سن ازدواج
سن ازدواج
منبع:ماهنامه پيام زن
انسان همانند ساير موجودات زنده, پيوسته در حال تغيير است و اين تغيير طبيعى و همگانى به صورت افزايش در قد, وزن و پيدايش عادتها و مهارتها و بطور كلى تغيير در رفتار در جنبه هاى اجتماعى, اقتصادى و عاطفى, به تدريج ظاهر مى شود و اين همان چيزى است كه در روانشناسى رشد مورد بحث و گفتگو قرار مى گيرد.
رشد, توانايى و قدرت فكرى فرد در امور اقتصادى و اجتماعى است.
حضرت امام خمينى(ره) ((رشد)) را اينگونه معنا كرده اند:
((رشد عبارت است از دقت و زيركى و مواظبت براى سود بردن در معاملات و حفظ و نگهدارى مال از اتلاف و صرف كردن آن در مواردى كه عقلا به كار مى برند.))
با اين بيان مى توان رشد در دختران را اينگونه معنا كرد:
((توان در اداره زندگى و تربيت فرزند و قبول مسووليت مادرى و حسن روابط اجتماعى.))
بنابر اين ممكن است كودكى به سن بلوغ رسيده باشد و نسبت به تكاليف عبادى مثل نماز و روزه, مسوول باشد, ولى توان انجام فعاليتهاى اقتصادى و اجتماعى را نداشته باشد. در اين صورت چنين فردى ((بالغ)) هست ولى رشيد نيست.سن آماده شدن يك دختر براى ازدواج, بستگى به درك عقلى و بلوغ روانى او دارد; امكان دارد دخترى در سن چهارده سالگى و حتى كمتر قوه درك و مسووليت پذيرى خانوادگى را داشته باشد و بتواند خانواده اى را اداره كند و فرزندان خوبى تربيت كند اما, يك زن سى ساله از اداره خانه و درك مسووليت بازماند. پس آنچه كه در ازدواج مطرح است, آمادگى دختر و پسر است, خواه به سن قانونى!! رسيده باشند يا نرسيده باشند.
در قانون مدنى سابق, سن ازدواج براى دختر را 15 سال و براى پسر 18 سال تعيين كرده بودند و ازدواج پسران و دختران, قبل از اين سن ـ مگر در موارد استثنايى ـ ممنوع بود.عدم توجه به اوضاع جغرافيايى و منطقه اى, عادات و عرفيات و تحول وضع جوانان در دنياى امروز, مشكلاتى را در عمل به وجود خواهد آورد. در عصرى كه روابط دختر و پسر آسانتر شده و با تغذيه بهتر و آموزش جديد و استفاده بيشتر و گسترده تر از وسايل ارتباط جمعى, نوجوانان زودتر از گذشته به رشد فكرى و بلوغ جنسى مى رسند, بالا بردن سن ازدواج, به دشوارى قابل توجيه است.
((زمانى كه در بريتانيا حداقل سن ازدواج پسر را بيست و يك سال و حداقل سن نامزد احراز نخست وزيرى را هيجده سال تصويب كرده بودند, مردم آن كشور اعتراض كردند كه آيا مردى كه مى تواند در سن هيجده سالگى نخست وزير شود و مملكتى را اداره كند, براى ازدواج كردن بايد سه سال صبر كند؟ قانونگذاران پاسخى داده بودند كه بيشتر به شوخى شباهت دارد; آنها گفته بودند: ((گاهى اداره يك زن از اداره يك كشور مشكل تر است.))!(2)
از طرف ديگر بالا بردن سن ازدواج و محدود كردن دختران و پسران جوان كه گرفتار غريزه سركش نياز جنسى خود هستند, عاملى براى آلوده شدن آنها و شيوع فساد و فحشا در جامعه است. پسرى كه قبل از هيجده يا بيست سالگى از ديدگاه قانون مجاز به تشكيل خانواده نباشد و دخترى كه تحت فشار روحى و احساسى قرار گرفته و نتواند آزادانه ازدواج مشروع كند, بايد منتظر پيامدهاى منفى و نامطلوب جنسى, روانى و اجتماعى آن بود.
خلاصه اينكه سن مناسب ازدواج, بلوغ جسمى و رشد فكرى است كه اسلام حد بلوغ جسمى را بيان كرده ولى حد رشد فكرى را معين نكرده بلكه تشخيص آن را در اختيار خود دختر و پسر و اولياى آنها قرار داده است.
1 ـ پسران و دختران قبل از هيجده و پانزده سالگى صلاحيت تشكيل خانواده را نداشته و قدرت تحمل مشقات و مسووليتهاى سنگين خانوادگى را ندارند.
2 ـ ازدواجهاى زودرس عامل مهم وقوع جرم است.
3 ـ زنانى كه از خانه شوهر فرار كرده و از آن متنفر مى شوند, اكثرا زنانى هستند كه در سن كمتر از سن قانونى به خانه شوهر رفته اند.
در پاسخ بايد گفت: درست است كه ازدواجهاى بى موقع و زودرس, يعنى ازدواجهايى كه توام با رشد كافى جسمى و فكرى نبوده و با آمادگى كامل براى زناشويى صورت نگرفته باشد, چه بسا موجب خيانت, بى مهرى, اختلافات خانوادگى و انواع جرمها شود; ولى دختر و پسرى كه رشد و آمادگى كافى پيدا كرده و از نظر جسمى و روحى آمادگى كامل براى زناشويى دارند, هيچ دليلى نمى تواند مجوز بالا بردن سن ازدواج آنها باشد.
همين مساله نادرست بودن ازدواج زودرس و بروز بى مهرى و بى علاقگى در كلامى از امام(ع) مورد توجه و عنايت قرار گرفته است. مردى به امام صادق(ع) يا امام موسى كاظم(ع) عرض كرد: ((ما فرزندان خود را در خردسالى همسر مى دهيم.)) حضرت فرمود: ((اگر در خردسالى ازدواج كنند به آسانى الفت نمى گيرند.))
رشد, توانايى و قدرت فكرى فرد در امور اقتصادى و اجتماعى است.
حضرت امام خمينى(ره) ((رشد)) را اينگونه معنا كرده اند:
((رشد عبارت است از دقت و زيركى و مواظبت براى سود بردن در معاملات و حفظ و نگهدارى مال از اتلاف و صرف كردن آن در مواردى كه عقلا به كار مى برند.))
با اين بيان مى توان رشد در دختران را اينگونه معنا كرد:
((توان در اداره زندگى و تربيت فرزند و قبول مسووليت مادرى و حسن روابط اجتماعى.))
بنابر اين ممكن است كودكى به سن بلوغ رسيده باشد و نسبت به تكاليف عبادى مثل نماز و روزه, مسوول باشد, ولى توان انجام فعاليتهاى اقتصادى و اجتماعى را نداشته باشد. در اين صورت چنين فردى ((بالغ)) هست ولى رشيد نيست.سن آماده شدن يك دختر براى ازدواج, بستگى به درك عقلى و بلوغ روانى او دارد; امكان دارد دخترى در سن چهارده سالگى و حتى كمتر قوه درك و مسووليت پذيرى خانوادگى را داشته باشد و بتواند خانواده اى را اداره كند و فرزندان خوبى تربيت كند اما, يك زن سى ساله از اداره خانه و درك مسووليت بازماند. پس آنچه كه در ازدواج مطرح است, آمادگى دختر و پسر است, خواه به سن قانونى!! رسيده باشند يا نرسيده باشند.
در قانون مدنى سابق, سن ازدواج براى دختر را 15 سال و براى پسر 18 سال تعيين كرده بودند و ازدواج پسران و دختران, قبل از اين سن ـ مگر در موارد استثنايى ـ ممنوع بود.عدم توجه به اوضاع جغرافيايى و منطقه اى, عادات و عرفيات و تحول وضع جوانان در دنياى امروز, مشكلاتى را در عمل به وجود خواهد آورد. در عصرى كه روابط دختر و پسر آسانتر شده و با تغذيه بهتر و آموزش جديد و استفاده بيشتر و گسترده تر از وسايل ارتباط جمعى, نوجوانان زودتر از گذشته به رشد فكرى و بلوغ جنسى مى رسند, بالا بردن سن ازدواج, به دشوارى قابل توجيه است.
((زمانى كه در بريتانيا حداقل سن ازدواج پسر را بيست و يك سال و حداقل سن نامزد احراز نخست وزيرى را هيجده سال تصويب كرده بودند, مردم آن كشور اعتراض كردند كه آيا مردى كه مى تواند در سن هيجده سالگى نخست وزير شود و مملكتى را اداره كند, براى ازدواج كردن بايد سه سال صبر كند؟ قانونگذاران پاسخى داده بودند كه بيشتر به شوخى شباهت دارد; آنها گفته بودند: ((گاهى اداره يك زن از اداره يك كشور مشكل تر است.))!(2)
از طرف ديگر بالا بردن سن ازدواج و محدود كردن دختران و پسران جوان كه گرفتار غريزه سركش نياز جنسى خود هستند, عاملى براى آلوده شدن آنها و شيوع فساد و فحشا در جامعه است. پسرى كه قبل از هيجده يا بيست سالگى از ديدگاه قانون مجاز به تشكيل خانواده نباشد و دخترى كه تحت فشار روحى و احساسى قرار گرفته و نتواند آزادانه ازدواج مشروع كند, بايد منتظر پيامدهاى منفى و نامطلوب جنسى, روانى و اجتماعى آن بود.
خلاصه اينكه سن مناسب ازدواج, بلوغ جسمى و رشد فكرى است كه اسلام حد بلوغ جسمى را بيان كرده ولى حد رشد فكرى را معين نكرده بلكه تشخيص آن را در اختيار خود دختر و پسر و اولياى آنها قرار داده است.
1 ـ پسران و دختران قبل از هيجده و پانزده سالگى صلاحيت تشكيل خانواده را نداشته و قدرت تحمل مشقات و مسووليتهاى سنگين خانوادگى را ندارند.
2 ـ ازدواجهاى زودرس عامل مهم وقوع جرم است.
3 ـ زنانى كه از خانه شوهر فرار كرده و از آن متنفر مى شوند, اكثرا زنانى هستند كه در سن كمتر از سن قانونى به خانه شوهر رفته اند.
در پاسخ بايد گفت: درست است كه ازدواجهاى بى موقع و زودرس, يعنى ازدواجهايى كه توام با رشد كافى جسمى و فكرى نبوده و با آمادگى كامل براى زناشويى صورت نگرفته باشد, چه بسا موجب خيانت, بى مهرى, اختلافات خانوادگى و انواع جرمها شود; ولى دختر و پسرى كه رشد و آمادگى كافى پيدا كرده و از نظر جسمى و روحى آمادگى كامل براى زناشويى دارند, هيچ دليلى نمى تواند مجوز بالا بردن سن ازدواج آنها باشد.
همين مساله نادرست بودن ازدواج زودرس و بروز بى مهرى و بى علاقگى در كلامى از امام(ع) مورد توجه و عنايت قرار گرفته است. مردى به امام صادق(ع) يا امام موسى كاظم(ع) عرض كرد: ((ما فرزندان خود را در خردسالى همسر مى دهيم.)) حضرت فرمود: ((اگر در خردسالى ازدواج كنند به آسانى الفت نمى گيرند.))
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}