پویایی زبان ها، قوم ها و دولت ها: قانون دو سوسور
امروزه برای درك بهتر دنیایی كه در آن زندگی می كنیم، به جای حركت از بازی دولت ها ( و بازیچه های اعلام شده یا محرمانه آنها ) باید به سراغ واقعیت های قومی ویژه ای كه در دل هریك از این دولت ها نهفته اند برویم؛ و برای آنكه
نویسنده: رولان برتون
مترجم: ناصر فكوهی
مترجم: ناصر فكوهی
امروزه برای درك بهتر دنیایی كه در آن زندگی می كنیم، به جای حركت از بازی دولت ها ( و بازیچه های اعلام شده یا محرمانه آنها ) باید به سراغ واقعیت های قومی ویژه ای كه در دل هریك از این دولت ها نهفته اند برویم؛ و برای آنكه بتوانیم شانس های موجود را برای اقوام بسنجیم، باید به ارزیابی نقش بالقوه و بالفعلی بپردازیم كه زبان به عنوان مهم ترین مشخصه این اقوام برعهده دارد. پیدایش و پویایی زبان ها گویای پیدایش و پویایی اقوام است كه به نوبه خویش در پایه دولت ها قرار گرفته اند. در اینجا همچنین با تعداد بسیاری از تأثیرهای متقابل رو به روییم. مثلاً، تأثیر اقوام بر زبان های آنها، تأثیر دولت ها بر اقوام و زبان های آنها. اما همواره باید این نكته را در نظر داشته باشیم كه پیدایش و پویایی اقوام و دولت ها در زمان هایی متفاوت و عموماً بر پهنه هایی جغرافیایی انجام شده كه كمتر بر یكدیگر قابل انطباق هستند. عمر زبان ها و اقوامی كه به آن زبان ها سخن می گویند در ابعاد تاریخی بسیار طولانی- یعنی یك و به ندرت چند هزار سال- گسترده است، در حالی كه تنها رقم انگشت شماری از دولت ها از چنین عمری برخوردارند و عمر اكثر صورت بندی های دولتی به ندرت به یك قرن می رسد.
پهنه های صورت بندی های زبانی، قومی و سیاسی نیز به شدت از لحاظ ابعاد و از لحاظ زمانی متفاوت بوده اند. همه این پهنه ها درون جریان های دیالكتیكی قرار داشته كه نیروهای انسجام و گسترش را در تضاد با نیروهای پراكنش و جذب قرار می داده اند. این نیروها از یك سو گرایش به استاندارد شدن زبان، تبلور یافتن قومیت و ساختاریابی دولت ها تا حد رشد غول آسای (1) آن را ایجاد می كردند و از سوی دیگر، به تشدید خاص گرایی های گویشی، تقسیم بندی های جامعه به قبایل، خرده قومیت ها، زیر- دولت ها و خرده دولت ها منجر می شدند. هرچند این فرایند با سرعت هایی متفاوت و بر پهنه هایی گوناگون انجام می گرفت.
این امر را باید تبلور قانونی دانست كه فردیناند دو سوسور آن را در كتاب خود، دروس زبان شناسی عمومی (2) در 1915 اعلام كرده بود. دو سوسور این نكته را می پذیرد كه « خلق و خوی یك ملت بر زبان آن ملت تأثیر می گذارد و از سوی دیگر زبان است كه تا اندازه زیادی ملت را می سازد. » (3) او سپس بر دو نیروی متضاد انگشت می گذارد كه آنها را « نیروی تبادل » (4) و « تعصب محلی » (5) می نامد (6) و آن دو را در نهایت در یك موجودیت گرد می آورد زیرا بر آن است كه نیروی خاص گرا در واقع تنها جنبه ای منفی از نیروی وحدت بخش است:
« چنانچه این نیرو [ ی وحدت بخش ] به اندازه كافی قدرتمند باشد می تواند وحدت را در كل پهنه برقرار سازد؛ در غیر این صورت حركت در نیمه راه متوقف شده و تنها بخشی از سرزمین را دربرمی گیرد؛ با وجود این حتی همین پهنه محدود نیز به نسبت اجزای خود یك كلیت منسجم را تشكیل می دهد. به همین دلیل می توان همه چیز را در نیروی وحدت بخش گرد آورد بدون آنكه تعصب محلی را در كار دخالتی داد. زیرا این تعصب در واقع همان نیروی تبادل است كه در هر منطقه وجود دارد. » (7)
و كمی پیش تر سوسور چنین می گوید:
« وحدت نژاد به خودی خود تنها یك عامل ثانوی به حساب می آید كه ابداً برای اشتراك زبانی ضرورت ندارد؛ اما نوع دیگری از وحدت نیز وجود دارد كه بی نهایت مهم بوده و تنها عامل اساسی و مركب از پیوند اجتماعی است. وحدتی كه ما آن را « شبه قوم » (8) می نامیم. در اینجا منظور ما وحدتی است كه بر عواملی متعدد نظیر دین، تمدن، دفاع مشترك [ در برابر تهاجم بیرونی ] و غیره استوار است، وحدتی كه می تواند حتی میان مردمانی از نژادهای گوناگون و خارج از هرگونه پیوند سیاسی به وجود بیاید. بین شبه قوم و زبان رابطه ای دو سویه ( متقابل ) به وجود می آید كه پیش تر به آن اشاره شد. این پیوند اجتماعی در پی آن است كه اشتراك در زبان را به وجود بیاورد و درون یك اصطلاح مشترك گروهی از مشخصات را جای دهد؛ برعكس اشتراك زبان نیز خود به نوعی سبب وحدت قومی خواهد شد. عموماً چنین وحدتی همواره برای توضیح اشتراك زبانی كافی است. » (9)
بنابراین می بینیم كه دو سوسور، زبان شناس بزرگ، تأكید خود را به ویژه بر نیروهای عمیقی می گذارد كه سه فرایند زبانی، قومی و سیاسی را با یكدیگر متحد ساخته و بسیاری از پیكره بندی های آشنایی را كه بیش از حد به استواری خویش اطمینان دارند، زیر سؤال می برد.
پینوشتها:
1. hypertrophie
2. Cours de linguistique henerale
3. دروس زبان شناسی عمومی، چاپ 1975، ص40.
4. intercourse
5. esprit de clocher
6. همان،ص 281.
7. همان، ص 285.
8. « شبه قوم » یا ethnisme واژه ای است كه فردیناند دو سوسور ابداع كرد و منظور از آن گروهی متشكل از مردمانی با ریشه های متفاوت نژادی است كه به دلیل اشتراك در زبان، دین، باورها یا الزامات دفاعی، به یكدیگر پیوند خورده اند-م.
9. دروس زبان شناسی عمومی، چاپ 1975، ص305.
اسپوزیتو، جان ال؛ ( 1392)، جنبش های اسلامی معاصر، دکتر شجاع احمدوند، تهران: نشر نی، چاپ چهارم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}