مَحکمهای برای تخطئهی انقلاب!
تحلیلی مضمونی بر فیلم «نهنگ عنبر»
با توجه به شرایط فعلی کشور، فیلمهایی چون «نهنگ عنبر» آخرین ساخته سامان مقدم، جزو فیلمهایی است که به تعبیر مسئولین اعتدالگرا، در جرگه «اعتدال» قرار میگیرد و به تعبیر نظریهپردازان فرهنگ دینی، جزو «هنر غیرارزشی» است. این فیلم به جشنواره فیلم فجر 93 راه نیافت و مجوز اکران آن نیز به گفته سخنگوی وزارت ارشاد به دلیل «نگاه طنز و تفریحی که برای مخاطب دارد».[1]
با «اصلاح اشکالات محتوایی که منطبق با آموزههای اسلامی و ملّی نیست»، صادر شده است اما با تشریح و تحلیل دقیق محتوای آن و سکانسهای مبتذل زیادی که در «نهنگ عنبر» وجود دارد، میتوان فهمید که مسئولین با دیده «اغماض» بدان نگریستهاند!! علاوه بر روند اکران و محتوای مبتذل این فیلم، میتوان بازی «رضا عطاران»، بازیگر طنز و نقش اول فیلم را بر فروش میلیاردی آن مؤثر دانست.
این فیلم که داستان زندگی «ارژنگ صنوبر» است را میتوان در یک نگاه کلی حکایت عشق یکطرفه «ارژنگ» به «رؤیا» دانست که در دو بازه زمانی «قبل از انقلاب اسلامی» و «بعد از انقلاب اسلامی» روایت میشود اما در لابهلای وقایعی که در زندگی خصوصی این دو شخصیت اصلی فیلم اتفاق میافتد، کارگردان، گریزی به مسائل سیاسی و اجتماعی قبل و بعد از انقلاب و همچنین جنگ تحمیلی دارد. نگاه کارگردان به این مسائل، تنگنظرانه و یکسویه همراه با تمسخر برخی هنجارهای اجتماعی و سیاهنمایی است. به تصویر کشیدن مکرر و طولانیمدت «حرکات موزون» و پخش آهنگهای مبتذل از برخی خوانندگان لسآنجلسی نیز به بهانههای مختلف، «نهنگ عنبر» را به فیلمفارسی مدرن، تبدیل کرده است.
قبل از انقلاب اسلامی
در فلشبکی که به گذشته «ارژنگ صنوبر» با بازی «رضا عطاران» و به روایت طنزگونه خود او صورت میگیرد، دوران کودکی و زندگی خانوادگی او به نمایش درمیآید: «در سال 1340، در خانوادهای از هر نظر متوسط به دنیا اومدم. پدرم رئیس صنف ماهیفروشا بود... بعد از مدتی مجبور شد تغییر شغل بده و یک رستوران بزنه... و تصمیم گرفت برای جذب مشتری، یه خواننده استخدام کنه!» از این بخش به بعد، فیلم وارد فضایی مشابه «کابارههای قبل از انقلاب» میشود و تنها وجه تمایز آن، عدم حضور «زن» در این سکانسهاست! موسیقی با ریتم تند، محتوای مبتذل و حرکات موزون، مشابهتی تام و تمام با فیلمفارسیهای قبل از انقلاب دارد.الف. پوشش نامناسب
با توجه به روایت «ارژنگ» از زندگیاش، گفته میشود که پدرش بعد از شش ماه ورشکست شده است. در حین نمایش شرایط زندگی آنها بعد از شکست اقتصادی پدر، مادر ارژنگ با بازی «هانیه توسلی» با پوششی بسیار نامناسب به تصویر کشیده میشود بهنحویکه موهای او بهوضوح در زیر توری نازکی که بر سر دارد، دیده میشود! در اتاق کار «ارژنگ» نیز که کارش قاچاق و تکثیر «فیلمهای مستهجن» است، میتوان تصاویر مستهجن خوانندهها و بازیگران قبل از انقلاب را مشاهده کرد که بین آنها، عکس «زنان بدون پوشش»، دیده میشود.ب. روابط آزاد
پدر و مادر ارژنگ به عکاسی مراجعه میکنند که مادرش با «چشمک زدن» با عکاس، ارتباط برقرار کرده، از همسرش جدا شده و به همراه همسر دوم که عکاس است، به آمریکا مهاجرت میکند! علاوه بر این، رابطه مداوم «ارژنگ» با «رؤیا» صرفاً بر اساس رابطه «دوستی» نمونهای دیگر از این روابط است که تا حدودی دور از واقعیت و غیر منطبق با ساختار سنتی خانواده ایرانی، حتی پیش از انقلاب اسلامی، نمایش داده شده چراکه مناسبات سنتی خانوادههای ایرانی، مبتنی بر مفاهیمی اخلاقی چون «غیرت» بوده است.
بعد از انقلاب اسلامی
در ادامه روایت «ارژنگ صنوبر» از زندگی خود، میگوید: «سه سال فیلم اجاره دادم تا تونستم ماشینی که رؤیا دوست داشت، براش بخرم!»، با ورود رؤیا و فرناز (دوست رؤیا) در سن جوانی به جریان مابعد خرید ماشین، پوشش ظاهری و گریم مضحک آنها، به نحوی درصدد نشان دادن اوایل انقلاب اسلامی است و با چند ویژگی، این دوره توصیف میشود:الف. مانعی به نام «کمیته انقلاب اسلامی»
در این فیلم، اصلیترین، مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی و درعینحال بزرگترین مانع و سد راه زندگی با آرامش در جامعه، «کمیته انقلاب اسلامی» معرفی میشود. در سکانسهای مختلف، مانعیت این نهاد، به شیوهای تمسخرآمیز، نمایش داده میشود؛
در سکانسی که بهصورت واضح، مأموران کمیته را افرادی ظاهربین، نشان میدهد، همراهی ارژنگ و رؤیا در ماشین رؤیا است که تعداد زیادی از مأموران، ماشین آنها را متوقف کرده و دیالوگها تمسخرآمیزی میان آنها ردوبدل میشود. رؤیا و ارژنگ، خطاب به یکی از مأمورین میگویند: «سلام برادر!» و مأمور میگوید: «کارت شناسایی یا قباله ازدواج؟!» و بعد از اینکه مدارکی ارائه نمیدهند، مأمور خطاب به آنها با چنین مضمونی میگوید: «میخوایید عفت عمومی رو لکهدار کنید؟! بفرمایید بریم کمیته!» و رؤیا پاسخ میدهد: «آقای برادر! ما نامزد کردیم! مَحرمیم! عید غدیر هم عروسیمونه!» و مأمور کمیته با قیافهای که به نظر میرسد اطلاعی از تاریخ عید غدیر ندارد، میپرسد: «عید غدیر کیه؟!» و رؤیا پاسخ میدهد: «18 ذیحجه!» مأمور کمیته با شک و تردید، به آنها اجازه عبور میدهد! ارژنگ خطاب به رؤیا میگوید: «خوب گفتی ها! وگرنه میبردن عقدمون میکردن!»
در سکانس دیگری، ارژنگ بعد از بازگشت از جبهه، در حال حمل دستگاه تکثیر و ویدئو برای فروش است و مأموران کمیته ماشین او را متوقف میکنند، در حین بازرسی مأمور کمیته، ارژنگ در پشت سر او پیراهنش را روی شلوار میاندازد و هنگامی که مأمور به او میگوید: «بیایید بریم شهربانی!»، ارژنگ میگوید: «شهربانی مگه هستش؟! اینا مگه تلفیق نشدن؟!» این سکانس در کنار ظاهربین جلوه دادن مأموران کمیته انقلاب اسلامی، در صدد القاء آشفتگی، هرجومرج و بینظمی سیاسی- اجتماعی بعد از وقوع انقلاب اسلامی در جامعه است. با این همه منفی جلوه دادن نقش کمیته انقلاب اسلامی، برخی نظریهپردازان جامعهشناسی معتقدند که ادغام کمیته انقلاب اسلامی در سال 1371 که عملاً به معنای حذف آن بود و عاملی بود که زمینه تغییر ارزشها را به وجود آورد و آزادی عمل برای افرادی که متمایل به ارزشهای غربی بودند، در اشاعه و انتشار ارزشهای خود، فراهم شد و تسریع روند تغییر ارزشها را به همراه داشت.[2]
ب. «آمریکا»؛ مدینهی فاضله
در فیلم «نهنگ عنبر» تأکید زیادی بر مهاجرت به «آمریکا» و مساعد بودن آن برای زندگی و تحصیل صورت میگیرد. نمایش دادن عکس مادر ارژنگ و همسر دومش در کنار «مجسمه آزادی» در دقایق اولیه فیلم، مهاجرت رؤیا در مرحله اول با خانوادهاش و مرحله بعد با همسر دومش به آمریکا از جمله سکانسهای قابل تأمل این فیلم است. در دیالوگی میان رؤیا و ارژنگ، رؤیا میگوید: «اونجا میخوام درس بخونم! آمریکا کشور فرصتهاست!»ج. جنگ تحمیلی و اعزام اجباری رزمندگان به جبهه!
یکی از مهمترین بخشهای فیلم که سیاهنمایی شرایط داخلی ایران بعد از انقلاب اسلامی را به اوج رسانده و به نظر میرسد یکی از دلایل توقیف «نهنگ عنبر» بوده است، سکانسهای مربوط به اعزام اجباری «ارژنگ» به جبهه بهعنوان سرباز وظیفه و حضور او در جبهه است. داستان از آنجا آغاز میشود که ارژنگ به دلیل نداشتن کارت پایان خدمت، برای گرفتن گذرنامه و رفتن به آمریکا (ملحق شدن به رؤیا)، به دوست پدرش با نام «پناه گردشگری» که در کار جعل گذرنامه، مهارت دارد، متوسل میشود و درحالیکه صدای شلیک گلوله به گوش میرسد که حکایت از آغاز جنگ تحمیلی دارد، به فرودگاه میرود اما جعلی بودن مدارک او آشکار میگردد. دو مأمور دستان او را محکم گرفته و با وجود مقاومت و حتی فرار ارژنگ از دست آنها، دوباره دستگیر میشود و به نحوی تأملبرانگیز، در یک چشم برهم زدن، با چمدانهایی که در فرودگاه همراه او بوده و با همان لباس شخصی، خود را در وسط میدان مین مییابد و با فریاد یکی از رزمندههای ایرانی که میگوید: «عراقیها دارن میان»، به خودش میآید! دقیقاً در خط مقدم، وسط درگیری نیروهای عراقی و ایرانی! یعنی علاوه بر اعزام اجباری بهعنوان سرباز وظیفه و بدون اطلاع به خانواده و آموزش نظامی، حتی راهش را خود او انتخاب نکرده و به عبارتی قدرت تشخیص جبهه خودی و غیرخودی را نداشته است!د. اتمام جنگ تحمیلی و اپیدمی «تظاهر، ریا و فساد»!
بعد از مدتی که ظاهراً جنگ تحمیلی پایان یافته، با نماهنگ «بوی پیراهن یوسف»، ارژنگ با لباس جبهه درحالیکه ظاهر رزمنده به خود گرفته است، با محاسن، پیراهن روی شلوار و ساک جبهه، به خانه برمیگردد. در کوچه با جمعیت زیادی که صلوات ختم کرده و گوسفند قربانی میکنند و در نگاه اول بهنظر میرسد به استقبال او آمدهاند، مواجه میشود، اما پدرش را با محاسن و پیراهن روی شلوار میبیند که به او میگوید: «ملوک خانوم از مکه برگشته! برو بابا زشته!» در این بخش، بهوضوح، زوم دوربین بر روی چادر خانمها و همچنین محاسن آقایان و رفتن به «مکه»، برای مخاطب، تظاهر و ریاکاری معنا میشود. به یک مصداق این سیاهنمایی بهصورت گذرا اشاره میگردد:دوست پدر ارژنگ -پناه گردشگری- که اوایل انقلاب در زمینه جعل مدارک و گذرنامه، مهارت داشته، بعد از مدتی، با محاسن و تکیهکلامهای مذهبی، به دیدار ارژنگ میرود و میگوید: «با عنایات خداوند متعال، دفتر زدم!» ارژنگ میپرسد: «کی بهت مجوز داده؟! مگه سابقهداری؟!» پناه جواب میدهد: «سابقه ندارم، رابطه که دارم!» و نشان میدهد که با تظاهر توانسته است مجوز یک روزنامه بگیرد با نام «رؤیای دیروز»! به دلیل نام «رؤیا»، ارژنگ پیشنهاد همکاری با پناه را میپذیرد و در روایت زندگی خود میگوید: «هدفمون از روزنامه، آگاهی نبود، آگهی بود! و کیفیت کاغذ هم مهم نبود! بعد از مدتی روزنامه پرتیراژ شد، کاغذ دولتی میگرفت و در بازار آزاد میفروخت!» در ادامه ماجرا، ارژنگ و پناه، وارد کار ساختمانسازی میشوند، پناه ازدواج میکند و مراسم ازدواج او با موسیقی مبتذل و حرکات موزون در حالی برگزار میشود که پناه محاسن خود را زده و به رقص و پایکوبی میپردازد!
ن. ویدئو
در فیلم «نهنگ عنبر»، کارگردان با «سوژه» و «مستمسک» قرار دادن «ویدئو»، از آن بهعنوان عاملی جهت تحقیر و تمسخر نیروهای نظارتی وقت و کمیته انقلاب اسلامی استفاده میکند. «رسانه یاغی» نامی است که غربیها بعد از ساخت و ارسال آن به دیگر نقاط جهان، بر «ویدئو» نهادهاند چراکه یکی از اصلیترین ابزارهای تهاجم فرهنگی در آن زمان بوده و از کنترل سازندگانش، خارج شده بود.[3] هنگامی که ارژنگ بعد از بازگشت از جبهه، تصمیم به فروش وسایل تکثیر فیلم و... میگیرد و آنها را برای فروش میبرد که در خیابان، نیروهای شهربانی خودرو او را متوقف کرده و بعد از بازرسی، متوجه دستگاه «ویدئو» شده و ارژنگ در دیالوگی تمسخرآمیز میپرسد: «با این ویدئو چیکار میکنن؟»، مأمور پاسخ میدهد: «فیلمهای مستهجن میبینن!» و ارژنگ ادامه میدهد: «نه! ما باهاش فیلمهای ارزشی میبینیم! فیلمهای آقای قرائتی رو برای مردم پخش میکنیم که فیض ببرن!»
و. «زن»؛ موجودی ظاهربین و سطحینگر!
اولین تصویری که از «زن» در «نهنگ عنبر» نمایش داده میشود، مادر ارژنگ با بازی «هانیه توسلی» است که در عکاسی شیفته ظاهر عکاس شده، با او ارتباط برقرار میکند و درحالیکه یک بچه حدود یکساله دارد، از همسرش جدا شده و به همراه عکاس، به آمریکا مهاجرت میکند! و این در حالی است که در زمان ثروتمند بودن همسرش، با او زندگی میکرد و دائم در حال خودآرایی است!تصویر دوم، سکانس مراجعه «رؤیا» به همراه «ارژنگ» به دندانپزشکی است که رؤیا با نگاهی معنادار بهظاهر دکتر دندانپزشک، عاشق او شده و میگوید: «تبارک الله احسنُ الخالقین»! و این آغاز آشنایی این دو، ازدواج و در نهایت، مهاجرت به آمریکاست! نکته جالب توجه این است که رؤیا پیش از این، ازدواج ناموفق دیگری داشته که به طلاق منجر شده است.
ه. مرد ایرانی؛ موجودی «بیغیرت»
در «نهنگ عنبر»، تصویری که از مرد ایرانی، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، به نمایش درمیآید، تصویری کاملاً متناقض و متضاد با واقعیت است. پدر ارژنگ، در سکانس عکاسی، درحالیکه رابطه غیراخلاقی عکاس را با همسرش، مشاهده میکند، سکوت اختیار کرده و بدون هیچگونه عکسالعملی از کنار آن میگذرد. دندانپزشک با آگاهی از رابطه عاشقانه ارژنگ و رؤیا، با او ازدواج میکند و نسبت به دخالت ارژنگ در زندگی خصوصی خود و ماجرای جداییاش از رؤیا اعتراضی نمیکند. مجموع این تصاویر و آنچه در فیلم «طبقه حسّاس» بهصورت آشکار، «غیرت» را در خانواده ایرانی، خصوصاً مردان، مورد تمسخر قرار داده و آن را مترادف با «تعصب» معرفی میکنند، میتواند جریانی کاملاً هدفمند و در جهت قبحزدایی از ارزش «ناموس» و لیبرالیزه کردن روابط زن و مرد باشد.و. قبحزدایی از «رقص» و پخش آهنگهای مبتذل
از دقایق آغازین فیلم تا لحظات پایانی آن، بهصورت مکرر و به بهانههای مختلف از جمله: استخدام خواننده در رستوران پدر ارژنگ، تست کردن نوارهای غیرمجاز توسط ارژنگ، پارتی تولد رؤیا در منزل ارژنگ، مهاجرت رؤیا به آمریکا، مراسم عروسی پناه گردشگری و... آهنگهای بسیار مبتذل از خوانندگان لسآنجلسی و مراسم رقص مردان در سکانسها طولانی و با جزئیات به نمایش درمیآید. در سکانس استخدام خواننده در رستوران پدر ارژنگ، خوانندهای مشابه «ابراهیم حامدی» معروف به «ابی»!! نشان داده میشود که یکی از آهنگهای این خواننده مبتذل را پخش میکند و بعد از ورشکست شدن پدر ارژنگ، درحالیکه پدر و مادر ارژنگ و خود او در زمان کودکی، در حال غذا خوردن هستند، کلیپ واقعی این خواننده از تلویزیون پخش میشود!
نتیجهگیری
با توجه به محتوای برخی فیلمهای سینمایی کشور که به نحوی «انقلاب اسلامی» و «دفاع مقدس» را مورد تجزیهوتحلیل و به عبارتی «نقادی» قرار دادهاند میتوان گفت که اکثر مؤلفین آنها با انقلاب اسلامی و همچنین جنگ تحمیلی، بیگانهاند به همین دلیل تصویری که از این دو پدیده تاریخساز، علل، پیامدها و معلولهای آنها ارائه میدهند، یا ساخته تخیلات آنها و تحریف واقعیات است و یا مسائلی جزئی را بهصورت گزینشی و دلخواه بدون ارتباط با کل، ساختهوپرداخته میکنند. به همین دلیل هیچگونه انطباقی با اصل پدیده ندارند.و اما در رابطه با کلیّت فیلم «نهنگ عنبر» میتوان گفت که این فیلم، چند هدف را دنبال کرده و اشاعه میدهد: سبک زندگی غربی بدون تقیّد و پایبندی مذهبی، روابط آزاد دختر و پسر و حتی زنان و مردان متأهل با افرادی غیر از همسر خود، ازهمگسیختگی نظام خانواده و بیاهمیت جلوه دادن آن، زیر پا نهادن خطوط قرمز ارزشی، قبحزدایی از موسیقی و رقص مغایر با دین و اخلاق و.... که در مقدمه این تحلیل، نگارنده به چند دلیل اساسی اعطای مجوز پخش و اکران به این قبیل فیلمهای مبتذل را بررسی کرد.
پینوشتها:
[1]. مصاحبه سخنگوی وزارت ارشاد در تاریخ 1394/2/9، برگرفته از:
http://www. parsine.com/fa/news/235874
[2]. رفیعپور، 1380: 291
[3]. آوینی، 1392: 105-107
1. آوینی، سید مرتضی(1392). رستاخیز جان، تهران، نشر واحه، چاپ چهارم.
2. رفیعپور، فرامرز(1380). توسعه و تضاد؛ کوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ پنجم.
www.borhan.ir
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}