیگران می پردازند و در این رابطه وقتی احساس فقر و بی عدالتی می كنند واكنش های شدید عاطفی(مانند تعویض شغل، كارشكنی و خودكشی و …) انجام می دهند و وقتی این احساس به اعلی درجه خود برسد به احساس تضاد اجتماعی می انجامد و تعارضات شدیدی را در پی دارد.
رویكردهای محرومیت نسبی دارای چند ویژگی با اهمیت هستند كه باعث می گردند به عنوان یك رویكرد در ارزیابی از عدالت در جامعه و رضایت از زندگی مطرح گردند. اول اینكه از فرآیندهای مقایسه اجتماعی در تحلیل های خود سود می جویند، فرآیندی كه در اغلب نظریه های ارزیابی از عدالت مطرح و در آن ها مستتر می باشد. دوم، این نظریه ها درباره تبیین انقلاب و ناآرامی های ناشی از واكنش های جمعی، بسیار مورد استفاده قرار می گیرند و سوم، در ارتباط با ویژگی دوم، این نظریه ها برای تبیین انقلاب دارای نگرش های فردگرایانه و روانشناختی هستند یعنی اصالت را در بروز پدیده انقلاب به وضعیت فرد و تصور او از موقعیت قرار گرفته در آن می دهند.
تدگار(١٩٧٠)، به هنگام بحث از محرومیت نسبی در كتاب خود به نام «چرا انسان ها شورش می كنند؟» بیان می دارد: نارضایتی های اجتماعی همیشه در نتیجه بروز این احساس و حالت روانی به انسان ها دست می دهد. به اعتقاد وی شرایط بروز احساس محرومیت، یگانه و همانند نیست، بلكه می توان انواع گوناگون و شرایط متعدد بروز آن را از یكدیگر تفكیك كرد. او خود سه نوع محرومیت را از یكدیگر متمایز كرده است:
«اول، محرومیت ناشی از كاهش امكانات كه در آن توقعات ثابت باقی می مانند، دوم، ناكامی ناشی از افزایش سطح توقعات كه در آن امكانات نسبتاً ثابت هستند، سوم، ناكامی فزاینده كه در آن توقعات افزایش و امكانات
كاهش می یابد. از یك نظر تئوری محرومیت نسبی، ریشه در فرضیه ناكامی پرخاشگری دارد و از نظر دیگر احساس محرومیت، خود نتیجه فزاینده مقایسه است. به طور كلی براساس دیدگاه محرومیت نسبی، فرد به مقایسه خود با افراد دیگر و گروه مرجع دست می زند و دوست دارد كه شرایط مشابه با آن ها را داشته باشد و اگر در نتیجه مقایسه برای فرد چنین پنداشتی بروز نماید كه براساس میزان سرمایه گذاری و تلاش، پاداش و نتیجه ای كه عایدش شده در مقایسه با دیگران عادلانه و منصفانه نیست دچار احساس محرومیت نسبی گردیده و این امر باعث بروز نارضایتی واحساس کسالت(عدم نشاط) در دو سطح فردی و اجتماعی می گردد.
بدین ترتیب که در اولین گام برای بالا بردن میزان نشاط باید امید به آینده بالا رود، زیرا مطالعات گذشته نشان می دهد که امید بالاترین همبستگی را با نشاط داشته و از این رو بالا رفتن میزان امید به آینده، احساس نشاط را در زمان حال بالا می برد. و از طرف دیگر بالا رفتن میزان نشاط خود امید به آینده را باز تولید می کند.

نظریه همبستگی اجتماعی

دورکیم اعتقاد دارد که مناسک دینی همبستگی و انسجام اجتماعی را ایجاد و حفظ می کنند. وی می گوید: «این اهمیت ندارد که اعضای گروه برای چه کاری گرد هم می آیند. مهم این است که آ ن ها گرد هم می آیند و کاری را به گونة دسته جمعی انجام می دهند.» به عبارت بهتر، امر اساسی این است که انسان ها گرد هم می آیند، احساسات مشترکی را تجربه می کنند و به گونة یک کنش جمعی آن را بیان می دارند. بنابر آنچه دورکیم می گوید، مهم کنش جمعی است و مهم نیست به چه منظوری. بنابراین، دورکیم کارکرد مناسک دینی را در قالب کنش جمعی و نتیجتاً همبستگی و انسجام اجتماعی تبیین می کند. بر این منوال، شاید بتوان صور دیگر پدیده های اجتماعی را که به کنش جمعی منجر می شوند، عامل انسجام اجتماعی تلقی کرد.
جشن های دسته جمعی را می توان یکی از موارد مهم از این نوع دانست. جشن ها معمولاً به صورت گروهی برگزار می شوند. تعدادی از افراد گرد هم می آیند و با تمسک به یک موضوع خاص، به تبادل احساسات و عواطف نسبت به هم می پردازند. این گونه جشن ها برای خود قاعده مندی ها و روش های خاص دارند. از این نظر، بین جشن های دسته جمعی و مناسک دینی نوعی همانندی وجود دارد. بدین معنی که در هر دو پدیده، عنصر قاعده مندی و روش مندی وجود دارد و برگزاری آ ن ها فاقد نظم و مقررات خاص نیست اما جشن های
گروهی برخلاف مناسک دینی که از تقدس برخوردارند و کمتر تغییر پذیرند، آسان تر با شرایط، مقتضیات و نیازهای زندگی بشری سازگار می شوند. از سوی دیگر، برگزاری جشن های دسته جمعی ضمن اینکه به کنش جمعی می انجامد، شادابی، کاهش تنش های عاطفی، رفع تیرگی های روابط بین افراد و کاهش کشمکش های اجتماعی را به همراه دارد.
جشن های دسته جمعی، معمولاً تفاوت های رایج طبقات اجتماعی را که باعث تقسیم بندی اعضای جامعه و ایجاد خط کشی های سخت می شوند، تضعیف و به طریق اولی حذف می کنند. مناصب، مقام ها، موقعیت ها و پایگاه های اجتماعی حین برگزاری جشن ها عامل اساسی به شمار نمی روند. بنابراین می توان گفت که برگزاری جشن ها همانند مناسک دینی، از جمله عوامل ایجاد همبستگی، انسجام و وفاق اجتماعی هستند. مضافاً اینکه در جشن ها تنوع بیشتری به چشم می خورد. با این وصف، جشن های گروهی در خدمت حفظ منافع جمعی هستند؛ چرا که همبستگی اجتماعی را تضمین می کنند و سلامت روحی و روانی اجتماع را به ارمغان می آورند.
به هر حال، ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی برای ادامة حیات مفید و ثمربخش جوامع، بسیار مهم و تعیین کننده است. جشن های گروهی ابزار مناسبی برای ایجاد چنین همبستگی اجتماعی به شمار می روند؛ زیرا معمولاً برگزاری جشن ها با هر عنوان و علتی که باشد، مورد استقبال عموم مردم قرار می گیرد. آنچه شادابی، نشاط، همبستگی و انسجام اجتماعی را همزمان به وجود می آورد، شایسته آن است که بیشتر از آنچه امروز هست مورد عنایت قرار گیرد. جشن های دسته جمعی چنین کارکردی دارند. بنابراین، ایجاد شور ونشاط بین افراد جامعه و نتیجتاً دستیابی به یکپارچگی اجتماعی در گرو توجه ویژه به آن است.

نظریه بیگانگی اجتماعی

نظریه های کلان دربارة بیگانگی، اساس دیدگاه خود را بر این پایه استوار کرده اند که وجود پدیده بیگانگی در جامعه، به نمودهای گوناگون رفتارهای بیگانه وار نظیر بی قدرت، انزوا، تنفر فرهنگی و ... منجر خواهد شد. مک دیل و ریدلی اثربخشی کمتر اجتماعی فرد را برابر با بیشتر شدن احساس بیگانگی می دانند. بنابراین، بیگانگی اجتماعی به معنای انزوا و اثربخشی کمتر، برابر با کاهش نشاط اجتماعی است.
همان طور که بیان شد، نشاط و شادابی اجتماعی در هر جامعه ای در گرو دستیابی به پیش فرض هایی از جمله عدالت اجتماعی، پایبندی به معتقدات دینی، همبستگی اجتماعی، محرومیت اجتماعی و ... هستند که بسته به شرایط هر جامعه ای در کاهش و افزایش نشاط اجتماعی اثر دارند. که در این قسمت به بررسی نظریات برخی از جامعه شناسان در این زمینه می پردازیم:

دورکیم

دورکیم، هنگام نوشتن خودکشی، نظریه ای کلی در مورد همبستگی اجتماعی و اعمال مذهبی در ذهن داشت. نظریه دورکیم برآن است که افراد در همه ابعا زندگی شان، حتی امور فردی، کاملا وابسته به جامعه هستند. جامعه هویت بخش است، به نیروهای تنش زای زندگی روزمره ثبات می بخشد و انسان معنوی را به همان اندازه انسان مادی حمایت می کند. جامعه از طریق «وجدان جمعی»، که بسته به میزان پیشرفت اجتماعی، ملموس یا انتزاعی است، همیشه در ذهن هر انسانی حاضر است. او درباره رابطه انسان با نیازها و اهداف یا آرزوهایش بحث می کند و معتقد است که در شرایط اجتماعی مستحکم و پایدار، آرزوهای انسان ها از طریق هنجارها تنظیم و محدود شده است اما با از هم پاشیدگی هنجارها (و بنابراین از بین رفتن کنترل آرزوها)، آنومی یا یک وضعیت آرزوهای بی حد و حصر بوجود می آید. از آنجایی که این آرزوهای بی حد طبعاً نمی توانند ارضاء و اشباع شوند، در نتیجه یک نارضایتی اجتماعی دائمی پدید می آید. به نظر دورکیم در شرایط آنومیک که بیماری جوامع مدرن است به علت تضعیف هنجارها زمینه مناسب کج رفتاری فراهم می شود. دورکیم به تحولات سریع اجتماع توجه دارد و با تقسیم کار اجباری که در انسجام ارگانیک پیش آمده است مخالف است. گسترش تقسیم کار و تضعیف روح جمعی در عین حال که میزانی از آزادی را به دنبال دارد می تواند خطر دیگری را در پی داشته باشد که آن سطح خواسته های بی انتهای فرد است. منبع اصلی کج رفتاری در انسجام ارگانیک دو بعد دارد: اول شرایط آنومیک که در اثر تغییر و تحول سریع به وجود می آید و شرایطی که اخلاق اجتماعی دچار حالت اغتشاش شده باشد و بعد دیگر آن فرد گرایی است.

مرتون

رابرت مرتون معتقد است که در جوامع باز به لحاظ طبقاتی که امکان رقابت و ارتقا در سلسله مراتب اجتماعی در آن ها وجود دارد، جامعه اهداف مطلوب اجتماعی برای همه افراد تجویز می کند (دستیابی به ثروت و شان) اما وسایل دستیابی به این اهداف را یکسان بین اعضای جامعه توزیع نمی کند، برای مثال طبقات پایین تر جامعه به اندازه طبقات بالاتر جامعه آرزومندی دستیابی به این اهداف را دارند اما امکانات رسیدن به این اهداف در اختیار آن ها نیست در این حالت بین آرزومندی ها و امکانات شکافی پیش می آید که فرد را دچار ناکامی و احساس خصومت نسبت به نظم هنجاری موجود می کند. افراد در مقابل بروز این شکاف، یکسان پاسخ نمی دهند و با توجه به میزان پذیرش اهداف و وسایل شروع برای رسیدن به این اهداف به پنج شکل واکنش نشان می دهند. مرتون می نویسد ، در بین عناصر اجتماعی و ساختارهای فرهنگی، دو مورد از آن ها دارای اهمیت بی واسطه هستند. اولین آن شامل آن چه به لحاظ فرهنگی، اهداف، مقاصد و علایق تعریف شده است؛ می باشد. اهداف کم وبیش یکپارچه هستند و تقریباً در سلسله مراتب ارزشی منظم می شوند. دومین عنصر از ساختار فرهنگی چنین تعریف می شود: شیوه های قابل قبول برای رسیدن به این اهداف که منظم و کنترل شده اند. به نظر وی، در یک جامعه منظم اهداف و ابزار یا شیوه ها در هماهنگی و یگانگی و تطابق به سر می برند ؛ هم پذیرفته شده هستند و هم در اختیار افراد جامعه قرار دارند. عدم تطابق، زمانی ظاهر می شود که تأکیدی ناموزون بر اهداف و یا ابزار یا شیوه های دستیابی به هدف قرار گیرد. به نظر مرتون در جامعه آمریکایی تأکیدی بیش از حد بر اهداف دیده می شود و لزوم توجه به شیوه های نهادی شده برای دستیابی به هدف به دست فراموشی سپرده شده است .

پارسونز

از نظر پارسونز ، یک نظام اجتماعی از مجموعه ای از کنشگران فردی ساخته می شود که، در موقعیتی که دست کم جنبه ای فیزیکی با محیطی دارد، با یکدیگر کنش متقابل دارند. این کنشگران بر حسب گرایش به ارضای حد مطلوب بر انگیخته می شوند و رابطه شان با موقعیت هایشان و هم چنین با همدیگر، بر حسب و به واسطه یک نظام ساختاربندی شده فرهنگی و نمادهای مشترک، مشخص می شود. پارسونز در نظریات خود ادعا می کند: " که ادغام نظام های فرهنگی و شخصیت در نظام اجتماعی امکانپذیر است و این ادغام از طریق استفاده از یک مفهوم نظام ارزشی مرکزی صورت می گیرد. این مفهوم ، هسته مرکزی نظریه نظم پارسونز را تشکیل می دهد. او در کتاب نظام اجتماعی نشان می دهد که چگونه روابط نقش بر اساس انتظارات مشترک در مورد رفتار و نگرش های افراد دیگر به وجود می آید. این انتظارات خود نتیجه فرآیندهای مشترک درونی ساختن هنجارهای جامعه و اجتماعی شدن هستند. دو نوع رضایت در جامعه برای افراد وجود دارد: 1- رضایت درونی 2- رضایت ابزاری که در سطح سازمان، رضایت های روانی شامل تأیید فرد از جانب دیگران، تصدیق موفقیت شغلی و تامین شغلی است و رضایت های ابزاری شامل پاداش های موجود در سازمان ها ست که اساسا از نوع پاداش های مادی است. پس چنانچه نظام فرهنگی بتواند بین نظام شخصیتی و انتظارات روانی و مادی آن ها و اهداف سازمانی که توسط نظام فرهنگی درونی شده اند، ارتباط منطقی ایجاد کند، کنشگران می توانند ضمن دستیابی به اهداف سازمانی، به اهداف و منافع فردی خود نیز برسند و احساس رضایتمندی، مشارکت در امور سازمان یا احساس مفید بودن و مؤثر بودن ، اعتماد به نفس، کنترل بر جریان امور و احاس عدالت بکنند و هم چنین پاداش های مادی که حاصل کار و تلاش آنان است را کسب نمایند.

هومنز

هومنز استدلال می کند که وقتی مردم پاداش های مورد انتظار رابرای کنش هایشان دریافت نمی کنند یا تنبیهی را دریافت می کنند که مورد انتظار آن ها نیست خشمگین می شوند احتمال بیشتری دارد که پرخاشگرانه عمل نمایند و نتایج چنین رفتار پرخاشگرانه را ارزشمند بیابند. قضیه پرخاشگری فقط در مورد عواطف منفی دلالت دارد، در حالی که قضیه تأیید به عواطف مثبت تر می پردازد و استدلال می کند که وقتی مردم پاداش مورد انتظار را دریافت می کنند، به ویژه که اگر پاداش مورد نظر بیشتر از حد انتظار باشد، خرسند خواهند شد که آن ها رفتاری را انجام دهند که تأیید دریافت داشته است و نتایج آن رفتار ارزش فزاینده ای خواهند یافت. اصل عدالت توزیعی در همین مورد به کار می رود. غالباً افراد گوناگون پاداش های یکسانی را کسب نمی کنند که این امر موجب سرخوردگی می شود. هومنز توضیح می دهد، کسی که احساس می کند سرش کلاه رفته است، (درک نامنصفانه بودن عدالت توزیعی) ، احتمالاً رفتاری هیجانی از خود نشان می دهد که آن را عصبانیت می نامیم. کسی که زیانی ناعادلانه را تحمل می کند دست کم می آموزد که شکایت کند. پاداش هر کس از یک عمل و یا یک مبادله باید متناسب با میزان سرمایه گذاری و مشارکت وی باشد زیرا هرکس خود را برحسب پاداش هایی که دریافت می دارد با دیگران مقایسه می کند و این توقع را دارد که سهم و پاداش هر کس با میزان سرمایه گذاری وی مطابقت داشته باشد. نقش عدالت توزیعی در روابط اجتماعی بدان معناست که فرد در روابط متقابل با دیگری انتظار دارد که پاداش های هر فرد در جهت هزینه های وی باشد، یا به عبارت دیگر هرچه پاداش بیشتر هزینه بیشتر و سود بیشتر.

گیدنز

در نظریه گیدنز، مفهوم محوری، مفهوم مخاطره است. تعاریف گیدنز از اعتماد و بی اعتمادی درباره مفهوم مخاطره شکل گرفته است. اعتماد از دیدگاه گیدنز نه کیفیتی کلی و وجهی از همبستگی اجتماعی، بلکه شیوه ضروری اجتناب ناپدیر حیات اجتماعی به شمار می رود. کانون اصلی اعتماد در تمام انواع آن، استمرار رفتار و زندگی و سپس قابلیت پیش بینی آن می باشد. از دیدگاه گیدنز، اعتماد در نظام های ما پیش از مدرنیته متأخر از نوع پایبندی های چهره دار و مبتنی بر هم حضوری است، حال آن که در مدرنیته متأخر اعتماد غیر شخصی و به دیگران ناشناس یا به تعبیر دیگر «بی توجهی مدنی» ، جنبه بنیادی روابط اعتماد بین افرادی است که از ماهیت رشد یابنده نظام های انتزاعی ریشه گرفته اند. در این شرایط جلب اعتماد به جای حفظ اعتماد در نظام های گذشته اهمیتی اساسی می یابد. در عین حال وجه عمده اعتماد پای بندی های بی چهره ای است که در نظام های تخصصی معنا می یابد و این مسئله اساساً چندان از اهمیت برخوردار است که ماهیت نهادهای مدرن عمیقاً وابسته به مکانیسم های اعتماد به نظام های انتزاعی به ویژه نظام های تخصصی است.

جایگاه شادی در اسلام

بر اساس آیات قرآنی و روایات؛ شادی یکی از ویژگی های بارز مؤمنان و بهشتیان است. پیامبر اسلام همواره تبسم بر لب داشتند و هیچگاه با صدای بلند و قهقه نخندیدند. نوع نگاه و طرز تلقی امروزی ما انسان ها از شادی به گونه ایست که آن را نوعی تخدیر کننده برای رهایی و فراموش کردن فشارها و استرس روزانه می دانیم. ولی از نظر اسلام اینچنین نیست شادی قلب تپنده زندگی است. امام رضا علیه السلام می فرمایند:"اوقات روز شما چند بخش می باشد بخشی برای تأمین معاش، بخشی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و...بخشی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از مسرت و شادی ساعات تفریح نیرو بگیرید و از این نیرو برای انجام وظائف استفاده کنید.(بحارالانوار ص 321). از این حدیث می توان به جایگاه شادی در اسلام و تأثیر مثبت و مفید آن بر سایر جنبه های زندگی پی برد. بر خلاف نظر عده ای که اسلام را دین غم و اندوه می دانند اسلام دین سر زندگه وپر نشاط است و این نشاط در پیروان راستین این دین کاملاً مشهود و هویدا است. آنچه اسلام آن را شادی می نامد و ضروری می داند، نشاط و شادمانی ای است که با رعایت آداب و موازین اسلامی و شرعی به دست آمده باشد.امام صادق علیه السلام می فرمایند:"نشاط و شادی در پرتو راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست می آید و اندوه و غم در شک و نا خوشنودی از مقدرات الهی حاصل می شود."

عوامل شادی از نظر اسلام

حتماً تا به حال پس از شرکت در جشنی مورد این سوال اطرافیان خود قرار گرفته اید که آیا خوش گذشت؟ چه معیارهایی را برای پاسخ به این سوال در نظر گرفته اید؟ خوشی از نظر شما چیست؟ البته بسته به سن و فرهنگ افراد این سوال ممکن است جواب های گوناگونی داشته باشد ولی در کل چند مورد مشترک هستند: پذیرایی خوب با انواع غذاها، رقص و موسیقی، بودن درکنار دوستان و فامیل و خوش و بش با آن ها. شاید تعدادعواملی که امروزه باعث شادی ما می شوند از انگشتان دست هم فرا تر نرود و این به خاطر نوع نگاه ما و محدود کردن آن به چند عامل مادی زود گذرو جهل ما نسبت به اصل شادی است. دراکثر کتاب ها و مقالات روانشناسی پیرامون شادی این چند منبع را مکررا به عنوان عواملی که منجر به شادی می شوند ذکر کرده اند: خوردن، فعالیت های اجتماعی، رابطه جنسی، ورزش، موفقیت و تأیید اجتماعی، استفاده از مهارت ها محیط و آب و هوا، تفریح و استراحت. اسلام تمام این موارد را به عنوان منابعی که به شادی البته از نوع زودگذر آن منتج می شود قبول دارد و پیرامون هر کدام دستوراتی نغز دارد و آن ها را تحت کنترل دین در آورده است. اکثر ما انسان ها کم و بیش از همه این موارد در زندگی خویش برخورداریم ولی باز هم خلاء نشاط و سرور درونی را احساس می کنیم. در اینجاست که دین اهمیت خود را نمایان می کند. اسلام علاوه بر این ها موارد دیگری را که منجر به شادی و نشاط درونی و ماندگار تر می شود ذکر کرده است. من جمله:

1- ایمان، الا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ(سوره یونس آیه 62) بدانید به درستیكه براولیای خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى‏شوند.
2- احیای حق و از بین بردن باطل، امام علی علیه السلام در نامه خود به عبدالله بن عباس می نویسد: پس بهترین چیزنزد تو در دنیا رسیدن به لذت ها یا گرفتن انتقام نباشد بلکه هدف تو خاموش کردن باطل یا زنده کردن حق باشد.
3- پرهیز از گناه، امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: هر روزی که در آن گناه نشود عید است.
4- شاد کردن دیگران، امام علی علیه السلام در این باره فرمودند:ای کمیل خانواده ات را فرمان ده که روزها را در به دست آوردن بزرگواری و شب ها را در رفع نیاز خفتگان بکوشند.سوگند به خدایی که تمام صدا ها را می شنود هر کس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند"(نهج البلاغه-حکمت 257)
5- شادی به وقت اطاعت از خدا، امام علی علیه السلام در این باره فرمودند: شادی مومن به طاعت پروردگارش و غمش برگناه و عصیان اوست. (غررالحکم ودررالکلم ج4).
6- گره گشایی،امام کاظم علیه السلام در این باره می فرمایند: به درستی که زیر عرش سایه ای است که ساکن نمی شود در آن مگر کسی که کار خیری را برای برادر دینی اش انجام دهد یا گرفتاری او را رفع و یا قلبش را شاد نماید. (بحارالانوار ج11)
7- شادی در روزهای فرح معصومان و اعیاد اسلامی، در این باره امام رضا علیه السلام به ربان بن شبیب می فرمایند: اگر دوست داری به درجات عالی بهشت با ما باشی به حزن ما محزون و به شادی ما شاد باش. (بحارالانوارج44).

علاوه بر این موارد اسلام استفاده از بوی خوش، پوشیدن لباس های روشن و پاکیزه، آراستگی و تمیز و مرتب بودن، کار کردن، سفر کردن، شرکت در مجالس شادی، مهمانی دادن و بسیاری ازعوامل دیگر را در شاد بودن مؤثر می داند.
بوی خوش عامل مهم شادمانی است و متقابلاً بوی بد عامل ناامیدی و افسردگی؛ در روایات اسلامی توجه ویژه‏ای به استفاده از عطریات و بوی خوش شده است و خوشبو بودن از ویژگی‏های پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - و از سنت‏های آن حضرت شمرده شده است؛ حضرت صادق - علیه السلام - می‏فرماید: رسول خدا - صلی الله علیه و آله - برای بوی خوش بیش‏تر از خوراك خرج می‏كرد.
رنگ روشن شادی آفرین است؛ در دین نیز به پوشیدن لباس‏های روشن و به ویژه سفید، توجه زیادی شده است؛ در حال نماز بر پوشیدن لباس سفید تأكید شده و پوشیدن لباس سیاه در این حال مكروه شمرده شده است؛ در حدیثی از پیامبر بزرگ اسلام(ص) آمده است: « لبسوا البیاض فأنهما اطیب و اطهر و كفنوا فیها موتاكم؛ لباس‏های سفید بپوشید، چون بهتر و پاك‏تر است و مردگان خود را در آن‏ها كفن كنید.»
در اسلام آراستگی ظاهری امتیازی برای فرد و یكی از نشانه‏های ایمان شمرده شده است. هر مسلمان مؤمنی از كودكی با حدیث « النظافة من الایمان » آشنا است؛ نقش آراستگی ظاهر در آرامش و نشاط روحی و ایجاد شادی و انبساط فردی و اجتماعی انكارناپذیر است.
كار جوهر آدمی و نشانه حیات او است، انسان تنبل، بهره‏اش از زندگی اندك و سلامتی‏اش در معرض خطر و شادابی‏اش برباد است. كار و تلاش از انحرافات و لغزش‏ها جلوگیری می‏كند؛ زمینه بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی را از بین می‏برد و بر سرزندگی و نشاط می‏افزاید. در روایات اسلامی به حدی بر اهمیت كار وتلاش در راه كسب روزی حلال و تأمین هزینه‏های زندگی تأكید شده كه انسان غرق در شگفتی و حیرت می‏شود. حضرت صادق(ع) در روایتی می‏فرماید: فرد زحمتكش كه برای رفاه خانواده‏اش می‏كوشد، همانند مجاهد در راه خدا است.
سیر و سفر در شهرها وسرزمین‏های مختلف و گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره‏های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت‏ها، گذشته از فایده‏های فراوان مادی و معنوی، آدمی را از افسردگی می‏رهاند و به سلامتی جسم و روان و ایجاد شادابی كمك شایانی می‏كند. از این رو، دین مقدس اسلام مردم را بسیار بدان سفارش كرده است و تعبیر « سیروا فی الارض » را در آیات متعددی از قرآن می‏توان یافت .
توصیه به شركت در مجالس شادی مثل مجالس عروسی و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخرید خانه و برگشت از حج و زیارت‏. كه هدف از از آن‏ها ایجاد انس و الفت و صفا بین مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن‏ها است، گواه اهمیت دادن دین مبین به مقوله شادی وسرور است. سفارش به پوشیدن لباس‏های نیكو و زیبا و زینت كردن و معطر بودن و شادی كردن و شاد ساختن یكدیگر در اعیاد اسلامی، به ویژه عید سعید غدیر و تأكید بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زیارت آن‏ها و تبسم كردن به روی آن‏ها و هدیه دادن به آن‏ها، شاهد دیگری بر توجه اسلام به این امر است. بنابراین باید دانست شادمانی تنها در لذت‏های مادی گذرا خلاصه نمی‏شود. شادمانی واقعی در نزدیك شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلت‏ها و خوی‏های انسانی و الاهی است. به گفته ارسطو: «شادمانی عبارت است از پروراندن عالی‏ترین صفات و خصایص انسانی.» بنابراین، لذت و خوشی تنها با عوامل مادی به دست نمی‏آید. عوامل معنوی نیز در ایجاد شادی مؤثرند.
برای شاد بودن انجام بعضی کارها ضروری است از جمله:

1- در زندگی هدف مثبت و دست یافتنی را دنبال کنید.
2- نظم و انضباط در کار و زندگی داشته باشید.
3- نیمه پر لیوان را ببینید و دائماً نعمت هایی که دارید برای خود مرور کنید.
4- با افراد خوب، موفق و با نشاط ارتباط برقرار کنید.
5- با جسم خود به مهربانی رفتار کنید، ورزش کنید و تفریح داشته باشید.
6- از خوبی های دیگران قدردانی کنید.
7 - ارزش های خود را بشناسید و به راحتی آن ها را فراموش نکنید.
8- قدر زمان حال را بدانید و شادی خود را موکول به آینده و رسیدن به خواسته هایتان نکنید. اگر قرار داد شادی شما موکول به دستیابی به اهداف تان باشد در صورت نرسیدن به آن هدف، شادی را تجربه نخواهید کرد. پس هم اکنون با همین امکاناتی که دارید شاد باشید.
9- فعالیت مثبتی برای خود تعریف کنید تا احساس مفید بودن داشته باشید.
10- خاطرات شیرین و رویدادهای خوش زندگی تان را برای خود و دوستانتان تعریف کنید.

نشاط و خانواده

ازدواج می تواند موجب نشاط شود. مطالعات نشان داده است؛ افراد متاهل از افراد مجرد، جدا از هم و طلاق گرفته؛ با در نظر گرفتن سایر عوامل موقعیت شغلی، سلامتی و درآمدی، خوشحال ترند. فراوانی تعاملات اجتماعی با دوستان، خانواده و همسایگان مستقل از سن، جنس، وضعیت تأهل، سلامتی و بهداشت، تحصیلات، وضعیت اشتغال، مالکیت خانه، اندازه خانوار، تعداد فرزندان و سرانه درآمد واقعی خانوار در سال با رضایتمندی از زندگی، همبستگی بسیار بالایی دارند. افرادی که دوستان و آشنایان خود را بیشتر می بینند از رضایتمندی زندگی بیشتر و سرگرمی بیشتری برخوردارند.

نشاط و شخصیت

شادکامی فردی به شخصیت افراد نیز بستگی دارد. بعضی از شخصیت ها مثل خوشبین، از خود خرسند، با اعتماد به نفس و برونگرا، با شادکامی همبستگی مثبت و با روان رنجوری هم بستگی منفی دارند. جنبه دیگر شخصیت که با شادکامی همبستگی مثبت دارد، منشأ کنترل (مکان کنترل) است. از یک سو مردم نتایج تعاملات شان را به عوامل درونی مثل انتخاب و توانمندی های خود نسبت می دهند. از سوی دیگر این نتایج را به عوامل بیرونی مثل تقدیر و سرنوشت نسبت می دهند.

برای جامعه ای با نشاط

اگر نشاط اجتماعی در جامعه نباشد چه رخ می دهد؟ انسان هایی که دچار افسردگی و اضطراب هستند، میزان مشارکت اجتماعی و بروز خلاقیت آن ها در محیط بشدت کاهش می یابد و زمینه برای بسیاری از کج روی ها و بزه ها فراهم می شود. تعریف شادی و نشاط و اتفاق نظر روی آن بسیار مهم است و اگر شاخص های شادی و نشاط، حدود آن را در جامعه مشخص کند، تضاد عمل در جامعه کمرنگ تر می شود به طور مثال سردرگمی افراد در برنامه های مختلف عمومی در خصوص کف زدن یا صلوات فرستادن، بیانگر وجود تضاد آموزشی در جامعه است. ضعف در زمینه آموزش های مرتبط با زندگی اجتماعی شامل اخلاق اجتماعی، مدیریت مالی و اقتصادی، آگاهی از قانون و احترام به آن، مشارکت در فعالیت های گروهی و استفاده از منابع مدرن اجتماعی، مانند اینترنت و موبایل عامل دیگری در شاد نبودن جامعه ماست.
ایجاد زمینه برای پاسخگویی مناسب برای مخاطبان، برنامه ریزی جامع شهری بویژه درباره فضاهای شهری، ترافیک، آلودگی هوا و... زیباسازی مکان های مراجعه مردم و از همه مهم تر آگاهی و آگاه سازی مردم از قانون و احترام به آن، راهکارهای مفیدی برای افزایش نشاط می تواند باشد.
نقش شهرداری در بین دستگاه ها تعیین کننده تر است، زیرا منظر شهری و وضع فیزیکی و ظاهری شهر در افزایش حس تعلق شهروندان به آن منطقه دخالت زیادی دارد و برعکس محیط های شلوغ و بی نظم و آلوده در افزایش استرس شهروندان نقش دارد؛ علاوه بر این نیروی انتظامی هم اگر به وظیفه خود به درستی عمل نکند و افراد احساس ناامنی داشته باشند، نشاط اجتماعی لطمه می بیند. یکی از کارکردهای مهم رسانه، ایجاد فضای شاد توأم با امید به آینده و زمینه سازی لازم برای حضور فعال آحاد جامعه در زمینه های مختلف است. برنامه هایی که در قالب طنز در شبکه های رادیویی و تلویزیونی تهیه می شوند ازجمله پرطرفدارترین برنامه های صداوسیماست. سیاست ایجاد شادی و نشاط در جامعه یکی از مهم ترین دستورکارهای اغلب این سازمان هاست. اجرای قانون نیز در این زمینه بسیار مهم است تا زمانی که قانون به طور کامل اجرا نشود و هر لحظه مردم نگران بروز تغییرات در خیابان های شهر، نرخ قیمت و... هستند، ضریب استرس افزایش می یابد و از نشاط اجتماعی کاسته می شود.

جمع بندی

نشاط در زندگی، احساس خوشبختی، اعتماد برابر و احساس تعهد و موارد مشابه همه در یک دسته فرهنگی قرار دارند و نشانه نگرش فرد به خود و جهان پیرامون اوست که هم ریشه در ویژگی های فرد دارد و هم شرایط اجتماعی و فرهنگی.
جامعه از طرفی به وجود آورنده شرایطی است که می تواند فرد را به سوی تحقق اهداف و آرزوهای فردی رهنمون شود و از طرف دیگر زمینه ساز تحقق و ایجاد فضایی است که فرد می تواند به کنش برابر و ارتباط با همنوعانی که باعث ایجاد آرامش، امنیت و اطمینان خاطر وی برای یک زندگی مناسب باشند، مبادرت کند. نشاط در زندگی، آمیزه ای از شرایط فردی و اجتماعی و در واقع نشانه ای است از نگرش های مثبت فرد نسبت به جهان و محیطی که او را فرا گرفته و در آن زندگی می کند.
شادابی و نشاط اجتماعی، امری است که میان دغدغه های زندگی امروزی و روزمره گی ها گم شده و به فراموشی سپرده شده است و از این رو بایستی برای ایجاد و گسترش شادابی و فضاهای نشاط آور در دو بعد فردی و اجتماعی تلاش شود. این امر ممکن نخواهد شد مگر این که مسئولان و سیاستگذاران در سطح خرد و کلان برای این امر برنامه ریزی و با ایجاد نهادها و سازمان های فرهنگی، فرهنگ شادی و نشاط را دوباره در جامعه زنده کنند و به صورت متعادل و متناسب با فرهنگ جامعه ایرانی و ارزش های اعتقادی شهروندان و با توجه به جامعه نوین جهانی آن را بازخوانی کنند.

پیشنهادات

- شادی جامعه در گرو حل مسائل مهم و اساسی زندگی است. تشدید مشكلات اجتماعی می توان شادی اجتماعی را نابود سازد. بعنوان مثال، مسائل اجتماعی مربوط به ازدواج، مسکن و شغل جوانان می تواند گیرنده شادی از آن ها بوده و یا تشدید كننده انحرافات اجتماعی یا در خود فرو روی ها باشد.
- آگاه سازی مردم و تقویت گرایشات آن ها در خصوص تمایز همسان پنداری شادی با لذت مادی و زودگذر و یا همان پنداری شادی با دست یابی به آرزوها، می تواند در درك بهتر شادی و نشاط مؤثر باشد.
- چنانچه ضوابط شادی و نشاط جمعی تعریف نگردد، شادی ها تبدیل به عامل تخریب اجتماعی خواهند شد. بعنوان مثال آثار منفی در حوزه های فردی(اشتباده در مصادیق شادی، تبدیل شادی به عادت،زیاده روی در شادی، غفلت از یاد خدا، خود تخریبی، از بین رفتن وقار فردی، كاهش خرد، حریم شكنی ها و ..)، اجتماعی(قرار گیری در فضای احساسی، مزاحمت برای دیگران، تخریب معیارهای عرفی، دامن زدن به ناهنجاری ها، سو استفاده افراد بد خواه، ایجاد ناامنی و ...)، فرهنگی( مسخ ارزش ها و بی توجهی به سنت ها، ایجاد بدعت ها، رواج فرهنگ ولنگاری و ...)، سیاسی(كاهش مشاركت مردم در امور حیاتی و جدی، سو استفاده دشمنان و زمینه سازی برای ناآرامی ها،...)، اقتصادی(مصرف گرایی افراطی، اسراف و تبذیر،كاهش نوآوری ها و ...)و غیره از این گونه هستند.
- توجه و دقت در شادسازی فضای شهری و عرصه های عمومی، مشتمل بر ساختمان ها، خیابان ها و میادین، نمادهای شهری و غیره، روی نشاط اجتماعی تأثیر معنادار دارد.
- تقویت شبكه های اجتماعی ، تشویق عضویت در انها و همچنین تقویت شبكه های مروج شادی می تواند در توسعه نشاط اجتماعی موثر باشد.
- تقویت بحث شادی آگاهانه در جامعه شامل فعالیت های رفتاری(ورزش، محبت به دیگران، حضور در اجتماع)، شناختی(تفكر مثبت، توجه به مواهب) و فعالیت های داوطلبانه(تلاش و كوشش، مساعی در تحقق اهداف) می تواند نشاط مثبت اجتماعی را سبب گردد.
منابع
گیدنز، آنتونی(1380)، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، چاپ پانزدهم.
ریتزر، جرج (1388)، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، چاپ چهاردهم.
ازكمپ، استوارت (1373)، روانشناسی اجتماعی كاربردی، ترجمه فرهاد ماهر، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول.
مازلو، آبراهام اچ (1367)، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول.
چلبی، مسعود و موسوی، محسن (1387)، بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر شادمانی در سطح خرد و کلان، مجله جامعه شناسی ایران، دوره نهم، شماره 1 و2 .
دهخدا. لغت نامه، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، مؤسسه لغت نامه دهخدا، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1372.
كریمی، یوسف (1373)، روانشناسی اجتماعی، تهران: انتشارات بعثت.
ممتاز، فریده (1381)، انحرافات اجتماعی، نظریه ها و دیدگاه ها، تهران: شرکت سهامی انتشار.
فرجی، طوبی(1392)، بررسی نقش رضایت از زندگی بر میزان نشاط اجتماعی، تهران، فصلنامه مطالعات جامعه شناختی جوانان،سال چهارم،شماره دهم.
هزار جریبی، جعفر و آستین فشان، پروانه (1388)، بررسی عوامل مؤثر بر نشاط اجتماعی(با تأکید بر استان تهران)، جامعه شناسی كاربردی، سال بیستم- شماره پیاپی (٣٣ )- شماره ١.
هزارجریبی، جعفر و صفری شالی، رضا (1389)، بررسی مفهوم شادکامی اجتماعی و عوامل موثر بر آن (مطالعه موردی در استان مرکزی)، فصلنامه برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی،سال دوم، شماره 3.
اصغرکیا، علی و امیری، رقیه (1392)، بررسی میزان نشاط اجتماعی و عوامل مرتبط با آن در بین شهروندان 15-64 سال شهر اهواز، فصلنامه برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، شماره 15 .
بابایی، غلامرضا؛ خویی نژاد، غلامرضا(1389)، بررسی میزان نشاط و شادابی شهرمندان و راه کارهایی برای تقویت آن ، مشهد پژوهی، سال سوم، شماره 5.
فرجی، طوبی(1392)، بررسی نقش رضایت از زندگی بر میزان نشاط اجتماعی، تهران، فصلنامه مطالعات جامعه شناختی جوانان،سال چهارم،شماره دهم.
خورشیدی، رضا (1393)، نظریه نشاط اجتماعی (درآمدی بر را ه های ارتقای نشاط اجتماعی)، رشد آموزش علوم اجتماعی، دورة 16،شمارة 3، بهار.
شیرکوند، شهرام (1392)، نقش نشاط اجتماعی در توسعه اجتماعی.
اخوان بهبهانی، علی، نشاط؛ لازمه سلامت اجتماعی.
مردان، سمیع الله (1391)، شادی و نشاط چیست.