تربيت جوان از ديدگاه معصومين(ع)
نويسنده:على همت‏بنارى
منبع:www.balagh.net
جوانان با ويژگيهاى خاص خود چون قدرت و توان بدنى، فعال و پرتحرك بودن، مقطع سنى مناسب، زمينه و امكان بر عهده گرفتن مسئوليتهاى بزرگ و جايگاه ويژه‏اى در هر جامعه دارند دوره جوانى بهترين و با نشاطترين دوره زندگى است، فرصت جوانى فرصتى استثنائى و زمينه‏اى مناسب براى برداشتن گامهاى بلند و حركت‏به سوى كمال مطلوب است، معصومين(ع) در سخنان درربار خود بر اهميت و لزوم بهره‏بردارى كامل از آن تاكيد بسيار نموده‏اند. على(ع) فرموده است: «دو چيز است كه ارزش و قيمت آنها را نمى‏داند مگر كسى كه آنها را از دست داده باشد. يكى جوانى و ديگرى تندرستى. (1) نيز رسول گرامى اسلام در وصيت‏به ابوذر فرموده است: پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت‏بشمار، جوانيت را قبل از پيرى و...» (2) و در قيامت اولين سئوال از جوانى است «رسول خدا(ص) فرموده است: «در قيامت هيچ بنده‏اى قدم بر نمى‏دارد مگر اينكه از او سئوال مى‏شود عمرش را در چه كارى فنا كرده و جوانيش را در چه راهى صرف نموده است‏» (3)
اهميت دوره جوانى و جايگاه ويژه جوانان ضرورت تربيت آنان را دو چندان كرده است. در اين راه بهره گرفتن از شيوه‏هاى تربيتى مربيان مطمئن و معصوم، خود ضرورت ديگرى است تكيه بر ديدگاهها و سيره انسانهاى معصوم در تربيت ترديد را از سر راه بر مى‏دارد و انسان را در مسير پرپيچ و خم تربيت‏سلامت‏به مقصد مى‏رساند.
براى پيدا كردن ديدگاههاى معصومين(ع) در روايات، واژه‏هاى «الشباب، الشاب، الشبان و الفتاء» واژه‏هاى كليدى است كه با رجوع به آنهاء;ء در روايات مى‏توان مسائل مربوط به جوان را به دست آورد، قبل از پرداختن به مباحث اصلى تربيت جوان، لازم است معناى لغوى اين واژه‏ها بيان و از لابلاى آراء لغويين معتبر محدوده سن جوانى را مشخص نمائيم. براى اين منظور اقوال بعضى لغويين معتبر را نقل و سپس به جمع بندى و نتيجه‏گيرى آنها به پردازيم.
1 - زبيدى در تاج العروس «الشباب‏» را به معناى جوانى و نورس بودن مى‏داند و از محمد بن حبيب نقل مى‏كند كه: زمان غلوميت از تولد تا17 سالگى و شبابيت از17 تا 51 سالگى است و از 51 سالگى تا مرگ سن پيرى است و دو قول ديگر را نيز نقل مى‏كند كه «يكى جوانى را از بلوغ تا 30 سالگى و ديگرى از16 تا 32 سالگى و بعد از آن را سن كهولت‏» ذكر مى‏كند. (4)
2 - ابن‏منظور در «لسان العرب‏» ضمن ارائه معناى فوق به حديثى از «شريح‏» استشهاد مى‏كند كه معلوم مى‏شود جوانى در مقابل صباوت و كودكى است و بعد از بلوغ آغاز مى‏گردد. (5)
3 - طريحى در مجمع البحرين دوره جوانى را قبل از دوره كهولت مى‏داند و نقل مى‏كند كه در حديث، به انسان 30 ساله جوان (الشباب) اطلاق شده است. (6)
4 - فيومى نيز در «مصباح المنير» جوانى را قبل از سن كهولت‏به حساب آورده است. (7)
5 - سعيد الخورى در «اقرب الموارد» سن جوانى را از بلوغ تا 30 سالگى ذكر كرده است. (8)
6 - احمد بن‏فارس در مجمل اللغه «دوره جوانى را در مقابل پيرى‏» بيان مى‏كند. (9)
7 - و بالاخره از لغويين متاخر لويس معلوف در المنجد «الشباب‏» را مترادف «فقاء» مى‏گيرد و سن جوانى را از بلوغ تا حدود 30 سالگى بيان مى‏كند. (10)

شباب به معناى جوانى و نورس بودن است و با «الفتاء» مترادف است و جمع آن «شباب، شبان، شبيبة‏» است و از جمع بندى آراء لغت‏شناسان فوق‏الذكر چنين بر مى‏آيد كه جوانى دوره ميان كودكى و پيرى است و اما اينكه مبدا و منتهاى آن چه وقت است؟ قدر متيقن اين كه بر فرد غير بالغ «شباب‏» (جوان) اطلاق نمى‏شود و جوانى از بلوغ آغاز مى‏شود و قدر مشترك آن سن 30 سالگى است و اما از 30 سالگى تا 51 سالگى محل بحث و نظر است و بر بيشتر از 51 سالگى نيز قطعا جوان اطلاق نمى‏گردد.
مسائل اساسى جوانان
الف: تحصيل
از عوامل مؤثر در تربيت، فراهم نمودن زمينه تحصيل و دانش است، آگاهى، شناخت عامل مؤثر در هر كار و شرط قدم نهادن در هر مسير است، علم و دانش چراغ راه حركت جوان در زندگى است. جوان از طريق دانش به جايگاه اجتماعى شايسته خود دست مى‏يابد و زمينه رشد و تعالى خود را فراهم مى‏نمايد. جوان از طريق تحصيل و مطالعه به تجارب گذشتگان دست مى‏يازد و از آنها ره توشه آينده مى‏گيرد، در مقابل با محروم بودن از دانش و تحصيل به ارزش واقعى خود پى نخواهد برد و در انجام وظايف كوتاهى و سرانجام خود را ضايع و بى‏اعتبار مى‏كند.

«دوست ندارم جوانى از شما مسلمانان را ببينيم مگر اينكه روز او با يكى از دو حالت آغاز شود: يا عالم و دانشمند باشد و يا در حال فراگيرى علم و دانش پس اگر جوان چنين نباشد در انجام وظيفه كوتاهى كرده و اگر كوتاهى كند ضايع مى‏شود و اگر ضايع [و بى‏اعتبار] شود مرتكب گناه مى‏گردد و قسم به كسى كه محمد رابحق مبعوث كرد كسى كه مرتكب گناه شود در آتش الهى مسكن خواهد گزيد». (11)
تحصيل و دانش آموزى نه تنها براى اعتبار اجتماعى و تامين معيشت جوان ضرورى است كه ابزار مهم براى حفظ دين است. على(ع) فرموده است:
«اى گروه جوان آبرويتان را با ادب و دينتان را با علم و دانش حفظ نماييد». دوره جوانى فرصت مناسبى براى تحصيل علم و دانش است چرا كه دانش آموختن در سن پيرى بازدهى بسيار كمى دارد. رسول گرامى(ص) فرموده است: «كسى كه در جوانى دانش فرا گيرد مانند نقش بستن بر سنگ است و كسى كه در پيرى فراگيرد مانند نوشتن بر روى آب مى‏باشد». (13)
ب: جوان و ازدواج
مهمترين مساله جوان كنترل غريزه جنسى و تربيت جنسى اوست غريزه جنسى در جوان بسيار شديد و خداوند براى بقاء نسل آن را ضرورى دانسته است. در روايات معصومين(ع) شديد بودن و لزوم چاره انديش براى كنترل آن را مورد توجه قرار داده‏اند. ابن رئاب نقل مى‏كند كه زراره در جوانى خدمت امام صادق(ع) شرفياب شد. حضرت سؤال كردند اى زراره آيا متاهل هستى؟ گفت: خير، حضرت فرمود: چه چيزى مانع ازدواج تو شده است؟ گفت نمى‏دانم كه آيا ازدواج با اينها [كنيزها] پاكيزه است‏يا نه؟ آنگاه حضرت فرمود: كيف تصبر و انت‏شاب؟ چگونه صبر مى‏كنى در حاليكه جوان هستى، برو و كنيزى خريدارى كن... (14) تعبير امام كه فرمود: كيف تصبر و انت‏شاب دلالت‏بر شديد بودن غريزه جنسى در جوان است چراء;ء كه در برابر كارهاى سخت و طاقت فرسا صبر معنا دارد.
نيز بخاطر شديد بودن اين غريزه است كه جرم گناهان شهوانى جوان خفيف‏تر از ديگران است. عبدالله‏بن طلحه از امام صادق(ع) نقل كرده است كه فرمود: «اگر پيرمرد و پيره زن زنا كنند هم شلاق زده و هم سنگسار مى‏شوند و اگر ميانسال متاهل زنا كند سنگسار مى‏شود و شلاق زده نمى‏شود ولى جوانى كه در ابتداء سن جوانى است اگر زنا كند فقط شلاق زده مى‏شود و بمدت يكسال از شهرش دور مى‏شود». (15) در مقابل اگر جوان بر تمايل نفسانى خود غلبه كرده و در برابر غريزه خود مقاومت نشان دهد و مرتكب گناه نشود خداوند پاداش فراوان و مقامات معنوى به او عطا مى‏كند.
«ابى حمزه ثمالى از امام سجاد(ع) نقل مى‏كند كه مردى همراه با خانواده‏اش با كشتى به مسافرت رفت، كشتى شكست و همه به جز همسر آن مرد غرق شدند، زن به كمك تخته چوبى از كشتى به جزيره‏اى پناه برد، در آن جزيره جوانى بود كه حرمت‏خداوند را نگه نمى‏داشت، وقتى آن زن را ديد به سوى او آمد و مهياى عمل ناشايست گرديد. زن لرزه بر اندامش افتاد و به آسمان اشاره كرد و جوان وقتى اين حالت را مشاهده كرد از كارش منصرف شد و خود را سزاوارتر به ترس از گناه دانست، جزيره را ترك كرد و به سوى اهلش برگشت و تصميمش بر توجه و بازگشت‏به سوى خداوند بود در بين راه راهبى با او هم سفر شد، گرماى آفتاب آنها را آزار مى‏داد. راهب گفت: از خدا طلب ابر كنيم تا سايه‏اى بر ما بيفكند، جوان گفت من نزد خداوند حسنه‏اى ندارم تا دعا كنم، راهب گفت پس من دعا مى‏كنم و تو آمين بگو، او دعا كرد و جوان آمين گفت. ابر پيدا شد و بر بالاى سر آنها حركت مى‏كرد، به جائى رسيدند كه راه جوان از راهب جدا مى‏شد، ابر بر بالاى سر جوان حركت كرد راهب تعجب كرد و به جوان گفت تو بهتر از من هستى و خداوند دعاى تو را مستجاب كرد. داستان خود را به من بگو. جوان داستانش را با آن زن تعريف كرد، راهب گفت: گناهان گذشته تو آمرزيده شدند، مواظب آينده‏ات باش‏». (16) از اين روايت‏شريف معلوم مى‏شود كه خداوند به او در مقابل غلبه بر هواى نفس و غريزه جنسى مقام معنوى استجابت دعا را عطا فرموده است.
راه حل مشكل غريزه جنسى
براى تربيت جنسى و كنترل غريزه جنسى جوانان راه حل اساسى ازدواج است و بدين خاطر اسلام تاكيد فراوان بر امر مقدس ازدواج دارد پيامبراكرم(ص) فرموده است: «هيچ بنائى در اسلام پايه‏ريزى نشده كه نزد خداوند از ازدواج محبوبتر و عزيزتر باشد». (17) ازدواج براى جوانان آثار فراوانى دارد و ما به بعضى از آنها كه در اين خصوص در روايات ذكر شده است اشاره مى‏كنيم:
1 - حفظ نگاه و غلبه بر شهوت: رسول اكرم(ص) فرموده است «اى گروه جوانان هر كدام از شما كه توانايى ازدواج را دارد بايد ازدواج كند بدرستى كه ازدواج براى حفظ نگاه نگهدارتر و براى عورت مصون‏تر است‏». (18)
2 - مايوس كردن شيطان: بيشترين دامها را شيطان، براى جوانان پهن مى‏كند، ازدواج، جوانان را از خطر دامهاى شيطان حفظ مى‏كند «امام كاظم(ع) از پدرانش و آنها از پيامبر اكرم(ص) نقل كردند كه فرموده است: «هرگاه جوانى در ابتداى جوانى ازدواج كند شيطان فرياد مى‏زند: اى واى، اى واى، كه دو ثلث دينش را از من مصون داشت و بايد در دو ثلث‏باقى از خدا بترسد». (19)
3 - ازدواج مايه سرور و سكون جوان است: امام باقر(ع) فرموده است «در زمان حضرت داود(ع) جوانى يا لباسى ژنده و مندرس، پيش حضرت داود مى‏نشست و سكوت مى‏كرد، در اين هنگام عزرائيل رسيد و نگاه تيزى به او انداخت. داود(ع) پرسيد آيا به اين جوان نگاه مى‏كنى؟ گفت: بلى، تا هفت روز ديگر در همين جا دستور قبض روح او را مى‏دهم، داود سبت‏به جوان ترحم كرد و فرمود: اى جوان آيا همسر دارى؟ گفت: نه، من هرگز ازدواج نكرده‏ام، داود(ع) فرمود، پيش فلان شخص كه نزد بنى اسرائيل داراى منزلت‏بوده برو و بگو داود به تو دستور مى‏دهد كه دخترت را به ازدواج من در آورى، و مقدار نفقه‏اى كه لازم دارى از او بگير و نزد همسرت باش و بعد از هفت روز به اين مكان بيا، جوان ماموريت را انجام داد و ازدواج كرد و بعد از هفت روز خدمت داود(ع) رسيد، داود(ع) از او سئوال كرد ازدواج چگونه بود؟ «قال: ما كنت فى نعمة و لا سرور قط اعظم مما كنت فيه‏» تا به حال هرگز نعمت و سرور و شادى بزرگتر از ازدواج نديده‏ام...». (20)
تعجيل در ازدواج
ازدواج جوانان نه تنها مطلوب و لازم است كه بايد در آن تعجيل كرد بويژه در مورد دختران جوان كه مهياى ازدواج باشند، چرا كه از طرفى اجازه ازدواج دختر به دست پدر است و از طرف ديگر دختران از حياء بيشترى برخوردارند و علاوه بر اينها دختران بطور طبيعى زودتر به حد بلوغ مى‏رسند. امام صادق(ع) از پيامبراكرم(ص) نقل فرموده است كه «از حقوق دختر جوان بر والدين اين است كه در فرستادن او به خانه شوهر تعجيل نمايند». (21) نيز آن حضرت از پيامبر(ص) نقل مى‏كند كه فرموده است «اى مردم جبرئيل از طرف خداوند لطيف و آگاه براى من خبر آورد كه دختران مجرد مانند ثمره بر درخت هستند، هنگاميكه ميوه‏ها آماده شود و و چيده نشود خورشيد آن را فاسد مى‏كند و باد آنها را پراكنده مى‏سازد همچنين دختران مجرد هنگامى كه مهياى ازدواج شوند دوايى جز شوهر ندارند و اگر ازدواج نكنند از گناه و فساد در امان نيستند زيرا آنان بشر هستند [و بشر از لغزش و خطاء در امان نيست]». (22)
راه حل براى جوانان مجرد
همانطور كه بيان شد راه حل اساسى براى جوانان ازدواج است اما در عين حال براى كسانى كه به هيچ وجه امكان ازدواج برايشان نباشد تدابيرى انديشيده شده است. از مهمترين آنها پيشگيرى از تحريك غريزه جنسى است. چشم‏پوشى از نامحرم، دورى از فيلمها و تصاوير مبتذل ويدئوئى و غير آن، خلوت نكردن با نامحرم، و بطور خلاصه پرهيز از هر نوع ا رتباط غير ضرورى با نامحرم مى‏تواند عوامل مؤثر در پيشگيرى از برانگيختن غريزه جنسى باشد. راه ديگرى كه در روايات مورد توجه قرار گرفته است عبارت از روزه‏دارى است، روزه‏دارى و پرهيز از پرخورى عامل مؤثرى در تعديل غرائز است. پيامبر اكرم(ص) فرموده است: «اى گروه جوانان هر كدام از شما كه قدرت بر ازدواج دارد ازدواج كند و كسى كه استطاعت ازدواج را ندارد مدام روزه بگيرد...». (23) البته شايد براى بعضى افراد اين شيوه، كمى عجيب به نظر برسد ولى جوانانى كه يك ماه رمضان را روزه گرفته‏اند به خوبى مى‏دانند كه ادامه آن در طول سال و لااقل در بسيارى از ايام سال كار مشكل و طاقت فرسائى نخواهد بود.
ج: جوان و اشتغال
از مسائل مهم و اساسى جوان مساله شغل و اشتغال اوست، اشتغال جوان از جهاتى مورد اهميت است. از سوئى در اسلام كار و اشتغال يك ارزش محسوب مى‏شود و از بيكارى و تنبلى به شدت نكوهش شده است و اشتغال و نوع آن در جامعه مايه اعتبار اجتماعى جوان است و از طرفى ديگر اشتغال وسيله تامين معيشت است و فقر اقتصادى تا حدودى فقر فرهنگى و اخلاقى را براى جوان به همراه دارد. بدين سبب در مكتب اهلبيت(ع) تاكيد بسيارى بر اصل كار و اشتغال و هم بر نوع كار متناسب و آبرومندانه شده است. بلكه از حقوق لازم فرزند جوان بر والدين محسوب شده است: امام كاظم(ع) فرموده است: شخصى خدمت رسول خدا(ص) آمده در حاليكه فرزند خود را به همراه داشت، عرض كرد: اى رسول خدا حق اين فرزند بر من چيست؟ حضرت فرمود: نام نيكو برايش انتخاب كن، او را تربيت كن، و در جايگاه نيكو قرار بده [زمينه كسب و شغل صالح و مناسب برايش فراهم كن]. (24)
نيز امام كاظم(ع) فرموده است: شخصى به همراه فرزندش خدمت پيامبر(ص) رسيد و گفت: اى رسول خدا(ص) من به اين فرزندم كتابت و نوشتن را تعليم داده‏ام در چه كار و شغلى او را بگمارم؟ حضرت فرمود: او را به كار و شغل مشغول كن ولى در پنج‏شغل به كار وامدار; سيائى و صائغى، قصابى، حناطى و نحاسى، آنگاه سؤال كرد معناى «سياء» چيست؟ فرمود: كسى كه كفن مى‏فروشد و آرزوى مرگ امت مرا مى‏كند، بدرستيكه هر نوزاد از امت من نزد من محبوبتر است از آنچه خورشيد بر آن مى‏تابد. اما «صائغ‏» كسى است كه در پى زيان امت من است و اما «قصاب‏» ذبح مى‏كند تا اينكه رحمت از دلش مى‏رود و اما «حناط‏» مواد غذائى را بر امت من احتكار مى‏كند و اگر خداوند كسى را در حال دزدى ببيند بهتر است تا او را در حال احتكار در مدت چهل روز ببيند و اما «نحاس‏» پس جبرئيل پيش من آمد و فرمود: اى محمد بدترين امت تو كسى است كه مردم را مى‏فروشد».

پى‏نوشتها:

1- غرر الحكم، 340.
2- ميزان الحكمة، ج 5،6.
3- الحديث، ج 1، 355.
4- تاج العروس، ج 1،407 ذيل ماده شبب.
5- لسان العرب، ج‏7، 10 ماده شبب.
6- مجمع البحرين، ج 2، 85 ذيل ماده شبب.
7- مصباح المنير، ج 1، 364 ذيل ماده شبب.
8- اقرب الموارد، ج 1،566 - 565 ذيل ماده شبب.
9- مجمل اللغة، ج 102،499 ذيل ماده شبب.
10- بحار، ج 100، 221، ج 34.
11- گفتار فلسفى جوان، ج 1، 194 به نقل از تاريخ يعقوبى.
12- ميزان الحكمة، ج 5،7.
13- بحار، ج‏69،166، ح 34.
14- تهذيب الاحكام، ج 10، 4، ح 10.
15- بحار، ج‏67، 361، ح‏6.
16- مستدرك الوسائل، ج 2، 531.
17- همان.
18- بحار، ج 100، 221، ح 34.
19- همان، ج 4، 112 - 111، ح 31.
20- وسائل الشيعه، ج 15،199، ح‏7.
21- الكافى، ج 5،337، ح 2.
22- بحار، ج 100، 222، ح 42.
23- الكافى، ج‏6، 48.
24- مسند امام كاظم، ج 2، 391.