نویسنده: جان اسپوزیتو/ جان وال
مترجم: شجاع احمدوند



 

جهان اسلام با طیف وسیعی از تجارب، در هر دو عرصه ی احیاگری دینی و فرایند دموکراتیک سازی مواجه است. هر دولت و جامعه ای دارای تاریخ منحصر به فردی است، همان طور که ویژگی های مشترکی نیز با سایر جوامع اسلامی دارد. برای بررسی وجوه افتراق و اشتراک جوامع اسلامی لازم است بسترهای سیاسی مختلف و چگونگی عملکرد جنبش های اسلامی جدید در این بسترها را بررسی کنیم. البته مشکل بتوان در یک جلد کتاب، بررسی جامعی از همه ی جنبش های اسلامی جدید در دهه ی 1990 به عمل آورد. (1) با این حال، برخی تجارب بینش دقیقی درباره ی طیف بندی تجارب اسلامی به دست می دهند که در مرحله ی بعد می تواند پایه ای برای فهم وسیع تر رابطه ی میان احیاگری اسلامی و فرایند دموکراتیک سازی محسوب شود.
چند عامل نقش اساسی در شناخت جایگاه جنبش های اسلامی جدید در روابط رو به رشد میان احیاگری اسلامی و فرایند دموکراتیک سازی دارند. عامل نخست این که آیا این جنبش ها به شکل قانونی به وجود آمده اند یا غیرقانونی، و این که چگونه موقعیت آن ها در طول زمان تغییر کرده است. دوم این که این جنبش های جدید تا چه اندازه خصلت کنش گری انقلابی و اپوزیسیونی در مقابل نظام های سیاسی مستقر داشته و تا چه اندازه مایل به همکاری با رهبران سیاسی حاکم بوده اند. وجه مهم سوم، رویکرد رهبران سیاسی احکام به این جنبش های اسلامی جدید بوده است:آیا دولت مستقر در صدد اعمال فشار و سرکوب جنبش مذکور بوده یا حداقل فرصت مشارکت سیاسی مسالمت آمیز برای آن ها وجود داشته است؟ این شرایط پایه ای، چارچوبی فراهم می کند که جنبش های اسلامی جدید، درون آن چارچوب با ساختارهای حکومتی و رژیم های سیاسی مستقر تعامل داشته باشند. در بسیاری موارد، این تعامل کلید فهم رابطه ی میان احیاگری اسلامی و فرایند دموکراتیک سازی است.
جنبش های اسلامی فعال در دو کشور ایران و سودان توانستند قدرت را به دست بگیرند. در ایران، فرایند بدین گونه بود که انقلابی مردمی موجب نابودی رژیم اقتدارگرای طرفدار غرب شد. در سودان جنبش انقلابی به طرق مختلفی در نظام سیاسی سودان مشارکت کرد، گاهی در قالب حزبی مخالف در نظام پارلمانی و گاهی در قالب جنبشی زیرزمینی مخالف رژیم نظامی. این دو الگو غالباً نمونه های اصلی اسلام انقلابی و مبارز محسوب می شوند. مطالعه ی این دو الگو در اواخر قرن بیستم در چارچوب رابطه ی اسلام و دموکراسی بسیار ضروری است.

برخلاف الگوهای اسلام انقلابی در ایران و سودان که منجر به تأسیس نظام سیاسی جدید شد، در برخی کشورها جنبش های اسلامی مبدل به جزئی از ساختار قدرت شدند و با رژیم مستقر همکاری کردند. از آن جا که این گروه ها از طریق مشارکت، به شکل گیری نظام سیاسی کمک کردند، این تجارب نشان دهنده ی الگوی پلورالیستی تری از عمل سیاسی است. در این دولت ها، جنبش های اسلامی جدید به شکل قانونی به رسمیت شناخته و مورد پذیرش واقع شدند؛ حتی اگر در موضع اپوزیسیونی قرار می گرفتند. ارائه ی هر گونه بحثی از رابطه ی اسلام و دموکراسی در اواخر قرن بیستم بدون توجه به تجربه ی مشارکت موفقیت آمیز در رژیم های مستقر، که در برخی از این الگوها اتفاق افتاد، ناممکن است. مشارکت جماعت اسلامی پاکستان و آنگکاتان بلیا اسلام مالزی (ABIM) (2) در قدرت، نمونه های اصلی این الگو هستند.

در الگوی سوم جنبش اسلامی جدید در برخی موارد غیرقانونی است یا هم چنان به مخالفت انقلابی با رژیم سیاسی مستقر می پردازد. در بسیاری کشورها، جنبش های طرفدار احیاگری فعال اسلامی غیرقانونی تلقی شده و سرکوب شده اند. در دهه ی 1980، حکومت سوریه جنبش اخوان المسلمین را با کشتن هزاران نفر درهم شکست. در مراکش طرفداران اصلی احیاگری اسلامی به شدت محدود شده اند. در ترکیه کاربرد اسلام در مقام پایه ای برای شناسایی سازمان سیاسی ممنوع است، هرچند احزاب اسلامی در سال های اخیر توفیقاتی داشته اند. در این میان، دو نمونه از مهم ترین و مشهودترین سازمان های فعال اسلامی جدید، که گاهی به شکل غیرقانونی نیز فعالیت کرده اند، مصر و الجزایر هستند. در مصر، هرچند برخی گروه های مبارز خواهان براندازی دولت با استفاده از زور بودند، اما بزرگ ترین جنبش اسلامی معاصر یعنی اخوان المسلمین، به رغم آن که به عنوان سازمانی قانونی به رسمیت شناخته نشد، در ساختار رسمی قدرت با میزانی از موفقیت مشارکت دموکراتیک کرد. در الجزایر، زمانی که رژیم FLN ناچار شد انتخابات آزاد را بپذیرد، در واقع یک جنبش اسلامی یعنی جبهه ی نجات اسلامی (FIS) برنده ی انتخابات شد. ولی مداخله ی نظامی ارتش و تعلیق انتخابات قبل از اعلام نهایی نتایج آن، مانع از به دست گرفتن قدرت توسط FIS شد. بعد از مداخله ی نظامی در اوایل سال 1992، FIS در قالب اپوزیسیون انقلابی در مقابل رژیم نظامی موضع گرفت.
این سه تجربه بازتاب تنوع تجارب در جهان اسلام است. در یک سوی این طیف، حضور اسلام گرایان ایران و سودان در قدرت است، و سپس مشارکت فعال جنبش های جدید اسلامی در نظام های سیاسی مستقر (مالزی و پاکستان) و بعد جنبش هایی که غیرقانونی تلقی شده و گاهی مثل مورد الجزایر و مصر با سرکوب خشونت بار مواجه می شوند. بررسی این موارد به معنای ارائه ی جامع همه ی امکان های موجود نیست، اما این طیف بندی وسیع تجارب، بینش وسیعی در باب فهم روابط پیچیده میان اسلام و دموکراسی در جهان معاصر به دست خواهد داد. در واقع کافی نیست که جنبش های اسلامی را به شکلی ساده انگارانه صرفاً جنبش هایی انقلابی و طردگرا (3) تلقی کنیم، بلکه بسیار مهم است که بررسی کنیم که این جنبش ها در مقام اجزای نظام های ناهمگون چگونه عمل می کنند و نتایج کار آن ها وقتی به قدرت می رسند چگونه است.

پی‌نوشت‌ها:

1. نزدیک ترین اثر در این خصوص مجموعه مقالاتی است که درباره ی جنبش های مختلف در کتاب زیر گردآوری شده اند:
John L. Esposito, ed., The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World (New York: Oxford University Press, 1995).
2. Angkatan Belia Islam Malaysia (ABIM)
3. rejectionist.

منبع مقاله :
اسپوزیتو، جان ال؛ ( 1392)، جنبش های اسلامی معاصر، دکتر شجاع احمدوند، تهران: نشر نی، چاپ چهارم