نظریه های حسابرسی و مدیریت سود در یونان (2)
اگرچه نتایج می توانند مشاهده شوند، این مشكل است كه تخمین بزنیم چه بخشی از آن به نحوی مدیریت می شود كه به سمت یك میزان مناسب از درآمدها حركت كند. برخی از تعدیل ها در نتایج ضروری است و بوسیله ی سرمایه گذاران قابل پیش
مترجم: حبیب الله علیخانی
تخمین نتایج احتمالی
اگرچه نتایج می توانند مشاهده شوند، این مشكل است كه تخمین بزنیم چه بخشی از آن به نحوی مدیریت می شود كه به سمت یك میزان مناسب از درآمدها حركت كند. برخی از تعدیل ها در نتایج ضروری است و بوسیله ی سرمایه گذاران قابل پیش بینی می باشد. این در حالی است كه بقیه ی نتایج نیز بوسیله ی شرایط كارخانه دیكته نمی شوند اما به صورت احتیاطی مدیریت و نامگذاری می شوند. ما نتایج احتیاطی را با استفاده از بسط مدل جونز تخمین زده ایم. ما از مدل سطح مقطعی جونز اصلاح شده كه بوسیله ی Dechow و همکارانش(1995) پیشنهاد شده است، استفاده كرده ایم. این مدل اصلاح شده به منظور افزایش دقت مدل اولیه و حذف تمایل فرضی آن به ایجاد خطا در هنگام اندازه گیری نتایج احتیاطی، مورد استفاده قرار گرفته است. Dechow et al. (1995) این استدلال را كرده است كه درآمدها می تواند از طریق درآمدهای بودجه ای احتیاطی (با استفاده از ثبت این بودجه ها در آخر سال) مدیریت شود. نتایج كل سپس از طریق یك افزایش در وصولات، تحت تأثیر قرار می گیرد بنابراین، آنها پیشنهاد می دهند كه وقتی در حال تخمین زدن نتایج غیر احتیاطی هستیم، ما باید تغییر موارد دریافتی را كسر كنیم كه احتیاطی در نظر گرفته شده است و بنابراین از تغییر كل در درآمدهای بودجه ای، معادله ی زیر حاصل می شود:كه در اینجا برای كارخانه ی i در سال t،
نتایج احتیاطی تخمین زده شده (DA) تفاوت میان نتایج واقعی و مقادیر فیت شده از نتایج حاصل از مدل 1 می باشد. یك سطح بالاتر از نتایج احتیاطی (مثبت و منفی) نشاندهنده ی وجود سطح بالایی از مدیریت درآمدها می باشد.
مدل تجربی
ما فرضیه های خود در مورد وجود ارتباط میان ایده های حسابرسی و مدیریت درآمد را با استفاده از تخمین انجام شده با مدل رگرسیونی منطقی، مورد بررسی قرار دادیم. در این مدل نوع ایده ی حسابرسی (AO) یك متغیر دوبخشی است و نتایج احتیاطی (DA) یك متغیر آزمونی است. ما ایده های تعیین صلاحیت شده را به دو گروه زیر تقسیم بندی كردیم:ایده های تعیین صلاحیت شده در عدم قطعیت مربوط به سودآوری (GC) برای آزمودن فرضیه های 1 و 3
ایده های تعیین صلاحیت شده برای عدم قطعیت های مربوط به سایر دلایل غیر ازسودآوری ( NGC) برای آزمودن فرضیه های 2 و 4.
این مدل دارای ویژگی های زیر است:
برای هر كارخانه ی i در سال t:
متغیرهای وابسته
نوع ایده ی حسابرسی دریافتی بوسیله ی مشتری:نتایج احتیاطی تخمین زده شده با مدل 1 :
متغیر آزمون:
برای تشكیل متغیر وابسته (AO)، ما ایده و پاراگراف های تشریحی تمام گزارشات حسابرسی تعیین صلاحیت شده را مورد بررسی قرار می دهیم. وقتی یك ایده شامل تعیین صلاحیت های چندگانه است و در حداقل یكی از آنها مسئله ی سودآوری آدرس دهی شده است، پس این ایده در گروه مربوط به سودآوری (GC) طبقه بندی می شود. بقیه ی ایده های حسابرسی در گروه ایده های دیگر (NGC )، طبقه بندی می شوند. یك طبقه بندی دقیق تر درمورد ایده های تعیین صلاحیت شده نیز ممكن است تدوین شود. این طبقه بندی بر اساس طبیعت و دقت انجام می شود. به هر حال، تعداد ایده های استثنا و معكوس در نمونه ی ما بسیار كوچك است و از این رو اثر قابل توجهی بر روی داده های آماری ندارد.
ما متغیرهای را در نظر گرفتیم كه اثر آنها بر روی تصمیم گیری های مربوط به ایده ی حسابرسی، در مقالات قبلی تشخیص داده شده است. این متغیرها هم آنهایی هستند كه به مشتری ها مربوط می شوند و هم آنهایی هستند كه به سلامت مالی (مانند سودمند ده بودن، نقدینگی، توانایی پرداخت بدهی ها و ریسك های عملیاتی) و هم آنهایی كه به حسابدار ارتباط دارند، می باشند. در مدل ما بر روی هر سه تای این متغیرها تمركز انجام شده است.
این انتظار وجود دارد كه متغیرهای انتخاب شده بر روی انواع تعیین صلاحیت های حسابداری (GC و NGC) اثرات مشابهی دارند (البته برخی استثناها نیز وجود دارد). Ireland (2003) استدلال كرده است كه این مسئله دلیلی است بر این موضوع كه چرا مهم است كه بین ایده های تعیین صلاحیت شده مربوط به سودآوری و ایده های تعیین صلاحیت های دیگر، تمایز قائل شویم. اول از همه، پیش بینی شده است كه TURN باید یك علامت منفی بر روی ایده های مربوط به سودآوری داشته باشد اما این پارامتر می تواند اثر مثبتی بر روی درست نمایی اظهارنامه های دروغینی باشد كه انتشار یافته است. دوماً اثر TLE نمی تواند برای ایده های غیر سودآور، پیش بینی شود. به عبارت دیگر، میزان بدهی های بالاتر ممكن است احتمال نوشته شدن صورت وضعیت های مالی دروغین را بالا ببرد و در نتیجه مطرح شدن یك ایده ی تعیین صلاحیت شده، شود. به عبارت دیگر، مقادیر بالاتر این متغیر ممكن است نشان دهنده ی این باشد كه مایملك كل كمتری وجود دارد و همچنین مقادیر بالایی از موجودی بانكی ایجاد شده است.
بنابراین، درست نمایی در تعیین صلاحیت مشاهده می شود. در نهایت، Arnedo et al. (2008) نتایج متناقضی برای متغیر ZMJ ارائه كرده اند. در حالی كه یك رابطه ی مثبت برای مدل سودآوری، تأیید شده است، یك رابطه ی منفی در مدل غیر سودآور، مشاهده شده است. آنها این مسئله را به این حقیقت نسبت داده اند كه شركت هایی كه دارای تعیین صلاحیت غیر سودآور هستند، دارای نقص مالی كمتری هستند كه این مسئله با ویژگی سازش پذیری كمتر آنها نیز سازگار است. همچنین این دلیل این مسئله است كه چرا مدیران این شركت ها یا كارخانه ها ممكن با قضاوت حسابدارن موافق نباشند. در واقع آنها ایده های تعیین صلاحیت شده را دریافت می كنند.
آنالیز عملی
آمار تشریحی
جدول 1 آمار تشریحی و آزمون های انجام شده برای تفاوت متغیرهای پیوسته مورد استفاده در این مطالعه را نشان می دهد. ما نمونه ی ایده های حسابداری تعیین صلاحیت شده را به دو گروه تقسیم می كنیم. ایده های تعیین صلاحیت شده برای عدم قطعیت سودآور و ایده های تعیین صلاحیت شده برای سایر دلایل. ما سپس مقادیر متغیرهای مختلف را برای شركت های با ایده های تعیین صلاحیت نشده، مورد بررسی قرار می دهیم. زیرمجموعه ی شركت های دارای ایده های سودآور به طور قابل ملاحظه ای از دو زیر مجموعه ی دیگر، متفاوت است. در این حالت تفاوت های آماری متوسط برای تمام متغیرها به جز INVREC و TLE برابر 1 % است. یك بررسی دقیق تر آشكار ساخته است كه در زیرمجموعه ی مربوط به سودآوری، نتایج كل و متغیر اصلی مورد علاقه یعنی نتایج احتیاطی به طور متوسط منفی هستند ( TA متوسط برابر با 060/0 و DA متوسط برابر با 047/0 است). نتایج احتیاطی منفی یك تمایل برای كمتر ارائه كردن نتایج ایجاد می كند كه موجب مدیریت درآمدها در جهت پایین می شود. در همان زیر گروه مربوط به ایده های تعیین صلاحیت شده، ROA ( با متوسط 267/0 ) و TURN ( با متوسط 319/0) مقادیری كوچك تر هستند، در حالی كه ZMJ( با متوسط 019/2) نسبت به دو زیر مجموعه ی دیگر، كوچك تر است. و این نشاندهنده ی این است كه شركت ها ی با تعیین صلاحیت سودآور كمتر سود ده هستند، كوچكترند و مشكلات مالی بیشتری نسبت به شركت های بدون این تعیین صلاحت هستند. در نهایت شركت های موجود در گروه عدم قطعیت سودآور دارای زمان های تأخیر طولانی تری (در موضوعات مربوط به ایده ی حسابرسی) هستند.نتایج رگرسیون
فرضیه های 1 و 2 ارتباط میان مدیریت درآمدهای اندازه گیری شده بوسیله ی نتایج احتیاطی (DA) و تصمیم گیری ایده ی حسابرسی را مورد بررسی قرار داده است:این گرایش ایده های مربوط به سودآوری را مطرح می كنند
این گرایش ایده های تعیین صلاحیت شده را مطرح می كنند نه ایده های سوداور را
نتایج رگرسیون منطقی در جدول 3 آورده شده است. علامت های ضرایط آماری در جهمت مورد انتظار است.
اگر با صراحت صحبت كنیم، باید بگوییم كه ضرایب ROA و TURN همانگونه كه پیش بینی شده بود، منفی هستند. یك مقدار ROA كمتر نشاندهنده ی این است كه كاهش سوددهی موجب افزایش احتمال ایجاد تعیین صلاحیت سودآور می شود. به طور مشابه، ضریب منفی TURN این مسئله را نشان می دهد كه اندازه ی كوچكتر مشتری (از لحاظ فروش) موجب افزایش احتمال دریافت یك ایده ی تعیین صلاحیت شده برای موضوعات سودآوری می شود. مقدار ZMJ و LLOSS به طور آماری در سطح 1 %، قابل توجه هستند و مثبت نیز می باشند. این مسئله با مطالعات قبلی تطابق دارد. ضریب مثبت متغیر ZMJ نشاندهنده ی این است كه موكل با استعداد بیشتر برای شكست، شانس بیشتری برای دریافت ایده ی سودآوری دارند. زیرا ZMJ برای دوره ی كنونی در نظر گرفته شده است، LLOSS نشاندهنده ی این است كه شركت هایی كه در سال قبل اتلاف داشته اند، همچنین احتمال شكست خوردن بیشتری دارند و احتمال دریافت ایده های تعیین صلاحیت شده ی مربوط به سودآوری در آنها بیشتر است. ضریب مثبت و بزرگ LAO نشاندهنده ی این است كه انتشار ایده ی تعیین صلاحیت شده در سال قبل، احتمال انتشار یك ایده ی تعیین صلاحیت شده در سال كنونی را افزایش می دهد. علت این مسئله شرایطی است كه موجب ایجاد عدم قطعیت در یك سال خاص می شود، به احتمال زیاد در سال های بعدی نیز وجود دارد. در نهایت، ضریب مثبت ARLAG نشاندهنده ی این است كه حسابدارها زمان و تلاش بیشتری را برای انجام وظیفه ی حسابرسی خود سپری می كنند.
در آنالیز NGC، عامل تعیین كننده در انجام فرایند تعیین صلاحیت LAO است (یعنی نوع ایده ی حسابرسی مطرح شده در سال قبل، كه مثبت است و از لحاظ آماری در سطح 1 %، قابل توجه است). ضریب DA منفی است و در سطح 10 %، مقدار آن قابل توجه است بنابراین، فرضیه ی اولیه ی شماره ی 2، به طور حاشیه ای، رد می شود. علامت منفی بر این دلالت دارد كه وقتی شركت ها بدون مشكلات مربوط به سوددهی، از نتایج احتیاطی مربوط به افزایش درآمد، استفاده می كنند، آنها به احتمال زیاد ایده های حسابداری بدون تعیین صلاحیت دریافت می كنند. Bradshaw et al. (2001) استدلال كرده اند كه حسابرس ها كه درآمدهای بالاتری را برای شركت گزارش می دهند، به احتمال زیاد كمتر ایده های تعیین صلاحیت شده، را مطرح می كنند. قدرت تشریح این مدل قابل توجه است و بخش قابل توجهی از متغیر وابسته را تعریف می كند. در این حالت R2 برابر با 43 % است و امتیازهای VIF در داخل محدوده های قابل قبول است.
نتایج رگرسیون برای نمونه های در حالت اضطرار
نتایج مربوط به زیرمجموعه های دارای 845 شركت در سال در جدول 4 نشان داده شده است. این نتایج مشابه نتایج گزارش شده در جدول 3 است. در آنالیز GC، همانگونه كه تخمین ضریب β_1 قابل توجه نیست، فرضیه ی اولیه ی 3 قابل قبول نیست. ایده های حسابداری به سطح نتایج احتیاطی وابسته نیست. ایده ی حسابرسی مربوط به سودآوری برای شركت های دارای اضطرار مالی، با ROA، TURN، ZMJ ، ARLAG و LAO توصیف می شود كه در سطح 1 % قابل توجه است. حسابرس ها به احتمال زیاد ایده های مربوط به سودآوری را برای كارخانه ی مظطر كوچك و برای كارخانه هایی انتشار می دهند كه ایده ی تعیین صلاحیت را در سال قبل دریافت كرده اند. علاوه بر این، مشتری های مضطر با مقادیر بالاتر امتیاز ZMJ دارای احتمال بیشتری در زمینه ی دریافت ایده های تعیین صلاحیت شده، هستند. ARLAG دارای ضریب بزرگتر نسبت به نمونه های كامل هستند. كه این مسئله پیشنهاد می كند كه حسابرس ها موجود در شركت های مضطر در زمانی كه یك ایده ی حسابرسی GC محتمل باشد، زمان بیشتری برای حسابرسی صرف می كنند. چندین دلیل می تواند این نتایج را توصیف كند. اول از همه، حسابداران ممكن است مذاكرات طولانی به منظور مدیریت نوع گزارش داشته باشند. این مسئله مخصوصا وقتی ایجاد می شود كه اختلاف ها وجود داشته باشد. دوم اینكه، حسابداران ممكن است مشكلاتی را كشف كنند كه نیازمند كارهای حسابرسی بیشتری باشد. در نهایت و مخصوصا برای ایده مربوط به سودآوری، حسابرس هاممكن است زمان به اتمام رساندن گزارش خود را به تأخیر اندازند تا بدین وسیله، مشكلات مربوطه حل شود و بنابراین از ایجاد یك ایده ی تعیین صلاحیت شده، جلوگیری می شود. ضریب
در آنالیز NGC، فرضیه ی اولیه ی شماره ی 4 مورد قبول است. حسابرس ها ویژگی های مالی مشتری ها را در گزارش دهی و LAO، در نظر نمی گیرند، همانگونه كه در نمونه ی كامل، تنها متغیر آماری قابل توجه در سطح 1 % ایجاد می شود. انتشار یك ایده ی تعیین صلاحیت شده در سال قبل، میل حسابدار به انتشار ایده ی تعیین صلاحیت شده را در سال كنونی، افزایش می دهد مگر آنكه شرایط مالی شركت در حال اضطرار، بهبود یابد. قدرت تشریحی این مدل قابل توجه است و می توان بیشتر متغیرهای وابسته را توصیف كند. در این حالت ضریب R2 برابر با 6/39 % است. امتیازهای VIF نیز در محدوده های قابل قبول است. نتیجه گیری
نتایج شواهدی فراهم می آورد كه در آن، تعیین صلاحیت مربوط به سودآوری، به سطح نتایج احتیاطی، وابسته نیستند. حسابرس ها به سرمایه گذاران در مورد مشكلات آینده كه ممكن است شركت ها با آن روبرو شوند، اعلام خطر نمی كنند زیرا آنها اطلاعات مربوط به این مسئله را در ایده ی خود مطرح نمی كنند. تغییر دراتخاذ تصمیم در زمینه ی سودآوری، بوسیله ی ویژگی های مالی، بهتر توصیف می شود. كارایی مالی ضعیف در سال مالی كنونی، زیان در سال قبلی، نوع ایده ی دریافتی در سال قبل، اندازه ی كوچك شركت و تلاش حسابرسی بیشتر، موجب می شود تا احتمال دریافت ایده های مربوط به سودآوری، بالا رود. این به نظر می رسد كه ركود اقتصادی می تواند بر روی سلامت مالی شركت ها اثر بگذارد این كار با اثرگذاری بر روی نوع ایده ی حسابرسی دریافتی، ایجاد می شود. این مسئله با نتایج جدول 2 بخش قبل، تطابق دارد. در این جدول نشان داده شده است كه تعداد تعیین صلاحیت های مربوط به سودآوری، به طور قابل توجهی در سال 2010 و 2011 افزایش یافته است. در بررسی ایده هایی كه به دلایل غیر از سودآوری، ایجاد شده اند، ما حمایت هایی در مورد این استدلال بدست آورده ایم كه می گوید: حسابرس ها ویژگی های مالی مشتری ها را در تصمیم گیری های خود در زمینه ی گزارش دهی، در نظر نمی گیرند. نوع ایده ی حسابرسی انتشار یافته در سال قبل تنها ابزار تصمیم گیری مفیدی است كه برای پیش بینی ایده ی حسابرسی در سال كنونی، مورد استفاده قرار می گیرد.
نتایج مطالعه ی كنونی باید با احتیاط مورد استفاده قرار گیرد. استنتاج های ما از وكالت نامه های ما برای گزارش دهی و مدیریت درآمدها، مشتق شده اند. این وكالتنامه ها كامل نیستند زیرا آنها با استفاده از اطلاعات عمومی تدوین شده اند نه اطلاعات خصوصی این شركت ها. تئوری حسابرسی یك حقیقت خلاصه شده را ایجاد می كند. این حقیقت یا جعبه ی سیاه به طور مناسب رخدادهای واقعی را توصیف نمی كند. در نهایت، دوره ی ركود اقتصادی بعد از IFRS در یونان یك محیط مناسب برای بررسی های آینده را فراهم می آورد. تحقیقات عملی دیگر می تواند سطح هزینه حسابرسی و غیر حسابرسی و نحوه ی اثر این هزینه ها بر روی بحران های اقتصادی را مشخص كند. یك دغدغه ی روبه رشد این است كه كاهش هزینه های حسابرسی در طی بحران های اقتصادی، می تواند موجب كاهش تلاش حسابرسی و كیفیت حسابرسی شود.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}